روز 24 آذرماه ملت بزرگ ايران با حضورى كم نظير حماسهاى ديگر آفريدند، انتخابات خبرگان رهبرى و شوراهاى شهر و روستاو مياندورهاى مجلس شوراى اسلامى در يك تجميع زيباى انتخاباتى حضور پرشور ملت را به نمايش گذاشت به گونهاى كه نه فقط براى ما افتخار و سربلندى و براى نظام اقتدار بيشتر آفريد، بلكه ديگران را به شگفتى و اعجاب واداشت كه اين حماسه پرشكوه را كه بيعتى مجدد با رهبرى نظام و اعلام وفادارى به آرمانهاى بنيانگذار جمهورى اسلامى امام راحل بود قلمداد كنند و در همين حال پاسخى دندان شكن بود به دشمنان ملت و امپرياليسم و صهيونيسم و خاك يأس بر چهره خصم بدانديش پاشيدند كه ديگر خواب و خيال واهى يأس آفرينى و سردى مردم را در سر نپرورند كه با حضور هميشگى مردم توهمات دشمنان رؤياى بى تعبير است چرا كه انقلاب اسلامى در رگ و خون ملت جاى دارد و به هيچ وجه از آن دست نخواهد كشيد. در اينجا به چند نكته اساسى بايد توجه داشت:
1- حضور مردم در پاى صندوقهاى رأى را ما نبايد فقط به حساب اشخاص و افراد و جبههها و جناحهاى سياسى بگذاريم و اين مايه غرور و غفلت شود و از وظائف سنگين منتخبان و يا نقدهائى كه در پاره موارد به صورت جدى وجود دارد غافل باشيم. رأى مردم پيش از آنكه به انتخاب شدگان باشد، رأى به نظام اسلامى و اعلام وفادارى و پايدارى در راهى است كه بهاى سنگينى براى آن پرداخته شده و با تمام تلاش و توان بايد از آن دفاع كنيم، حتى اگر از عملكرد برخى مسؤولان ناراضى باشيم و يا نابسامانيهائى را در مديريتها و يا موارد ديگر شاهد باشيم، حساب اينها از حساب اصل نظام جدا است. ملت در هر انتخاباتى در مرحله نخست به اصل نظام رأى مىدهد به رغم آنچه دشمنان براى آن در تلاشند و آن دلسرد كردن ملت و سست كردن باورهاى آنها و جدائى افكندن ميان آنها و نظام اسلامى است و اين دستاورد بزرگى است كه بايد به ملت بزرگ تبريك گفت و آحاد مردم را ستود و نقش بزرگ آنان را آنگونه كه هست شناخت و از آن غافل نشد و كمر به خدمت آنان بست.
2- مردم ما در انتخاب كردن اشتباه نمىكنند. اين را بايد باور كرد، چرا كه وقتى اخلاص و ايمان بر دلها حاكم باشد خداوند نور فرقان و تميز و تشخيص و گزينش را در دلها تابش مىدهد. افزون بر اين مردم ما از رشد سياسى كافى برخوردارند، در فراز و نشيب دهها سال تجربه سياسى و تلخ و شيرين حوادث، جريانها و جبههها و خط و خطوط را شناختهاند و چشم بسته به كسى روى نمىآورند و از كسى روى بر نمىتابند بلكه با آگاهى سياسى و فطرت پاك و ايمان و اخلاص راهى را دنبال مىكنند كه در جهت آرمانهاى مقدّسشان باشد و بدين ترتيب نه تبليغات پر حجم انتخاباتى و القاب دهن پركن تأثير چندانى در انتخاب آنها مىگذارد و نه وعدههاى دوران تبليغات انتخاباتى دل مردم را مىفريبد كه طى سالها تناقضاتى را در شعار و عمل تجربه كرده و چندان به وعدهها دل نمىبندند بلكه به اصولى مىانديشند كه نظام با آن شكل گرفته و هر كجا اين اصول را پر رنگتر ديدند بار ارادت و اميد و اطمينان خود را آنجا فرود مىآورند، به عبارت ديگر امكان دارد مردم نارضايتىهائى در مسائل جانبى از عملكرد دستگاهها و جريانهاى سياسى داشته باشند اما در نهايت به جريانى رو مىآورند كه به اصل نظام وفادار باشد و از آنانكه راه انحراف مىپيمايند رخ مىگردانند بنابراين رويكرد مردم نسبت به يك گروه نبايد مايه غرور يك جريان سياسى (حتى خودىها) باشد كه تصور كنند تمام آنچه مىكنند مورد رضايت ملت است. بلكه برگزيدگان ملت بايد به دور از خود باورى، چالشها را بشناسند، نقصها را جبران كنند و اشتباهات را تصحيح نمايند و مسؤوليت سنگين خود را از ياد نبرند و بدانند خادم ملتاند نه حاكم و قيّم آنها.
3- با اعتراف به اين حقيقت كه پيروز اين انتخابات ملت است و ركن عمده نظام ايمان و اعتماد مردم است و اكثريت قاطع مردم همان كسانى هستند كه با ايمان به اصول انقلاب اسلامى و خط امام و رهبرى همواره در همه سنگرها حضور داشته و دارند و در همايشهاى ملى و رفراندومهاى همگانى عملى اعلام حضور مىكنند، مصالح و خواستهها و انتظارات اين اكثريت عظيم بر همه چيز مقدم است هر چند اقليتهائى باشند با گرايشهاى سياسى خاص كه با راه ملت همسوئى ندارند و به دنياى ديگرى مىانديشند كه در چارچوب انقلاب نمىگنجد، اعلام نارضايتى كنند به دليل خواسته هائى كه دارند و با اميال دشمنان بيشتر سازگارى دارد تا راه استوار ملت، كه رضايت آنان ملاك عمل نيست و حاكميت نمىتواند به خواستههاى آنان بينديشد.
4- منتخبين ملت در هر جايگاه اعم از مجلس، دولت،خبرگان و شوراها به خوبى مىدانند كه در نظام اسلامى هيچ يك از اين مقامات جز با هدف خدمتگذارى ارزش ندارد و به فرموده اميرالمؤمنين(ع) به يكى از كارگزارانش «طعمه» نيست بلكه «امانت» است. حاكميت مطلق از آن خداست و بندگان در هر سطح كه باشند امانتدارند و بايد اين امانت را پاس دارند و حق آن را ادا كنند. اداى حق اين امانت به رعايت حقوق و وظايف مقرر است كه خداوند بر عهده آنان نهاده. قرآن كريم در بيان اين مطلب مىفرمايد: «آنانكه اگر در زمين تمكن و اقتدار مىداديم نماز را بپا دارند، زكات را ادا كنند وامر به معروف و نهى از منكر نمايند» تمام اركان حاكميت از صدر تا به ذيل موظف به اين وظائفاند كه آيه بيان مىكند: اقامه نماز و ترويج و گسترش اين عبادت بزرگ و پرستش خداوندگار جهان كه در صدر واجبات مىباشد. آنگاه رساندن حقوق نيازمندان به آنان به ويژه محرومان و مستمندان و از كار افتادگان و فراموش شدهگان و بديهى است كه اداى زكات در اينجا فراتر از گندم و جو و خرما و كشمش و ساير موارد مشمول زكات است. زكات دادن حكومت اسلامى نوع ديگر است، رساندن بيت المال يعنى ميلياردها بودجه و امكانات و درآمد عمومى كشور به مصارف اصلى آن، توزيع بودجهها به گونهاى كه به دورترين نقطه كشور و محرومترين افراد رسانيده شود و اين هنگامى ميسر است كه سياست حاكميت خدمت به محرومان و مناطق فراموش شده باشد و اين مسؤوليت شوراها است كه اين مناطق را شناسايى كنند و به مسؤولان نظام منتقل نمايند.
و اين وظيفه براى همه مسؤولان از آلى و دانى است تا كارنامه قابل قبولى داشته باشند. سيره مباركه پيامبر و اهلبيت عليهم السلام در اين ميدان بايد ملاك عمل باشد كه حتى ارزاق يتيمان و تهى دستان را به دوش مىكشيدند و به خانههاى آنها مىبردند. اين است معناى زكات دادن حكومت و گرنه ميان حكومت مداران و ساير مردم كه مقدارى از درآمد خود به عنوان خمس و زكات مىدهند تفاوتى نخواهد بود. بنابراين سياستگذارى نظام حاكم در كليه سطوح بايد در راستاى اجراى عدالت و رساندن حق صاحبان حق به آنان باشد به گونهاى كه آحاد ملت از امكانات كشور بهرهمند شوند و شوراهاى اسلامى مىتوانند در اين فرايند نقش مهمى ايفا كنند.
امر به معروف و نهى از منكر نيز از وظايف نظام حاكم و همه دست اندركاران است كه آيه كريمه بر آن تأكيد مىورزد، مع الأسف اين دو اصل مهم اجتماعى كه با هدف نظارت و امر و نهى در مسائل فرهنگى و اخلاقى و اقتصادى تشريع شده به درستى حق آن ادا نشده است شاهد بر اين مدعا گسترش روزافزون فساد و هنجار شكنىهاى علنى است كه در سطح جامعه به چشم مىخورد و براى دردمندان اسلام رنج آور و مايه دردمندى شده و راه چارهاى براى آن انديشيده نمىشود. بدانيم كه دشمنان ما سرمايههاى كلانى را براى اسلام زدائى و منحرف كردن اين نسل هزينه كرده و مىكنند در چنين فضائى كه انواع ابزارها براى هجوم بر اسلام به كارگرفته مىشود مسؤوليت ما بسيار سنگين است، مسؤوليتى كه خداوند بر دوشمان نهاده و كوتاهى كردن در انجام آن هيچگونه توجيهى ندارد و عقوبت الهى را در پى دارد بويژه در شرائط كنونى كه همه اركان نظام در اختيار اصولگرايان است و اين همسوئى و همنوائى كه كمتر فراهم شده است امروزه فراهم آمد، و عزم جدى و شجاعت لازم مىطلبد كه براى مبارزه با فساد اعم از فرهنگى يا اقتصادى كمر ببنديم و امر به معروف و نهى از منكر را به عنوان مسؤوليت حاكميت جدى بگيريم و راه كارهاى عملى آن را در فضاى جامعه و مراكز فرهنگى و رسانهاى شناسائى كنيم و نسل جوان را دريابيم كه لحظهاى غفلت حسرت بىفرجام را در پى خواهد داشت «اضاعة الفرصة غصة».
5 – نكته ديگر در انتخابات اخير خاك يأس و نوميدى بود كه حضور پرشور ملت بر چهره استكبار جهانى به سردمدارى آمريكا پاشيد. در حالى كه نو محافظه كاران آمريكا در انتخابات اخير كنگره شكست خوردند و دموكراتها بر جمهورى خواهان پيروز شدند و كرسىهاى كنگره را تصاحب كردند و مردم آمريكا سياستهاى جنگ طلبانه كاخ سفيد را عملاً مردود ساختند و نظام حاكم را داغ ننگ بر پيشانى نهادند، انتخابات ما با حضور بيش از 60 درصدى باشور و اشتياق ملت و رقابت آزاد داوطلبان انجام شدو در اين مرحله نيز به اصولگرايان بيشترين رأى را دادند. قطع نظر از نتيجه انتخابات از اهميت فوق العاده برخوردار است، اصل حضور پرشور مردم عامل نيرومندى است براى تحكيم نظام اسلامى و پاسخى دندان شكن به بمبارانهاى تبليغاتى دشمنان ملت .اين حماسه با شكوه در شرائطى كه دشمنان ما با استفاده از سازمانهاى دستآموز بين المللى برآنند تا مردم ما را از يك حق مشروع و قانونى در بهرهورى از انرژى هستهاى محروم سازند دستمايه نيرومندى است در دست مسؤولان، تا با قوت و قاطعيت در برابر زورگوئيهاى قدرتهاى اهريمنى ايستادگى كنند و از حق مسلّم كشور و ملت در صحنه بين المللى دفاع نمايند.
6- نكته قابل ذكر ديگر در اين مقال، ضرورت همسوئى و وحدت نيروهاى انقلاب و وفاداران نظام و پرهيز از تنش و تشتت زيانبار است كه گهگاه رخ مىنمايد. لحظههايى را پيش روى داريم كه دشمنان ما مىكوشند با ايجاد اختلاف جبهه ما را ضعيف كنند و از فضاى آلوده اختلافات بهره گيرند و اگر به اين خطر توجه كافى نشود و خودىها در تضعيف يكديگر بكوشند علاوه بر آن كه به نقشه دشمنان كمك رساندهاند دوستان را نيز دلگير و گلايهمند ساخته كه عواقب نامطلوب آن بر كسى پوشيده نيست. راستى اگر خودىها نتوانند در اين لحظههاى حساس به وحدت و همدلى برسند و با انسجام و اتحاد براى حل مشكلات گام بردارند آيا مىتوانند وجدان خود را راضى كنند؟ آيا هرگز به محاسبه نشستهاند كه براى چه چيز اختلاف؟ اگر ما براى خدا كار مىكنيم و هدفمان خدمت به ملت است چرا تحريك كردن و چرا انگ زدن؟ با كدام مجوز و استنادى به اختلاف روى آوردند؟ اختلاف پس از پيروزيها همواره خطر ساز بوده و دنياگرائى پس از پيروزى شكستهائى را در پى داشته است. نظير آنچه در جنگ احد اتفاق افتاد كه سرگذشت اسفبار آن را همه مىدانيم. بنابراين توصيه به اصولگرايان (البته اگر توصيه ما را بپذيرند) اين است كه بخود آيند و همدلى را شعار خود سازند كه با هضم نفس و شكستن خودىها به مصالح كلى بينديشند نه مصالح و خواستههاى گروهى و جناحى چرا كه اختلاف آنها و تعدد ليستهاى انتخاباتى آنها زمينه را براى رقيبان فراهم مىسازد، همانها كه ورود به شوراها را پلى براى مجلس و مجلس را پل دولت آينده مورد نظر خود دانسته و بدان تصريح كردهاند. اصولگرائى بايد با گذشت و نفى خودى و وفاق و همدلى همراه باشد و گرنه مصداق اين مثال خواهند شد كه: «آبادى بتخانه ز ويرانى ماست» انشاءاللّه كه از تجربهها درس بياموزيم و آزمون و خطا را كمتر كنيم.
پاورقي ها: