حجت
الاسلام سيدجوادحسيني
صفحات
تاريخ پر است از طلوع و غروب تمدنها و اقوام و ملتهاي زيادي كه زماني به اوج عزت
و سربلندي رسيدند، اماپس از مدتی، قدرت و منزلتشان به ضعف و ناتواني تبديل شد.
بهراستي
چرا چنین است وآيا ميتوان باور كرد كه اين رخدادها براساس تصادف و يا بخت و شانس
بوده است يا سنتهاي «لا یتغيري» بر هستي حاكمند؟ در قرآن كريم در بيش از 17 آيه
با بيانهاي مختلف(1) صريحاً از سنتهای الهي حاکم بر جامعه یاد شده
است.
در دو
آيه، خداوند سرنوشت مردم و تمدنها را كاملاً با رفتار خود آنان و حالات روحي و
نفسي آنها گره زده است: در سوره انفال ميخوانيم: «ذلك بانالله لم يك مغيراً نعمة انعمها
علي قوم حتي يغيروا ما بانفسهم و انالله سميع عليم»؛(2) اين [هلاكت
فرعونيان و پيش از آن] به خاطر آن است كه خداوند هيچ نعمتي را كه به گروهي داده
تغيير نميدهد، جز آنكه آنها خودشان را تغيير دهند و خداوند شنوا و داناست». در
جاي ديگر میفرماید: «ان الله لا يغير ما بقومٍ حتي يغيروا ما بانفسهم؛(3)
(اما) خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتي) را تغيير نميدهد مگر آنها خود را تغيير
دهند».
امام
صادق«ع» فرمود: «خداوند پيامبري را مأمور كرد كه به قوم خود بگويد هيچ جمعيت و
گروهي كه در پرتو اطاعت من در خوشي و آسايش بودهاند، از آنچه موجب رضايت من است
تغيير حالت ندادهاند مگر اينكه من هم حال آنها را از آنچه دوست دارند به آنچه
بدشان میآید تغيير دادهام. همچنین هر گروه و خانوادهاي كه به خاطر معصيت،
گرفتار ناراحتي شده باشند و سپس از آنچه موجب ناخشنودی من است تغيير موضع دهند، من
هم تغییر موضع میدهم و آنها را به آنچه دوست دارند میرسانم».(4)
آیت
الله شهيد محمد باقر صدر ميگويد: قرآن سنتهاي تاريخي را در سه حقيقت ميداند:
1ـ
اولين حقيقت در سنن تاريخ، عموميت داشتن آن است. يعني سنتهاي تاريخ روابطي اتفاقي
و كوركورانه نيست و وضعي ثابت و تخلف ناپذیر دارد.
2ـ
دومين حقيقتی كه قرآن روي آن تكيه دارد، خدايي بودن اين سنتهاست. سنن تاريخي
رباني يعني مربوط به خداست. «سنةالله» و به
تعبير ديگر كلماتالله است.
3ـ
حقيقت سوم مسئله آزادي اراده و اختيار انسان است. پافشاري روي آزادي در انتخاب،
مخصوصاً در مسئله سنتهاي تاريخ، حائز اهميت بسياري است.(5)
بنابراین
يكي از علتهاي مؤثر در سقوط
بسياري از تمدنها فساد و بيبند و باري بوده است و اين هشداري به جامعه و مسئولان
امروز ماست كه سنتهاي تغييرناپذير الهي را ناديده نگيرند و مواظب باشند كه فساد
مالي و فسادهاي اخلاقي، جامعه را به سمت و سوي سقوط و نابودي سوق ندهد.
آنچه
پيش رو داريد نگاهي بسيار گذرا و خلاصه به برخي تمدنهاي بشري است كه بر اثر فساد
و بيبندوباري به ورطه سقوط و نابودي افتادند.
جريان
حضرت موسي«ع»
در زمان
حضرت موسي«ع» كه سپاه رزمي او پيش ميرفتند و شهرهاي ستمگران آن عصر را فتح ميكردند،
دشمنان و كافران آن حضرت به سراغ «بَلعم باعورا» آمدند كه به اسم اعظم الهي مسلط و
مجهز بود و درخواست كردند از آن طريق حضرت موسي«ع» و سپاهيانش را نفرين کند تا
شكست بخورند. با قبول اين مأموريت خلاف فرمان الهي، خداوند آن نعمت را از او گرفت
و نتوانست از اسم اعظم استفاده كند، با این حال او به كافران توصيه كرد: «زنان و دختران خويش را بياراييد و به
بهانة خريد و فروش، آنان را به ميان سپاه موسي بفرستيد و از اين راه سپاه مؤمن را
به فساد و نابودي بكشانيد». دشمنان
همين كار را كردند و نيروي رزمي حضرت موسي را به فساد كشاندند. خداوند «طاعون» را
بر آنان مسلط ساخت و بيست هزار نفر از آنان را به هلاكت رساند.(6)
تمدن
بابليان و شهوتراني
يكي از
تمدنهاي بسيار كهن بشري كه هنوز آثار آن در عراق باقي است، تمدن بابِل است. پايهگذاران
اين تمدن در آغاز بهشدت پايبند عفت و اخلاق بودند، ولي پس از مدتي و رسيدن به اوج
قدرت، سيرنزولي و انحطاطشان آغاز شد. ويل دورانت درباره علت انحطاط این تمدن ميگويد:
«در بابل كمكم عادت فسق و فجور به همه خانهها راه يافت و زنان خانوادههاي بزرگ
نيز به خودنمايي و آراستن و پيراستن خود به هنگام حضور در اجتماع پرداختند و اين
را جزو آداب و تعارفات معمولي پنداشتند و تا آنجا پيش رفتند كه «كونيتوس كورتيوس» در سال 42 ميلادي در
بيان شرح آنان مينويسد: در هيچ جاي دنيا اين اندازه امكانات براي استفاده از لذتهاي
شهواني فراهم نشده است. در آن هنگام كه معابد، ثروتمند شدند، اخلاق عمومي رو به
فساد رفت، مردم بابل كه در خوشگذرانيها غرق شده بودند، با كمال میل و رضاي خاطر
به فرمانبرداري از كاسيها و آشوريان و يونانيان گردن نهادند».(7)
تمدن
روم و يونان و بيبندوباري
روم و
يونان دو تمدن درخشان بودند كه در دورهای قيود اخلاقي در آن مراعات و فحشا عملي
غيرقانوني و زشت شمرده ميشد تا آنجا كه در مجلس بزرگان يونان، يكي از اعضاي مجلس
را كه در جلوي چشم دخترش همسرش را بوسيده بود، متهم به نقض كرامت اخلاقي و برضد او
سخنراني کردند. اين دوران، دوران اوج اين دو تمدن است، ولي زماني ميرسد كه اين دو تمدن در سراشيبي سقوط قرار ميگيرند
و اين درست در زماني است كه فحشا در روم رايج و فاحشهخانهها، مجمع بزرگان كشور و
محل تصميمگيريهاي اجتماعي ميشوند. بدتر از همه همجنسبازي نيز شايع میگردد و
برخي از فلاسفه آن زمان، آن را نشانة صداقت دو مرد ميشمارند.در اوج بردهداري
در روم در مجالس بزم، تكيهگاه بزرگان، سينة كنيزكان جوان بود و آنها مجبور بودند
در طول ساعتها چون بالش بيروحي از جاي نجنبند.(8)
در این
دوران، مردها و زنها بهشدت از قيد و بند ازدواج گريزان ميشوند،تا آنجا كه بيبند
و باري جنسي به اعتقادات مردم نيز سرايت میکند
و در ميان الهههاي متعدد، الههاي به نام «افروديت» (Aphrodite)
پرستش ميشود كه زني شوهرداراست و در عين حال با سه الهه ديگر رابطة جنسي دارد، گذشته
از اینکه با بشر عادي نيز ازدواج ميكند و از او الهه «كيوپيد»(kupid)یا الهه عشق به وجود ميآيد. در يونان نيز مسابقة زنان با بدنهاي
كاملاً برهنه در جلوی چشم مردان برگزار ميشود و فحشا رسماً مجاز شمرده ميشود و
از اينجاست كه سقوط اين دو تمدن آغاز ميشود.(9)
لاروس دانشمند فرانسوي (1817ـ1875) در اينباره مينويسد:
«تمدن روميان در اثر پيروي زنان از هوسهاي خود از هم پاشيده شد و امروزه در
اجتماع فعلي ما كه زنان با آزادي تمام به آرايش خويش ميپردازند و جز پرداختن به
تهييج و تحريك ديگران كاري ندارند، شباهت بسيار زيادي به روميان پيدا كردهايم.
بله ما اولين قومي نيستيم كه اثر اين اخلاق زشت را متحمل ميشويم. امروزه تزيين و
تهييج زنان و داستانهاي زشت جنسي و عشقي كه اساس ازدواج و خانواده را از هم ميپاشد،
ما را بهسرعت به طرف انحطاط و سقوط دعوت ميكند».(10)
تمدن چين و شهوتراني
«منتسكيو» درباره سلسلههای متعددي كه در چين به قدرت رسيدند و
بر اثر گرفتار شدن در بند هوسراني و تجملات سقوط كردند، چنين ميگويد: «در تاريخ ديده ميشود كه 22 سلسله از
سلاطين در چين فرمانروايي كردهاند. سه سلسله اول، مدت مديدي دوام آوردند، چون
عاقلانه حكومت ميكردند، ولي بعد از سه يا چهار پادشاه، فساد اخلاقی، تجمل، بيكاري
و لذتطلبی به جانشينان آنان روي آورد و روح و فكر سلاطين ضعيف شد و آنها را
دچار انحطاط کرد. علت اين بود كه در ابتدا سلاطين تقوا و دقت و مراقبت
لازمة سلطنت را داشتند، ولي در اواخر آن تقوا و پرهيز ناياب شد».(11)
يكي از خاقانهای چين براي محافظت از حرمسراي خود 3000 خواجه
داشت كه پيش از 8 سالگي، آنها را اخته كرده بود.(12)
فساد و زوال تمدن ايرانيان
سلسله هخامنشيان كه با تلاشهاي كوروش و داريوش به وجود آمد و
قدرت ويژهاي داشت، 220 سال حكومت كرد، ولي پادشاهان بعدي با فرو رفتن در لذتجويي
و بيبندوباري و فساد و عيش و نوش اين قدرت را تبديل به ذلت كردند.«ويل دورانت» در تحليل اين انحطاط مينويسد:
«شاهنشاهان هخامنشي كار جنگ را كنار گذاشتند و در شهوات غوطهور شدند،ملت به
سراشيبي فساد افتاد و بيعقلي بر كشور حاکم شد».
خشايارشاه معشوقههای فراوان داشت و يكي از بدترين نمونههاي
فسق و فجور براي ملت خود بود.(13) در دوره هخامنشيان زناشويي با محارم
از جمله با مادر مرسوم بود.(14) شمار كنيزكان حرم شاهي در اواخر دورة
شاهنشاهي به 329 و يا 360 رسيد.(15)
«كنت كورث» مورخي كه شرح جنگها و فتوحات اسكندر را نگاشته
است، مينويسد: «وي در مقابل اسلحه پارسيها شكستناپذير بود، ولي مغلوب معايب
آنان شد. ضيافتهاي نابهنگام، شرابخواريهاي بيحد و حصر، شبنشينيهاي بسيار و
ورود دستهدسته زنان بدكاره به دربار وي، همه اينها نشان ميداد كه اسكندر چگونه عادات
خارجي را اتخاذ ميكند و با خو كردن به این عادات، اسكندر از نظر مقدونيها آن
پادشاه سابق نبود و بهترين دوستانش، دشمنانش شدند.
اسكندر هنگامي كه عاشق دختر فرمانرواي يكي از مناطق ايران شد،
براي اينكه كسي با ازدواج او با يكي از افراد مغلوب، اعتراض نكند، دستور داد همه
لشكريان با زني پارسي ازدواج كنند، و بدينگونه در يك ده، هزار مقدوني با
دوشيزگان ايراني ازدواج كردند.(16) زنان و همسران اسكندر را به تعداد
روزهاي سال، 360 نفر نوشتهاند.(17)
اشكانيان و عامل نابودي آنان
اشكانيان با زدودن سلطه مقدونيان از چهرة ايرانيان، قدرت و
عظمت را در این كشور به دست گرفتند و مدت 474 سال (250 قبل از ميلاد تا 224
ميلادي) بر ايران حكم راندند. آنان اگر چه در زمان «ارشك»، «تيرداد» و «اردوان»
عفاف و دوري جستن از بيبندو باري و پرهيز از افراط در كامجويي و لذتخواهي را
رعايت ميکردند و حتي به زنان حق شركت در مجلس مردان را نميدادند و اندروني و
بيروني خانههاي ثروتمندان به طور كلي از همديگر مجزا بود. در دوران اشكانيان زنان
اجازة دخالت در هيچ امري از شئون دولتي نداشتند و طلاق بهكلي ممنوع و تنها در
صورت فحشا يا نازا بودن زن مجاز بود، ولي متأسفانه پس از گذشت دوران سخت استقرار
حكومت و استحكام پايههاي آن، كمكم به طرف عياشي و فساد كشيده شدند و در جنگها،
هزاران روسپي را به همراه لشكر ميبردند تا سرانجام در دوران اردوان پنجم عياشترين
پادشاه اين سلسله كه همواره غرق در عيش و عشرت بود، اردشير بابكان توانست لشكر او
را شكست و براي هميشه به حكومت اشكانيان پايان دهد.(18)
ساسانيان و فرو رفتن در فساد
اردشير بابكان پايهگذار سلسله ساسانیان بود؛ سلسلهای كه
توانست با تشكيل حكومت واحد، همپايه تمدن روميان را پايهگذاري کند و از سال 224
الي 653 ميلادي قبل از فتح مسلمانان، حكومت ايران را در قبضه خود داشته باشد.
در ابتدا دوران ساسانیان، كار زنان پردهنشيني بود و زنا جرم
شمرده ميشد و موجب جدايي زن و شوهر و پرداخت جريمه نقدي سنگين بود، ولي آرام آرام
غرق در فساد و زنبارگي شدند.اردشير بابکان پیشبینی کرده بود: «حال پادشاهي كه
سلطنت را بدون رنج به ارث برد، بسيار وحشتناك است، چرا كه او گمان ميكند اكنون
فرصتي براي عيش و نوش و خوشگذراني يافته است و از اين راه است كه درهاي بلا باز ميشود
و سستي در دولت پديد ميآيد».(19)
نمونههايي از فساد اين سلسله
*هنگامیکه يزدگرد
سوم به ميدان جنگ با مسلمانان ميآمد، هزار طباخ، هزار رامشگر و نوازنده و هزار
يوزبان و بازبان و جمعيتي بسيار از كنيزكان در خدمت او بودند و او اين عده را كم
ميدانست.(20)
* خسرو پرويز بنابر آنچه در مجملالتواريخ آمده است، 12 هزار
زن برده و آزاد داشت و در شبانهروز چندين(21) نوبت با آنان مباشرت میکرد.(22)
* اشراف در دورة ساساني به اندازه يك دوره تسبيح
يعني صد زن در حرمسرا گرد ميآوردند.(23)
* در اين دوره ازدواج
استقراضي، يعني زن خود را به ديگري دادن مرسوم بود و فرزند، متعلق به شوهر اول
محسوب میشد.(24)
فساد و سرانجام خوارزمشاهيان
آخرين پادشاه اين سلسله، سلطان جلالالدين منكبرني است كه از
سال 617 تا 628 هجري قمري بر خوارزم و خراسان و عراق و آذربايجان تسلط داشت. وي
دلبستگي فراوانی به زنان و حتي غلامان داشت و افراط در بادهگساري و زنبارگي، ضمن
پايان دادن به سلسله او، باعث تسلط مغول و نابودي بسياري از انسانها و سرمايههاي
كشور شد و عاقبت با كشتي شكستهاي از مقابل لشكر دشمن گريخت و بسياري از زنان خود
را جا گذاشت و به دست دشمن سپرد.(25)
فساد و انقراض امويان
مسلمانان با امكانات كم و صبر و بردباري، ارتش مقتدر ايران و
روم را شكست دادند و بر قسمت وسيعي از كره زمين سيطره پيدا كردند. بعد از قدرت
امويان، مسير ترسيم شده توسط رسول خدا«ص» تغيير يافت و تمامي ارزشهاي اسلامي به
كنار گذاشته شد و فساد كمكم تمام اركان حكومت را فراگرفت.
نمونهها:
*يزيدبن عبدالملك از جمله
آخرين پادشاهان اين سلسله بود كه كاري جز ميگساري و زنبارگي نداشت، تا بدانجا كه
وقتي كنيز نوازنده او «حبابه» مُرد، جنازه او را به مدت هفت روز در آغوش داشت! و
خود نيز پس از چند روز از دفن حبابه، به درك واصل شد.(26)
* وليدبن يزيد بن
عبدالملك آنچنان مست شهوت و عياشي ميشد كه حتي به دخترش تجاوز كرد و با فاحشهها
در حوضي كه پر از شراب كرده بود به شنا و عياشي ميپرداخت و وقاحت را به جايي
رساند كه قرآن را نيز تيرباران كرد.(27)
*منصوربن ابوعامر اموي در اندلس براي محبوبة خود «ام هشام»
قصري متحرك از نقره ساخت.(28)
*خالدبن وليد» با اینكه فرمانده سپاه مسلمين بود، ولي هوسراني
و شهوتپرستي در وجود او خيمه زده بود. او عشق «ام تميم» همسر «مالك بن نويره» را
در دل گرفته بود و با كشتن مالك همان شب، وي را در آغوش گرفت، در حالی که رسول
خدا«ص» مالك را اهل بهشت معرفي كرده بود.(29)
عباسيان در دام فساد
بنيعباس نيز عليرغم سفارشهاي سفاح- بنيانگذار اين سلسله- در
زيادهروي در شهوت و بيبندوباري، از پيشينيان خود جلو افتادند و به همان سرنوشت
دچار شدند و با شكست فضاحتبار از لشكر مغول، كرسي خلافت را به آنها واگذار كردند.
نمونهها:
* در كاخ هارونالرشيد 300 كنيز عودزن و دفزن، نيزن،
آوازخوان و رقاص وجود داشت.(30) همين هارون كنيزي با صدهزار دينار طلا
و كنيز ديگري به 3600 دينار خريد و بعد از يك شب به فضل بخشيد.(31)
* هلاكوخان دستور داد
حرمسراي معتصم را بشمارند؛ نتيجه آن 700 زن و 1000 خادم بود.(32)
* در حرمسراي متوكل
عباسي 4000 كنيز وجود داشت و امرا براي او كنيزان زيبا را ميفرستادند، از جمله
عبدالله بن طاهر 400 كنيز به متوكل هديه كرد.(33)
فساد در دستگاه مغولان
مغولان خصوصاً بنيانگذار آنان چنگيز، عليرغم همة وحشيگريها،
سخت پايبند عفت و وفادار به كانون خانواده بودند و از افراط در شهوات خودداري ميكردند.
ماركوپولو در «سفرنامه»ی خود مينویسد: «زنان مغول از لحاظ
عفت، عصمت، وفا و وظيفهشناسي در برابر شوهر همانند ندارند و بيوفايي در نظر آنان
عيب بزرگ اخلاقي محسوب ميشود و پاكدامني و حجب و حياشان قابلتوجه و تحسين است و
تا بدانجا به اين عادات اخلاقي پايبند بودند كه چون منطقه «كامول» در تبت را فتح
كردند، رسم قبيح آنان [دراختيار ميهمان قرار دادن همسر و دختران] را كه منافي عفت
و اخلاق بود، بشدت ممنوع كردند و براي آن مجازات مقرر ساختند.(34)
ولي پادشاهان اين سلسله نيز بعد از مدتي سرگرم فساد و بيبند و
باري شدند. از جمله:
*در حرمسراي چنگيزخان 500 زن وجود داشت كه به عنوان همسران و
همخوابگان او به حساب ميآمدند.(35)
*تيمور لنگغير از كنيزان، 8 زن دائمي داشت.(36)
*خليفه فاطمي
المعزالدين مدتها در فكر حمله به مصر بود، ولي لشكر مجهز چهارصد هزار نفري اخشيد
فرمانرواي مصر را مانع خود ميدانست تا اينكه به او خبر رسيد دختر اخشيد كنيزكي را
براي ارضاي شهوت خريده است، با اين خبر فرياد المعزالدين بلند شد كه من پيروز ميشوم
چون فهميدم خاندان سلطنتي اينگونه در فساد و شهوتراني غوطهورند.سرانجام سردار
خود جوهر را براي فتح مصر فرستاد و بساط حكومت اخشيد را درهم پيچيد و حكومت
فاطميان را در مصر برقرار ساخت. جرجي زيدان ضمن نقل اين جريان ميگويد: «اين نكته
بر هيچكس پوشيده نيست كه عفت بهترين نگهبان هر حكومتي است».(37)
جالب اين است كه خود فاطميان نيز دچار همين بليه شدند و
سرانجام بساطشان به همین ترتیب جمع شد:
الحاكم بالله خليفه فاطمي مصر بيش از ده هزار كنيز و غلام داشت
كه 1500 تن از این كنيزان در حال دوشيزگي در نوبت همخوابگي بودند. وقتي صلاحالدين
ايوبي بر كاخ فاطميان مصر دست يافت ديد
دوازدههزار زن در آن كاخ وجود دارد كه جز خليفه مرد ديگري نداشتند.(38)
پينوشتها:
[1]ـ سنة
الاولين، انفال، 28؛ ولاتجد لسنتنا تحويلا، اسراء، 77؛ ولن تجدوا لسنة الله
تبديلا، فاطر 43؛ ولن تجد لسنة الله تحويلا، فاطر، 43.
2ـ انفال، 53.
3ـ رعد، 11.
4ـ نورالثقلين، حويزي، ج 2، ص 163، به نقل از
تفسير نمونه، ج 7، ص 231.
5ـ سنتهاي تاريخ در قرآن، شهيد محمدباقر
صدر، ترجمه سيدجمال موسوي، ( تهران: انتشارات روزبه، بيتا)، صص 53ـ59.
6ـ بحارالانوار، محمدباقر مجلسي، بيروت، ج
13، ص 373 و ر.ك: ذيل آيه 157، اعراف، تفاسير قرآن.
7ـ تاريخ تمدن، ويل دورانت، ترجمه احمد آرام
ودیگران، ج دوم، (تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1367 ش)، ج 1، ص
292.
8ـ پشت پردههاي حرامسرا، ص 128.
9ـ فساد سلاح تهاجم فرهنگي، مدني بجستاني، (
چاپ اول، قم: دفتر انتشارات اسلامي، 1374)، ص 188، با تغيير و تلخيص.
10ـ دائرةالمعارف القرن العشرين، محمدفريد
وجدي، بيروت، دارالمعرفه، سوم، ج 4، ص 476.
11ـ روح القوانين، مونتسكيو، ترجمه علياكبر
مهتدي، چاپخانه مجلس، 1322 ش، ص 225.
12ـ پشت پردههاي حرامسرا، حسن آزاد،( چاپ
چهارم، اروميه: انتشارات انزلي، 1366).
13ـ تاريخ تمدن، پیشین، ج 1، ص 441.
14ـ پشت پرده حرمسرا، ص 56.
15ـ همان، ص 59.
16ـ همان، ص 79.
17ـ همان، ص 78.
18ـ فساد؛ سلاح تهاجم فرهنگي، پیشین، ص 191؛
پشت پردههاي حرمسرا، ص 84.
19ـ پشت پردههاي حرمسرا، ص 115.
20ـ فساد سلاح تهاجم فرهنگي، پیشین، ص 193 و
پشت پردههاي حرمسرا، ص 115.
21ـ در منبع دارد: سين مرّه.
22ـ پشت پردههاي حرمسرا، حسن آزاد، پیشین، ص
119.
23ـ همان، ص 106.
24ـ همان، ص 103.
25ـ روضة الصفا، ميرمحمدبن سيد برهانالدين
مشهور به ميرخواند، (انتشارات كتابفروشيهاي خيام، مركزي، 1339)، ج 4، ص 436؛ پشت
پرده حرمسرا، ص 178.
26ـ روضة الصفا، همان، ج 3، ص 330 و پشت پردههاي
حرمسرا، ص 139.
27ـ شيعه و زمامداران خودسر، محمدجواد مغنيه،
مركز نشر معارف اسلام، شماره 1، دوم، 1336، صص 145 و 146.
28ـ پشت پردههاي حرمسرا، صص 150 و 179.
29ـ شرح ابن ابيالحديد، (قم: كتابخانه
مرعشي)، ج 17، صص 202ـ214.
30ـ پشتپردههاي حرمسرا، همان، ص 147.
31ـ همان، ص 160.
32ـ همان، ص 170.
33ـ همان، ص 169.
34ـ فساد سلاح تهاجم فرهنگي، پیشین، ص 196.
35ـ پشت پردههاي حرامسرا، ص 219.
36ـ همان، ص 251.
37ـ همان، ص 136؛ تمدن اسلام، جرجي زيدان، ص
999.
38ـ
پشت پردههاي حرمسرا، ص 171.
سوتیترها:
1.يكي از علتهاي مؤثر در سقوط بسياري از تمدنها فساد و بيبند و باري
بوده است و اين درس عبرت و هشداري به جامعه و مسئوان امروز ماست كه سنتهاي
تغييرناپذير الهي را ناديده نگيرند و مواظب باشند كه فساد مالي و فسادهاي اخلاقي
جامعه را به سمت و سوي سقوط و نابودي سوق ندهد.
*بلعم باعورا به كافران قوم موسی«ع» توصيه كرد برای شکست این
پیامبر: «زنان و دختران خويش را بياراييد و به بهانة خريد و فروش، آنان را به
ميان سپاه موسي بفرستيد و از اين راه سپاه مؤمن را به فساد و نابودي بكشانيد»!
*«كونيتوس كورتيوس» در سال 42 ميلادي در بيان علت شکست تمدن بابِل مينويسد:
در هيچ جاي دنيا اين اندازه امكانات براي استفاده از لذتهاي شهواني فراهم نشده
است. در آن هنگام كه معابد، ثروتمند شد اخلاق عمومي رو به فساد رفت، مردم بابل كه
در خوشگذرانيها غرق شده بودند با كمال میل و رضاي خاطر به فرمانبرداري از كاسيها
و آشوريان و يونانيان گردن نهادند.
* دوران اوج دو تمدن زمانی در سراشيبي سقوط قرار ميگيرد كه فحشا
در روم رايج و آزاد اعلام و فاحشهخانهها
مجمع بزرگان كشور و محل تصميمگيريهاي اجتماعي ميشود و بدتر از همه همجنسبازي
نيز شايع و برخي به اصطلاح فلاسفه آن زمان، آن را نشانة صداقت دو مرد ميشمارند!
* «لاروس» دانشمند فرانسوی:
تمدن روميان در اثر پيروي زنان از هوسهاي خود از هم پاشيده شد و امروزه در اجتماع
فعلي ما كه زنان با آزادي تمام به آرايش خويش ميپردازند و جز پرداختن به تهييج و
تحريك ديگران كاري ندارند، شباهت بسيار زيادي به روميان پيدا كردهايم… [این
وضعیت] ما را بسرعت به طرف انحطاط و سقوط دعوت ميكند.
*منتسكيو: در تاريخ ديده ميشود كه 22 سلسله از
سلاطين در چين فرمانروايي كردهاند. سه سلسله اول، مدت مديدي دوام آوردند، چون
عاقلانه حكومت كردند، ولي بعد از سه يا چهار پادشاه، فساد اخلاق، تجمل[گرايي]،
بيكاري و جلب لذات به جانشينان آنان روي آورد و در كاخ سلطنتي روح و فكر سلاطين
ضعيف شد و آنها را دچار انحطاط کرد.
*ويل دورانت: شاهنشاهان هخامنشي كار جنگ را كنار
گذاشتند و در شهوات غوطهور شدند و ملت به سراشيبي فساد افتادند و بيعقلانگي به
كشور حاکم شد…چرا كه آنان پس از گذشتن دو سه نسل از زندگي آميخته به سختي، به
خوشگذراني مطلق پرداختند. در دوره هخامنشيان زناشويي با محارم از جمله با مادر
مرسوم بود.