روابط يا ضوابط؟!

انتقاد ها و
پيشنهادها

يكي از مظاهر فساد
اجتماعي رواج استفاده از روابط و زير پا گذاشتن ضوابط است. اين حالت را مي توان يك
بيماري اجتماعي دانست كه بايد با پيگيري و بررسي عوامل به شدت با آن مبارزه كرد.
قبح و زشتي اين عمل يك امر واضح و روشن است، زيرا اين روش ظلم و تجاوز به حقوق
ديگران است. مردم در مقابل قانون به فرموده رسول اكرم(ص) مانند دندانه هاي شانه
مساوي هستند. قانون و مقررات براي همه وضع مي شود و هيچكس هر چند شخصيتي بسيار مهم
باشد نبايد از تطبيق قانون برخود ابا كند. سنت و سيرة رسول اكرم(ص) و
اميرالمؤمنين(ع) در اين باره بهترين الگو براي جامعه اسلامي ما است كه هيچ فرق و
تبعيضي ميان افراد در برابر قانون قائل نبودند. شخصيتهاي بزرگ و افراد معمولي كوچه
و بازار در دادگاه عدل آنها مساوي بودند و نزديكترين افراد با دورترين آنها چه در
مورد دادخواهي و چه در مورد تقسيم ارزاق و حقوق تفاوتي نداشتند. و همين جهت بود كه
كفار گردنكش قريش را از پذيرفتن سخنان حق رسول اكرم(ص) باز مي داشت و آنان كه خود
را سرور و آقا مي دانستند حاضر نبودند در كنار برده ها بنشينند.

عدل علي(ع)

علي بن ابي رافع مي
گويد: من مسئول بيت المال اميرالمؤمنين(ع) و منشي او بودم. در خزانة بيت المال
گردنبندي از مرواريد بود كه در جنگ جمل به دست آمده بود. دختر اميرالمؤمنين(ع) پيش
من كس فرستاد كه شنيده ام چنين گردنبندي از بيت المال در اختيار شما است، از شما
مي خواهم كه آن را به من عاريه بدهيد تا در روز عيد قربان از آن استفاده كنم. من
جواب فرستادم: آيا آن را به عنوان عاريه مضمونه كه اگر تلف شد قيمتش را ضامن باشيد
مي خواهيد؟ گفت: آري پس آن را به مدت 3 روز به عنوان چنين عاريه اي به او دادم.
اميرالمؤمنين(ع) آن رابنزد دخترش ديد و شناخت. فرمود: از كجا اين گردنبند را به
دست آوردي؟ وي قضيه را به اطلاع حضرت رسانيد. اميرالمؤمنين(ع) مرا احضار كرد و با
عتاب فرمود: آيا خيانت مي كني مسلمانان را اي پسر ابي رافع. گفتم به خدا پناه مي
برم از اينكه خيانت كنم. فرمود: چگونه بدون اذن من و رضايت مسلمانان گردنبندي كه
از مال مسلمين است به دخترم عاريه دادي. گفتم يا اميرالمؤمنين ايشان دختر شما
هستند و از من درخواست كرده اند كه براي سه روز به عنوان عاريه مضمونه به او بدهم
و من خود متعهدم كه آن را سالم به جاي خود برگردانم و اگر تلف شد از مال خودم قيمت
آن را بپردازم. فرمود: هم اكنون آن را بر گردان و مباد كه چنين كاري دوباره از تو
سرزند كه تو را عقاب خواهم كرد. واي بر دخترم اگر اين گردنبند را نه به عنوان
عاريه مضمونه برداشته بود اولين هاشميه اي بود كه دست او را به عنوان دزدي مي
بريدم. و چون اين سخن به گوش دخترش رسيد به پدر عرض كرد: يا اميرالمؤمنين من دختر
شما و پارة تن شما هستم. چه كسي از من به پوشيدنش سزاوارتر است. فرمود: اي دختر
علي بن ابي طالب از حق كنار مرو! آيا همة زنهاي مهاجرين در اين روز عيد خود را به
چنين زينتي آراسته اند؟! بحار ج 40 ص 337.

اين است حكومت قانون
و عدل اميرالمؤمنين (ع) آيا در سايه چنين عدالتي كسي را جرأت توسل به روابط يا
دادن و گرفتن رشوه هست؟! بايد سعي كنيم كه در جامعة ما چنين الگوئي حاكم باشد و
بايد چنين ديدگاهي اساس فرهنگ جامعة ما باشد تا بتوانيم ادعا كنيم كه برپا كنندة
عدل علي(ع) هستيم.

 

آيت الله منتظري:

دولت بايد بازرساني
مخفي و با لياقت به شهرها اعزام كند و از نزديك كار ادارات و كيفيت برخورد آن ها
را با مردم بررسي نمايد.

 

و اما اگر چنين بود
كه هر كس كمترين رابطه با يك شخصيت يا مسئول مملكتي داشته باشد از شرايط بهتر در
زندگي بهره مند باشد، اگر مردم براي دست يافتن به ضروريات زندگي خود در صف مي
ايستند و افرادي كه روابط دارند از پشت پرده به بهترين وجه وسائل رفاهي خود را
بدست مي آورند، اگر افراد معمولي با كمترين خلاف قانون مجازات شوند و كساني كه به
محض دستگيري، زنگ تلفنها به پشتيباني او به صدا در مي آيد هيچ مقامي نتواند او را
محاكمه كند، اگر چنين بود ـ و اميدواريم كه نباشد ـ پس نبايد خود را پيرو علي(ع)
بدانيم كه ادعاي پيروي از او بسيار سنگين است.

حديث برخورد آن حضرت
با برادر بزرگترش عقيل مشهور و معروف است. در نهج البلاغه چنين مي فرمايد:

والله ديدم عقيل را
كه تهيدست شده بود و از من درخواست يك صاع (تقريباً سه كيلو) از گندم شما (يعني
بيت المال) مي كرد و ديدم كه فرزندانش از شدت فقر با موهاي ژوليده و رنگهاي پريده
اي كه گوئي صورت آنها با رنگ نيلگون گشته بود. و دو باره و چند باره درخواست خود
را با اصرار تكرار كرد. من به سخن او گوش فرادادم، پنداشت كه دينم را به او مي
فروشم و به راهي كه او خواسته مي روم و از روش خود دست بر مي دارم. ولي من قطعه
آهني را داغ كردم و به بدن او نزديك نمودم تا براي او عبرتي باشد (عقيل نابينا
بود)، نالة دردناكي سرداد و نزديك بود از حراترش بسوزد. گفتم: زنان به عزايت
بنشينند اي عقيل! آيا از آهني كه انساني آن را براي بازي داغ كرده مي نالي و مرا
به سوي آتشي مي كشي كه خداوند قهّار آن را از روي خشم و غضب افروخته است. تو از
آزاري مي نالي و من از دوزخ ننالم».

آري اميرالمؤمنين(ع)
به هيچ وجه ملاحظه شئون و شرافت و شخصيت برادر بزگتر خويش را در مقابل قانون و
تساوي حقوق نمي كند. نه، بلكه ملاحظة فقر و تنگدستي و گرسنگي اطفال او را نيز نمي
نمايد. اين چه عدالتي است! البته ما قدرت آن را نداريم و خود آن حضرت فرمود كه
توانائي آن را نداريد ولي مرا ياري دهيد به هر مقدار از تقوي و ورع كه مي توانيد.
از اين روي حركت ما بايد به سوي چنين عدالتي باشد. و بايد سعي كنيم كه مساواتي
نظير اين برقرار سازيم. چه رابطه اي بالاتر از اينكه برادر بزرگتر رهبر جامعه
باشد؟ عقيل بيست سال از اميرالمؤمنين(ع) بزرگتر است. چرا بايد از فقر و تنگدستي
بنالد؟!

چرا از الگوهاي زمان
خودمان نبايد عبرت بگيريم؟ هم اكنون برادر يكي از شخصيتهاي بسيار والامقام و محبوب
و مهم جمهوري اسلامي با اينكه مورد علاقه فراوان ايشان است هنوز همانند گذشته
بوسيلة نماز و روزة استيجاري و با شدت تنگدستي و فقر زندگي مي كند. چرا از اين
الگوهاي بسيار ارزنده كه بايد براي تمام افراد مورد عنايت و پيروي قرار گيرد، درس
نمي گيريم؟ و يك نمونه بسيار كوچك و ساده پيش پا افتاده اي از برخي مراكز دولتي كه
آبروي حكومت اسلام و انقلاب اسلامي را عملاً به باد مي دهند را ملاحظه كنيد:

شخص مورد اعتمادي مي
گفت: يك نفر براي اتومبيل خود قطعه اي كه بسيار مهم است احتياج داشت. با برگة
تعميرگاه و ساير تشريفات لازم به مركز پخشي كه دولت تعيين كرده است، مراجعه مي
كند، آن مسئول مي گويد: نداريم! و برگه را به همين عنوان مهر و امضاء مي كند! ولي
دوست ما بدون معطلي به شخصي كه رابطه اي با آن مسئول داشته مراجعه مي كند، اين بار
همان قطعه در انبار سبز مي شود و مسئول محترم! آن را دو دستي تقديم مي كند!!

اكنون هر دو برگه
(نداريم و داريم در يك زمان) با مهر و امضاي ايشان موجود است. آيا اين لوازم يدكي
كه با پول اين ملت خريداري مي شود فقط براي كساني است كه آشنا دارند؟! چقدر
اينگونه افراد از عدل علي(ع) فاصله دارند؟!

اگر با دقت و بررسي
دقيق جلوي عوامل شيوع اين بيماري خطرناك گرفته نشود تدريجاً قبح و زشتي آن از بين
مي رود و هر كس براي خويش عذري و توجيهي دست و پا مي كند و روزي فرا مي رسد كه
فاجعه قابل كنترل نيست.

 

عوامل توسل به روابط

ممكن است يكي از
عوامل شيوع توسل به روابط در جامعه كنوني وسعت و گسترش نفوذ و دخالت دولت در شئون
مختلف جامعه باشد. واضح است كه هر چه ميدان مسئوليت دولت گسترده تر باشد، كنترل آن
مشكلتر و در نتيجه تخلف از مقررات بيشتر خواهد بود و از سوئي ديگر مراجعه و توقعات
مردم نيز بيشتر و توسل به روابط افزونتر مي شود. تهيه عمدة وسائل زندگي تنها از
راه دولت و مؤسسات وابسته به دولت ممكن است يا از آن راه بسيار ارزانتر تهيه مي
شود و با توجه به گراني بازار آزاد، گذشته از اشكال شرعي آن در بعضي موارد و با
ملاحظه كمبود لوازم و نابساماني سيستم توزيع و پيچيدگي مقررات سهميه بندي و كمبود
سهميه نسبت به مقدار احتياج چاره اي جز توسل به روابط باقي نمي ماند و چه بسا
افرادي كه در شرايط عادي به هيچ وجه مايل به اين امر كه تخلف از مقررات است نباشند
و اين مقدار از ضرورت گرچه مجوّز هر حرامي نيست ولي جهاتي كه موجب سبك شمردن اين
حرام است و بر اهل اطلاع و دقت مخفي نيست موجب مي شود كه براي بعضي از كارها به
روابط متوسل شوند و تدريجاً قبح آن در نظر آنها كاسته و عذر، موجه تر مي شود و در
تمام شئون زندگي از اين راه آسان و خلاف شرع استفاده مي كنند.

 

نارسائي ضوابط

يكي ديگر از عوامل
توسل به روابط، نارسائي ضوابط است. اگر مقررات، عادلانه و واقع بينانه باشد، نه
ارباب رجوع نياز به پارتي بازي دارند و نه مسئولين، زود تسليم در خواستهاي دوست و
آشنا در مقابل مقررات مي شوند ولي چون هر دو طرف احساس مي كنند مقررات نارسا است و
با توجه به واقعيت و نياز جامعه طرح ريزي نشده بلكه پشت درهاي بسته و با اندازه
گيريهاي خيالي طرّاحي شده، مردم چاره اي جز توسل به راه هاي غير مشروع نمي بينند و
مسئولي كه ممكن است سخت پاي بند مقرّرات باشد در برابر واقعيت ملموس تسليم مي شود
و تدريجاً روحيه پاي بندي به مقررات نيز در او ضعيف و ضعيف تر مي گردد، و اين
پديده بسيار زشت و خطرناكي است كه مسئولين نسبت به مقررات احساس مسئوليت نكنند.

قانونگذاران و تصميم
گيران بايد هميشه اين جهت را مدّ نظر داشته باشند كه قانوني كه عملي نيست يا تخلّف
از آن به ناچار زياد خواهد بود، وضع نكنند، نه اينكه قانون وضع شود و به مسئولين
اجازة تخلّف در موارد صلاحديد خود شان داده شود كه اين امر موجب تضعيف روحيه پاي
بندي به قانون مي شود.

 

مواردي از نسخ احكام

اين امر حتي در
قوانيني ك از سوي خداوند متعال تشريع شده با همة اهميت و قدرت نفوذ نيز رعايت شده
است، در مواردي كه جامعه قدرت تحمّل قانون را نداشته، آن قانون نسخ شده است. البته
خداوند از اين امر آگاه بوده ولي مصالحي اقتضا كرده است كه آن را ابتدا تشريع و
سپس نسخ بفرمايد.

«علم الله انكم كنتم
تختانون انفسكم فتاب عليكم و عفا عنكم فلآن باشروهنَّ…» خداوند مي داند كه شما
به خود خيانت مي كرديد (نمي توانستيد بر نفس خود مسلّط شويد) پس بر شما رحمت آورد
و گناهانتان را بخشيد. از اكنون مباشرت زنان بر شما جايز است … و ظاهر آيه اين است
كه چون مردم طاقت تحمّل اين حكم را نداشتند، خداوند از لطف و مرحمتش، آن را نسخ
فرموده.

در مورد جهاد، در
آغاز وظيفه چنين بود كه اگر لشكر كفار ده برابر مسلمانان باشند بايد به جهاد با
آنها برخيزند ولي پس از اينكه ايمان مردم ضعيف شد و توجه به جهات مادي بيشتر شد
خداوند فرمود: الآن خفف الله عنكم و علم أنَّ فيكم ضعفا فان يكن منكم مائه صابره
يغلبوا مائنين و ان يكن منكم الف يغلبوا الفين باذن الله…» اكنون خداوند وظيفة
شما را آسان فرموده و دانست كه در شما ضعفي رخ داده پس يكصد مرد پايدار از شما بر
دويست نفر پيروز مي شوند و هزار نفر از شما بر دو هزار نفر چيره مي شوند به اذن
خدا… عين ملاك در وجوب جهاد دو برابر بودن دشمن است. البته آيه به صورت اخبار از
نيروي مسلمانان است ولي با ملاحظه جمله «خفف الله عنكم» معلوم مي شود مراد نسخ حكم
شرعي است.

و نظير همين مطلب در
مورد وجوب صدقه هنگام نجوي كردن با رسول اكرم(ص) و برخاستن براي نماز شب و تهجد
نيز آمده است.

كوتاه سخن اينكه
مقررات اگر واقع بينانه نباشد نه تنها خود مرود تخلف بسيار قرار مي گيرد كه روحيه
قانون شكني را نيز شايع مي كند و حرمت قانون را مي شكند. مثلاً مقررات مي گويد فرش
ماشيني به خانواده اي داده مي شود كه ده نفر يا بيشتر باشند. فردي كه خانواده او
نه نفرند طبق اين مقررات از دست يابي به اين سهميه محروم است ولي او يك كارمند جزء
است كه قدرت خريدن اين لوازم از بازار آزاد را ندارد و مي بيند همساية ثروتمند او
به اين دليل كه يك فرزند بيشتر دارد اين سهميه را طبق مقررات مي برد!! واضح است كه
احساس مي كند به او ظلم شده است و حق دارد چنين قضاوتي كند.

هر چه بر سر مسئول
توزيع داد و فرياد كند نتيجه اي ندارد و مي بيند كه او حق دارد زيرا مقررات است.
پس نتيجه مي گيرد كه مقررات به او ظلم كرده و ظالمانه طرح ريزي شده است ديگر براي
مقررات حرمتي قائل نخواهد بود و به هر در مي زند تا به حق خود برسد اگر نتواند با
دست بردن در دفترچه بسيج، خانوادة خود را ده نفره مي كند و يا اگر از اين كار وحشت
داشته باشد به دنبال پارتيهاي محترم مي رود تا واسطة فيض شوند.

 

آيت الله منتظري:

بسياري از افراد
محروم نمي توانند نياز خود را برطرف كنند و اين وضع خواه نا خواه افراد را به سمت
متوسل شدن به پارتي و توصيه مي كشاند كه حرمت قانون بتدريج كم مي شود.

 

نارسائي مقررات و
رواج رشوه خواري

نارسائي مقررات ممكن
است موجب رواج رشوه خواري نيز بشود. چندي پيش رئيس محترم ديوان عالي كشور با اعلام
دستگيري عده اي از رشوه خواران اعتراف كردند كه عدد واقعي آنها خيلي بيش از اين
است كه دستگير شده اند. رشوه خواري از زشت ترين مظاهر فساد اجتماعي و اداري است. و
به طور قطع مقررات سخت و مشكل و غير قابل تحمل و توجيه بزرگترين عامل شيوع آن است.
شخصي كه خود اهل يك شهر است و مخارج خانوادة سنگيني را بر عهده دارد اجاره خانه،
زندگي را بر او تنگ كرده با هزار زحمت و مشقت قطعه زميني بدست آورده و با وام بانك
و غير بانك مي خواهد سرپناهي براي خود بسازد. هر انسان منصفي نه تنها به او حق مي
دهد كه خانه بسازد بلكه خود را ملزم مي بيند كه به او كمك كند ولي مقررات شهرداري
اجازه ساختن نمي دهد باز تأكيد مي كنم اهل آن شهر است و از روستا و يا شهر ديگر
ناميده چارة كار اين است كه بيشت هزار تومان ديگر (حداقل) وام بگيرد و به آن كارمند
رشوه خوار بدهد تا طبق ماده اي ديگر از مقررات كه با آب پياز نوشته شده يا فقط چشم
حلال زاده آن را مي بيند براي او پروانه ساختمان بگيرد. باز خوشا بحال كسي كه
رابطه اي داشته باشد!!! نا گفته نماند كه در بعضي موارد توسل به رابطه و واسطه از
يك سو جايز است و آن موردي است كه كار، قانوني و مشروع است ولي مسئولي كه بايد كار
را انجام دهد بهانه ميآورد يا آنقدر تأخير مي اندازد كه مشكلي ايجاد شد در اين
صورت چاره اي بجز توسل به اشنا و پارتي باقي نماند ولي آن مسئول در اين قضيه
گناهكار است كه بدون عذر و دليل، كار مراجعه كنندگان را تأخير مي اندازد.

يكي از مواردي كه
روابط بر ضوابط مقدم مي شود سپردن مناصب و مسئوليتها است. البته در اين مورد عذر
بسيار موجهي! هست و آن اين كه مسئول والامقامي كه مسئوليتهاي پائين تر را به اشخاص
مي سپارد طبعاً بايد به كساني بسپارد كه به آنها اعتماد دارد و آنها را مي شناسد و
نمي توان او را ملامت كرد كه چرا مثلاً به فلان شخص كه بسيار مرد لايقي است نسپردي
زيرا او را نمي شناسد. ولي مورد ملامت و اشكال اين است كه فقط ملاك روابط باشد.
البته انتخاب شخص بايد بر اساس شناخت باشد و طبعاً شناخت خود انسان معتبرتر از
معرفي ديگران است. ولي اشكال در اين است كه شخص نالايقي تنها به دليل روابط انتخاب
شود يا در ميان اشخاصي كه مي شناسد آن را كه لايقتر است انتخاب نكند تنها به اين
دليل كه آن ديگري به او نزدكتر است. انسان در اين گونه موارد بايد به خود بد بين
باشد زيرا محبت و علاقه چشم انسان را از ديدن عيوب و نقايص كور مي كند. خيلي رياضت
و تقوي لازم است تا انسان ديگران را بر فرزند يا برادر خود مقدم بدارد. غالباً در
مواقعي كه به اين گونه واگذاريها اعتراض مي شود در پاسخ تأكيد مي شود كه از نظر آن
شخص لايقترين فرد انتخاب شده و خيلي در آن كار دقت به كار رفته است ولي بايد توجه
داشت كه عينكها و نظرها فرق دارد. نظري كه از روي علاقه و محبت فاميلي و خويشاوندي
است نمي تواند نظر واقع بينانه اي باشد ولي اگر نظر از روي منطق و عقل بود
واقعيتها را مي بيند. قرآن هميشه دعوت مي كند به اجتناب از اهواء و ظنون و پيروي
از عقل و منطق. به قول بعضي از اساتيد مراد از ظن در اين آيات احتمال راجح نيست
بلكه مراد ديدگاههائي است كه بر اساس عقل و منطق نمي باشد بلكه بر اساس پيروي از
هوي و هوس و علاقه و تقليد از نياكان و تأثير تبليغات و تحريك احساسات است.

مسئله پيروي از روابط
در مقابل ضوابط يك مشكل ريشه دار و عميق است كه با نوشتن مقاله و بلكه وضع مقررات
و غيره نمي توان ان را ريشه كن ساخت زيرا مهمترين عامل آن فقدان تقوي و ايمان يا
جهالت و ناداني است كه مربوط به جهات نفسي افراد مي شود و مبارزه با آن تنها از
راه تبليغات و ارشادات مذهبي و سخنان بزرگان دين و الگو گرفتن از سيرة معصومين(ع)
و علماي بزرگ امكان پذير است.

در اين رابطه به
نمونه اي از رفتار رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني(ره) ارواحنا له الفداء توجه
كنيد كه حتي در مورد فرزند والامقامش مرحوم آيت الله سيد مصطفي خميني به ايشان
سفارش كردند كه اگر ممكن است مقداري بر شهرية فرزندتان اضافه كنيد زيرا مخارجش
سنگين است. ولي مع ذلك امام با قاطعيت تمام و با لحني عتاب آميز (به اين مضمون) مي
فرمايد: «مصطفي فرقي با ساير روحانيون ندارد، اگر شهريه ديگران اضافه شد، شهرية او
هم به همان اندازه اضافه شود».

دولت چگونه با اين
مشكل مبارزه كند؟

در اين رابطه دو نكته
را بايد توجه داشت:

1- دولت مي تواند
جلوي گسترش اين بيماري را بگيرد به اين معني كه زمينه و ميدان آن را تنگتر كند. شك
نيست همانگونه كه اشاره شد هر چه ميدان فعاليت دولت بيشتر باشد دامنه اين بيماري
گسترده تر خواهد بود. و اكنون يكي از مشكلات زندگي مردم دست يابي به لوازم زندگي
است و چون اين مسأله حاد اجتماعي در اين زمينه بصورت بسياري وسيعي ملاحظه مي شود
كه شايد هر فرد، مكرر بلكه روزانه آن را مشاهده مي كند. بنابراين هر چه دولت خود را
از صحنة توزيع لوازم زندگي كنار بكشد، اين مشكل كمتر خواهد بود و يا اقلاً اعتراض
به دولت كمتر خواهد شد.

2- دولت يا سازمان
هاي قضائي بازرسان مخفي در همه مراكز فعاليت و ادارات دولتي از افراد صالح و نخبه
و مؤمن و متعهد به صورت گسترده قرار دهند تا كارهاي مسئولين و نحوة برخورد آنها با
ارباب رجوع و تقيد آنها را به ضوابط گزارش كنند. احساس وجود بازرسان مخفي به صورت
گسترده عاملي نيرومند و بازدارندة تخلف از مقررات است. به فرازي از نهج البلاغه در
اين زمينه توجه كنيد گر چه در يكي از مقالات گذشته اين قسمت را ذكر كرده ايم.

 

شرايط بازرسان مخفي

اميرالمؤمنين(ع) در
عهد نامه مالك اشتر مي فرمايد:

«اعمال و كردار
مسئولين را پي گيري كن و بر آنها بازرسان مخفي از راستگويان و وفاداران بگمار. كه
اين بازرسي مخفيانه تو انگيزه اي است براي آنها كه امانت را رعايت كنند و با مردم
خوش رفتاري نمايند. و از ياران خود بر حذر باش. پس اگر كسي از آنها دست به خيانت
آزيد و بازرسان متفق القول گزارش كردند به شهادت آنان اكتفا كن و آن شخص را به
عقوبت بدني محكوم كن و آنچه از اموال برده است بازستان آنگاه او را خوار و رسوا كن
و خيانت او را اعلان نما و ننگ بي اعتمادي را مدال او قرار بده».

اميرالمؤمنين(ع) دو
شرط را براي بازرس ذكر فرموده است:

1- راستگو باشد تا
تهمت ناروا به افراد مسئول نزند. 2- وفادار به حكومت باشد تا در بازرسي كوتاهي
نكند و به حسن ظن اعتماد ننمايد.

و همچنين حضرت براي
بازرسي سه فايده و نتيجه بيان نموده.

1- انگيزه اي است
براي رعايت امانت در مسئولين كه تخلف از مقررات و قوانين حكومتي نكنند. 2- با مردم
خوش رفتاري مي كنند. 3- خائن شناخته مي شود و به جزاي اعمال خود مي رسد.

به اميد آن روز كه با
تربيت اسلامي صحيح و حذف مقررات دست و پا گير نه مسئولين به روابط اهميت بدهند و
نه مراجعه كنندگان حاجتي به روابط داشته باشند و در سايه عدل اسلامي كه بحمد الله
همه خواهان آن هستند، هر كس به حق خود برسد انشاء الله.