حیات جاوید در آئینه معارف جعفری

 

 حضرت آیت الله جوادی آملی

اشاره:

بي‌شك جاودانگي معارف ناب قرآن
كريم و سيره و سنت حسنة معصومين(ع) وامدار گنجينة گرانبهاي جعفري و تلاش و مجاهدات
پيگير رئيس مذهب تشيع، حضرت امام جعفر صادق (ع) است.

حضرت آيت‌الله جوادي آملي در مطلب پيش رو، انسان‌شناسي در‌
انديشه‌هاي نوراني امام صادق (ع) را مورد پژوهش قرار داده‌اند.  

 

آموختن صدق در گفتار، متجلي در ‌انديشه امام صادق (ع)

امام صادق (ع) گذشته از مزاياي عامة امامت و ولايت، ويژگي
خاصی دارند و همانند هر يك از ائمه (ع) مظهر نامي مخصوص از اسماء حُسناي حقند.
حضرتش كه به صادق ملقب شد، انسان‌ها را به فراگيري صدق دعوت مي‌كند و چنين مي‌گويد:
تَعَلَّمُوا الصِّدقْ قَبلَ الحَديث.(1) قبل از سخن گفتن، ادب صداقت را
بياموزيد. خواه سخن مربوط به امور نظري باشد، حق بگوييد، خواه مربوط به امور عملي
باشد، صادق باشيد. تا انسان ميزان صدق نشد، به صداقت آگاه نيست و وقتي به صداقت
آگاه نشد، معيار سخن در اختيار او نيست. نه مي‌تواند سخن بگويد، نه مي‌تواند سخن
سخنوران را بسنجد، زيرا معيار سخن، صدق است و اين صدق با جان انسان صادق عجين است
و تا روح صادق نبود، هرگز انسان ميزان سخن نخواهد داشت؛ تَعَلَّمُوا الصِّدقْ
قَبلَ الحَدِيثْ.

 

عقل، تنها محور تشخيص حق

و اين صدق چون همان حق است و تنها محور تشخيص حق، عقل است،
حضرتش ما را به تعيين محور صدق كه عقل است فرا می‌خواند و می‌فرماید: دُعامَهُ
الإنسانِ اَلعَقلْ؛(2) يعني زير بناي حيات انسان، انديشه است. اگر در
مباحث نظری گفته‌اند:‌ «اي برادر! تو همه ‌انديشه‌اي»، در مسائل عملی نيز گفته‌اند
كه: «‌اي برادر! تو همه اراده و نيّتي». انسان بايد خوب بفهمد و به فهميده‌ها خوب
عمل كند. لذا امام ششم (ع)، هم ستون‌ انديشه را عقل مي‌دانند و هم ستون عمل را عقل
مي‌دانهد كه عقل چيزي است که بِهِ يُعبَدُ الرَّحمن وَ يُكتَسَبُ الجِنانْ.(3)

و اين امامان، عقل منفصل امت اسلامي‌اند كه در زيارت جامعه
به پيشگاه آنان عرض مي‌كنيم: بِكُمْ يُعبَدُ الرَّحمن.(4) اگر عقل هر
انساني معيار عبادت اوست، امامان معصوم (ع) عقل امّت اسلامي‌اند و اگر امّت اسلامي
توفيق عبادت دارد، در پرتو ارتباط با امامان است كه بِهِمْ يُعبَدُ الرَّحمنْ.

 

روح انسان، اساس هستي اوست

و آن گاه برای این که انسان هم در بُعد نظر عاقلي نيرومند
و هم در بُعد عمل صاحب اراده‌اي قوي باشد، به همه ما آموخت: اَصلُ المَرءِ لُبُّهُ(5)
يعني انسان مركب از دو حقيقت همسان به نام جسم و روح نيست و بيش از يك حقيقت ندارد
كه اصلش روح و فرعش بدن است: اَصلُ المَرءِ لُبُّهُ وَ مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا
قَوِيَتْ عَلَيهِ النِيَّه.(6) يعني اگر روح تصميم گرفت، بدن اظهار ضعف
نمي‌كند. ممكن نيست روح ارادة نيرومند داشته باشد و بدن در پيكار در بماند! اظهار
ضعف بدن محصول ضعف ارادة روح است و چنين نيست كه بدن در تصميم‌گيري، همتاي روح نقش
مؤثر داشته باشد! اين از غُرر روايات ماست كه فرمود: مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا
قَوِيَتْ عَلَيهِ النِيَّه. اگر ارادة يك ملتي مستحكم شد، هرگز بدن آن ملت اظهار
وَهن نمي‌كند و اگر جان يك ملتي قوي شد، بدن در نمي‌ماند.

اگر در بلنداي سخن امير سخن علي بن ابيطالب(ع) مي‌خوانيم
كه: مَا قَلَعْتُ بابِ خِيبَر بِقُوَّهٍ جَسَدانِيَّهٍ وَ لا قُوَّهٍ غِذائِيَهٍ
وَ لكِنْ بِقُوَّهٍ مَلَكوتِيَهٍ وَ نَفسٍ بِنُورِ رَبِّها مُضِيئَه؛(7)
روي قدرت اراده است. اگر حضرتش فرمود: من در خيبر را با نيروي بدن نكندم، بلکه با
قدرت از جاي كندم، يعني اگر اراده نيرومند شد، بدن توانمند مي‌شود. قدرت روح است
كه بدن را نيرومند مي‌كند، زیرا این ضعف روح است كه در بدن پيدا مي‌شود.

 

فرومايگي انسان ستمكار از نگاه امام جعفر صادق (ع)

اين بيان امام صادق «ع» به هر انساني دستور تقويت اراده مي‌دهد
كه به چيزي جز خدا نينديشد. قدرت اراده ۀدمی در مسائل كمّي نيست. آنكه در مسائل
مادي نيرومند است، گرفتار ضعف اراده و قدرت بدن است. آن که در گناه نيرومند است، همچون
فردی اسير است و انسان اسير، ذليل. آنكه ستم مي‌كند، خواه ستم به خود، خواه ستم به
غير، فرومايه است و انسان فرومايه از قدرت اراده محروم! فرمود: اَلظالِمُ ذَلِيلْ:
ستمكار فرومايه است. ذلت در ظلم ظهور مي‌كند و عزت در اطاعت جلوه مي‌كند. آنكه
نتواند غرائز را رام كند، انسان ذليل است، آنكه نتواند هوس را مهار كند، انساني
است ذليل. إنَّ الذَّلِيل هُوَ الظالِمْ(8): ستم‌پذير، احدی جز فرومايه
نخواهد بود.

امیرالمأمنین فرمود: لا يَحتَمِلُ الضِيم إلا الذَّلِيل(9):
ظلم را جز انسان فرومايه نمي‌پذيرد. انسانی که ستم مي‌كند، ذليل است و آن کس که
ستم مي‌پذيرد، ذليل. قدرت اراده، انسان را به عدل مي‌خواند تا نه سلطه‌گر باشد، نه
سلطه‌پذير. اگر انسان توانست هر ستمي را در پرتو اتكاي به قدرت حق حل كند، چرا از
ميدان وسيع اراده مدد نگيرد و بالا نيايد و دست ستم را از آستين ستمكار قطع نكند؟!

 

صعود دعاي انسان ستمديده به آسمان
معنوي

امام ششم(ع) فرمود: دَعوَهُ المَظلُومْ تَصعَدُ إلَي
السَّماء.(10): آه مظلوم و دعاي ستمد‌يده به آسمان صعود مي‌كند. اين
كلمة طيّبه است. خدا فرمود: إلِيهِ يَصعَدُ الكَلِمُ الطَيِّبْ،(11) و امام
ششم مُبيّن قرآن است و مي‌گويد: دعاي انسان ستمديده به آسمان مي‌رود. اين آسمان به
معنی فضاي بالا نیست، بلکه آسماني است كه رزق ما‌ آنجاست. وَ فِي السَّماءِ
رِزقُكُمْ.(12) آسماني است كه اين آسمان‌ها در آنجاست. آن آسماني كه
درهايش به روي مؤمنين باز است و هرگز به چهرة كفار گشوده نمي‌شود. لا تُفَتَّحُ
لَهُمْ اَبوابُ السَّماء.(13) آن آسماني كه فرشتگان خاص صاحبان آنهايند،
گيرندگان وحي آسماني‌اند، وَ اُوحي فِي كُلٍّ سَماءٍ اَمَرَها.(14) آن
آسمان جاي صعود دعاي ستمديدگان است. اگر انسان بداند دعاي او به درون آسمان‌ها راه
پيدا مي‌كند، هرگز ستم نمي‌پذيرد و حاضر هم نيست ستم كند.

 

عبادت تنها راه قوت اراده

امام ششم (ع) راه تقويت اراده را كه همان اصالت عقل است،
در ميدان عبادت خلاصه كرد. تنها راه قدرت اراده، عبادت است. براي نيرومند كردن نيت،
راهی جز عبادت نيست. فرمود: خَفِ الله كَأنَّكَ تَراه فَإنْ لَمْ تَكُنْ تَراهْ
فَإنَّهُ يَراكْ. وَ إنْ كُنتَ تَري أنَّهُ لا يَراكْ فَقَدْ كَفَرتْ. وَ إنْ
كُنتَ تَري أنَّهُ يَراكْ وَ لكِنْ بارَزتَ بِالمَعصِيَه. فَقَدْ جَعَلتَهُ
اَهوَلَ الناظِرينَ إلَيكْ.(15): آن چنان از خدا بترس كه گويا خدا را
مي‌بيني. و نیز کفته‌اند: اَلإحسانْ أنْ تَعبُدَ اللهَ كَأنَّكَ يَراه،(16):
طوري از خدا بترس كه گويا خدا را مي‌بيني. اگر تو خدا را نمي‌بيني، او تو را مي‌بيند.
اگر مي‌پنداري كه خدا تو را نمي‌بيند، يك پندار كفرآميز است و اگر مي‌داني كه خدا
تو را مي‌بيند و با این همه تن به تباهي مي‌دهي، خدا را از نازل‌ترين بينندگان
قرار داده‌اي، زیرا در حضور ديگر ناظران دست به گناه دراز نمي‌كني، لکن در محضر
خدا دست به گناه آلوده مي‌كني!

امام سخن از إنّهُ يَراه می‌گوید و به شاگردان مي‌فرمايد: «كَأنَّكَ
تَراه»: از خدا بترسيد. اين خوف، ديگر خوف از جهنم و خوف نفسي نيست، بلکه خوف عقلي
است. امام، خود آن چنان از خدا مي‌ترسد كه خدا را مي‌بيند. امتی كه امام‌گونه
رفتار مي‌كند، طوري از خدا مي‌ترسد كه گويا خدا را مي‌بيند. فرق بين امام و امت
همان «إنَّ» و «كَأنَّ» است. امام الگوي امت است، خدا را مي‌بيند و مي‌هراسد. امت
گويا خدا را مي‌بيند و مي‌هراسد. اين پايگاه رفيع را امام ششم به ما آموخت.

 

حضور و شهود دائمي خداي سبحان
متجلي در مناظرات امام صادق «ع» با ماديون

وقتي ابن أبي العوجاء که ‌انديشه‌اش مادي بود و طرفدار
اصالت حس، در مناظره‌ای به امام ششم(ع) عرض كرد: ذَكَرتَ فَأحَلْتَ عَلي غائِبْ.(17)
:تو ما را به يك امر غائب دعوت مي‌كني. ما تا چيزي را نبينيم و حس نكنيم، نمي‌پذيريم.
حضرت فرمود: كِيفَ يَكُونُ غائِباً مَنْ هُوَ خَلقِهِ شاهدْ،(18) لا
يَخلُوا مِنهُ مَكانْ.: من تو را به يك شاهد و حاضر دعوت كرده‌ام. خدا كه غائب
نيست! خدا با شماست، جايي از خدا خالي نيست و در هر حال در محضر خدايي! وَ هُوَ
اَقرَبُ إلِينَا مِنْ حَبلِ الوَريد(19) ، چگونه غائب است؟

اين سخن كسي است كه خدا را با جان مي‌بيند و نه با چشم كه:
لا تُدرِكُهُ الأبصارْ وَ هُوَ يُدرِكُ الأبصار.(20) امام ششم(ع) كه به
اين پايگاه رسيده است، همانند اميرالمؤمنين (ع) است كه مي‌گويد: مَا كُنتُ أعبُدُ
رَبّاً لَمْ أرَه،(21) ، خود مي‌بيند و ديگران را نیز به بينش دعوت مي‌كند.
مي‌گويد: مي‌توانيد به جايي برسيد كه گويا خدا را مي‌بينيد. اين مقام فقط از راه
عبادت ميسر است و لا غير! کسانی كه براي امام مقامي فوق مقام امكان قائل بودند،
امامان معصوم (ع) آنها را تخطئه مي‌كردند.

نهي شديد امام صادق (ع) از غُلو و زياده‌روي در ابراز
علاقه به معصومين (ع)

مردي كه دربارة امام ششم(ع) بيش از حد امكان مي‌انديشيد،
وقتي به حضور امام بار يافت، حضرت دستور داد آب براي وضو ساختن و عبادت كردن فراهم
شود. سپس وضو ساخت و عبادت كرد، آنگاه فرمود: بدان! لا تَحمِلْ عَلَي البِناءِ
فُوقَ مَا يُطيقْ، إنَّهَا عَبيدُ المَخلُوقُونْ.(22): بر هيچ پايه‌اي بيش
از حد استطاعت بار مكن! ما موجود و مخلوقيم. بر مخلوق مقام والاي خالق را بار مكن
كه توان تحمل آن را ندارد! اين مقام مال ما نيست. ما را از حد بنده بالا مبر و از
مرز امكان تجاوز مده. لا تَحمِلْ عَلَي البِناءِ فُوقَ مَا يُطِيق فَإنَّا عَبيدٌ
مَخلُوقُونْ.

 

تبيين بارگاه رفيع معصومين (ع) توسط امام صادق (ع)

وقتي امام صادق(ع) اين مطلب را روشن ساخت كه امامان بنده و
مخلوق خدايند و از راه عبادت به اين پايگاه رفيع بار يافته‌اند، آنگاه مي‌بينيم در
مقام اوج چه مي‌كند. سالم ابن أبي‌حفصه مي‌گويد بعد از ارتحال امام باقر (ع)، وارد
محضر امام ششم(ع) شدم تا تسليت عرض كنم و گفتم: إنّا لله وَ إنّا إلَيهِ
رَاجِعُونْ. ذَهَبَ وَ اللهِ مَنْ كانَ يَقُولْ: قالَ رَسُولُ الله وَ لا يُسئَلُ
عَمَّنْ بِينَهُ وَ بِينَ رَسُولِ الله «ص».(23): در گذشت امام پنجم(ع)
يك خلأ جبران‌ناپذير ايجاد كرد، زيرا او كسي بود كه مي‌گفت قالَ رَسول‌الله(ص) و
اَحدي توان آن را نداشت كه از امام باقر(ع) بپرسد شما كه پيغمبر را نديده‌ايد،
چگونه از پيغمبر سخن مي‌گوييد؟ ما چنين امامي را از دست داده‌ايم. وقتي سخنم تمام
شد، امام ششم(ع) لحظه‌اي ساكت شد، آنگاه سر برداشت و فرمود: قالَ الله عَزَّ وَ
جَلّ إنَّ مِنْ عِبادِي مَنْ يَتَصَدَّقُ بِشَقِّ تَمرَهٍ فَاُرَبِيها لَهُ كَمَا
يُرَبّي اَحَدُكُمْ فِلوَه حَتّي اَجعَلَها لَهُ مِثلُ اُحُد.(24) :
گاهي يكي از شما به‌ اندازة نيمي از خرما صدقه مي‌دهيد و من آن نيم خرما را ‌طوري
كه شما يك برّه را مي‌پرورانيد و بزرگ مي‌كنيد، مي‌پرورانم و همانند كوه اُحُد مي‌كنم.
من تعجب كردم که اين كيست كه به خود اجازه مي‌دهد كه بلاواسطه از خدا سخن بگويد؟!
ما در بارة امام باقر(ع) به اين حد رسيده‌ايم كه بلاواسطه از پيغمبر(ص) سخن مي‌گفت،
اما امام صادق(ع) بلا واسطه از خدا سخن مي‌گويد. اينها از كدام راه به اين پايگاه
رسيده‌اند؟! چگونه يك انسان ملكوتي بلاواسطه از خدا سخن مي‌گويد؟!  

 

پي‌نوشت‌ها

1ـ كافي، جلد 2، صفحة 104.

2ـ كافي، جلد 1، صفحة 25.

3ـ كافي، جلد 1، صفحة 11، كتاب
العقل والجهل ـ با تلخيص.

4ـ‌ مفاتيح الجنان، زيارت جامعة
كبيره.

5ـ امالي شيخ صدوق، صفحة 240 ـ با
تلخيص.

6ـ امالي شيخ صدوق، صفحة 329.

7ـ بحار الأنوار، جلد 40، صفحة
318 .

8ـ بحار الأنوار، جلد 75، صفحة
203.

9ـ نهج البلاغه، خطبة 29 ـ با
تلخيص.

10ـ الكافي، جلد 2، صفحة 509 .

11ـ سورة فاطر، آية 10.

12ـ سورة ذاريات، آية 22 .

13ـ سورة اعراف، آية 40.

14ـ سورة فصّلت، آية 12.

15ـ وسائل الشيعه، جلد 15، صفحة
220 ـ با تلخيص .

16ـ بحار الأنوار، جلد 67، صفحة
196.

17ـ كافي، جلد 1، صفحة 125.

18ـ كافي، جلد 1، صفحة 126 و بحار
الأنوار، جلد 3، صفحة 33.

19ـ همان ـ با استناد آية 16 سورة
مباركة قاف.

20ـ سورة انعام، آية 103.

21ـ بحارالأنوار، جلد 4، صفحة 44.

22ـ بحارالأنوار، جلد 47، صفحة
107؛  لا تَحمِلُ عَلَي البِناء فُوقَ مَا
يُطِيقْ فَيَهدِمُ إنّا عَبِيدُ المَخلُوقُونْ.

23ـ مستدرك الوسائل، جلد 7، صفحة
168.

24ـ وسائل الشيعه، جلد 9، صفحة
318.

 

 

 

سوتیترها:

 

1.

امام صادق(ع) می‌فرمایند: قبل از سخن گفتن، ادب صداقت را
بياموزيد. خواه سخن مربوط به امور نظري باشد، حقّ بگوييد، خواه مربوط به امور عملي
باشد، صادق باشيد. تا انسان ميزان صدق نشد، به صداقت آگاه نيست و وقتي به صداقت
آگاه نشد، معيار سخن در اختيار او نيست. نه مي‌تواند سخن بگويد، نه مي‌تواند سخن
سخنوران را بسنجد، زيرا معيار سخن، صدق است و اين صدق با جان انسان صادق عجين است
و تا روح صادق نبود، هرگز انسان ميزان سخن نخواهد داشت؛ تَعَلَّمُوا الصِّدقْ
قَبلَ الحَدِيثْ.

 

2.

امام ششم(ع) فرمود: دعاي انسان ستمديده به آسمان مي‌رود.
اين آسمان به معنی فضاي بالا نیست، بلکه آن آسماني است كه رزق ما‌ آنجاست. آن
آسماني است كه اين آسمان‌ها در آنجاست. آن آسماني كه درهايش به روي مؤمنين باز است
و هرگز به چهرة كفار گشوده نمي‌شود. اگر انسان بداند دعاي او به درون آسمان‌ها راه
پيدا مي‌كند، هرگز ستم نمي‌پذيرد و حاضر هم نيست ستم كند.