فجر صادق خورشید انقلاب‌اسلامی

فجر صادق خورشید انقلاباسلامی

نگاهی به زمینه‌های شکل‌گیری نهضت اسلامی به رهبری
امام خمینی(ره)

غلامرضا
گلی‌زواره

حماسه‌ای خودجوش

قیام مقدس
پانزده خرداد ۱۳۴۲ در پنجاهمین سالگرد خود از جلوه و شکوه افزون‌تری برخوردار و
دربردارنده نیم قرن ارزش‌های گرانبهایی چون شجاعت، مقاومت، فداکاری، سربلندی، عزت،
ستیز با کفر، شرک و نفاق و الحاد است و به برکت همین فضایل و مکارم عالی است که می‌توان
در مسیر افتخارات با ارزش گام نهاد.

در این روز
پرخاطره قیامی شکل گرفت که خاستگاه اصلی آن اسلام ناب محمدی و حماسه‌های عاشورایی
بود و با تکیه بر چنین اصالت‌هایی موفق گردید در رویارویی با استبداد و استکبار،
سربلند و نویدبخش محرومان جهان شود و آنان را برای مبارزه با جرثومه‌های فساد و
ستم و کفر و نفاق مصمم و حرکت بیداری اسلامی را پرتکاپو و ثمربخش نماید. این هویت
با درایت و تدبیر امام خمینی استوار گردید و با صلابت خلف صالحش مقام معظم رهبری
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تداوم یافت.

حماسه خونرنگ ۱۵
خرداد، صبح صادق انقلاب اسلامی و حرکتی خودجوش و بدون سازماندهی قبلی بود که تنها
با حضور صادقانه و ارادتمندانه مردم در کوچه و بازار که از دستگیری مرجع تقلید،
زعیم شیعه و حوزه‌های علمیه و رهبر باصلابت خود به‌شدت خشمگین گردیده و تنها برای
ادای وظیفه دینی خود، سینه‌هایشان را سپر گلوله‌های عمال رژیم پهلوی قرارداده
بودند، شکل گرفت.

هویت این خیزش
از نقش و جایگاه روحانیت شیعه در جامعه ایران و پیروی مردم از آنان ناشی می‌گردد
زیرا علمای مبارز به دلیل سیاست‌ها و برنامه‌های ضددینی قاجارها و خاندان پهلوی،
مردم متدین را علیه آنان بسیج کرده‌ بودند. در طول یک قرن اخیر، درک جامعه اسلامی
ایران از مسایل سیاسی، اجتماعی به‌تدریج دچار تحول شد و بر اثر دگرگونی در روحیه‌ها،
گرایش‌ها و موضع‌گیری‌ها، مبارزه با ظالمان خودکامه و کارگزاران خلافکار و مروج
منکرات در سرلوحه حرکت‌های مردمی قرار گرفت. ابتدا قیام تنباکو به رهبری میرزای
شیرازی علیه سلطه بیگانگان و تهاجم فرهنگی و فکری آنان شکل گرفت و پیروزی باشکوهی
را به همراه آورد.

نظام استکباری
در هاله‌ای از هراس فرو رفت و پیوستگی بین مردم مسلمان و شخصیت‌های برجسته حوزه‌های
علمیه را درک کرد، از این رو نیرنگ‌ها و نقشه‌های گوناگونی را به اجرا گذاشت تا
این ویژگی را از بین ببرد که البته موفق نشد و افکار عدالت‌جویانه و نفرت و انزجار
از فساد و رفاه‌طلبی و عیاشی قاجارها و تبانی آنان با دولت‌های استعمارگر در
انقلاب مشروطه و تدوین قانون اساسی تبلور یافت و در پی آن جنبش ملی شدن صنعت نفت
که حرکتی وسیع و فراگیر علیه استعمارگران بریتانیایی بود، شکل گرفت.

و سرانجام نهضت
پانزده خرداد ۱۳۴۲، در کوران اقدامات سلطه‌جویانه امریکا که تحت پوشش اقدامات
فرهنگی، سیاسی و اقتصادی اعمال می‌شدند، به رهبری امام آگاه به شرایط زمان و
همراهی یاران ایشان، آن استوانه‌های علم و تقوا به وقوع پیوست.

 

هویتی اصیل

امام خمینی به
عنوان مرجعی بلندپایه و رهبری بصیر، در عصر تاریک استبداد و استکبار، نیرنگ‌های
فکری، فرهنگی و سیاسی دشمنان علیه مسلمانان را به‌خوبی دریافت و با جدیت تمام ‌کوشید
فضای سنگین و مسمومی را که کارگزاران رژیم پهلوی بر فرهنگ جامعه حاکم ساخته بودند،
بشکند و تعالیم و ارزش‌های مقدس اسلام و مذهب تشیع را که از متن زندگی فردی و اجتماعی
به حاشیه رانده شده و به جای آنها افکار الحادی فرقه‌ها و مکتب‌های پوشالی ترویج
می‌شدند، بار دیگر احیا کند و آنها را به فضای حیات اجتماعی و فردی باز گرداند.

رژیم با لطایف
الحیل بسیار این تفکر باطل را ترویج کرده بود که فرهنگ اسلامی نجات‌بخش نیست و در عصر
توسعه علمی و صنعتی و ارتباطی، دین باید از صحنه زندگی کنار برود و با این تبلیغات
مسموم در جهت گسترش و نشر فرهنگ وارداتی غربی تلاش می‌کرد. هدف رژیم، ایجاد نفاق و
فضای بی‌اعتمادی در جامعه، اختلاف بین حوزه و دانشگاه، رواج فساد و ابتذال، نظام
آموزشی آمیخته به انواع آفات و آلودگی‌های فکری، تربیتی و اخلاقی و… بود. سلطه
عوامل استعماری و طاغوتی لطمات و صدمات شدیدی به فرهنگ اسلامی وارد ساخت، زیرا
آنان تمام توان و امکانات خود را برای محو دیانت و حذف ارزش‌هایی که مانع بزرگی در
برابر منافع استعماری بودند، به کار گرفته بودند.

اما این سیاست‌ها
با روحیه مذهبی مردم سازگار نبودند و به همین دلیل مردم در ۱۵ خرداد برای دفاع از
دیانت و فضیلت‌های ریشه‌دار به پا خاستند و نشان دادند که اقتدار مذهبی و معنوی می‌تواند
نیروهای متدین و مبارز مردمی را بسیج کند تا در برابر برنامه‌های نامشروع طاغوت
ایستادگی کنند و قدرت‌های شرقی و غربی را با مقاومت‌های توأم با فداکاری وادار به
عقب‌نشینی نمایند.

امام خمینی در
این زمینه می‌فرمایند:  

«روز ۱۵ خرداد
در عین حال که چون عاشورا روز عزای عمومی ملت مظلوم است، روز حماسه و تولد جدید
اسلام و مسلمانان نیز هست، بزرگداشت روز حماسه‌آفرین ۱۵ خرداد، بزرگداشت اسلام و
قرآن کریم است. ملت شریف ما بلکه ملت‌های مظلوم از هر چه غفلت کنند، از این دو روز
الهی نباید غفلت کنند. عاشورا با «نه» خود، یزیدیان را در طول تاریخ نفی کرد و به
گورستان فرستاد و ۱۵ خرداد، پهلوی و پهلوی‌صفتان و ابرقدرت‌ها را مدفون کرد».(۱)

قیام ۱۵ خرداد
۱۳۴۲ بیشتر از آن جهت اهمیت دارد که مبدأ حرکت جدیدی در جامعه اسلامی است، زیرا
برخی از جریان‌های قبل از آن، به‌خصوص کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و انحرافاتی که
نیروهای مبارز غیرمذهبی و احیاناً ملی‌گرا در نهضت ملی شدن صنعت نفت و پس از آن از
خود نشان دادند و نیز به شهادت رساندن شهید سیدمجتبی نواب صفوی و مبارزان فدائیان
اسلام و از هم‌پاشیده شدن هسته‌های مذهبی که برای براندازی رژیم پهلوی تشکیل شده
بودند، برخی از افراد خیرخواه مذهبی و مؤمنان نگران جامعه را تا حدودی دلسرد ساخته
بود. از طرف دیگر تلاش بی‌امان رژیم برای اشاعه فرهنگ تجملاتی و رفاه‌زدگی توأم با
ابتذال غربی، از شکوفایی افکاری که مقاومت و مبارزه را در صدر برنامه‌های خود قرار
می‌دادند جلوگیری می‌کرد،

به دنبال
روشنگری‌های علمای حوزه و در رأس آنان امام خمینی، آذرخشی در این آسمان تیره به
وجود آمد و ضمن اینکه به حیات مذهبی جامعه قوت و جرئت بخشید، روح مبارزه را در دل
و ذهن‌ها دمید و مردم شهرهای گوناگون را برای قیامی اسلامی مصمم ساخت.

واقعیت این است
که این حرکت در پرتو روح آرمان‌خواهی شیعیان ایران پدید آمد که بارها در طول تاریخ
برای محو ستم و برقراری نظامی اسلامی و عادلانه به پا خاسته، ولی اعوان و انصار
استبداد و استکبار آنها را سرکوب کرده بودند.(۲)

 

زمینه‌های قیام
15 خرداد

رژیم
پهلوی اول (رضاخان) برای جدا ساختن مردم از سنت‌ها و ارزش‌های اصیل مذهبی، هرگونه
جلسه مذهبی و حتی عزاداری‌ها را ممنوع اعلام کرد و پوشیدن عبا و عمامه را جُرم و
کیفرش را زندان قرار داد. وی تحت عنوان تجدد و ترقی‌خواهی و مخالفت با کهنه‌پرستی
و ارتجاع کوشید جامعه را از محتوای دینی که رشددهنده و تحول‌آفرین و بیدارکننده
است، تهی سازد. رضاخان با حمایت استعمار انگلستان و با کمک روشنفکر‌های خودباخته و
وابسته، برای تداوم بخشیدن به تسلط شوم خود، دو محور شعائر و سنت‌های مذهبی شیعیان ایران و حوزه
و روحانیت را مورد تهاجم شدید قرار داد تا با اسلامی شدن جامعه و رشد تفکر اصیل
شیعی در میان اقشار گوناگون به مقابله برخیزد و نقشه‌های پلید خود را عملی سازد.
او ابتدا مراکز فرهنگی جدیدی را تأسیس کرد تا آنها را رویاروی حوزه‌های علوم دینی
قرار دهد و سپس زمینه‌هایی را فراهم آورد تا عده‌ای با تفکرات لیبرالی، سکولار و
ملی‌گرایی با روحانیت مقابله کنند.   

در چنین روزگار
آشفته‌ای مقدسات شیعیان ایران مورد هتک و بی‌حرمتی قرار ‌گرفت، علمای اسلام زندانی
و تبعید شدند و به شهادت ‌رسیدند، وعاظ و طلاب به شکنجه‌گاه‌ها فرستاده ‌شدند،
مجالس سوگواری برای خامس آل عبا ممنوع و مدارس اسلامی بسته شدند، چادر از سر
بانوان مسلمان برداشته شد و ستیز علیه معتقدات دینی مردم با خشونت و سرکوبی شدید
ادامه یافت.(۳)

کودتای ۲۸ مرداد
۱۳۳۲ که با دخالت امریکا و انگلیس در ایران به وقوع پیوست، برای محمدرضا شاه پهلوی
زمینه تثبیت موقعیت برای ادامه دیکتاتوری را فراهم آورد. کرومیت روزولت،  عضو سازمان جاسوسی سیا و کارشناس امور خاورمیانه
امریکا گفته بود: «کودتای ایران نخستین عملیات مخفی علیه یک دولت خارجی بود که به
وسیله سازمان مرکزی جاسوسی ایالات متحده امریکا تنظیم شد».(۴)

پس از این کودتا،
شاه فرماندهان کودتا را در مناصب حساس گماشت، روحیه سلطنت‌طلبان را تقویت و در ۱۳۳۶
ش. سازمان جدید پلیس مخفی به نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) را تأسیس
کرد که در این مسیر از سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) و سازمان سیا و اف. ‌بی. ‌آی
امریکا کمک‌های فنی و اطلاعاتی گرفت. ساواک به‌تدریج شبکة خود را گسترش داد و از
طریق وزارت کار، اتحادیه‌های صنفی را دراختیار گرفت و هنگام ورود به دانشگاه،
استخدام در دوایر دولتی و مجتمع‌های بزرگ صنعتی افراد را مورد بررسی قرار می‌داد.

استانداران با
استفاده از ژاندارمری و شهربانی بر انتخابات پارلمانی نظارت دقیق داشتند و بدین
وسیله بر دو مجلس سنا و شورای ملی مسلط بودند. درباریانی چون منوچهر اقبال و
اسدالله علم مجلس را به دو حزب سلطنت‌طلب تقسیم کردند. اقبال که با افتخار خود را
چاکر شاه می‌نامید، رئیس حزب ملیون و علم، دوست دوران کودکی شاه و مالکی بزرگ در
جنوب خراسان و سیستان رهبر حزب مردم بود. این دو تشکیلات به احزاب «بله» و «بله
قربان» مشهور شدند.

علاوه بر این با
اصلاحاتی که در قانون اساسی صورت گرفت، از سویی با کاستن از حد نصاب لازم برای تصویب
قانون، هر نوع مخالفتی در مجلس آینده تضعیف گردید و از سوی دیگر، مجلس با دادن حق
وتو به شاه در مورد لوایح اقتصادی به قدرت او افزود.(۵)

دولت‌هایی که
بعد از کودتا روی کار آمدند برای از بین بردن هویت فرهنگی و استقلال و عزت ایران و
سرکوب حرکت‌های مردمی و مذهبی به اقدامات زیل روی آوردند:

۱ـ تصویب
قراردادهایی با کنسرسیوم و واگذاری نفت جنوب به انحصارهای امریکایی، انگلیسی،
هلندی و فرانسوی که بیشترین سهم به انگلستان تعلق داشت. بدین ترتیب قانون ملی شدن
صنعت نفت اگرچه رسماً لغو نگردید، ولی در عمل نادیده گرفته شد.

۲ـ دریافت وام‌های
اسارت‌بار از کشورهای اروپایی و امریکا.

۳ـ گشودن دروازه‌های
کشور به روی انبوهی از کالاهای خارجی و ایجاد زمینه برای نابودی تولیدات ساخت داخل
و محصولات بومی و ملی و تبلیغ برای مصرف‌زدگی.

۴ـ شرکت در
پیمان استعماری و تجاوزکارانه بغداد (سنتو) در ۱۳۳۴ ش.

۵ـ تصویب قانون
جلب و حمایت سرمایه‌های خارجی در ۱۳۳۴ ش.

۶ـ امضای
قرارداد دوجانبه نظامی با امریکا در ۱۳۳۷ ش.

۷ـ سرکوب حرکت‌های
مذهبی، دانشجویی، کارگری و دیگر اصناف از طریق شبکه‌های اطلاعاتی و انتظامی، شکنجه
و به شهادت رسانیدن نیروهای مبارز، انقلابی و مخالف سیاست‌های دولت.

۸ـ سانسور شدید مطبوعات،
نشریات، کتاب‌ها و دیگر رسانه‌ها.

اختناق و سرکوب پس
از کودتا، فساد هیئت حاکمه، رشد مبارزات مردمی به رهبری علما، گسترش اعتراض‌ها و
اعتصاب‌ها و فقر و محرومیت اقتصادی، دولت امریکا را به موقعیت انفجار جامعه ایران آگاه
ساخت، به همین دلیل برای مقابله با موج انقلابی ایران و تبدیل این کشور به بازار
مصرف کالاهای خارجی و به دست آوردن نقش ابرقدرتی مسلط در منطقه، اصلاحات ارضی و
سایر مواد انقلاب سفید را به شاه ایران تجویز کرد.(۶)

در راستای عملی
ساختن این توطئه شریف امامی از نخست‌وزیری برکنار گردید و در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۰، علی
امینی با برخورداری از حمایت امریکا به عنوان نخست‌وزیر جدید به شاه ایران تحمیل شد
و در ۱۹ دی ۱۳۴۰ قانون اصلاحات ارضی را تصویب کرد، اما در سال بعد، شاه برای حفظ قدرت
خود، تحت عنوان اختلاف بر سر بودجه نظامی، مهرة مورد اعتماد خود یعنی امیر اسدالله
علم را روی کار آورد.(۷)

طرح اصلاحات
ارضی با تبلیغات فراوان اجرا شد و کارگزاران استبداد و مجلس فرمایشی در این باره
هیچ اعتنایی به علما نکردند. مرحوم آیت‌الله خوانساری علیه این طرح اقدام کرد و
پیشاپیش جمعیت معترض در بازار تهران به راه افتاد، ولی اختناق شدید سیاسی موجب
گردید که او نتواند به اعتراضات خود در این باره ادامه دهد. البته هدف دشمنان این
بود که اگر مراجع تقلید عظام و علمای حوزه با این طرح مخالفت کردند، آنان را مخالف
کشاورزان و حامیان زمینداران و فئودال‌ها معرفی کنند و بدین وسیله حیثیت اجتماعی
آنان را مخدوش سازند.

امام خمینی«ره»
نیرنگ دشمن را دریافت، اما هنوز ابعاد و نتایج عملی این نقشه روشن نشده بود و لذا
به انتظار توطئه‌های دیگر نشست، زیرا با ذکاوت و بصیرتی که داشت می‌دانست که این
رشته سر دراز دارد.

 

غائله انجمن‌های
ایالتی و ولایتی

تا سال ۱۳۴۰ ش.
که زمان آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی است، رژیم پهلوی با وجود آن که
برنامه‌های ضددینی متعددی را به اجرا گذاشت، به دلیل وجود مانع بزرگی که همان
اقتدار معنوی و صلابت علما و مراجع عظام بود، موفق نشد در طرح اسلام‌زدایی و
جداسازی دیانت و سنت‌های مذهبی از متن جامعه و سیاست، به مقاصد شوم خود دست یابد،
زیرا نفوذ فوق‌العاده مرجع عالیقدری چون حضرت آیت‌الله بروجردی در میان اقشار مردم
به‌قدری گسترده و عمیق و استوار بود که جرئت هیچ‌گونه اقدام آشکاری را به شاه
ایران برای مقابله با ارزش‌های دینی نمی‌داد.

در این ایام،
قدرت روحانیت و ارزش و اهمیت مراجع تقلید مورد توجه قرار گرفت، به همین دلیل شاه
در صدد بود نهاد مرجعیت را تا سر حد امکان حامی خود نشان دهد و در صورتی که برایش
مقدور باشد، مرکز زعامت علما و مراجع را به خارج از ایران انتقال دهد تا از اعتراض‌ها
و خیزش‌های نیروهای متدین به رهبری زعمای دینی مصون بماند. او در واقع می‌خواست
دین و سیاست را از هم جدا کند، زیرا تفکیک‌ناپذیری این دو که شهید آیت‌الله مدرس
هم بر آن تأکید داشت برای رژیم استبدادی ایران و اربابانش نگران‌کننده بود.

در دهم فروردین
ماه ۱۳۴۰ ش. حضرت آیت‌الله بروجردی به سرای باقی شتافت و جهان اسلام را سوگوار کرد.
شاه با سوء استفاده از فضای جدید، به‌محض رحلت آن زعیم عالیقدر، تلگراف تسلیتی برای
آیت‌الله سیدمحسن حکیم طباطبایی که در عراق به سر می‌برد مخابره کرد تا ادعا کند
که از آن به بعد مرجع جدید ایرانی‌ها اوست و کانون روحانیت را که سدی بزرگ در
برابر خلاف‌هایش بود، به بیرون از ایران انتقال دهد که این نیرنگ عملی نشد.

حادثه دیگری که
در اواخر سال ۱۳۴۰ ش. روی داد و جامعه اسلامی را سوگوار ساخت، ارتحال حضرت آیت‌الله
سیدابوالقاسم کاشانی در اسفند همین سال بود. در وضعیت جدید، شاه و نخست‌وزیر او علم،
فرصت مناسبی را برای اجرای توطئه‌هایی به دست آوردند. اولین و برجسته‌ترین حرکت
علیه دیانت و مواضع اسلامی، غائله انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود.(۸)

در ۱۶ مهر ۱۳۴۱
جراید عصر چند تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را درج کردند. در متن تصویب‌نامه
مذکور قید اسلام از شرایط انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان و نیز برای تصدی بسیاری
از سمت‌ها و مناصب کشوری همچون قضاوت حذف و نیز در مراسم سوگند در مجلس، به جای
قرآن مجید، کتاب آسمانی قید شده بود. در یکی از بندهای این لایحه نیز به زنان حق
رأی داده بودند و تساوی کامل حقوق بانوان و مردان ذکر شده بود. این روند، حاکمیت
اسلام را به عنوان آیین رایج ایران در معرض تهدید جدی قرار می‌داد.

حذف قید اسلام و
سوگند به قرآن برای هیچ انسان مذهبی‌ای قابل تحمل نبود. مخالفت جامعه روحانیت با
موضوع اعطای حق رأی به زنان و تساوی آنان با مردان به این دلیل بود که شاه در خدمت امریکا بود و این حرکت ماهیتی جز فریب، اغفال و به فساد
کشانیدن جامعه نداشت و زنان ایرانی همچون مردان از ابتدایی‌ترین حقوق خود محروم
بودند. مخالفت روحانیت با این تصویب‌نامه، اعتراض به آزادی زنان نبود، بلکه اعتراض
به توسعه فساد توسط رژیم بود، به همین دلیل امام خمینی فرمود ما با ترقی زن‌ها
مخالف نیستیم، بلکه با فساد مخالفیم. مگر مردها در این مملکت آزادی دارند که زن‌ها
داشته باشند؟(۱۰)

تصویب‌نامه دولت
اسدالله علم به صورت اعلام جنگی تمام‌عیار علیه اسلام و قرآن و مبارزه با آن یک
تکلیف شرعی تلقی شد. این مبارزه‌ قادر بود تمام نیروهای متدین را بسیج کند، نهضتی
دینی را همگانی سازد و ماهیت رژیم را افشا نماید.

هنگامی که
امریکائی‌ها اولین اقدام آزمایشی خود توسط شاه را با مطرح کردن مسئله انجمن‌های
ایالتی و ولایتی انجام دادند، متوجه خطای خود در ارزیابی نفوذ روحانیت  شدند، زیرا مراجع تقلید و علمای حوزه به‌شدت با
این اقدام مخالفت کردند و دولت ناچار شد از 
موضوع صرف‌نظر کند. در این ماجرا بیشترین فعالیت از ناحیه امام خمینی صورت
گرفت.(۱۱)

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ صحیفه‌نور، امام خمینی، ح ۱۴، صص ۴۰۵ـ۴۰۴.

۲ـ روزنامه جمهوری اسلامی، ش ۵۷۸۶، ۱۳ خردادماه
۱۳۷۸.

۳ـ علما و رژیم رضاشاه، حمید بصیرت منش، فصل پنجم.

۴ـ تاریخ سیاسی معاصر ایران، دکتر سید جلال‌الدین
مدنی، ج اول، ص ۲۸۶.

۵ـ ایران بین دو انقلاب، پروانه آبراهامیان، ترجمه
کاظم فیروزمند و دیگران، صص ۳۸۳ـ۳۸۲.

۶ـ تحلیلی از انقلاب اسلامی ایران، حاتم قادری، صص
۱۱ـ۱۰.

۷ـ قیام خونین ۱۵ خرداد به روایت اسناد، م. رهنوی،
ص ۱۲ـ۱۱.

۸ـ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی،
علیرضا امینی، صص ۲۶۱ـ۲۶۰. نقش روحانیت مبارز در جنبش تاریخی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، ص ۲۶.

۹ـ روزنامه کیهان و اطلاعات، مورخ ۱۶ مهر ۱۳۴۱ ش.

۱۰ـ تاریخ سیاسی معاصر ایران، سیدجلال‌الدین مدنی،
ج اول، ص ۶۲۳.

۱۱ـ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی،
صص ۲۶۲ـ۲۶۱.

 

سوتیترها:

1.

حماسه خونرنگ ۱۵
خرداد، صبح صادق انقلاب اسلامی و حرکتی خودجوش و بدون سازماندهی قبلی بود که تنها با
حضور صادقانه و ارادتمندانه مردم در کوچه و بازار که از دستگیری مرجع تقلید، زعیم شیعه
و حوزه‌های علمیه و رهبر باصلابت خود به‌شدت خشمگین گردیده و تنها برای ادای وظیفه
دینی خود، سینه‌هایشان را سپر گلوله‌های عمال رژیم پهلوی قرارداده بودند، شکل گرفت.

2.

رژیم با لطایف الحیل
بسیار این تفکر باطل را ترویج کرده بود که فرهنگ اسلامی نجات‌بخش نیست و در عصر توسعه
علمی و صنعتی و ارتباطی، دین باید از صحنه زندگی کنار برود و با این تبلیغات مسموم
در جهت گسترش و نشر فرهنگ وارداتی غربی تلاش می‌کرد.