موعد انتقام از
آلسعود
دکتر محمدصادق کوشکی
۱ـ بدون
تردید دشمنان اصلی انقلاب اسلامی، جهان استکبار به نمایندگی امریکا و متحدان غربیاش
و رژیم صهیونیستیاند و شأن و جایگاه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی چنان است که
نباید غیر از امریکا و رژیم صهیونیستی برای آن دشمنی درنظر گرفت (یعنی نظامهای
مرتجع عربی و امثال آن حقیرتر از آنند که بخواهیم با عنوان دشمنان نظام و انقلاب
اسلامی از آنان یاد کنیم!)
۲ـ با
وجود این، حکومتهای استبدادی و ارتجاعی منطقه و مشخصاً رژیم آلسعود به واسطه
اینکه خودخواسته و عمداً به ابزار اعمال دشمنی جهان استکبار و صهیونیسم علیه
جمهوری اسلامی و انقلاب تبدیل شده و پول و امکانات عظیم خود را در این مسیر به کار
گرفتهاند، به عنوان نمادهای کینه و نفرت علیه انقلاب اسلامی و تفکر اسلامی
انقلابی شناخته میشوند.
شکست
نظام سلطنتی مطلقه در ایران، حکومتهای سلطنتی و مطلقه جنوب خلیج فارس را به این
وحشت دچار ساخت که مبادا سرنوشتی مانند شاه ایران در انتظارشان باشد.
از سوی
دیگر، حرکت سریع ایران اسلامی به سوی استقلال همهجانبه و تبدیل آن به قدرتی منطقهای
و مطرح در سطح جهان، حسادت این رژیمها را برانگیخت و ترویج اسلام اهل بیت«ع» به
برکت گسترش اندیشه انقلاب اسلامی، بساط اسلامفروشی کاسبکارانه آنها را به هم
ریخت و به این دلایل بود که حکومتهای مرتجع منطقه و در رأس آنها رژیم آلسعود با
تأیید و تأکید امریکا و رژیم صهیونیستی، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی کمر به
تضعیف و نابودی نظام و انقلاب اسلامی بستند و در این مسیر به هر اقدامی (از جمله
کشتار حجاج در حریم امن الهی و حمایت از رژیم بعثی صدام در جنگ هشت ساله و…)
متوسل شدند. تأسیس شبکههای خبری متنوع (الجزیره، العربیه و…)، حمایت از گروههایی
مانند القاعده، النصره، داعش (دولت اسلامی شام و عراق) و… در سطح جهان اسلام،
حمایت از مجموعههای وهابی تروریستی مانند گروهک ریگی، جیش العدل و…، جریانهای
سلفی تبلیغی در داخل جمهوری اسلامی، از دیگر اقدامات آلسعود و متحدان مرتجعش در
مسیر مقابله با انقلاب اسلامی در سالهای پس از جنگ تحمیلی به شمار میآید.
۳ـ با
وجود تمام این تلاشها، رژیم آلسعود با هماهنگی کامل رژیم صهیونیستی و امریکا سعی
کرد تا به صورت ویژه در چند عرصه به مقابله با موج رو به گسترش انقلاب اسلامی
برخیزد و در برابر نظام جمهوری اسلامی صفآرایی کند. مسئله فلسطین، فضای سیاسی ـ
اجتماعی لبنان، قیام مردم مسلمان بحرین و بحران سوریه چهار عرصهای هستند که آلسعود
برای مهار انقلاب اسلامی و حتی شکست آن در چند سال اخیر (از سال ۲۰۰۶ میلادی به
این سو) در آن وارد شده و با صرف میلیاردها دلار و به کارگیری همه توان سیاسی،
رسانهای و دیپلماتیک خود سعی کرد پیروزی هر چند کوچکی را به نام خود ثبت کند.
۴ـ نفوذ
جدی تفکر انقلاب اسلامی در میان گروههای مقاومت مسلمان فلسطین (جهاد اسلامی و
حماس) و همنوایی این گروهها با نظام جمهوری اسلامی در تلاش برای نابودی رژیم
صهیونیستی و گزینش راهحل جهادی برای حل مسئله فلسطین، رژیم آلسعود را بر آن داشت
تا با حمایت از جناح مقابل (جناح سازشکار عرفات ـ ابومازن) به تلاش برای شکست خط
ملهم از انقلاب اسلامی در صحنه فلسطین بپردازد و طی جنگهای ۲۲ روزه و ۸ روزه غزه
در کنار رژیم صهیونیستی قرار گیرد.
سربلندی
گروههای مقاومت اسلامی فلسطین (با حمایت جمهوری اسلامی) در این دو نبرد، آلسعود
را بر آن داشت تا با سوءاستفاده از محاصره غزه و نیاز جدی مردم فلسطین و گروههای
مقاومت به کمکهای مالی در مسئله فلسطین، تغییر موضع دهد و تحت عنوان کمک مالی به
مردم و گروههای فلسطینی، سعی کند ابتکار عمل را در صحنه فلسطین در دست گیرد و
گروههای فلسطینی و سران آنها را با پولهای کلان آلوده، به خود وابسته سازد.
با وجود
تمام این تلاشها، گروههای فلسطینی و چهرههای شاخص آنها در زمان کوتاهی متوجه
عمق قباحت وابستگی به رژیمهای مرتجع و سازشکار عرب شدند و تلاش برای بازگشت به
مواضع گذشته و انقلابی خود را آغاز کردند و عملاً طرح آلسعود و متحدان آن برای
سیطره بر مقاومت اسلامی فلسطین و استحاله آن را با شکست مواجه ساختند. این مجموعه
وقایع را میتوان شکست راهبردی آلسعود از انقلاب و نظام اسلامی در صحنه منطقه
دانست.
۵ـ شکلگیری
حزبالله لبنان و بر هم زدن معادلات رژیم صهیونیستی توسط این جنبش که کاملترین
مصداق و تبلور خارجی انقلاب اسلامی به شمار میرود، برای حاکمان صهیونیست آلسعود
قابل پذیرش نبود. این مسئله پس از شکست رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳ روزه اوج گرفت و
حاکمان سعودی رسماً مأموریت مقابله با حزبالله و تضعیف و حتی نابودی آن را
پذیرفتند و در این مسیر علاوه بر صرف دهها میلیارد دلار، با حمایت از جناح
امریکایی و سازشکار ۱۴ مارس تلاش کردند تا با درگیر ساختن حزبالله در جنگهای
داخلی و تشکیل دولتی مخالف حزبالله در لبنان، مشروعیت این جنبش را به حداقل برسانند
و آن را به سوی اضمحلال سوق دهند.
به راه
انداختن گروهک وهابی ـ سلفی احمدالاسیر در صیدا و حمایت همهجانبه از آن با هدف
کشاندن حزبالله به نبرد داخلی و ترتیب دادن اقدامات تروریستی (با کمک سازمانهای
جاسوسی رژیم صهیونیستی) علیه چهرههای شاخص مقاومت اسلامی لبنان، نمونههایی از
اقدامات حاکمان ریاض در سالهای اخیر در جهت تضعیف حزبالله بوده است. نقش محوری
نیروهای اطلاعاتی عربستان در ترور سردار شهید حاج عماد مغنیه نمونهای از این اقدامات
تروریستی به شمار میآید.
با وجود
تمام این تحرکات، حزبالله هوشیار و مسلط از این عرصههای خطر عبور کرده و به
عنوان تعیینکنندهترین عنصر در صحنه سیاسی لبنان تثبیت شده است و همین امر دلیل
شکست آلسعود در این عرصه است، شکستی که باور آن برای آلسعود چنان دشوار آمده که
هنوز هم دست از برنامهها و اقدامات خود برای تضعیف توان و موقعیت حزبالله لبنان
برنداشته، هر چند که مدتهاست به بیحاصل بودن این اقدامات پی برده است.
۶ـ شکلگیری
دولت مردمی در عراق و شکست طرح امریکا در ایجاد یک دولت وابسته در این کشور باعث
شد تا دولت جدید عراق (از سال ۲۰۰۵ تا کنون) سیاست نزدیکی با جمهوری اسلامی را در
پیش گیرد و به عنوان یک همکار و متحد منطقهای برای جمهوری اسلامی مطرح شود. این همکاری
و اتحاد در بحران سوریه بهخوبی قابل مشاهده است. جایگزینی یک نظام متحد با جمهوری
اسلامی به جای یک دشمن جدی (نظام بعثی) در عراق به معنای برد بزرگ انقلاب اسلامی
در سطح منطقه و شکست جدی آلسعود در عرصه عراق است.
آلسعود
با امیدواری چشم به نتایج حمله امریکا به عراق دوخته بود تا پس از اشغال این کشور،
رژیمی وابسته به امریکا و مؤتلف با ریاض در آن تشکیل شود، اما واقعیت با خواست آلسعود کاملاً متعارض
بود و همین امر، شکست دیگری برای حاکمان ریاض در برابر قدرت انقلاب اسلامی محسوب
میشود.
۷ـ قیام
مردم مسلمان بحرین در حالی سومین سال خود را پشت سر میگذارد که تمام تلاشها و
البته جنایتهای آلخلیفه و آلسعود در مسیر سرکوبی آن ناکام مانده و ریاض مستأصل
از مقابله با ملتی کوچک و دست خالی، اما مصمم و با ایمان، به حقارت خویش در برابر
قدرت این ملت مؤمن پی برده است و سرخورده از این استیصال، جز همکاری با آلخلیفه
در تداوم توحش و سرکوب راهی در مقابل خود نمیبیند. در این عرصه نیز آلسعود مقلوب
انوار برآمده از تفکر انقلاب اسلامی شده است.
۸ـ
سوریه آوردگاه دیگری است که حکام ریاض و ارتجاع منطقه، تمام قد و حتی با ارسال
نیروهای اطلاعاتی و امنیتی خود به صحنه نبرد آن تلاش کردند تا انتقام تمام شکستهای
خود از انقلاب اسلامی را با پیروزی در آن بگیرند و لااقل یک موفقیت را به نام خود
ثبت کنند. علاوه بر حضور نزدیک به ۱۵۰
هزار تروریست وهابی ـ تکفیری از دهها کشور جهان در سوریه، مشارکت کامل امریکا، انگلستان،
فرانسه، رژیم صهیونیستی، اردن، ترکیه و قطر با آلسعود برای سرنگونی نظام سوریه و
تبدیل آن به یک کشور رو به تجزیه و درگیر جنگ دائمی داخلی (همانند سومالی) حکام
ریاض را مطمئن کرده بود که سوریه از محور مقاومت و جبهه انقلاب اسلامی خارج خواهد
شد و آنها میتوانند برای یک بار هم که شده پیروزی در برابر انقلاب اسلامی را در
دمشق جشن بگیرند، اما این سنت الهی است که باطل رفتنی باشد و نصرت حق از آن جبهه
مؤمنان گردد. آلسعود در بحران سوریه هم شکست دیگری را در برابر انقلاب اسلامی
تجربه کرد، آن هم در حالی که خود را برنده قطعی و نهایی این منازعه تصور میکرد.
۹ـ نظام
رو به اضمحلال و پوسیده آلسعود که تاب تحمل این حجم از شکستهای پیدرپی در مصاف
با انقلاب اسلامی را ندارد تلاش میکند تا با توسل به تروریسم وهابی ـ تکفیری
لااقل از باب تشفی خاطر و فرونشاندن بغض و کینه خود زخمهایی را بر پیکره انقلاب
اسلامی وارد سازد.
گسترش
وسیع انفجارهای کور و خشونتبار در عراق، لبنان، پاکستان و… نمونههایی از حرکات
انتقامجویانه آلسعود به شمار میروند که البته ثمری جز افزایش نفرت از این رژیم
و عوامل آن به دنبال ندارد و صرفاً بر فهرست جرایم این نظام ضدانسانی افزوده است.
۱۰ـ پس
از کشتار بیشرمانه حجاج بیتالله الحرام در حج خونین سال ۱۳۶۶ توسط آلسعود، حضرت
امام داغدار از هتک حرمت حرم امن الهی و تعرض به میهمانان خداوند وعده دادند که
اگر ما از صدام بگذریم، از آلسعود نخواهیم گذشت و در فرصت مناسب انتقام خود را از
آل جنایتکار سعود خواهیم گرفت!
به نظر
میرسد امروز زمانی است که روح خدایی امت وعده داده بودند، شکستهای سنگین و پیدرپی
آلسعود به عنوان پلیدترین نماد اسلام امریکایی از مؤمنان به اسلام ناب محمدی در
سالهای اخیر گامهایی ابتدایی برای انتقام از آلسعود و مجازات آنان محسوب میشود!
باشد تا
با گسترش عظمت و اقتدار انقلاب اسلامی شاهد سرنگونی این رژیم ضددینی و ضدانسانی و
تکمیل انتقام از آلسعود را شاهد باشیم، انشاءالله.
سوتیتر:
1.
حکومتهای
استبدادی و ارتجاعی منطقه و مشخصاً رژیم آلسعود به واسطه اینکه خودخواسته و عمداً
به ابزار اعمال دشمنی جهان استکبار و صهیونیسم علیه جمهوری اسلامی و انقلاب تبدیل شده
و پول و امکانات عظیم خود را در این مسیر به کار گرفتهاند، به عنوان نمادهای کینه
و نفرت علیه انقلاب اسلامی و تفکر اسلامی انقلابی شناخته میشوند.