اراده محقق نشده دولت فرانسه
روحالله امینآبادی
تشدید فشارها علیه امام
زمانی که رژیم شاه از توقف فعالیتهای ضداستبدادی امام
خمینی در نجف اشرف ناامید شد، در جهت تحدید امام در عراق دست به اقداماتی زد، از
جمله با مذاکراتی که با رژیم بعث انجام داد، در دوم مهرماه سال 57، منزل امام
خمینی در نجف به محاصره درآمد و دولت عراق برای فعالیتهای رهبر انقلاب محدودیت
ایجاد و ایشان را ممنوع الملاقات کرد و اجازه نداد از خانه خارج شوند و یا با دیگران ملاقات کنند .
سید محمود دعایی در این زمینه میگوید: «رژیم شاه بر مبنای
قرارداد الجزایر به عراقیها فشار آورد تا جلوی فعالیتهای مبارزاتی امام را بگیرند.
عراقیها هم روز به روز محدودیت را تشدید میکردند تا این که یک روز مرا خواستند و
رسماً پیامی برای امام را به من دادند. مضمون پیام این بود که ما در عین این که به
شما احترام میگذاریم، به خاطر روابط با شاه، محذوراتی داریم، از این روی از شما میخواهیم
که رعایت شرایط ما را بکنید و فعالیتهایتان علنی نباشند».(1)
امام خواسته رژیم بعث عراق را نمی پذیرند و از دعایی میخواهند
این گونه به دولت عراق پاسخ دهد که: « این آغاز کار است. به بعثیها بگوئید من چنین
چیزی را نمیپذیرم. نمیتوانم ساکت باشم و در ایران کسانی که به من اعتقاد دارند، مبارزه
کنند و خون بدهند. اگر اینها نمیخواهند من اینجا باشم، میروم و در جای دیگر حرفم
را میزنم».(2)
در همین برهه بود که خبرگزاری فرانسه و یونایتدپرس
خبردادند که دولت عراق در برابر فشارهای دولت ایران تسلیم شده است و از ملاقات
مردم با امام خمینی جلوگیری میکند .
با وجود آن که دو روز بعد از آغاز محاصره بیت امام در نجف،
این محاصره پایان یافت و مقامات عراقی رسما از رهبر شیعیان عذرخواهی کردند، ولی
ظواهر امر نشاندهنده این بود که رژیم صدام دیگر حاضر نیست حضور امام خمینی را در
عراق و نجف اشرف تحمل کند. در روز دهم مهر ماه، سفیر عراق در پاکستان دست به
افشاگری زد و گفت مقامات عراقی اجازه نخواهند داد آیتالله خمینی از محل سکونت خود
به عنوان کانونی برای فعالیتهای ضد رژیم ایران استفاده کند.
هجرت تاریخساز
بر اثر فشار و محدودیتهای اعمال شده از سوی رژیم عراق،
امام خمینی در تاریخ 13مهر، همراه با گروهی از یاران خود به طرف کویت حرکت و در
پاسگاه مرزی آنجا، خود را به مقامات این کشور معرفی کردند، ولی دولت کویت با ورود
ایشان مخالفت کرد و در نتیجه رهبر انقلاب مجددا به کویت بازگشتند .
مراجع عظام تقلید بهمحض اطلاع از خروج امام خمینی از
عراق، با مخابره تلگراف با این اقدام رژیم صدام مخالفت کردند، با وجود این، رهبر
انقلاب در 14مهر از بغداد به پاریس عزیمت
و پس از مدت کوتاهی اقامت در پاریس، درنوفل لوشاتو سکونت کردند.
با وجود فرمایش صریح امام خمینی مبنی بر این که در انتخاب
پاریس و نوفل لوشاتو، هیچ فردی جز شخص ایشان و سید احمد آقا تاثیرگذار نبودهاند،
ابراهیم یزدی از سران نهضت آزادی مدعی است رهبر انقلاب پس از مشورت با او به پاریس
هجرت کردند.
مرحوم سید احمد خمینی در این زمینه میگوید: « باید روشن شود
که: 1- بجز من و تنی چند از دوستان مهم نجف، هیچکس از هجرت امام خبر نداشت 2- امام خود تصمیم به هجرت به
فرانسه را گرفتند و این حرکت به هیچ فرد یا گروه سیاسی، چه در داخل و چه ایرانیان
خارج مربوط نیست. فردا ادعا نشود که ما آمدیم تا امام را راهی پاریس کنیم و یا به امام
بگوییم در فرانسه بهتر میشود مبارزه کرد و از این قبیل لاطائلاتی که اگر با بودن امام
روشنش نکنیم، فردا از بزرگترین انحرافات اساسی این انقلاب و نهضت به شمار خواهد رفت».
در مورد تصمیم امام خمینی برای عزیمت به پاریس گفتنیهای
زیادی وجود دارند. امام خود در وصیتنامه سیاسی– الهی خویش به نکته بسیار
مهمی در این زمینه اشاره میکنند:
«از قرار مذکور، بعضیها ادعا کردهاند که رفتن من به پاریس
به وسیله آنان بوده، این دروغ است. من پس از برگرداندنم از کویت، با مشورت احمد پاریس
را انتخاب نمودم، زیرا در کشورهاى اسلامى احتمال راه ندادن بود. آنان تحت نفوذ شاه
بودند، ولى در مورد پاریس این احتمال نبود».(3)
اراده محقق نشده دولت فرانسه
با ورود رهبر انقلاب به پاریس، دولت فرانسه که روابط حسنهای
با رژیم شاه داشت، در مخمصه عجیبی گیر کرد. دولت ژیسکار دستن تصمیم گرفت مانع
فعالیتهای سیاسی امام شود، ولی رهبر انقلاب بشدت با این خواسته دولت فرانسه
مخالفت کردند .
سید احمد خمینی در این زمینه میگوید:
«از کاخ الیزه آمدند پیش من که ما مواجه شدیم با این قضیه،
چه بخواهیم و چه نخواهیم، آیتالله آمده است. اگر مطلع میشدیم، نمیگذاشتیم. وقت خواستند.
امام گفتند بیایند. آمدند و گفتند حق ندارید کوچکترین کاری انجام دهید و امام گفتند:
ما فکر میکردیم اینجا مثل عراق نیست. من هر جا بروم حرفم را میزنم. من از فرودگاهی
به فرودگاهی و از شهری به شهر دیگر سفر میکنم تا به دنیا اعلام کنم که تمام ظالمان
دنیا دستشان را در دست یکدیگر گذاشتهاند تا مردم جهان صدای ما مظلومان را نشنوند،
ولی من صدای مردم دلیر را به دنیا خواهم رساند. من به دنیا خواهم گفت که در ایران چه
میگذرد».
ژیسکار دستن که در این شرایط در برزیل به سر میبرد
بلافاصله بعد از برگشت به پاریس دستور اخراج امام خمینی از فرانسه را صادر میکند،
ولی با تماس دولت شاه مبنی بر این که در صورت تبعید آیتالله خمینی از فرانسه
ایران با شورشهای گسترده مواجه خواهد شد، از تصمیم خود منصرف میشود .(4)
انحلال حزب رستاخیز
با روي کار آمدن دولت عوامفريب جعفر شريف امامي در بحبوحه
انقلاب اسلامي مردم ايران، او قصد داشت با انجام اقداماتي، اعتراضات گسترده مردمي را
آرام سازد. وي در روز اول نخستوزيري خود اعلام کرد که عضو هيچ حزبي نیست و به اين
ترتيب، خود را از تنها حزب دولتي کنار کشيد. اين در حالي بود که اغلب نمايندگان مجلس و سناتورها
و مقامات دولتي، بالاجبار عضو حزب رستاخيز بودند.
در 5 مهر ماه 57 جمشید آموزگار از دبیرکلی حزب رستاخیز
کنارهگیری کرد و در همان جلسه دکتر جواد سعید تنها قائم مقام دبیرکل به مقام
دبیرکلی انتخاب شد. چهار روز بعد نیز دکتر جواد سعید از دبیرکلی حزب رستاخیز
استعفا داد و حزب رستاخیز متلاشی شد .
آمادگی کمونیستها برای انتقال به دوران جدید
در جریان قیام مردم مسلمان ایران، گروههای
زیادی با حرکت کلی ملت علیه رژیم شاه همراهی و همگامی نشان دادند از جمله این گروهها
و احزاب، جریانات چپ با محوریت حزب توده و نیز چریکهای فدایی خلق بودند. جریانات
چپ همواره به حمایت شوروی به عنوان یکی از ابرقدرتها دلگرم بودند، ولی شوروی از
این گروهها تا زمانی که پیروزی انقلاب را قطعی ندید، حمایت علنی نکرد .
رادیو مسکو در 12مهر ماه، لحن ملایم و محافظهکارانه
خود را در مورد اخبار ایران تغییر داد و به تفسیر حوادث و وقایع پرداخت و به ثروتمندان
ایران شدیدا حمله کرد .
با وجود این رهبری اسلامی انقلاب ملت ایران
هرگز اجازه و فرصتی به گروههای چپ و رهبری آنها در شوروی ندادند تا از آب گل آلود
ماهی بگیرند و با سقوط رژیم طاغوت، قدرت
را همانند بسیاری از کشورهای دیگر قبضه کنند.
برکناری نصیری
ارتشبد نعمتالله نصیری که پس از برکناری از ریاست ساواک
سفیر ایران در پاکستان شده بود، در 16مهرماه 57 از این سمت برکنار و با هواپیمایی
که به پاکستان فرستاده شد، به کشور بازگردانده شد .
هر چند در آغاز انتظار ميرفت با عزل نصيري از رياست ساواك
و دور كردن او از كشور، در روند رو به گسترش مخالفتها تخفيفي حاصل شود، اقداماتي از
اين دست تغييري در تحولات جاري سياسي ـ اجتماعي كشور به وجود نیاورد و انقلابيون و
از همه مهمتر امام خميني اقدام شاه در عزل نصيري از رياست ساواك را عملي فريبكارانه
ارزيابي و بر تداوم مخالفتها عليه حكومت تأكيد كردند.
در همان حال بهتدريج در محافل حكومتی، پيرامون عملكرد سوء
افرادي نظير نصيري در رأس ساواك و ديگر اركان حاكميت كه طي ساليان طولاني موجبات گسترش
نارضايتيها و مخالفتها را فراهم آورده بودند، مباحث و گفتوگوهاي پيدا و پنهاني در
گرفت و بهتدريج گروهي در دولت و حكومت به اين باور رسيدند كه برای جلوگيري از گسترش
نارضايتيها، چارهاي جز دستگيري، بازداشت، محاكمه و مجازات رجال و دولتمردان پهلوي
وجود ندارد و چنین تصور میشد كه با اين طرح، شاه و حكومت او از گناهاني كه به آنان
نسبت داده ميشد، تبرئه خواهند شد و مجازات گروهي از دولتمردان از دامنه مخالفتها
خواهد كاست. در اجراي اين طرح نعمتالله نصيري از جمله مهمترين سوژههايي بود كه دستگيري،
بازداشت، مجازات و محاكمه او بسرعت مورد توجه دولتمردان و حكومت قرار گرفت.
طرح دستگيري رجال فاسد و بدنام، بويژه از آغاز نخستوزيري شريف
امامي، طرفداران بسياري در دولت و حكومت پيدا كرده بود و اينك شاه نيز تحت تأثير مشاورينش
آماده بود با قرباني كردن كارگزاران و رجال حكومتي و دولتي، براي تداوم حكومتش تضمينهايي
را به دست آورد.
بر همين اساس سپهبد نعمتالله نصيري فقط چند ماه پس از انتصابش
به سفارت ايران در پاكستان در 16 مهر 1357 به كشور فراخوانده و در نخستين روز آغاز
نخستوزيري ارتشبد ازهاري به همراه 14 تن ديگر دستگير و زنداني شد.(5)
حادثه مسجد جامع کرمان
در چهلمین روز شهدای هفده شهریور در بهشت زهرای تهران که با
شرکت بیش از 4 هزار نفر گرامی داشته شد، در کرمان حادثه دیگری رخ داد. در ساعت
11 صبح هنگامی که هزاران نفر در مسجد جامع کرمان برای شنیدن سخنرانی و مراسم چهلم شهدای
تهران اجتماع کرده بودند، کولیهای اجیر شده با حمایت مأمورینی که لباس شخصی پوشیده
بودند، بعد از آتش زدن موتورها، دوچرخهها و ماشینهای مردم که در خیابان پارک شده
بودند، با سنگ، چماق، چاقو و چند اسلحه گرم وارد مسجد شدند. مردم در شبستانها پناه
گرفتند و درها را بستند، اما آنها با پخش گاز اشکآور و ایجاد خفقان، مردم را مجبور
به باز کردن درها کردند و وارد مسجد شدند، به ضرب و شتم مردان و زنان پرداختند، شبستان
مسجد را همراه با قرآنها و کتب وادعیه به آتش کشیدند و مغازههای اطراف را غارت کردند
و آتش زدند. در این واقعه، عدهای به شهادت رسیدند و عدهای نیز مجروح شدند. مردم و
روحانیون کرمان در اعتراض به فاجعه مسجد جامع دست به تحصن نشسته زدند.
آیتالله صالحی کرمانی تلگرافی شکایتآمیز به مراجع قم ارسال
داشت و شرح واقعه را به اطلاع ایشان رساند. روحانیون بزرگ قم، به شدت به این واقعه
اعتراض کردند وآیت الله مرعشی نجفی در پاسخ تلگراف آیت الله صالحی تلگرام تسلیتی ارسال
داشت که در آن خواهان مجازات عاملان واقعه شده بود .
اعتصاب بزرگ مطبوعات
در19مهر ماه سال
57، چهار هزار کارمند، نویسنده و کادر فنی دو روزنامه بزرگ کیهان و اطلاعات و نشریات
داخلی و خارجی وابسته به این دو، اعتصاب نامحدودی را آغاز کردند. مطبوعات زمانی
تصمیم به اعتصاب گرفتند که اویسی فرماندار نظامی تهران، دو سرهنگ را مامور کرد تا در
تحریریه روزنامه ، تمام مطالب را قبل از چاپ بخوانند و تایید کنند .
این دو روزنامه، قسمتهایی
از پیام امام از پاریس و یک عکس از ایشان را آماده چاپ در صفحه اول کرده بودند، اما
به سبب دخالت این دو سرهنگ موفق به چاپ آن نشدند .
قبل از دور اول اعتصاب مطبوعات، جلسهای با حضور مصباحزاده
و فرهاد مسعودی، مدیران روزنامههای کیهان و اطلاعات و سپهبد رحیمی معاون ارتشبد اویسی،
فرماندار نظامی تهران در دفتر فرماندار نظامی تشکیل شد. محور جلسه، اعتراض مطبوعاتیها
بود مبنی بر اینکه خبرنگاران سعی در انتقال صحیح اخبار تظاهرات و اعتراضات دارند، اما
فرماندهان نظامی با تماسهای پی در پی با روزنامهها اخبار را تکذیب میکنند. در پایان
جلسه تصمیم گرفته شد خبرنگاران کیهان و اطلاعات و دیگر روزنامهها در فرمانداری نظامی
مستقر شوند و اخبار واصله را با هماهنگی فرمانداری منتشر کنند.
طبق این تفاهم، در
صبح روز ۱۸ مهر ۱۳۵۷ خبرنگاران اطلاعات و کیهان به فرمانداری نظامی رفتند تا خبرها
را همان جا پیگیری و تکمیل کنند و به روزنامههای خودشان بفرستند. در حالی که خبرنگاران
در حال کسب خبر بودند، بر خلاف توافق قبلی که با فرمانداری نظامی صورت گرفته بود،
۵ یا ۶ سرهنگ نظامی در همان لحظات وارد تحریریه کیهان و اطلاعات شدند تا هیچ خبری
بدون رویت آنان به حروفچینی ارسال نشود.(6)
اعتصابیون خواستههای خود را به این شرح اعلام کردند:
* الغای کامل سانسور مطبوعات در اولین شماره روزنامه
*عدم دخالت قوه مجریه و حکومت نظامی، وزارت اطلاعات و دستگاههای
انتظامی در امر تهیه، تنظیم و انتخاب عنوان و صفحهبندی و نشر خبرها
*درج کامل و دقیق جریان حضور نمایندگان سانسور و حکومت نظامی
در تحریریه روزنامه
*تعهد رسمی و کتبی دولت در زمینه تضمین و تحقق خواست جامعه
مطبوعات ایران و چاپ این تعهد در اولین شماره روزنامه و پخش دقیق آن از رادیو وتلوزیون
با پذیرش خواستههای مطبوعات، این اعتصاب سه روز بیشتر طول
نکشید و اولین اعتصاب گسترده مطبوعات با پیروزی اعتصابیون به پایان رسید.
پینوشتها:
(1) مهاجرت تاریخساز، سید محمود
دعایی، شبکه ایران، 12/11/1389.
(2) همان.
(3) صحیفه امام، جلد21، صفحه452
(4) پیر سالینجر روزنامهنگار سرشناس فرانسوی
در این زمینه مینویسد:«ورود آیتالله خمینی به پاریس، هم فرانسویها و هم امریکاییها
را بهتزده کرد. رئیس جمهور فرانسه، والری ژیسکاردستن که برای یک دیدار رسمی به برزیل
رفته بود، زمانی که خبر را شنید، آن را باور نکرد. او پرسید چطور وارد فرانسه شد؟ بهمجرد
آن که ژیسکاردستن به فرانسه بازگشت، دستور اخراج آیتالله را صادر کرد؛،ولی شب پیش
از شبی که بنا بود امام کشور را ترک نماید، از کاخ شاه، تلفنی به کاخ الیزه شد و سخنگویی
با لحنی عصبانی از طرف شاه، درخواست کرد آیتالله را تبعید نکنند و گفت اگر این کار
را بکنید، ما در تهران با شورش مردم روبرو خواهیم شد. ایرانیان نمیخواستند دولت فرانسه
مانع فعالیت آیتالله شود».
(5) رجال عصرپهلوی؛ ارتشبد نعمتالله نصیری، ماهنامه الکترونیکی دوران، مظفر شاهدی
(6)
ناگفتههای فیروز گوران از اعتصاب مطبوعات ، تاریخ ایرانی ، 11تیر 1390.
سوتیترها:
1.
از کاخ الیزه آمدند… و گفتند حق ندارید کوچکترین کاری انجام
دهید و امام گفتند: ما فکر میکردیم اینجا مثل عراق نیست. من هر جا بروم حرفم را میزنم.
من از فرودگاهی به فرودگاهی و از شهری به شهر دیگر سفر میکنم تا به دنیا اعلام کنم
که تمام ظالمان دنیا دستشان را در دست یکدیگر گذاشتهاند تا مردم جهان صدای ما مظلومان
را نشنوند، ولی من صدای مردم دلیر را به دنیا خواهم رساند.
2.
رهبری اسلامی انقلاب ملت ایران هرگز اجازه و فرصتی به گروههای
چپ و رهبری آنها در شوروی ندادند تا از آب گلآلود ماهی بگیرند و با سقوط رژیم طاغوت، قدرت را همانند بسیاری
از کشورهای دیگر قبضه کنند.
3.
طرح دستگيري رجال فاسد و بدنام، بويژه از آغاز نخستوزيري شريف
امامي، طرفداران بسياري در دولت و حكومت پيدا كرده بود و اينك شاه نيز تحت تأثير مشاورينش
آماده بود با قرباني كردن كارگزاران و رجال حكومتي و دولتي، براي تداوم حكومتش تضمينهايي
را به دست آورد.