حضرت آیتالله حسنزاده آملی
قرآن را مقامات و مراحل و منازل و درجات بیشماری است. امام زینالعابدین «ع» در روایتی که ثقهالاسلام کلینی در کتاب القرآن اصول کافی آورده است، فرمود آیات قرآن خزائن حقاند. چون به این خزانهها و مَفتَحها رسیدید، در آنها تفحص و جستجو و طلب کنید. تشنه باشید، سیر علمی کنید، فحص و بحث داشته باشید که این دریا پایان ندارد و این مقامات و معارج را نهایت نیست، هر چه نوشیدید، هر چه فراگرفتید، هر چه استعداد بیشتری پیدا کردید، هر چه بینش و دانش و درایتتان بیشتر شود، سفرههای بهتری گسترده و غذاهای بهتری آماده میشوند که قرآن سفره الهی است و هیچ کس در کنار این سفره نیامد که ناامید و دست خالی برگردد.
به ما میفرمایند اقرأ وارق، ولکن خودشان حقایق وجودیه و کتیبه و عینیه قرآن را در بر دارند که: «کل شیءٍ احصیناه فی امامٍ مبین» و در حدیثی که جناب شیخ حر عاملی بیان فرموده، امام مبین امیرالمؤمنین«ع» است. ما اگر بخواهیم چنین انسان به فعلیت رسیدهای را که حقایق کلمات وجودیه دار هستی به منزله اعضا و جوارح او هستند معرفی کنیم، حقیقتاً عاجزیم. ما هر اندازه در باره آنان سخن بگوییم، واقع امر این است که از طیبت نفس و از صفای روحی و از حُسن بینایی خود آگاهی دادهایم که بحمدالله تعالی اهل ولایتیم و آن چشم و قابلیت و استعداد را داریم که در پی انسانهای کامل باشیم، به قول عارف رومی:
مادح خورشید مدّاح خود است
که دو چشمم سالم و نامُرمِد است
آن کسی که آفتاب را معرفی میکند، از سلامت چشم خود خبر میدهد. ما که در باره امیرالمؤمنین علی «ع» حرف میزنیم، حقیقت امر این است که «در نیابد حال پخته هیچ خام». نفسالامرش این است که:
او فصیح عالَم و من لال او
کی توانم داد شرح حال او؟
وصف او کی درخور این ناکس است؟
واصف او خالق عالم بس است
ما نمیتوانیم امیرالمؤمنین و انسانهای کامل را معرفی کنیم. معرفی ما از آن بزرگان به ستودن خودمان برگشت میکند، ذات و حُسنِ طینت و طبیعت خود را که اهل ولایتیم بیان میکینم. هر چه در باره مقام شامخ علی«ع» حرف بزنیم و بخواهیم عظمت وجودی او را بیان کنیم، عاجزیم. ما که هیچ، بزرگتر از ماها هم عاجزند. فارابیها و ملاصدراها زانوی عجز به زمین مینهند و همه افتخارشان این است که بتوانند از منبع فیض آب حیات آن انسان کامل بهرهای ببرند. جایی که آن بزرگان در باره امیرالمؤمنین اینچنیناند، امثال بنده را باید معذور داشت.
این جمله را از شیخالرئیس در رساله معراجیهاش نقل میکنم. عزیزترین انبیاء و خاتم رسولان «ص» چنین گفت با مرکز حکمت و فلک حقیقت و خزینه عقل، امیرالمؤمنین «ع» که یا علی! اذا رأیت الناس یتقربون الی خالقهم بانواع البرّ تقرّب الیه بانواع العقل تسبقهم. اینچنین خطابی جز با چنین بزرگی راست نیاید که او در میان خلق آن چنان بود که معقول در میان محسوس. یا علی وقتی میبینی مردم به انواع برّ و نیکیها به سوی خالقشان تقرّب میجویند، تو سعی کن با نعمت عقل و با تحصیل علوم و معارف به خدایت تقرب بجویی که از آنان سبقت خواهی گرفت.
این خطاب بدان پایه بلند است و مخاطب آن قدر لیاقت برای این خطاب دارد که شیخ میگوید اینچنین خطاب جز با چنین بزرگی راست نیامدی که او در میان خلق آن چنان بودی که معقول در میان محسوس.
دیگر صحابه همه بدن بودند و محسوس، همه کالبد بودند و هیکل و علی«ع» در میان صحابه معقول بود، عقل و جان و روح بود، آن چنان بود که معقول در میان محسوس.
امیرالمؤمنین خطاب به اهل بصره از فتنههایی که پیش میآیند و پیغمبر از آنها خبر داده است و در پاسخ به فردی که در باره فتنه سئوال میکند، میفرماید: «این آیه نازل شد که الم احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنّا و هم لایفتنون: مردم میپندارند که بگویند ما اسلام آوردیم و ایمان آوردیم در معرض امتحان قرار نمیگیرند؟» امیرالمومنین سئوال میکند از جناب پیامبر که یا رسولالله! تا شما در میان ما هستید فتنه به ما نازل نمیشود، لکن ما را از فتنه خبر دهید. رسولالله فرمود که امت من، بعد از من، فتنهها میبینند. عرض میکند یا رسولالله! در روز اُحد وقتی که تنی چند از اصحاب ما شهید شدند و من شهید نشدم، شهادت از من کناره گرفت و این امر برای من دشوار شد که شهید نشدم و شما به من بشارت دادید که: ان الشهاده من ورائک: تو شهادت در پیش داری. پیغمبر به منطق وحی میفرماید شهادت در پیش داری، ولکن یا علی! در آن وقت صبر و بردباری تو برای شهادت چگونه است؟ امیرالمؤمنین طالب شهادت است و منطق او این است که:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او عمری ستانم جاودان
او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
به پیغمبر عرض میکند: «یا رسولالله! لیس هذا من مواطن الصبر ولکن من مواطن البشری و الشکر. این که جای صبر نیست، این جای مژده و سپاسگزاری و شکر است که به مقام شامخ شهادت نائل میشوم.