آموزه‏هاى اخلاقى در دعاى حضرت مهدى 15

پيروى و پند آموزى در دعاى حضرت مهدى (عج)
در پانزدهيمين فراز از دعاى امام عصر(عج) مى‏خوانيم: «و على المستمعين بالاتّباع و الموعظة ؛ خدايا شنوندگان را توفيق پيروى كردن و پند گرفتن عنايت فرما.» در اين فراز به دو دعاى بسيار مهم كه بيانگر وظيفه نيايشگران است اشاره شده، و در حقيقت امام عصر(عج) به ما مى‏آموزد كه داراى اين دو ويژگى باشيم و در دعاهاى خود آن را بگنجانيم، و با اصرار از درگاه الهى بخواهيم كه اين دو صفت را يعنى نيروى استماع و شنيدن، و نيروى پند گرفتن را به ما لطف فرمايد. اصولاً گوشى كه شنوا نباشد دلى كه پندپذير نگردد، چنين انسانى يكى از مهمترين راه‏ها و عوامل سعادت و خوشبختى را به روى خود بسته، و همين بستن شنوايى و پندگيرى، باعث تيرگى درون، و انحراف و ظلمات قلب و روح مى‏گردد، مانند آن كه خانه تاريكى را از نور خورشيد و يا نور چراغ ببنديم، و نگذاريم كوچك‏ترين روشنى به آن برسد. دو صفت فوق بيانگر آن است كه شنوايى موعظه به تنهايى كافى نيست، بلكه علاوه برآن بايد پند گرفت، يعنى آن موعظه را با تمام وجود پذيرفت و سپس به آن عمل كرد، وگرنه شنيدن بدون پذيرفتن هرگز موجب نجات نخواهد بود. در اينجا نظر شما را به ياد آن داستان معروف مولانا در مثنوى مى‏آورم كه صيادى پرنده‏اى را صيد كرده و در قفس افكنده بود، پرنده به او گفت اگر مرا آزاد كنى به تو سه پند مى‏آموزم، اولى را هنگامى كه در دستت هستم، دومى را وقتى كه بر بالاى ديوار هستم، سومى را كه هنگامى كه بر بالاى درخت مى‏باشم. صياد آن پرنده را آزاد كرد و در دستش نگه داشت، پرنده گفت پند اولم اين است كه: «برگذشته افسوس نخور.» صياد او را رها كرد، او به روى ديوار نشست و گفت: «پند دومم اين است كه از هيچكس كار محال را باور نكن.» آنگاه بر روى شاخه درخت نشست و خواست صياد را امتحان كند كه آيا به آن دو پند عمل كرده تا پند سومش را بگويد. به صياد گفت: بى جهت مرا آزاد كردى، زيرا در درون شكم من گوهرى گرانقيمت به اندازه سه درهم بود. صياد تا اين را شنيد آه و افسوسش بلند شد كه دريغا آن همه گوهرى گرانقدر از دست دادم. پس از لحظه‏اى گفت: اينك پند سومت را بگو. پرنده گفت تو قابل پند نيستى زيرا آن دو پند قبل را نپذيرفتى، گفتم چيز محال را باور نكن، باور كردى (من مگر چقدر وزن داشتم كه در شكمم گوهرى به اندازه سه درهم باشد؟) گفتم برگذشته افسوس نخور، تو افسوس خوردى، پس لياقت پند را ندارى تا سومين پند
را به تو بگويم.
اين بگفت و برپريد و شاد رفت

سوى صحرا سر خوش و آزاد رفت
پند گفتن با جهول خوابناك

تخم افكندن بود در شوره خاك‏
چاك حمق و جهل نپذيرد رفو

تخم حكمت كم دهش اى نيك خو(1)
براى مسأله متابعت و پندگيرى نظر شما را به مثال ديگرى جلب مى‏كنم، گويند: در روزگاران گذشته پادشاه چين سه عروسك طلايى بسيار ظريف براى شاه ايران به عنوان هديه فرستاد، آنها را در سه شماره (1-2-3) مشخص نمود، و همراه گروهى نزد شاه ايران فرستاد، و براى او پيام داد كه در مورد عروسك شماره 2 بيشتر دقت كن.
وقتى كه آن عروسك‏ها همراه پيام به پادشاه ايران رسيد، هر چه دقت كرد ديد آن سه عروسك به طور كامل يكسان هستند و تفاوتى بين آنها نيست، پس راز اينكه شاه چين گفته كه در مورد عروسك دوم بيشتر دقت كن چيست؟ دقت او طول كشيد ولى رازش را نيافت، دانشمندان و حكيمان شهر را دعوت كرد، و از آنها خواست در كشف اين راز او را كمك كنند. همه آنها پس از فكرهاى طولانى درمانده شدند، تا يكى از آنها چوب نازكى طلبيد، و آن چوب را داخل سوراخ گوش آنها نمود. آن چوب داخل گوش عروسك شماره يك و سه شد، و از گوش ديگرش خارج گرديد، ولى در مورد عروسك دوم آن چوب از گوش ديگرش خارج نگرديد. آن حكيم به كشف راز پى برد و چنين گفت: «شاه چين خواسته است بگويد وقتى سخنى مى‏شنوى از يك گوش نشنو كه از ديگرى بيرون كنى، بلكه آن را بشنو، و در مغز خود آن را تجزيه و تحليل كن، و خوبى‏ها و آموزندگى‏هاى آن را دريافت نما.» همه حاضران رأى او را پسنديدند، و او را در مورد كشف راز، تحسين و تمجيد كردند. به اميد آن كه در مورد پندها اين گونه باشيم.(2) اطاعت و پندپذيرى از نظر قرآن
قرآن در آيات متعدد، همه انسان‏ها را به پيروى و موعظه پذيرى فرا خوانده است، به عنوان نمونه نظر شما را به چند آيه جلب مى‏كنيم:
قرآن بيست و نه بار با تعبير اطيعوا اللّه – و اطيعون، بندگان را به اطاعت و پيروى از خدا فرا مى‏خواند.(3) از جمله مى‏فرمايد: «قل ان كنتم تحبون اللّه فاتّبعونى يحببكم اللّه…؛(4) بگو اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خداوند (نيز) شما را دوست بدارد، و گناهانتان را ببخشد، و خدا آمرزنده مهربان است.» و يا به طور مكرّر مى‏فرمايد: «اطيعوا اللّه و الرّسول، فان تولّوا فانّ اللّه لايحبّ الكافرين ؛(5) از خدا و رسول او اطاعت كنيد و اگر سرپيچى كنيد خداوند كافران را دوست نمى‏دارد.»
«و انّ ربّكم الرّحمن فاتّبعونى و اطيعوا امرى ؛(6) خداوند رحمان است، پس از من پيروى كنيد، و فرمانم را اطاعت نماييد.» و در آيات متعدد مى‏فرمايد از غير خدا مانند شيطان و هوس‏هاى نفسانى پيروى نكنيد. «و لا تتّبعوا خطوات الشّيطان؛(7) اى مردم! از گام‏هاى شيطان پيروى نكنيد.»
«ولا تتّبع اهواء الّذين لا يعلمون؛(8) و از هوس‏هاى كسانى كه آگاهى ندارند، پيروى نكن.»
در مورد موعظه و پندپذيرى نيز، در قرآن مطالب بسيار آمده از جمله مى‏فرمايد: «و لو انّهم فعلوا ما يوعظون به لكان خيراً لهم…؛(9) و اگر اندرزها را كه به آنها داده مى‏شد، آنها مى‏پذيرفتند و انجام مى‏دادند براى آنها بهتر بود، و موجب تقويت ايمان آنان مى‏گشت.» و در آيه ديگر چنين مى‏خوانيم: «ولا تكونوا كالّذين قالوا سمعنا و هم لايسمعون؛(10) و همانند كسانى نباشيد كه گفتند: شينديم، ولى در حقيقت نمى‏شنيديد.»
خدواند در قرآن مى‏فرمايد: «به يقين گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم، (از اين رو كه) آنها عقل هايى دارند و انديشه نمى‏كنند و نمى‏فهمند، و چشم هايى دارند كه با آن نمى‏بينند، و گوش هايى دارند كه نمى‏شنوند، آنها همچون چهارپايانند بلكه گمراه ترند «لهم آذان لا يسمعون بها اولئك كالانعام بل هم اضلّ»(11) اين آيه به روشنى بيانگر آن است كه گوش فرا ندادن به مواعظ الهى و پند نگرفتن، از صفات دوزخيان است، آنها بر اثر بى اعتنايى به اندرزهاى الهى در صفت حيوانات بلكه گمراه‏تر خواهند بود. اين‏ها نمونه‏هايى از آياتى است كه ما را به پند آموزى و پذيرفتن دستورهاى الهى فرا مى‏خوانند، و با تعبيرهاى مؤكّد و تهديدهاى هشدار بخش ما را از نپذيرفتن پندها بر حذر مى‏دارند و به سرنوشت بد، و مكافات عمل مغرورانى كه مواعظ الهى را به اصطلاح پشت گوش مى‏اندازند هشدار داده و با انذارهاى شديد آنها را از اين كار دور مى‏كند. جالب اين كه: قرآن چنين كسانى را كافر خوانده و مى‏فرمايد: «واى بر هر دروغگوى گنهكار، كه پيوسته آيات خدا را مى‏شنود، كه بر او تلاوت مى‏شود، اما از روى تكبّر اصرار بر مخالفت دارد.»(12) نمونه‏اى از پند پذيرى
در تاريخ بسيار ديده شده كه افراد مغرور و منحرفى، متنبّه شده و با پندپذيرى، دگرگون شده و در پرتو آن به سعادت و قلّه رفيع مقامات معنوى رسيده‏اند، به عنوان نمونه فضيل بن عياض (م‏187) كه در بصره و كوفه مى‏زيست، يكى از قلدرهاى بى باك، و مجرمان جنايتكار بود، تا آنجا كه با عده‏اى از دوستانش سر راه قافه‏ها را مى‏گرفت و بعضى از آنها را مى‏كشت، و اموالشان را غارت مى‏كرد، و در منطقه‏اى كه او مى‏زيست، نا امنى شديد ايجاد كرده بود، و به چپاول اموال مردم مى‏پرداخت، و با تجاوز جنسى، مردم در ناامنى شديد جنسى و ناموسى بودند، اين شخص شبى براى رفتن به بستر دخترى، از ديوار خانه او بالا رفت در همين لحظه شنيد، شخصى نصف شب از بستر برخاسته و قرآن مى‏خواند، و اين آيه را تلاوت مى‏كرد: «الم يأن للّذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكراللّه و ما نزل من الحقّ؛(13) آيا وقت آن نرسيده است كه دل‏هاى مؤمنان در برابر ذكر خدا، و آنچه از حق نازل كرده است خاشع گردد؟»
فضيل تحت تأثير اين آيه قرار گرفت و آن چنان از آن پند گرفت كه 180 درجه تغيير كرد، و با حالى زار به خدا عرض كرد: «يا ربّ قد آن؛ پروردگارا اكنون وقت آن رسيده است كه در برابر عظمت حق خشوع كنم، و تسليم گردم؟» از آنجا شبانه به خرابه‏اى رفت، شنيد افراد كاروانى در تاريكى به همديگر مى‏گويند سريع‏تر از اينجا عبور كنيم تا نوچه‏هاى فضيل به ما نرسند و ما را غارت نكنند. فضيل به آنها گفت از اين پس فضيل توبه كرده، و من همان فضيل هستم، در امن و راحت باشيد. از آن پس فضيل واقعاً توبه كرد، و به مكه هجرت نمود، و در آنجا مجاور خانه خدا به عبادت و راز و نياز پرداخت تا آن كه از دنيا رفت.
روايت شده: علت مرگش اين بود كه در مسجد الحرام كنار آب زمزم مشغول عبادت بود، شنيد شخصى اين آيات قرآن را مى‏خواند: «… وترى المجرمين يومئذٍ مقرنين فى الاصفاد…؛ در آن روز اين زمين به زمين ديگر، و آسمان به آسمان‏هاى ديگرى، مبدل مى‏شوند، و در آن روز مجرمان را با هم در غل و زنجير مى‏بينى…» فضيل آن چنان تحت تأثير اين آيه قرار گرفت كه همانجا بيهوش بر زمين افتاد و از دنيا رفت.(14) ظرفيت‏سازى براى فراگيرى پندها
در معارف و مواعظ پيامبر(ص) و امامان (ع) در مورد پند آموزى و درس‏گيرى و شنوايى، مطالب بسيار گفته شده، در اينجا به عنوان نمونه نظر شما را به چند فراز از آنها جلب مى‏كنيم، اين نمونه‏ها به ما مى‏آموزند كه براى پندگيرى، و فراگيرى مطالب سازنده و سودمند، بايد در خود زمينه سازى و ظرفيت سازى كنيم، و مزرعه روح و روان خود را براى پذيرش بذرهاى اندرزها آماده سازيم، بر همين اساس امير مؤمنان على(ع) مطالبى در اين راستا فرموده از جمله مى‏فرمايد: «من اسلام را به گونه‏اى تعريف مى‏كنم كه احدى قبل از من آن را آن گونه تعريف نكرده باشد، «الاسلام هو التّسليم، و التّسليم هو اليقين، و اليقين هو التّصديق، و التّصديق هو الاقرار، و الاقرار هو الاداء، و الاداء هو العمل ؛ اسلام همان تسليم (در برابر حق) است، و تسليم همان يقين، و يقين همان تصديق، و تصديق همان اقرار به زبان ، و اقرار همان احساس مسؤوليّت، و احساس مسؤوليّت همان عمل است.»(15) از اين بيان شفّاف استفاده مى‏شود پذيرش اسلام و پندگيرى از آن در تعريف حقيقت اسلام گنجانده شده است، كه اگر پذيرش و پند آموزى از اسلام نباشد، هرگز به حقيقت اسلام نخواهيم رسيد. نيز از بيانات آن حضرت است: «انّ هذه القلوب اوعية فخيرها اوعاها؛(16) اين دل‏ها همانند ظرف‏ها است، كه بهترين آنها ظرفى است كه فراگيرى و نگهداريش بيشتر باشد.» اين سخن به ما مى‏آموزد كه اگر خواسته باشيم بهترين روح و روان را داشته باشيم بايد، داراى دل و سينه‏اى پند پذيرتر و فراگيرتر كه ظرفيت و نگهداريش بيشتر است باشيم، چرا كه دل‏ها متفاوتند، مانند: دل كور، دل بسته و تيره، دل واژگون، دل كم ظرفيت، دل متوسط و دل پر ظرفيت تا دريا دل و… بنابراين با زمينه سازى و آماده كردن و ظرفيت سازى كارى كنيم كه دل‏ها براى پند پذيرى آماده شوند، تا وقتى پندى شنيدند آن را به راحتى جذب نمايند، مانند مزرعه آماده‏اى كه پذيراى بذرهاى نيك است و آنها را در بستر خود به خوبى نگه مى‏دارد و باعث رشد و نمو آن مى‏شود، نه مانند شورزار، كه در برابر باران لطيف، به جاى روئيدن لاله و گل، خس و گياهان زيان آور پديد آورد. حضرت على(ع) در تعبير ديگر مى‏فرمايد: «انّ هذه القلوب تحمّل كما تحمّل الابدان، فابتغوا لها طرائف الحكمة؛(17) اين دل‏ها همانند تن‏ها خسته و افسرده مى‏شوند (و قدرت جذب حقايق را از دست مى‏دهند) در اين صورت حكمت‏هاى زيبا و

نشاطانگيز را براى آنها انتخاب كنيد.» همان گونه كه نسيم فرح بخش از جانب شكوفه‏ها و طراوت بهار، موجب رفع خستگى و نشاط بدن مى‏گردند، پندها و حكمت‏هاى زيبا نيز موجب نشاط و آرامش روح و روان آماده خواهند شد، و باعث رشد و ترقّى شده و در نتيجه آثار درخشانى را پديدار مى‏سازند. بر همين اساس روايت شده كه امام باقر(ع) فرمود: «تعرّض لرقّة القلب بكثرة الذّكر فى الخلوات؛براى آمادگى روح و روان، بسيار به ياد خدا در خلوت‏ها باش.» يعنى ظرفيت سازى موجب زمينه خوب براى روح و روان مى‏شود و آن را آماده پذيرش معارف الهى و پندها خواهد كرد.
بايد توجه داشت كه گناه و غفلت، و عشق به زرق و برق دنيا موجب تيرگى قلب شده، و آن را از پذيرش و پندپذيرى باز مى‏دارد، و به عكس، پاكى و صفاى باطن و نورانيت قلب در پرتو ياد خدا و عبادات خالصانه، آن را براى فراگيرى پندها آماده مى‏سازد. بر همين اساس اميرمؤمنان على(ع) فرمود: «من عشق شيئاً اعشى بصره، و امرض قلبه، فهو ينظر بعينٍ غير صحيحةٍ، و يسمع باذنٍ غير سميعة، قد خرقت الشّهوات عقله، و اماتت الدّنيا قلبه؛(18) هر كس به چيزى عشق افراطى داشته باشد، نابينايش مى‏كند، و روح و روانش را بيمار مى‏سازد، در نتيجه او با چشمى معيوب مى‏نگرد، و با گوشى غير شنوا مى‏شنود، هوس‏هاى نفسانى، عقلش را نابود ساخته، دنيا پرستى قلبش را ميميراند.»
نتيجه اين كه: بهترين راه براى شنوايى و پندپذيرى، پاكسازى روح و روان از لوث آلودگى گناه، و ايجاد صفا در باطن است، چنان كه قرآن مى‏فرمايد: «هدى للمتّقين ؛(19) قرآن مايه هدايت و روشنى براى دل‏هاى پرهيزكار و آماده است.»
و در روايات آمده، امام على(ع) فرمود: «خداوند احدى را مانند قرآن اندرز نداده است، چرا كه قرآن بهار دل و چشمه‏هاى علم است.»(20)
به اميد آن كه با ظرفيت سازى در پرتو صفاى باطن و تعليمات الهى، به مرحله‏اى برسيم كه مشمول دعاى امام عصر(عج) گرديم كه: «خدايا! پيروى كردن و پندگرفتن را به شنوندگان عطا فرما.» پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1. ديوان مثنوى، دفتر چهارم، به خط ميرخانى، ص 380. 2. داستان‏هاى جمع الحكايات از :محمد عوفى، ص 23 و 24، گزينش نگارنده. 3. مانند: آيات 20سوره انفال، آيات 54 سوره نور، آيات 13 سوره مجادله، آيه 50 سوره آل عمران، آيات 108 و 126 سوره شعراء، آيه 63 سوره زخرف و…. 4. سوره آل عمران، آيه 31. 5. همان، آيه 32. 6. سور طه، آيه‏90. 7. سوره بقره،آيه 168. 8. سوره جاثيه، آيه 18. 9. سوره نساء، آيه 66. 10. سوره انفال، آيه 21. 11. سوره اعراف، آيه 179. 12. سوره جاثيه، آيه 7و8. 13. سوره حديد، آيه 16. 14. سفينةالبحار، ج 2، ص 369، واژه فضل. 15. نهج البلاغه، حكمت 125. 16. همان، حكمت 147. 17. همان، حكمت 197. 18. همان، خطبه 109. 19. سوره بقره، آيه 3. 20. نهج البلاغه، خطبه 176.