نگاهي به تاريخ سينماي
ايران
دكتر عبدالحميد
انصاري
در چند شماره گذشته، تاريخچه سينماي ايران از
ابتداي ورود به دربار قاجار و ساخت انبوه فيلمهاي نازل از دهه 30 به بعد تا سال
51 بررسي و تحليل شدند. در اين شماره به فيلمهاي دهه 50 تا مقطع پيروزي انقلاب
اسلامي میپردازیم.
«داش آكل» به كارگرداني مسعود كيميائي و بازي بهروز وثوقي،
بهمن مفيد، مري آپيك، از قصهاي به همين نام اثر صادق هدايت اقتباس شده بود. فيلم
«محلّل» ساخته نصرت كريمي با بازي خود او و ايرن فيلم بسيار مبتذل و سخيفي بود كه
گذشته از سخافت زياد به احكام شرع هم توهين روا ميداشت. شهید آیتالله مطهری در
مقالهای روشنگرانه که در مجله «زن روز» چاپ شد، بهشدت به نمایش این فیلم اعتراض
کرد و عملاً رژیم را با این اقدام در موضع ضعف قرار داد.
در سال 51 ساخت فيلمهاي گيشهاي و عاميانه ادامه يافت و بهرغم
توجه به مؤلفههای گیشهپسند، فروش آنها افت محسوسي پیدا کرد. ظاهراً تكرار و
يكنواختي مضامین فیلمها دليل اصلي افت فروش بود. در این سال چند فيلم نسبتاً خوشساخت
كه برخي از آنها عيوب و ابتذال كمتری داشتند، از جمله «تُپلي» به كارگرداني رضا ميرلوحي،
«رگبار» ساخته بهرام بيضائي، «پستچي» به كارگرداني داريوش مهرجوئي، «غريبه» اثر
شاپور قريب، «صادق كرده» اثر ناصر تقوائي به نمایش درآمدند. ناصر تقوائی پس از
انقلاب و در سال 1365 فيلم ارزشمند ناخدا خورشيد را ساخت.
هژير داريوش با ساخت فيلم «بیتا» با بازي گوگوش و عزتالله
انتظامي هر چند ادعاي ساخت فيلمي پرسر و صدا را داشت، اما فیلم در واقع پيامي جز
ابتذال از نوع روشنفكرانه و بيگانه با جامعه ايران نداشت. در اين سال پرويز صياد
با ساخت فيلمهاي كمدي و مملو از ابتذال اخلاقي، چند اثر عاميانه عرضه و پازل
تهاجم به فرهنگ و اخلاق جامعه ايراني را تكميل کرد.
در سال 52 نيز روال ساخت فيلمهاي بيارزش و گيشه محور
ادامه پیدا کرد و چند فيلم متفاوت مانند «تنگنا» ساخته امير نادري، «خاك» به
كارگرداني مسعود كيميائي، «مغولها» ساخته پرويز كيمياوي، «تنگسير» به كارگرداني
امير نادري بر اساس داستاني از صادق چويك به نمایش در آمدند. هر چند رد پای ابتذال
در این فیلمها هم دیده میشد، اما از نظر ساختار نسبت به فیلمهای قبل از خود
بهتر بودند.
فيلم «آرامش در حضور ديگران» ساخته ناصر تقوائي براساس قصهاي
از غلامحسين ساعدي در اين سال عرضه شد كه بهرغم خوش ساخت بودن، مملو از ارتباطات
ناپسند و ديالوگهاي مبتذل و سياه و زننده بود، به قسمي كه سينماي پهلوي هم بهناگزير
بخش قابل توجهي از آن را سانسور کرد.
شایان ذکر است که بهرغم ابتذال حاکم بر سينماي پهلوي، گاهی
در آثاري هم دغدغههاي عدالتطلبانه قابل اعتنايي مشاهده میشدند و چقدر مناسب بود
كه مديران فرهنگي امكان تداوم ساخت نظاير آنها را البته منطبق بر موازين شرع و
اخلاق فراهم ميآوردند. به عنوان نمونه فيلم «تپلي» با دغدغه مصائب طبقه فقير و تضاد
آن با طبقه مرفه پرتبختر ساخته شد كه هم از پيام و هم از جذابيتهاي دراماتيك
برخوردار بود و البته فيلم از ابتذال رايج گيشهپسند آن زمان مبرا نبود. فيلمنامه این فیلم اقتباسي از قصه«موشها و آدمها»
اثر «جان اشتاين بك» نويسنده مشهور امريكايي بود كه اثر ديگر او به نام «خوشههاي
خشم » در ايران بسيار معروف است.
كارگردان «تپلي»پس از انقلاب فيلم «شيلات» را با بازي داود رشيدي در نقش خوجه ممد ساخت كه در دهه فجر
امسال براي چندمين بار از سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش شد. اين فيلم در واقع
مبين دغدغههاي فيلمساز و ادامه همان فيلم «تپلي» و خط كلي آن روايت تقابل تاريخي طبقات
فرودست و فرا دست بود.
ای كاش روال ساخت فيلمهايي نظير «ناخدا خورشيد» اثر ناصر
تقوائي، «رگبار» ساخته بهرام بيضائي پستچي و گاو ساخته داريوش مهرجوئي با تصحیح
برخي از سكانسهاي غيرقابل قبول، ادامه مييافت و دغدغههاي كلان و اخلاقي جامعه
در سينما متجلي ميشدند.
در سال 51 فيلمهاي «صادق كرده» اثر ناصر تقوائي و «بلوچ»
ساخته مسعود كيميائي و دهها فيلم ديگر كه فيالواقع تكرار قيصر بودند، ساخته
شدند. انتقام، اجراي عدالت فردي كه گرتهبرداری از فيلمهاي وسترن آن زمان غرب بود
و عكسالعمل ناتواني حكومتها در استقرار عدالت اجتماعي خميرمايه چنين فيلمهايي
بودند. «تنگنا» با بازي سعيد راد و «تنگسير» با بازي بهروز وثوقي که توسط امير
نادري در همین راستا ساخته شدند، فيلمهائي خوشساخت با دغدغههاي اجتماعي محسوب
ميشدند.
البته پذيرش نسبي اين قبيل فيلمها با عنايت به فضاي آلوده
آن زمان سينما قابل تحليل است. در آن سالها ندرتاً فيلمهايي مثل «مغولها» اثر
پرويز كيمياوي ساخته شدند كه هر چند فاقد ابتذال فيلمهاي آن دوره بودند، اما به دليل
سنگيني مضمون و عدم جلب و جذب مخاطب عام تأثيري در روند سينماي آن زمان نداشتند.
در سال 53 حدود 56 فيلم ساخته شدند كه فقط «شازده احتجاب» اثر
بهمن فرمانآرا و «اسرار گنج دره جنّي» اثر ابراهيم گلستان، ضمن حفظ جذابيتهاي
دراماتيك سينمايي فراتر از كليشههاي عوامانه بودند و توجه مخاطب را به خود جلب
کردند.
در سال 54 حدود 66 فيلم به نمايش درآمدند كه چند فيلم از
جمله «سرايدار» اثر خسرو هريتاش، «گوزنها» اثر مسعود كيميائي، «غريبه و مه» اثر
بهرام بيضائي توجه محافل روشنفكري آن روز را به خود جلب کردند. خميرمايه فيلم «سرايدار»
تضاد طبقات فرودست و فرادست و مضمون فيلم «گوزنها»، آسيبهاي اجتماعي و قهرمان
تنهاي سرگشته و مستاصل جامعه پرتنش آن دوران بود.
در اين سال مجموعه فيلمهاي كمدي و عوامپسند «صمد»، به مدد
سريالي به همين نام در تلويزيون به بازار عرضه شد. كارگردان و تهيهكننده اين فيلمها
پرويز صياد بود كه پس از انقلاب به خارج از كشور رفت و در آنجا كار خود را بر
همان سیاق ادامه داد.
همچنین فيلمي به نام «طبيعت بيجان» با كارگرداني سهراب شهيد
ثالث و بازيگراني گمنام در این سال توليد شد كه در فضاي آلوده آن زمان يك استثناء محسوب ميشد.
اين فيلم گرچه فروش قابل توجهي نداشت، اما برخي از صاحبنظران، آن را بهترين فيلم
تاريخ سينماي ايران تا سال 54 ميدانستند. دلنشيني فيلم عمدتاً به دليل لحن
صادقانه داستان واقعگرايانه و نزديك بودن مضمون آن با زندگي روزمره مردم معمولي
بود.
از سال 55 افول سينماي ایران آغاز شد، به قسمي كه عناويني
مانند «سينماي ايران در خم كوچه ورشكستگي» در روزنامه كيهان مورخ 25 اسفند 1355 كم
نبودند. در آن سال حتي يك فيلم قابل ذكر هم ساخته نشد و جامعه با بیتوجهی به
سینما نشان داد كه ديگر حتي ابتذال هم جاذبهاش را براي مخاطب عوام و كم سواد از
دست داده است.
در سال 56 بحران صنعت سينما ادامه يافت. در اين سال حدود 38
فيلم ساخته شدند كه اندكي بيش از یک سوم فيلمهاي ابتداي دهه 50 هستند. بحران در صنعت سينما بهحدي
رسید كه حتي حزب رستاخيز نيز در جلسهاي با عنوان «بحران اقتصادي و مالي سينماي
ايران» به آن پرداخت. از ميان فيلمهاي ساخته شده در این سال فقط «سوتهدلان» اثر
علي حاتمي و بازي بهروز وثوقي، شهره آغداشلو، فخري خوروش، مينو ابريشمي و جمشيد
مشايخي قابل توجه است.
در سال 1357 كه سال اوج تظاهرات عظيم مردم عليه رژيم پهلوي
دوم است، افول سينما همچنان ادامه داشت. جالب آنكه در بحبوحه تظاهرات آن سال
سرنوشتساز، سينماداران با هدف افزايش بهاي بليط، اعتصاب و سالنها را تعطيل
كردند. در 28 مرداد سال 57 سينما ركس آبادان به هنگام نمايش فيلم «گوزنها» ساخته
مسعود كيميائي به آتش كشيده شد و حدود 400 نفر زنده زنده سوختند. ظواهر امر مانند
قفل بودن درها، زنجير كردن درهاي سالن و مسدود بودن درهای خروجی، نشانه به آتش
كشيده شدن عمدي سينما توسط ساواك بود و این مسئله کاملاً در شعارهاي آن روزمردم انعكاس
پیدا کرد.
در سال 57 فقط 18 فيلم به نمايش درآمدند و 14 فيلم هم هيچ گاه
به اكران عمومي در نیامدند و براي هميشه به بايگاني تاريخ رفتند. تعداد 28 فيلم
ساخته شده در آن سال هم در سالهاي 58، 59 و 60 اكران شدند.
از ميان فيلمهاي ساخته شده در سال 57 فقط 4 فيلم «سفر سنگ»
اثر مسعود كيميائي، «گزارش» اثر عباس كيارستمي، «مرثيه» اثر امير نادري و «دايره
مينا» اثر داريوش مهرجويي آثار قابل توجهی بودند. در این فيلمها هم همان شخصيتها
و دغدغههای آثار قبلي سازندگان آنها تكرار شدند. هر چند اين فيلمها خالي از
اشكالات ساختاري، فيلمنامه، شخصيتپردازي و دراماتيك نبودند، اما به هر حال در
زمان خود يك گام به جلو بودند. به اين ترتيب فصلی در سينماي ايران در سال 57 به
پايان رسید و پس از پيروزي انقلاب اسلامي فصلي نوين و متناسب با فرهنگ انقلاب
اسلامي آغاز شد.
ویژگیهای فيلمهاي سينمايي سه دهه منتهي به پيروزي انقلاب
اسلامي ـ به استثنای تعداد انگشت شماری از فيلمهائي که خارج از اين فضا هستند
ـ را میتوان بدین شرح برشمرد:
1. سوءاستفاده از اختلاف طبقاتي شديد و تخدير افكار جوانان
مأيوسي كه رسيدن به آرزوهاي طبيعي خود را در دنياي واقعی ناممكن ميديدند. در این
فیلمها دختري زيبا از خانواده مرفه، جلوهگر، خوش لباس، خوش اخلاق با هفت قلم آرايش و تحصيلكرده در برخورد تصادفي با
پسر جوان آس و پاس و كارگر و فقير، در همان برخورد اول دلباخته او میشد و بعد هم مخالفت
شديد خانواده دختر بود و حوادث كليشهاي و باسمهاي نظير خيانت اطرافيان پدر
پولدار و توطئه آنان براي تصاحب ثروت او و حتي قتل وي و فداكاريهاي بدون چشمداشت
پسر جوان كارگر که سرانجام خانواده دختر را متقاعد ميكرد كه او را به دامادي بپذيرند.
البته گاهي نيز طبقه دختر و پسر با هم عوض ميشد.
منطق روائي اين قبيل فيلمها بهقدري دور از واقعيتهاي
ملموس اجتماعي آن روز بود كه تماشاگر عام بارها از خود ميپرسيد مابهازای بيروني
اين وقايع كجاست؟ آيا منطقي است كه دختر بازيگر فيلم در همه مكانها اعم از
خيابان، دانشگاه، سينما، منزل، مهماني، رستوران، آشپزخانه و شب يا روز، خواب و
بيداري، غذا خوردن، خوابيدن، عزا و عروسي، جارو زدن منزل، آشپزي و … اين قدر شيك،
اطو كشيده، آرايش كرده باشد؟ مگر ممكن است كه فردی در تمام ساعات شبانهروز و در
همه جا تا اين حد سر و وضع شيك و مرتبي داشته باشد؟
2. فيلمها همگي كليشهاي و فاقد فيلمنامه بودند و داستان
همه آنها در دو سطر خلاصه میشدند.
3. فيلمهايي كه اندكي جديتر تلقي ميشدند، بر اساس ژانر
وحشت، انتقام و عدالت فردي و بازي با احساسات قشر فرودست جامعه كه تصور رهايي از
مشكلات خود را در دنياي واقعي نداشتند، عرضه ميشدند.
لازم به ذکر است که فيلم «خانه خدا» در سال 45 توسط جلال
مقدم ساخته شد و ركورد فروش در تاريخ سينماي ايران را شکست. فروش عجيب اين فيلم
نشان داد كه قشر مذهبي عادي جامعه طالب سينماي مبتذل و عوامانه نيست و ادعاي
سينماگران كه تماشاگران را نمونه آماري قابل قبول جامعه ايران ميدانستند، غلط بود.
* در نقل مشخصات فيلمها از كتاب تاريخ سينماي ايران اثر
مسعود محرابي استفاده شده است.
سوتیترها:
1.
بهرغم ابتذال حاکم بر سينماي پهلوي، گاهی در آثاري هم دغدغههاي
عدالتطلبانه قابل اعتنايي مشاهده میشدند و چقدر مناسب بود كه مديران فرهنگي امكان
تداوم ساخت نظاير آنها را البته منطبق بر موازين شرع و اخلاق فراهم ميآوردند.
2.
فيلم «خانه خدا» در سال 45 توسط جلال مقدم ساخته شد و ركورد
فروش در تاريخ سينماي ايران را شکست. فروش عجيب اين فيلم نشان داد كه قشر مذهبي عادي
جامعه طالب سينماي مبتذل و عوامانه نيست و ادعاي سينماگران كه تماشاگران را نمونه آماري
قابل قبول جامعه ايران ميدانستند، غلط بود.