مجيد صفاتاج
سؤال: برنامۀ «بال»
چيست و چه تأثيري در غصب فلسطين توسط صهيونيستها داشت؟
هنگامي كه «تئودور
هرتزل»، بنيانگذار جنبش صهيونيسم در سال 1895 ميلادي كتاب خود را تحت عنوان «دولت
يهود» منتشر كرد و دو سال بعد (1897) در كنگرۀ بال سوئيس تشكيل دولت اسرائيل را در
سرزمين فلسطين وعده داد، كمتر كسي تصور ميكرد كه اين وعده پس از گذشت پنجاه سال
عملي شود. هرتزل در ضمن مباحثي كه در كنگره بال داشت بهطور صريح و روشن از تشكيل «دولت
يهودي» يا «وطن ملي يهود» در فلسطين حمايت كرد. بعد از كنگره نيز در روزنامۀ خود «ديولت»
(Diewelt) در سوم سپتامبر 1897 در وين چنين
نوشت:
«اگر بنا باشد
نتايج كنگرۀ بال را خلاصه كنم، از اين قرار است كه در بال من دولت يهود را پايهگذاري
كردم. اگر آن را امروز اظهار ميكنم، دنيايي را بهخنده درآوردهام و پنج سال ديگر
شايد، اما در پنجاه سال ديگر تمام جهانيان آن را خواهند ديد. دولت يهود اكنون به
طور اساسي تشكيل شده است، زيرا ايجاد يك دولت منوط به اراده يك ملت است.»(1)
بدين ترتيب، نخستين
خطوط، طرحها و برنامههاي سازمانيافته براي تشكيل دولتي صهيونيستي در فلسطين و
ايجاد بدترين سلطۀ استعمارگري در تاريخ نوين را كساني در اروپا تدوين كردند كه
اصلاً فلسطين را نديده و به آن پا نگذاشته بودند. از اين زمان به بعد تلاش سازمانيافته
جنبش صهيونيسم ـ به عنوان جنبشي سياسي كه هدف آن تبديل «دين يهود» به «ملت يهود» و
سرانجام تشكيل «دولت يهود» است ـ آغاز شد تا تمامي يهوديان جهان را در يك وطن ملي
خاص (فلسطين) گرد هم آورد. بر اين اساس برنامه عمومي استعماري صهيونيستي در فلسطين
از چهار بخش عمدۀ زیر تشكيل شد:
1. سازماندهي جنبش صهيونيسم جهاني؛
2. برنامهريزي
براي استعمار صهيونيستي در فلسطين؛
3. سرمايهگذاري و نظارت بر آن؛
4. برقراري ارتباط و گفتوگوهاي
سياسي بهمنظور تأمين پشتيباني سياسي جهاني و تحقق اين هدفها.(2)
اين برنام/ عمومي كه بعدها به
برنامه «بال» معروف شد،
براي رسيدن به اهداف جنبش صهيونيسم، چهار روش زیر را در نظر قرار داد:
1. آمادهكردن
اوضاع و شرايط و نيز لوازم مناسب براي اسكان كشاورزان، كارگران و صنعتگران يهودي
در سرزمين فلسطين؛
2. سازماندهي
يهوديان جهان از طريق هيئتهاي منطقهاي و جهاني، هماهنگ با قوانين حاكم بر
كشورهاي گوناگون؛
3. تحريك و
تقويت حس مليگرايي يهوديان و تلاش براي سازماندهي آنها؛
4. آمادهكردن
ويژگيهايي براي كسب موافقت دولتها با هدفهاي صهيونيسم.(3)
سپس جنبش
صهيونيسم، روند سياسي درازمدتي را ـ كه تأييدكنندۀ انديشۀ وطن ملي يهود باشد ـ بهدنبال
تلاش سازمانيافته خويش آغاز كرد. اما تا زمان آغاز جنگ جهاني اول نتوانست در هيچ
عرصهاي از برنامههاي تدوينيافته استعماري كنگره «بال» موفقيتي كسب كند؛ زيرا
غالب يهوديان با اين فراخواني مخالف بودند و دولت عثماني نيز عليرغم اينكه چشمان
خويش را در برابر انتقال پنهاني يهوديان اروپا به فلسطين بست، از پذيرش پيشنهاد
هرتزل مبتني بر فروش فلسطين به صهيونيستها امتناع ورزيد.
اما با شروع
جنگ جهاني اول جنبش صهيونيسم كه مصالح و مقاصد استعمار انگليس را ميشناخت درك كرد
كه استعمار انگليس، تنها نيروي آماده و تكيهگاه مطمئن براي صهيونيسم براي تشكيل
وطن ملي يهود در فلسطين است. از اینرو بهسوي انگليس روي آورد و پيوسته به دولت
آن تأكيد ميكرد كه يهوديان در فلسطين بخش جداييناپذير امپراتوري انگليس خواهند
بود. سرانجام دولت انگليس تسليم خواستههاي جنبش صهيونيسم شد و در سال 1917 اعلاميۀ
معروف «بالفور» را در حمايت از يهوديان و تشكيل وطن ملي يهود در فلسطين صادر كرد.
پس از صدور
اعلاميه بالفور، تلاش صهيونيسم بهشكل جديتري دنبال شد تا اينكه بر اساس سند
قيموميت انگليس بر فلسطين كه در تاريخ 22 ژوئيه 1922 به تصويب رسید، انگليس موظف
شد مقدمات و زمينههاي تشكيل «وطن ملي يهود» و انتقال يهوديان به فلسطين و نيز
رسميتدادن به زبان عبري را فراهم كند.
در اين
راستا كميسر عالي انگلستان در فلسطين كه فردي يهودي بهنام «هربرت ساموئل» بود،
شوراي قانونگذاري براي صهيونيستها را بهوجود آورد كه از سال 1929 به بعد با نام
«آژانس يهود» (بنگاه هماهنگي مسائل يهود) خوانده شد و برنامۀ كاري آن عبارت بود
از:
1. انتقال
يهوديان به فلسطين؛
2. تأمين
نيازهاي يهوديان؛
3. توسعۀ
فرهنگ يهود؛
4. خريد
سهام و استفاده از كارگران يهودي.
در سايۀ
دولت قيموميت انگليس كه امضاي «جامعۀ ملل» را نيز در پاي داشت، جنبش صهيونيسم روند
ايجاد اسرائيل را همساز با نقشه فراگير و بررسيشدۀ خود شروع كرد. به همین سبب
براي اينكه يهوديان بيشتري در فلسطين ساكن باشند تا انديشه نظري «وطن ملي يهود» و برپايي عملي رژيم صهيونيستي توجيهپذير و عملي باشد با
هماهنگي استعمار انگليس، اقدام به انتقال غيرقانوني يهوديان به فلسطين كرد. درحاليكه
شمار مهاجران يهودي در طول 25 سال پيش از حكومت قيموميت انگليس بر فلسطين، از 25هزار
يهودي بيشتر نبود، تنها در چهار سال اول قيموميت، بيش از 16 هزار يهودي به كمك
آژانس وارد فلسطين شدند. اين عده ده سال پس از قيموميت به 100هزار تن و 17 سال
بعد به 250هزار تن رسيد.
استعمار انگليس در حالي وارد
فلسطين شد كه تنها 56 هزار يهودي در آن سرزمين به سر ميبردند. اما پس از ترك
فلسطين، 700هزار يهودي را پشت سر خود گذاشت؛ يعني شمار يهوديان در خلال سلطه انگليسيها
12برابر شد.»(4)
جنبش صهيونيسم پس از انتقال
يهوديان به فلسطين به منظور اسكان آنان در اين سرزمين پاك با كمك انگليس سياست
تهديد و فشار بر فلسطينيان را به اجرا گذاشت، اما بهرغم اين تلاشها، پيشرفت
مالكيت يهوديان افزايش نيافت مگر به ميزان 5/3 درصد؛ بهطوريكه در سال 1948
يهوديان تنها 6 درصد از مجموع زمينهاي فلسطين را مالك بودند.(5)
پس از شكست صهيونيستها در تملك
بيشتر زمينهاي فلسطينيان، آنان فشارهاي زيادي را بر انگليس و آمريكا براي تقسيم فلسطين
و تشكيل وطن ملي يهود وارد كردند. در پي اين فشارها، سازمان ملل متحد، تحت نفوذ
اين قدرت استعماري، در 29 نوامبر 1947، قطعنامۀ «تقسيم فلسطين» را صادر كرد و بدين
ترتيب تدارك بخش پاياني و جنايت سازمانيافته صهيونيسم آغاز شد. اين قطعنامه طبق
توافق كامل ميان انگليس و صهيونيسم تدوين شد. در پي صدور اين قطعنامه نيروهاي
انگليس در مناطق عربي باقي ماندند، اما از مناطق يهودينشين خارجشدند تا صهيونيستها
بتوانند بر بيشترين مقدار زمينهاي فلسطين چيره شوند. ابزارهاي عمدۀ صهيونيستها
براي تسلط بيشتر بر زمينهاي فلسطين، خشونت و عمليات تروريستي مسلحانه و كشتار
فلسطينيان بود. بدينسان فلسطين شاهد كشتارهاي هولناكي شد كه صهيونيستها به قصد
واردكردن فلسطينيان براي گريختن به كشورهاي همسايه انجام ميدادند.
سرانجام، در
15 مي 1948، در پي اعلام پايان دوران قيموميت انگليس بر فلسطين، «ديويد بنگورين»
درحاليكه هنوز مسئله فلسطين در سازمان ملل متحد مطالعه و بررسي نشده بود،
اعلاميه استقلال را خواند و براي اولينبار تشكيل دولت اسرائيل را در تلآويو
اعلام كرد.(6)
بدين ترتيب صهيونيستها پس از تلاش فراوان
سازمانيافته و تباني با استعمار غرب توانستند تشكيل دولت يهود را بر روي سرزمين
يك ملت و تمدن ديگر جامه عمل بپوشانند و با آوارهكردن ملت فلسطين از سرزمين آبا و
اجدادي خود، موجوديتي كاملاً بيگانه از فرهنگ منطقه، همراه با خصومتي وصفناپذير
دربارۀ كل منطقه خاورميانه بهوجود آوردند. استعمار جهاني نيز بر
روي اين جنايت صحه گذاشت و در مِي 1949 رژيم اسرائيل به عضويت سازمان ملل متحد
پذيرفته شد و فلسطين مرحلۀ نويني از تراژدي اندوهگين و مبارزه خود
را آغاز كرد.
پينوشتها
1.
الهي، حسين،
مسئله فلسطين، انتشارات عطايي، تهران 1348، ص38 (به نقل از: لوئي،
حبيب: تاريخ يهود، كتابفروشي يهودا بروخيم، چاپ اول، تهران 1339).
2. نشريه خبري وفا، ارگان سفارت فلسطين در تهران،
شماره 1265.
3. الموسوعة الفلسطينيه، بازل، جلد
اول، 1984، ص345.
4. صفاتاج، مجيد، ماجراي
فلسطين و اسرائيل، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران 1380،
ص 70.
5. پيشين.
6. صفاتاج، مجيد، ماجراي فلسطين و
اسرائيل، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران 1380، ص 74.
سوتیتر1: تنها در
چهار سال اول قيموميت، بيش از 16 هزار يهودي به كمك آژانس وارد فلسطين شدند. اين
عده ده سال پس از قيموميت به 100هزار تن و 17 سال بعد به 250هزار تن رسيد