چرا ازدواج کنیم؟

انگیزه های ازدواج

یکی از مهمترین مسائلی که زندگی انسان را صفا می دهد ورونق می بخشد واورا
ازتنهائی بیرون می آورد  ازدواج است.

ازدواج فرد را می سازدوفرد جامعه را.پس اگر کسی از ازدواج سرباز زند،به همان
اندازه که یک خانواده در ساختن جامعه نقش دارد،به این نقش لطمه وارد ساخته
وساختمان وجودی یک بخش از جامعه راویران نموده است.  گو اینکه نه تنها از این عزلت اختیار کردن، به
جامعه زیان وارد کرده،بلکه چون خودرا بیشتر در معرض دام شیطان ونفس اماره قرار
داده،بی گمان یا از راه فساد وتباهی،غریزۀجنسی خود را اشباع کرده ومحیط زیست را
آلوده نموده ویااینکه با وارد آوردن فشار روانی بر روان خود،گوشه ای از تیمارستان
را دیر یازود اشغال کرده است ودر هر دوصورت،به جامعه زیان وارد شده است.

ازدواج مهمترین عامل درمان بخش جان وروان بیماراست زیرا یکی از حادترین غرایز
فطری انسان غریزه جنسی است که چه به صورت غیر مشروع اشباع شود وچه از راه رهبانیت
وکناره گیری یا ترک ازدواج بهر انگیزه ای پس زده شود،زیانی روانی بر انسان وارد
آورده واورا در برابر سیل ناملایمات روحی قرار می دهد.

جوانهائی که پا به سنّ مراهقت گذاشته ودر بحرانی ترین سنین زندگی قرارمی
گیرند،بسیار دیده شده است که از نگرانی،تشویش،اضطراب فکری،فراموشی،جمع نبودن
حواس،بی اشتهائی(که عامل روانی دارد)وده ها بیماری روانی دیگر شکایت می کنند؛ووقتی
به آنهاگفته می شود:تنها وتنها راه حل بیرون آمدن شما ازاین بیماریها ومشکلات
وناملایمات روحی، ازدواج است، فریاد برمی آورند:می خواهیم درس بخوانیم!وازدواج
عامل بازدارنده است؛یا پول وامکانات نداریم وازدواج مارا باهزاران مشکل اقتصادی
گریبانگیر می سازد.

نه!اشتباه کرده اید هیچوقت ازدواج عامل بازدارنده از پیشرفت علمی نیست؛بلکه
یکی از انگیزه های ازدواج،ایجاد جوّ مناسب ومحیط آرام برای بهتر درس خواندن وتحصیل
کردن است.

 

 

ازدواج وتحصیل

تحصیل کردن در سالهای قبل از بلوغ،چون غریزه جنسی در کمون روان انسان نهفته
است وظهور ننموده،لذا روان آرامش دارد واستعداد فراگیری دانش فراوان است،وبدین جهت
با اندکی اهمیت دادن به درس ومطالعه،پیشرفت به صورت تصاعدی پیوسته بالامی رودوهرچه
تمرین زیادتر شود،استعدادشکفته تر ودر نتیجه پیشرفت بیشتر می شود.

ولی هنگامی که نوجوان به مرز جوانی گام نهاد،به همان نسبت که غریزه جنسی در او
بالا می رود و اوج می گیرد،استعداد وشکوفائی فکر رو به انحطاط و عقب گرد می
گذارد،مگر اینکه این غریزه را از راه شرعی و صحیح،تحت کنترل قراردهد و شعله آن را
خاموش کند که در آن حال،بی تردید با روانی آسوده وخاطری آرام،گامهای ارزنده و والا
تری در کسب دانش و معرفت برداشته وخود را از منجلاب خطر نیز رهائی بخشیده است.

راه غیر مشروع، ویرانی روان است.

در اینجا ممکن است برخی چنین بیندیشند که تنها کنترل غریزه مطرح است،و چه
نیازی به شرعی بودن آن هست،همانگونه که فروید وپیروانش می اندیشند؟در پاسخ می
گوئیم:

چرا ازدواج کنیم؟

نه تنها ما که پیروان دین اسلام هستیم،که یک نگاه از روی شهوت را تیری از
تیرهای زهر آلود شیطان میداند و شدید ترین مجازاتهای دنیوی واخروی در ارتکاب فحشا
ومنکرات قرار داده است،بلکه درنهاد وفطرت هر انسانی، پلیدی وزشتی اینچین اعمالی
وجود دارد واین یکی از اسرار فطرت ومعجزه های افرینش است که سرشت انسان از چنین
کردارهای ناروائی گریزان ومتنفّر است،لذا اگر یکوقت – خدای ناکرده-نفس بر عقل وهوی
براندیشه صحیح غلبه کردوانسان را وادار به ارتکاب چنین کژیها نمود، وجدان او
ناآرام شده وهمواره در رنجش واضطراب به سر خواهد برد.

بنابراین، هیچ راهی جز راه مشروع ازدواج برای بهترتحصیل کردن واندیشه سالم
داشتن،وجودندارد.ودر سایۀاین سنّت الهی است که پیشرفتهای علمی،از آرزوبه فعلیّت می
رسد.

ازدواج وتنگدستی

یکی دیگراز بهانه هائی که جوانان برای ترک ازدواج می آورنداین است که چون وضع
مادی آنها خوب نیست،لذا چاره ای جز ترک ازدواج وتنها زیستن ندارند!در نامه های
زیادی که به دفتر مجله می رسد می خوانیم که ما اکنون هم نمی توانیم زندگی خوب
وسالمی داشته باشیم پس اگر ازدواج کردیم،چگونه می خواهیم،به اضافه خود،زن
وفرزندانمان رانیز بپرورانیم ولااقل از ضروریات زندگی بهره مند شویم؟در پاسخ چنین
نامه ها وشکایتها وگله هائی، خدای متعال می فرماید:«وَاَنکِحُواالأیامی مِنکُم
وَالصّالِحِینَ مِن عِبادِکُم وَامائِکُم،إن یَکُونُوافُقَراءَ یُغنِهِمُ اللهُ
مِن فَضلِهِ وَالله واسِعٌ عَلِیمٌ» (سوره نور-آیه32).

زنان بی شوهر ومردان بی زن وغلامان وکنیزان خود را به نکاح یکدیگر در آورید(واگر
از تنگدستی وفقر می ترسید)اگر مردو زنی تنگدست ونادارند،خداونداز کرم خویش آنان را
توانگر ودارا می نمایدوهمانا خداوندوسعت بخش ودانا است.

آری!خداوند به حال بندگان خود آگاه است ودر صورتی که فرمان اورااطاعت کرده واز
سنّت پیامبرش گریزان نباشند،با فضل ورحمت بی پایان خویش، آن زن ومردی که برای حفظ
دین خود وبرای خاطر خدا ازدواج کرده اند،نه تنها از فقر می رهاند بلکه آنان را بی
نیاز می سازد.   ماکه قرآن را می
پذیریم،باید این سخن الهی را نیز با جان ودل پذیرا باشیم وازفرمان او سر پیچی
ننمائیم.

وبهمین جهت است که حضرت رسول(ص)در روایتی می فرماید:«مَن تَرَکَ اَلتَّزِویجَ
مَخافَةَ العَیلةِ فَقَد اَساءَ ظَنَّهُ بِاللهِ عَزَّوَ جَلَّ إنَّ اللهَ عَزَّ
وَجَلَّ یَقُولُ:   إن یَکُونُوافُقَراءَ
یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِهِ» (من لایحضره الفقیه-ج2ص124).

اگر کسی ازدواج را از ترس فقروناداری ترک کند،بی گمان به خدای خود گمان بد
برده وسوءظن دارد،چراکه خداوند می فرماید:اگر تنگدست باشند،خداوندباکرم خود آنان
رابی نیاز گرداند.

واز آن گذشته، ازدواج انگیزه ای در درون انسان پدید می آورد که ناچار با
برگزیدن کار بهتر وفعالیت افزونتر،روزیش بیشتر شود زیرا این بار دیگر تنها نیست
وباید ازعهدۀانفاق برزن وبچه اش نیز برآید،وانگهی پس از ازدواج،باآن آرامش روحی که
بدست می آورد، اخلاقش بهتر وروانش سالم تر می شود.  بی تردید،کارش نیز بهتر وهمکارانش ازاو خشنودتر
می شوندوتمام این مسائل جزئی – وپیش پا افتاده-در پیشرفت مادی او نقش دارند.تازه
ممکن است همسر اونیز هنرها وفنون هائی که بیشتر در خورشأن بانوان است همچون
خیاطی،قالی بافی،بافندگی،پرستاری،گلدوزی وو…بهرمندباشد وازاین راه، کمک شوهرش
باشد.البته برخی از کارها است که نیاز به بیرون رفتن از منزل و وقت مخصوص صرف آن
کردن ندارد بلکه از اوقات فراغت-وحتی برای سرگرمی-در راه تأمین جزئی ازمعاش می
توان از آنها استفاده کرد.

وبالاتر ازهمه آن نویدی است که خداوندداده است که حتّی – برای انسان مؤمن-از
نظر روانی نیز آرامش بخش وشادی آور است. 
وچه بسا مردان وزنانی که همین آیه، آنان را به پیوندی خدائی ومقدس واداشته
وپس از عمری دربدری وتنگدستی،باروانی شاد،حیاتی خرّم وحقوقی مکفی می زیندوهماره
خداراستایش می گویند.

دربرخی از روایات آمده است که ازدواج روزی را زیاد می کند،یعنی نه تنها انسان
رااز فقرمی رهاند بلکه یکی از علّتهای افزایش روزی وبهتر شدن سطح زندگی است.  واین نیز ازلطف وکرم بی حد خداوندی بدور نیست
که تنها بخاطر ازدواج،روزی را فراخ تر گرداند.

پیامبر اکرم (ص)می فرماید:«إلتَمِسُوا الرِّزقَ بِالنِّکاح»(مستدرک
وسائل-باب10)روزی رابوسیلۀازدواج بدست بیاورید.

اسحاق بن عمار می گوید:به امام صادق(ع)عرض کردم:آیا راست است که مردم می
گویندشخصی خدمت رسول اکرم(ص)رسید وازفقروتنگدستی شکایت کرد.حضرت فرمود:زن
بگیر،باردوم شکایت کردباز فرمود:ازدواج کن،تا سه بار.حضرت فرمود:آری!صحیح است.
روزی با زن همراه است.

سنّت پیامبر (ص)

چرا انگیزۀ ما از ازدواج، عمل به سنّت پیامبر(ص)نباشد که این والاترین انگیزه
است در جائی که پیامبرگرامی اسلام(ص)می فرماید:ازدواج سنت من است، پس هرکه از سنت
من روی برگرداندازمن نیست.ودرجائی که حضرت امیر(ع)می فرماید:«تَزَوِّجُوا فَاِنَّ
التَّزویجَ سُنَّةُ رَسُولِ الله(ص)فَاِنَّهُ کانَ یَقُولَ:مَن کانَ یُحِبُّ أن
یَتَّبِعَ سُنَّتِی فُاِنَّ مِن سُنَّتِیََّ التَّزویجَ…»(خصال-ج2-ص157)

ازدواج کنید زیرا ازدواج سنت رسول خدا(ص)است وایشان پیوسته می فرمودند:هرکس می
خواهد از سنت من پیروی کند،بداندکه یکی از سنتهای من ازدواج است.

ودر جائی که حضرت رسول(ص)به زیادی عدد امت وپیروانش در روز قیامت بر دیگر امت
ها مباهات می کند.

چراما ازاین سنت پسندیده چشم فروبندیم وسرباز زنیم؟!امروز روزی نیست که جوان
متعهد وبا ایمان،برخود فشار آورده واز ازدواج دوری جوید،چون خجالت می کشد این مطلب
رابا پدرومادر خود در میان بگذارد؟!امروز روزی نیست که انسان خداجوی،خودرا درمعرض
گناهان قرار دهدویا اینکه با دست خودروان خودرا بیمار نماید،با اینکه رهائی از
گناه برای او گشوده شده وخدا و رسول اورا به آن راه می خوانند؟!

رهائی از گناه

هیچ می دانید اگر کسی بترسد که در حرام افتد،براو واجب است ازدواج کند.یعنی
همانگونه که واجب است نماز بجای آورد،روزه بگیرد،حج بیت الله رود،هچنین واجب است
ازدواج کند. البته ممکن است بعضی از اشخاص، عذرهای پذیرفته وقابل قبولی داشته
باشند وبرای آنها از هیچ نظر امان ازدواج نباشد،اینان چاره ای جز عفت،پاکدامنی
وحفظ ایمان خودرا ندارند،گرچه برای آنها مشکل باشد. در روایتی آمده است که اگر کسی
نتواند ازدواج کند، روزه بگیرد.

خداوند درقرآن کریم می فرماید:«وَلیَستَعفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نَکاحاً
حَتّی یُغنِیَهٌمُ الله مِن فضلِهِ» (نور-آیه33)

وآنانکه وسیله نکاح را نمی یابند(ونمی توانندازدواج کنند) عفت نفس پیشه خود
سازندتا اینکه خداوند از فضل وکرمش آنان را بی نیاز گرداند.

جوانان عزیز!برای رهائی از گناه،هیچ سپری نیرومندتراز ازدواج نیست. از شرایط
خود بکاهید وخیلی مشکل پسند نباشیدوبا حقوقی اندک قناعت کنید ودرس خواندن را بهانه
نیاورید،وهرچه زودتر ازدواج کنید که حضرت رسول(ص)می فرماید:«مَن تَزَوَّجَ اَحرَزَ
نِصفَ دِینِهِ»(فروع کافی ج2ص 4)هرکس ازدواج کند نیمی از دینش را بازیافته(پس از
خداونددر نیمه دیگر باید بترسد)

هیچ بنائی در اسلام والاتر وهیچ قراردادی نزد خدا محبوبتر از ازدواج نیست.

بدون شک اگر ازدواج در سنین اول جوانی،بین جوانان مسلمان رایج شود،بسیاری از
جنایات وجرائم از بین می رودزیرا طبق بر آوردی که آمارگیران متخصص کرده
اند،80درصدازکل جنایتهای روی زمین،انگیزۀ جنسی دارد،ولذا مانیز شاهد هستیم که
بیشترجوانان عزب (مردان بی زن وزنان بی شوهر)دست به جنایت  می زنندویا به فحشاءکشیده می شوندوبا زیادی
آنان،جامعه به سوی تباهی وفساد سوق داده می شود.

وبهمین جهت است که حضرت رسول(ص)می فرماید:هرکس که در آغاز جوانی ازدواج
کند،شیطان فریاد بر می آورد:ای وای !ای وای!دوسوم دین خودرا از شر من حفظ
کرد.«مامِن شابَّ تَزَوَّجَ فِی حِداثَةِ سنه إلاّ عَجَّ الشَّیطانُ:یاوَیلَهُ
یاوَیلَهُ،  عَصَمَ مِنِّی ثُلثَی دِینِهِ
فَلیَتَّقِ اللهَ فی الثٌّلثِ الباقِی» (بحارالانوارج103ص221)

ودر روایتی دیگر از حضرت رسول(ص)نقل شده که فرمود:«هُوَ أَغَضُّ لِلبَصَرِ
وَاَعَفُّ لِلفَرجِ وَاکَفُّ وَ اَشرَفُ» ازدواج عفت چشم ودامن را نگه می دارد واز
هر چیز برای پاکدامنی کافی تر وشرافتمندانه تر است.

به امید اینکه این انگیزه ها – هرچند کوتاه وناقص بررسی شد-کافی باشد که
جوانان مارابه این سنت خدائی تشویق کندوآنان را از وسوسه های شیطان پلید ونفس
اماره برهاندوازاین راه،برعدد لااله الا الله گویان در ایران اسلامی بیفزایند.

دربحث آینده به خواست خداوند شرایط انتخاب همسررا بررسی می کنیم.