فرازهايى از خطبه غدير

خطبه غدير
حادثه عظيم غدير كه در سال دهم هجرت، به دستور الهى در صحراى غدير در برابر بيش از صد هزار مسلمان رخ داد، بين شيعه و سنى از احاديث متواتر است، و در اصل ماجرا همه اتفاق نظر دارند(1) در اين همايش عظيم كه پيامبر(ص) مى‏خواست مطابق وحى الهى (آيه 67مائده) حضرت على(ع) را به عنوان جانشين و رهبر بعد از خود معرفى و نصب كند، نخست خطبه‏اى خواند. اين خطبه را محدثين شيعه و سنى – با اندكى اختلاف در الفاظ – نقل كرده‏اند، از منابع و مدارك اين خطبه عبارتند از:
1- الاحتجاج طبرسى، به سند متصل خود از امام باقر(ع)(2)
2- الاقبال سيد بن طاووس به سند خود از حذيفة بن يمان.
3- كتاب التحصين سيد بن طاووس به سند خود از زيدبن ارقم.
علامه طبرسى پس از پايان اين خطبه، از امام صادق (ع) نقل كرده: هنگامى كه رسول خدا(ص) اين سخنرانى را به پايان رسانيد، مردم، مردى خوش سيما كه بوى خوش از او به مشام مى‏رسيد ديدند كه گفت: «سوگند به خدا من هرگز محمد(ص) را مانند امروز نديده بودم كه چقدر در مورد امامت پسر عمويش على(ع) تأكيد كرد، او را به گونه‏اى براى رهبرى نصب كرد كه احدى جز كافر، اين نصب را نمى‏شكند، و اين عهد را نقض نمى‏كند، عذاب طولانى باد بر كسى كه چنين عهدى را بشكند.» عمربن خطاب كه در آنجا بود و سخن او را شنيد، از شكل و شمايل و سخن او شگفت زده شد، به پيامبر(ص) رو كرد و گفت: آيا گفتار اين شخص را نشنيدى كه چنين و چنان گفت؟ پيامبر(ص) به عمر فرمود: آيا مى‏دانى اين شخص كيست؟ عمر پاسخ داد: نه. پيامبر(ص) فرمود: «ذلك الرّوح الامين جبرئيل…؛ اين شخص روح الامين جبرئيل بود، بپرهيز از اين كه اين عهد را بشكنى، كه اگر چنين كنى خداوند و رسولش و فرشتگان و مؤمنان از تو بيزار خواهند شد.»(3)
اين خطبه بسيار مفصل و پرمحتوا است، از حمد و ثناى الهى شروع شده، سپس به زمينه سازى براى آماده كردن نفوس مى‏پردازد، آنگاه ولايت و امامت دوازده امام را رسماً اعلان مى‏فرمايد. و پس از آن دست، حضرت على(ع) را بلند مى‏كند، و به مردم معرفى مى‏نمايد، و ولايت و امامت او را به طور روشن اعلان مى‏كند. در مرحله پنجم تأكيد فراوان مى‏نمايد كه امت به مسأله امامت، توجه جدى و عميق كنند، و مسؤولانه اين مسأله را دنبال نمايند. آنگاه براى هشدار مؤمنان اشاره‏اى به كار شكنى‏هاى منافقان نموده، و مسلمانان را از كيد و نيرنگ آنان برحذر مى‏دارد. و در مرحله بعد به پيروان اهل بيت (ع) و ويژگى‏هاى آنها، و همچنين به ذكر دشمنان ايشان و خصايص آنها مى‏پردازد. در مرحله هشتم ذكرى از امام قائم آل محمد(عج) به ميان آورده و پاره‏اى از ويژگى‏هاى آن حضرت را تبيين مى‏سازد. آنگاه به مسأله اخذ بيعت براى حضرت على(ع) به عنوان امام و رهبر پس از خود مى‏پردازد، و در پايان به مسأله حلال و حرام و اهميت دادن به حج، و بيعت گرفتن از مردم براى پذيرش احكام اسلام، و عمل به آن، و نصايح ديگر راجع به توجه نمودن به زكات و نماز و امربه معروف و نهى از منكر، قرآن و محتواى قرآن تذكر مى‏دهد. و پايان گفتارش را با اين سخنان ملكوتى مى‏آرايد.
«اللّهم اغفر للمؤمنين بما ادّيت و امرت و اغضب على الجاحدين الكافرين، و الحمدللّه ربّ العالمين ؛خدايا به خاطر آنچه ادا كردم، و امر نمودم، مؤمنين را بيامرز و بر منكران كه كافرند خشم فرما، و حمد و سپاس ويژه خداوند جهانيان است.» فراز بر جسته از اين خطبه غرّا
گرچه همه جمله‏ها و واژه‏هاى اين خطبه حاوى پيام، و فراز قابل توجه در راستاى رهبرى و امامت حضرت على(ع) پس از پيامبر(ص) است، ولى براى رعايت اختصار نظر شما را به فراز برجسته جلب مى‏كنيم: توحيد ناب اساس مكتب
در آغاز اين خطبه به طور مبسوط و بسيار عرفانى و در سطح عالى، سخن از توحيد ناب به ميان آمده، سخن از آفريدگار بى همتاى جهان، سخن از اوصاف و ويژگى‏هاى او و سپاسگزارى از او و گواهى به عظمت و اوصاف او، كه اگر به راستى توحيد ناب در دل‏ها ريشه دواند و تثبيت گردد، هرگونه انحراف و نابسامانى‏هاى نظرى و عملى از زندگى انسان زدوده مى‏شود، و انسان آماده پذيرش رهبرى حق، رهبرى كه از سوى خدواند يكتا تعيين شده مى‏گردد و با جان و دل او را به عنوان نماينده خدا در ميان انسان‏ها مى‏پذيرد. در فرازى از اين بخش چنين مى‏خوانيم: «احمده كثيراً و اشكره دائماً على السّرّاء و الضّرّاء…؛او را بسيار سپاس گويم و همواره شكر مى‏نمايم خواه در آسايش باشم و يا در گرفتارى، در حال خستگى باشم يا آرامش. و به او و فرشتگانش، و كتاب‏ها و پيامبرانش ايمان مى‏آورم، دستور او را گوش مى‏دهم، پيروى مى‏نمايم، و به تحصيل رضايت او مبادرت مى‏ورزم.و در برابر مقدرات او تسليم مى‏باشم از روى خوف و اميد، چرا كه او است خدايى كه نمى‏توان از مكر او در امان بود، و او ظلمى نمى‏كند كه از ظلمش در هراس باشيم. ابلاغ فرمان مهم الهى، و توصيف منافقان‏
در اين بخش مسأله امامت و رهبريت حضرت على(ع) به دستور الهى مطرح مى‏شود، آن حضرت پس از ذكر آيه 67 مائده خطاب به مردم مى‏فرمايد: اى مردم! من در ابلاغ آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى‏كنم، جبرئيل سه بار بر من نازل شد، و سلام پروردگارم را – كه او سلام است – مرا مأمور كرد كه در اين همايش بر خيزم، و به سمع هر سفيد و سياهى ابلاغ كنم كه على بن ابيطالب (ع) برادر من و وصى من، و جانشين من بر امتم، و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است، جز اين كه پيامبرى بعد از من نيست، و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است، و خداوند در اين مورد اين آيه را از كتابش نازل كرده: «انّما وليّكم اللّه و رسوله و الّذين آمنوا الذّين يقيمون الصّلاة و يؤتون الزّكاة و هم راكعون؛ جز اين نيست كه سرپرست و صاحب اختيار شما، خدا و رسولش هستند، و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا مى‏دارند، و در حال ركوع زكات مى‏دهند.»(4)
و على بن ابيطالب (ع) است كه نماز را به پا داشته، و در حال ركوع، زكات داده، و در هر حال خداوند متعال را قصد مى‏كند. اى مردم من از جبرئيل تقاضا كردم از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم (معرفى رهبرى على عليه السلام) معاف بدارد، زيرا افراد پرهيزكار كم اند، و منافقان بسيار، و از تباهى ملامت گران، و نيرنگ‏هاى مسخره كنندگان به اسلام آگاهم، همان كسانى كه خداوند آنان را در قرآن چنين توصيف نموده: «يقولون بالسنتهم ما ليس فى قلوبهم ؛(5) آنها به زبان خود چيزى مى‏گويند كه در دل ندارند.» و اين كار (مهم رهبرى) را سهل مى‏شمرند، در حالى كه در پيشگاه خداوند بسيار مهم و عظيم است. و همچنين به خاطر اين كه منافقين بارها مرا آزار نموده‏اند، تا آنجا كه مرا اُذُنْ (گوش دهنده هر حرفى) ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم…(6) اگر بخواهم گويندگان اين نسبت (اذن) را نام ببرم مى‏توانم اگر بخواهم به شخص آنها اشاره كنم مى‏نمايم، و هرگاه خواسته باشم با نشانه‏ها آنها را معرفى كنم مى‏توانم، ولى سوگند به خدا من با آنها بزرگوارانه برخورد نموده‏ام.
پس از همه اين امور، ذات پاك خدا از من راضى نمى‏شود، مگر آنچه را كه در حق على(ع) نازل كرده ابلاغ كنم، آنچه را كه نازل كرده اين آيه است: «يا ايّها الرّسول بلّغ ما انزل اليك من ربّك و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و اللّه يعصمك من النّاس؛(7) اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است كاملاً (به مردم) برسان، و اگر نرسانى رسالت او را انجام نداده‏اى، خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مى‏دارد، و خداوند جمعيت كافران (لجوج) را هدايت نمى‏كند.» ويژگى‏هاى على(ع) و اشاره به امامان بعداز او
در اين بخش، پيامبر(ص) به همه جهانيان از هر قوم و نژاد اعلام عمومى صادر كرده و مى‏فرمايد: «بدانيد كه خداوند على(ع) را سرپرست و امام قرار داده، كه اطاعتش را واجب نموده است. و همه مهاجران و انصار و تابعين و روستايى و شهرى، عربى و عجمى را بر اطاعت او فرا خوانده است. بر همه افراد از آزاده، برده، بزرگ و كوچك، سفيد و سياه و بر هر يكتاپرست، حكم او اجرا شونده، و كلامش مورد عمل، و فرمانش نافذ است. هر كس با او مخالفت كند ملعون است، و هر كس پيرو او باشد، و او را تصديق نمايد، مشمول رحمت الهى است. اى مردم! اين آخرين بارى است كه در چنين اجتماعى بپا مى‏ايستم، پس بشنويد و اطاعت كنيد، و در برابر فرمان خداوند سر تسليم فرود آوريد، چرا كه خداوند متعال صاحب اختيار و معبود شما است و بعد از خداوند رسولش و پيامبرش كه شما را مورد خطاب قرار داده است، و بعد از من على(ع) صاحب اختيار شما و امام شما به امر الهى است…
حلالى نيست مگر آنچه را خدا و رسولش و امامان حلال كرده باشند، و حرامى نيست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان بر شما حرام كرده باشند… اى مردم! على(ع) را بر ديگران فضيلت دهيد، هيچ عملى نيست مگر آن كه خداوند آن را در من جمع كرده است، و هر علمى را كه آموخته‏ام در وجود امام المتقين(على(ع)) جمع نموده‏ام، و هيچ علمى نيست مگر آنكه آن را به على(ع) آموخته‏ام. او است امام مبين كه خداوند در سوره يس، آيه 12 ذكر كرده است: اى مردم از على(ع) به سوى ديگرى گمراه نشويد، و از او روى برمگردانيد، و از ولايت او سرباز نزنيد، اوست كه به حق هدايت نموده و به آن عمل مى‏كند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهى مى‏نمايد، و در راه خدا سرزنش ملامت كننده‏اى او را از حق باز نمى‏دارد…اى مردم على(ع) را فضيلت دهيد، كه او افضل مردم بعد از من از مرد و زن است، تا مادامى كه خداوند روزى را نازل مى‏كند، ملعون و مورد خشم خدا است آن كسى كه اين گفتار مرا رد كند و با آن موافق نباشد، و بدانيد كه جبرئيل از جانب خداوند اين خبر را براى من آورده است: «هر كس با على(ع) دشمنى كند، و ولايت او را نپذيرد، لعنت و غضب من بر او باد.»
اى مردم قرآن را تدبّر نماييد، و آيات آن را بفهميد. و در محكمات آن نظر كنيد، و به دنبال متشابه آن نرويد، سوگند به خدا باطن قرآن را براى شما آشكار نمى‏سازد، و تفسيرش را برايتان روشن نمى‏كند، مگر اين شخص(على عليه السلام) كه دستش را مى‏گيرم، و او را به سوى خود بالا مى‏برم و بازوى او را مى‏گيرم و با دو دستم او را بلند مى‏كنم و به شما مى‏فهمانم كه: «هر كس من صاحب اختيار اويم، اين على صاحب اختيار اوست»، و او على بن ابيطالب برادر و جانشين من است و ولايت او از جانب خداوند متعال است كه بر من نازل كرده است.
اى مردم على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند، و قرآن ثقل اكبر است، هر يك از اين دو از ديگرى خبر مى‏دهد، و با آن موافق است، آنها از يكديگر جدا نمى‏شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد گردند. پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1. در اين باره به جلد اول كتاب ارزشمند الغدير علّامه امينى مراجعه شود. 2. احتجاج طبرسى، ج 1، ص 71 تا 84، و از علماى اهل تسنن، محمد بن جرير طبرى در كتابش «الولاية» به نقل از زيدبن ارقم نقل نموده است (الغدير، ج 1، ص 270). 3. همان، ص 84. 4. سوره مائده، آيه 55. 5. سوره فتح، آيه 11. 6. چنان كه در آيه 61 سوره توبه به اين مطلب اشاره شده است. 7. سوره مائده، آيه 67.