هدایت تکوینی وهدایت تشریعی

تفسیر سوره لقمان

قسمت دوم

آیة الله مشکینی

.”هُدَیًً وَ رَحمَةًلِلمُحسِنِین”

کتاب هدایت ورحمت است برای نیکوکاران.

در بحث گذشته راجع به دو نام قرآن که در این آیه شریفه”آلم تِلکَ آیاتُ الکتاب
الحَِکِِیمِ ُهَدیًً وَرَحمَةًً لِلمُحسِنِینَ”آمده بود مطالبی به عرض
رسید،اکنون درباره دونام دیگر قرآن بحث می کنیم:

 

هدی

هُدی:واژۀعربی ومصدر است بمعنای راهنمائی.

قبل از هر چیز این سئوال پیش می آید که چرا هدی گفت وهادی نگفت ؟زیرا هادی اسم
فاعل است ودر اینجا اگر هادی گفته شود(به معنای راهنما)شاید روشن تر باشد،ولی در
هر صورت باید دید: چرا قرآن کلمۀهدی را آورده وهادی را ذکر نکرده است.

انسانی که ایمان دارد،براو کلمه مؤمن اطلاق می شود،شخصی که عدالت دارد،او را
عادل می گویند ولی گاهی برای مبالغه کردن در ایمان کسی، او را بجای اینکه مؤمن
بگویند،می گویند: او یک پارچه ایمان است و همچنین اگر کسی الگوی عدالت است، برای
مبالغه در مدح او گفته می شود:او عدل است یعنی بسیار عادل است ؛اگر کسی علم فراوان
دارد به او می گویند:ایشان سراپا علم است.

در این آیه نیز گویا خداوند می خواهد بفرماید:به قدری هدایت و راهنمائی این
قرآن کامل وگسترده است وجوانب مختلف دارد که سراپاهدایت است.  پس کلمه “هدی”برای بیان کامل بودن
قرآن در هدایت وراهنمائی مردم است ونوع هدایت قرآن، هدایت تشریعی است. 

هدایت دونوع است:   1ـ هدایت تکوینی 2ـ
هدایت تشریعی

 

هدایت تکوینی

هدایت تکوینی عبارت از این است که خداوند در ذات یک موجود،قدر ت واستعدادی خلق
وایجاد می کند که به خودی خوددریک حرکت مشخص واز پیش تعیین شده به راه می افتد،چه
آن موجود دارای اراده باشد مانند انسان وحیوان وچه اراده ای از خود نداشته
باشدمانندنباتات وجمادات برای روشن شدن مطلب نیازمندبه دومثال هستیم:

آبی که از سرچشمه ای در لابه لای کوهستانهابیرون می آید،دریک سرازیری به حرک
خود ادامه می دهد تااینکه به سد برسد.این حرکت لابدّی آب در اثر همان هدایت تکوینی
الهی است یعنی طوری خدا او را آفریده است که بی اراده به سوی مقصد جریان دارد
وهیچگاه ممکن نیست،بدون هیچ عامل مؤثری، به طرف بالاوبه سوی چشمه برگردد! این
هدایت، هدایت تکوینی است.

بذرها وتخم هائی که در زمین کاشته می شود، اگر عوامل طبیعی از قبیل آب، هوا،
درجه حرارت مناسب وخاک لازم برایش فراهم شود،دریک مسیری مشخص رشد می کند، بزرگ می
شود وثمر می دهد این مسیر را که بی اراده طی می کند،هدایت تکوینی است.یعنی
خداوندنیرو وقدرتی به این تخمِ کاشته شده داده است که بی اراده در حال حرکت به سوی
هدف می رود.

واما حیوانات گرچه دارای اراده هستند ولی طبق هدایت تکوینی، خداوندیک نیرو
واستعدادی در کمون ذات آنهاخلق کرده که به مصالح خود پی می برند و از غذاهائی که
باید اجتناب کنند،اجتناب می کنند وبرای محافظت نسل خود،تولید مثل می کنندوخلاصه به
تمام شئون زندگی خود آشنا هستند؛ این آشنائی، هدایت تکوینی است.

این هدایت تکوینی همان است که گاهی خداوند آن را با کلمه “وحی”مشخص
کرده است. در مورد زنبور عسل می خوانیم:”وَاَوحیَ رَبُّکَ اِلِی النََّحلِ
انِ اتَّخِذَی مِنَ الجِبَالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّایَعرُشُون،
ثُّمَ کُلِی مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسلُکِی سُبُلَ رَبِّکَ
ذُلُلًا…”(نحل67، 68)
وخدا به زنبور عسل الهام کرد که سیر کن ومسکن برای خودت در کوهستانها ودرختان
وسقفهای بلند اختیار کن آنگاه از گیاهان ومیوه هائی که خداوند آفریده تغذیه کن
وراه پروردگارت را با اطاعت دنبال کن.این حرکت در مسیری که خدا برای زنبور تعیین
کرده، همان هدایت تکوینی است، گرچه حیوانات دارای اراده واختیار هم هستند ولی این
اراده واختیار قوّت وضعف دارد وطبعاًآن اراده ای که در انسان وجوددارد در حیوانات
نیست.

بسیار دیده شده است که گربه ای روی دیوار می رود وبرای پریدن به پائین مقداری
معطل می شود،وگاهی هم اصلاًبه پائین نمی پرد. همان چند لحظه ای که گربه در حال
توقف است،آن در حقیقت می خواهد ارزیابی کند که آیا نیروی بدنیش توان پریدن را دارد
یا نه که اگر ناامید شد از راهی که آمده باز می گرددو اگر دید توانش را دارد، می
پرد. بنابراین  اشتباه است اگر کسی بگوید
حیوانات هیچ اراده ای ندارند ولی آن نیروئی که آنها را به مصالح ومفاسد زندگی
حیوانی خود آشنا می سازد، آن نیروهمان هدایت تکوینی است که هیچگاه از آن پارا
فراتر نمی گذارند.

حضرت موسی(ع)هنگامی که با برادرش به کاخ فرعون برای دعوت او به سوی خداوند
روانه شدند،فرعون از آنها پرسید:پروردگار شما کیست که مرا به سوی او می خوانید؟حضر
ت موسی پاسخ داد:”قَالَ رَبُّنَا الَّذِی اَعطیَ کُلَّ شَیء خَلقَهُ ثُمَّ
هُدیَ “(سوره طه،آیه 50)پروردگار ما آن ذات اقدسی است که برهمه موجودات،
لباس  خلقت پوشانید (همه موجودات را
آفرید)وهمه آنهارا راهنمائی وهدایت کرد.این هدایت،هدایت تکوینی است که هر چیزی را
از نقص به کمال می رساند وتمام موجودات جهان آفرینش را شامل می شود.

 

هدایت تشریعی

هدایت تشریعی آن است که خداوند به بشر اراده واختار داده ودر ضمن فکر وعقل نیز
عطا کرده است وراه خوب وبد،حق وباطل، روا وناروارا نشان داده است واورا در انتخاب
راه آزاد گذاشته است.

خداوند انبیاءرا فرستاده است که بشر را هدایت تشریعی کنند وراه حق را به آنها
نشان دهند. معلم در سر کلاس شاگردان را هدایت تشریعی می کند. قرآن نیز مصداق بارز
هدایت تشریعی خداوند است که صلاح فرد وجامعه را بیان کرده ومردم را به اطاعت
الله،عبادت،انفاق،عدالت، احترام به پدر ومادر،صله رحم،مراعات حقوق یکدیگر و…وامی
دارد ودر ضمن آن مسائلی که جامعه وفرد را به فساد ونابودی وانحطاط می کشاند بیان
کرده وآنان را از کشانده شدن به آنها نهی می کند.

واین بشر است که گاهی،هدایت تشریعی را پذیرا شده، در برابر پروردگارش سر تسلیم
واطاعت فرودمی آورد وگاهی عصیان وسرپیچی کرده وبه راه باطل گام می نهد.ولی هدایت
تکوینی قابل مخالفت نیست.  نوزادی که تازه
بدنیا آمده، طبق هدایت تکوینی پستان را به دهان می گیرد وطبق هدایت تکوینی برای
خوردن شیر آن را می مکدوو…

در آغاز سوره مبارکه دهر می خوانیم:  
«هَل اَتیَ عَلَیَ الِانسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهرِ لَم یَکُن شَیئاً
مَذکُوُرا.اِنَّا خَلَقنَاالاِنسَانَ مَِن نُطفَةٍ اَمشَاجٍ نَبتَلِیهِ
فَجَعَلنَاهُ سَمیِعاً بَصِیرًا. اِنَّا هَدَینَاهُ السَّبیِلَ اِمَّا شَاکِرًا
وَاِمَّاکَفُوُرًا».

در آیه خداوند آفریدن انسان را بیان می کند ومی فرماید که مابه او گوش وچشم ـ
که مهمترین کانالهای وارداتی مغز انسان است عطاکردیم،آنگاه هدایت تشریعیش کرده
وراه را به او نشان دادیم، حال این انسان است اگر می خواهد به هدایتهای ما گوش دهد
تا به هدف برسد واگر می خواهد کفران ورزد ونعمتهای مارا نادیده بگیرد.این
هدایت،هدایت تشریعی است که اختیار پذیرش وعدم پذیرش آن بدست خود انسان است.

 

انواع هدایت قرآن

هدایت قرآن دو بخش دارد:
  1ـ هدایت بالاصاله              2ـ هدایت استطرادی وتبعی

.هدایت بالاصاله

هدایت کردن به آن مطالبی است که قرآن برای راهنمائی به سوی آنها آمده
است.  قرآن بشر را به سوی مسائلی هدایت می
کند که علت نزول آن برای همان است وآن مطالب،همان است که در”دین
“و”مذهب”خلاصه میشود.یعنی قرآن کتاب مذهب است نه کتاب جغرافیا،نه
کتاب فیزیک،نه کتاب شیمی، نه کتاب تاریخ ونه هیچ کتاب دیگر.  نزول قرآن بالاصاله برای هدفی است که آن هدف
دین است.  ومحتوای دین سه بخش است:  

1ـ اعتقادت  2ـ اخلاق  3ـ عمل

قرآن بخش اعتقادت را خیلی روشن بیان کرده که در این موضوع کتابهای زیادی تحت
عنوان “کتب کلامیِّه”نوشته شده است که بخش اعتقادی قرآن را تفسیر
نماید.  متخصّص در این کتابهارا متکلِّم
(کلامی)وعلمش را علم کلام  می نامند وبرای
پرورش فکرها وباور های انسان است.

دومین بخش،اخلاق است که آیات پرورش صحیح روان انسان زیاد است وقرآن همواره
خواسته است فرد وجامعه را به سوی اخلاق فاضله وصفات روانی صحیح  و کامل سوق دهد.

سومین بخش در مورد فروع دین است که مربوط می شود به برنامه های عملی انسان از
قبیل:نماز،روزه،زکات،خمس،حج،جهاد،امر به معروف ونهی از منکر؛وقرآن پر است از این
برنامه های عملی.

.هدایت استطرادی

هدایت استطرادی، آن هدایتی است که نظر اصلی وانگیزۀاساسی قرآن نیست ولی در
جاهای مختلف قرآن، بالتّبع از آنها بحث شده است. قرآن در ضمن اینکه کتابی است که
عمدۀنظرش تکامل بشر وراهنمائی آنان است در سه بُعدفکری وروانی وعملی،ولی در ضمن
آیات،متعرض علوم مختلف شده ودقایقی را از آن علوم ذکر کرده که هر گاه متخصصین آن
علوم وفنون به آن آیات برخورد می کنند،می بینند با اینکه قرآن کتاب هدایت است، در
این علوم نیز تخصص وتکامل دارد.

به عنوان نمونه،قرآن در ضمن صحبت از مبدأومعاد به حرکت خورشید مثل می زند ودر
وقتی که تمام متخصصان علم هیئت می پنداشتند آفتاب ساکن است وسیارگان گرداگرد آن می
چرخند، خداوند هم چرخش سیارات وافلاک را بیان می کند وهم حرکت خورشید
را”وَالشَمسُ تَجِری لِمُستَقَرٍِّ لَهَا ذَلِکَ تَقدِیرِ العَزِیزِ
العَلیِمِ”(سوره یس، آیه 37)وخورشید نیز در مداری معیّن در حرکت وگردش است.
واین خورشید به گردش خود ادامه می دهد تا آنجاکه “وَاِذَاالشَّمسُ
کُوِّرَت”شود وقیامت فرا رسد وهمه چیزبهم بخورد.

قرآن همانجا که سخن از معاد می گوید:در یک آیه تمام مراحل خلقت انسان وجنین
شناسی رابیان می کند« و لَقَد خَلَقنَا الاِنسَانَ مِن سَُلالةٍمِن طِینٍ، ثُمَّ
جَعَلنَاهُ نُطفَةًفِی قًرارٍ مَکِینٍ. ثُمَّ خَلَقنَا
النُّطفَةَعَلَقَةًفَخَلَقنَا العَلَقَةَمُضغَةَ فَخَلَقنَا
المُضغَةَعِظَاماًفَکَسَونَا العَظامَ لَحماًثُمَّ أَنشَانَاهُ خَلقاً آخَرَ
فَتَبَارَکَ اللُّه اَحسَنُ الخَالَِقِینَ»

(مؤمنون،12ـ14)

قرآن نه تنها در علوم انسانی وتاریخ وعلم الحیوان و جغرافیا وو…سخن گفته
بلکه از عوالمی بحث کرده است که بالاتر ووالاتر از عالم ماهستند مانند فرشتگان
وهمچنین از موجودات غیر مرئی مانند شیاطین واجنّه سخن به میان آورده. قرآن از بهشت
وجهنم واز بسیاری امور بحث کرده است که برای انسان تازگی دارد.ولی این مطالب،بالاصاله
هدف قرآن نبوده است زیرا قرآن کتاب مذهب است، واین هدایتها به سوی علوم ومعارف
گوناگون، هدایت استطرادی وتبعی است.ولی آنچه عقول را به حیرت وامی دارد این است که
قرآن با اینکه کتاب هدایت به سوی دین ومذهب است،در هر جا که بمناسبت بحثی بمیان
آورده،اعجاز کرده است.

قرآن دریک جمله کوتاه می فرماید:”وَجُعُلنُا الجِبَالَ اَوتَاداً”ما
کوه ها را میخهای زمین قراردادیم.والآن پس از گذشت قرنها برنزول قرآن،متخصصین
جغرافیای زمین این مطلب را فهمیده اندکه این کوه ها میخکوب شده اند تا محیط اطراف
را از زلزله نگهدارند.

 قرآن در همان حال که بحث ازمبدأ ومعاد
ورسالت ومرگ وزندگی ودنیا وآخرت دارد،برای نمونه مثالهایی از تاریخ آورده است که
به عکس تاریخ  نویسان،نه تنها یک داستان
خشک وخالی نقل می کند بلکه فلسفه ی تاریخ را بیان می نماید.اگر داستانی  ازپیامبران 
یا طاغوتها نقل می کند،علت حوادث ونتایج آن رویداد ها رانیز بیان می نماید.
وتمام اینها هدایتهای تبعی واستطرادی است.

ودر کوتاه سخن،قرآن هدایت تشریعیش در مقوله دین و مذهب است ولی در علوم مختلف
دیگر نیز هدایت تشریعی دارد که در مورد دین، هدایتش بالاصاله است ودیگر دانش
ها،استطرادی وتبعی است. ادامه دارد.