اختلاف ممدوح و اختلاف مذموم

هدایت در قرآن

آیت الله جوادی آملی

در بحث گذشته اشکال هشتم مطرح و پاسخ داده شد ـ در قسمتی از این اشکال آمده
بود:

اگر فلسفه حق است، چرا این همه اختلاف بین فلاسفه وجود دارد؟ در پاسخ می گوئیم
:

اختلاف در بسیاری از علوم هست، اتفاقا اختلافهائی که در علم کلام است اگر
بیشتر از اختلافهائی که بین اشاعره، معتزله، امامیه و دیگر فرق مسلمین می باشد ،
همه در بحثها ی کلامی مطرح است و ربطی به بحثهای فلسفی ندارد. وانگهی آن اختلافی
مذموم است که در اصل از جاه طلبی برانگیخته شده باشد و گرنه هر اختلافی مذموم نیست
.

اقسام اختلاف ها :

انسان دو اختلاف دارد:

1 ـ اختلاف قبیح و مذموم.

2 ـ اختلاف مقدس و ممدوح.

اختلاف مقدس و ممدوح همان اختلافی است که زمینه رشد و تکامل است، زیرا اگر
تمام متفکران و اندیشمندان یکنواخت می اندیشیدند، هرگز علم تکامل نمی یافت. اگر
مطلبی به ذهن کسی رسید ـ هر چند هم نابغه باشد ـ نباید بدون نقد و اشکال و بررسی
آن را پذیرفت زیرا در آن صورت، علم کامل نمی شود. ولی اگر حق معلوم شد، پس از آن
اختلاف روا نیست.

اختلافی که بین صاحب نظران پیدا می شود مانند اختلاف بین دو کفه ترازو است که
اگر وزن برابر موزون نباشد ، دو کفه ترازو با هم توافق نمی کنند و اگر توافق
بکنند، ظلم است زیرا بین دو کفه تفاوت وزنی وجود دارد. بنابراین، برای برطرف کردن
آن ظلم، و ایجاد تعادل میان وزن و موزون، اختلاف پیش می آید .

صاحب نظران پیش از رسیدن به یک نقطه توازن، هر دو در مرحله شک و تردید به سر
می بردند و با اختلاف در بحث و گفتگو، تلاششان برای این است که حق روشن شود، و پس
از معلوم شدن حق، اگر اختلافی کنند، همان اختلاف قبیح و مذموم است.

پس روشن می شود که اختلاف پسندیده و ممدوح، اختلاف قبل از آگاهی است و اختلاف
مذموم و ناپسند، اختلاف پس از آگاهی و رسیدن به حق است.

اگر قرآن کریم اشاره می فرماید که علمای یهود و نصاری، پس از آمدن دین و حل
شدن مسائل بر آنها، اختلاف کردند معنایش این نیست که در وحی ـ والعیاذ بالله ـ
اختلاف است بلکه می خواهد بفرماید که: روندگان این راه چون بسیاری از آنها تحت
ولایت شیطان بودند، لذا نتوانستند، امانت را حفظ کنند.

یاد آوری اختلافها در قرآن:

قرآن این دو اختلاف را ـ که یکی پسندیده و یکی ناپسند است ـ در آیه 213 سوره
بقره ذکر می کند:

در آغاز می فرماید:« کان الناس امة واحدة» مردم یک امت بودند.

از زمان حضرت آدم تا زمان حضرت نوح که شریعتی به آن صورت وجود نداشت، مردم در
یک روال زندگی می کردند و اختلافی به نام اختلاف گروهی، شعبه ای، عقیدتی و مانند
آن بین آنها مشاهده نمی شد.

« فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین »

خداوند برانگیخت پیامبرانی را که هم بشارت دهنده و هم انذار کننده بودند (تا
بشارت دهند دادخواهان را وانذار کنند ستمگران را در گسترده ترین معنای عدالت و ظلم
و در تمام مراحل اعتقادی، اخلاقی و عملی).

« و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه ».

و خدای متعال، کتاب را که متلبّس به حق بود، با انبیا فرستاد تا اینکه این
کتاب (یا خدائی که کتاب را فرستاده است) حَکَم باشد بین مردم در موارد اختلاف
آنها.

این اختلاف همان اختلاف ممدوح است که در بین آراء و اندیشه های مختلف پیش می
آید بدون اینکه افراد در برابر هم قرار گیرند یا از روی حس جاه طلبی بخواهند اختلافهائی
را بین همدیگر بوجود آورند، و وظیفه این کتاب آسمانی، همین است که در موارد اختلاف
سلیقه ها و اختلاف نظرها، به آنها خاتمه دهد و حق را روشن و معلوم سازد، ولی اگر
حق روشن شد ، دیگر جای اختلاف نیست، چرا که آن اختلاف ناشی از حب جاه و مقام و نفس
پرستی است.

در این آیه، مشخص می شود: با اینکه انسانها در زمان حضرت آدم و تا آمدن شریعت
ـ در زمان حضرت نوح ـ امت واحده بودند، و روی فطرت توحیدی؛ با هم زندگی می کردند،
مع ذلک در تشخیص حق و باطل اختلاف داشتند و بین نفی و اثبات سرگردان و متردد می
شدند. یعنی در عین اینکه وحدت داشتند، اختلاف هم داشتند ولی اختلافی که با وحدت
سازگار بود مانند میزانی که یک واقعیت است ولی دارای دو کفه که با هم اختلاف
دارند. انسان مردد نیز دو واقعیت نیست بلکه یک واقعیت است که در درون او دلیلهای
نفی و اثبات با هم در گیرند تا حق برای او روشن شود. جامعۀ قبل از زمان حضرت نوح
هم اینچنین بودند، در عین حال که متحد بودند، اختلاف ممدوح داشتند نظیر همان
اختلاف نفی و اثباتی که در اندیشه یک اندیشمند است .

اختلاف پس از علم

« و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ما جاءتهم البینات بغیا بینهم».

و در آن کتاب کسی اختلاف نکرد مگر آنانکه پس از دریافت آن ـ و روشن شدن حق ـ و
دیدن بینات و دلایل روشن ، در اثر ظلم فیمابین خود (جاه طلبی و ریاست خواهی)
اختلاف کردند.

آری ! پس از روشن شدن حق، گروهی از روی حب نفس و غرضهای پلید نفسانی، حق را
نپذیرفته بلکه در برابر آن ایستادند و گروهی دیگر در برابر حق ایستادگی نکردند و
خاضع شدند، پس خدا آنان را تحت ولایت خود گرفت و به مقصد رساند و هدایت کرد« فهدی
الله الذین آمنوا لما اختلفوا فیه من الحق باذنه ».

هدایت پاداشی

البته این هدایت ، پاداشی است که خداوند به حق جویان داد و گرنه هدایت اولیه
را خداوند به تمام افراد ـ چه حق طلبان و چه گردنکشان و ظالمان به نفس ـ داده است،
چون هدایت به معنای ارائه طریق است و خداوند با ارسال کتابها و پیامبران ، راه خوب
و بد را به همه ارائه کرده است.

« انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا.» ( سوره انسان ـ آیه 3) .

ما راه را به انسان نشان دادیم، خواه شکر کند و هدایت پذیرد و خواه کفران کند
و گمراهی پذیرد. ولی آنان که گردن ننهادند و در برابر حق تسلیم نشدند و به مبارزه
با آن پرداختند، حق ، آنان را بزمین زد.

« من صارع الحق صرعه» هر که با حق به مبارزه پردازد حق ، او را بزمین زند.

اما آنان منقاد شدند، در مسائل اختلافی ، خداوند آنچنان هدایتی به آنها بخشید
که راه را به خوبی تشخیص داده و به مقصد رسیدند.

« و الله یهدی من یشاء الی صراط مستقیم ».

و هر که را خدا بخواهد، به سوی صراط مستقیم هدایت می کند.

این مضمون که در آیه 213 سوره بقره بود، در آیه 19 سوره آل عمران نیز آمده است
:

« ان الذین عندالله الاسلام و ما اختلف الذین اوتوا الکتاب الا من بعد ما جاء
هم العلم بغیا بینهم ومن یکفر بآیات الله فان الله سریع الحساب».

همانا دین نزد خدا اسلام است و اما آنان که کتاب به آنها رسید ، اختلاف نکردند
مگر پس از رسیدن علم ( و روشن شدن حق) به آنها و هر کس به آیات خدا کافر شود بداند
که خداوند سریع الحساب است و به زودی به حساب آنها خواهد رسید .

در آیه 13 سوره شوری دستور الهی این است که وحی را میزان قرار دهیم و با هم
اختلاف نکنیم گر چه برخی از روی عناد و دشمنی اختلاف کردند. چنین می فرماید:

« شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم
و موسی و عیسی ان اقیموا الدین و لا تتفرقوا فیه ، کبر علی المشرکین ما تدعوهم الیه
الله یجتبی الیه من یشاء و یهدی الیه من ینیب.»

خداوند همان دین و آئینی برای شما تشریع کرد که به نوح«ع» سفارش کرده بود و
آنچه که بر تو (ای محمد«ص») وحی می شود و آنچه به ابراهیم و موسی و عیسی«ع» توصیه
شده است که دین را بر پا دارید و در آن اختلاف نکنید. بر مشرکین، بزرگ و مشکل آید
آنچه آنها را به آن دعوت می کنی، خداوند هر که را بخواهد به سوی خود بر می گزیند و
هر که به سوی او باز آید هدایت می کند. که البته این هدایت، همان هدایت پاداشی است
نه ابتدائی که عمومی است.

در دنبال آیه می فرماید: « و ما تفرقوا الا من بعد ما جاءهم العلم بغیا
بینهم.»

پس از اینکه حق برای آنها روشن شد، برخی از روی بغی و جاه طلبی با یکدیگر
اختلاف کردند.

در سوره جاثیه هم نظیر این مضمون هست. در آیه 17 از این سوره می فرماید:

« و اتیناهم بینات من الامر فما اختلفوا الا من بعد ما جاءهم العلم بغیا بینهم
ان ربک یقضی بینهم یوم القیامة فیما کانوا فیه یختلفون.»

آیات و بینات روشنی در امر دین و آئین به آنها ارائه دادیم، و آنها اختلاف
نکردند مگر از روی بغی و تجاوز طلبی آن هم پس از علم پیدا کردن و روشن شدن مطلب و
همانا پروردگار تو روز قیامت بین آنها و در مورد اختلافهایشان حکم خواهد کرد.

پیدایش مذهبهای باطل

اختلافی که بین ملل و نحل و علمای دین هست در اثر آمدن وحی است، نه به این
معنی که وحی عامل اختلاف باشد ـ معاذالله ـ بلکه اگر روندگان، تحت ولایت شیطان
قرار گرفته باشند، وحی را بر هوای خود حمل می کنند و آن را دستاویز جاه طلبی قرار
می دهند.

تمام این اختلافها که پیدا شده است و در این چهار سوره صریحا از آنها منع شده
، از ناحیه استفاده در دین و معنی کردن وحی به میل خود بوده است که نه تنها منجر
به برخی اختلافات در یک مذهب شده بلکه سبب پیدایش مذهبها و عقیده های باطل زیادی
شده است. ولی همانطور که از آیه چهار سوره حج می فهمیم، چنین نبوده است که انسان
از اول مذهب تراش باشد بلکه با مطرح کردن بحثهائی جزئی با دیگر همفکران و نپذیرفتن
حق پس از رسیدن به آن شروع می شده و برای تثبیت مدعای خویش، گاهی منجر به پیدایش
مذهب ها و آئین های مختلف شده است و حتی گاهی چنین افرادی نمی دانند که یک عمرتحت
ولایت شیطان بوده اند.

« کتب علیه انه من تولاه فانه یهدیه الی عذاب السعیر.»

چنین نوشته شده است که هر کس ولایت شیطان را پذیرد، شیطان او را به سوی آتش
دوزخ رهنمون می شود.

آری! اگر کسی شهامت آن را داشته باشد که در بحث، پس از رسیدن به حق، آن را
نپذیرد و تسلیم آن شود نه تنها خود را آسوده کرده بلکه از زیر ولایت شیطان بدر
آمده است و در نتیجه به همان هدایت پاداشی دست خواهد یافت .

نتیجه گیری

از آنچه گذشت چنین نتیجه می گیریم که :

هرگز اختلاف دلیل بر بطلان یک رشته و یک علم نیست، بلکه اختلاف ـ تا قبل از
رسیدن به حقیقت ـ منشا تکامل علم است، و این همان اختلاف ممدوح است که در اثر
اختلاف نظرها پیش می آید و لیکن آن اختلافی که مذموم و ناپسند است ، اختلافی است
که پس از فهمیدن مطلب و رسیدن به حقیقت، در اثر جاه طلبی و ـ به تعبیر قرآن ـ بغی
پیش می آید که نه تنها انسان را به بی راهه می کشاند بلکه منجر به پیدایش مذهبهای
باطل و آئین های انحرافی شده و بسیاری را به گمراهی و هلاکت می کشاند.

ادامه دارد