روابط دختران و پسران از نگاه قرآن و روايات‏

مقدمه‏
روابط پسران و دختران جوان، در كشور ما به عنوان يك معضل اجتماعى مطرح است لذا بر اولياى خانه و مدرسه و به تبع آنها مسئولين فرهنگى و اجتماعى لازم است اين مسأله را به طور علمى بررسى نمايند و از هر گونه تصميم احساسى خوددارى نموده و با شناخت كامل آسيب‏ها، زمينه‏ها و راهكارهاى علمى و تخصصى با اين انحراف برخورد نمايند زيرا به حكم «ولا تَقفُ ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ»(1) بايد از پيروى هر چيزى كه بدان علم نداريم پرهيز كنيم. در هر اعتقاد يا عملى كه تحصيل علم ممكن است، پيروى از غير علم حرام است و زمانى اقدام و ارتكاب عملى جايز است كه دليل علمى آن را تجويز نمايد.(2) براى بررسى اين معضل با سؤال‏هايى روبرو هستيم: 1- چه نوع روابطى، معضل اجتماعى به شمار مى‏رود؟ 2- چه آسيب‏هايى در اين زمينه جوانان ما را تهديد مى‏كند؟ 3- زمينه‏هاى اين روابط آسيب‏زا چيست؟ 4- چه راهكارهايى براى پيشگيرى و هدايت صحيح وجود دارد؟ روابط آسيب‏زا
ارتباط و برخورد پسران و دختران، امرى اجتناب‏ناپذير است زيرا بديهى است كه در جامعه، كوچه و خيابان، هنگام خريد و هنگام معاشرت‏ها و… نمى‏شود ديوار و حائلى بين دو جنس كشيد. هنگامى كه از روابط دختران و پسران به عنوان معضل اجتماعى و آسيب‏زا ياد مى‏شود، منظور روابط پنهانى، غير عادى و ناپخته‏اى است كه به دور از هرگونه شناخت كافى بوده و به صورت هيجانى، تخيلات و رؤياهاى غيرواقعى صورت مى‏گيرد. دختران و پسرانى كه به منظور جلب توجه جنس مخالف و با هدف دوست‏يابى از بين آنان، ساعت‏ها در خيابان‏ها و اماكن عمومى از گوشه‏اى به گوشه ديگر مى‏روند و بدون اينكه به روشنى بدانند به دنبال چه چيزى هستند، وقت و انرژى خود را تلف مى‏كنند. گاهى اوقات افرادى مانند خود را مى‏يابند و روابط نامتعادلى برقرار مى‏كنند، لكن در نهايت با احساس سرخوردگى و بيهودگى و نيز احساس بيزارى از خود به خانه باز مى‏گردند. تعاليم انسان‏ساز اسلام، اين نوع روابط را نهى مى‏كند نه اينكه زنان و دختران را از جامعه طرد نمايد و از هر نوع حضور و فعاليت‏هاى آنان و برخورد و ارتباط زنان و مردان جلوگيرى كند. اسلام، حفظ حريم ميان زن و مرد، عفت و حياء را مورد تأكيد قرار مى‏دهد. قرآن كريم يك نمونه از روابط سالم را بيان مى‏كند؛ دختران حضرت شعيب براى سيراب كردن گوسفندان صبر كردند تا مردان از سيراب كردن گوسفندانشان فارغ شوند و به كنارى بروند.(3) و هنگامى كه يكى از دختران شعيب از طرف پدر مأمور شد تا حضرت موسى را به خانه دعوت كند با كمال وقار و حياء با موسى سخن گفت(4) و حضرت موسى نيز بعد از قبول دعوت به دختر شعيب فرمود: راه را به من نشان بده و خودت پشت سر من بيا. براى اينكه ما دودمان يعقوب به زنان نگاه نمى‏كنيم.(5) اين الگوى شايسته به ما نشان مى‏دهد كه مى‏شود زنان و مردان در جامعه با يكديگر برخورد و تعامل داشته باشند و در عين حال حريم يكديگر، حياء و عفت خود را نيز حفظ كنند. آسيب‏شناسى‏
الف – آسيب روانى: فقدان حريم ميان زن و مرد و آزادى معاشرت‏هاى بى‏بند و بار، هيجان‏ها و التهاب‏هاى جنسى را فزونى مى‏بخشد. غريزه جنسى، غريزه‏اى نيرومند، عميق و درياصفت است، هر چه بيشتر اطاعت شود، سركش‏تر مى‏گردد؛ همچون آتشى كه هر چه به آن بيشتر خوراك بدهند شعله‏ورتر مى‏شود.(6) روح بشر فوق‏العاده تحريك‏پذير است، اشتباه است كه گمان كنيم تحريك‏پذيرى روح بشر محدود به حد خاصى است و از آن پس آرام مى‏گيرد. هيچ مردى از تصاحب زيبارويان و هيچ زنى از متوجه كردن مردان و تصاحب قلب آنان و بالأخره دلى از هوس سير نمى‏شود. از طرفى تقاضاى نامحدود خواه ناخواه انجام نشدنى است و هميشه مقرون است با نوعى احساس محروميت، دست نيافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحى و بيمارى‏هاى روانى مى‏گردد.(7) حال اگر در سطح جامعه، جاذبه‏هاى جنسى رواج يابد و دختر و پسر روابطى آزاد داشته باشند، جلوه‏گرى‏هاى موجود در برخورد و حالات دختران موجب جلب توجه پسران شده، انحراف اذهان و آشفتگى فكر و دل آنها را در پى دارد. البته خود دختران نيز ضربه‏پذير هستند زيرا چه بسيار دخترانى كه سبب شوق دست‏يابى به نشانه‏هاى مقبول زيبايى و زنانگى به اختلالات روانى دچار مى‏شوند.(8) از طرف ديگر اگر در كوچه و خيابان، دلبرى مرسوم گردد و جلوه‏گرى، هنر دختران محسوب شود و در روابط دختر و پسر تجاذب و دلبندى به ميان آيد، دخترانى كه از زيبايى لازم برخوردار نيستند، در فشار و استرس قرار مى‏گيرند و هميشه احساس كمبود و حقارت مى‏نمايند و لطمه‏هاى جدى بر روح و روان آنان وارد مى‏سازد. آفت ديگر اين است كه افراد در اين نوع روابط كه معمولاً ناپايدار بوده و براساس سودجويى است نه تعهد، به شكست در عشق منتهى مى‏شوند. و در نتيجه روح لطيف و با نشاط آنها گرفتار افسردگى مى‏شود. ويل دورانت مى‏گويد: «زنى كه عاشق شد و معشوق خود را از دست داد، ممكن است اين گمشده برايش جبران‏ناپذير باشد. او روح خود را به تصوير خاصى پيوسته است و هر جا برود خاطراتش او را دنبال خواهند كرد.»(9)
عشق بازى‏هاى خيابانى قبل از ازدواج، آسيب ديگرى نيز دارد و آن اين است كه دائماً از فاش شدن روابط گذشته و تأثير آن بر زندگى آينده دچار تشويش خاطر و نگرانى هستند و اين نگرانى اثر مخربى بر بهداشت روانى انسان مى‏گذارد.
ب – آسيب اجتماعى: آنچه موجب فلج كردن نيروى اجتماعى است، آلوده كردن محيط كار به لذت جويى‏هاى شهوانى است.(10) زيرا از طرفى شخصيت و كرامت زن را در حد يك كالا براى كام‏جويى مردان تنزل مى‏دهد و امنيت روانى لازم را براى فعاليت اجتماعى او از بين مى‏برد، و از طرف ديگر مردان، تمركز حواس و دقت كافى را براى كارهاى خود ندارند. هر چه روابط دختر و پسر ضابطه‏مندتر شود و جامعه از تحريكات شهوانى و جلوه‏گرى‏هاى جنسى دور گردد، اجتماع سالم‏تر خواهد شد و افراد جامعه بهتر به كار خود رسيدگى كرده، جوانان در محيط كار، درس و دانشگاه راحت‏تر خواهند بود و به پيشرفت‏هاى بيشترى خواهند رسيد.
ج – آسيب خانوادگى: معاشرت‏هاى آزاد و بى حد و مرز در برخى خانواده‏ها زمينه بى‏بند و بارى پسران و دختران را فراهم ساخته و ازدواج را به صورت يك وظيفه، تكليف و محدوديت در آورده است. تفاوت جامعه‏اى كه روابط جنسى را به محيط خانوادگى و كادر ازدواج قانونى محدود مى‏كند با اجتماعى كه روابط آزاد در آن اجازه داده مى‏شود اين است كه ازدواج در اجتماع اول، پايان انتظار و محروميت و در اجتماع دوم، آغاز محروميت و محدوديت است. در سيستم روابط آزاد جنسى، پيمان ازدواج به دوران آزادى دختر و پسر خاتمه مى‏دهد و آن‏ها را ملزم مى‏سازد كه به يكديگر وفادار باشند و در سيستم اسلامى به محروميت و انتظار آنان پايان مى‏بخشد.(11) اختصاص يافتن استمتاعات و التذاذهاى جنسى به نهان خانه زناشويى و محيط خانواده و در كادر ازدواج، پيوند زن و شوهرى را محكم مى‏سازد و موجب اتصال بيشتر زوجين به يكديگر مى‏شود. پس آسيب اول، بى‏رغبتى به ازدواج و تشكيل خانواده است. آسيب ديگر همان است كه ويل دورانت مى‏گويد: «مرد، نگران و مضطرب است كه مبادا كسى پيش از او زنش را تصرف كرده باشد.»(12) پسرى كه قبل از ازدواج با افراد زيادى ارتباط داشته است به هنگام ازدواج به هر دخترى كه نظر كند، مى‏پندارد او نيز با پسرهاى متعددى ارتباط داشته و پاك و عفيف نيست و در نتيجه روح بى اعتمادى و سوء ظن در جامعه اوج مى‏گيرد و اين همان چيزى است كه قرآن كريم از آن نهى فرموده است «يا اَيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا اجتَنِبوا كَثيرًا مِنَ الظَّنِ‏ّ اِنَّ بَعضَ الظَّنِ‏ّ اِثمٌ ولا تَجَسَّسوا ولا يَغتَب بَّعضُكُم بَعضًا اَيُحِبُّ اَحَدُكُم اَن يَأكُلَ لَحمَ اَخيهِ مَيتًا فَكَرِهتُموهُ واتَّقوا اللَّهَ اِنَّ اللَّهَ تَوّابٌ رَحيم»(13) بنابراين روابط آزاد زمينه‏ساز بسيارى از سوءظن‏ها است.
نكته ديگرى كه در جوامع آزاد و مختلط، خانواده‏ها را تهديد مى‏كند اين است كه زن و مرد، همواره در حال مقايسه‏اند، مقايسه آنچه دارند با آنچه ندارند و آنچه ريشه خانواده را مى‏سوزاند اين است كه اين مقايسه‏ها آتش هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن مى‏زند.(14) زمينه‏ها و راهكارها
ما در اين قسمت به عوامل ايجاد كننده اين روابط و راههاى پيشگيرى آن مى‏پردازيم و چون هر زمينه، راهكار مخصوص به خود را دارد، براى حفظ پيوستگى و انسجام مطلب در ذيل هر يك از زمينه‏ها، راهكار آن را نيز ذكر مى‏كنيم. 1- نگاه‏
يكى از زمينه‏هاى ايجاد روابط ناسالم نگاه مسموم است. براى انسانى كه حب شهوات براى او زينت داده شده است(15) يك نگاه كافى است تا او را از خود بى خود كند و متحول سازد. نگاه، تيرى است از تيرهاى شيطان چه بسا نگاهى كه حسرت‏هاى طولانى را در پى دارد.(16) لذا حضرت على(ع)مى‏فرمايد: «ديده‏ها شكارگاههاى شيطانند»(17) بعضى «نگاه‏ها»، ويروس «گناه» منتشر مى‏كنند پس فاصله چندانى بين نگاه و گناه نيست. كنار هر گناه دو فرمان است: شيطان مى‏گويد: «چشم بدوز» خداى رحمان مى‏گويد: «چشم و ديده فرو بند» تنها راهكار آسودگى دل و برچيدن اين زمينه همان است كه قرآن كريم مى‏فرمايد: مؤمنان نگاه خود را از نامحرم بگردانند. «قُل لِلمُؤمِنينَ يَغُضّوا مِن اَبصرِهِم»(18) و در روايات نيز آمده است كه كسى كه چشم خود را فرو بندد دل را آسوده كند.(19) از پشت به زنان نامحرم نگاه نيفكنيد.(20) از رو به رو به زن نامحرم خيره نشويد.(21) و اگر به طور اتفاقى نگاه به نامحرم افتاد چشم را بگردانيد.(22) و بار ديگر نگاه خود را به وى نيفكنيد.(23) حفظ نگاه مخصوص مردان نيست؛ زليخا اسير نگاه شده بود و زنان مصر با ديدن يوسف دست خود را بريدند.(24) لذا قرآن كريم به زنان مؤمن نيز دستور مى‏دهد كه چشم را از نگاه به مردان اجنبى فرو بندند.(25) لذا هنگامى كه مردى نابينا خدمت رسول خدا(ص) آمد، آن حضرت از همسران خود خواست كه جلسه را ترك كنند و پشت پرده قرار بگيرند. آنان با تعجب گفتند: «وى كور است.» حضرت فرمود: «شما كه كور نيستيد و او را مى‏بينيد.»(26) و الگوى زنان عالم حضرت زهرا(س) فرمودند: «خير زن در آن است كه نه او مردى را ببيند و نه مردى او را ببيند.»(27)
زدست ديده و دل هر دو فرياد

كه هر چه ديده بيند دل كند ياد
بسازم خنجرى نيشش زفولاد

زنم بر ديده تا دل گردد آزاد(28) 2- خودآرايى و خودنمايى‏
يكى ديگر از علل گرايش جوانان به جنس مخالف، خودآرايى و خودنمايى است. خودآرايى ناپسند نيست بلكه خودآرايى به قصد خودنمايى در برابر نامحرم ناپسند است زيرا زمينه فساد جوانان است. جوان در اين سن، در برابر هزارها محرك كه قبلاً آن‏ها را حس نمى‏كرد، حساس مى‏گردد. بعضى از صداها اين حساسيت را بر مى‏انگيزد… بعضى از حركات اين حساسيت را نيرو مى‏دهد، بعضى از مناظر در جلب آن بيش از همه مؤثر است، رنگها در فصل عشق غوغايى بر پا مى‏كند و رنگ سرخ منادى تملك و تصرف است»(29) اگر جوان در معرض اين همه محرك‏هاى قوى قرار بگيرد، درياى شهوت او طوفانى مى‏شود و «غريزه جنسى، مخصوصاً در پسران، تا سر حد وجدان نفوذ كرده و تحريكات شهوانى همچون تصادم امواج به ساحل، شروع به مبارزه مى‏نمايد.»(30)
قرآن كريم براى برچيدن اين زمينه فساد به زنان مؤمن دستور مى‏دهد كه در خانه‏هاى خود بنشينند و مانند زنان جاهليت نخست، خودنمايى نكنند.(31) زينت و آرايش خود را جز آنچه قهراً ظاهر مى‏شود بر بيگانه آشكار نسازند و بايد سينه و دوش خود را با مقنعه بپوشانند.(32) منظور از «زينت زنان» مواضع زينت است زيرا اظهار خود زينت از قبيل گوشواره و دست بند حرام نيست پس مراد از اظهار زينت، اظهار محل آنهاست.(33) زنان مؤمن نبايد پاى خويش را به زمين بكوبند تا آنچه از زينتشان كه پنهان است ظاهر شود.(34) طبيعى است كه جوان جذب مى‏شود. جوانى از انصار رسول خدا(ص) در كوچه‏هاى مدينه زنى را ديد – در آن زمان، زنان مقنعه را پشت گوش مى‏انداختند – وقتى زن از او گذشت، او را تعقيب كرد و از پشت او را مى‏نگريست تا داخل كوچه تنگى شد و در آنجا استخوان يا شيشه‏اى كه در ديوار بود، به صورت مرد برخورد كرده آن را شكافت، همين كه زن از نظرش غايب شد تازه متوجه گرديد كه خون به سينه و لباسش مى‏ريزد، با خود گفت: نزد رسول خدا مى‏روم و جريان را به او خبر مى‏دهم. رسول خدا از او پرسيد چه شده است؟ جوان جريان را عرض كرد. سپس جبرئيل نازل شد و حفظ حجاب و زينت را بر زنان مسلمان واجب نمود تا مردان مسلمان حفظ شوند.(35) 3- طنازى در سخن‏
يعنى زنان در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازك و لطيف كنند، تا دل او را دچار ريبه و خيال‏هاى شيطانى نموده شهوتش را برانگيزانند و در نتيجه آن مردى كه در دل بيمار است به طمع بيفتد و منظور از بيمارى دل نداشتن نيروى ايمان است، آن نيرويى كه آدمى را از ميل به سوى شهوات باز مى‏دارد.(36) قرآن كريم براى جلوگيرى از روابط ناسالم ميان زنان و مردان مى‏فرمايد: «نازك و نرم با مردان سخن مگوئيد مبادا آنكه دلش بيمار است به طمع افتد بلكه درست و نيكو سخن بگوييد.»(37) يعنى سخن معمولى و مستقيم بگوييد، سخنى كه شرع و عرف اسلامى (نه هر عرفى) آن را بپسندد و آن سخنى است كه تنها مدلول خود را برساند، نه اينكه كرشمه و ناز را بر آن اضافه كنى، تا شنونده علاوه بر درك مدلول كلام، دچار ريبه هم بشود.(38) تأثير كلام به قدرى است كه مولاى متقيان از سلام كردن به زنان جوان خوددارى مى‏كند و مى‏فرمايد: «مى‏ترسم از اين كه صداى آنها مرا خوش آيد و از اجرم كاسته شود.»(39) 4- تأخير در ازدواج‏
زن و مردم مكمل نيازهاى روحى و روانى يكديگرند و هر يك بدون ديگرى احساس فقر و نياز مى‏نمايد. زن به دنبال تقديس از جانب مرد و در آرزوى اين است كه تنها ملكه كاخ عشق و محبتش باشد.(40) و به قول ويل دورانت: زن فقط وقتى زنده است كه معشوق باشد و توجه كردن به او مايه حيات اوست.(41) و مرد نيازمند كسى است كه قلبش براى او بتپد و با گرمى نگاه و كلام پرمهرش، او را در مواجهه با ناملايمات زندگى اميد بخشد و خلاصه اينكه «هر يك از ما، در جدايى فقط نيمه‏اى از انسان است و هميشه نگران آن نيم ديگر است»(42) و اين نگرانى به آرامش تبديل نمى‏شود مگر از طريق آن يگانه راهى كه خداوند متعال ترسيم نموده و آسايش انسان را در آن قرار داده است.(43) «ومِن ءايتِهِ اَن خَلَقَ لَكُم مِن‏اَنفُسِكُم اَزوجًا لِتَسكُنوا اِلَيها وجَعَلَ بَينَكُم مَوَدَّةً ورَحمَةً اِنَّ فى ذلِكَ لَأيتٍ لِقَومٍ يَتَفَكَّرون»(44) تا زمانى‏كه دختر و پسر جوان اين نياز فطرى را از راه ازدواج تأمين نكرده و به آرامش روانى نرسيده باشند در معرض خطر هستند لذا رسول خدا(ص) فرمود: آن كس كه ازدواج كند نيمى از دينش را حفظ كرده است.»(45) 5 – بستر اجتماعى‏
يك عامل بسيار مهم در ايجاد چنين روابطى، وجود زمينه‏اى اجتماعى و گاه پنهان در ميان جوانان است. اگر در جامعه جوان چنين افكارى رايج شود كه داشتن دوست پسر و يا دوست دختر، نشانه قدرت و جاذبه اجتماعى است و يا اين انديشه كه داشتن چنين روابط، نشانه بزرگ شدن است و يا پيدا كردن دوست براى يكديگر را بخشى از پيمان دوستى به شمار آورند، روز به روز بر ميزان اين روابط افزوده خواهد شد. براى رهايى از اين زمينه فساد راهكارهايى وجود دارد كه عبارتند از:
الف – اصلاح فرهنگ جامعه: اگر چنين افكارى در جامعه رسوخ كرده باشد بر مسئولين فرهنگى جامعه واجب است كه تمام امكانات و تلاش خود را در اصلاح فرهنگ جامعه به كار بگيرند زيرا تا فرهنگ‏سازى درست صورت نگيرد خورده كارها نتيجه مطلوب را به همراه نخواهد داشت.
ب – دقت در انتخاب همنشين: بايد راههاى صحيح دوست‏يابى را آموزش داد تا جوانان با ديد باز و انديشمندانه همنشين و دوست خود را انتخاب نمايند زيرا رسول خدا(ص) مى‏فرمايند: «دين و منش هر شخصى، متناسب با دوست و همراه است.»(46) 6- مرحله رشد
اريكسون سن 12 – 20 سالگى را مرحله احساس هويت در مقابل سردرگمى هويت مى‏داند و مى‏گويد مشكل اين دوره خطر آشفتگى نقش به ويژه هويت جنسى و شغلى نوجوان است. در بعضى موارد جوانانى كه قادر به رو در رويى با سردرگمى نقش جنسى و شغلى خود نيستند، هويتى منفى را انتخاب مى‏كنند و به هويت‏ها و نقش‏هايى متكى مى‏شوند كه به صورت نامطلوب‏ترين و خطرناك‏ترين اعمال به آنها عرضه شده است.(47) كسى كه احساس پيشرفت و رضايت‏مندى از هويت، شغل و خانواده خود ندارد به رفتارهاى ناهنجار روى مى‏آورد كه به اين رفتارها «رفتارهاى جايگزين» مى‏گويند. يكى از اين رفتارهاى جايگزين، برقرارى ارتباطهاى ناسالم است.
براى پيشگيرى از بروز اين مشكل، بايد به نوجوان و جوان در هويت‏يابى كمك كرد تا بتواند براى خويشتن تصويرى رضايت بخش و اميد آفرين به دست آورد. انسان بايد يك هويت منسجم را داشته باشد زيرا هر كس براساس ذات و طبيعت خود عملى انجام خواهد دارد.(48) عمل انسان مترتب بر شاكله او است به اين معنا كه عمل هر چه باشد مناسب با اخلاق آدمى است چنانچه در فارسى گفته‏اند: «از كوزه همان برون تراود كه در اوست» پس شاكله يا هويت نسبت به عمل، نظير روح جارى در بدن است.(49) بنابراين بر والدين و مسئولين تعليم و تربيت واجب است كه در راه «هويت يا بى‏جنسى» به جوانان كمك كنند تا تصوير روشنى از جنسيت خود و نقش‏هاى مربوط به آن، برخوردهاى اجتماعى و دوستى دختران و پسران و عشق و امثال آن پيدا كنند. 7- عدم تقيد خانواده به مسائل دينى‏
جوانان اولين برخوردها و معاشرت‏هاى ناسالم و مختلط را در خانه تجربه مى‏كنند. فرهنگ خانواده است كه حد و مرزها را به فرزندان مى‏آموزد. اگر خانواده‏ها حدود شرعى را در روابطشان مراعات نكنند، ديگر چه انتظارى از جوانان با آن شرايط روحى و هيجانى مى‏توان داشت لذا قرآن كريم مى‏فرمايد: «اى مؤمنان! خود و خانواده خويش را از آتش دوزخ نگاه داريد.»(50) يعنى خود و زن و بچه خود را تعليم خير دهيد و ادب نماييد.(51) و در نگهدارى اهل همين بس كه به آنها امر كنيد بدان چه كه خدا امر كرده و نهى كنيد از آنچه خدا نهى كرده است.(52) 8- بى‏توجهى به نيازهاى جوانان در خانه‏
جوانان به محبت، برقرارى صميميت، تنوع،تفريح و هر چيزى كه شور و نشاط آنان را حفظ كند، هستند. اگر والدين اين نيازها را تأمين نكنند، خود او دست به كار مى‏شود و از آنجا كه معمولاً جوانان شتابزده و ناپخته عمل مى‏كنند، از هر طريقى براى رفع نياز خود اقدام مى‏كنند.
نكته ديگرى كه بايد به آن توجه داشت، پرهيز از بيكارى است. خداوند متعال به پيامبر گرامى اسلام(ص) توصيه مى‏فرمايد: «هنگامى كه از كار مهمى فارغ شدى خود را به كار ديگرى مشغول كن»(53) والدين بايد براى اوقات فراغت جوانان خود برنامه داشته باشند. فعاليت‏هاى اجتماعى، فرهنگى، ورزشى و تفريحى علاوه بر اينكه آنها را از بسيارى از فسادها حفظ مى‏كنند، در رشد ابعاد مختلف جوان مؤثر است.
والدين در برخورد با جوانان بايد طريق اعتدال را پيش بگيرند و از هر گونه افراط، تفريط، برخورد خشك، خشن و انعطاف‏ناپذير خوددارى كنند. و در ضمن نظارت و كنترل نامحسوس بر رفت و آمد و رفتارهاى آنان، شخصيت و حريم خصوصى آنان را حفظ نمايند زيرا اگر شخصيت او از بين برود و عزت و كرامتى نداشته باشد، هيچ اميد خيرى در او نيست.(54) و از سرزنش و ملامت نيز پرهيز كنند كه آتش لجاجت را در آنان شعله‏ورتر مى‏كند.(55) 9- رسانه‏
يكى ديگر از عوامل زمينه ساز روابط دختر و پسر رسانه‏ها اعم از صدا و سيما، نشريات، اينترنت و ماهواره است كه بررسى ميزان تأثير آنها و چگونگى مقابله با آنها به تدوين مقاله‏اى مستقل نياز دارد. پاورقي ها:پى‏نوشت‏ها: – 1) اسراء/ 36.
2) الميزان، ترجمه موسوى همدانى، ج 13، ص 126 – 127.
3) قصص/ 23.
4) قصص/ 25.
5) الميزان، ترجمه موسوى همدانى، ج 16، ص 38.
6) مرتضى مطهرى، مسأله حجاب، ص 69.
7) همان، ص 72.
8) خانم دكتر سعداوى، چهره عريان زن، ص 168؛ ر.ك: مقدمه‏اى بر روانشناسى زن، ص 110.
9) ويل دورانت، لذات فلسفه، ص‏146.
10) مرتضى مطهرى، مسأله حجاب، ص 78.
11) مرتضى مطهرى، مسأله حجاب، ص 75.
12) ويل دورانت، لذات فلسفه، ص 141.
13) حجرات/ 12.
14) حداد عادل، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، ص 69.
15) آل عمران/ 14.
16) وسايل الشيعه، ج 14، ص 138.
17) منتخب ميزان الحكمه، ترجمه شيخى، ج 2 ،ص 999، حديث 6129.
18) نور/ 30.
19) مستدرك الوسائل، ج 14، ص 271.
20) همان، ص 274.
21) الترغيب و الترهيب، ج 3، ص 35، حديث 6.
22) مسند احمد، ج 4، ص 358.
23) بحارالانوار، ج 104، ص 36.
24) يوسف/ 31.
25) نور/ 31.
26) مسند احمد، ج 6، ص 296.
27) بحارالانوار، ج 43، ص 54.
28) باباطاهر عريان.
29) ويل دورانت، لذات فلسفه، ص 128.
30) محمدتقى فلسفى، گفتار فلسفى (جوان)، ص 307.
31) احزاب/ 33.
32) نور/ 31.
33) الميزان، ترجمه موسوى همدانى، ج 15، ص 156.
34) نور/ 31.
35) كافى، ج 5، ص 521، حديث 5.
36) الميزان، ترجمه موسوى همدانى، ج 16، ص 461.
37) احزاب/ 32.
38) الميزان، ترجمه موسوى همدانى، ج 16، ص 461.
39) شيخ حر عاملى، آداب معاشرت، ص 67.
40) مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، ص 148.
41) ويل دورانت، لذات فلسفه، ص 141.
42) ابوالقاسم مقيمى حاجى، جوانان و روابط، ص 7، به نقل از لذات فلسفه 122.
43) روم/ 21.
44) روم/ 21.
45) ميزان الحكمه، ج 4، ص 272، حديث 7807.
46) ميزان الحكمة، ج 5، ص 297، حديث 10221.
47) رواشناسى رشد (2)، دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، ص 782.
48) اسراء/ 84.
49) الميزان، ترجمه موسوى همدانى، ج 13، ص 262.
50) تحريم/ 6.
51) الدر المنثور، ج 6، ص 244.
52) كافى، ج 5، ص 62.
53) انشراح/ 7.
54) شرح غرر و درر، آمدى، ج 1، ص 394.
55) ميزان الحكمة، ج 8، ص 485، حديث 17831.