از سياست تا ديانت

محمد صالح

 

مسجد و كمبود

. سليماني (مشاور وزير ارشاد): در كل
كشور 76‌هزار مسجد كم داريم. (مطبوعات 16/8/91)

1. خوب است كه جمهوري اسلامي هستيم! اگر
حكومتتان ديني نبود چند مسجد كم داشتيم؟

2. عوض تا دلتان بخواهد پاساژ و مركز
خريد و فروشگاه زنجيره‌اي داريم! آن‌قدر كه بتوانيم اضافه‌اش را هم صادر كنيم!

3. و مهم اين است كه در زمينۀ فرهنگسرا و
سالن همايش و اتاق جلسه و ساختمان اداري با كمبود روبه‌رو نيستيم!

4. از قديم گفته‌اند مسجد خانۀ خداست!
لابد خدا هم بايد آن را بسازد!

5. از آنجا كه نه دولت در اين زمينه (رفع
كمبود مسجد) مسئوليتي دارد و نه سازمان تبليغات و نه هيچ جاي ديگر، بنابراین نتيجه
مي‌گيريم كه مسجد خود‌به‌خود ساخته خواهد شد! اگر هم ساخته نشد طوري نيست و به
جايي برنمي‌خورد! مهم اين است كه دولت در هر شهرستان حداقل دو ورزشگاه چندمنظوره
ساخته است!

 

چگونه يك انسان مي‌گندد؟! يا فرايند
تفرعن

لابد استحضار داريد كه فرعون و تفرعن و
فرعونيت به تاريخ و جغرافياي خاص تعلق ندارد و درون وجود هريك از ما (دور از جان
خوانندۀ محترم) مي‌تواند منزلگاه و مأواي يك فرعون چموش باشد! اما اين فرعون وقتي
مجال بروز و ظهور و خرابكاري پيدا مي‌كند كه:

1. انسان كسي باشد و دستش به جايي بند
باشد! اگر فرعون وجود يك آدم عادي و معمولي (مثلاً يك كارمند دون‌پايه كه هشتش گرو
صدش است!) ظهور كند نه‌تنها اسباب خندۀ جمع را فراهم خواهد كرد، بلكه حتي مي‌تواند
منجر‌به اعزام بنده خدا به بيمارستان رواني هم بشود!

2. در اطراف انسان یاد‌شده در بند يك،
چندتايي متملق و پاچه‌خوار فراهم باشد! (كه معمولاً وقتي طرف كسي باشد و دستش به
جايي بند، خود به خود مگسان گرد شيريني جمع مي‌شوند!)

3. بنده‌خدايي كه كسي شد و دستش به جايي
بند است (قدرت و مكنتي پيدا كرده) تملق اطرافيان را باور كند! مثلاً باور كند كه
كاردان‌تر، باهوش‌تر، انقلابي‌تر، مؤمن‌تر، دكترتر، آيت‌الله‌تر، بي‌نظيرتر و
باسوادتر از او وجود ندارد و از زمان مادها تا الان فقط اوست كه توانسته منشأ آن
همه خيرات و عمران و آبادي و امورات مثبت بشود!

4. گوش‌هايش براي شنيدن نهي از منكر و
نقد و نصيحت و تذكر سنگين شود!

بعد از وقوع مرحلۀ چهارم، فرعون وجود طرف
به حداكثر رشد رسيده و مثل غول چراغ جادو ظاهر مي‌شود و خلق‌اله مي‌بينند كه فلان ‌آقا
كه روزگاري عليه‌سلام و ارزشي و مؤمن و… بوده حالا از رابطه با آمريكا و بي‌خاصيت‌بودن
دين و داريوش و هخامنشي و غيره حرف مي‌زند! حال آنكه مشكل سر فعال‌شدن فرعون دروني
است! كارشناسان اين مرحله را مرحلۀ اوج گنديدن فرد مي‌دانند! در صورت تداوم اين
گنديدگي، فرعون وجود فرد شعار «انا ربكم الاعلي» را سر مي‌دهد و آن‌وقت فرد مورد نظر ديگر خدا را
بنده نيست، بلكه خود را از همه بالاتر و برتر و خوب‌تر و عالم‌تر و عاقل‌تر مي‌بيند
و يقين مي‌كند كه آسمان سوراخ شده و او پايين افتاد و اين در و آن در گلايه مي‌كند
كه كسي قدر زحمات و شخصيت من را نمي‌داند و همۀ عالم دست‌به‌يكي كرده‌اند تا من را
زمين بزنند و…! در صورتي كه طرف به توهم «خودمحور عالم‌بيني» برسد ديگر مراحل
گنديدن او كامل شده و زمان غرق‌شدن فرعون وجودي او در نيل فراهم آمده است!

. حاشيه: خدا به همۀ ما و به مسئولان ما
رحم كند!

 

كشف حجاب در پرواز

. تذكر: اين داستان واقعي است!

روزي بنده‌خدايي براي انجام كاري به شهري
مي‌رفت. آن هم با هواپيما! در آن پرواز، عدۀ بسياري از عالمان و استادان هم بودند
كه براي برپايي همايشي به فلان شهر مي‌رفتند! موضوع همايش بزرگداشت عالمي بود كه
زندگيش را وقف دين خدا كرده بود! خلاصه، پرواز برخاست و بنده‌خداي قصۀ ما متوجه شد
خانم جواني كه در رديف جلوي او نشسته كشف حجاب نموده و روسري از سر برداشته و
مشغول تجديد آرايش است! چند دقيقه گذشت و اتفاقي رخ نداد! بنده خدا كه يقين داشت
بايد نهي از منكر كند، به زبان فارسي ملايم به آن خانم كشف‌حجاب‌كرده تذكر داد كه
هنوز كشف حجاب آزاد نشده و رعايت حجاب اسلامي در جمهوري اسلامي الزامي است! هنوز
جمله‌اش تمام نشده بود كه خانم یادشده مثل آتشفشان تركيد و هرچه مي‌توانست فحش و
ناسزا و… نثار ناهي از منكر کرد! آن هم به صوت جلّي و رسا!

دو سه نفر ديگر هم از باب ياري اهل
معصيت، به جانبداري از خانم مورد نظر پرداخته و جنگ لفظي بالا گرفت! چند نفر به يك
نفر! مهمانداران و متوليان هواپيما كه اوضاع را چنان ديدند، بسان دبيركل سازمان
ملل متحد وارد دعوا شده و دو طرف را امر به سكوت كردند! در اين ميان سكوت رهسپاران
به همايش ديدني و شنيدني بود! از آن هم عالم و استاد و معمم و مكلّا، به‌قدر يك
كلمه در رد يا تأييد نهي از منكر صدايي برنخاست! ماجرا تمام شد و پرواز به آخر
رسيد و حاميان خانم به ناهي از منكر اطلاع دادند كه به‌محض وصول به فرودگاه مقصد،
شكايتش را به محتسب و شحنه و داروغه کرده و حالش را به‌صورت اساسي خواهند گرفت تا
ديگر او باشد كه در احوالات شخصيه افراد فضولي نكند!

القصه! فردا صبح تك‌تك آناني كه در پرواز
یادشده حمايت از ناهي از منكر را دون شأن خود ديده بودند، پشت تريبون رفته و در
مدح و منقبت عالمي كه عمرش را وقف ترويج احكام الهي کرده بود سخنراني‌ها كرده و
درّ و گوهر افشاندند!

 

. نتيجۀ اخلاقي:

1. نهي از منكر خوب است! به شرط اينكه به
حد عمل نرسد!

2. در صورت مواجه‌شدن با يك ناهي از
منكر، خونسردي خود را حفظ كرده و خود را مشغول مطالعه يا مستغرق درياي تفكر نشان
دهيد!

3. لزومي ندارد در صورت برخورد با يك
منكر، آن را نهي كنيد! مهم اين است كه در باب دين، مقالۀ علمي .
پژوهشي بنویسید و كتاب چاپ كنيد!

4. فراموش نكنيد كه احكام الهي الزاماً
براي اجرا نازل نشده‌اند! از این‌رو در صورت برخورد با مواردي كه احكام الهي زيرپا
گذاشته مي‌شود خونتان را كثيف نكنيد!

 

آرزوهاي منطقي

از آنجا كه مملكت ما اسلامي است و نظام
آن هم تنها حكومت ديني موجود در جهان است، آرزوهايي داشتيم كه نه غيرمنطقي است و
نه غيرممكن! و دوست داشتيم اين آرزوها در اين نظام و حكومت عملي شود! بعضي‌هايش را
خدمتتان عرض مي‌كنيم كه شما هم با ما هم‌آرزو شويد:

1. آرزو داشتيم كه رئيس‌جمهور ما بيايد و
بگويد كه: «به همۀ خدمات و زحمات مسئولان گذشته ارج مي‌نهم و اگر خدمتي انجام داده‌ام
وظيفه بوده و اگر كوتاهي داشته‌ام مرا ببخشيد و حلال كنيد! هرچند كه در برابر عظمت
شهدا و جانبازان و ايثارگران، كار و خدمات حقير و دولت، قطره‌اي ناچيز است و ارزش
بيان ندارد!»

2. آرزو داشتيم كه مسئولان به‌جاي دادن
وعده و اينكه فلان خواهد شد و بهمان خواهيم كرد، بفرمايند كه چه بايد انجام مي‌داده‌اند
كه انجام نداده‌اند!

3. آرزو داشتيم رئيس صدا‌و‌سيما يك جمع
نظارتي باسواد و متدين و تمام‌وقت و داراي اختيارات كافي را مأمور تصفيۀ برنامه‌ها
مي‌كرد؛ آن هم قبل از پخش! و البته نتيجه آن مي‌شد كه ديگر از صدا‌و‌سيما شاهد پخش
برنامه‌هايي با مضامين ضدديني، ضداخلاقي، مغاير با احكام الهي و منافي سبك زندگي
ديني نمي‌بوديم!

4. آرزو داشتيم يك مجموعۀ قدرتمند براي
بازسازي و بهسازي قوۀ قضائيه راه‌اندازي مي‌شد كه شرّ هرچه كارچاق‌كن و رشوه‌بگير
و ضدانقلاب و بيسواد را از سر عدليه مملكت كوتاه مي‌كرد!

5. آرزو داشتیم مجلس ما عصارۀ فضائل ملت
ما بود! در آن صورت مجلس الگوي نظم، تفكر، عقلانيت، وجدان كاري، دقت و قاطعيت مي‌شد
و همه مي‌توانستيم از مجلس و نمايندگان آن، زندگي درست و شرافتمندانه و انجام وظيفۀ
عالمانه و دقيق را ياد بگيريم! (تأخير‌نكردن، غيبت‌نداشتن، اخلاق اسلامي را رعايت‌كردن،
دعوا‌نكردن، بد‌و‌بيراه‌نگفتن، عاقلانه نظر و رأي‌دادن و…)!