پرورشهاى اخلاقى و معنوى عاشورا غلامرضا گلى زواره چشمه جوشان كربلا تمامى انبياء و اولياى الهى در سير و سلوك معنوى انسان، به سوى هدايت و كمال در راستاى توحيد و يكتاپرستى كه در فطرت انسانى زمينههاى آن وجود دارد، افراد را به هدفى مشترك و طريقهاى واحد فرا مىخواندند و در اين مقصد با يكديگر تفاوتى نداشتند و آن ستارگان فروزان در جهت تحقق اين آرمان مقدّس به رسالت مبعوث گرديدند. مهمترين هدف عاشورا نيز اعتلاى توحيد و محو آثار هرگونه شرك، نفاق و خودخواهى بود. به همين دليل نبايد به حماسه كربلا، به عنوان حادثهاى تاريخى نگريست، بلكه لازم است ابعاد وجودى آن را در قلمرو گذشته و آينده و در سيطره زمان و در حيات انسانها مورد توجه قرار داد. در ستيز آدمى به عنوان خليفه خداوند بر روى زمين، با شياطين جنّى و انسى و نمودهاى جور و جهل، عاشورا عالىترين راه و رسم زندگى سعادتمند را براى جهانيان ترسيم مىنمايد، به علاوه اين حركت مقدّس مَثَل اعلاى جهاد اكبر و مبارزه با نفس است و در اين رهگذر درس دُرست زيستن، رسيدن به حيات معنوى و كسب مقامات عالى عرفانى و درجات معنوى را در عرصه عمل به مشتاقان كمالات ملكوتى آموخته و در اين راستا هيچ ابهامى براى پويندگان طريق حق و عاشقان عدالت باقى نگذاشته است، به همين دليل قلوب اهل معرفت و فضيلت در برابر اين مشعل فروزان به تعظيم فرو مىافتد و آن را بزرگترين تجلّى مقام والاى انسانيت تلقى كردهاند. از بارزترين مسايلى كه در سيره اهل بيت عصمت و طهارت مشاهده مىگردد، تبيين هدف امام حسين(ع) از نهضت عاشورا است. در زيارت اربعين كه صفوان جمال از امام صادق(ع) نقل كرده است، مىخوانيم: «و بذل مهجته فيك لينقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة»(1) در اين عبارت هدف قيام مقدّس حسينى براى جلوگيرى از انحراف و ضلالت و در راستاى رهانيدن جامعه از نادانى بوده است. حضرت امام خمينى(ره) كه در مكتب تربيتى امام حسين(ع) رشد كرده بود و با تعاليم عاشورايى خود، اوضاع اجتماعى و سياسى و نيز حالات اخلاقى و تمايلات مردم را متحوّل ساخت و آنان را در قيام، مبارزه و فداكارى رهرو شهيدان كربلا نمود، اساسىترين محور بياناتشان در خصوص نهضت حسينى در بعد اصلاح اجتماعى و نيز تهذيب و خودسازى آحاد جامعه و جلوگيرى از عواملى كه به اين دو تلاش آسيب وارد مىنمايند جلوهگر مىشود و اين كه براى صيانت از ديانت از كمى نيرو و قدرت زورگويان بايد نهراسيد و با روح ايثار و فداكارى به ذلت تن در نداد و مرگ سرخ را بر حيات ننگين برگزيد. آنان كه از چشمه جوشان عاشورا جرعههاى حيات بخشى نوشيدهاند بر طبق بينش متعالى خويش هم فرهنگ قرآن و عترت را در زندگى خود پياده نمودهاند و جان خويش را سير ساختهاند تا حقيقت و فضيلت به نورافشانى خود ادامه دهد و نيز افراد جامعه را به سوى تعالى و مكارم عالى هدايت كند. شهيد سيد عبدالكريم هاشمى نژاد مىنويسد: «…خون حسين ريخته شد و نهضت مقدّس او انجام گرديد تا آن عباد گمراه، آن اجتماع سرگردان، آن ملت نادان و بى خبر از آن وضع دردناك، خلاصى يابد. تا امت بصيرت پيدا كند و دانا شود. از گمراهى و ضلالت نجات يابد تا بداند چه مىكند وبه كجا مىرود. به چه كسى بار مىدهد و نيروى انسانى خود را در اختيار چه قدرتى مىگذارد.»(2) به لحاظ تاريخى، نخستين مربى و معلم در جامعه اسلام شخص رسول اكرم(ص) است كه به تعبير قرآن كريم «اسوة حسنه»(3) مىباشد و مورد تأسى صحابه و تابعين و ديگر مسلمانان در اعصار بعد قرار گرفت و اين تأثير پذيرى از خاتم رسولان منحصر به زمان و مكان خاصى نمىباشد و استمرار آن قطعى است. رزمندگان صدر اسلام به رغم نداشتن تحصيلات رسمى در مكاتب تربيتى و مراكز آموزشى، از پيامبرشان نكات خوبى را فرا گرفته بودند. وقتى كه رستم فرخ زاد از ربيع بن عامر – فرمانده فاتح سپاهيان اسلام – پرسيد: هدف شما از نبرد با ما چه مىباشد؟ وى همانند معلمى توانا كه مىداند چه مقصدى را تعقيب مىكند و چه كارى انجام مىدهد، پاسخ داد: «لنخرج العباد من عبادة العباد الى عبادة اللّه و من ضيق الدنيا(الارض) الى سعتها و من جور الاديان الى عدل الاسلام».(4) امام حسين(ع) نيز به عنوان انسانى والا و مربى ملتزم و متعهد و نشان دهنده نمونهاى از تربيت اسلامى به همه دست اندركاران تربيت و پرورش انسانها آموخت كه در اين مسير در برابر بدعتها و انحرافها مقاومت كنند، چهره نفاق افكنان و افراد ظاهر ساز و مردم فريب را افشا سازند، از تصفيه و پالايش نيروهاى فرصت طلب و جذب انسانهاى خالص، اهل صداقت و داراى انگيزههاى پاك غفلت نورزند و با اهتمام در تربيت و آماده سازى نيروهايى كه بتوانند ادامه دهنده راه حق و حقيقت باشند، اين مسير را هموار سازند و وصول به هدفها و آرمانهاى آن را امكانپذير نمايند.(5) از زمان امام سجاد(ع) به بعد، ائمه هدى اهتمام داشتند كه ماجراى كربلا به عنوان يك درس تلقى گردد و براى مسلمانان جنبه تربيتى داشته باشد. البته در عين اين كه عاشورا نسخه آموزندهاى براى همه حق جويان است ماجرايى الهى هم مىباشد يعنى در ضمن آن كه همه جهات آن مىتواند الگو قرار گيرد ولى در اين حماسه كارهايى اختصاصى انجام شده كه تنها از عهده امام حسين(ع) و فرد معصوم بر مىآيد و نكاتى قابل مشاهده است كه مختص ايشان است اگر چه امام ماجرا را به گونهاى پيش برده كه هر كس به كارنامه عاشورا مىنگرد كاملاً كار امام حسين(ع) را معقول و منطقى و درسآموز تلقى مىنمايد، در اين صورت حركتش مىتواند آموزنده باشد. صحنههاى عاشورا در تمامى ابعادش رشد دهنده هستند و هر يك از افراد حاضر در اين صحنه اعم از پير و جوان، كودك و نوجوان، زن و مرد، همه اسوههاى تربيتىاند. در واقع امام حسين(ع) با فداكارىهاى خالصانه و همه جانبهاش سرمشق جاويدان مسلمانهايى شده كه در مقام امامى هدايت آفرين با خون جوشان و تحول آفرين، رهبرى الهى و الهام بخش بر اعماق قلوب و انديشه آنان پرتو افشانى مىنمايد و ضمير آنها را از امور دنيوى و حالات فناپذير فراتر مىبرد و به ملكوت و عرش و حقيقت پيوند مىدهد. يك مورد از اين تحولات درونى آن است كه آنها را در عرصههاى زندگى مقاوم و مبارز مىنمايد و به دستشان نهضتهاى الهى را بر ضد قدرتهاى استبدادى بنيان مىنهد. قيام هايى كه به اعتراف مورخان و شرح نگاران در تمامى اعصار و جوامع، دگرگونىهاى مطلوب و مفيدى به وجود آورده است و مصالح تودههاى مسلمان را تا حدودى زنده نموده و حفظ كرده است كه نمونه بارز آنها در عصر كنونى، انقلاب اسلامى ايران به رهبرى امام خمينى (قدسسره) است. عباس محمد عقاد مىنويسد: حسين در روز عاشورا به ظاهر شكست خورد و پيروانش دچار مصائب گشتند ولى دعوتى به جاى گذاشت كه پس از آن قيامها و دولتهايى شيعى را پديدار ساخت، دعوتى كه پيش چشم مردم در حلّهاى از نور كه پرتوش ديدهها را خيره مىكند نمايان است.(6) علامه طباطبايى به نكتهاى مهمتر و بنيانىتر اشاره مىكند: اسلام زنده اين واقعه است و اگر اتفاق نيفتاده بود، بنى اميه اسم و رسمى از اسلام نگذاشته بودند.(7) و در جاى ديگر خاطرنشان مىنمايد: واقعه كربلا عامل مؤثرى بود كه با تأثير مؤجّل خود حكومت بنى اميه را برانداخت و ريشه شيعه را استوار ساخت.(8) امام خمينى در فراز يكى از بيانات خود، خطاب به علماى حوزه و دانشگاه فرمودند: «اگر مردم را تربيت كنيد به يك تربيت سالم و دعوت كنيد به اين كه با خدا آشنا شوند. با معارف اسلامى آشنا بشوند. اگر اين طور شد كشور شما سالم مىماند و به ساير جاها سرايت مىكند…»(9) بديهى است عاشورا با عزت معنوى و قدرت ملكوتى خود مىتواند در افراد پرورشهاى پرمايه و سالمى پديد آورد. از اين جهت ذيلاً به برخى آموزههاى تربيتى عاشورا اشاره مىگردد: 1- مقدم داشتن شرافت دين بر هر چيزى: اسلام براى تأمين و حفظ مصالح پنجگانه: دين و عقيده، نفس و جان، اموال، نسب و ناموس و عقل و خرد بوجود آمده است و فلسفه اصلى تمامى موازين شرعى و دستورات فقهى اعم از عبادات، احكام، معاملات و امور سياسى تضمين مصالح و منافع مرتبط با اين احتياجات و نيازهاى زندگى مسلمانان مىباشد و هر فرد وظيفهشناسى مكلف است حداكثر توان و نيروى خود را براى حفاظت اين مقاصد به كارگيرد و در صورت تزاحم هر كدام با ديگرى به حكم قاعده فقهى «اهم و مهم» بايد امور مهم فداى موارد مهمتر شود، در ميان پنج موضوع مورد اشاره، دين و باورها ارزش بالاترى دارند و انسان مسلمان، متعهد و مسؤول بايد براى صيانت از ديانت مهيا باشد تا به تعبير قرآن به «احدى الحسنيين» (پيروزى يا شهادت) برسد. امام حسين(ع) به عنوان اسوه مسلمانان و رهبر جبهه حق، شرافت ايمان و دين را بر جان و مال و فرزندان خويش مقدم داشت و براى بقاء اسلام از زندگى عادى خويش چشم پوشيد و به همگان آموخت كه همه چيز خود را در پيشگاه حق نثار نموده و رضايت پروردگار را جلب كرده و به لقاى حق نائل گرديده و با اين حركت حماسى پايههاى حكومت خلافكاران و غاصبان را به لرزه درآورده است و با جوشش خونش كه در واقع ثاراللّه بود درخت مطهر اسلام را بارورتر گردانيد و مجد و عظمت آيين محمدى را تجديد نمود: گذشت از سر فرزند و مال و جان و عيالش چو مىديد مىنتوان گذشت از سر دينش امام خمينى در اينباره فرمودهاند: «تكليف ما در آستانه شهر محرم الحرام چيست؟ تكليف علماى اعلام و خطباى معظم در اين شهر(ماه) چيست، در اين شهر محرم تكليف ساير قشرهاى ملت چيست؟ سيدالشهداء و اهل بيت آموختند تكليف را فداكارى در ميدان، تبليغ در خارج ميدان، تكليف ما را حضرت سيدالشهداء معلوم كرده است، در ميدان جنگ از قلت عدد نترسيد، از شهادت نترسيد.»(10) 2- ايجاد روحيه حقطلبى و احقاق حق نهضت عاشورا دين رسول اللّه را احياء كرد و آن را از بدعت و تحريف نجات داد. در حقيقت بايد خاطرنشان ساخت كه آن حضرت صرفاً به خاطر امتناع از پذيرش حكومت يزيد و عدم بيعت با او از مدينه خارج نگرديد، بلكه براى احياى سنت نبوى كه در آن زمان در معرض خطر جدى بود و آداب و رسوم جاهليت و تبليغات مسموم اموى جايش را گرفته بود و به منظور ايجاد اصلاح در رفتارهاى فردى و اجتماعى و تحقق امر به معروف و نهى از منكر به چنين حماسهاى روى آورد. امام خمينى در اين باره يادآور شدهاند: «آنها(امويان) مىخواستند اصل اسلام را از بين ببرند و يك مملكت عربى درست كنند».(11) آن روح قدسى در جاى ديگر فرمودهاند: «اگر نبود اين نهضت، يزيد و اتباع يزيد اسلام را وارونه به مردم نشان مىدادند.»(12) امام حسين(ع) با قيام خود به پيروان خويش آموخت كه در برابر تحريف اسلام و آلوده نمودن ارزشها و جعل احاديث و رواجهاى فرقههاى انحرافى كه حكومت جور و ضد عدل را توجيه مىكنند، نبايد خاموش بنشينند. همچنين احياى فرهنگ قومى و قبيلهاى و دامن زدن به امتيازات و تعصبهاى نژادى و مفاخر قومى و باب كردن طعن و هجو گروهها و احزاب نسبت به يكديگر و ترويج ادبيات منحط آميخته به جهل، خرافات و اسطورههاى موهوم، به جاى فرهنگ قرآن و عترت كار درستى نمىباشد. اين برنامهها با روح ديانت در تعارض است بايد در مقابل آنها به مقاومت برخاست، جاحظ امويان را نخستين كسانى مىداند كه آشكارا در تاريخ اسلامى، رسوم و آداب غير دينى را بدعت گذاشتند و كوشيدند تا از شاهنشاهى ايران و بيزانس تقليد كنند و خلافت را به امپراتورى كسرى و قيصرى تبديل سازند.(13) همچنين قيام عاشورا به حق طلبان مىآموزد كه وقتى به احكام اسلام عمل نمىشود و دستورات دينى معطل گذاشته شده و جامعه در فساد و جهل غوطه ور است آمِر به معروف و ناهى از منكرى بايد به تحول اوضاع اقدام كند و براى اصلاح اجتماع بكوشد. احياى معيارهاى حق و برگردانيدن جامعه از سمتى كه پيدا كرده در بيانات و موضع گيريهاى امام حسين(ع) به خوبى برمى آيد. امام هنگام خروج از مدينه فرمودهاند: هر كس متابعت كند و سخن حق از من قبول نمايد سعادت و سلامت يابد و هر كس خوددارى كند و از دايره اطاعت من بيرون رود صبر كنم تا آن وقتى كه خداى تعالى ميان من و او حكم كند.(14) حضرت در نامهاى خطاب به بزرگان و رجال مىنويسد: «انا ادعوكم الى كتاب اللّه و سنة نبيّه فانّ السنة قد اميتت و البدعة قد احييت»(15) يعنى من شما را به سوى قرآن و سنت نبوى فرا مىخوانم زيرا سنت را ميرانده و بدعت را زنده كردهاند. در واقع سخن اصلى قيام عاشورا آن است كه بايد براى اقامه حق قيام كرد اگر چه مقرون به توفيق ظاهرى نباشد. 3- ايجاد آگاهى در ميان انسانهاى غافل و بيدار كردن فطرتها در اثر برخى خطاها، بازىهاى سياسى، هجوم غنائم جنگى و بيدار شدن طمع نهفته و به دنبال آن حركت انحرافى و تبليغات مسموم اديان، مسلمانان از اعتقادات و ارزشها فاصله گرفتند و حتى عاطفه و عرق مذهبى آنان رو به كاستى رفت، اين گونه دگرگونىها، جامعه را در غفلتى مرگ بار و توأم با ذلت فرو برد. همت و غيرت مذهبى كه زمانى مسلمانان را براى ابلاغ پيام دين حق به سرزمينهاى دوردست مىكشانيد رو به ضعف رفت، دلها و رفتارها با هم هماهنگى نداشت و ضعف در تصميمگيرى در جامعه آن روز قابل مشاهده بود. سخن فرزدق خطاب به امام حسين(ع): «قلوبهم معك و سيوفهم عليك»(16) در اين باره صادق بود. سكوت شكننده و آزار دهنده همراه با تأييدهاى منفعت طلبانه و سودجويانه برخى خواص تحولات روحى ناگوار در امت اسلامى پديد آورد. امام به رغم اين تيرگى، فطرت پاك انسانى و روح غيرتمندى را برانگيخت و در روح و نهادشان تحول ايجاد كرد. براى امام كاملاً مشخص و مسلم بود كه بذرهايى در مزرعه هستى انسانهاست كه در صورت شكوفايى، سعادت واقعى را بدست مىآورند و خود را از اين وضع ذلتبار و غفلتى ويران كننده نجات مىدهند و به سوى مقاصد والا و مقدّس گام برمىدارند و از امور پست و فناپذير فاصله مىگيرند. در خطبهها و بيانات امام از مدينه تا كربلا به خوبى عظمت روحى امام و علو مقام ايشان و نيز مسؤوليت و تكليفى كه براى دستيابى به هدف متعالى حفظ ارزشها و رسوخ آن در روح و روان انسانها دارد، مشخص است. رفتارشناسى دقيق امام در اين سخن نهفته است: «الناس عبيد الدنيا و الدين لعق على السنتهم يحوطونه مادرّت معايشهم فاذا محّصوا بالبلاء قلّ الديّانون».(17) امام خطاب به دينداران آن زمان و هر عصرى هشدار مىدهد كه مردمان بندگان دنيا هستند و اين به اظهاراتشان منحصر گرديده است، حمايتشان از ديانت تا زمانى است كه زندگى خويش را بگذرانند و اگر در ميدان ابتلاء و امتحان قرار بگيرد دينداران در اقليت هستند و به همين سبب با وجود آن كه مردم در اعماق گرايشهاى فطرى خويش معتقد بودند كه طرفدار حق باشند، ليكن اين باور را به فراموشى سپردند و قيام عاشورا با كيمياى خود و آگاهى سريع و عميقش انسانها را از غفلتى كه در پيش گرفته بودند نجات داد و عدهاى از خفتگان با فرياد حماسه آفرينان عاشورا بيدار شدند و براى جبران مسير خطايى كه پيموده بودند راه توبه پيش گرفتند. عدّهاى نيز كه تحت تأثير تبليغات مخرّب حاكميت غاصبانه آن زمان دچار خودباختگى شده و هويت اصيل خويش را در برابر عوامل نفاق، جهل و بيداد از دست داده بودند چگونه زيستن را از كربلا آموختند. تربيت فكرى و شكلگيرى شخصيتها بر صواب آگاهىها و رشد شناختها و اصلاح نگرشها گام مهمى است كه عاشورائيان مربى آن هستند، معرفت هايى كه با خود آگاهى و روشنبينى پيوند خوردهاند و جهت دهنده گرايشهاى انسانى هستند، عاشورا به همه آموخت كه خود را بشناسند، توانايىها، استعدادها، نيازهاى اصيل، رسالت و مسؤوليت خطير آدمى در ارتباط با خداوند جهان هستى، جامعه و تاريخ را مورد ارزيابى و بازنگرى قرار دهند. امام حسين(ع) و ياران او تبلور اين ايمان سرشارند و آموزگار آن هستند كه چگونه تمايلات، احساسات و عواطف خود را جهت دهيم تا تمامى آنها در خدمت اعتقادات، باورها و بنيانهاى دينى به كار گرفته شوند. 4- ايثار و فداكارى عنصرى كه در عاشورا حضور قطعى، تأثيرگذار و تعيين كننده دارد ايثار است: عشقى ملكوتى كه از رحمت الهى سرچشمه مىگيرد و بر تعلقات وجود فايق مىآيد و رشادت و فداكارى خلق مىكند، جانبازان كربلا متوقع پيامدهاى دنيوى امر به معناى امور عادى نبودند و سنجشهاى وسوسهگر را بر وجود خود حاكم نكردند و اقدامات دليرانه را بر تحليلهاى خواص و افراد زيرك ترجيح دادند، انسانى كه اين گونه گذشتى را بر وجود خود چيره ساخت دنيا را از چشم ديگر مىبيند، هستى بخش جهان هستى را با معرفتى فوق العاده مىشناسد. آدمى وقتى دعاى عرفه را كه نمودهاى بسيار عالى روح بزرگوار امام حسين(ع) است، مىخواند متوجه مىشود كه اين فروغ شهادت چگونه مهياى آن فداكارى بى نظير در صحراى كربلا بوده و آن چنان جان خويش را در طبق اخلاص مىگذارد و با اشتياق به درگاه احديت نثار كند. هنگامى كه امام از مدينه بيرون آمده به خواص خاندان بنىهاشم نوشت: «من لحق بى استشهد و من تخلّف لم يبلغ الفتح؛(18) من راهى را برگزيدهام كه هر كس در اين مسير به من بپيوندد به شهادت مىرسد و آن كه چنين نكند (به من ملحق نشود) پيروزى را در آغوش نخواهد گرفت. به بيان ديگر اين حركت به پيروزى منجر مىشود ولى بايد از طريق ايثار و فداكارى و شهادت اين فتح به دست آيد. اگر فردى تشخيص داد كه اين حركت به لحاظ وظيفه دينى و شرعى امر لازمى است، بايد افشاگرى كند و امت مسلمان را از خواب غفلت بيدار نمايد تا جهان اسلام مسير صحيح خود را بيابد اگر چه به بهاى دادن جانش تمام شود. زنده ماندن و كشته شدن هدف نيست، هدف مقدس بالاتر از اين چيزهاست. مصالح و منافع فردى و اجتماعى در بوته مقصدى والا ذوب مىشوند. امام خمينى در اين باره فرمودهاند: «هرچه روز عاشورا سيدالشهدا(ع) به شهادت نزديكتر مىشد افروختهتر مىشد و جوانان او مسابقه مىكردند براى اين كه شهيد شوند همه هم مىدانستند كه بعد از چند ساعت ديگر شهيدند. مسابقه مىكردند آنها براى اين كه آگاه بودند كه ما آمادهايم كه اداى وظيفه خدايى را بكنيم آمديم اسلام را حفظ كنيم…»(19) به اعتقاد امام خمينى اگر در ماجراى عاشورا فداكارى و ايثار وظيفهاى براى امام سوم تلقى مىگرديد در پيش گرفتن اين روش در وضع كنونى عالم براى ما لازم است اگر حفظ جان امام مجوزى براى سكوت و سازش نباشد، حفظ جان ديگران به طريق اولى مجوز خاموش ماندن و نخروشيدن بر عليه بيداد و ستم نخواهد بود، امام خمينى تأكيد مىكند: «مگر خون ما رنگينتر از خون سيدالشهداء است. چرا بترسيم از اين كه خون بدهيم»(20) اين بيان تجلّى والاى جرعهاى از كوثر عاشوراى حسينى و طنين خروش اعتراضآميز و ظلم ستيز و جهل سوز امام خمينى است كه از شراب طهور قرآن و عترت سيراب گشته است و بسان زمزم هدايتى حياط بخش و چشمه زلال حماسه آفرينى از فراز شخصيت عاشورايى او سرازير گرديده است. 5 – توحيد عبادى در سيره نظرى و عملى حضرت امام حسين(ع) همچون انبياء و اولياء ديگر، توحيد عبادى به وضوح مشاهده مىشود بنابه نقل طبرى، عصر پنج شنبه 9 محرم عمر سعد فرمان حمله داد حضرت ابوالفضل(ع) از سوى امام حسين(ع) مأمور گرديد تا شب عاشورا را از جفاكاران مهلت گيرد و جنگ به روز بعد موكول شود چرا كه سومين فروغ امامت آن شب مىخواهد به عبادت پردازد: «ارجع اليهم فان استطعت ان تؤخّرهم الى غدوة و تدفعهم عنّا العشيّة لربنا الليله و ندعوه و نستغفره فهو يعلم انّى احبّ الصلاة و تلاوة كتابه و كثرة الدعاء و الاستغفار.»(21) (اى برادم) به سوى آنان بازگرد و اگر توانستى همين امشب را مهلت بگير و جنگ را به فردا موكول كن تا ما امشب را به نماز و استغفار و مناجات با خدايمان بپردازيم زيرا خداوند خودش مىداند كه من به نماز، تلاوت قرآن و طلب مغفرت و مناجات با او اشتياقى شديد دارم. از اين درخواست حضرت مىتوان به اهميت توحيد عبادى در زندگى او پى برد زيرا اين موضوع برايش در آن درجه از اهميت است كه از دشمن حيله گر درخواست مهلت مىكند تا شبى را به عبادت بگذراند: اصولاً امام براى ترويج و زنده ساختن نماز و قرآن و شعائر توحيدى قيام كرد به همين دليل در زيارتنامهاش مىخوانيم: «و اشهدانك قد اقمت الصلوة». يكى از ياران امام به نام عمروبن كعب مشهور به ابوثمامه صائدى متوجه گرديد كه وقت نماز ظهر فرا رسيده است و اين موضوع را به اطلاع امام رسانيد و افزود: جانم به فدايت گرچه اين مردم به حملات متوالى خود ادامه مىدهند ولى به خدا سوگند تا مرا نكشتهاند نمىتوانند به تو دست يابند اما من دوست دارم آنگاه به لقاى حق نايل گردم كه اين نماز آخر را به امامت شما به جاى آورده باشم. امام در پاسخش فرمود: «ذكرت الصلوة جعلك اللّه من المصلّين الذاكرين نعم هذا اول وقتيها سلو هم ان يكفّوا عنّا حتى نصلّى.»(22) (اى ثمامه) نماز را به ياد ما آوردى، خداوند تو را از نمازگزارانى كه به ياد او هستند قرار بدهد آرى اينك وقت نماز فرا رسيده است از دشمن بخواهيد كه موقتاً از جنگ دست بردارد تا ما اقامه نماز كنيم و چون به لشكر دشمن پيشنهاد آتش بس كوتاه مدت داده شد، يكى از سران لشكر اموى گفت: نمازى كه شما مىخوانيد، خدا قبول نمىكند؟! آن حضرت بدون توجه به تيرباران دشمن با آن گرفتارى و با آن كه دشمن حاضر نشد حتى براى لحظاتى هجوم وحشيانه خود را تعطيل كند، نماز ظهر عاشورا را به جماعت برگزار نمود و دو نفر و دو نفر از يارانش به نامهاى زهير بن قين بجلى(23) و سعيد بن عبداللّه حنفى را فرمود تا پيش روى وى بايستند و سينهها را سپر كنند و جلو حمله دشمن را بگيرند تا امام نماز خود را بخواند در حالى كه سعيد بن عبداللّه پس از نماز با بدنى خون آلود و ضعف شديد بر روى خاك افتاده بود چشمان خويش را گشود و به سيماى امام نگريست و به آن حضرت عرض نمود: اوفيت يابن رسول اللّه (اى فرزند رسول خدا اين تكليف خويش را در مقابل شما انجام دادم؟) سيد الشهدا(ع) در پاسخش فرمود: نعم انت اَمامى فى الجنّة (آرى تو وظيفهات را به خوبى انجام دادى و پيشاپيش من در بهشت برين هستى) اين كه امام حسين(ع) مىبيند دو نفر به دليل نماز خواندن او در معرض كشته شدن قرار مىگيرند و در اين باره چيزى نمىگويد خود گوياى آن است كه مىخواهد اهميت نماز را تا آنجا كه امكان دارد نشان دهد در واقع امام قيام كرد تا مردم بيشتر خداشناس شوند، عبادت كنند و اهل فضيلت گردند، خود گناه نكنند و جلو مفاسد و معاصى را هم بگيرند. امام كشته نشد تا به مردم بگويد كه به جاى عدالت، امانت، درستى و راستى به عزادارى اكتفا كنيد. اين طرز فكر براى مسلمانان شرم آور است و روح مقدّس شهيدان كربلا را كه براى مبارزه با گناه و روى آوردن مردم به عبادات و فضايل به شهادت رسيدند رنج مىدهد مردمى كه اين گونه فكر مىكنند نه تنها با روح نهضت اباعبداللّه به مخالفت برخاستهاند بلكه با سرمايه شهادت امام و يارانش دستگاهى در مقابل حلال و حرام خداوند و ثواب و عقاب پروردگار به راه انداختهاند. امامى كه در ناگوارترين شرايط، از دعا و عبادت و مناجات با خداوند دست برنمىدارد و دو نفر از يارانش را به هنگام نماز ظهر عاشورا بر حسب ظاهر از دست مىدهد، چگونه راضى مىشود كه كسى به جاى نماز، به عزادارى براى او اكتفا كند و يا با اطمينان كامل به طرفدارى امام از او، واجبات را انجام ندهد و حرامها را مرتكب شود و به قول مرحوم دكتر محمد ابراهيم آيتى عزادارى براى فداكاران عاشورا بايد سوگواران را دينشناس كند و به خدا نزديك سازد و از معاصى بر حذر دارد و مجالس عزا هنگامى موجب خشنودى خدا و سبب اجر اخروى است كه در حدود بندگى خدا انجام گيرد و مشتمل بر دروغ و تحريف و حرامى نباشد.(24) 6- مقاومت، پايدارى و شكيبايى يكى از عواملى كه بر درخشندگى و فروزندگى حماسه حسينى مىافزايد اين است كه وقتى امام و يارانش با حوادث تلخ و ناگوار و احياناً هرگونه سدى در برابر هدف مقدّس خويش مواجه مىگرديدند به هيچ عنوان از تصميم اصلى خود مبنى بر مبارزه با باطل، افشاى جنايات و دفاع از حق، منصرف نگرديده و از خويش ضعف و سستى نشان ندادهاند. در منزل شقوق مردى كه از كوفه آمده بود اخبارى از اين شهر به استحضار امام رسانيد كه كاملاً بر ضد نامهها و دعوتهاى ساكنين اين ديار بود زيرا وى خاطرنشان ساخت مردم عراق در مخالفت با شما متحد و هماهنگ گرديده و بر جنگ با شما هم پيمان شدهاند. حضرت در مقابل اين تحولات غير منتظره نه تنها ذرّهاى از موضع قبلى عقب نشينى نمىكند، بلكه به راه خويش ادامه مىدهد و بر مقاصد والاى خود پافشارى مىكند و با سرودن اشعارى زندگى روزمره فناپذير دنيا را بىارزش نشان داده و يارانش را مصممتر و نيرومندتر مىسازد.(25) در پاسخ مردى از كوفه كه ابوهرم نام داشت، وقتى از امام پرسيد: چه انگيزهاى تو را وادار نمود كه از حرم جدّت بيرون آيى؟ امام فرمود: بنى اميّه حرمت ما را درهم شكستند ولى من صبر و شكيبايى را پيش گرفتم.(26) بنا به نقل ابن قولويه(27) و مسعودى(28)، وقتى امام حسين(ع) نماز صبح را به جاى آورد و رو به سوى نمازگزاران نمود و بعد از سپاس خداوند به آنان فرمود:انّ اللّه تعالى اذن فى قتلكم و قتلى فى هذا اليوم فعليكم بالصبر و القتال؛ خداوند به كشته شدن شما و من در اين روز اذن داده است، و بر شماست كه صبر و استقامت در پيش گرفته با دشمن بجنگيد. در اين سخنان، حسين بن على(ع) تأكيد مىفرمايد كشته شدن به امر پروردگار است و پايدارى در برابر مخالفان بايد روش مبارزان مؤمن باشد به علاوه روح پايدارى از ارتباط با پروردگار به دست مىآيد و بايد در ميدان رزم از عبادت و پرهيزگارى مدد گرفت كه استعينوا بالصبر و الصلاة نابرابرى دو سپاه از نظر تعداد و نيرو و سلاح جنگى و نيز محاصره امام و ياران و منع شدن آنان از آب و آذوقه شرايط بسيار آشفتهاى را بر سلحشوران عاشورا تحميل كرده بود. در اين حال امام بيعت را از يارانش برداشت و به آنها فرمود: از تاريكى شب استفاده كرده و برويد و افزود اهل بيت و بستگان مرا نيز همراه خود ببريد امّا آنان سختىها و فشارها را بر خود هموار نمودند و به خود اجازه تنها گذاشتن امام را ندادند.(29) سيد قطب در تفسير فى ظلال القرآن ذيل آيه «انا لننصر رسلنا و الذين آمنوا فى الحيوة الدنيا»(30) مىنويسد در آيه مذكور خداوند وعده مىدهد كه رسولش و مؤمنان را در دنيا يارى مىكند در صورتى كه ما مىدانيم بر حسب ظاهر پيامبران شكست خوردهاند آن وقت براى اين كه نشان دهد چگونه مؤمنى در حيات اين جهان پيروز است مىگويد اگر مىخواهى چنين فتحى را درك و لمس كنى روز عاشورا به كربلا برو. انسانى كه تمام اهل خانهاش در اسارت دشمن مىباشد، يارانش كشته شدهاند، خويشاوندانش به شهادت رسيدهاند باز قد علم كرده و يك تنه مبازر مىطلبد و برايش شكست مفهومى ندارد. تا لحظه مرگ استوار و مقاوم ايستاد، گرچه به شهادت رسيد ولى در هدف و مقصد خويش فتحى بزرگ را به دست آورد. 7- قاطعيت، صراحت و صداقت سومين فروغ امامت حضرت امام حسين(ع) در برابر غاصبان و خلافكاران لحظهاى نرمش نشان نداد، نه از ساز و برگ نظامى دشمن هراسى داشت و نه فضاى اختناق سياسى امويان بيمى در دلش مىافكندو نه آن كه از كمى نيروى حمايت كننده نگران بود. با خداى خويش پيمان بسته بود كه رضاى حق را بر هر چيز ديگرى مقدم بدارد اگر تمام جهان عليه او قيام مىكردند دست از حق و حقيقت بر نمىداشت، در زير شمشيرها و نيزهها و سمّ اسبهاى دشمنان با قاطعيتى تزلزلناپذير و در مقابله با دشمن بس قوى، خونخوار و بى رحم فرياد زد: ما با اين نيروى اندك در برابر خصم با قدرت، اقدام به جنگ مىكنيم اگر پيروز شويم تازگى ندارد و اگر كشته شويم دنيا مىداند كه مغلوب نشدهايم و اگر بدنهايمان در زير سم اسبان پاره پاره گرديد در اراده ما خللى وارد نگرديده است.(31) موقعى كه برخى از خواص امام را از عواقب خطرناك مخالفت با دستگاه اموى و اقدام به جنگ بر حذر داشتند و محمد حنفيه(برادرش) عرض كرد تا آنجا كه امكان دارد در شهر معينى اقامت نكنيد، امام فرمود: اگر در تمام اين دنياى وسيع هيچ پناهگاه و مأوايى نباشد بازهم با يزيد بيعت نخواهم كرد.(32) امام حسين(ع) با اتكا به اصل ايمان و عقيده در مسيرى كه پيش گرفته بود صداقت و صراحت داشت اگرچه، شيوه مذكور براى شخص او با خسران توأم بود. در منزل «زباله» امام از شهادت مسلم بن عقيل، هانى و عبداللّه يقطر توسط نامهاى رسمى آگاهى يافت، حضرت در حالى كه اين مكتوب را در ميان يارانش به دست گرفته بود، فرمود: خبر تأسف انگيزى به دست ما رسيده و شيعيان دست از ياريمان برداشتهاند، اينك هر يك از شما كه بخواهد بازگردد آزاد است و از سوى ما حقى بر گردنش نمىباشد.(33) اين طرح و پيشنهاد نه يك بار و نه در يك منزل بلكه در موارد مختلف و به مناسبتهاى گوناگون مطرح گرديد. حتى در منزل بطن عقبه كه تنها عدّهاى معدود و با صداقت و استقامت و فداكار به عنوان ياران امام باقى ماندند بازهم موضوع مذكور با بيانى ديگر امّا صراحتى افزونتر از سوى امام حسين(ع) عنوان گشت.(34) البته اين برخوردهاى آزاد منشانه با حالتى از مهربانى و عطوفت هم توأم بود و گويا هدف امام تلاش گسترده در جهت آموزش و تربيت نسلى خالص، فداكار و پرهيزگار است. سخنان امام در شب عاشورا مؤيّد اين نكته است: اما بعد يارانى شايستهتر و بهتر از يارانم نمىشناسم و خاندانى از خاندان خودم نكوتر، خويش دوستتر سراغ ندارم بدانيد كه به شما اجازه مىدهم با رضايت من همگى برويد كه حقى بر شما ندارم. اينك شب شما را در بر گرفته و آن را وسيلهاى براى رفتن خود قرار دهيد.(35) امام خمينى از اين شيوه حضرت سيدالشهداء كاملاً الهام گرفته بود و صلابت و استقامت ايشان در مقاطع دشوار قبل و بعد از انقلاب اسلامى بر كسى پوشيده نيست. امام خمينى در جايى گفته است: «خيال نكنيد از هياهو و جنجال مىترسم اگر تمامى اين جمعيتى كه فرياد بر مىآورند درود بر خمينى، زمانى خلاف آن را بگويند برايم تفاوتى نخواهد داشت، كارى به هياهو ندارم به تكليف شرعىام مىپردازم و همين و بس.»(36) و نيز تأكيد نمودهاند: «من بارها اعلام كردهام كه با هيچ كس در هر مرتبهاى كه باشد عقد اخوّت نبستهام چهارچوب دوستى من در درستى راه هر فرد نهفته است دفاع از اسلام و…اصل خدشهناپذير جمهورى اسلامى است.».(37) 8 – غيرت و عزّت بنياد، اساس و محور منطق حسينى اين است كه زندگى در زير سلطه اهل ستم با مرگ و نابودى تفاوتى ندارد و كشته شدن در راه مبارزه با موانع حق به آدمى حيات معنوى مىدهد و او را از ذلت مىرهاند: «انّى لاارى الموت الّا السعاده و لاالحيوة مع الظالمين الّا برما».(38) امام حتى بر اين باور است كه اساساً زيستن با اهل طاغوت با زبونى و خوارى قرين است و اين گونه سازش، ننگى است كه با ايمان و كرامت انسانى سازگارى ندارد پس بايد مرگ سرخ توأم با شرافت را بر اين نوع زندگى ذليلانه ترجيح داد و به حماسهاى شكوهمند كه شيوه مردان حق، است دست زد. سرچشمه اين نگرش و بينش شگرف ايمان و اعتقادى راستين است كه دل و روح مردان خدا را از تعلقات مادى و امور پست و فناپذير مىرهاند و به ابديت پيوند مىزند و آنها را از روى اختيار و با حالتى پرنشاط و توأم با اشتياق به قربانگاه حق مىبرد. همين ويژگىها موجب گرديد كه رسول اكرم(ص) درباره امام حسين(ع) بفرمايد: «انّ الحسين بن على مصباح الهدى و سفينة النجاة و امام خير و يمن و عزّ و فخر»(39) يعنى حسين بن على(ع) چراغ هدايت، كشتى نجات، پيشواى سعادت و خجستگى و امام عزت و افتخار است. عبداللّه زبير كه درباره تهديد يزيد مبنى بر گرفتن بيعت از او، افكار نگران كنندهاى در ذهن مىپرورانيد و با وجود شهرت سياسى، اجتماعى در هالهاى از رعب و هراس بسر مىبرد، نظر امام حسين(ع) را در خصوص بيعت با يزيد جويا گرديد، حضرت وقتى آشفتگى و سراسيمگى را در چهره اين شخص مشاهده كرد فرمود: من كسى نيستم كه زير بار ذلّت روم و با بىتدبيرى خود را به آسانى در پنجه دشمن اسلام و قرآن گرفتار سازم و چون مروان اموى از امام خواست به بيعت با يزيد تن در دهد كه براى دين و دنيايش بهتر است امام با شجاعت و صراحت فرمود: بر اسلام، سلام باد، هنگامى كه رهبرى امت اسلامى به عهده فردى چون يزيد ناپاك گذارده شود به خدا قسم از جدّم رسول اكرم(ص) شنيدم كه فرمودند: رهبرى و زعامت بر آل ابى سفيان حرام است.(40) در واقع امتناع از بيعت با يزيد سرآغاز عزتمندى، شكست ناپذيرى و عظمت قيام كربلا گرديد و از آن زمان پيوسته اين شكوهمندى و غيرت حسينى تكرار گشت و هيچ گاه و تحت هيچ شرايطى از اين هدف والا و پاك دست برنداشت. در روز عاشورا آن گاه كه سپاه ستم روياروى امام و يارانش قرار گرفت و لشكر عمر سعد از هر سو امام و يارانش را چون نگين انگشترى محاصره كرد آن وجود مقدّس چون خورشيد تابان از ميان سپاه خود بيرون آمد و در برابر صفوف دشمن قرار گرفت و فرمود: آگاه باشيد كه اين فرومايه(عبيداللّه بن زياد) فرزند فردى پست، مرا ميان دو راهى شمشير و زبونى قرار داده هرگز ما زير بار ذلّت نمىرويم زيرا خداوند، رسولش و مؤمنان از اين كه ما به چنين ننگى روى آوريم شرم دارند و دامنهاى مطهر، مادران و انسانهاى پاك و انديشههاى غيرتمند و نفوس با شرافت جايز نمىدارند كه ما پيروى از لئيمان و اهل دنائت را بر قتلگاه انسانهاى با كرامت و نيك منش برترى دهيم.(41) در اوج حماسه آفرينى، آن گاه امام به عرصه رزم گام نهاد تا لحظهاى كه به شهادت رسيد در رجزهايش اين نكته فروزندگى داشت: مرگ از پذيرش ذلّت بهتر است و شكست ظاهرى از ورود در آتش سزاوارتر است.(42) از آنجا كه امام حسين(ع) از ايجاد انحراف و بدعت در آيين محمّدى جلوگيرى كرد و مجد و عظمت را براى مسلمانان به ارمغان آورد و اوضاع نابسامان عصر خويش را اصلاح كرد و مردم را از جاهليت امويان رهانيد مىتوان گفت قيام عاشورا پيوندى ناگسستنى با بعثت رسول اكرم(ص) دارد و در عبارت «حسين منى و انا من حسين»(43) كه گوهر افشانى حضرت محمّد(ص) است چنين حكمت هايى را در درون خويش دارد. امام حسين(ع) در قيام خود به همه انسانها آموخت كه انسانيت بالاتر از هر چيزى است و كرامت نفس ارزشى برتر از معادلات و محاسبات منفعت گرايانه فردى و اجتماعى دارد. صاحبان عزت نفس هرگز خواستههاى دل را زمينه ساز حقارت، زبونى و خوارى نمىكنند. آدمى بايد پاسدار كرامت وجودى خود باشد و ارزشهاى مقدّس و فوق مادى را با تمايلات فناپذير و هوسهاى ناپايدار و خواستههاى ذلّت آور مخدوش و آلوده نسازد. وقتى شخصى با عزت نفس و روحيهاى شكستناپذير به صحنههاى اجتماعى و عرصههاى گوناگون گام مىنهد توانايىهاى درونى و فرآيندى فروزان را با خود چون چشمهاى در ميان آحاد مردم جارى مىكند. چنين اجتماعى وقتى از عزّت و كرامت والا و مثبت و سازنده سرشار گرديد و به هويت اصيل، افتخارات معنوى و اهداف مقدّس خويش تكيه نمود كمتر تحت تأثير هجوم فرهنگى و تبليغى توفان استكبار و زورگويى جهانى قرار مىگيرد. وقتى عزّت و افتخار حسينى در شريانهاى اعتقادى، فكرى و عاطفى يك امتى جريان يابد دشمنان و جناح باطل قادر نخواهند بود به اهداف و مقاصد پليد و آلوده خويش دست و پا زنند. بى جهت نيست كه مقام معظم رهبرى حضرت آيةاللّه خامنهاى فرمودهاند: «چشمها و دلها از چهره مبارك و منور سيد الشهداء اميد و نور مىگيرند.»(44) پىنوشتها: 1. نك: مفاتيح الجنان، زيارت اربعين. 2. درسى كه حسين به انسانها آموخت، ص 398. 3. سوره احزاب، آيه 21. 4. فتوح البلدان، احمد بن يحيى بن جابر بلاذرى، ص 366. 5. مباحثى چند پيرامون مبانى تعليم و تربيت اسلامى، دكتر سيد على اكبر حسينى، ص 251. 6. ابوالشهداء، ص 206 و 212. 7. عقايد و دستورهاى دينى، علامه طباطبايى، ج 4، ص 54 – 53. 8. شيعه در اسلام، همان، ص 136 – 135. 9. از بيانات امام خطاب به جمعى از روحانيون و استادان دانشگاهها، 5/6/1364. 10. فرهنگ عاشورا در كلام و پيام امام خمينى، ص 15. 11. صحيفه نور، ج 13، ص 158. 12. همان، ج 17، ص 58. 13. رساله جاحظ (درباره معاويه و امويان)، تحقيق عزت عطّار، ص 16. 14. برگزيده از الفتوح ابن اعثم كوفى، محمد بن احمد مستوفى هروى، ص 17. 15. همان، ص 10، مقتل خوارزمى، ج 1، ص 188، مقتل عوالم، ص48، تاريخ طبرى، ج 7، ص 240. 16. تاريخ طبرى، ج 7، ص 241. 17. متن كامل خطبهاى كه اين فراز در آن ذكر شده، در منابع ذيل آمده است: مثير الاحزان، ابن نماحلى، ص 22؛ تاريخ ابن عساكر، ص 214، مقتل خوارزمى، ج 2، ص 5، تاريخ طبرى، ج 7، ص 300، تحف العقول، ص 174، اللهوف على قتل الطفوف، ص 69. 18. اللهوف، ص 25، كامل الزيارات، ابن قولويه، ص 75. 19. قيام عاشورا در كلام و پيام امام خمينى، ص 43. 20. صحيفه نور، ج 8، ص 218. 21. تاريخ طبرى، ج 7، ص 319، كامل ابن اثير، ج 3، ص 285، الارشاد، ص 240. 22. كامل ابن اثير، ج 3، ص 29. 23. برخى منابع مىگويند اين شخص عمروبن قرظه كعبى بوده است. 24. بررسى تاريخ عاشورا، محمد ابراهيم آيتى، ص 126. 25. تاريخ ابن عساكر(مجلد حضرت سيدالشهداء) ص 164، مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 72، مقتل خوارزمى، ج 1، ص 223. 26. مقتل خوارزمى، ج 1، ص 226. 27. كامل الزيارات، ابن قولويه، ص 37. 28. اثباة الوصية، ص 139. 29. مقاتل الطالبيين، ابوالفرج اصفهانى، ص 112. 30. سوره غافر، آيه 65. 31. فرازى از خطبه امام حسين در كربلا كه متن كامل آن در اين منابع با اندكى تفاوت آمده است: مقتل خوارزمى، ج 2، ص 7 – 8 تحف العقول، ص 171. 32. اللهوف، ص 65. 33. تاريخ طبرى، ج 7، ص 294، الارشاد، ص 223. 34. سخنان حسين بن على از مدينه تا شهادت، محمد صادق نجمى، ص 120. 35. تاريخ طبرى، همان مأخذ. 36. فروزهاى فروزان، از نگارنده، ص 422. 37. همان، ص 424. 38. تحف العقول،ص 245. 39. عيون اخبارالرضا(ع)، ج 1، ص 60. 40. الكامل، ابن اثير، ج 4، ص 577، اللهوف، ص 11. 41. اثباة الوصية، ص 142، اللهوف، ص 97، مقتل خوارزمى، ج2، ص 7. 42. كشف الغمه فى معرفة الائمه، ج 2، ص 32. 43. بيش از شصت تن از علماى اهل سنت اين روايت را نقل كردهاند (نك: ملحقات الحق، ج 11، ص 275 – 265). 44. روزنامه همشهرى، 4 خرداد 1374، شماره 691.