پاسداران بزرگ اسلام

سيد محمد جواد مهري

آيت الله العظمي
منتظري

«الَّذينَ يبلِّغونَ
رسالاتِ الله و يخشونه و لا يخشون احداً إلا الله»

با ژرف نگري و دقتِ
نظر در گوشه گوشه تاريخ، در مي يابيم تاريخ سازان و آنان كه تحوّلهاي شگرف در دنيا
ايجاد كرده اند، شخصيّتهائي بودند كه با زحمت هاي طاقت فرسا و دست و پنجه نرم كردن
با حوادث و صبر و تحمّل در برابر تنگدستي ها، سختي ها، فشارها، غربت ها و كژي هاي
روزگار، راه پر پيچ و خم زندگي را با اراده اي آهنين و عزمي استوار پيموده اند و
نه تنها در برابر مشكلات شكسته نشدند بلك شكوفاتر، مصمّم تر و پا برجاتر راه خود
را ادامه داده و مي دهند.

از اين روي، در
بيوگرافي اين شخصيّت ها كه بنگريم، از گذشته تابناك آنان كمتر چيزي مي يابيم و حتي
گاهي تاريخ بدنيا آمدن برخي از آنان را نمي توان بدست آورد. درست به عكس شاهزادگان
و ستم پيشگان و اشراف زادگان كه با دادن رشوه هاي كلان به تاريخ  تاريك، نام خود را در آن ثبت مي كردند ولي با
گذشت زمان و به قدرت رسيدن و به مردم ظلم روا داشتن نه تنها آبروي خود را برده كه
لكّه ننگي در تارك تاريخ گذاشته اند و تاريخ نويسان متعهد نيز ناچار نام پليد آنها
را حذف كرده اند ولي خواه ناخواه ما به تاريخ خورده مي گيريم كه چرا از شخصيتهاي
بزرگ مي گذرد و نسبت به نقش و نگار جام هاي شرابِ ستم پيشگان چه شعرها و چکامه ها
مي سرايد؟!

در هر حال اگر سلطة
شاهان، تاريخ را تاريك جلوه داده بود، اكنون كه روزگار آنان به سر رسيده و در اين
ديار مقدّس، نام و نشانشان حذف گرديده، روا است كه تاريخ نوين، رسم اخلاص را از
ياد نبرد و صفحاتي زرّين براي نگارش بيوگرافي تاريخ سازان حق گوي و خداجوي آماده
سازد و نويسندگان متعهد درباره اين الگوهاي انسانيّت هر چه بيشتر و هر چه بهتر
بنويسند و دين خود را ادا كنند.

آيت الله العظمي
منتظري از آن چهره هاي بسيار روشن و برجسته دوران ما است كه در راه مقدس خويش چه
رنج ها و مصيبت ها را تحمل نكرده و چه سختيها و فشارها را نچشيده است و هر چه
درباره زندگي گذشته ايشان بگويند و بنويسند قطره اي از دريا بيش نيست زيرا فروتني
و تواضع وي، مانع از ستايش خويشتن مي شود و تاريخ آسايش خواه هم همانگونه كه گفته
شد. كمتر زحمت ديدار با رادمردان روزگار، در زاويه هاي اطاقهاي نمور و نيمه خراب
مدرسه هاي علميّه را به خود مي داده است. ولي در هر حال همانگونه كه علي(ع) مي
فرمايد: «هر مصيبت و سختي كه بر ما وارد شود جز افزايش ايمان و در راه حق گام
نهادن و تسليم امر خدا شدن و بردباري در برابر فشارها، چيزي براي ما ندارد».

و در جاي ديگر نهج
البلاغه مي فرمايد: اين علم را بدوش نمي گيرد مگر اهل بصر و صبر و حق شناسان»،
منتظري از همان گونه افرادي است كه علي(ع) آنان را چنين معرّفي كرده است.

منتظري مرد استقامت،
ايمان، بردباري، حق گوئي، علم و عمل است و هنوز قدرشناسان نتوانسته اند قدر و
منزلت او را بشناسند، چه رسد به اينكه ما او را بشناسيم، ولي «ما لا يدرك كله
لايترك كله». پس با هم سيري كوتاه در بيوگرافي ايشان بكنيم.

 

بيوگرافي

حضرت آيت الله العظمي
حاج شيخ حسينعلي منتظري، شصت و دو سال پيش يعني در سال 1301 در خانواده اي روحاني،
كشاورز و با تقوا در شهر انقلابي نجف آباد به دنيا آمد.

پدر ايشان حاج علي
منتظري كه هشتاد و چند سال از عمر مباركش مي گذرد، زندگي متواضعانه و ساده خود را
با كشاورزي و قبل از آن با كارگري گذرانده است. اين مرد بسيار پارسا و با تقوا، در
ضمن اينكه به كاربر زحمت مشغول بوده، هيچگاه از ارشاد و راهنمائي مردم فرو گذار
نكرده و همواره در مسجد صاحب الزمان نجف آباد به موعظه و نصيحت و همچنين به تدريس
و تفسير اشتغال داشته و دارد. اين شخصيّت محبوب و زحمت كش مورد احترام و تقدير
اهالي نجف آباد مي باشد كه پيوسته مردم مشكلات خود را با ايشان در ميان گذاشته و
با استفاده از رهنمودهاي وي آن را حل مي كنند.

آيت الله العظمي
منتظري در چنين خانواده اي دانش دوست، مقدّس، متديّن، متعهد، روحاني و زحمتكش با
تربيت چنان پدر لايق و شايسته اي دوران كودكي خود را گذارند. معظّم له مقدّمات
عربي (نحو، صرف، ادبيات) را نزد پدر خويش فرا گرفت. در سنّ 11 سالگي روانه قم شد و
برخي از كتابهاي مقدّماتي را در آنجا آموخت، سپس به نجف آباد برگشت. در سنّ 15
سالگي راهي اصفهان شد و حوزه علميه اصفهان (مدرسه جده بزرگ) به تحصيل خود ادامه
داد.

در مدّت سه سال كه
ايشان در اصفهان تشريف داشتند، بقدري با جدّيت به درس و بحث مشغول بودند كه در
اندك زماني مورد علاقه و محبّت بسيار استادان و هوش و استعداد بي نظيرشان زبانزد طلاب
حوزه علميه اصفهان قرار گرفت.

 

انتقال به حوزه علميه
قم

از آن پس، براي
فراگيري دروس سطح عالي مجدّداً به مركز علم و دانش، حوزه علميه قم مسافرت كرده و
در آنجا به تحصيل ادامه داد. از همان آغاز ورود به شهر مقدّس قم، با استاد شهيد
آيت الله مطهري آشنا شد و بمدّت بيش از 11 سال با هم به درس و بحث پرداختند و هر
دو از اين آشنائي استفاده شايان بردند. اين دو بزرگوار درسهاي رسائل، مكاسب و
كفايه را نزد اساتيد بزرگ آن دوران از جمله آيت الله سيد محمد داماد و حضرت امام
خميني ارواحنا فداه اموختند.

آيت الله منتظري، فقه
آل محمد را در محضر مرجع بزرگ تشيع در آن زمان حضرت آيت الله بروجردي(ره) آموخت.
ايمان، استعداد و كوشش خالصانه معظّم له در فراگيري دانش، بقدري مورد علاقه استاد
قرار گرفته بود كه همواره آيت الله بروجردي از آينده علمي و اجتماعي شاگرد شايسته
خويش و اميدي كه نسبت به ايشان داشت سخن مي گفت و طلاب جوان را با استفاده از محضر
ايشان، توصيه مي كرد.

در كتاب «گذري بر
زندگي و انديشه هاي فقيه عاليقدر» آمده است:

«روزي آيت الله
بروجردي، در جلسه اي كه از شاگردان جوان معظم له تشكيل شده بود، سفارش مي كند:
فقهاي جوانتان را از دست ندهيد. سئوال مي كنند چه كساني را؟

مي گويد: منتظريها»
بعد مكثي مي كند كه ديگري را هم معرّفي كند، بنظرش نمي رسد. نام كوچك آيت الله
منتظري را تكرار مي كند: «شيخ حسينعلي ها»

بهر حال، آقاي منتظري
در زمان مرحوم آقاي بروجردي، جزو يكي از ممتحنين حوزه علميه و از اساتيد فقه، اصول
و فلسفه به شمار مي آمد.

همچنين يكي از اساتيد
بزرگ آقاي منتظري كه ايشان به آن بزرگوار محبت و ارادت فوق العاده اي دارد و درس
فلسفه را مخصوصاً از محضر مقدس وي استفاده كرده است، حضرت امام خميني دام ظله مي
باشد كه آقاي منتظري غالباً اوقات خود را مغتنم شمرده از محضر استاد، بالاترين
بهره را مي برد و همواره در كنار امام و با امام بود. و مي توان گفت: نسبت منتظري
به امام، نسبت علي(ع) به محمد(ص) است. در سال هاي 52 و 53 كه امامت نماز جمعه نجف
آباد را به عهده داشت، در خطبه هاي نماز بدون هيچ ملاحظه و پروائي از رژيم سفاك
پهلوي، مردم را به پيروي و تقليد از امام بزرگوار سفارش مي كرد. و ضمناً ايشان و
مرحوم آيت الله رباني شيرازي (ره) از اولين كساني بودند كه مرجعيت عامه امام را طي
اعلاميه اي تاريخي و مهم توصيه كرده و مردم را به تقليد از امام دعوت كردند.

 

سير مبارزاتي

آغاز مبارزات آيت
الله منتظري را نمي توان مشخص كرد زيرا منتظري از روزي كه خود را شناخت خدا را
شناخت و از روزي كه خدا را شناخت، با دشمنان خدا در هر لباس و مقامي كه بودند به
مبارزه و جهاد برخاست و هيچگاه در اين راه، عقب نشيني نكرد و هيچ توطئه اي او را
از قافلة مجاهداني في سبيل الله دور نكرد و هيچ شكنجه و زنداني نتوانست منتظري را
از پيمودن هدف والاي ابي عبدالله(ع) باز دارد و هيچ اهانت و ظلمي نتوانست اين
شخصيت خداجوي را از حق و حقيقت جدا سازد كه منتظري هميشه با حق بوده است و هر جا
حق بوده، منتظري نيز بوده است.

بي گمان، آيت الله
منتظري اولين كسي بود كه به دعوت اصلاح طلبانه امام خميني لبيك گفت و اولين
علمداري بود كه پرچم خونين انقلاب اسلامي را به دوش گرفت و در اين راه پر فراز و
نشيب، لحظه اي اين پرچم را بر زمين نگذاشت تا اينكه انقلاب به پيروزي رسيد. پس از
انقلاب نيز با همان نيرو و توان، اين پرچم را بدست گرفته و با فريادهاي رسا و
رهنمودهاي خالصانه خويش، همانند امام بزرگوار، انقلاب را از گزند حوادث و
رويدادهاي ناگوار نگهميدارد و بدون شك لحظه اي نمي گذارد خون آن همه شهيد عزيز كه
به پاي اين پرچم خونين ريخته شد به هدر رود يا خداي نخواسته لطمه اي به انقلاب
جهاني اسلام وارد آيد. خدايش توفيق بيشتر دهد و عمر پر بركتش را طولاني گرداند.

فعّاليت هاي آقاي
منتظري در طول دوران انقلاب بر كسي پوشيده نيست، هر چند از تفصيل اين فعاليت ها،
كمتر كسي آگاه است. در هر صورت، در اين مختصر نمي توانيم به تفصيل بپردازيم، همين
بس كه فهرستوار، به حوادثي كه بر معظم له در اثر فعاليت ها و مبارزات اسلاميش
گذشته است، اشاره اي كنيم و تفصيل را به كتاب هاي مفصّل واگذار نمائيم:

زندانها و تبعيدها

1- در سال 42، در اثر
افشاگريها و سخنرانيهاي ارشادي، در تهران زنداني شد و پس از مدّت زماني كوتاه آزاد
گرديد.

2- در سال 43 كه
مخفيانه براي ديدار با رهبر كبير انقلاب رهسپار نجف اشرف شده بود، هنگام بازگشت،
بار ديگر دستگير و به زندان قزل قلعه منتقل شد. پس از پنج ماه شكنجه و اذيّت توسّط
جلادان رژيم ستمگر، چون مدركي بر محكوميت ايشان نيافتند، آزاد شد.

3- بلافاصله پس از
آزادي به كار مبارزاتي خود ادامه داد، و طلاب حوزه علميه قم را همواره به حركت،
خروش و مبارزه وا مي داشت تا اينكه دستگاه ستم پيشه، ناچار ايشان را كه تازه از
زندان آزاد شده بود دستگير و به مسجد سليمان تبعيد نمود.

4- در مسجد سليمان،
اطاقي را در مسجد انتخاب نموده و در همانجا به خدمت، فعاليت و ادامه مبارزه و
همچنين تفسير قرآن و تبليغ دين پرداخت و پس از گذشت صد روز، دوران اولين تبعيد
تمام شد و به قم بازگشت.

5- در شب عيد نوروز
45، فرزند ايشان، حجت الاسلام شهيد محمد منتظري هنگام پخش اعلاميه و تراكت در صحن
مطهر حضرت معصومه (ع) دستگير مي شود و بدنبال دستگيري ايشان، مزدوران رژيم به سراغ
حضرت آيت الله منتظري مي روند و بدون هيچ مدرك و سند جرمي، آن بزرگوار را بازداشت
مي نمايند. عصر همان روز اول فروردين، مزدوران به منزل مرحوم آيت الله رباني
شيرازي يورش برده و ايشان را نيز دستگير مي نمايند. پس از آن خانه هاي آن دو
بزرگوار را زير و رو كرده و تمام نوشتجات و كتاب هاي ديني ايشان را غارت كرده و با
خود مي برند.

6- رژيم بلافاصله آيت
الله را به همراه ديگر دستگير شدگان به شكنجه گاه قزل قلعه روانه مي سازد و تحت
شكنجه هاي وحشيانه و طاقت فرسا قرار مي دهد. از هر شكنجه اي بدتر، شكنجه رواني بود
كه در برابر چشمان ايشان، فرزند مظلومشان (شهيد محمد منتظري) را مورد سخت ترين و
وحشيانه ترين شكنجه ها از قبيل روي اجاق برقي نشاندن، شلاق زدن تا سر حد بيهوشي،
زدن كشيده هاي پي در پي به صورت و گوش، بي خوابي دادن، ساعت هاي متمادي سر يك پا
نگهداشتن و زير مشت و لگد كوبيدن و … قرار مي دهد.

در نامه اي كه آقاي
منتظري از زندان مي نويسند، اشاره اي به اين مطلب شده است:

« … در مورد
بازجوئي نيز از هيچگونه اهانت نسبت به مراجع بزرگ و روحانيت شيعه و ضرب و شكنجه و
فحشهائي كه موجب حد شرعي است نسبت به اينجانب و فرزندم خودداري نشد چنانچه هنوز
(پس از 6 ماه) آثار صدمات جسماني ناشي از شكنجه هاي متوالي در فرزندم باقي
است…».

7- پس از 7 ماه تحمل
شكنجه و زندان، در اثر اقدام به فعاليت هاي علماء و روحانيون، آزاد گرديد.

8- چند ماهي از آزادي
ايشان نگذشته بود، كه بار ديگر دستگير و روانه قزل قلعه مي شود.

9- پس از تحمل چندين
روز اهانت و شكنجه، در يك دادگاه فرمايشي به سه سال زندان و سپس به يكسال و نيم،
محكوم گرديد كه پس از گذراندن دو سال زندان، آزاد شد.

10- رژيم كه نمي
توانست آقاي منتظري را در حوزه علميه قم ببيند، او را به زادگاه خود (نجف آباد)
تبعيد و وادار به اقامت اجباري در آنجا نمود. معظم له از فرصت استفاده كرده ضمن
تبليغ و ترويج احكام دين، اقدام به برپائي نماز جمعه در نجف آباد كرد. و در اولين
جمعه رمضان سال 1391 هجري قمري، با شركت انبوه مردم شهيد پرور و متدين نجف آباد،
اين نماز عبادي سياسي را در مسجد جامع شهر، اقامه فرمود.

11- در مرداد 1352،
آيت الله منتظري، تحت نظارت و مراقبت پليس، در نجف آباد دستگير و به «طبس» تبعيد
شد. در طبس، همانند ديگر تبعيد گاه ها، به تفسير، تبليغ، تدريس و مبارزه با دشمنان
دين پرداخت و پس از چندي كه گروه گروه مردم مسلمانِ تشنة حقايق از گوشه و كنار
براي ديدار و استماع سخنان آموزنده ايشان روانه طبس مي شدند، فرصت را غنيمت شمرده
و نماز جمعه را در آن شهر بر پا كرد.

12- در ماه رمضان 93
توسط مزدوران رژيم دستگير و به زندان مشهد انتقال مي يابد ولي در اثر هجوم
علاقمندان و مردم با ايمان طبس به شهرباني شهر، ناچار پس از سه روز ايشان را آزاد
كردند. ولي از رفتن آن بزگوار به مدرسه و مسجد جلوگيري نمودند و آيت الله العظمي
منتظري هم با استقامتي بي نظير قريب يكسال در طبس با همه فشارها و محروميتها ماند
و تسليم زور نشد.

13- تسليم ناپذيري
معظم له، رژيم را وادار به تبعيد ايشان در سرماي زمستان به شهر خلخال كه يكي از
سردترين نقاط ايران است نمود. در هر صورت سردي هوا و آشنا نبودن به زبان آن مردم و
شايعه ها و تبليغات مسموم رژيم نتوانست مردم را از مرادشان دور سازد و بالأخره
منتظري، همان و درس تفسير و بحث و سخنراني و اقامت در مسجد، همان.

در نامه اي كه معظم
له به وزير دادگستري از تبعيدگاه خلخال نوشتند چنين آمده است:

«… بالاخره هواي
سرد و برفي خلخال با مزاج من كه به امراض مختلفه گرفتار هستم به هيچ نحو سازگار
نيست مگر اينكه نقشة ايذاء و نابودي من در بين باشد و باك هم ندارم كه نابود شوم و
اين همه كجرويها را مشاهده نكنم…»

14. در زمستان 53،
معظم له را از ميان برادران ترك زبان خلخال به ميان برادران اهل سنت كرد زبان سقز
تبعيد كردند، و قريب 7 ماه در آن تبعيدگاه با شرايط سخت زندگي گذراند و لحظه اي
سازش حتي به مغزش هم خطور نكرد چه رسد به اينكه در برابر دشمن تسليم شود.

«الذين يبلّغون
رسالات الله و يخشونه و لا يخشون احداً الا الله و كفي بالله حسيباً».

15- در جريان وقايع
تير ماه 54 مدرسه فيضيه، معظم له را دستگير و همراه عدّه اي از روحانيون از جمله
مرحوم آيت الله طالقاني به بازداشتگاه كميته مشترك تهران روانه كردند. پس از 6 ماه
بلا تكليفي در كميته و زندان اوين، در يك دادگاه فرمايشي، به ده سال زندان محكوم
گرديد. آيت الله منتظري در زندان هم كه بود، با آن حالت كسالت و بيماري، نماز جمعه
را براي انقلابيون در بند اقامه نمود و در همان جا به فعاليت و خدمت ادامه داد تا
اينكه در اثر اوجگيري انقلاب، دربهاي زندان توسط ملّت مسلمان گشوده شد و معظم له
همراه ديگر روحانيون و مردم مبارز، آزاد و به آغوش ملّت بازگشت.

منتظري هيچگاه دست از
خدمت به اسلام و مسلمين بر نمي دارد و همواره به راه خود كه راه قرآن است تاروزي
كه انتظار به سر رسد و منتظر موعود(عج) قيام كند، ادامه مي دهد و بدون شك اين خدمت
هاي ارزنده در تاريخ ثبت خواهد شد و تا قيام قيامت درخششي بي نظير خواهد داشت و
براي هميشه جاودان و شكوفا خواهد ماند؛ باشد كه ما هم از اين الگوي مقدس و خورشيد
تابان درس خداشناسي بياموزيم و كسب فيض نمائيم. ادامه دارد