شرح
خطبه منای امام حسین«ع» – بخش دوم
حضرت
آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی
اعوذ بالله من
الشیطان الرجیم. بسمالله الرحمن الرحیم. الحمدلله ربّ العالمین و صلّیالله علی
محمد و آله الطّیبین الطّاهرین و لعنتالله علی اعدائهم اجمعین.
«الاسلام بَدئُهُ محمدیٌّ
و بَقائُهُ حُسینیٌّ»
مروري بر مباحث
گذشته
بحث ما راجع به خطبهاي
بود که امام حسین«علیهالسلام» در سال پنجاه و هشت هجری در منا برای گروهی از
صحابه و تابعین ایراد فرمودند. عرض کردم كه اين خطبه دارای سه بخش بود و حضرت به
طور مفصل در آنجا رابطه امامت با ارکان اسلام، حتی توحید را مطرح فرمودند. بخش
اوّل فرمایشات ایشان حدود پانزده پرسش از دويست نفر صحابه و هشتصد نفر تابعین بود كه
همه پرسشها در مورد فرمایشات و کارهای پیغمبر در ارتباط با موضوع امامت و اهل بیت
و اشخاصی بود كه پیغمبر آنها را چه لفظاً و چه عملاً مدح کرده است. امام حسین«ع»
همه را در این پانزده سؤال گنجاند که غالباً راجع به علی«ع» بود و ابتدا هم از
علی«ع» شروع شد و بعد خاندان ايشان را مطرح كرد و همه هم تصدیق کردند که پیغمبر
اینها را ستوده است، حتی در ربط با ولایت نسبت به امت هم سخنان امام حسين«ع» را
تأييد كردند.
در گذشته مسائلی
را عرض کردم که ديگر تکرار نميكنم، از جمله آن مسايل، مطرح بودن رابطه تنگاتنگ
بین شناخت امامت و مسئله دین در معارف ماست. پیش از اینکه وارد بحث شوم نكتهاي را
عرض کنم، بعضيها البته به ذهن من تسامح در تعبیر ميكنند.
تفاوت دينداري و
دينشناسي
یک بحث در باب
مسئله دینداری به نحو سطحی مطرح است نه واقعی،(1) مثلاً کسی که نماز ميخواند
و روزه ميگيرد و امثال اینها، این آدم متدیّن است. این یک بحث عوامانه است. یک
بحث، بحث دينشناسي است. دینداری غیر از دينشناسي است. كسي که مثلاً نماز شب ميخواند
یا نماز اول وقت به جماعت ميخواند یا چه بسا روزههاي مستحبی هم ميگيرد، حالا او
دينشناس و اسلامشناسي هم هست یا نه؟ یکی از اموری که در آن خلط شده است و به خصوص
در بین افرادی که ميخواهند راجع به مسايل دینی حرف بزنند مغالطه ميشود، این است
که نميتوانند بین دینداری به آن معنا و دينشناسي، میان مسلمانی و اسلامشناسي
تفکیک کنند. چه بسا همین کسی که نماز ميخواهند و روزه ميگيرد، کارهایی کند که
خیال ميكند اینها از دستورات دینی است، ولی اگر ما بخواهیم در متن اسلام بررسی
کنیم، ميبينيم تمام اینها بدعت است. به تعبیری دینداری سطحی غیر از دينشناسي
است، مسلمان سطحی هرچند عامل هم باشد، غیر از اسلامشناسي است. اینها با هم فرق
دارند.
سياستِ سوق دادن
مردم به دينداري ظاهري
در صدر اسلام
همین مغالطه را کردند و از این راه، يعني سوق دادن مردم به سمت دینداری ظاهری وارد
شدند تا بر امت مسلّط شوند، زمام حکومت را در دست بگیرند و به اهداف شيطانيشان
برسند. البته اگر همین کار را هم ميكردند نسبتاً بد نبود! اما بدتر از این کردند.
امشب ميخواهم روایات مربوط را نقل کنم و قضایایی در این رابطه بگویم. مردم را از
اسلام واقعی و دین واقعی بيخبر نگه داشتند. دل امام حسین«ع» از این مغالطه و
فریبکاری که تشکیلات معاویه ميكردند به درد آمده بود.
بنياميه در
زمان معاویه، برای مقابله با اسلام ابتدا شمشیر را از رو نبستند. آن بتپرستهايي
که در شرایطی قرار گرفتند و مجبور به اسلام آوردن شدند، در اوایل کار هیچ وقت وارد
صحنه مبارزه با اسلام و توحید نشدند، چون ميدانستند نميشود و مردم طردشان ميكنند
و آنها را از جامعه بیرون مياندازند، لذا آنها دنبال مبارزه نرفتند. آمدند تا
توانستند دینداری ظاهری را تقویت کردند، آنهایی که بعد از پیغمبر اکرم در صدر
بودند، به تدریج مسائل را برملا کردند. من این را به عنوان مقدمه گفتم که بحثم را
بگویم.
امام حسین«علیهالسلام»
خوب ميدانست اینها دارند چه کار ميكنند، سالها برنامه ریخته بود که بساط اینها
را جمع کند، چون ميدانست كه اینها ميخواهند اسلام را نابود کنند. طرحهايي که
حضرت داشت همه دقیق و حسابشده بود. براي همين در منا روي هسته مرکزی کار، دست
گذاشت و يكييكي کارها و حرفهاي پیغمبر خصوصاً بعد از خود حضرت را در ارتباط با
امامت مطرح کرد و از همه با قسم به خدا تأیید گرفت؛ «انشدکم الله» به خدا قسمتان ميدهم
كه آیا پیغمبر اینها را گفت یا نه؟ همه آن جمع که صحابه و همچنين تابعین دسته اول
هستند، گفتند: «اللهم نعم».
جهتش را هم عرض
کردم، چون امام حسین«ع» خوب ميدانست که از نظر معارف ما و دین اسلام آن هسته
مرکزی از لحاظ بقای دین، موضوع امامت است، از فرمایشات پیغمبر هم اين مسئله معلوم
بود. لذا من سراغ آن روایاتی رفتم که اگر یادتان باشد گفتم خود عامه هم نقل ميكنند
که «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه»(2) از خاصه هم یک
روایت از امام صادق«علیهالسلام» نقل کردم.
در جلسه گذشته
روایتي را از امام صادق«ع» مفصل شرح دادم كه فرموده بودند: «من عرفنا كان مؤمنا و
من انكرنا كان كافرا».(3) روایت دیگري هم هست که من آن را مطرح نکردم
كه حضرت فرمودند: «قال: من لم يعرفنا و لم ينكرنا كان ضالا».چون از دو حال خارج
نیست، اگر امام را شناخت و تصدیقش کرد كه هيچ و الّا یا او را انکار ميكند يا
اصلاً او را نمیشناسد، امام صادق تمام تقسیمات را
طرح کرده است. «قال: من لم يعرفنا و لم ينكرنا كان ضالا حتي يرجع إلي الهدي الذي
افترض الله عليه من طاعتنا الواجبه فإن يمت علي ضلالته يفعل الله به ما يشاء».(4)
در مورد رابطه شناخت امام و خدا که در
روايت امام حسین«ع» بود، امام صادق«ع» در روایتي ميفرمايد: «الإمام علم بين
اللهعز و جل و بين خلقه فمن عرفه كان مؤمنا و من انكره كان كافرا»(5)
که حضرت در اینجا خيلي زيبا توضیح ميدهند.
مشخصات امام در
فرمايشات امام حسين«ع»
حالا من ميخواهم
سراغ یک مطلب اساسی بروم. خوب به حرفهاي من دقت کنید. من قبلاً مسائلی را راجع به
بخشنامههاي معاویه گفتم و چون نميرسيدم همه آنها را بگویم، حالا ميخواهم سراغ
کارهایی که کرده است بروم. همانطور که امام حسین«ع» در خطبهشان در منا در جمع
صحابه و تابعین مسئله امامت را علناً فرمودند و هيچكس هم انکار نکرد، در معارف ما مشخصاتی برای امامت مطرح
است که چه کسانی برای این جایگاه اهلیت دارند. در آن نامهاي كه خود امام حسین«ع»
به اهل کوفه نوشت و جواب اهل کوفه را داد، بهطور مختصر به اين مطلب اشاره دارد.
در آنجا هم نامه را با این جمله شروع ميكند: «فلعمري ما الإمام إلا الحاكم
بالكتاب» قسم به جان خودم كه امام نیست مگر کسی که حکم به کتاب، یعنی قرآن بدهد. «القائم
بالقسط، الدائن بدين الحق، الحابس نفسه علي ذلك لله»(6) و شروع ميكند
خصوصیات را ميگويد.
تلاش ائمه براي
شناساندن مشخصات امامت
همه اینها برای دينشناسي
است. ممکن است این حضاضت داشته باشد، اما ائمه ميخواستند مردم را از كجفهمي و
درك ناصحيح دین بیرون بکشند. گروه بنياميه ميخواست از جهالت مردم نسبت به اسلام
سوءاستفاده کند و آنها را همانطور نگه دارد. دیدید که معاویه به آن شخص کوفی گفت برو به علی[ع] سلام برسان و بگو
من صدهزار شمشیرزن دارم که اگر بگویم این جمل، ناقه است همه ميگويند ناقه است،
یعنی اگر من بگویم كه شتر نر، مادّه است، همه ميگويند مادّه است. یعنی من اینجا
صدهزار آدم نفهم دارم که تحت امر من هستند. ببینید که مردم شام چقدر از دین بیخبرند!
یعنی از اسلامشناسی و دینشناسی خبری نیست.
ائمه ما ميكوشيدند
مردم را دینشناس و اسلامشناس کنند، میخواستند به مردم شعور دینی بدهند، عکسش
بنیامیّه بود که ميخواستند مردم را در جهالت نگه دارند و از آنها بهره بکشند. من
یک جمله از علی«ع» ميگويم. حضرت دينشناسي و امامشناسي را برای مردم ميگويد، ميفرمايد:
«و كبار حدود ولايه الإمام المفرض الطاعه أن يعلم أنه معصوم من الخطاء و الزلل و
العمد و من الذنوب كلها صغيرها و كبيرها». امام، معصوم است، «لا يزل و لا يخطا» نه
لغزشی دارد و نه خطایی میکند، «ولا يلهو بشيء من الامور الموبقه للدين و لا بشيء
من الملاهي و انه أعلم الناس بحلال الله و حرامه و فرائضه و سننه».(7)
اینها به عنوان نمونه بود، روایات مفصلي از اهل بیت داریم که امامشناسی را مطرح ميكنند.
امام نباید از نظر علم روی زمین نظیر و مانند داشته باشد.
چون راجع به
معاویه قبلاً مسائلی را گفتم، الآن نميخواهم آنها را تکرار کنم، ميخواهم مطالبي
را اضافه کنم. چون او با امیرالمؤمنین طرف بود، يكي از كارهايش این بود كه به تمام
قلمرو حکومتی خودش بخشنامه کرد که نعوذبالله سبّ علی«ع» کنند و به این هم اکتفا
نکرد. دستور داد هر کسي كه بخواهد از علي تعریف کند و يا حب علی را داشته باشد،
بکشید. بعد دستور داد كه راجع به خلیفه اول، دوم و سوم و مدح آنها از لسان پیغمبر
اکرم حدیث جعل کنید. آنقدر حديث جعل كردند كه خودش گفت: بس است!
احاديث جعليِ
مربوط به جايگاه امامت
حالا ميخواهم
مطالب جدیدي بگویم که مطرح نكردهام. مگر به اینها اکتفا کرد؟ اصلاً و ابداً. او ميخواهد
امامت را بکوبد، چون اسلام به اين بستگی دارد، ميخواهد امامت را بکوبد و بعد هم
فاتحه اسلام را بخواند. ميدانست با اینها کار تمام نميشود. چون خودشان رواياتي
را در اين زمينه نقل کردند كه «من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميته جاهليه» حتی
پسر عمر هم شب، درِ خانه حجاج رفت تا با او بیعت کند، لذا باید برای این
مسئله فکری کند. همه ميدانند که پیغمبر
این جمله را گفته است و همه هم این را قبول دارند، پس بايد پایۀ امامت را زد. من
شروع ميكنم چند روایت جعلی را که عامه در ارتباط با همین مسئله جعل کردند، ميگويم.
به منابع مراجعه
کنید، اين روايات در صحاح و کنزالعمال است که بهترین کتاب عامه است که زیاد اینها
را نقل ميكند. این حدیث از کنزالعمال است. یک روایت از پیغمبر اکرم«ص» است كه:
«من یطع الامير فقد اطاعنی و من یعصی الامير فقد عصانی»(8) این یک
کبرای کلی بود. امیر چه کسی باشد؟ هر فرد نابابی که ميخواهد باشد. روایت دوم هم
از پیغمبر است: «الجهاد واجب علیکم مع امیر براً کان او فاجراً و اِن هو عمل
الکبائر» شما را به خدا آنهایی که اهل مطالعه هستند بروند در کنزالعمال و صحاح سته
نگاه کنند: «و ان هو عمل الکبائر و الصلاه واجبه علیکم خلف کل مسلم براً کان او
فاجراً و اِن هو عمل الکبائر»(9) یعنی اگر دیدی یکی رفت زنا کرد، بعد
به نماز ایستاد و گفت اللهاکبر؛ برو پشت سرش بگو: اللهاکبر!
طرح را ميبينيد
که از چه راهي وارد شدند؟ جعل كردند كه پیغمبر اینها را گفته است. نگاه نکنید ما
داریم کارهای خلاف ميكنيم، ما امیر هستیم و باید از امیر تبعیت کنید.
وجوب اطاعت از
شيطان مجسم در روايات جعلي
یک روایت دیگر
برایتان ميخوانم، ببینيد این دیگر چیست. از پیغمبر دارد: «یکون بعدی ائمه یهتدون
لا یهتدون بهدای» پیغمبر گفت بعد از من رهبرانی ميآيند و زمام جماعت را به دست ميگيرند
که به هدایت من هدایت نشدند «و لا یستنون بسنتی» اصلاً به سنت من هم کاری ندارند،
تمام بدعتگذارند «و سیقوم فیه رجال قلوبهم قلوب الشیاطین فی جثمان انس» در ميان
اینها افرادی هستند که دلهايشان دلهاي شیاطین در پیکره انسان است و شیطان مجسم
هستند، «قال قلت» راوی ميگويد: گفتم «کیف اصنع یا رسول الله ان ادرکت ذلک» وقتي
چنین چیزهایی پیدا ميشوند ما چه کار کنیم؟ حضرت فرمود: «قال تسمع و تطع للامیر» حرفهايش
را گوش کن و هرچه گفت، عمل کن! «و ان ضرب ظهرک و اخذ مالک فاسمع و اطع»!(10)
شيطنتها را ببینيد.
یک روایت دیگر
از پیغمبر است كه فرمود: «قال من رئی عن امیره شیئاً یکره فلیصبر» اگر دیدی كه
امير کار خطایی کرد، صبر کن. «فانه من فارق الجماعة الا
مات میتۀ جاهلیه»(11) معلوم است که دارند به کجا ضربه ميزنند.
كارهايشان دقیق و حسابشده است. این روایات به عنوان نمونه بود. یک وقت هست كه میگوید
بياييد همانطور که پیغمبر در مدح علی«ع» گفته است، در مدح عمرو و زید و بکر حدیث
جعل کنيد که اینها عقب نمانند و بتوانیم اینها را به خورد مردم دهیم، امّا یک وقت ميگويد
بياييد حدیث جعل کنيد که هر ناکسی سر کار آمد بگو چشم. هر زندیق، ولو اینکه گناه
کبیره انجام دهد، همین که امیر شد دیگر تمام است. این کوبیدن امامت است که برای
بقای اسلام محوریت دارد.
من دائم تکرار ميكردم
و الآن هم تکرار ميكنم که بخش اول خطبه حضرت، واقعاً عجیب است. حضرت دیده بود كه
اينها دارند چه کار ميكنند. مگر معاويه پسرش، یزید را نميشناخت؟ هر چه هم كه
ديگران گفتند گوش نکرد و برای پسرش بیعت گرفت؛ گفتند این اهل همه کاري هست، لذا
این حديثها را جعل کردند و الآن هم در كتابهايشان هست. مشکل امام حسین«ع» این
مسئله بود، لذا در اوّل خطبه آن پانزده سؤال را نقل کرد که همه هم نقش اساسی داشت
و برای صحابه و تابعین قابل انکار هم نبود. اول از همه آنها اقرار گرفت و در بخش
سوم هم به همین حاضران حمله کرد.
آیا مسئله با
این كار تمام شد؟ یعنی اگر امام حسین در مقابل آن سمپاشیهای معاویه و بنیامیه،
بگوید مسئله اینطور نیست که اینها گفتند؛ و آن چيزي که پیغمبر گفته است اين سخنان
است، مسئله تمام ميشود؟ نه.
معاويه یک نوع
سمپاشی دیگر و یک کار دیگر هم كرده بود، هدف بنياميه از آن سمپاشيها و آن
کارها این بود که زمام امور مسلمین را به دست خودشان بگیرند و به تدریج به آن
اهداف شوم که براندازی اسلام است برسند و باز همان مسائل مشرکانه را برگردانند. با
اين وضعيت اگر امام حسین«ع» بگوید: آنهایی که پیغمبر معرّفی کرد اهل بيت هستند نه
بنياميه، مطلب تمام ميشود؟ شیطنت بنياميه شیطنت قوياي بود، چون ميخواستند
خودشان سر کار بمانند. لذا اینجا دیدند با توجه به وضع خودشان و اطلاع جامعه از
سوابق اینها بايد كار ديگري انجا دهند. ميدانستند كه با اين وضع و با مشی فعليشان
و اطلاع عدهاي در مورد همسو نبودن مشي اينها با احکام اسلامی و به تعبیر دیگر
لاابالی بودنشان، نميتوانند امور مسلمین را به دست بگیرند، يعني اگر با این وضع
موجود به هر کسی كه مختصري شعور داشته باشد، بگویند: ما ميخواهيم زمام امور را به
دست گيريم، ميگويد: اينها اهلیت ندارند، لذا اینها آمدند یک دسته از احادیث دیگر
را جعل و منتشر کردند که چندتایش را از کتابهای خودشان خواندم و عرض کردم به
كتابهايشان مراجعه کنید.
الان چند روایت
دیگر را هم ميخوانم و بعد هم نتيجهگيري میکنم. آنهایی که طلبه و اهل علم هستند،
ميفهمند كه من بحث را چگونه پيش ميبرم. تمام عرايضم حسابشده است، ميخواهم همینطور
گام به گام نسبت به خطبه پیش بروم، ببینید امام حسین«ع» چه قدر دقیق مسئله را طرح ميكند.
اطاعت از رهبر
فاسد در روايات جعليِ عامّه
اين روايت را هم
از کنزالعمال برایتان نقل ميكنم؛ از پیغمبر اکرم«ص» نقل ميكنند: «الصلاة من السنة الصلاح
خلف کل امام» هر کسی براي نماز جلو ایستاد «لک صلاتک و علیه اثمه» تو نماز خودت را
بخوان به او چه کار داری؟ گناه هم به گردن او است «و الجهاد مع کل امیر لک جهادک و
علیه شره».(12)
یک روایت دیگر
از پیغمبر اکرم؛ «ستکون أثرۀ و امور تنکرونها؛ قالوا: یا رسول
الله کیف تأمر من ادرک منا ذلک؟» به زودی چیزهای خلاف دین ميبينيد، چیزهایی که
شما انکار ميكنيد که جزو اسلام است، گفتند یا رسولالله تو چه امر ميكني؟ اگر ما
چنین زمانی را درک کردیم، چه کار کنیم؟ «قال: تؤدون الحق الذی علیکم و تسألون الله
الذی لکم»(13) تو به اینها چه کار داری؟ اگر آنها آمدند مثلاً زکات
بگیرند یا از نظر اسلامی مالیات بگیرند، شما به آنها بدهید، چون زکات دادن واجب
است، تو زكاتت را بده، به اینها کاری نداشته باش. «تؤدون الحق الذی علیکم و تسألون
الله الذی لکم» اجر كارت را هم از خدا بخواه، حالا آنها هرچه بخواهند بکنند، تو
چیزی نگو.
یک روایت دیگر
از پیغمبر اکرم: «قال: وشرار أئمتكم» دیگر بالاتر از این نميشود. ائمه یعنی
آنهایی که رهبری جامعه را ميگيرند. «الذين تبغضونهم و يغبضونكم» بدترين رهبران
شما آن کسانی هستند که شما با آنها دشمن هستید و از آنها بدتان ميآيد و آنها هم
از شما بدشان ميآيد، «وتلعنونهم و يلعنونكم» شما آنها را لعن ميكنيد و آنها هم
شما را لعن ميكنند، «قيل يا رسولالله أفلا ننابذهم بالسيف؟» گفتند آیا اینجا بر
ما واجب نیست كه با شمشیر مقابلشان بایستیم و رویارویی کنیم؟ اینها آدمهاي
ناجوری هستند، کأنه دو راه ميرويم، ما که مسلمان هستیم یک کاری ميكنيم و آنها هم
یک کار دیگر ميكنند. «فقال لا ما أقاموا فيكم الصلاه» نه نه نه، یک وقت نروید با
آنها مبارزه کنید. تا موقعی که آنها بین شما نماز ميخوانند به رویشان شمشیر
نکشید. آن هم آن نمازهایی که در جلسه گذشته گفت اگر معصیت کبیره هم بکند، بایست و
پشت سرش نماز بخوان. شنیدید كه بنياميه چه طوری نماز ميخواندند، معاويه نماز صبح
چند رکعت خواند و بعد هم گفت سر حال بودم، میخواهی اضافهاش کنم؟! اینها ریشه
دارد «لا ما أقاموا فيكم الصلاه و إذا رأيتم من ولاتكم شيئاً تكرهونه» اگر از
كساني كه زمام امور را در دست گرفتند، خوشتان نمیآید «فاكرهوا عمله» يا از اعمالشان بدتان ميآید، مثلاً نعوذبالله شرب
خمر ميكند، زنا ميكند و امثال اینها، تا زماني كه نماز ميخوانند با آنها مقابله
نكنيد. «ولا تنزعوا يدا من طاعه»(14) یک وقت دستتان را از اطاعت اینها
کنار نکشید.
این چيزهایی که
دارم ميگويم پنهانی نیست، همه در كتابها چاپ شده است، ميليونها نسخه هم در دست
خودشان هست و ميخوانند. امام حسین«ع» اینها را هم دیده بود. حضرت هم مدح افرادی
را که سزاوار نبودند، دیده بود که معاویه و بنياميه این کار را کرده بودند و هم
این جعل روايات را دیده بود. دلِ امام حسین«ع» به درد آمده بود. كار بنياميه مسخ
اسلام بود. آنها اين روايات را منتشر ميكردند که دیگر کسی جرأت نکند اعتراض کند.
اینقدر مردم ذوب در ولایت بودند، البته ولایت شیطانی.
یک جو اینطوری
درست کرده بودند که کسی جرأت نکند اعتراض کند و بگوید تو داری برخلاف اسلام کار ميكني،
گاهی هم این تعبیرها را ميكردند که شقّ عصای مسلمین نکنید.
برنامهريزي
معاويه، حتي پس از مرگ
من دنبال مطلبي
بودم و فکر میکنم این قضیه برای بعد از معاویه است، وقتی که او مُرد، یک سری
مسائل رو شد، یک سری رو بود، روتر شد. کارهایی که کرده بود، جنایاتی که کرده بود،
رو شد و ظاهراً بعد این مسائل بود كه اين مطلب مطرح شد: «اذکروا موتاكم بالخیر»!(15)
من این را از كلكهاي بنياميه ميدانم. حالا که مرده است خوبيهايش را بگو، بديهايش
را نگو. ميخواهم بگویم چه طور اینها برنامهريزي شده در جامعه پيش ميرفتند. من
چون ميخواهم رعایتِ امانت کنم این را ميگويم که بعضيهايشان نه تعداد زیادي،
روایتی را تحت عنوان خروج بر ائمه جور نقل کردند، البته بعضيهايشان، ولی مهم این
چیزهایی بود که من خواندم. نشانيهايش را هم دادم.
یک جمله از ابن ابيالحديد
برایتان ميخوانم؛ «و عند اصحابنا ان الخروج علی ائمه الجور واجبه» درست در مقابل،
خروج بر ائمه جور واجب است، «و عند اصحابنا ایضاً ان الفاسق المتقلب بغیر شبهه
یعتمد علیها لا یجوز ان ینصر علی من یخرج علیه من یمتمی الی» اگر هم کسی را دیدید
که علیه ائمه جور خروج کرده است و بعد هم یک عدهاي ميخواهند با او طرف شوند، تا
موقعی که عذر شرعی ندارید، نميتوانيد او را تنها بگذاريد، بلکه باید به او کمک
کنید با این که عقيدهاش با عقیده شما یکی نیست. «و یأمر بالمعروف و ینهی عن
المنکر بل یجب ان ینصر الخارجون علیه و ان کانوا ضالین فی عقیدته اعتقدوها»(16)
که بحث شبهه دینی است «دخلت علیه» او ميآيد صاف در مقابل همه این حرفها ميايستد.
مواجهه امام با
شرايط خفقان
غرضم این بود؛
حالا امام حسین«ع» چه کار کند؟ فقط ببیند كه اينها چه نقشه شیطانی کشیدند. قبلاً
گفتم كه اينها اول شروع به سب کردن اهل بیت و علی«ع» کردند تا اینها را از صحنه
خارج کنند و بعد مدح کردن آن طرف و بعد هم دیدند كه اين كارها براي حكومت کافی
نیست، لذا رواياتي جعل كردند كه لااباليگريهاي خودشان را توجيه كنند. ميدانستند
كه اعمالشان با احکام اسلامی سازگار نیست، بالأخره چیزهایی هست که از ضروریات دین
است، مثلاً متن آیه قرآن است كه شرب خمر حرام است، نميتوانند متن آیه قرآن را
کاری کنند و همه اين كارها را هم مرتکب ميشوند و رهبری مسلمین را هم ميخواهند،
لذا آمدند آن احاديث را جعل كردند. یک جو خفقانی درست کردند.
استناد به قرآن
در حرمتِ تركِ نهي از منكر
این خطبه، خطبه
خیلی عجیبی است. واقعاً امام حسین«ع» از نوابغ روزگار است. حضرت زیرآب اینها را
بزند، باید مشت اینها را باز کند، اینها دروغ است. اینجا سراغ قرآن ميرود، دیگر
اینجا صحبت از این نیست که از پیغمبر و اهل بیت بگويد، اینجا سراغ قرآن ميرود.
بخش دوم؛ ميفرمايد:
«اعتبروا أيها الناس بما وعظ الله به أولياءه من سوء ثنائه علي الأحبار إذ يقول لو
لا ينهاهم الربانيون و الأحبار عن قولهم الإثم و قال لعن الذين كفروا من بين
إسرائيل إلي قوله لبئس ما كانوا يفعلون» ای مردم! از پندی که خدا در نکوهش از
علمای یهود به اولیا و دوستانش داده است عبرت بگیرید. آنجا علمای یهود است، اینها
هم جاعلان احادیث هستند، آنجایی که ميفرمايد چرا علمای دینی و احبار، یهودیان را
از سخنان گناهآميز و خوردن حرام نهی و جلوگیری نميكنند؟ شما چرا جلوی اینها را نميگيريد؟
نشستید تماشا ميكنيد؟ چرا از سخنان گناهآميز (كه «اثم» تعبیر ميكند)، از دروغ،
تهمت، بدعت و خوردن حرام نهی و جلوگیری نميكنيد و باز ميفرمايد آنها که از بنياسرائيل
کافر شدند مورد لعن و نفرین قرار گرفتند.
نهی از منکر
یعنی چه؟ داری منکر را ميبيني، جايز نيست که نهی از منکر کنی؟ اين نتيجه آن
احاديث جعلي است. و چه کار بدی را مرتکب شدند.
«و انما عاب
الله ذلك عليهم لانهم كانوا يرون من الظلمه الذين بين أظهرهم المنكر و الفساد فلا
ينهونهم عن ذلك رغبه فيما كانوا ينالون منهم و رهبه مما يحذرون» بعد هم آیه قرآن
را مطرح ميكند: «والله يقول فلا تخشوا الناس و اخشون و قال المؤمنون و المؤمنات
بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر»(17) و وارد کار ميشود.
نشستید دست رو دست هم گذاشتید و اینها هم هر غلطی ميخواهند ميكنند؟ هر مزخرفی كه
بگویند و هر کاری بکنند هیچ كاری نميكنيد؟ نه امر به معروفی، نه نهی از منکری؟
خدا دارد اینها را در قرآن ميگويد. اینجا بحث پیغمبر را مطرح نميكند که بگویند
دارد از رابطه خانوادگی مصرف ميكند. سراغ قرآن ميرود که من این بخش را از بخش
سوم جدا کردم و گفتم که این بخش دوم، خطاب به همگان است، کأنه امام حسین«ع» دارد
به توده مسلمانها ميگويد. ميگويد شماها وظيفهتان این است که به اصطلاح ما دانه
درشتها را نهي از منكر كنيد و آنها را متنبه کنید که در آینده اين بحث را شرح ميدهم.
پانوشتها
1ـ من راجع به دینداری قبلاً بحث کردم و منتشر شده
است (سلوک عاشورایی؛ منزل چهارم).
2ـ بحارالأنوار، ج32، ص321.
3ـ همان، ص325 و کنزالعمال، ج1، ص103.
4ـ بحارالأنوار، ج32، ص325.
5ـ همان، ج23، ص88.
6ـ همان، ج44، ص334.
7ـ همان، ج65، ص387.
8ـ العمده، ج1، ص46؛ کتب العقیده، ج16، ص112و…
9ـ سنن بیهقی، ج3، ص 121؛ سنن ابی داوود، ج7 ص، 64؛ کنزالعمال، ج4،
ص129و …
10ـ سنن بیهقی، ج8، ص157؛ صحیح ابنحبان، ج13، ص300؛ صحیح مسلم،
ج6، ص20 و…
11ـ سنن ابنی عوانه، ج4، ص432؛ صحیح بخاری، ج6، ص2588 و…
12ـ سنن بیهقی، ج8، ص185؛ سنن الدار
قطنی، ج2، ص 57؛ کنزالعمال، ج1، ص216 و…
13ـ جامع الاصول، ج1، ص56؛ صحیح مسلم، ج9،
ص379؛ موسوعه اطراف الحدیث، ج1، ص 82041 و…
14ـ کنزالعمال، ج6، ص60؛ سنن بیهقی، ج8،
ص158؛ مسند شامیین، ج1، ص333؛ مسند ابی یعلی، ج1، ص148، صحیح مسلم، ج9، ص403 و…
15ـ من فکر ميكنم اين هم از برنامهریزیهای
خودش بود، الآن دقیق نميتوانم این جمله را نسبت دهم، چون من در معارف خودمان
ندیدم، حالا هرکسی دیده است به من اطلاع بدهد. آیا تعبير «لا تذکروا موتاکم الا
بالخیر» از طریق معارف ما رسیده است؟
16ـ ؟؟؟
17ـ بحارالأنوار، ج97، ص79.
سوتیترها
* دینداری غیر
از دينشناسي است. كسي که مثلاً نماز شب ميخواند یا نماز اول وقت به جماعت ميخواند
یا چه بسا روزههاي مستحبی هم ميگيرد، حالا او دینشناس و اسلامشناس هم هست؟ نه.
* بنیامیه در
زمان معاویه، برای مقابله با اسلام ابتدا شمشیر را از رو نبستند، چون ميدانستند نميشود
و مردم طردشان ميكنند و آنها را از جامعه بیرون مياندازند، لذا آمدند تا
توانستند دینداری ظاهری را تقویت کردند، آنهایی که بعد از پیغمبر اکرم در صدر
بودند، به تدریج مسائل را برملا کردند.
* امام صادق«ع»
فرمودند: «من لم يعرفنا و لم ينكرنا كان ضالا» (هم کسی که ما را نشناسد و هم آنکه
انکارمان نکند، هر دو گمراهند). چون از دو حال خارج نیست، اگر امام را شناخت و
تصدیقش کرد كه هيچ و الّا یا او را انکار ميكند يا اصلاً او را نميشناسد.
* معاویه به
آن شخص کوفی گفت برو به علی[ع] سلام برسان
و بگو من صد هزار شمشیر زن دارم که اگر بگویم این شتر نر، مادّه است، همه ميگويند
مادّه است. یعنی من اینجا صد هزار آدم نفهم دارم که تحت امر من هستند. ببینید که
مردم شام چقدر از دین بيخبرند!
* یک وقت هست كه
میگوید بياييد همانطور که پیغمبر در مدح علی«ع» گفته است، در مدح عمرو و زید و
بکر حدیث جعل کنيد که اینها عقب نمانند و بتوانیم اینها را به خورد مردم دهیم،
امّا یک وقت ميگويد بياييد حدیث جعل کنيد که هر ناکسی سر کار آمد بگو چشم!
* یک جو این
طوری درست کرده بودند که کسی جرأت نکند اعتراض کند و بگوید تو داری بر خلاف اسلام
کار میکنی، گاهی هم این تعبیرها را میکردند که شقّ عصای مسلمین نکنید.
* نشستید دست رو
دست هم گذاشتید و اینها هم هر غلطی میخواهند ميکنند؟ هر مزخرفی كه بگویند و هر
کاری بکنند هیچ كاری نميكنيد؟ نه امر به معروفی، نه نهی از منکری؟ خدا دارد اینها
را در قرآن میگوید. اینجا بحث پیغمبر را مطرح نمیکند که بگویند دارد از رابطه
خانوادگی مصرف میکند. سراغ قرآن میرود.