مؤمنان و تحقق جامعۀ نوراني

در پرتو تقوا و
همراهي با صادقان

حضرت آيت‌الله
جوادي آملي

تدوين :حجت‌الاسلام و المسلمين محمدرضا مصطفي‌پور

مقدمه

انسان موجودي است كه براي كمال آفريده
شده است و كمال او در تقرب او به خدا و ملاقات پروردگار است. «يا ايها الانسان انك
كادح الي ربك كدحا فلا فيه»؛(1) اي انسان تو با رنج و تلاش وصف‌ناپذير
به‌سوي پروردگارت روانه‌اي و سرانجام به لقای او خواهي رسيد.

اما همين انسان در خود، كشش و اميال
متعددي دارد كه جهت‌گيري برخي از آنها به‌سوي تعالي و كمال انساني و اقتضاي برخي
ديگر، سقوط و انحطاط وي به‌سوي فجور و زشتي‌ها است.

«وَ نفسٍ و ما سويها فالهما فجورها و
تقويها، قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها»؛(2)سوگند به نفس آدمي و
آن قدرتمند حكيمي كه آن را موزون ساخت و سامان بخشيد و گنهكاري و تقواپيشگي‌اش را
به او الهام كرد. به همۀ اينها سوگند كه هركس نفس خود را به‌وسيلۀ تقوا رشد داد به
سعادت رسيد و هركس آن را با گناه پروريد، ناكام ماند. در اين آيه از الهام فجور و
تقوا به انسان سخن به ميان آمده است. فجور به‌معناي دريدن پردۀ ديانت است. هنگامي
كه خداوند انسان را از كاري نهي مي‌كند، در حقيقت ميان آن و آن كار پرده‌اي مي‌افكند
و اگر انسان مرتكب آن كار شود، آن پرده را دريده است. از اين‌رو، گنهكار را فاجر و
كار او را فجور گويند و تقوا به‌معناي قرار‌دادن نفس در پناهگاهي است براي مصون‌ماندن
از چيزي كه بايد از آن برحذر بود و مراد از آن پرهيز‌كردن از گناه است و خدا به
انسان آگاهي از فجور و گناه و تقوا را افاضه مي‌كند.

به ديگر سخن، انسان طبيعتي دارد كه او را
به‌سوي فجور و گناه و تباهي و در نتيجه به‌سمت سقوط و انحطاط مي‌كشاند و فطرتي دارد
كه او را به‌سوي تعالي و لقاءالله سوق مي‌دهد.

آدمي براي اينكه خود را در مسير كمال
قرار دهد و از تباهي و سقوط برهاند بايد اين گرايش‌هاي فطري و طبيعي را بشناسد و
خود را از گرفتار‌آمدن به چنگ هواي نفس و گرايش‌هاي طبيعي و رفتارهايي كه زندگي وي
را تباه می‌کند، برهاند.

بر اين اساس، انسان براي رشد و تكامل
معنوي و پيشگيري از ناهنجاري‌هاي رفتاري، نياز شديدي به ابزار و روشي براي تنظيم و
مراقبت از خواست‌ها و رفتارهاي خود دارد؛ حال پرسش مي‌شود اين ابزار و روش كدام
است كه اگر انسان از آن برخوردار باشد، مي‌تواند در مسير تعالي گام بردارد؟ آيا آن
ابزار دروني است يا بروني يا تلفيقي است از هر دو؟

در پاسخ به اين پرسش از آيۀ 119 سورۀ
مباركۀ توبه استفاده مي‌شود كه قرآن هم روش دروني و هم روش بروني را به مؤمنان
توصيه مي‌كند و از آنان مي‌خواهد که براي آنكه رفتار خود را در جهت تعالي و كمال
معنوي تنظيم كنند حتماً از روش و ابزار دروني و بيروني استفاده كنند. آيه خطاب به
مؤمنان مي‌فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا اتقوالله و كونوا مع الصادقين»؛(3)
اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، از خدا پروا كنيد و با كساني باشيد كه در عقيده و
گفتار راستگويند.

در اين آيه از روش دروني به تقواي الهي و
از روش بيروني به همراهي با صادقان ياد مي‌كند.

با توجه به تأثير تقواي الهي و همراهي با
صادقان در تنظيم رفتار مؤمنان در راه تعالي و تقرب به خدا در دو مقام بحث را پي مي‌گيريم.

 

1. تقرب الهي شرط بنيادين هرفعاليت ارزندۀ
انساني

تقوا از مادۀ «وقايه» به‌معناي محافظت‌كردن
چيزي در برابر اموري است كه براي آن زيان‌آور هستند. اين واژه وقتي دربارۀ انسان
به‌كار مي‌رود، به‌معناي قرار‌دادن نفس در پوششي حفاظتي براي حراست آن از آسيب‌ها
و خطرهاي نگران‌كننده و زيان‌بار است؛(4) امام خميني(ره) در تعريف تقوا
مي‌گويد: «تقوا در لغت به‌معناي نگهداري است و در لسان اهل شرع عبارت است از حفظ
نفس از مخالفت اوامر و نواهي حق و متابعت رضاي او».(5)

 

مراحل تحقق تقوا در انسان

براي دستیابی انسان به تقوا، لازم است
انسان مؤمن ابتدا خدا و صفات جمال و جلال او را بشناسد و به روز جزا و قيامت و
وجود بهشت و جهنم و نقمت و عذاب آن يقين داشته باشد و دوم اینکه به این توجه كند كه
ممكن است دشمني به‌نام شيطان و هواي نفس او را به گناه بكشاند و او را از خدا غافل
کند و در مسير سقوط قرار دهد. با رسیدن به اين معرفت و ترس و اميد، زمينه‌ای ‌فراهم
مي‌شود كه آدميان رفتارهايي را انجام دهند كه او را به كمال معنوي و قرب الهي نائل
گرداند. در آغاز سورۀ بقره وقتي سخن از هدايت قرآن برای متقين به‌ميان مي‌آورد در
معرفي متقيان مي‌فرمايد: «الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلاة و مما رزقناهم
ينفقون»؛(6) كساني كه به غيب ايمان دارند و نماز را برپاي دارند و از
آنچه كه به آنها روزي كرده‌ايم، انفاق مي‌كنند.

 

2. همراهي با صادقان

يكي از شرايط تنظيم رفتار به‌سوی تعالي،
همراهي با انسان‌هايي است كه در عقيده و گفتار خود صادقند. در واقع چنين انساني،
انسان‌هاي صادق را الگوي خود قرار مي‌دهد تا از طريق مشاهدۀ رفتار او به‌عنوان
الگو يا شنيدن و مطالعۀ دربارۀ وي، رفتار خود را تنظيم كند.

در قرآن كريم انبيا و پيامبران الهي، به‌ويژه
پيامبر اسلام‌(ص) و پيشوايان و امامان حق و اهل ايمان و دوستان شايسته، الگوي
رفتاري انسان‌هاي مؤمن هستند.

دربار؟ آيۀ مورد بحث كه ما را دعوت به‌همراهي
با افراد صادق كرده است، لازم است توضيحي داده شود:

 

معناي صدق و صادق

صدق يعني راستي و صادق يعني راستگو، در
صورتي كه خبر يا سخني با واقع تطبيق كند، آن را صدق مي‌گويند و انسان صادق كسي است
كه سخن و خبرش مطابق با واقع باشد. از آنجا كه عقيده و اراده را نيز قول گويند هر دو
عنوان را مي‌توان به صدق متصف كرد. از اين‌رو، به كسي كه برطبق عقيدۀ خود عمل كند
و آنچه را اراده مي‌كند انجام دهد، صادق گفته می‌شود.

 

مراد از صادقان

در آيه صادقان به‌صورت مطلق نام برده شده‌اند
و همراهی با صادقان نيز مشروط به چيزي نشده است؛ معلوم مي‌شود كه مقصود از صادق
معناي گستردۀ آن است كه شامل سخن، اعتقاد و تصميم مي‌شود، زيرا اگر كسي تنها
راستگو باشد، ولي اعتقاد او نادرست باشد، پيروي‌كردن از او درست نيست. بنابراين، در
اينجا صادقان گروه خاصي خواهند بود.

از امامان معصوم(ع) روايات فراواني نقل
شده كه مراد از «صادقان» حضرت محمدابن عبدالله رسول الهي اسلام(ص) و خاندان او
هستند.

ابن‌عمر گفت: اينكه خداوند فرموده است‌(با
راستگويان باشيد) يعني با محمد و خاندانش باشيد.(7)

از ابن‌عباس و نيز امام باقر(ع) دربارۀ
سخن خداوند كه فرمود: «كونوا مع الصادقين» نقل شده‌ است كه گفتند: يعني با علي ابن
ابيطالب(ع) باشيد.(8)

امام صادق(ع) فرمود: «فالناس اتباع من
اتبعوه من ائمة الحق و ائمة الباطل قال الله عز‌و‌جل يوم ندعوا كل اناس بامامهم»؛(9)
مردم در گفتار و كردار و رفتار، پيرو آن كساني هستند كه از او پيروي مي‌كنند، چه
پيشوايان حق و چه پيشوايان باطل، خداوند مي‌فرمايد: روزي كه هريك از مردمان را به
پيشوايان فرا مي‌خوانيم.

براساس اين روايات، مراد از «صادقين» در
آيه، پيامبر اكرم و عترت او هستند. سِرّ آن، اين است كه آنها از مقام عصمت
برخوردارند و در اعتقاد و اخلاق و رفتار معصوم هستند و از اين‌رو، همراهي با آنها
و پيروي از آنان انسان را با اطمينان به تعالي و قرب الهي نائل مي‌گرداند.

 

امام حسين(ع) و پيروي از سيرۀ پيامبر
اكرم(ص)

امام حسين(ع) در نهضت عاشورا خود را پيرو
سيرۀ پيامبر اكرم(ص) مي‌داند و مي‌فرمايد: «اني لم اخرج اشرآ و لا بطرآ و لا مفسداً
و لا ظالما و انما خرجت بسيرة جدّي و ابي علي‌ابن ابيطالب».(10) امام(ع)
مي‌فرمايد: خروج من از مدينه نه براي تفريح و خوشگذراني و نه براي فساد و تباهي
است، بلكه خروج بر آن است كه امت جدم را اصلاح كنم و از سيره و روش جدّم و پدرم
علي ابن ابيطالب پيروي كنم.

در واقع امام(ع) مي‌فرمايد: مقصود من،
همان مقصود پيامبر خداست، راه من همان صراط مستقيم سلف صالح، ثبوت و ولايت و امامت
است.

 

سيرۀ پيامبر و امامان

هرکس به مقام انسانيت كامل بار يابد، برنامۀ
الهي همۀ شئون حيات او را رهبري مي‌كند و چون خداي سبحان كارش بر صراط مستقيم است،
سيرۀ پيامبر(ص) كه به هدايت بشري عنايت دارد بر صراط مستقيم است و هدف پيامبر آن
است كه جامعۀ بشري را نوراني كند و مردم را از تاريكي برهاند و آن را روشن كند(11)
و براي روشن‌شدن مردم بايد جامعه را بر‌پايۀ قسط و عدل تنظيم کند.(12)

امام حسين(ع) نيز قيام مي‌كند تا جامعه
را به‌سوي قسط و عدل دعوت كند و حكومت ظالمانۀ اموي را ساقط كند و با سقوط حكومت
ظلم و حاكم‌كردن عدل زمينه براي نوراني‌شدن مردم و جامعه فراهم شود.

 

نتيجه‌گيري

انسان براي كمال و رسيدن به لقای الهي
تلاش مي‌كند و براي دستیابی به اين مقصد لازم است عقيده و رفتار منظمي داشته باشد.
براي تحقق اين عقيده و رفتار منظم، نيازمند عاملي دروني است به‌نام تقوا و عاملي
بيروني لازم دارد به‌نام همراهي با صادقان و صادقان واقعي كساني غير از پيامبران و
امامان نيستند و هركس به مقداري كه در عقيده و تصميم و گفتار از صداقت برخوردار
باشد، به پيامبران و امامان نزديك‌ هستند. مؤمنان بايد سعي كنند تا پيامبر و
امامان را به‌دليل اينكه در صراط مستقيم هستند اسوه و الگو قرار دهند که از‌جملۀ
اين الگوها حضرت امام حسين ابن علي(ع) است كه قيامش را در اين راستا قرار داده تا
جامعۀ ظلماني يزيدي را نابود و به‌جاي آن حكومت نوراني الهي را ايجاد كند كه در آن
قسط و عدل اقامه و دين در آن زنده باشد.

 

پي‌نوشت‌ها:

1.                   
 سورۀ
انشقاق، آیۀ 6.

2.                   
 سورۀ شمس،
آیۀ 7 تا10.

3.
سورۀ توبه، آیۀ 119.

4.
مفردات راغب، ص 568.

5.
چهل حديث، ص 206.

6.
سورۀ بقره، آیۀ 3.

7.
تفسير برهان، ج 2، ص 865.

8.
الدر المنشور، ج 4، ص 316.

9.
بحارالانوار، ج 93، ص 56.

10.
بحارالانوار، ج 44، ص 329.

11.
سورۀ ابراهيم، آیۀ 1.

12.
سورۀ  حديد، آیۀ 25.

 

سوتیتر 1: قرآن
هم روش دروني و هم روش بروني را به مؤمنان توصيه مي‌كند و از آنان مي‌خواهد که
براي آنكه رفتار خود را در جهت تعالي و كمال معنوي تنظيم كنند حتماً از روش و
ابزار دروني و بيروني استفاده كنند

سوتیتر 2: قرآن برای
رسیدن به تعالی از روش دروني به تقواي الهي و از روش بيروني به‌ همراهي با صادقان
ياد مي‌كند