پرورش هاى اخلاقى و معنوى جامعه 2

پرورش‏هاى اخلاقى و معنوى عاشورا غلامرضا گلى زواره‏ چشمه جوشان كربلا تمامى انبياء و اولياى الهى در سير و سلوك معنوى انسان، به سوى هدايت و كمال در راستاى توحيد و يكتاپرستى كه در فطرت انسانى زمينه‏هاى آن وجود دارد، افراد را به هدفى مشترك و طريقه‏اى واحد فرا مى‏خواندند و در اين مقصد با يكديگر تفاوتى نداشتند و آن ستارگان فروزان در جهت تحقق اين آرمان مقدّس به رسالت مبعوث گرديدند. مهمترين هدف عاشورا نيز اعتلاى توحيد و محو آثار هرگونه شرك، نفاق و خودخواهى بود. به همين دليل نبايد به حماسه كربلا، به عنوان حادثه‏اى تاريخى نگريست، بلكه لازم است ابعاد وجودى آن را در قلمرو گذشته و آينده و در سيطره زمان و در حيات انسان‏ها مورد توجه قرار داد. در ستيز آدمى به عنوان خليفه خداوند بر روى زمين، با شياطين جنّى و انسى و نمودهاى جور و جهل، عاشورا عالى‏ترين راه و رسم زندگى سعادتمند را براى جهانيان ترسيم مى‏نمايد، به علاوه اين حركت مقدّس مَثَل اعلاى جهاد اكبر و مبارزه با نفس است و در اين رهگذر درس دُرست زيستن، رسيدن به حيات معنوى و كسب مقامات عالى عرفانى و درجات معنوى را در عرصه عمل به مشتاقان كمالات ملكوتى آموخته و در اين راستا هيچ ابهامى براى پويندگان طريق حق و عاشقان عدالت باقى نگذاشته است، به همين دليل قلوب اهل معرفت و فضيلت در برابر اين مشعل فروزان به تعظيم فرو مى‏افتد و آن را بزرگترين تجلّى مقام والاى انسانيت تلقى كرده‏اند. از بارزترين مسايلى كه در سيره اهل بيت عصمت و طهارت مشاهده مى‏گردد، تبيين هدف امام حسين(ع) از نهضت عاشورا است. در زيارت اربعين كه صفوان جمال از امام صادق(ع) نقل كرده است، مى‏خوانيم: «و بذل مهجته فيك لينقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة»(1) در اين عبارت هدف قيام مقدّس حسينى براى جلوگيرى از انحراف و ضلالت و در راستاى رهانيدن جامعه از نادانى بوده است. حضرت امام خمينى(ره) كه در مكتب تربيتى امام حسين(ع) رشد كرده بود و با تعاليم عاشورايى خود، اوضاع اجتماعى و سياسى و نيز حالات اخلاقى و تمايلات مردم را متحوّل ساخت و آنان را در قيام، مبارزه و فداكارى رهرو شهيدان كربلا نمود، اساسى‏ترين محور بياناتشان در خصوص نهضت حسينى در بعد اصلاح اجتماعى و نيز تهذيب و خودسازى آحاد جامعه و جلوگيرى از عواملى كه به اين دو تلاش آسيب وارد مى‏نمايند جلوه‏گر مى‏شود و اين كه براى صيانت از ديانت از كمى نيرو و قدرت زورگويان بايد نهراسيد و با روح ايثار و فداكارى به ذلت تن در نداد و مرگ سرخ را بر حيات ننگين برگزيد. آنان كه از چشمه جوشان عاشورا جرعه‏هاى حيات بخشى نوشيده‏اند بر طبق بينش متعالى خويش هم فرهنگ قرآن و عترت را در زندگى خود پياده نموده‏اند و جان خويش را سير ساخته‏اند تا حقيقت و فضيلت به نورافشانى خود ادامه دهد و نيز افراد جامعه را به سوى تعالى و مكارم عالى هدايت كند. شهيد سيد عبدالكريم هاشمى نژاد مى‏نويسد: «…خون حسين ريخته شد و نهضت مقدّس او انجام گرديد تا آن عباد گمراه، آن اجتماع سرگردان، آن ملت نادان و بى خبر از آن وضع دردناك، خلاصى يابد. تا امت بصيرت پيدا كند و دانا شود. از گمراهى و ضلالت نجات يابد تا بداند چه مى‏كند وبه كجا مى‏رود. به چه كسى بار مى‏دهد و نيروى انسانى خود را در اختيار چه قدرتى مى‏گذارد.»(2) به لحاظ تاريخى، نخستين مربى و معلم در جامعه اسلام شخص رسول اكرم(ص) است كه به تعبير قرآن كريم «اسوة حسنه»(3) مى‏باشد و مورد تأسى صحابه و تابعين و ديگر مسلمانان در اعصار بعد قرار گرفت و اين تأثير پذيرى از خاتم رسولان منحصر به زمان و مكان خاصى نمى‏باشد و استمرار آن قطعى است. رزمندگان صدر اسلام به رغم نداشتن تحصيلات رسمى در مكاتب تربيتى و مراكز آموزشى، از پيامبرشان نكات خوبى را فرا گرفته بودند. وقتى كه رستم فرخ زاد از ربيع بن عامر – فرمانده فاتح سپاهيان اسلام – پرسيد: هدف شما از نبرد با ما چه مى‏باشد؟ وى همانند معلمى توانا كه مى‏داند چه مقصدى را تعقيب مى‏كند و چه كارى انجام مى‏دهد، پاسخ داد: «لنخرج العباد من عبادة العباد الى عبادة اللّه و من ضيق الدنيا(الارض) الى سعتها و من جور الاديان الى عدل الاسلام».(4) امام حسين(ع) نيز به عنوان انسانى والا و مربى ملتزم و متعهد و نشان دهنده نمونه‏اى از تربيت اسلامى به همه دست اندركاران تربيت و پرورش انسان‏ها آموخت كه در اين مسير در برابر بدعت‏ها و انحراف‏ها مقاومت كنند، چهره نفاق افكنان و افراد ظاهر ساز و مردم فريب را افشا سازند، از تصفيه و پالايش نيروهاى فرصت طلب و جذب انسان‏هاى خالص، اهل صداقت و داراى انگيزه‏هاى پاك غفلت نورزند و با اهتمام در تربيت و آماده سازى نيروهايى كه بتوانند ادامه دهنده راه حق و حقيقت باشند، اين مسير را هموار سازند و وصول به هدف‏ها و آرمان‏هاى آن را امكان‏پذير نمايند.(5) از زمان امام سجاد(ع) به بعد، ائمه هدى اهتمام داشتند كه ماجراى كربلا به عنوان يك درس تلقى گردد و براى مسلمانان جنبه تربيتى داشته باشد. البته در عين اين كه عاشورا نسخه آموزنده‏اى براى همه حق جويان است ماجرايى الهى هم مى‏باشد يعنى در ضمن آن كه همه جهات آن مى‏تواند الگو قرار گيرد ولى در اين حماسه كارهايى اختصاصى انجام شده كه تنها از عهده امام حسين(ع) و فرد معصوم بر مى‏آيد و نكاتى قابل مشاهده است كه مختص ايشان است اگر چه امام ماجرا را به گونه‏اى پيش برده كه هر كس به كارنامه عاشورا مى‏نگرد كاملاً كار امام حسين(ع) را معقول و منطقى و درس‏آموز تلقى مى‏نمايد، در اين صورت حركتش مى‏تواند آموزنده باشد. صحنه‏هاى عاشورا در تمامى ابعادش رشد دهنده هستند و هر يك از افراد حاضر در اين صحنه اعم از پير و جوان، كودك و نوجوان، زن و مرد، همه اسوه‏هاى تربيتى‏اند. در واقع امام حسين(ع) با فداكارى‏هاى خالصانه و همه جانبه‏اش سرمشق جاويدان مسلمانهايى شده كه در مقام امامى هدايت آفرين با خون جوشان و تحول آفرين، رهبرى الهى و الهام بخش بر اعماق قلوب و انديشه آنان پرتو افشانى مى‏نمايد و ضمير آنها را از امور دنيوى و حالات فناپذير فراتر مى‏برد و به ملكوت و عرش و حقيقت پيوند مى‏دهد. يك مورد از اين تحولات درونى آن است كه آنها را در عرصه‏هاى زندگى مقاوم و مبارز مى‏نمايد و به دستشان نهضت‏هاى الهى را بر ضد قدرتهاى استبدادى بنيان مى‏نهد. قيام هايى كه به اعتراف مورخان و شرح نگاران در تمامى اعصار و جوامع، دگرگونى‏هاى مطلوب و مفيدى به وجود آورده است و مصالح توده‏هاى مسلمان را تا حدودى زنده نموده و حفظ كرده است كه نمونه بارز آنها در عصر كنونى، انقلاب اسلامى ايران به رهبرى امام خمينى (قدس‏سره) است. عباس محمد عقاد مى‏نويسد: حسين در روز عاشورا به ظاهر شكست خورد و پيروانش دچار مصائب گشتند ولى دعوتى به جاى گذاشت كه پس از آن قيام‏ها و دولتهايى شيعى را پديدار ساخت، دعوتى كه پيش چشم مردم در حلّه‏اى از نور كه پرتوش ديده‏ها را خيره مى‏كند نمايان است.(6) علامه طباطبايى به نكته‏اى مهم‏تر و بنيانى‏تر اشاره مى‏كند: اسلام زنده اين واقعه است و اگر اتفاق نيفتاده بود، بنى اميه اسم و رسمى از اسلام نگذاشته بودند.(7) و در جاى ديگر خاطرنشان مى‏نمايد: واقعه كربلا عامل مؤثرى بود كه با تأثير مؤجّل خود حكومت بنى اميه را برانداخت و ريشه شيعه را استوار ساخت.(8) امام خمينى در فراز يكى از بيانات خود، خطاب به علماى حوزه و دانشگاه فرمودند: «اگر مردم را تربيت كنيد به يك تربيت سالم و دعوت كنيد به اين كه با خدا آشنا شوند. با معارف اسلامى آشنا بشوند. اگر اين طور شد كشور شما سالم مى‏ماند و به ساير جاها سرايت مى‏كند…»(9) بديهى است عاشورا با عزت معنوى و قدرت ملكوتى خود مى‏تواند در افراد پرورش‏هاى پرمايه و سالمى پديد آورد. از اين جهت ذيلاً به برخى آموزه‏هاى تربيتى عاشورا اشاره مى‏گردد: 1- مقدم داشتن شرافت دين بر هر چيزى: اسلام براى تأمين و حفظ مصالح پنجگانه: دين و عقيده، نفس و جان، اموال، نسب و ناموس و عقل و خرد بوجود آمده است و فلسفه اصلى تمامى موازين شرعى و دستورات فقهى اعم از عبادات، احكام، معاملات و امور سياسى تضمين مصالح و منافع مرتبط با اين احتياجات و نيازهاى زندگى مسلمانان مى‏باشد و هر فرد وظيفه‏شناسى مكلف است حداكثر توان و نيروى خود را براى حفاظت اين مقاصد به كارگيرد و در صورت تزاحم هر كدام با ديگرى به حكم قاعده فقهى «اهم و مهم» بايد امور مهم فداى موارد مهم‏تر شود، در ميان پنج موضوع مورد اشاره، دين و باورها ارزش بالاترى دارند و انسان مسلمان، متعهد و مسؤول بايد براى صيانت از ديانت مهيا باشد تا به تعبير قرآن به «احدى الحسنيين» (پيروزى يا شهادت) برسد. امام حسين(ع) به عنوان اسوه مسلمانان و رهبر جبهه حق، شرافت ايمان و دين را بر جان و مال و فرزندان خويش مقدم داشت و براى بقاء اسلام از زندگى عادى خويش چشم پوشيد و به همگان آموخت كه همه چيز خود را در پيشگاه حق نثار نموده و رضايت پروردگار را جلب كرده و به لقاى حق نائل گرديده و با اين حركت حماسى پايه‏هاى حكومت خلافكاران و غاصبان را به لرزه درآورده است و با جوشش خونش كه در واقع ثاراللّه بود درخت مطهر اسلام را بارورتر گردانيد و مجد و عظمت آيين محمدى را تجديد نمود: گذشت از سر فرزند و مال و جان و عيالش‏ چو مى‏ديد مى‏نتوان گذشت از سر دينش‏ امام خمينى در اين‏باره فرموده‏اند: «تكليف ما در آستانه شهر محرم الحرام چيست؟ تكليف علماى اعلام و خطباى معظم در اين شهر(ماه) چيست، در اين شهر محرم تكليف ساير قشرهاى ملت چيست؟ سيدالشهداء و اهل بيت آموختند تكليف را فداكارى در ميدان، تبليغ در خارج ميدان، تكليف ما را حضرت سيدالشهداء معلوم كرده است، در ميدان جنگ از قلت عدد نترسيد، از شهادت نترسيد.»(10) 2- ايجاد روحيه حق‏طلبى و احقاق حق‏ نهضت عاشورا دين رسول اللّه را احياء كرد و آن را از بدعت و تحريف نجات داد. در حقيقت بايد خاطرنشان ساخت كه آن حضرت صرفاً به خاطر امتناع از پذيرش حكومت يزيد و عدم بيعت با او از مدينه خارج نگرديد، بلكه براى احياى سنت نبوى كه در آن زمان در معرض خطر جدى بود و آداب و رسوم جاهليت و تبليغات مسموم اموى جايش را گرفته بود و به منظور ايجاد اصلاح در رفتارهاى فردى و اجتماعى و تحقق امر به معروف و نهى از منكر به چنين حماسه‏اى روى آورد. امام خمينى در اين باره يادآور شده‏اند: «آنها(امويان) مى‏خواستند اصل اسلام را از بين ببرند و يك مملكت عربى درست كنند».(11) آن روح قدسى در جاى ديگر فرموده‏اند: «اگر نبود اين نهضت، يزيد و اتباع يزيد اسلام را وارونه به مردم نشان مى‏دادند.»(12) امام حسين(ع) با قيام خود به پيروان خويش آموخت كه در برابر تحريف اسلام و آلوده نمودن ارزشها و جعل احاديث و رواج‏هاى فرقه‏هاى انحرافى كه حكومت جور و ضد عدل را توجيه مى‏كنند، نبايد خاموش بنشينند. همچنين احياى فرهنگ قومى و قبيله‏اى و دامن زدن به امتيازات و تعصب‏هاى نژادى و مفاخر قومى و باب كردن طعن و هجو گروهها و احزاب نسبت به يكديگر و ترويج ادبيات منحط آميخته به جهل، خرافات و اسطوره‏هاى موهوم، به جاى فرهنگ قرآن و عترت كار درستى نمى‏باشد. اين برنامه‏ها با روح ديانت در تعارض است بايد در مقابل آنها به مقاومت برخاست، جاحظ امويان را نخستين كسانى مى‏داند كه آشكارا در تاريخ اسلامى، رسوم و آداب غير دينى را بدعت گذاشتند و كوشيدند تا از شاهنشاهى ايران و بيزانس تقليد كنند و خلافت را به امپراتورى كسرى و قيصرى تبديل سازند.(13) همچنين قيام عاشورا به حق طلبان مى‏آموزد كه وقتى به احكام اسلام عمل نمى‏شود و دستورات دينى معطل گذاشته شده و جامعه در فساد و جهل غوطه ور است آمِر به معروف و ناهى از منكرى بايد به تحول اوضاع اقدام كند و براى اصلاح اجتماع بكوشد. احياى معيارهاى حق و برگردانيدن جامعه از سمتى كه پيدا كرده در بيانات و موضع گيريهاى امام حسين(ع) به خوبى برمى آيد. امام هنگام خروج از مدينه فرموده‏اند: هر كس متابعت كند و سخن حق از من قبول نمايد سعادت و سلامت يابد و هر كس خوددارى كند و از دايره اطاعت من بيرون رود صبر كنم تا آن وقتى كه خداى تعالى ميان من و او حكم كند.(14) حضرت در نامه‏اى خطاب به بزرگان و رجال مى‏نويسد: «انا ادعوكم الى كتاب اللّه و سنة نبيّه فانّ السنة قد اميتت و البدعة قد احييت»(15) يعنى من شما را به سوى قرآن و سنت نبوى فرا مى‏خوانم زيرا سنت را ميرانده و بدعت را زنده كرده‏اند. در واقع سخن اصلى قيام عاشورا آن است كه بايد براى اقامه حق قيام كرد اگر چه مقرون به توفيق ظاهرى نباشد. 3- ايجاد آگاهى در ميان انسانهاى غافل و بيدار كردن فطرت‏ها در اثر برخى خطاها، بازى‏هاى سياسى، هجوم غنائم جنگى و بيدار شدن طمع نهفته و به دنبال آن حركت انحرافى و تبليغات مسموم اديان، مسلمانان از اعتقادات و ارزشها فاصله گرفتند و حتى عاطفه و عرق مذهبى آنان رو به كاستى رفت، اين گونه دگرگونى‏ها، جامعه را در غفلتى مرگ بار و توأم با ذلت فرو برد. همت و غيرت مذهبى كه زمانى مسلمانان را براى ابلاغ پيام دين حق به سرزمين‏هاى دوردست مى‏كشانيد رو به ضعف رفت، دل‏ها و رفتارها با هم هماهنگى نداشت و ضعف در تصميم‏گيرى در جامعه آن روز قابل مشاهده بود. سخن فرزدق خطاب به امام حسين(ع): «قلوبهم معك و سيوفهم عليك»(16) در اين باره صادق بود. سكوت شكننده و آزار دهنده همراه با تأييدهاى منفعت طلبانه و سودجويانه برخى خواص تحولات روحى ناگوار در امت اسلامى پديد آورد. امام به رغم اين تيرگى، فطرت پاك انسانى و روح غيرتمندى را برانگيخت و در روح و نهادشان تحول ايجاد كرد. براى امام كاملاً مشخص و مسلم بود كه بذرهايى در مزرعه هستى انسانهاست كه در صورت شكوفايى، سعادت واقعى را بدست مى‏آورند و خود را از اين وضع ذلت‏بار و غفلتى ويران كننده نجات مى‏دهند و به سوى مقاصد والا و مقدّس گام برمى‏دارند و از امور پست و فناپذير فاصله مى‏گيرند. در خطبه‏ها و بيانات امام از مدينه تا كربلا به خوبى عظمت روحى امام و علو مقام ايشان و نيز مسؤوليت و تكليفى كه براى دستيابى به هدف متعالى حفظ ارزشها و رسوخ آن در روح و روان انسانها دارد، مشخص است. رفتارشناسى دقيق امام در اين سخن نهفته است: «الناس عبيد الدنيا و الدين لعق على السنتهم يحوطونه مادرّت معايشهم فاذا محّصوا بالبلاء قلّ الديّانون».(17) امام خطاب به دينداران آن زمان و هر عصرى هشدار مى‏دهد كه مردمان بندگان دنيا هستند و اين به اظهاراتشان منحصر گرديده است، حمايتشان از ديانت تا زمانى است كه زندگى خويش را بگذرانند و اگر در ميدان ابتلاء و امتحان قرار بگيرد دينداران در اقليت هستند و به همين سبب با وجود آن كه مردم در اعماق گرايشهاى فطرى خويش معتقد بودند كه طرفدار حق باشند، ليكن اين باور را به فراموشى سپردند و قيام عاشورا با كيمياى خود و آگاهى سريع و عميقش انسانها را از غفلتى كه در پيش گرفته بودند نجات داد و عده‏اى از خفتگان با فرياد حماسه آفرينان عاشورا بيدار شدند و براى جبران مسير خطايى كه پيموده بودند راه توبه پيش گرفتند. عدّه‏اى نيز كه تحت تأثير تبليغات مخرّب حاكميت غاصبانه آن زمان دچار خودباختگى شده و هويت اصيل خويش را در برابر عوامل نفاق، جهل و بيداد از دست داده بودند چگونه زيستن را از كربلا آموختند. تربيت فكرى و شكل‏گيرى شخصيت‏ها بر صواب آگاهى‏ها و رشد شناخت‏ها و اصلاح نگرش‏ها گام مهمى است كه عاشورائيان مربى آن هستند، معرفت هايى كه با خود آگاهى و روشن‏بينى پيوند خورده‏اند و جهت دهنده گرايش‏هاى انسانى هستند، عاشورا به همه آموخت كه خود را بشناسند، توانايى‏ها، استعدادها، نيازهاى اصيل، رسالت و مسؤوليت خطير آدمى در ارتباط با خداوند جهان هستى، جامعه و تاريخ را مورد ارزيابى و بازنگرى قرار دهند. امام حسين(ع) و ياران او تبلور اين ايمان سرشارند و آموزگار آن هستند كه چگونه تمايلات، احساسات و عواطف خود را جهت دهيم تا تمامى آنها در خدمت اعتقادات، باورها و بنيان‏هاى دينى به كار گرفته شوند. 4- ايثار و فداكارى‏ عنصرى كه در عاشورا حضور قطعى، تأثيرگذار و تعيين كننده دارد ايثار است: عشقى ملكوتى كه از رحمت الهى سرچشمه مى‏گيرد و بر تعلقات وجود فايق مى‏آيد و رشادت و فداكارى خلق مى‏كند، جانبازان كربلا متوقع پيامدهاى دنيوى امر به معناى امور عادى نبودند و سنجش‏هاى وسوسه‏گر را بر وجود خود حاكم نكردند و اقدامات دليرانه را بر تحليل‏هاى خواص و افراد زيرك ترجيح دادند، انسانى كه اين گونه گذشتى را بر وجود خود چيره ساخت دنيا را از چشم ديگر مى‏بيند، هستى بخش جهان هستى را با معرفتى فوق العاده مى‏شناسد. آدمى وقتى دعاى عرفه را كه نمودهاى بسيار عالى روح بزرگوار امام حسين(ع) است، مى‏خواند متوجه مى‏شود كه اين فروغ شهادت چگونه مهياى آن فداكارى بى نظير در صحراى كربلا بوده و آن چنان جان خويش را در طبق اخلاص مى‏گذارد و با اشتياق به درگاه احديت نثار كند. هنگامى كه امام از مدينه بيرون آمده به خواص خاندان بنى‏هاشم نوشت: «من لحق بى استشهد و من تخلّف لم يبلغ الفتح؛(18) من راهى را برگزيده‏ام كه هر كس در اين مسير به من بپيوندد به شهادت مى‏رسد و آن كه چنين نكند (به من ملحق نشود) پيروزى را در آغوش نخواهد گرفت. به بيان ديگر اين حركت به پيروزى منجر مى‏شود ولى بايد از طريق ايثار و فداكارى و شهادت اين فتح به دست آيد. اگر فردى تشخيص داد كه اين حركت به لحاظ وظيفه دينى و شرعى امر لازمى است، بايد افشاگرى كند و امت مسلمان را از خواب غفلت بيدار نمايد تا جهان اسلام مسير صحيح خود را بيابد اگر چه به بهاى دادن جانش تمام شود. زنده ماندن و كشته شدن هدف نيست، هدف مقدس بالاتر از اين چيزهاست. مصالح و منافع فردى و اجتماعى در بوته مقصدى والا ذوب مى‏شوند. امام خمينى در اين باره فرموده‏اند: «هرچه روز عاشورا سيدالشهدا(ع) به شهادت نزديكتر مى‏شد افروخته‏تر مى‏شد و جوانان او مسابقه مى‏كردند براى اين كه شهيد شوند همه هم مى‏دانستند كه بعد از چند ساعت ديگر شهيدند. مسابقه مى‏كردند آنها براى اين كه آگاه بودند كه ما آماده‏ايم كه اداى وظيفه خدايى را بكنيم آمديم اسلام را حفظ كنيم…»(19) به اعتقاد امام خمينى اگر در ماجراى عاشورا فداكارى و ايثار وظيفه‏اى براى امام سوم تلقى مى‏گرديد در پيش گرفتن اين روش در وضع كنونى عالم براى ما لازم است اگر حفظ جان امام مجوزى براى سكوت و سازش نباشد، حفظ جان ديگران به طريق اولى مجوز خاموش ماندن و نخروشيدن بر عليه بيداد و ستم نخواهد بود، امام خمينى تأكيد مى‏كند: «مگر خون ما رنگين‏تر از خون سيدالشهداء است. چرا بترسيم از اين كه خون بدهيم»(20) اين بيان تجلّى والاى جرعه‏اى از كوثر عاشوراى حسينى و طنين خروش اعتراض‏آميز و ظلم ستيز و جهل سوز امام خمينى است كه از شراب طهور قرآن و عترت سيراب گشته است و بسان زمزم هدايتى حياط بخش و چشمه زلال حماسه آفرينى از فراز شخصيت عاشورايى او سرازير گرديده است. 5 – توحيد عبادى‏ در سيره نظرى و عملى حضرت امام حسين(ع) همچون انبياء و اولياء ديگر، توحيد عبادى به وضوح مشاهده مى‏شود بنابه نقل طبرى، عصر پنج شنبه 9 محرم عمر سعد فرمان حمله داد حضرت ابوالفضل(ع) از سوى امام حسين(ع) مأمور گرديد تا شب عاشورا را از جفاكاران مهلت گيرد و جنگ به روز بعد موكول شود چرا كه سومين فروغ امامت آن شب مى‏خواهد به عبادت پردازد: «ارجع اليهم فان استطعت ان تؤخّرهم الى غدوة و تدفعهم عنّا العشيّة لربنا الليله و ندعوه و نستغفره فهو يعلم انّى احبّ الصلاة و تلاوة كتابه و كثرة الدعاء و الاستغفار.»(21) (اى برادم) به سوى آنان بازگرد و اگر توانستى همين امشب را مهلت بگير و جنگ را به فردا موكول كن تا ما امشب را به نماز و استغفار و مناجات با خدايمان بپردازيم زيرا خداوند خودش مى‏داند كه من به نماز، تلاوت قرآن و طلب مغفرت و مناجات با او اشتياقى شديد دارم. از اين درخواست حضرت مى‏توان به اهميت توحيد عبادى در زندگى او پى برد زيرا اين موضوع برايش در آن درجه از اهميت است كه از دشمن حيله گر درخواست مهلت مى‏كند تا شبى را به عبادت بگذراند: اصولاً امام براى ترويج و زنده ساختن نماز و قرآن و شعائر توحيدى قيام كرد به همين دليل در زيارتنامه‏اش مى‏خوانيم: «و اشهدانك قد اقمت الصلوة». يكى از ياران امام به نام عمروبن كعب مشهور به ابوثمامه صائدى متوجه گرديد كه وقت نماز ظهر فرا رسيده است و اين موضوع را به اطلاع امام رسانيد و افزود: جانم به فدايت گرچه اين مردم به حملات متوالى خود ادامه مى‏دهند ولى به خدا سوگند تا مرا نكشته‏اند نمى‏توانند به تو دست يابند اما من دوست دارم آنگاه به لقاى حق نايل گردم كه اين نماز آخر را به امامت شما به جاى آورده باشم. امام در پاسخش فرمود: «ذكرت الصلوة جعلك اللّه من المصلّين الذاكرين نعم هذا اول وقتيها سلو هم ان يكفّوا عنّا حتى نصلّى.»(22) (اى ثمامه) نماز را به ياد ما آوردى، خداوند تو را از نمازگزارانى كه به ياد او هستند قرار بدهد آرى اينك وقت نماز فرا رسيده است از دشمن بخواهيد كه موقتاً از جنگ دست بردارد تا ما اقامه نماز كنيم و چون به لشكر دشمن پيشنهاد آتش بس كوتاه مدت داده شد، يكى از سران لشكر اموى گفت: نمازى كه شما مى‏خوانيد، خدا قبول نمى‏كند؟! آن حضرت بدون توجه به تيرباران دشمن با آن گرفتارى و با آن كه دشمن حاضر نشد حتى براى لحظاتى هجوم وحشيانه خود را تعطيل كند، نماز ظهر عاشورا را به جماعت برگزار نمود و دو نفر و دو نفر از يارانش به نام‏هاى زهير بن قين بجلى(23) و سعيد بن عبداللّه حنفى را فرمود تا پيش روى وى بايستند و سينه‏ها را سپر كنند و جلو حمله دشمن را بگيرند تا امام نماز خود را بخواند در حالى كه سعيد بن عبداللّه پس از نماز با بدنى خون آلود و ضعف شديد بر روى خاك افتاده بود چشمان خويش را گشود و به سيماى امام نگريست و به آن حضرت عرض نمود: اوفيت يابن رسول اللّه (اى فرزند رسول خدا اين تكليف خويش را در مقابل شما انجام دادم؟) سيد الشهدا(ع) در پاسخش فرمود: نعم انت اَمامى فى الجنّة (آرى تو وظيفه‏ات را به خوبى انجام دادى و پيشاپيش من در بهشت برين هستى) اين كه امام حسين(ع) مى‏بيند دو نفر به دليل نماز خواندن او در معرض كشته شدن قرار مى‏گيرند و در اين باره چيزى نمى‏گويد خود گوياى آن است كه مى‏خواهد اهميت نماز را تا آنجا كه امكان دارد نشان دهد در واقع امام قيام كرد تا مردم بيشتر خداشناس شوند، عبادت كنند و اهل فضيلت گردند، خود گناه نكنند و جلو مفاسد و معاصى را هم بگيرند. امام كشته نشد تا به مردم بگويد كه به جاى عدالت، امانت، درستى و راستى به عزادارى اكتفا كنيد. اين طرز فكر براى مسلمانان شرم آور است و روح مقدّس شهيدان كربلا را كه براى مبارزه با گناه و روى آوردن مردم به عبادات و فضايل به شهادت رسيدند رنج مى‏دهد مردمى كه اين گونه فكر مى‏كنند نه تنها با روح نهضت اباعبداللّه به مخالفت برخاسته‏اند بلكه با سرمايه شهادت امام و يارانش دستگاهى در مقابل حلال و حرام خداوند و ثواب و عقاب پروردگار به راه انداخته‏اند. امامى كه در ناگوارترين شرايط، از دعا و عبادت و مناجات با خداوند دست برنمى‏دارد و دو نفر از يارانش را به هنگام نماز ظهر عاشورا بر حسب ظاهر از دست مى‏دهد، چگونه راضى مى‏شود كه كسى به جاى نماز، به عزادارى براى او اكتفا كند و يا با اطمينان كامل به طرفدارى امام از او، واجبات را انجام ندهد و حرام‏ها را مرتكب شود و به قول مرحوم دكتر محمد ابراهيم آيتى عزادارى براى فداكاران عاشورا بايد سوگواران را دين‏شناس كند و به خدا نزديك سازد و از معاصى بر حذر دارد و مجالس عزا هنگامى موجب خشنودى خدا و سبب اجر اخروى است كه در حدود بندگى خدا انجام گيرد و مشتمل بر دروغ و تحريف و حرامى نباشد.(24) 6- مقاومت، پايدارى و شكيبايى‏ يكى از عواملى كه بر درخشندگى و فروزندگى حماسه حسينى مى‏افزايد اين است كه وقتى امام و يارانش با حوادث تلخ و ناگوار و احياناً هرگونه سدى در برابر هدف مقدّس خويش مواجه مى‏گرديدند به هيچ عنوان از تصميم اصلى خود مبنى بر مبارزه با باطل، افشاى جنايات و دفاع از حق، منصرف نگرديده و از خويش ضعف و سستى نشان نداده‏اند. در منزل شقوق مردى كه از كوفه آمده بود اخبارى از اين شهر به استحضار امام رسانيد كه كاملاً بر ضد نامه‏ها و دعوت‏هاى ساكنين اين ديار بود زيرا وى خاطرنشان ساخت مردم عراق در مخالفت با شما متحد و هماهنگ گرديده و بر جنگ با شما هم پيمان شده‏اند. حضرت در مقابل اين تحولات غير منتظره نه تنها ذرّه‏اى از موضع قبلى عقب نشينى نمى‏كند، بلكه به راه خويش ادامه مى‏دهد و بر مقاصد والاى خود پافشارى مى‏كند و با سرودن اشعارى زندگى روزمره فناپذير دنيا را بى‏ارزش نشان داده و يارانش را مصمم‏تر و نيرومندتر مى‏سازد.(25) در پاسخ مردى از كوفه كه ابوهرم نام داشت، وقتى از امام پرسيد: چه انگيزه‏اى تو را وادار نمود كه از حرم جدّت بيرون آيى؟ امام فرمود: بنى اميّه حرمت ما را درهم شكستند ولى من صبر و شكيبايى را پيش گرفتم.(26) بنا به نقل ابن قولويه(27) و مسعودى(28)، وقتى امام حسين(ع) نماز صبح را به جاى آورد و رو به سوى نمازگزاران نمود و بعد از سپاس خداوند به آنان فرمود:انّ اللّه تعالى اذن فى قتلكم و قتلى فى هذا اليوم فعليكم بالصبر و القتال؛ خداوند به كشته شدن شما و من در اين روز اذن داده است، و بر شماست كه صبر و استقامت در پيش گرفته با دشمن بجنگيد. در اين سخنان، حسين بن على(ع) تأكيد مى‏فرمايد كشته شدن به امر پروردگار است و پايدارى در برابر مخالفان بايد روش مبارزان مؤمن باشد به علاوه روح پايدارى از ارتباط با پروردگار به دست مى‏آيد و بايد در ميدان رزم از عبادت و پرهيزگارى مدد گرفت كه استعينوا بالصبر و الصلاة نابرابرى دو سپاه از نظر تعداد و نيرو و سلاح جنگى و نيز محاصره امام و ياران و منع شدن آنان از آب و آذوقه شرايط بسيار آشفته‏اى را بر سلحشوران عاشورا تحميل كرده بود. در اين حال امام بيعت را از يارانش برداشت و به آنها فرمود: از تاريكى شب استفاده كرده و برويد و افزود اهل بيت و بستگان مرا نيز همراه خود ببريد امّا آنان سختى‏ها و فشارها را بر خود هموار نمودند و به خود اجازه تنها گذاشتن امام را ندادند.(29) سيد قطب در تفسير فى ظلال القرآن ذيل آيه «انا لننصر رسلنا و الذين آمنوا فى الحيوة الدنيا»(30) مى‏نويسد در آيه مذكور خداوند وعده مى‏دهد كه رسولش و مؤمنان را در دنيا يارى مى‏كند در صورتى كه ما مى‏دانيم بر حسب ظاهر پيامبران شكست خورده‏اند آن وقت براى اين كه نشان دهد چگونه مؤمنى در حيات اين جهان پيروز است مى‏گويد اگر مى‏خواهى چنين فتحى را درك و لمس كنى روز عاشورا به كربلا برو. انسانى كه تمام اهل خانه‏اش در اسارت دشمن مى‏باشد، يارانش كشته شده‏اند، خويشاوندانش به شهادت رسيده‏اند باز قد علم كرده و يك تنه مبازر مى‏طلبد و برايش شكست مفهومى ندارد. تا لحظه مرگ استوار و مقاوم ايستاد، گرچه به شهادت رسيد ولى در هدف و مقصد خويش فتحى بزرگ را به دست آورد. 7- قاطعيت، صراحت و صداقت‏ سومين فروغ امامت حضرت امام حسين(ع) در برابر غاصبان و خلافكاران لحظه‏اى نرمش نشان نداد، نه از ساز و برگ نظامى دشمن هراسى داشت و نه فضاى اختناق سياسى امويان بيمى در دلش مى‏افكندو نه آن كه از كمى نيروى حمايت كننده نگران بود. با خداى خويش پيمان بسته بود كه رضاى حق را بر هر چيز ديگرى مقدم بدارد اگر تمام جهان عليه او قيام مى‏كردند دست از حق و حقيقت بر نمى‏داشت، در زير شمشيرها و نيزه‏ها و سمّ اسب‏هاى دشمنان با قاطعيتى تزلزل‏ناپذير و در مقابله با دشمن بس قوى، خونخوار و بى رحم فرياد زد: ما با اين نيروى اندك در برابر خصم با قدرت، اقدام به جنگ مى‏كنيم اگر پيروز شويم تازگى ندارد و اگر كشته شويم دنيا مى‏داند كه مغلوب نشده‏ايم و اگر بدنهايمان در زير سم اسبان پاره پاره گرديد در اراده ما خللى وارد نگرديده است.(31) موقعى كه برخى از خواص امام را از عواقب خطرناك مخالفت با دستگاه اموى و اقدام به جنگ بر حذر داشتند و محمد حنفيه(برادرش) عرض كرد تا آنجا كه امكان دارد در شهر معينى اقامت نكنيد، امام فرمود: اگر در تمام اين دنياى وسيع هيچ پناهگاه و مأوايى نباشد بازهم با يزيد بيعت نخواهم كرد.(32) امام حسين(ع) با اتكا به اصل ايمان و عقيده در مسيرى كه پيش گرفته بود صداقت و صراحت داشت اگرچه، شيوه مذكور براى شخص او با خسران توأم بود. در منزل «زباله» امام از شهادت مسلم بن عقيل، هانى و عبداللّه يقطر توسط نامه‏اى رسمى آگاهى يافت، حضرت در حالى كه اين مكتوب را در ميان يارانش به دست گرفته بود، فرمود: خبر تأسف انگيزى به دست ما رسيده و شيعيان دست از ياريمان برداشته‏اند، اينك هر يك از شما كه بخواهد بازگردد آزاد است و از سوى ما حقى بر گردنش نمى‏باشد.(33) اين طرح و پيشنهاد نه يك بار و نه در يك منزل بلكه در موارد مختلف و به مناسبت‏هاى گوناگون مطرح گرديد. حتى در منزل بطن عقبه كه تنها عدّه‏اى معدود و با صداقت و استقامت و فداكار به عنوان ياران امام باقى ماندند بازهم موضوع مذكور با بيانى ديگر امّا صراحتى افزون‏تر از سوى امام حسين(ع) عنوان گشت.(34) البته اين برخوردهاى آزاد منشانه با حالتى از مهربانى و عطوفت هم توأم بود و گويا هدف امام تلاش گسترده در جهت آموزش و تربيت نسلى خالص، فداكار و پرهيزگار است. سخنان امام در شب عاشورا مؤيّد اين نكته است: اما بعد يارانى شايسته‏تر و بهتر از يارانم نمى‏شناسم و خاندانى از خاندان خودم نكوتر، خويش دوست‏تر سراغ ندارم بدانيد كه به شما اجازه مى‏دهم با رضايت من همگى برويد كه حقى بر شما ندارم. اينك شب شما را در بر گرفته و آن را وسيله‏اى براى رفتن خود قرار دهيد.(35) امام خمينى از اين شيوه حضرت سيدالشهداء كاملاً الهام گرفته بود و صلابت و استقامت ايشان در مقاطع دشوار قبل و بعد از انقلاب اسلامى بر كسى پوشيده نيست. امام خمينى در جايى گفته است: «خيال نكنيد از هياهو و جنجال مى‏ترسم اگر تمامى اين جمعيتى كه فرياد بر مى‏آورند درود بر خمينى، زمانى خلاف آن را بگويند برايم تفاوتى نخواهد داشت، كارى به هياهو ندارم به تكليف شرعى‏ام مى‏پردازم و همين و بس.»(36) و نيز تأكيد نموده‏اند: «من بارها اعلام كرده‏ام كه با هيچ كس در هر مرتبه‏اى كه باشد عقد اخوّت نبسته‏ام چهارچوب دوستى من در درستى راه هر فرد نهفته است دفاع از اسلام و…اصل خدشه‏ناپذير جمهورى اسلامى است.».(37) 8 – غيرت و عزّت بنياد، اساس و محور منطق حسينى اين است كه زندگى در زير سلطه اهل ستم با مرگ و نابودى تفاوتى ندارد و كشته شدن در راه مبارزه با موانع حق به آدمى حيات معنوى مى‏دهد و او را از ذلت مى‏رهاند: «انّى لاارى الموت الّا السعاده و لاالحيوة مع الظالمين الّا برما».(38) امام حتى بر اين باور است كه اساساً زيستن با اهل طاغوت با زبونى و خوارى قرين است و اين گونه سازش، ننگى است كه با ايمان و كرامت انسانى سازگارى ندارد پس بايد مرگ سرخ توأم با شرافت را بر اين نوع زندگى ذليلانه ترجيح داد و به حماسه‏اى شكوهمند كه شيوه مردان حق، است دست زد. سرچشمه اين نگرش و بينش شگرف ايمان و اعتقادى راستين است كه دل و روح مردان خدا را از تعلقات مادى و امور پست و فناپذير مى‏رهاند و به ابديت پيوند مى‏زند و آنها را از روى اختيار و با حالتى پرنشاط و توأم با اشتياق به قربانگاه حق مى‏برد. همين ويژگى‏ها موجب گرديد كه رسول اكرم(ص) درباره امام حسين(ع) بفرمايد: «انّ الحسين بن على مصباح الهدى و سفينة النجاة و امام خير و يمن و عزّ و فخر»(39) يعنى حسين بن على(ع) چراغ هدايت، كشتى نجات، پيشواى سعادت و خجستگى و امام عزت و افتخار است. عبداللّه زبير كه درباره تهديد يزيد مبنى بر گرفتن بيعت از او، افكار نگران كننده‏اى در ذهن مى‏پرورانيد و با وجود شهرت سياسى، اجتماعى در هاله‏اى از رعب و هراس بسر مى‏برد، نظر امام حسين(ع) را در خصوص بيعت با يزيد جويا گرديد، حضرت وقتى آشفتگى و سراسيمگى را در چهره اين شخص مشاهده كرد فرمود: من كسى نيستم كه زير بار ذلّت روم و با بى‏تدبيرى خود را به آسانى در پنجه دشمن اسلام و قرآن گرفتار سازم و چون مروان اموى از امام خواست به بيعت با يزيد تن در دهد كه براى دين و دنيايش بهتر است امام با شجاعت و صراحت فرمود: بر اسلام، سلام باد، هنگامى كه رهبرى امت اسلامى به عهده فردى چون يزيد ناپاك گذارده شود به خدا قسم از جدّم رسول اكرم(ص) شنيدم كه فرمودند: رهبرى و زعامت بر آل ابى سفيان حرام است.(40) در واقع امتناع از بيعت با يزيد سرآغاز عزتمندى، شكست ناپذيرى و عظمت قيام كربلا گرديد و از آن زمان پيوسته اين شكوهمندى و غيرت حسينى تكرار گشت و هيچ گاه و تحت هيچ شرايطى از اين هدف والا و پاك دست برنداشت. در روز عاشورا آن گاه كه سپاه ستم روياروى امام و يارانش قرار گرفت و لشكر عمر سعد از هر سو امام و يارانش را چون نگين انگشترى محاصره كرد آن وجود مقدّس چون خورشيد تابان از ميان سپاه خود بيرون آمد و در برابر صفوف دشمن قرار گرفت و فرمود: آگاه باشيد كه اين فرومايه(عبيداللّه بن زياد) فرزند فردى پست، مرا ميان دو راهى شمشير و زبونى قرار داده هرگز ما زير بار ذلّت نمى‏رويم زيرا خداوند، رسولش و مؤمنان از اين كه ما به چنين ننگى روى آوريم شرم دارند و دامن‏هاى مطهر، مادران و انسان‏هاى پاك و انديشه‏هاى غيرتمند و نفوس با شرافت جايز نمى‏دارند كه ما پيروى از لئيمان و اهل دنائت را بر قتلگاه انسان‏هاى با كرامت و نيك منش برترى دهيم.(41) در اوج حماسه آفرينى، آن گاه امام به عرصه رزم گام نهاد تا لحظه‏اى كه به شهادت رسيد در رجزهايش اين نكته فروزندگى داشت: مرگ از پذيرش ذلّت بهتر است و شكست ظاهرى از ورود در آتش سزاوارتر است.(42) از آنجا كه امام حسين(ع) از ايجاد انحراف و بدعت در آيين محمّدى جلوگيرى كرد و مجد و عظمت را براى مسلمانان به ارمغان آورد و اوضاع نابسامان عصر خويش را اصلاح كرد و مردم را از جاهليت امويان رهانيد مى‏توان گفت قيام عاشورا پيوندى ناگسستنى با بعثت رسول اكرم(ص) دارد و در عبارت «حسين منى و انا من حسين»(43) كه گوهر افشانى حضرت محمّد(ص) است چنين حكمت هايى را در درون خويش دارد. امام حسين(ع) در قيام خود به همه انسانها آموخت كه انسانيت بالاتر از هر چيزى است و كرامت نفس ارزشى برتر از معادلات و محاسبات منفعت گرايانه فردى و اجتماعى دارد. صاحبان عزت نفس هرگز خواسته‏هاى دل را زمينه ساز حقارت، زبونى و خوارى نمى‏كنند. آدمى بايد پاسدار كرامت وجودى خود باشد و ارزشهاى مقدّس و فوق مادى را با تمايلات فناپذير و هوس‏هاى ناپايدار و خواسته‏هاى ذلّت آور مخدوش و آلوده نسازد. وقتى شخصى با عزت نفس و روحيه‏اى شكست‏ناپذير به صحنه‏هاى اجتماعى و عرصه‏هاى گوناگون گام مى‏نهد توانايى‏هاى درونى و فرآيندى فروزان را با خود چون چشمه‏اى در ميان آحاد مردم جارى مى‏كند. چنين اجتماعى وقتى از عزّت و كرامت والا و مثبت و سازنده سرشار گرديد و به هويت اصيل، افتخارات معنوى و اهداف مقدّس خويش تكيه نمود كمتر تحت تأثير هجوم فرهنگى و تبليغى توفان استكبار و زورگويى جهانى قرار مى‏گيرد. وقتى عزّت و افتخار حسينى در شريان‏هاى اعتقادى، فكرى و عاطفى يك امتى جريان يابد دشمنان و جناح باطل قادر نخواهند بود به اهداف و مقاصد پليد و آلوده خويش دست و پا زنند. بى جهت نيست كه مقام معظم رهبرى حضرت آيةاللّه خامنه‏اى فرموده‏اند: «چشم‏ها و دل‏ها از چهره مبارك و منور سيد الشهداء اميد و نور مى‏گيرند.»(44) پى‏نوشت‏ها: 1. نك: مفاتيح الجنان، زيارت اربعين. 2. درسى كه حسين به انسانها آموخت، ص 398. 3. سوره احزاب، آيه 21. 4. فتوح البلدان، احمد بن يحيى بن جابر بلاذرى، ص 366. 5. مباحثى چند پيرامون مبانى تعليم و تربيت اسلامى، دكتر سيد على اكبر حسينى، ص 251. 6. ابوالشهداء، ص 206 و 212. 7. عقايد و دستورهاى دينى، علامه طباطبايى، ج 4، ص 54 – 53. 8. شيعه در اسلام، همان، ص 136 – 135. 9. از بيانات امام خطاب به جمعى از روحانيون و استادان دانشگاهها، 5/6/1364. 10. فرهنگ عاشورا در كلام و پيام امام خمينى، ص 15. 11. صحيفه نور، ج 13، ص 158. 12. همان، ج 17، ص 58. 13. رساله جاحظ (درباره معاويه و امويان)، تحقيق عزت عطّار، ص 16. 14. برگزيده از الفتوح ابن اعثم كوفى، محمد بن احمد مستوفى هروى، ص 17. 15. همان، ص 10، مقتل خوارزمى، ج 1، ص 188، مقتل عوالم، ص‏48، تاريخ طبرى، ج 7، ص 240. 16. تاريخ طبرى، ج 7، ص 241. 17. متن كامل خطبه‏اى كه اين فراز در آن ذكر شده، در منابع ذيل آمده است: مثير الاحزان، ابن نماحلى، ص 22؛ تاريخ ابن عساكر، ص 214، مقتل خوارزمى، ج 2، ص 5، تاريخ طبرى، ج 7، ص 300، تحف العقول، ص 174، اللهوف على قتل الطفوف، ص 69. 18. اللهوف، ص 25، كامل الزيارات، ابن قولويه، ص 75. 19. قيام عاشورا در كلام و پيام امام خمينى، ص 43. 20. صحيفه نور، ج 8، ص 218. 21. تاريخ طبرى، ج 7، ص 319، كامل ابن اثير، ج 3، ص 285، الارشاد، ص 240. 22. كامل ابن اثير، ج 3، ص 29. 23. برخى منابع مى‏گويند اين شخص عمروبن قرظه كعبى بوده است. 24. بررسى تاريخ عاشورا، محمد ابراهيم آيتى، ص 126. 25. تاريخ ابن عساكر(مجلد حضرت سيدالشهداء) ص 164، مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 72، مقتل خوارزمى، ج 1، ص 223. 26. مقتل خوارزمى، ج 1، ص 226. 27. كامل الزيارات، ابن قولويه، ص 37. 28. اثباة الوصية، ص 139. 29. مقاتل الطالبيين، ابوالفرج اصفهانى، ص 112. 30. سوره غافر، آيه 65. 31. فرازى از خطبه امام حسين در كربلا كه متن كامل آن در اين منابع با اندكى تفاوت آمده است: مقتل خوارزمى، ج 2، ص 7 – 8 تحف العقول، ص 171. 32. اللهوف، ص 65. 33. تاريخ طبرى، ج 7، ص 294، الارشاد، ص 223. 34. سخنان حسين بن على از مدينه تا شهادت، محمد صادق نجمى، ص 120. 35. تاريخ طبرى، همان مأخذ. 36. فروزهاى فروزان، از نگارنده، ص 422. 37. همان، ص 424. 38. تحف العقول،ص 245. 39. عيون اخبارالرضا(ع)، ج 1، ص 60. 40. الكامل، ابن اثير، ج 4، ص 577، اللهوف، ص 11. 41. اثباة الوصية، ص 142، اللهوف، ص 97، مقتل خوارزمى، ج‏2، ص 7. 42. كشف الغمه فى معرفة الائمه، ج 2، ص 32. 43. بيش از شصت تن از علماى اهل سنت اين روايت را نقل كرده‏اند (نك: ملحقات الحق، ج 11، ص 275 – 265). 44. روزنامه همشهرى، 4 خرداد 1374، شماره 691.