راه فکری و راه تهذیب نفس

هدایت در قرآن

آیت الله جوادی آملی

در اشکال هشتم، این مسئله مطرح بود که باید روش سلف صالح را
رعایت کرد زیرا آنها با منطق و اصول منطقی کاری نداشتند و تنها با کتاب و سنت عمل
می‌کردند و از این رو، از اشتباهات حکما و منطقیین بر کنار بودند!

در بحث گذشته این اشکال پاسخ داده شد و گفته شد که اگر
منظور این است که از راه عمل صالح به حقایق برسیم نه از راه فکر و اندیشه، این
روشی است که حکمای قبل از اسلام و برخی از حکمای بعد از اسلام و محققینی از
متأخرین داشتند که می‌گویند: انسان باید از راه تهذیب نفس و تزکیه به مقاماتی
برسد، ولی عده ای قائلند که ارواح قبل از اجساد موجود بوده اند و به همۀ علوم و
معارفی که در خور فهم یک انسان است عالم بوده اند و وقتی این ارواح به بدن تعلق
گرفتند، آن علوم را از یاد برده اند، و تهذیب و تزکیه برای این است که آنچه از یاد
برده اند، به یادشان بیاید نه اینکه چیزی بفهمند. و یا اینکه تهذیب و تزکیه برای
این است که جان را مانند آینه شفاف و صیقلی کند که اسرار عالم در آینۀ دل بتابد و
همانگونه که در خواب حقایقی بر انسان کشف می‌شود، در بیداری هم اسراری را مشاهده
کند؛ و این راهی است که حکمای اشراق و همفکران آنان برآنند.

تهذیب نفس از راه شرع

و اما اگر منظور اشکال کنندگان این باشد که باید تهذیب نفس
کنیم امّا نه از راه عرفان بلکه از راه شرع! این تلفیق و التقاطی است بین آنچه که
عارف و آنچه که اخباری می‌گوید؛ اخباری می‌گوید: باید به ظواهر کتاب و سنت اخذ
کنیم و عارف می‌گوید: باید از راه تهذیب نفس به معارف الهی برسیم، و اشکال کنندگان
در این مورد می‌خواهند تلفیقی بین این دو قول کرده باشند لذا می‌گویند: ظواهر کتاب
و سنت را با تهذیب نفس باید بدست آورد!

در هر صورت، درست نیست که بر ظواهر کتاب و سنّت جمود کنیم-
همانگونه که اخباریان کردند- بلکه باید در ضمن اخذ به ظواهر کتاب و سنّت، سعی کنیم
به معارف بلندی که در کتاب و سنّت است از راه بررسی و تحقیق دست یابیم.

در روایت آمده است: «القرآن علی اربعه اقسام: الحقائق
للأنبیاء و الإشارات للأولیاء و اللّطائف للخواص والعبارات للعوام.»

این حدیث را مرحوم مجلسی در بحارالانوار هم از حضرت
سیدالشهدا «ع» و هم از حضرت صادق «ع» نقل کرده است. مضمون روایت این است که می‌فرمایند:
هم ظواهر کتاب معتبر است و هم اسرار آیات و روایات. آنها را باید گرفت و بر اساس
آن تهذیب و تزکیه را شروع نمود نه اینکه با هر راهی می‌شود به هر مقصدی رسید. هیچ
عارفی نمی‌گوید: ما خود راه را معین کرده ایم بلکه همه می‌گویند: همان راهی را که
وحی آورد باید طی کرد و در هر حال باید به سراغ تمام آیات و روایات رفت که فهمیده
شوند و آنگاه پیاده شوند.

نزاع بین عارف و اخباری

همان نزاعی که بین اصولی و اخباری هست که نباید ظاهر هر
خبری را گرفت بلکه باید متشابهات را به محکمات برگرداند، مطلقات را با مقیدات
تقیید کرد، عمومات را با مخصّصات تخصیص زد و آنگاه جمع بندی نموده، نظر نهائی را
اعلام کرد، همان نزاع بین عارف و اخباری نیز هست که می‌گوید: جمیع روایات را باید
بررسی کرد و لطایف را از آنها بدست آورد، نه اینکه جمود بر یک روایت کرد!! پس اگر
در روایتی دیده شد که- مثلا ً- آهن نجس است، نباید انسان- نظیر اخباریها- فتوی دهد
که آهن نجس است!! و مانند آن.

اربعین گیری

آنچه که در تقریر بحث گذشته بود، سخن شیخ اشراقیین بود که
می‌گفت: اگر کسی خود را تهذیب کند، می‌تواند به معارف الهی راه پیدا کند. در پایان
«حکمه الاشراق» وصیتی دارد شیخ اشراق (بوعلی) که می‌گوید: بعد از اینکه به اصول
منطقی و به طرز تفکر مشّائین- به عنوان مقدمه بحث- آشنا شدید، باید یک اربعین
بگیرید.

اربعین گیری در بسیاری از جوامع روائی ما آمده است از جمله
روایتی از رسول اکرم «ص» است که می‌فرماید:

«من اخلص لله اربعین یوما ً فجّر الله ینابیع الحکمه من
قلبه علی لسانه». [1]

هر کس چهل روز- در کارهایش- برای خدا اخلاص داشت، خداوند
چشمه های حکمت را از قلبش می‌جوشاند و بر زبانش جاری می‌سازد. و در این باره- اگر
خدای متعال توفیق داد- در مقام دوم بحث که «تزکیه» است، مطرح خواهد شد.

در هر صورت، شیخ اشراق می‌گوید: آشنا شدن با طرز تفکّر من،
گذشته از آنکه نیاز به مقدّمات فکری دارد، یک اربعین گیری هم می‌خواهد. اربعین
گیری یعنی انسان چهل شبانه روز مواظب خود باشد و هیچ قدمی برخلاف خدای متعال
برندارد و در کارهایش اخلاص داشته باشد. البته این کاری است بسیار دشوار ولی نتیجه
ای دارد پربار. موسی کلیم الله «ع» پس از چهل شبانه روز مهمان خدا بودن، تورات
نصیبش شد:

«$tRô‰tãºurur 4Óy›qãB šúüÏW»n=rO \’s#ø‹s9 $yg»uZôJyJø?r&ur 9Žô³yèÎ/ §NtGsù àM»s)‹ÏB ÿ¾ÏmÎn/u‘ šÆŠÏèt/ö‘r& \’s#ø‹s9» [2] و اینکه در
اینجا «لیل» مطرح شده است برای اینکه می‌گویند: بیشتر فیوضات در شب نصیب اهل راه
می‌شود؛ و از این رو نیز در آیه آمده است:

«¨bÎ) spy¥Ï©$tR È@ø‹©9$# }‘Ïd ‘‰x©r& $\«ôÛur ãPuqø%r&ur ¸x‹Ï%» [3]

قیام شب حضور قلب بیشتر را رساند و قرائت را استوارتر
گرداند.

بنابراین، تهذیب نفس شرط شروع در حکمت اشراق است تا انسان
راه را درست برود و معارف را درست بفهمد.

اختلاف نظر سلف صالح

اگر اشکال کنندگان بگویند: ما روش سلف صالح را باید طی کنیم
زیرا آنان مصون از اختلاف، اشتباه و پراکندگی گوئی بودند، در پاسخ آنها می‌گوئیم:

کدام سلف صالحی بهتر از شیخ اشراق و شیخ مفید سراغ داریم؟
شیخ صدوق کتابی نوشته است به نام «اعتقاداتنا» که به اسم «اعتقادات شیخ صدوق»
معروف است و شاید در حدود صد مسئله باشد که در اصول و فروع و بهشت و جهنم و لوح و
قلم و قضا و قدر وو… نگاشته شده است. مرحوم شیخ مفید بر همه یا بسیاری از این
اعتقادات، خط بطلان کشیده و با دلایلی آنها را رد کرده است که هر دو کتاب، یک جا،
چاپ شده و در دسترس همگان قرار گرفته است. [4]

این دو بزرگوار، هر دو از اعاظم و بزرگان شیعه بوده اند ولی
این به آن معنی نیست که سلف صالح با هم اختلاف نظر نداشتند که اگر یکی روایتی را
نقل کرد یا اگر به روایتی اطمینان پیدا کرد، دیگری حتما ً آن را وحی منزل بداند و
دیگر رد نکند! جالب اینجاست که اختلاف این دو بزرگوار نه تنها در فروعات فقهی است،
بلکه از ذات اقدس الهی و اسماء حسنی و صفات ربوبی گرفته تا مسئله وحی و بهشت و
جهنم وو… و در تمام این مسائل با هم اختلاف دارند.

در هر صورت، اگر هم انسان اهل تزکیه شد و از راه عمل صالح،
مطلبی را بدست آورد، اگر بخواهد آن مطلب را ارزیابی کند، ناچار به میزانی به نام
«روش منطقی» روی خواهد آورد. بنابراین، اشکال کنندگان نیز که می‌خواهند روش سلف
صالح را طی کنند، برای رسیدن به مطالب آنان ناچارند که قوانین منطقی را رعایت کنند
و اگر ذرّه ای از این قوانین منطقی اهمال شود، نتیجه عوض خواهد شد، همانگونه که با
یک زیر و زبر مطلب عوض می‌شود، در قوانین منطقی نیز، اگر سالبه بجای موجبه یا
موجبه بجای سالبه گذاشته شود یا اینکه شرایط صغری را در کبری و شرایط کبری در صغری
پیاده شود، مطلب مختل و ناقص می‌شود. پس هیچ مطلبی را جز با روش منطقی نمی‌توان
فهمید، مگر این که انسان، معصوم باشد که دائم الحضور است.

پس منظور آن آقایانی که می‌گویند: نیازی به اصول فلسفی و
روش فکری منطقی نداریم چیست؟ آنان باید یکی از این سه منظور را داشته باشند:

1-               
طرز تفکر منطقی باطل است!!

2-               
نیازی به تفکر منطقی نیست، چون راه، راه تزکیه است!!

3-               
روش منطقی و عقلی درست است و روش تهذیب و تزکیه نیز درست است، یعنی راه دو راه
است.

پیشرفت بشر از راه فکر

اگر بگویند روش منطقی باطل است و تنها راه، راه تهذیب نفس و
تزکیه است، این بشریّت که پیشرفت کرده و می‌کند و نیازهایش را با فکر برطرف می‌کند،
راه تهذیب را پیموده و می‌پیماید یا روش منطقی را؟! این علوم بشری که امروز بقدری
پیشرفت کرده که بسیاری از رموز و اسرار عالم را فهمیده است و در مسیر تکامل است،
با روش استدلال این اسرار را بدست آورده یا با روش تهذیب نفس؟! اصلا ً بیشتر
اندیشمندان جهان، حتی «تهذیب نفس» بگوش آنان نیز نخورده، از آن گذشته راه تهذیب
نفس بقدری پیچیده و عقب کئود دارد که جز او حدیّ از بشر به او راه پیدا نمی‌کند.
وانگهی خداوند که به انسان، سمع و بصر و فؤاد داده و طرز تفکر را آموخته، چگونه می‌گوید:
اینها راه باطلی است، فقط باید از راه دل معارف را فهمید؟!

پس نمی‌توان راه فکری و راه عقلی را باطل کرد و تنها راه را
راه تهذیب نفس دانست.

نیاز به جهاز فکری

و اما اگر بگویند: بشر نیازی به روش منطقی و فکری ندارد،
این هم امری است باطل و ناصواب زیرا اگر انسان نیاز به فکر و اندیشه نداشت، خداوند
او را به آن جهاز مجهز نمی‌کرد. خدای متعال انسان را به عنوان یک اندیشمند متفکر
سمیع بصیر آفریده و معرّفی کرده، اگر نیازی به اینها نبود، خداوند فطرت انسانی را
با اینها نمی‌آفرید و چگونه انسانی را که حسّی از دست داده، می‌تواند علومی را که
از راه آن حس باید بدست آورد، از راه تهذیب نفس فراهم کند؟

و اگر کسی بگوید که سمع و بصر و سایر ابزار ادراکی مقدّمه
تهذیب اند، با این سخن، حرف خود را باطل کرده است. اگر انسان نیازی به ابزار ادراکی
ندارد و تنها از راه دل می‌تواند به عالم پی ببرد، اگر این حواس را از دست بدهد،
راه دل آنچنان برای او باز نخواهد شد.

و اما اگر بگویند: راه دو راه است:

1- راه فکری.   2- راه تهذیب نفس. این مطلبی است صحیح که همه
حکما گفته اند ولی آن راه سنگین است و نتیجه اش زیاد و راه دوم راهی است سبک و
نتیجه اش کم. البته نتیجه اش کم است به این معنی که آنچه را آنها می‌یابند کم است؛
وگرنه آن را که زید بن حارثه یافت کم نبود. زید بن حارثه می‌گفت: من در حضور شما
مردم نشسته ام و در عین حال زوزه اهل نار را می‌شنوم، بهشت و بهشتیان را می‌بینم.
خیلی دشوار است که روش عقلی به این مقام والا برسد. بنابراین، اگر راه سلف صالح به
معنای آن است که انسان در تهذیب نفس بیشتر بکوشد، درست است.



[1] – بحارالانوار ج 67 ص 249. روایت دیگری
نیز از حضرت رسول «ص» به این مضمون نقل شده است: «ما اخلص عبد لله عزوجل اربعین
صباحا ً الآجرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه (عیون الاخبار ج 2 ص 69).