حجتالاسلام والمسلمین جواد محدثی
خودشناسی
هر که «قدر» خود را نشناسد، قدر هیچ چیز دیگر را نخواهد شناخت.
کلام زیبای امیرمؤمنان«ع» در زمینه «خودشناسی» چنین است:
«مَن جهل نفسَهُ. کانَ بغیر نَفسیهِ اجهل»(۱) هر کس خود را نشناسد، غیر خود را هیچ نخواهد شناخت.
مقصود از این «خود» چیست؟
آیا «خود فیزیکی» و شناخت ویژگیها و مشخّصات بدنی و اندام و دستگاههای ظریف و پیچیده بدن مثل دستگاه گردش خون، تنفس، اعصاب، رگها و مویرگها، استخوانبندی، شنوایی و بینایی و گوارش و عضلات است؟
آیا «خود روحی» و آشنایی با دنیای پیچیده و تو در توی روح و روان و شخصیت و غرایز و تمایلات و کششها و حساسیتها و خواستهها و محبّت و نفرت و انس و وحشت و دلبستگیها و علایق است؟
آیا «خود انسانی» و کمالات و کمالجویی و فلسفه خلقت و ابدیتخواهی و روحیه نیایش و معنویت و جذب شدن به خوبیها و خوبان یا لغزشگاههای اخلاقی و نفسانی و استعدادهای روحی و زمینههای رشد انسانی است؟
البته همه اینها هست و هر یک از این معرفتها میتواند سهمی در تعالی روح و تکامل انسان داشته باشد.
کلام حضرت امیر«ع» که فرمود: «من عرفه نفسه عرفه ربه»(۲) به همه این وادیهای شناخت اشاره دارد، زیرا دقت در پیچیدگیها و ظرافتها و مهندسی شگفتِ کیفیّتِ چشم و گوش، بهتنهایی کافی است که انسان را «موحّد» سازد و از خودشناسی به خداشناسی برساند.
امّا مهمتر از اینها شناختِ «جایگاه انسان» در نظام خلقت و بساط گسترده آفرینش است، آفرینشی که هیچ ذرّه و گوشهای از آن، بیهدف و عبث نیست: «افحسبتم انمّا خلقناکم عبثاً…»(۳)
ز کجا آمدهام؟ آمدنم بهر چه بود؟
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
***
اندکی در خود نگر تا کیستی
از کجایی؟ در کجایی؟ چیستی؟
شوق پرواز
گفتیم «خودشناسی» و چشمانداز وسیع فلسفه خلقت و میدانهای رشد و زمینههای تعالی در نظر آمد.
گاهی کسی در مدار جاذبه یک روح قوی قرار میگیرد و میل به پرواز پیدا میکند.
گاهی «جاذبه عرفانی» یک عارف صاحبدل، دلهای مستعد را به طیران وامیدارد و از خاک به افلاک میکشاند.
گاهی مجلس و محفل با شور و حالی، فطرت کمالجو را گرم و شکوفا میسازد.
گاهی روشن شدن «چراغ بیداری» در درون دل و یک «جرقه معنوی»، وجودی را به آتش میکشد و «بذر وجود» را در «مزرعه حیات» کسی بارور میسازد و «گل کمال» را بر شاخسار وجودش میشکوفاند.
اگر کسی «قدر» و «قیمت» خود را نشناسد، چه امیدی هست که در پالایش روح و تصفیه جان بکوشد و کمر همت بربندد و دستی از آستین اراده بیرون آورد و «بخواهد» تا «برسد» و «بجوید» تا سیراب شود؟
آنان که تشنه «آب حیات»اند و سایهسار آرامش معنوی را طالبند، گمشده خویش را در وادی معرفت و عبادت و تهذیب نفس مییابند و روح عطشناک خویش را از این چشمه زلال و شراب طهور، سیراب میکنند.
اینکه «شوق پرواز» در انسان هست، نشانه امکان پرواز و اوجگیری است، چون هر غریزهای که خدا در انسان نهاده است، میدانی را هم برای بروز و ظهور آن فراهم کرده است. سعدی چه نیکو گفته است:
طیران مرغ دیدی؟ تو ز پای بند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیّت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حدّ است، مکان آدمیت(۴)
جایگاه انسان
در آموزههای پیشوایان معصوم«ع» آمده است که قیمت انسان بسی بالا و جایگاهش والاست.
انسان، برتر از دنیاست و آنچه در آن است.
قیمت انسان، «بهشت» است و اگر خود را به کمتر از آن بفروشد، زیان کرده است.
حضرت علی«ع» میفرماید:
«لَیسَ لِانفُسِکم ثَمنٌ الاّ الجنّه، فلا تَبیعوها اِلاّ بها»(۵) جانهای شما را بها و قیمتی جز «بهشت» نیست، پس خود را جز به بهشت نفروشید.
ما در کجای آفرینش و کدام زاویه خلقتیم؟
صندلی ما در عالم وجود کجاست؟ برای چه آمدهایم و کجا خواهیم رفت و سرنوشت ابدی ما چه خواهد شد؟
بسته به اینکه با «وجود» خود چگونه برخورد کنیم و این «بند» را چگونه آبیاری کرده و برویانیم، یا چگونه ضایع کرده و بسوزانیم، جایگاه ما متفاوت خواهد بود.
قرآن، بارها از «فلاح» سخن گفته است(۶) که روییدنی مثل بذر و گیاه و کنار زدن موانع و سرکشیدن و برآمدن و نفس کشیدن در آفاق و بهره بردن از نور است. «قد افلح من زکیها»(۷) هر که این نفس را تزکیه کرد، به فلاح رسید و رستگار شد.
اگر وجود خود را همچون گیاهی رو به رشد بدانیم، آراستگی به کمالات اخلاقی و معنوی مثل شکفتن غنچه و به برگ و بار نشستن آن است. دریغ از غنچهای که نشکفته پر پر شود و شاخهای که به بار ننشسته بشکند و وجودی که به کمال نرسیده تباه شود و به انسانی که به جای «بهشتی» شدن، «هیزم جهنم» گردد.
صدرنشینی
تو پاک، همچو نسیمی
بلند، همچو چکادی
تو سرفراز، چو سروی
تو سرکشیده ز خاکی
تو چون چمن به طراوت
تو چون فرشته به پاکی
تو رود پر تب و تابی
ز پنجههای زمانه
تو چکه چکه آبی …(۸)
آن «قدرشناسی» که یاد شد، فرجامی چون «صدرنشینی» هم دارد.
قرآن، از کسانی به نام «مقربین» یاد می کند.(۹)
در متون حدیثی، از بسیاری کارهای نیک یاد شده که انسان را به خدا نزدیک میکنند. انجام عبادات هم باید به قصد «قربت» انجام شود و مقرّبان درگاه الهی حقّ شفاعت دارند. فرشتگان خدا هم در سایه عبودیت و اطاعت و بندگی، مسندنشینان «قرب الهی» میشوند و با عنوان «الملائکه المقرّبون» از آنان یاد می شود.(۱۰)
این همان «صدرنشینی» است که در سایه «قدرشناسی» فراهم میآید.
در حدیث قدسی است که بنده من در سایه نیکیها، آن قدر به من نزدیک میشود که من چشم او میشوم که بدان مینگرد و گوش او میشنوم که بدان میشنود و دست او میشوم که بدان کار و تلاش میکند.(۱۱)
صدرنشینی در دستگاه خدا برای کسانی است که اهل ایمان، یقین، عبادت، اخلاص، اصلاح، سجود، انفاق، حسن خلق، تواضع، خوف از خدا، ترک معصیت، پرهیز از لقمه حرام، کار و تلاش برای کسب حلال، کوشش برای آشتی دادن افراد، انجام نوافل، ادای فرایض، نیکی به بندگان خدا، گریه شبانه به درگاه حق و… باشند.
اینها همه در روایات آمده است.
آنگاه کسی که صدرنشین شد، دعایش هم مستجاب میشود، چون مقرّب است و به جایی میرسد که: «اِن دعانی اَجبتَهُ، و اِنّ سألنی اعطیته»(۱۲) اگر مرا بخواند، اجابتش می کنم و اگر از من درخواست کند عطایش میدهم.
قدر خود را بشناسیم، تا صدرنشین گردیم.
پینوشتها
۱ـ غرر الحکم، ج ۵ ص ۳۳۴، حدیث ۸۶۶۴٫
۲ـ همان، ص ۱۹۴، حدیث ۷۹۴۶٫
۳ـ مؤمنون، آیه ۱۱۵٫
۴ـ کلیات سعدی، ص ۷۹۰٫
۵ـ نهج البلاغه، حکمت ۴۵۶٫
۶ـ از جمله در این آیات: اعلی آیه ۱۴، مؤمنون آیه ۱، اعراف آیه ۱۵۷، حشر آیه ۹ و… .
۷ـ شمس، آیه ۹٫
۸ـ از نویسنده، «برگ و بار»، ص ۲۷۳٫
۹ـ بنگرید به این آیات: نساء آیه ۱۷۲، واقعه آیه ۱۱، مطففّین آیه ۲۸، آل عمران آیه ۴۵ و آیاتی دیگر.
۱۰ـ نساء آیه ۱۷۲٫
۱۱ـ کافی. ج ۲ ص ۳۵۲٫
۱۲ـ همان.
سوتیترها:
۱٫
آنان که تشنه «آب حیات»اند و سایهسار آرامش معنوی را طالبند، گمشده خویش را در وادی معرفت و عبادت و تهذیب نفس مییابند و روح عطشناک خویش را از این چشمه زلال و شراب طهور، سیراب میکنند. اینکه «شوق پرواز» در انسان هست، نشانه امکان پرواز و اوجگیری است، چون هر غریزهای که خدا در انسان نهاده است، میدانی را هم برای بروز و ظهور آن فراهم کرده است.
۲٫
صدرنشینی در دستگاه خدا برای کسانی است که اهل ایمان، یقین، عبادت، اخلاص، اصلاح، سجود، انفاق، حسن خلق، تواضع، خوف از خدا، ترک معصیت، پرهیز از لقمه حرام، کار و تلاش برای کسب حلال، کوشش برای آشتی دادن افراد، انجام نوافل، ادای فرایض، نیکی به بندگان خدا، گریه شبانه به درگاه حق و… باشند.