تصویب اصل مترقی ولایت فقیه

بی‌پرده با تاریخ/ شهریور و مهر ۱۳۵۸

سید روح‌الله امین‌آبادی

شهریور و مهر ۱۳۵۸ پر از رویدادهای تلخ و شیرین برای انقلاب اسلامی ‌و ملت مسلمان‌ایران است. مهم‌ترین رویداد‌این دو ماه بی‌تردید تصویب اصل مترقی ولایت فقیه توسط خبرگان قانون اساسی است که بسیاری از ملی‌گراهای بریده از ملت و میهن و ضدانقلاب داخل و خارج با تصویب آن مخالف بودند.

وفات ‌ایت‌الله طالقانی رویداد تلخی است که در شهریورماه ‌این سال ملت ‌ایران را عزادار کرد. امام خمینی در پیامی‌ایشان را ابوذر انقلاب نامید و از خدماتش تجلیل کرد.

از سوی دیگر در‌این دو ماه ضدانقلاب به تلاش‌های خود برای جداسازی دو منطقه حساس کردستان و خوزستان از ‌ایران اسلامی ‌ادامه داد و در حالی که دولت موقت به دنبال فرصت‌دهی به اشرار در کردستان بود، قاسملو رئیس حزب دموکرات و عزالدین حسینی یکی از رهبران اشرار کردستان به نظام اسلامی ‌اعلام جنگ کردند!

ترور حاج مهدی عراقی و فرزندش، عضویت‌ایران در جنبش عدم تعهدها و دیدار ابراهیم یزدی وزیر خارجه با صدام از دیگر رویداد‌های شهریور و مهر ۵۸ است. در ادامه حوادث ‌این دو ماه را مرور می‌کنیم.

 

تصویب اصل ولایت فقیه

در جلسه ۲۱ شهریور ماه ۵۸ مجلس خبرگان قانون اساسی اصل ولایت فقیه به تصویب نمایندگان رسید. در ‌این روز مجلس خبرگان قانون اساسی در پانزدهمین جلسه خود اصل پنجم قانون اساسی [ولایت فقیه] را به تصویب رساند.

در‌این اصل آمده است: «در زمان غیبت حضرت ولی عصر عجل‌اللّه تعالی فرجه، در جمهوری اسلامی‌ایران ولایت امر و امامت امت برعهده فقیه عادل و باتقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که اکثریت مردم او را به رهبری شناخته و پذیرفته باشند و در صورتی که یک فرد چنین اکثریتی نداشته باشد شورایی مرکب از فقهای واجد شرایط بالا، عهده‌دار آن می‌گردند.»

در ادامه جلسه آیت‌الله بهشتی از یک مخالف و یک موافق خواستند تا در باره ‌این اصل نظرات خود را بیان کنند که در ‌این هنگام مقدم مراغه‌ای به عنوان مخالف اصل ولایت فقیه پشت تریبون قرار گرفت و سخنانی را ‌ایراد کرد و گفت:

«در جلسات عمومی ‌بحث کنیم و ببینیم آیا ولایت فقیه که از نظر اصل مورد قبول است، چطور باید تنظیم شود؟ وقتی می‌گویم در اصل، منظور‌این است که اسلام باید حاکم باشد، ولی نباید اسلام را یک طبقه خاص در انحصار خود بگیرد، آن وقت ممکن است اسلام ابزاری شود در دست قدرت‌طلبان و‌این تصور حاصل شود که مبارزه‌ای را همه ملت شروع کرده است، اما پس از پیروزی عده‌ای می‌خواهند همرزمان خود را کنار بگذارند.»

در ادامه آیت‌الله بهشتی به عنوان فردی که مسئولیت گروه‌ها را برعهده داشتند، به عنوان موافق سخن گفتند. آیت‌الله بهشتی اظهار داشت:

«مطلب اصلی ‌این است که آیا اصل پنجم هیچ کلمه یا جمله‌اش با آن عوارضی که آقای مراغه‌ای و بسیاری از افراد دیگر برای آن می‌شمارند، ارتباط دارد؟‌ آیا اصل پنجم می‌خواهد نقش آراء عمومی‌ را انکار کند؟ آیا اصل پنجم می‌خواهد آزادی‌ها را از بین ببرد؟ آیا اصل پنجم می‌خواهد حکومت را دراختیار قشر معینی و طبقه معینی قرار بدهد؟ مثلاً می‌خواهد بگوید از ‌این پس نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور و وزراء همه باید روحانی و معمم باشند؟ هرگز، من می‌خواهم‌این اصل را ببینید، کجای‌این اصل ‌این معنی را می‌دهد؟»

وی در ادامه به تعریف ولایت فقیه پرداخت و گفت:

«اصل پنجم را می‌خوانم. آنچه که پیشنهاد شده است ‌این است: «در زمان غیبت حضرت ولی عصر عجل‌اللّه تعالی فرجه، در جمهوری اسلامی ‌ایران ولایت امر و امامت امت… » یعنی مرکز ثقل حکومت و رهبری «…برعهده فقیه…» فقیه یعنی چه؟ یعنی اسلام‌شناس، مطلع، ورزیده، متخصص. فقیه یک واژه عربی است؛ یعنی دانا و شناساننده و در ‌این معنای خاصی که ماها به کار می‌بریم، یعنی دانای اسلام، اسلام‌دان، البته در اصطلاح اخص به کار می‌رود و به کسی که در دانستن علم احکام دین و استخراج آن از مبانی و ادله‌اش در حد تخصص و اجتهاد و صاحب‌نظر باشد، گفته می‌شود؛ یعنی کسی که بتواند احکام و قوانین و تعالیم اسلام را از کتاب و سنت به صورت یک صاحب‌نظر بفهمد».

آیت‌الله بهشتی گفت:

«ما گفتیم مرکز ثقل حکومت جامعه و رهبری جامعه یک چنین فردی است و گفتیم که ‌این فرد چگونه‌ این مرکز ثقل بودن را به دست می‌آورد و گفتیم که باید اکثریت مردم او را به رهبری شناخته و پذیرفته باشند، یعنی کسی نمی‌تواند تحت عنوان فقیه عادل، باتقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر، مدبر خودش را بر مردم تحمیل کند و ‌این مردم هستند که باید او را با‌ این صفات به رهبری شناخته باشند و پذیرفته باشند».

در ادامه جلسه، تعدادی از نمایندگان از جمله مهندس سحابی با ‌این عنوان که «این اصل، یک اصل بسیار اصولی و اساسی است و انقلابی در جامعه ‌ایران ‌ایجاد خواهد کرد، بنابراین نگذارید که‌این اصل سرسری بگذرد» با اصل ولایت فقیه مخالفت و به آن اعتراض کرد، ولی آیت‌الله بهشتی به عنوان رئیس جلسه اصل ۵ قانون اساسی را به رأی گذاشت و در نهایت اصل ولایت فقیه با ۵۳ رأی موافق، ۸ رأی مخالف و  ۴ رأی ممتنع به تصویب خبرگان منتخب ملت رسید.(۱)

سخنان صریح و شفاف شهید بهشتی در مجلس خبرگان قانون اساسی در دفاع از اصل ولایت فقیه و رأی بالا به ‌این اصل در حالی با نگاهی گذرا به مشروح مذاکرات روشن می‌شود که سال‌ها بعد عزت‌الله سحابی که یکی از مخالفان‌ این اصل مترقی قانون اساسی بود، در بیان خاطراتی از شهید بهشتی مدعی شد که ‌ایشان نیز مخالف اصل ولایت فقیه بود!

بعد از رأی مجلس خبرگان قانون اساسی به اصل ولایت فقیه، سحابی طی سخنانی در شب هفت آیت‌الله طالقانی به‌شدت از اصل ولایت فقیه انتقاد و به مجلس خبرگان قانون اساسی که برخلاف وی و دوستانش به ولایت فقیه رأی داده بودند اعتراض کرد.  مهندس سحابی واکنش‌ به سخنانش را‌ این گونه شرح می‌دهد: «فردای آن روز که من به مجلس خبرگان رفتم، در کریدور مجلس با مرحوم بهشتی در حالی که عده‌ای از جوانان گرد ‌ایشان را گرفته بودند و با ایشان صحبت می‌کردند، برخورد کردم. مرحوم بهشتی پس از مشاهده من صحبت خود را با جوانان مزبور قطع کرد و به سوی من آمد، مرا در آغوش گرفت و صورتم را بوسید و آهسته به من گفت که بهتر است فعلاً‌ این دردها را در سینه نگاه دارید.»

سحابی از‌ این سخنان شهید بهشتی استنباط می‌کند که‌ ایشان نیز با ولایت فقیه مخالف بوده‌اند، ولی زمان را مستعد بیان مخالفت نمی‌دانستند، ولی روشن است ‌که اگر کسی با امری مخالف باشد و در عین حال زمان را نیز برای ابراز مخالفت مناسب نبیند، سکوت می‌کند، ولی شهید بهشتی به شهادت تاریخ نه تنها در مورد اصل ولایت فقیه سکوت نکرد، بلکه به صورت قاطع از اصل ۵ قانون اساسی دفاع کرد و آن را در مقام رئیس وقت جلسه به رأی نمایندگان گذاشت.

سحابی بعد از مخالفت با ورود ‌این اصل به قانون اساسی به دیدار امام خمینی رفت تا مخالفت خود را با ‌ایشان نیز در میان بگذارد. صحبت‌های مطرح شده در ‌این دیدار و پاسخ امام به سحابی آن چنان که وی در خاطراتش به آن اشاره کرده جالب است. سحابی می‌گوید:

«در آن جلسه من نظرات خود را چنین توضیح دادم که در شرایطی که از طریق نظارت شورای نگهبان قوانین کنترل و اسلامی‌ بودن آنها تضمین می‌شود و از سوی دیگر صلاحیت رئیس‌جمهور هم پیش از انتخاب شدن توسط شخص فقیه اعلم تأیید می‌گردد و پس از انتخاب یکی از کاندیداها توسط مردم، فقیه اعلم او را نصب شرعی می‌کند، کل سیستم قدرت سیاسی تحت نظارت شرعی است و نیازی به دخالت در جزئیات نخواهد بود، پس نگرانی در مورد ‌اینکه نظام خلاف اسلام حرکت کند، وجود ندارد و بدین لحاظ نیازی به‌این که یک نهاد دیگر به نام ولی فقیه‌ایجاد شود و در امور اجرایی دخالت کند، وجود ندارد. وقتی من ‌این بحث را مطرح کردم، مرحوم آقای [امام]خمینی انگشت خود را بلند کرد و گفت همین است ولایت فقیه. من از ‌ایشان سئوال کردم که پس اشتباه ما چیست؟‌ ایشان گفتند اشتباه شما‌ این بود که ولایت فقیه را در شورای نگهبان خلاصه کردید و درباره‌ این که نحوه انتخاب رئیس‌جمهور بدین شکل موجب مشروعیت وی می‌شود. در هر صورت نظری که‌ایشان در آن جلسه اظهار داشتند ‌این بود که سیستمی ‌که بدین صورت در کشور به وجود می‌آید، سیستم ولایت فقیه است و در ‌این سیستم همه مقامات آن از بالاترین تا پایین‌ترین مقام و حتی کارگر شهرداری آن هم مشروعیت دارند و مردم باید در امور مربوطه از آنان اطاعت کنند…».

 

ابوذر انقلاب از دنیا رفت

آیت‌الله طالقانی در ساعت یک و ۴۵ دقیقه بامداد ۱۹ شهریور ۵۸ بر اثر سکته قلبی درگذشت. وی شب قبل به مدت دو و نیم ساعت با سفیر شوروی به صورت خصوصی ملاقات و گفت‌وگو کرده بود. امام خمینی بعد از فوت آیت‌الله طالقانی با انتشار بیانیه‌ای وی را ابوذر زمان نامیدند. رهبر انقلاب در ‌این پیام تأکید کردند:

«آقای طالقانی یک عمر در جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. او یک شخصیتی بود که از حبسی به حبس و از رنجی به رنج دیگر در رفت و آمد بود و هیچ‌گاه در جهاد بزرگ خود سستی و سردی نداشت. او برای اسلام به منزله حضرت ابوذر بود. زبان گویای او چون شمشیر مالک اشتر بود. بُرنده بود و کوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او با برکت. رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او که در رأس پرهیزکاران و بر روان خودش که بازوی توانای اسلام بود.»(۲)

ابوذر انقلاب از قرائت منافقین تا روایت اسناد

آیت‌الله طالقانی یکی از شخصیت‌هایی است که بی‌شک مرور تاریخ انقلاب بدون توجه به مجاهدات او راه به جایی نخواهد برد، ولی آنچه که در مرور زندگینامه سراسر مجاهدت وی جلوه می‌کند، نه مبارزات و زندان رفتن‌ها و شکنجه و سوابق درخشان وی که سوءاستفاده گروهک‌های فرصت‌طلب از ‌او برای رسیدن به اهدافی است که آیت‌الله طالقانی عمری با آنها مبارزه کرده بود.

آیت‌الله طالقانی خود به خوبی‌ این حرکت‌های موذیانه را می‌دید. سخنان ابوذر انقلاب، سراسر نشان از آن دارد که ‌وی می‌کرد که بگوید حزب فقط حزب‌الله، رهبر فقط روح الله. در ادامه کدهای دقیقی از بیانات آیت‌الله طالقانی را در این زمینه ارائه خواهیم کرد.(۳)

آیت‌الله طالقانی در نماز جمعه ۹ شهریور ماه یعنی کمتر از ده روز قبل از وفات خود به‌شدت ضدانقلاب را مورد انتقاد قرار ‌داد، مباحث بسیار مهمی‌ را مطرح کرد و به تبیین واقعیات میدانی کردستان پرداخت. وی با اشاره به آیات مربوط به مناففین در سوره بقره گفت: ‌

«اینها [منافقین] عهدها و پیمان‌هایشان را سپر توطئه‌های خودشان می‌کنند، پایبند هیچ عهد و پیمانی نیستند و ‌اینها کوشش دارند راهی را که اسلام و انبیا به طرف حق بازکرده‌اند به روی مردم سد کنند».

«امروز… ما دچار منافقین شرور، حیله‌گر و فریبکاری هستیم که گاه به چهره اسلام در می‌آیند. بسیار هم اظهار دلسوزی می‌کنند، ولی وابسته به جاهای دیگری هستند، مرتبط با جاهای دیگرند. چهره چهره ‌ایرانی است، ولی درون و نفس آنها اندیشه، فکر و خلق امپریالیستی و صهیونیستی و دیگر قدرت‌هاست. این گرفتاری‌هایی که امروز در مرکز، در شهرستان‌ها و به‌خصوص در کردستان برای ‌این کشور پیش آمده، به‌ دست کیست؟ آن ساواکی دزد فراری که با سرکرده‌شان فرار کرد و آن صهیونیست که نمی‌آید خودش را معرفی کند. در چهره‌ این احزاب و گروه‌ها در می‌آید و شعار‌های فریبنده می‌دهد و‌ این قشرها را می‌فریبد. مسئله سطحی نیست که ما گمان کنیم با یک خواسته‌هایی طرف هستیم. خواست‌هایشان هم گنگ هست. می‌آیند تعهد می‌دهند، ولی پایبند تعهدات‌شان نیستند، و الا کدام دولت، کدام منشأ اثر و کدام رهبری است که با خواسته‌های معقول و منطقی یک گروهی مخالفت کند؟»

 ‌ «آیا تا به حال ‌این مسئله مطرح شده که ‌اینها چه می‌خواهند؟ به حسب ظاهر چند مسئله را مطرح می‌کنند و می‌گویند خواسته‌های ما ‌این است، ولی در باطن چیست؟ در باطن همان مرامنامه حزب دموکرات ده بیست  سال قبل است که در مقابل رژیم آن را تنظیم کرده‌اند، یعنی بالاخره تجزیه. ولی اکثر برادران و خواهران کرد ما از ‌این دسیسه زیر پرده بی‌اطلاع هستند».‌

«می‌آیند می‌گویند که می‌خواهیم در سرنوشت خودمان مختار باشیم، فرهنگ کردی را تعلیم کنیم، خوب بکنید، چه کسی جلوگیری کرده است؟ می‌خواهیم انجمن شهر و روستا تشکیل دهیم، خوب بکنید، کسی جلوگیری کرده است؟ می‌خواهیم پایگاه‌های نظامی‌ و ارتش از‌ اینجا بروند، پاسدارهای غیربومی ‌بروند، آخرش چه؟ آخرش هر کاری خواستیم خودمان بکنیم، فقط دولت مرکزی به ما نان بدهد، آرد بدهد، نفت بدهد، پول بدهد، آخر مسئله به ‌اینجا می‌رسد که هیچ حق دخالتی در کار ما ندارید. نفت را از خوزستان بیاورند به ‌اینها بدهند و‌ اینها هیچ تمکینی از دولت مرکزی نداشته باشند. ‌این شدنی است؟»

«یک مردمی ‌که از اول گفتند ما به جمهوری اسلامی ‌رأی نمی‌دهیم، یعنی خودشان را از ۹۸ درصد مسلمان‌ها و مردم ‌ایران جدا کردند. یهودی رأی داد، زرتشی رأی داد، مسیحی رأی داد، صائبی رأی داد، یک عده گفتند ما رأی نمی‌دهیم. خوب رأی نمی‌دهید، دیگر چه می‌خواهید؟»

«آن ملا و آن پیشوای مذهبی که می‌گوید من رأی به جمهوری اسلامی‌نمی‌دهم، یعنی چه؟ جمهوری اسلامی ‌غیر ‌این است که قوانین قران و قوانین الهی باید حاکم بشود؟ ‌این چه پیشوای مذهبی است؟»

«اینها کسانی هستند که رفتند اروپا و خارج، زیر لاک خودشان پنهان شدند،‌این مردم مسلمان خون دادند، حالا ساکت‌ها به صدا درآمده‌اند، تسلیم‌شده‌ها انقلابی شده‌اند! وابسته‌ها دوباره آمده‌اند روی کار».

آیت‌الله طالقانی در مورد کمک‌های مالی و تسلیحاتی به اشرار کردستان نیز بدون اشاره به نام برخی از کشورها از جمله شوروی و ترکیه گفت:

«از یک کشور بزرگ همسایه به آنها کمک می‌شود، از یک کشور اسلامی ‌همسایه به آنها کمک می‌شود، از اسرائیل به ‌اینها می‌رسد، از سوی دزدان فراری و عوامل رژیم سابق هر روز به‌ اینها پول و اسلحه داده می‌شود. پس می‌خواهند مردم در مقابل‌این دسیسه‌ها ساکت بنشینند؟ ارتش دخالت نکند؟ پس چه بکند؟»

«‌این درگیری عاقبتی برای کردستان ندارد جز خرابی، کشتار، ویرانی، جز از بین رفتن آبروی برادرها و خواهرهای کرد ما هیچ محصولی ندارد. ۳۰ میلیون جمعیت ‌ایران و مسلمان‌ها، تسلیم یک مشت خودخواه و وابسته به دیگران نخواهند شد».

 

«ما ‌این انقلاب را مفت به ‌دست نیاوردیم که بازیچه یک مشت بازیگر بین‌المللی باشیم. ۶۰ هزار از بهترین جوان‌های ما کشته شدند، خیال می‌کنند مفتی؟ بعد بلوچستان، بعد خوزستان، بعد دولت مرکزی تهران و کویر لوت و کرمان! عاقبت کار همین است.‌ این خیانت بزرگی است. این ملت تحمل نمی‌کند. قرآن هم تحمل نمی‌کند. قرآن می‌گوید: «قاتلوهم حتی لاتکون فتنه» هرجا فتنه شد باید بجنگید. فتنه را قرآن و دین ما تحمل نمی‌کند… .(۴)

 

از فرصت دولت موقت به ضدانقلاب تا اعلام جنگ قاسملو به نظام

۱۱ شهریور ماه ۵۸ وزیر کشور وقت در یک پیام تلویزیونی  برای آخرین بار به مردم مهاباد هشدار داد که حساب خود را از خائنان به ملت جدا کنند. ‌هاشم صباغیان در پیام تلویزیونی خود تأکید کرد که عبدالرحمن قاسملو و عزالدین حسینی در یک سخنرانی در بانه به دولت اعلام جنگ داده‌ و گفته‌اند تا آخرین قطره خون خود ایستادگی خواهند کرد، ولی ما هرگز نمی‌گذاریم که این خیال خام جامه عمل بپوشانند، زیرا همان طور که امام گفته ما به امر خدا با آنها به‌شدت رفتار خواهیم کرد و آنها را سرکوب می‌کنیم.

در حالی که دولت موقت با گروه‌های شورشی از جمله دموکرات و کومله در حال مذاکره بود صباغیان گفت: «دولت با گروه‌های ضدانقلاب در غرب کشور قاطعانه عمل خواهد کرد و هیچ ‌یک از گروه‌ها و احزاب را در مهاباد به منظور مذاکره به رسمیت نمی‌شناسد که با او مذاکره کند. گروه‌ها و احزابی که در مهاباد هستند، متشکل از ضدانقلاب، عوامل رژیم گذشته و افراد فریب خورده هستند. سلاح‌هایی که کردها دارند مثل تانک، نفربر، زره‌پوش‌های مختلف، ضدهوایی و… سلاح‌هایی نیست که در پادگان مهاباد بوده باشد. البته من نمی‌خواهم کشور به‌خصوصی را متهم کنم. از سوی دیگر این سلاح‌ها در بازار آزاد قابل فروش نبوده است، تنها اسلحه‌ای که می‌توان گفت که آنها با پول در بازار آزاد خریده‌اند کلاشینکوف است. یک احتمال دیگر وجود دارد و آن این است که اسرائیلی‌ها در جنگ‌های خود با اعراب مقداری اسلحه به غنیمت برده‌اند و این اسلحه‌ها از طریق آنها وارد کردستان می‌شود».

 

شهادت ۵۲ پاسدار در سردشت توسط حزب دموکرات

یک ماه بعد از ‌این سخنان بود که در حمله‌ای غافل‌گیرانه، اشرار مرتبط با حزب دموکرات و قاسملو به یک گروه ۷۲ نفری از پاسداران که از سردشت راهی بانه بودند حمله کردند، ده‌ها پاسدار شهید، زخمی‌ و نیز تعدادی نیز به گروگان گرفته شدند. مهندس‌ هاشم صباغیان وزیر کشور در باره تعداد شهدای ‌این حمله گفت:

«طبق آماری که از سپاه پاسداران در اختیار ما گذاشته‌اند ۵۲ نفر از ۷۲ پاسداری که عازم بانه بودند شهید شده و ۵ نفر دیگر پس از درگیری با ضد انقلاب به مقر سپاه بازگشته‌ و تعداد ۶ نفر نیز مجروح شده‌اند. هنوز از سرنوشت ۹ پاسدار دیگر اطلاعی در دست نیست».

در حالی که امام خمینی در ماه گذشته خطاب به نیروهای مسلح دستور برخورد قاطع با ضدانقلاب و اشرار کردستان را صادر کرده بودند، وزیر کشور‌ این برخورد قاطع را منوط به عدم تداوم قتل و کشتار پاسداران و مردم از سوی ‌این گروهک‌ها دانست و گفت:

«اگر ضد انقلاب به ‌این اقدامات ادامه دهد، ارتش، سپاه و ژاندارمری برخورد خواهند کرد!»(۵)

در‌ دو ماه شهریور و مهر ۵۸ درگیری‌ها در کردستان و شهرهای ‌این استان به‌شدت ادامه داشت.

 

انفجار بمب در قطار خرمشهر ـ تهران

از کردستان که بگذریم اوضاع خوزستان نیز با توجه به شرارت‌های گروهک‌های تجزیه‌طلب و نیز مدیریت غیراصولی و ضدانقلابی احمد مدنی استاندار خوزستان به‌شدت متشنج بود. در۱۱ مهر ۱۳۵۸ بر اثر بمب‌گذاری در قطار فوق‌العاده خرمشهر ـ تهران ۸ نفر به شهادت رسیدند و ۲۲ نفر دیگر زخمی‌شدند.

این قطار ساعت ۵۰ و۱۴ دقیقه از ‌ایستگاه خرمشهر حرکت کرد و در کیلومتر ۲۵ اهواز ـ خرمشهر و در ساعت ۱۵و۱۶ دقیقه انفجاری در سالن پنجم درجه ۲ آن روی داد. کشته شدگان ‌این حادثه دو زن، دو کودک و ۴ مرد بودند. به علت‌ این حادثه مغازه‌ها و بازار و ادارات شهر اهواز به حال تعطیل درآمد و در ‌این شهر عزای عمومی ‌اعلام شد. همچنین در مساجد و تکایای اهواز مجالس سوگواری برپا گردید. در خرمشهر نیز ۲ روز عزای عمومی‌اعلام شد.(۶)

دو روز بعد یعنی در صبح ۱۳ مهر انفجار بمب بازار سیف خرمشهر را به لرزه در آورد. بر اثر ‌این انفجار یک نفر کشته و بیش از ۳۶ تن دیگر نیز مجروح شدند.(۷)

 

ترور مهدی عراقی

در ساعت هفت صبح ۴ شهریور ۱۳۵۸ دو مهاجم، حاج مهدی عراقی مدیر امور مالی کیهان، محمد عراقی فرزند وی و حاج حسین مهدیان را به رگبار بستند. در اثر ‌این ترور حاج مهدی عراقی و فرزندش به شهادت رسیدند.(۸)

حاج مهدی عراقی پیش از شهادت، از سوی بنیاد مستضعفین به سمت مدیر امور مالی مؤسسه کیهان منصوب شده بود. گروهک فرقان مسئولیت ترور را برعهده گرفت. در پی ترور حاج مهدی عراقی و فرزندش، مادر، برادر و دو فرزند شهید عراقی به حضور امام خمینی رسیدند. امام خطاب به خانواده شهید عراقی فرمودند:

«من ‌ایشان را حدود بیست‌ سال است که می‌شناسم. حاج مهدی عراقی برادر و فرزند خوب و عزیز من بود. شهادت‌ایشان برای من بسیار سنگین بود، اما آنچه مطلب را آسان می‌کند آن است که در راه خدا بود. شهادت او بر همه مسلمین مبارک باشد. او می‌بایست شهید می‌شد. برای او مردن در رختخواب کوچک بود».(۹)

 

عضویت ‌ایران در عدم تعهدها و دیدار ابراهیم یزدی با صدام

در هشتمین روز شهریور ماه ۵۸ دفتر هماهنگی کارشناسان و سفیران کشورهای غیر متعهد که برای تدوین دستور کار کنفرانس سران جنبش غیرمتعهدها در ‌هاوانا تشکیل جلسه داده بود با پذیرش عضویت ‌ایران در جامعه کشورهای غیر متعهد به کار خود پایان داد. دو روز بعد یعنی در دهم شهریورماه دکتر ابراهیم یزدی وزیر امورخارجه با صدام حسین رئیس‌جمهور عراق در‌ هاوانا دیدار و گفت‌وگو کرد.

این ملاقات که متعاقب مذاکرات خصوصی دکتر صاحب الهادی وزیرخارجه عراق با یزدی در محل اقامت صدام صورت گرفت، طرفین به مدت دو ساعت در باره مسائل مورد علاقه دو کشور به گفت‌وگو نشستند. مسائل مربوط به کردستان و خوزستان چهارچوب کلی مذاکرات را تشکیل می‌داد. یزدی پس از‌ این دیدار فضای مذاکرات را سازنده دانست».(۱۰)

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ رک: صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نشر اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی، چاپ اول، آذر ماه ۱۳۶۴، جلد یک، جلسه ۱۵٫

۲ـ رک صحیفه امام، جلد ۹، صفحه ۴۸۶٫

۳ـ رک: امین آبادی، سید روح‌الله، ابوذر انقلاب از قرائت منافقین تا روایت اسناد، سایت روزشمار، http://rouzshomar.ir.

۴ـ رک: کیهان، ۱۰ شهریور ۱۳۵۸، صفحه ۱۰٫

۵ـ اطلاعات، ۱۷ مهر ۱۳۵۸، صفحه ۲٫

۶ـ رک: اطلاعات،  ۱۲مهر ۱۳۵۸، صفحه۲٫

۷ـ رک: کیهان، ۱۴ مهر ۱۳۵۸، صفحه۲٫

۸ـ کیهان، ۴ اردیبهشت ۱۳۵۸، صفحه ۱٫

۹ـ صحیفه امام، جلد ۹، صفحه ۳۵۰٫

۱۰ـ رک: اطلاعات ، ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸، صفحه ۲٫

 

 

سوتیترها:

۱٫

آیت‌الله طالقانی یکی از شخصیت‌هایی است که بی‌شک مرور تاریخ انقلاب بدون توجه به مجاهدات او راه به جایی نخواهد برد، ولی آنچه که در مرور زندگینامه سراسر مجاهدت وی جلوه می‌کند، نه مبارزات و زندان رفتن‌ها و شکنجه و سوابق درخشان وی که سوءاستفاده گروهک‌های فرصت‌طلب از ‌او برای رسیدن به اهدافی است که آیت‌الله طالقانی عمری با آنها مبارزه کرده بود.

 

۲٫

امام خطاب به خانواده شهید عراقی فرمودند: «من ‌ایشان را حدود بیست‌ سال است که می‌شناسم. حاج مهدی عراقی برادر و فرزند خوب و عزیز من بود. شهادت‌ایشان برای من بسیار سنگین بود، اما آنچه مطلب را آسان می‌کند آن است که در راه خدا بود. شهادت او بر همه مسلمین مبارک باشد. او می‌بایست شهید می‌شد. برای او مردن در رختخواب کوچک بود».

 

۳٫

در هشتمین روز شهریور ماه ۵۸ دفتر هماهنگی کارشناسان و سفیران کشورهای غیر متعهد که برای تدوین دستور کار کنفرانس سران جنبش غیرمتعهدها در ‌هاوانا تشکیل جلسه داده بود با پذیرش عضویت ‌ایران در جامعه کشورهای غیر متعهد به کار خود پایان داد. دو روز بعد یعنی در دهم شهریورماه دکتر ابراهیم یزدی وزیر امورخارجه با صدام حسین رئیس‌جمهور عراق در‌ هاوانا دیدار و گفت‌وگو کرد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *