جعفر نساجی
مقدمه
پویایی و بالندگی هر جامعهای مرهون برخورداری مدیران آن از بصیرت و درایت است.هر چند جامعهای بر اساس آرمانهای الهی شکل گرفته باشد، اما بر اساس افکار و باورهای شخصی، مستبدانه و غیرمذهبی اداره شود، بیتردید در بخش مدیریت آسیبهای جبرانناپذیری را متحمل خواهد شد.
اولین فروغ امامت، حضرت علی«ع» در سیره حکومتی خود با تعابیری حکیمانه، همگان مخصوصاً فرمانداران دولتش را به بصیرت، آگاهی و شناخت فتنهها و گرفتار نشدن در دام آنها فرا میخواند. ایشان برای در امان ماندن کارگزاران و رجال سیاسی از خطرات فتنه، ضمن یادآوری حضور همیشگی در پیشگاه خداوند متعال و پرهیز از لقمههای حرام به عنوان راهکارهای خروج از دام شیطان به آنان چنین هشدار میدهد: «به هنگام پیدا شدن مشکلات و آشکار شدن فتنهها، هوشمندانه قدم بردارید و از گرفتار شدن در دامهای شیطان و قرار گرفتن در وادی دشمنان بپرهیزید.»(۱)
آن امام همام«ع» به هنگام ترسیم فضای فتنهخیز و ظلمت برانگیز جامعه که در آن رشته دین گسسته میشود و پایه باورها و اندیشهها متزلزل میگردد، از عوامل و مؤلفههایی یاد میکند که آگاهی و بصیرت حاکمان اسلامی را در حوزه انجام وظایف با آسیب جدی روبهرو میسازد. این عوامل عبارتند از:
تکبر و خودبینی
غرور و خودپسندی بزرگترین آفت بصیرت است که میتواند حاکم و کارگزار اسلامی را دچار غفلت کند. حضرت علی«ع» در عهدنامه مالک اشتر خطاب به این مدیر باتقوا و متعهد میفرمایند: «مبادا هرگز دچار خودخواهی گردی و به خوبیهای خود اطمینان کنی و از اینکه مردم تو را بستایند خوشحال شوی، زیرا غرور و خودبینی مناسبترین فرصت برای شیطان است تا آگاهی و بصیرت نیکوکاران را به غفلت تبدیل کند و ارزش کارهای نیکشان را از بین ببرد.»(۲)
براساس اندیشه سیاسی امام علی«ع»، غرور و خودخواهی، زمامداران را از بسیاری از امور غافل میکند و سرانجام به ذلت و خواری میکشاند. آن حضرت فخر و تکبر را از ویژگیهای زمامداران بنیامیه میدانند، لذا خطاب به مردم میفرمایند: «اگر بنیامیه بر شما مسلط شوند، خودخواهی، به خود بالیدن، ربودن اموال و فساد را در میان شما رواج میدهند…».(۳)
بنابراین کارگزار اسلامی نباید در اثر آلودگی به این رذیله اخلاقی، گرفتار وسوسههای شیطانی شود و از راه حق منحرف گردد، بلکه همیشه باید بیدار باشد تا به غرور و خودبینی دچار نگردد.
اما چنانچه حاکم اسلامی به این صفت مذموم گرفتار شود، درمان آن از نگاه حضرت امیر«ع» این است: «اگر در مقام و قدرت دچار تکبر یا خودبزرگبینی شدی، به بزرگی حکومت پروردگار که برتر از توست بنگر تا تو را از آن سرکشی نجات دهد، تندروی تو فرو نشانده شود و عقل و اندیشهات به جایگاه اصلیاش باز گردد و آگاهی و بیداری پیدا کنی».(۴)
هواپرستی
هوای نفس مانند پرده ضخیمی است که بر دیده عقل افکنده میشود و انسان را از درک حقایق هستی ناتوان میسازد. آدمی برای درک حقیقت به بصیرت نیازمند است تا آنچه را که در پیرامون خود میبیند دریابد، اما پیروی از هوسها و خواهشهای نفسانی، دست یافتن به بصیرت و بینایی را ناممکن میسازد. قرآن کریم در این مورد میفرماید: « أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَهً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ.»؛(۵) آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زده و بر چشمش پردهای قرار داده است؟ غیر از خدا چه کسی میتواند او را هدایت کند؟ آیا متذکر نمیشوید؟»
پیروی از هواهای نفسانی خطری است که همه انسانها را تهدید میکند، اما زمامداران به دلیل شرایط خاص خود، بیش از دیگران در معرض این خطر قرار دارند، زیرا قدرت و ریاست معمولاً زمینه غفلت و بیتوجهی به خدا و جهان آخرت را فراهم میسازد.
اولین امام شیعیان«ع» در این زمینه میفرمایند: «بدترین حاکم و زمامدار کسی است که هوای نفس بر او غلبه کند.»(۶)
از منظر علیبن ابیطالب«ع» هواپرستی و پیروی از خواستههای نفسانی مانع اصلی تحقق عدالت است، لذا آن حضرت همیشه دوری گزیدن از هوای نفس را به فرمانروایان توصیه میکردند.
«منذربن جارود» یکی از کارگزاران آن حضرت بود که پس از رسیدن به مقام فرمانداری دچار هواپرستی شد و به بیتالمال مسلمانان تجاوز کرد. امام علی«ع» بلافاصله او را از کار برکنار کردند و به وی نوشتند: «شایستگی پدرت(۷) مرا نسبت به تو خوشبین ساخت و گمان کردم مانند پدرت هستی و راه او را میروی، اما به من خبر دادند که گرفتار هواپرستی شدهای و توشهای برای آخرت خود باقی نگذاشتهای. دنیای خود را با تباه کردن آخرت آباد میکنی و برای پیوستن به خویشاوندانت از دین خدا بریدهای. اگر خبری که به من رسیده درست باشد، شتر خانهات و بند کفشت(۸) از تو باارزشتر است و کسی که مانند تو باشد، نه لیاقت پاسداری از مرزهای کشور را دارد و نه میتواند کاری را به سرانجام درست برساند.»(۹)
بنابراین هواپرستی مهمترین آفت بصیرت و بیداری است و اگر زمامداران به این پدیده شوم گرفتار شوند به حق تجاوز میکنند و بر اساس عدالت عمل نخواهند کرد.
انحصارطلبی
منظور از انحصارطلبی آن است که یک کارگزار در حوزه حاکمیت و اختیاراتش، تمام امکانات، قدرت، سیاست و دیگر امتیازات اجتماعی را به اقوام و نزدیکان خویش اختصاص دهد و دیگران را از آن محروم سازد.
امیرالمؤمنین«ع» در سیره حکومتی خود زمامداران و فرمانروایان را بهشدت از این کار نهی فرمودهاند، لذا در این راستا به مالک اشتر مینویسند: «از امتیازخواهی بپرهیز و چیزی را که همه مردم نسبت به آن مساوی و یکسان هستند به خود اختصاص مده. معمولاً هر زمامداری خواص و نزدیکانی دارد که خودخواه و چپاولگرند و در معاملات انصاف ندارند؛ پس ریشه ستمکاری آنان را با بریدن اسباب آن بخشکان و به هیچ یک از اطرافیان و خویشاوندانت زمین واگذار مکن و بهگونهای با آنان رفتار کن تا هر قراردادی که به سودشان و به ضرر بقیه مردم است، منعقد نگردد؛ زیرا اگر این کار را انجام دهی، سودش برای آنان است و عیب و ننگش در دنیا و آخرت برای تو باقی خواهد ماند.»(۱۰)
از این فرمان حضرت علی«ع» بهخوبی استنباط میشود که انحصارطلبی و خودکامگی بزرگترین عامل آسیبزا در قلمرو یک دولت است. تاریخ دولتهای فراوانی را سراغ دارد که در اثر انحصارطلبی و تمامیتخواهی زمامداران و مدیران بهسرعت رو به ضعف نهاده و زمینه زوالشان فراهم گردیده است.
آن حضرت«ع» علت سقوط خلافت عثمان و قتل او را انحصارطلبی معرفی میکنند و میفرمایند: «من قضیه قتل عثمان و مسائل مربوط به آن را در یک بیان جامع برای شما میگویم. او خودکامگی و خودسری کرد تا آنجا که این خصلت در او رشد و از حد تجاوز کرد و خشم مردم دامنگیر او شد.»(۱۱)
خودرأیی
تحقیقات نشان داده است کارگزارانی که در کارها و برنامههای خود با افراد نخبه و آگاه به مسائل مشورت میکنند، در امور حکومتی کمتر گرفتار خطا و لغزش میشوند و بیشتر امور آنان با درایت تحقق میپذیرد. برعکس مسئولان و کارگزاران مستبدی که خود را بینیاز از افراد و تبادل نظر با آنان میدانند، هر چند از نظر موقعیت و مقام جایگاه والایی دارند، ولی به خطاهای بزرگتری دچار میشوند و خود را به هلاکت میاندازند.
امام علی«ع» در این زمینه میفرمایند: « مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِی عُقُولِهَا؛(۱۲) کسی که خودرأی باشد هلاک میشود و کسی که با افراد صاحب اندیشه مشورت کند، در عقل آنان شریک میشود.»
همکاری با صاحبان قدرت و ثروت
جدا شدن از عموم مردم و همراهی با قدرتمندان و صاحبان ثروت از دیگر آسیبهای بزرگی است که استقلال حاکمیت و مدیریت صحیح را تهدید و روند آن را از رسیدن به اهداف آرمانی همچون جامعه عدالتمحور دور میکند و به پرتگاهها و چالشها میکشاند.
در دین مبین اسلام آنچه از ابتدا مایه افتخار بوده است، دوری از صاحبان زور و ثروت و مقابله با آنان و اجرای عدالت است. نبی مکرم اسلام«ص» از آغاز تا پایان رسالت خود تمام تلاشهای خویش را مبذول داشتند تا از وادی منفعتپرستان و زراندوزان به دور باشند و بتوانند رسالت الهی خویش را خالی از هرگونه جانبداری و مصالح به سرانجام برسانند و به صورت ناب دراختیار تشنگان مکتب الهی قرار دهند.
مولای متقیان«ع» در خطابی به مسئول جمعآوری زکات چنین سفارش میکنند: «هنگامی که بر قبیلهای وارد شدی، در منازل آنان مسکن مگزین و بر سر سفره کسی منشین و بر لب آب چشمه یا قنات آنان که عمومی است فرود آی.»(۱۳)
بهراستی رمز پویندگی و بالندگی مدیریت و حکومت سالم، دوری از وابستگی به قدرتهاست و این امر مهم جز با ایجاد صفاتی همچون قناعت، بصیرت و بردباری در مجموعه سازمانها ممکن نیست.
اهمیت ندادن به جهاد
هر چند عمل نکردن به هریک از دستورات الهی نشانه کوردلی است، اما در این میان ترک جهاد با دشمنان خدا که حریم اسلام و قلمرو مسلمانان را مورد تجاوز قرار دادهاند، بارزترین نشانه گمراهی و محرومیت از بصیرت است.
در سال ۳۸ هجری وقتی خبر تهاجم سربازان معاویه به شهر انبار و سستی و کوتاهی مردم به امام«ع» ابلاغ شد، آن حضرت فرمودند: «جهاد، طریق مطمئن خداوند است و کسی که این فریضه را ترک کند، خداوند لباس ذلت و خواری را به او میپوشاند و او را دچار بلا و مصیبت میگرداند. دلش در پرده گمراهی میماند، حق از او رو میگرداند و به خواری محکوم و از عدالت محروم میشود.»(۱۴)
مولای پرهیزگاران در وصف کسانی که از همراهی با ایشان در نبرد خودداری کردند، چنین میفرمایند: «آنان به علت بی بهره بودن از معرفت و بصیرت، حق را تنها گذاشتند و باطل را یاری کردند.»(۱۵)
دشمنان دین همواره در کمیناند تا از هر فرصتی استفاده و ضربات خود را بر پیکره حکومت اسلامی وارد و آن را ناتوان سازند. از این رو همه مردم باید آگاه و هوشیار باشند و در رأس همه، حاکم و کارگزاران نقش و مسئولیت سنگینتری دارند؛ زیرا آنان در حکم دیدهبان هستند و از افقی برتر، حقایق و واقعیتها را میبینند، لذا همواره باید کوچکترین حرکت دشمن را رصد کنند و مردم را نیز آگاه سازند تا آنان خود را در مقابله با دشمن آماده کنند. آن حضرت موقعی که مالک اشتر را به فرمانداری مصر برگزیدند، در عهدی که با او بستند به او دستور دادند با دشمنان نبرد کند.(۱۶)
ریختن خون بهناحق
یکی از رذائل اخلاقی که بنیان حکومت یک جامعه را متزلزل میسازد و موجب سقوط و هلاکت افراد میشود این است روحیه خونریزی بهناحق در حاکمان است. امام علی«ع» در سیره حکومتی خود کارگزارانشان را از ارتکاب این عمل مذموم برحذر میدارند و عامل اصلی آن را قساوت قلب، نبود معرفت و پوشیده شدن عقل محسوب میکنند؛ لذا خطاب به مالک اشتر این گونه مینویسند:
«از ریختن خون ناحق بهشدت بپرهیز، زیرا این عمل زشت و غیرانسانی، کیفر الهی را نزدیک و مجازات را بزرگ میسازد و زوال حکومت را نزدیک میگرداند. ریختن خون حرام، پایههای حکومت را سست و آن را به دیگری منتقل میکند و تو در نزد من و در نزد پروردگار عذری نخواهی داشت. بدان که کیفر این عمل قصاص است و از آن گریزی نیست.»(۱۷)
بنابراین حاکم اسلامی باید با آگاهی و شناخت تمام، دست خویش را به خون هیچ بیگناهی آلوده نسازد. عامل اصلی ارتکاب این عمل شنیع، نبود بصیرت و معرفت و غلبه نفس بر عقل است.
نادیده گرفتن عدالت
از دیگر آسیبهایی که آگاهی و بصیرت حاکمان و کارگزاران را در حوزه حکومت تهدید میکند، زیادهخواهی از بیتالمال و نادیده گرفتن عدالت است.
بیشک قسط و عدالت یکی از مهمترین اهداف بعثت انبیای الهی است و جامعه اسلامی بدون عدالت معنا و مفهوم ندارد؛ از این رو امیرالمؤمنین«ع» در راستای اجرای عدالت اسلامی، بهویژه در استفاده از بیتالمال نهایت تلاش خود را به کار میگرفتند.
آن حضرت در مقام تبیین قبح ستم و دوری از آن و اهتمام به رعایت حقوق مردم در بیتالمال، میفرمایند: «سوگند به خدا! اگر تمام شب را بر روی خارهای سخت و خشن به سر ببرم و یا با غل و زنجیر به این سو و آن سو کشیده شوم، خوشتر از این دارم که خدا و پیامبرش را در روز قیامت در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم و چیزی از اموال عمومی را غصب کرده باشم. به خدا سوگند! برادرم عقیل را دیدم که بسیار تهیدست شده بود و از من درخواست کرد یک من از گندمهای بیتالمال را به او ببخشم. کودکانش را دیدم که رنگشان از شدت گرسنگی تیره شده بود. او پیوسته درخواست خود را تکرار میکرد. چون به گفتههایش گوش دادم، گمان کرد که به دلخواه او رفتار خواهم کرد و از راه و رسم عادلانه خود دست بر خواهم داشت. روزی آهنی را در آتش گداختم و به بدنش نزدیک کردم تا او را بیازمایم. پس همچون یک بیمار از درد فریاد زد و نزدیک بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: ای عقیل! از حرارتی مینالی که انسانی به بازیچه آن را گرم کرده است، اما مرا به آتش دوزخی میخوانی که خدای جبارش با خشم خود آن را گداخته است! تو از حرارتی ناچیز مینالی. من از حرارت آتش الهی چون ننالم؟!(۱۸)
آن حضرت در عهدنامه خود به مالک اشتر نیز به تساوی حقوق حاکم و مردم اشاره میکنند و میفرمایند: «مبادا هرگز در آنچه که با مردم مساوی هستی امتیاز بخواهی و از اموری که بر همه روشن است، غفلت کنی؛ زیرا نسبت به آن در برابر مردم مسئول هستی. بهزودی پردهها از کارها به یک سو روند و انتقام ستمدیده را از تو باز میگیرند.»(۱۹)
امام علی«ع» برای زدودن شرایط ناعادلانه زندگی و دستیابی به عدالت، آن هم با توجه به بیعدالتی جامعه آن روز که حکومت خلیفه سوم به آن دامن زده بود، شعار عدالت اجتماعی را مطرح کردند و در راه تحقق آن سیاستهایی را در پیش گرفتند.
سراسر زندگی آن حضرت نشان دهنده اعتدال و اجرای عدالت در جامعه است. ظلمستیزی و مبارزه با ستم و بیدادگری، چه در دوران حکومت و چه پیش از آن از ویژگیهای زندگی امام متقین است. آن امام«ع» به مالک اشتر مینویسند: «برترین چیزی که موجب چشم روشنی والیان میشود، برقراری عدالت در جامعه و آشکار شدن علاقه رعایا نسبت به آنان است.»(۲۰)
علی«ع» در این فراز از گفتار خود به مالک، او را به رفتار عادلانه با مردم و پرهیز از ظلم و ستم و دوری از تبعیض در بین آنان سفارش میکنند؛ یعنی کارگزاران حکومتی و مدیران نباید خود و بستگان خویش را در مسائل شخصی و امتیازات اجتماعی بر دیگران مقدم بدارند، زیرا در صورتی که مسئول یک سازمان عدالت را رعایت نکند، مرتکب ظلم میشود و محبوبیت مردمی خود را از دست میدهد.
پینوشتها
۱ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۱۵۱، ص ۲۷۹.
۲ـ همان، خطبه ۵۳، ص ۵۸۹.
۳ـ شرح غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد آمدی، ج ۵، ص ۲۴۰.
۴ـ مأخذ قبل، نامه ۵۳، ص ۵۶۹.
۵ـ سوره جاثیه، ۲۳.
۶ـ شرح غررالحکم و دررالکلم، ج ۱، ص ۴۴۴.
۷ـ جارود پدر منذر در سال نهم هجری خدمت پیامبر«ص» آمد و مسلمان شد. وی فردی صالح و شایسته بود، لذا امام علی«ع» او را والی استخر فارس نمود و در یکی از جنگهای فارس شهید شد.
۸ـ یکی از خصوصیات منذر این بود که پیوسته بر بند کفش خود میدمید تا گردی بر آن ننشیند.
۹ـ نهجالبلاغه، نامه ۷۱، ص ۶۱۵.
۱۰ـ همان، نامه ۵۳، ص ۵۸۷ و ۵۹۱.
۱۱ـ ماهنامه معرفت، شماره ۳۹، اسفند ۱۳۷۹، ص ۲۸.
۱۲ـ مأخذ قبل، حکمت ۱۶۱، ص ۶۶۴.
۱۳ـ همان، نامه ۲۵، ص ۵۰۵.
۱۴ـ همان، خطبه ۲۷، ص ۷۵.
۱۵ـ همان، حکمت ۱۸، ۶۲۷.
۱۶ـ نک: همان، نامه ۵۳، ص ۵۶۷.
۱۷ـ همان، نامه ۵۳، ص ۵۸۹.
۱۸ـ همان، خطبه ۲۲۴، ص ۴۵۹ و ۴۶۱.
۱۹ـ همان، نامه ۵۳، ص ۵۹۱.
۲۰ـ همان، نامه ۵۳، ص ۵۸۷.
سوتیترها:
۱٫
پویایی و بالندگی هر جامعهای مرهون برخورداری مدیران آن از بصیرت و درایت است.هر چند جامعهای بر اساس آرمانهای الهی شکل گرفته باشد، اما بر اساس افکار و باورهای شخصی، مستبدانه و غیرمذهبی اداره شود، بیتردید در بخش مدیریت آسیبهای جبرانناپذیری را متحمل خواهد شد.
۲٫
بیشک قسط و عدالت یکی از مهمترین اهداف بعثت انبیای الهی است و جامعه اسلامی بدون عدالت معنا و مفهوم ندارد؛ از این رو امیرالمؤمنین«ع» در راستای اجرای عدالت اسلامی، بهویژه در استفاده از بیتالمال نهایت تلاش خود را به کار میگرفتند.