«محبت امامان محور وحدت»

آيت
الله سيد احمد خاتمي

در آستان امامان، نام مجموعه مقالاتي است كه در حوزه امام‌‌شناسي
شيعي كه در پرتو زيارت جامعه كبيره به رشته تحرير در مي‌آيد در اين مقاله نيز به
فرازهايي ديگر از اين زيارت مي‌پردازيم.

 

«انكار امامان»

«و من مجدكم كافر»

و هركس شما را انكار كند كافر است.

واژه جحد را در گذشته معنا كرديم و گفتيم به معناي انكار
آگاهانه است .واژه «كفر» در لغت به معناي
پوشاندن و در اصطللاح فقهي عبارت است از انكار الوهيت يا انكار توحيد خداوند يا
رسالت پيامبر«ص» و معاد يا انكار ضروريات ديني با توجه به ضروري بودن آن كه بازگشت
به انكار رسالت نبي اكرم صلي‌الله بنمايد.(۱) گفتني است در فقه ما حكم
به طهارت غير شيعه اثني‌عشري شده است.

مرحوم آيت‌الله‌العظمي خوئي مي‌گويند… فالمعروف و
المشهور بين‌المسلمين طهاره اهل الخلاف و غيرهم من‌الفرق المخانقه للشيعه الاثني
عشريه.(۲)

پس معروف و مشهور بين مسلمانان طهارت اهل خلاف (اهل تسنن)
و نيز ديگر فرق مخالف شيعه اثني‌عشري مي‌باشند.

بنابراين بايد ديد اينجا چه معناي كفر را بايد برگزيد.
مرحوم محقق خوئي مي‌گويد كه كفر در اين روايات، كفر مقابل اسلام نيست، بلكه كفر در
مقابل ايمان است؛ يعني آن كس كه آگاهانه شما را انكار كند شيعه به‌شمار نمي‌آيد.
كفر به معناي ديگر نيز آمده است:

1ـ كفر علمي يعني آنكه در باطن معترف به مقام والاي امامان
هستند، ليكن در ظاهر حاضر به اقرار و اعتراف به اين واقعيت نيستند.

2ـ كفر جهلي يعني نادانسته انكار كردن.

3ـ كفر نعمت، ناسپاسي نمودن نعمت خداوند: «ومن يشكر فانما
يشكر لنفسه و من كفر فان ربي غني الكريم.»(۳)

هركس سپاسگزارد جز اين نيست كه به سود خويش سپاس مي‌گذارد
و هر كه ناسپاسي كند همانا پروردگار امن بي‌نياز و بزرگوار است.

بر اين اساس بايد يكي از معاني فوق را در اينجا برگزيند.

 

«جنگ با امامان»

«و من حاربكم مشرك»

هركس با شما بجنگد در حقيقت به خدا شرك ورزيده است.

جنگ با اهل بيت گناهي بزرگ است. پيامبر اكرم«ص» فرمود: «حرب
علي حرب‌الله و سلم علي سلم‌الله» نبرد با مولي علي«ع» نبرد با خداست و آشتي با
مولا علي«ع» آشتي با خداست(۴) و در روايت ديگر كه در مصادر شيعه و سني
آمده است: پيامبر اكرم«ص»، اميرالمومنين«ع» و فاطمه«س» و امام حسن و امام حسين«ع»
فرمودند: «انا حرب لمن حاربكم سلم لمن سالمكم»(۵)

رسول گرامي اسلام صلي‌الله عليه و آله فرمود: «من ناصب
علياً حارب‌الله»(۶)

كسي كه با علي دشمني كرده و بجنگد با خداوند جنگيده است.

بديهي است دشمني و جنگ با ائمه به زمان حيات دنيايي آنان و
جنگيدن و لشکركشي در برابر ايشان محدود نمي‌شود، بلكه برخوردي خصمانه و دشمني با
آنان در هر عصر و زماني شامل مي‌شود به گونه‌اي كه اگر كسي از روي علم و توجه به
مقام ولايت و امامت و معارف گوناگون ايشان بدون هيچ دليل به عداوت و دشمني به آنان
بپردازد نيز شامل است. جالب است بدانيد در فقه، حكم به نجاست هم غلاه هم خوارج و هم ناصبي‌ها شده است. فقيه بزرگ مرحوم
سيدمحمد كاظم يزدي مي‌گويد:

«لا اشكال في نجاسته غلاه و الخوارج و النواصب …»(۷)

يعني ترديدي در نجاست غلاه و خوارج و ناصبي‌ها نيست.

غلات آنان هستند كه امامان را خدا مي‌دانند.

مقصود از خوارج در اينجا آنان هستند كه معتقد به كفر
اميرمؤمنان علي«ع» بوده و معتقدند از اين رهگذر تقرب به خداوند مي‌يابند!!

مقصود از نواصب آنان هستند كه ابراز دشمني و نفرت از اهل
بيت عليهم‌السلام دارند.

در روايت معتبري از حضرت امام صادق«ع» نقل شده است كه«ان
الله تبارک و تعالي لم يخلق خلقا النحس من الكلب و ان اناصب لنا اهل البيت لا نجس
من الكلب»(۸)

«خداوند موجودي را نحس‌تر از سگ نيافريده و كسي كه به ما
اهل بيت دشنام مي‌دهد نحس‌تر از سگ است».

دليل نحس‌تر بودن آنان از سگ آن است كه سگ نجاست ظاهري
دارد و ناصبي هم نجاست ظاهري دارد و هم نجاست باطني.

گفتني است كه از محورهاي جهان اسلام محبت اهل‌بيت«ع» است؛
يعني هم اهل تشيع و هم اهل تسنن در رابطه با محبت اين گل‌هاي جهان هستي متفق‌القولند.

«اكوسي بندروي» از مفسران معروف اهل سنت مي‌گويد:

«والحق وجوب محبت قرابته عليه الصلوه و السلام من حيث انهم
قرابته…»

حق اين‌ است كه محبت خويشاوندان پيامبر«ص» به خاطر قرابت‌شان
با پيامبر واجب است.

سپس مي‌گويد: و كلما كانت جهه القرابه اقوي كان طلب الموده
اشد…

هر قدر قرابت قوي‌تر باشد محبت وجوب بيشتري دارد…

آنگاه مي‌گويد:

ياراكباً قف بالمحصب من مني

و اهتف بساكن خيفها و الناهض

سحراً اذا فاض الحجيج الي مني

فيضاً كملتطم الفرات الفائض

ان كان رفضاً حب آل محمد

فليشهد الثقلان اني رافضي(۹)

اي سواري كه عازم خانه خدا هستي و در آنجا كه در نزديكي
منا براي رمي جمرات سنگريزه جمع مي‌كنند (و مركز بزرگ زائران خانه خداست) بايست و
به تمام كساني كه در مسجد خيف مشغول عبادتند و يا در حال حركت به سوي بيت‌الله مي‌باشند
فرياد بزن و نيز در سحرگاهي كه حاجيان از مشعر به سوي منا حركت مي‌كنند و همچون
نهري عظيم و خروشان وارد سرزمين منا مي‌شوند فرياد بزن و آشكارا بگو كه اگر محبت آل محمد «رفض» است همه جن و انس شهادت بدهند كه من
رافضي هستم.

در رابطه با ابراز ارادت شاعران سني مذهب به ساحت تقدس اهل
بيت عليهم‌السلام كتاب اهل بيت پيامبر و شعر شاعران كرد كتاب خواندني است.

در رابطه با اين موضوع در جاي ديگر به تفضيل سخن گفته‌ايم.(۱۰)

 

«مخالفت با امامان»

«و من رد عليكم في‌ اسفل درك من الجحيم.

و هركس شما را رد كند و نپذيرد در پايين‌ترين طبقه جهنم
جاي دارد.»

قرآن كريم جايگاه منافقان را پايين‌ترين طبقه دوزخ مي‌داند.

«ان المنافقين في‌الدرك الاسفل من النار»(۱۱) (نساء،
145)

منافقان آنان هستند كه حقيقت را مي‌شناسند به آن ايمان نمي‌آورند
گرچه در ظاهر اظهار ايمان مي‌كنند.

در اين فراز از زيارت جامعه منكران اهل بيت«ع» و منكران
جايگاه والا و شايسته آنان و منكران فضائل و ناقب اهل بيت در همان جايگاه قرار داده
شده‌اند. آخر مگر مي‌شود كسي خود را مسلمان بداند و سفارش‌هاي بي‌شمار پيامبر در
تجليل  و تكريم اهل بيت ديده باشد در عين
حال آنان را انكار كند؟!

 

«امامان نور يكسان»

«اشهد ان بقد السابق لكم فيها حضي و جارلكم فيما بقي»

گواهي مي‌دهم كه اين مقام و منزلت براي شما در گذشته بوده
است و در آينده نيز جريان دارد.

اين فراز گوياي همساني اهل بيت عليهم‌السلام در تمامي
فضائل و ممناقب است كه: كلهم نور واحد همگي از نور واحد هستند.

اينجا سخن از موهبت داده شده الهي است،‌ اينجا سخن از آنان
است كه خداوند هداياي ويژه به آنان عنايت كرده است. اينجا سخن از آنان است كه «مجتباي»
خداوند است.

بر اين اساس آنچه از آغاز زيارت جامعه تاكنون در رابطه با
فضائل و مناقب امامان و نيز در رابطه با دشمنان آنها گفته شد هم در رابطه با
امامان قبل از امام هادي«ع» است و هم در رابطه با امامان بعد از حضرت تا حضرت بقيه‌الله‌الاعظم
ارواحنافداه.

لذا در فراز بعد مي‌خوانيم:

«وان ارواحكم و نوركم وطينتكم واحده طابت و طهرت بعضها من
بعض.

بي‌گمان ارواح‌تان و نورتان و سرشت شما يكي است همگي پاك و
منزه است و برخي از برخي ديگر است.»

در روايتي قدسي آمده است كه خداوند به پيامبر صلي‌الله
عليه و آله فرمود:

يا محمد اني خلقت عليا و فاطمه و الحسن و الحسين و الائمه
من نور واحد.

اي محمد بي‌گمان من علي و فاطمه و حسن و حسين و ديگر
امامان را از يك نور آفريدم.(۱۲)

اما اينكه حقيقت نور يكسان و سرشت اهل بيت چگونه است؟ بايد
اعتراف كرد كه فهم ما قاصر از درك آن است. بايد از خداوند خواست تا توفيق عمق اين
معرفت را عنايت فرمايد.

در پايان همين زيارت آمده است:

«فبحقحم الذي اوجبت حقحم عليه ان تجعلني من
العارفين بهم و بحقهم.»

پس از تو مي‌خواهم به آن حقي كه براي ايشان بر خود واجب
كردي كه مرا در زمره عارفان به مقام آنان و به حق آنان قرار دهي.

واژه طاهر و طهارت در برابر رجس يعني آلودگي است به اين
ترتيب اين ماده «طهارت» به معناي نظافت و پاكيزگي است.

و واژه طيب در برابر خبث و خبيث است و به معناي پاكيزگي
دروني است. به كار بردن اين دو واژه به معناي پاكيزگي ظاهري و معنوي است.

واژه بعضها من بيض كه در ذيل اين فراز آمده است برگرفته از
قرآن كريم است:

«ان‌الله اصطفي آدم و نوحاً و آل ابراهيم و آل عمران علي
العالمين ذريه بعضها من بعض و الله سميع عليم.(۱۳)

خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان
برتري داد. آنها فرزندان و (دودماني) بودند كه از نظر پاكي و تقوا و فضيلت بعضي از
بعضي ديگر گرفته شده بودند و خداوند شنوا و داناست.

اين برگزيدگان الهي از نظر اسلام پاكي، تقوا مجاهده براي
راهنمايي بشر همانند يكديگر بودند همچون نسخه‌اي متعدد از يك كتاب هر يك از ديگري
اقتباس شده است.

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ العروه
الوثقي متن التنفيح في شرح العروه الوثقي ج 3، ص 52، در مجموعه «موسوعه».

۲ـ
همان، ص 77.

۳ـ سوره
نمل، آيه 40.

۴ـ خصال
شيخ صدوق، صفحه 496.

۵ـ
سنن ترفندي، ج 5، ص 699، كشف الفهر، ج 2، ص 154.

۶ـ بحارالانوار،
ج 27، ص 233، روايت 44.

۷ـ
العروه الوثقي، متن التنقيح في شرح العروه الوثقي، ج 3، ص 53.

۸ـ
وسائل الشيعه، جلد 1، ص 220، (چاپ ال‌البيت).

۹ـ
 روح‌المعاني، ج 25، ص 32.

۱۰ـ
سيري در سيره ائمه اهل البيت، تأليف سيد احمد خاتمي از ص 52 تا ص 63.

۱۱ـ
سوره نساء، آيه 145.

۱۲ـ
غيبت نعماني، ص 93.

۱۳ـ
سوره آل عمران، آيه 33 و 34.