امدادهای الهی

جهاد در قرآن

حجةالاسلام والمسلمین سید حسن طاهری خرم آبادی

امدادهای الهی

درسایه ایمان بخدا سکون وآرامش جایگزین اضطرابها ودلهره ها وترسها می شود وهر
قدر مراتب ایمان کاملترباشد ویاد خدا بیشتر ونگرانی کمتر تاآنجا که دلی که مملو از
محبت خدااست. وتعلق وبستگی بچیزی وکسی غیراز او ندارد هیچ اضطراب ونگرانی درآن دل
راه نمی یابد وخداوند اوراباهمین ویژگی وخصیصه خطاب می فرماید.

«یااَیَّتهاُ النَّفسُ المُطمَئِنَّةُ إِرجِعِی إِلی رَبِّک راضیَةً
مَرضِیَََّةًً فَادخُلی فی عِبادی وَادخُلی جَنََّتی»

ای صاحب نفس مطمئن وآرام بسوی پروردگار خود برگرد درحالی که خوشنودی وازتو
خشنود است.  پس داخل شو ودر زمره عباد
وبندگان من وداخل شودر بهشت من.

«الَّذین آمَنُواوَ تَطمَئنُّ قُلُوبُهُم بِذِکرِاللهِ»  آنها که ایمان آورده اندودلهایشان با یاد
خدامطمئن وآرام است.

«اَلابِذِکرِاللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ» 
با یاد خدا دلها آرام می شود.

اکنون که دانستیم اطمینان وآرامش دل یکی از آثار روشن وطبیعی ایمان ویاد
خدااست آیا مقصود از سکینه وآرامشی که در این آیات بیان شده است همین سکون وآرامشی
است که در پرتو ایمان برای هر انسان مؤمنی ضروری است یا آنکه این سکون وآرامش
چیزدیگری است؟

و باز این سؤال مطرح می شود که آیا سکینه وآرامشی که بر دل مؤمن نازل می
شودازسنخ آرامشی است که افراد شجاع و پردل دارندیانوع دیگری از سکون وآرامش است؟

با تامل درآیات روشن می شود که سکینه ای که دراین آیات مطرح است واز عوامل
غیبی و امدادهای الهی برای نصروپیروزی بشمار می رود غیر از آن حالت اطمینان وسکونی
است که از آثار ایمان است بلکه این یک موهبت الهی است که خود موجب ازدیاد ایمان می
شودونه آن حالت اعتماد بنفسی است که در همه مردم شجاع وقوی دل یافت می گرددبلکه
موهبتی است إلهی که با یافتن آن انسان خدا را فراموش نمی کند واز آثارش ملازمت
تقوی وقرب بخدا است.

ویژگیهای آرامش:

1-نزول آن از طرف خداوند برمؤمنین:در آنجا که مؤمنین در شرایط حساس قرارگرفته
بودند ویکی از مهمترین عوامل پیروزی آنان در آن شرایط همین حالت آرامشی بود که
خداوند برآنها نازل فرمودواین معنی از آیات زیر استفاده می شود.

الف:ثُمَّ اَنزَلَ اللهُ سَکِینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَعَلَی المؤمنینَ وَ
اَنزَلَ جُنُوداً لَم تَرَوها وَ عَذَّبَ الًّذینَ کَفَروا وَذَلِکَ
جَزاءُالکافِرینَ(26 توبه)ـ پس نازل فرمود خداوند آرامش وسکینه خود را بر رسولش وبر
مؤمنین ونازل فرمود لشکرهائی که آنها را نمی دیدند وعذاب نمود آنها را که کافر
شدند واین است پاداش کافران

ب:فَاَنزَلَ اللهُُ سَکِینَتَهُ عَلَیهِ وَاَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَم تَرَوها
وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفلی وَکَلِمَةُ اللهِ هِیَ العُلیا وَاللهُ
عَزیزٌ حَکِیمٌ (40توبه)

پس سکینه اش را خدا نازل فرمود بر پیغمبر وتأیید فرمود اورا بلشکرهائی که نمی
دیدند آنها را وخداوند سخن آنهاراکه کافر شدند پائین کشید(تحقیر کرد)وهمانا نام
خدا بالا است وخداوند هم غا لب است وهم حکیم.

دراین دو آیه بدنبال فروفرستادن سکینه برقلوب مؤمنین ورسول خدا،مسئله پیروزی
وغلبه مؤمنین وبالا رفتن نام وسخن خدا بعنوان نتیجه آن بیان شده است.

ج:«وَیَنصُرُکَ اللهُ نَصراًعَزیزاً*هُوَالَّذِینَ اَنزَلَ السَّکِینَةَفی
قُلُوبِ المؤمنینَ لِیَزدَادُو اِیمَاناً مَعَ اِیمَانِهِم ولِلهَ جُنُودُ السَّمَوَاتِ
وَالاَرضَ وَکَانَ اللهُ عَزِیزاً حَکِیما(4 فتح)

وخداوند یاری می نماید تورا بگونه ای که نظیر ندارد واواست که نازل فرمود سکینه
را دردل های مؤمنین وخداوند غالب وحکیم می باشد.

د:« اِذ جَعَلَ الَّذیِنَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ
الجاهِلِیَّةِ فَاَنزَلَ اللهُ سِکَینتََهُ عَلی رَسُولهِ وَعَلَی المؤمنیِنَ
وَالزِمَهُم کَلِمَةَ التّّقوی وَکانُوا اَحَقَّ بِها واَهلَها وَکانَ اللهُ
بِکُلِّ شَیٍء عَلِیماًـ (26فتح)

هـ:لَقَد رَضِیَ اللهُ عَنِ المؤمنینَ اِذ یِبایِعُونَکَ تَحتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ
ما فی قُلُوبِهِم فَاَنزَلَ السَّکینَةَ عَلَیهِم وَاَثابَهُم فَتحاً
قَریباً»(18فتح).

ملاحظه می شود که در تمام این آیات اینمطلب بیان شده است که خداونددر شرایط
خاصی،سکینه را بر قلوب مؤمنین نازل فرموده است. واگر نگوئیم که نزول سکینه اختصاص
بآنهائی داردکه در مراحل بالائی از ایمان قرار گرفته اند ومخصوصاًرسول اکرم که
کاملترین مراحل ایمان را دارا بوده است واز او انسانی کاملتر وجود نداشته وندارد
لااقل دربین مؤمنین افرادی بوده اند که دارای ایمانی کامل باشند پس این سکینه ای
که برقلب رسول الله ودیگر مؤمنین نازل گردیده است غیر از آن اطمینان وآرامشی است
که نتیجه قهری ایمان است وهر فرد مؤمنی به اندازه درجه ای که از ایمان دارا است،
از آن سکون وآرامش نیز برخوردار است.

زیرااولاًـ آن سکون وآرامشی که از خواص ایمان است در همه احوال وموارد وجود
دارد وآنچه از ظاهر این آیات استفاده می شود اینست که این سکون وآرامش در شرایط
خاصی برپیغمبرومؤمنین نازل گردیده وقبل از آن وجود نداشته است.

وثانیاًـ این سکینه از علل واسباب زیاد شدن ایمان قرار گرفته است نه از آثار
وفوائد آن در حالی که سکون وآرامشی که ازخواص ایمان است،معلول ایمان واز آثار آن
است.

2-دومین ویژگی که این موهبت الهی دارد آنست که در پاره ای ازاین آیات،خداوند
آنرا بخودش نسبت داده است وفرموده است«فانزل الله سکینته علی رسوله وعلی
المؤمنین»یعنی خداوند نازل فرموده است سکینه خودش رابر رسولش وبرمؤمنین.  این تعبیردر آیا ت سوره توبه آیه26و40وسوره فتح
آیه 26دیده می شودکه با اضافه سکینه به ضمیری که به الله برمی گردداضافه ونسبت
آنراکه حاکی از یکنوع اختصاص وویژگی است بیان فرموده است همانگونه که روح را هم در
مواردی خداوند بخودش نسبت می دهد ومی فرماید«وَاَیَّدَهُم بِرُوحِ مِنهُ» ـ
(مجادله 22)یعنی تایید نمود آنهارا با روحی از خودش وهمچنین در سوره بقره آنجاکه
داستان بنی اسرائیل را بیان می نماید،می فرماید:«فِیهِ سَکِینَةٌمِن رَبِّکُم»(درآن
صندوق است  سکینه ای از خدای شما)وبا کلمه
من ربکم نسبت واضافه سکینه بخدا که حاکی از اختصاص بخداوند است بیان شده است.

خلاصه آنکه از اضافه سکینه بخداوند در این آیات با آنکه همه چیز باواضافه دارد
وهمه هستی ها ونعمتها از اواست،چنین استفاده می شود که سکینه یک حالت خاصی است که
بررسول خدا ومؤمنین نازل شده است واز مواهب بزرگ الهی است.

3-یکی از آثارسکینه آنست که موجب زیاد شدن ایمان آنهائی می شود که سکینه
برآنها نازل گردیده است.

واین مطلب ازآیه «هُوَالَّذِی اَنزَلَ السَّکِینَةَفِی قُلُوبِ المؤمنیِنَ
لِیَزدادُواایِماناًمَعَ اِیمانِهِم»(4فتح)استفاده می شود.

یعنی اواست آنکه نازل نمود سکینه رادر دلهای مؤمنین تا زیاد نماید ایمانی را
برایمان آنها.

لام در لیزدادوالام غایب است یعنی برکلمه ای قرار می گیرد که نتیجه وثمره فعل
قبل باشد وبه تعبیر دیگر علت غائی فعل است. بنابراین زیاد شدن ایمان علت غائی
وثمره نازل ساختن سکینه است در دل مؤمنین البته مانعی ندارد که این یکی از ثمرات
وعلل غائی آن باشد وممکن است یک فعل دارای ثمرات ونتایج فراوانی باشد که مجموعه
آنها علت غائی ونقطه نهائی آن فعل خواهدبود.

ودر آیه تصریح شده است به اینکه سکینه موجب می شود که ایمانی بر ایمان مؤمنین
افزوده شود یعنی با فرض وجود ایمانی که مؤمنین دارند،نزول سکینه سبب ایمان جدید
وتازه ای خواهد گردید.

البته باید توجه داشت که ایمان تنها علم وآگاهی وتصدیق به آنچه راکه ایمان بآن
دارد نیست بلکه پیوند دل است،خضوع وتسلیم است نسبت به چیزی که یقین بآن پیدا کرده
است.ایمان باور کردن است،التزام عملی است به آنچه را باور نموده است خلاصه آنکه
ایمان نه صرف تصدیق وعلم است ونه تنها عمل است زیرا منافق ممکن است بآنچه را که
مؤمن ایمان دارد عمل نماید ولی مؤمن نیست وکافر هم ممکن است حق رادر دل تصدیق
نمایدچنانچه می فرماید«(#r߉ysy_ur $pkÍ5 !$yg÷FoYs)ø‹oKó™$#ur öNåkߦàÿRr& $VJù=àß #vqè=ãæur 4
öÝàR$$sù y#ø‹x. tb%x. èpt7É)»tã tûïωšøÿßJø9$# »(نمل 14)یعنی وانکار نمودند مرآنرا ولی در دل بدان یقین
داشتند پس ایمان یقین وباوری است که با گرایش دل وعمل توأم است وهرقدر این دو جهت
یعنی گرایش قلبی وعمل خارجی بیشتر شود ایمان هم شدید تر خواهد بود.پس ایمان حقیقتی
است که قابل شدت وضعف است. 

بنابراین می توان گفت که سکینه یکنوع اطمینانی است بآنچه راکه شخص باید ایمان
داشته باشد.  بیان مطلب آنکه:   ایمان ویقین بخدا وماوراءطبیعت گاهی از روی
دلیل وبرهان ومشاهده آثار خداوند برای فردی پیدا می شود وهیچ شک وتردیدی ندارد ولی
با اطمینان وسکون همراه نیست مانندکسی که در شب تاریک در کنار جسم بی روح انسانی
قرارمی گیرد وهرقدر با دلیل وبرهان به خود تلقین می کند که این جسم بی جان با یک
قطعه سنگ ویا چوب تفاوتی نداردوهیچ ضرروزیانی بطور قطع باو نمی رساند ولی باز قوه
واهمه وخیال،تصوری هولناک از او در برابرش می سازد وخواب وخیال راحت رااز او سلب
می کند. دراینجا می بینیم که مسئله یقین وباور از آرامش واطمینان جدا می شود.

وبرهمین پایه واساس ابراهیم خلیل بخداوند عرض می نماید:«رَبِّ أَرِنی کَیفَ
تُحیِی المَوتی قالَ اَوَلَم تُؤمِن قالَ بَلی وَلکِن لِیَطمَئِنَّ
قَلبِی،(260بقره).

خدایا بمن نشان بده که چگونه مردگان را زنده می سازی.خداوند در جواب
باوفرمود:آیا ایمان نیاورده ای می گوید:چرا ولی برای آنکه دلم آرام گیرد.

ایمان ابراهیم به یک مسئله غیبی وغیر محسوس که قطعاً خالی از هر گونه شک
وتردید بوده است ومرحله کامل از آنرا داشته است وقتی توأم با اطمینان خاطروآرامش
قلب نسبت بآن چیزی که یقین دارد می شود که برای او آن مسئله غیبی ونامحسوس مسئله
ای عینی ومحسوس شود وآنرا لمس نماید.البته روشن است که سؤال ابراهیم از کیفیت
وچگونگی احیا وزنده کردن مردگان است نه 
اصل آن وگویا می خواهد آنرا ببیندتا دل او آرام شود.

با توجه به این مطلب باید گفت که سکینه یکنوع اطمینان خاطراست نسبت بآنچه راکه
مؤمن ایمان بدان دارد بگونه ای که گویا آن واقعیت را حس می کند ومی بیند و در
نتیجه موجب شدت باور و ایمان اوخواهد گردید.

وبعید نیست که مؤمن بر اثرعنایات الهی، وافاضه واشراق حق نسبت باوحالتی پیدا
کندکه گویا پرده های طبیعت از جلو چشم او برداشته شده است وبمرحله عین الیقین ودیدن
با چشم دل برسد ودر چنین حالی است که ایمان اوکه مجموعه ای از یقین والتزام عملی
وگرایش قلبی است باوج خود خواهد رسید وایمانی برایمانش افزوده خواهد گردید.

همانگونه که امام حسین (ع)در دعای عرفه می فرماید:«عَمِیَت عَینٌ لاتَراکَ
عَلَیها رَقِیباً»کورباد چشمی که تو رامراقبت آن چشم نبینند

ودر مناجات شعبانیه می خوانیم:«اِلهِی هَب لِی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَیکَ
وَأَنِراَبصارَ قُلُوبِنابِضیاءِنَظَرِها اِلَیکَ حَتی تَخرِقَ اَبصارَالقُلُوبِ
حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلی مَعدِنِ العَظَمَةِ»یعنی خداوندا بمن کمال بریدگی از
همه چیزواتصال بخودت را مرحمت فرماوچشم های قلوب مارا نورانی کن به روشنائی نظر
کردن آن دیدگان بسوی توتا آنکه این چشمها حجابهای نور را پاره نماید وبمعدن عظمت
برسد.

البته فهم این حقائق ومعانی برای کسانیست که طعم ومزه معرفت ودیدن با چشم دل
را چشیده باشند نه برای ما انسانهائی که جزطعم ومزه مادیّات طعم دیگری را نچشیده
ایم.

واین نکته راهم باید در نظر داشت که هر انسانی باندازه قابلیت ولیاقتی که دارد
ازاین موهبت الهی برخوردار می شود وبطور قطع همه کسانیکه در جنگهای اسلامی حضور
داشته اند دارای این استعداد نبوده اندودر بین آنها افرادی که گرفتار ضعف ایمان هم
بوده اند وجود داشته است کما اینکه افراد غیر مؤمن هم بوده اند. ادامه دارد.