چرا عربستان‌سعودی به یمن حمله کرد؟!

حسین رویوران

تجاوز وسیع نظامی عربستان سعودی به کشور یمن، تلاش سیاسی مهم ریاض برای تغییر معادلات سیاسی در داخل یمن و منطقه به نفع خود است. چند دهه است که عربستان سعودی در یمن نفوذ گسترده‌ای داشته و از طریق ارائه کمک‌های مالی گسترده، اقدام به خرید سیاستمداران و در راس آنها علی‌عبدالله صالح و نیز خرید سران قبایل از جمله قبیلۀ آل‌الاحمر که رهبران قبیله حاشد هستند، کرده است. در نتیجه این سیاست‌ها، یمن به حیات خلوت عربستان سعودی تبدیل شد و عربستان قادر به انجام هر کاری در این کشور بود. قیام مردم یمن در جریان بیداری اسلامی از این نفوذ کاست و ریاض به علت ناامیدی از بازتولید این نفوذ، دست به جنگ وتجاوز بر ضد یمن زد تا از این رهگذر این هدف را تحقق ببخشد.

چهار سال پیش (در سال۲۰۱۱) اعتراضات وسیع مردمی در میدان تغییر صنعاء آغاز گردید و مردم شعار ‌دادند : «الشعب یرید اسقاط النظام: ملت خواهان تغییر نظام هستند.» عربستان مهم‌ترین حامی رژیم صالح، با کمک به نظام او تلاش کرد از انجام تغییرات سیاسی در یمن جلوگیری کند. در فوریه سال ۲۰۱۲ عربستان سعودی در جهت مهار حرکت مردم از طریق شورای همکاری خلیج فارس، پیشنهادی را ارائه داد که بر پایه آن علی‌عبدالله صالح از ریاست جمهوری کنار رفت و معاونش عبدربه منصور هادی جایگزین او گردید. در این فرایند ریاض تلاش داشت تا با تغییر افراد وجابه‌جایی مهره‌ها، قیام مردم یمن را مهار سازد. برای مهار این قیام فراگیر مردمی قرار شد عبدربه منصور هادی فقط به مدت دو سال انتخاب گردد و قول داده شد که در این دو سال تدوین قانون ‌اساسی، برگزاری انتخابات مجلس و ریاست جمهوری بر پایه قانون اساسی جدید صورت گیرد وخواستۀ مردم در تغییر نیز تحقق یابد.

دو سال سپری شد (فوریه سال ۲۰۱۴)، ولی هادی هیچ یک از وعده‌هایش را انجام نداد. ریاض فشار آورد تا مجلس نمایندگان یمن، فرصت دیگری به منصورهادی  بدهد تا به اصلاحات مورد درخواست مردم تحقق ببخشد. پارلمان ماموریت هادی را به مدت یک سال دیگر تمدید و او را در پست ریاست جمهوری ابقا کرد، اما در آن یک سال نیز رئیس جمهور موقت یمن کاری به استثنای برگزاری گفتگوهای ملی انجام نداد و این ناکامی یک بار دیگر تکرار شد. هادی برای بار دوم درخواست تمدید ریاست جمهوری کرد که نمایندگان مردم موافقت نکردند و هادی چند روز قبل از اتمام مهلت قانونی، استعفای خود را تقدیم مجلس کرد و از این طریق کوشید نظام سیاسی در یمن را با خلاء ریاست جمهوری با بحران روبرو سازد. هادی پیشاپیش با تعیین نکردن معاون اول برای خود تلاش داشت مجلس را تحت فشار قرار دهد واز آنها باجگیری کند.

همزمان با این بحران‌های سیاسی، تحولات اجتماعی وسیاسی مهمی در یمن رخ دادند که نظام هادی را با بن‌بست مواجه کردند. ناتوانی دولت در اصلاح نظام فاسد حاکم، میزان رضایتمندی اجتماعی از این نظام را به علت ناکار آمدی و گسترش فقر، به شدت کاهش داد و شرایط تحولات بعدی را فراهم ساخت.

تحول اول در ساختار قبیله‌ای واقع گردید. قبیله حاشد با جمعیتی بالغ بر شش میلیون نفر بزرگ‌ترین قبیله در یمن است و یک چهارم جمعیت یمن را تشکیل می‌دهد. رهبران قبیله آل‌احمر که سهمشان در ساختار قدرت در گذشته ریاست پارلمان و فرماندهی ارتش بود، همواره به علت وابستگی به عربستان سعودی، مجری بی چون و چرای سیاست‌های ریاض بوده‌اند.

در چند سال اخیر، عربستان در جهت گسترش نفوذ خود در یمن از آل‌احمر خواسته بود به سعودی‌ها کمک کند تا مدارس وهابی را در یمن تاسیس و تکثیر کنند و آل‌احمر به‌رغم فقدان بستر اجتماعی این کار را انجام دادند.

بیش از نیمی از زیر شاخه‌های قبیله‌ حاشد، شیعه زیدی و بقیه سنی شافعی و هر دو با گسترش تفکر وهابی در این کشور مخالف هستند.

اولین اعتراض جدی بر ضد گسترش وهابیت در سال گذشته در استان شیعه‌نشین صعده اتفاق افتاد. آل‌احمر در یک اقدام تحریک‌آمیز در منطقه دماج در صعده، مدرسه‌ای وهابی را راه اندازی و عمدۀ طلاب آن‌ را از خارج از کشور و یا از استان‌های دیگر تامین کرد. این اقدام با اعتراض گستردۀ مردم منطقه روبرو شد و با وساطت قبایل، دولت با بستن مدرسه به این غائله پایان داد.

ادامه این سیاست‌های واگرایانه وتحریک‌آمیز از سوی آل‌احمر منجر به این شد که مردم قبایل حاشد بر ضد رهبران خود  در دو استان عمران و ارحب قیام مسلحانه و با پیروزی بر آل‌احمر آنان را از این منطقه اخراج کنند.

تغییر وفاداری قبیله‌ای به وفاداری خردمندانه ملی، نقطه تحول مهم اجتماعی بود و از شدت نفوذ عربستان سعودی کاست و یمن را در معرض تحولات بسیار قرار داد و موجب تحولات بعدی نیز گردید. استان‌های عمران وارحب آزاد و با پیروزی معترضین، آل احمر از این دو استان خارج شدند

استان‌های عمران وارحب بین استان شمالی صعده و استان صنعا و در مرکز قرار دارند. تحولات جدید میان نیرو‌های حوثی در صعده و نیرو‌های استان عمران و ارحب همگونی‌ای را ایجاد کرد و در نتیجه آن نیرو‌های انصار‌الله شکل گرفتند و به سمت پایتخت حرکت کردند. این تحولات انصارالله را نیز دچار دگرگونی سیاسی کرد و آنان  با ورود به صنعا، مطالبات ملی را جایگزین خواسته‌های بخشی کردند. با حضور انصارالله  در صنعا اعتراضات مسالمت‌آمیز مردمی‌ای در پایتخت آغاز شد که بسیاری از تحلیلگران آن را موج دوم بیداری اسلامی در یمن قلمداد کردند.

این تحرک جدید دارای ویژگی‌های تازه‌ای چون رهبری سید عبدالملک حوثی بود. موج اول اعتراضات اجتماعی در یمن مانند دیگر کشورهای بیداری اسلامی فاقد رهبری مشخصی بود و عربستان سعودی به همین دلیل موفق به مهار آن شد، ولی موج دوم اعتراضات اجتماعی دارای رهبری آگاه و بصیر بود و موفق به بسیج اکثریت جامعه یمن شد. ناکارآمدی هادی در تحقق خواست مردم و عدم مشارکت آنان در نظام سیاسی، اصرار مردم بر ضرورت تحقق اصلاحات اجتماعی و سیاسی و مبارزه با فساد همه‌جانبه در دولت بیشتر شد.

هادی به جای اینکه تسلیم خواست مردم شود، از ارتش خواست تا اعتراضات مسالمت‌آمیز مردمی در صنعا را سرکوب کند. این اقدام با مقاومت عظیم اجتماعی رو به رو شد و با پیوستن ارتش به مردم، شهر صنعا به‌سرعت به دست مردم افتاد. این تحولات همه‌ راه‌ها را بر رژیم هادی بست و برایش راهی جز امضای قرارداد صلح و مشارکت و پذیرش خواست نیروهای انقلابی ومردمی باقی نگذاشت. هادی از همان آغاز به تحریک عربستان درپی شکستن توافق برآمد، ولی به علت سلطۀ مردم بر پایتخت، عرصه مانور محدودی داشت. او سرانجام استعفا داد و با فرار به عدن سعی کرد در مقابل اراده مردم یمن قرار گیرد.

انتقال سفارتخانه‌های خارجی به عدن و حمایت شورای همکاری خلیج‌فارس از هادی و کمک غربی‌ها به این فرآیند، شبهه تجزیه یمن را تقویت کرد. به همین علت نیرو‌های انقلابی و وحدت‌طلب یمن وارد عدن شدند و هادی ناچار به فرار به عربستان گردید. با فرار هادی، عربستان  احساس کرد که کاملاً عوامل تاثیرگذار خود در یمن را از دست داده و آل‌احمر و هادی عملاً از مدار قدرت خارج شده‌اند، به همین علت تصمیم گرفت دست به تجاوز نظامی به یمن بزند.

معمولاً دولتمردان زمانی تصمیم به جنگ می‌گیرند که راه‌های تحقق اهداف سیاسی به روش‌های غیرجنگی بسته باشد و این شرایط برای عربستان محقق شده بود. به عبارت دقیق‌تر جنگ آخرین گزینۀ عملی بازیگران سیاسی است و بیش از اینکه توان اقدام‌کننده را منعکس می‌کند، بن‌بست و فقدان انتخاب‌های دیگر او را نمایان می‌سازد. ریاض از طریق جنگ ‌کوشید معادلۀ جدید یمن را تغییر دهد و با سرکوب ائتلاف مخالفان خود، یعنی ارتش مردمی یمن، انصارالله و قبایل متحد با آنها برای طرفداران خود فرصت بروز مجدد در صحنه سیاسی یمن را فراهم سازد، ولی با گذشت چند هفته از جنگ کاملاً روشن است که عربستان قادر به تغییرکامل معادلات داخلی یمن نیست و پدیده جنگ نیز تبدیل به بحران و باتلاق دیگری برای ریاض شد.   تا کنون ادامه جنگ به تحقق هدف‌های سعودی کمکی نکرده است. از سوئی اعلام پایان جنگ نیز رسوایی بزرگی برای سعودی است و ریزش در نفوذ منطقه‌ای آنها را بیشتر خواهد کرد.

جالب اینجاست که در داخل خاندان آل سعود اختلافاتی جدی بر سر حمله به یمن و ادامه جنگ بروز کرده و در شرایط جنگی که معمولاً دولت‌ها می‌کوشند وحدت داخلی خود را به نمایش بگذارند، در عربستان، رژیم به علت ترس از مخالفان درون حاکمیت، به تصفیۀ سریع وگسترده شاهزادگان مخالف دست زده است. شکی نیست که تغییرات اخیر در عزل و نصب‌ها در عربستان سعودی از اولین نتایج جنگ یمن است و قطعا تاثیرات آتی آن بیشتر خواهد بود.

خبرهای اخیر در رسیدن برخی از جنگجویان قبایل یمنی به شهر نجران عربستان واستیصال ریاض در رویارویی زمینی با آنها که به اجاره ۲۱۰۰ مزدور سنگالی از سوی سعودی انجامید، عمق درماندگی آل سعود را منعکس می‌سازد که برای مدیریت جنگ به این تعداد ناچیز از نیرو نیازمند است. اشتباهات محاسباتی سعودی در امکان خرید مواضع کشورهای دیگر با پول، در هر زمان که اراده کند، تا کنون پیامد‌های خطرناکی برای امنیت عربستان داشته، شکست سیاست مدیریت پولی چند دهه اخیر سعودی را  به نمایش گذاشته و این نظام را در بحبوحه جنگ با بحران بی‌پایانی روبرو ساخته است که بر آینده این کشورتاثیر عمیقی خواهد داشت.

 

سوتیترها:

۱٫

عربستان قادر به تغییرکامل معادلات داخلی یمن نیست و پدیده جنگ نیز تبدیل به بحران و باتلاق دیگری برای ریاض شد. تا کنون ادامه جنگ به تحقق هدف‌های سعودی کمکی نکرده است. از سوئی اعلام پایان جنگ نیز رسوایی بزرگی برای سعودی است و ریزش در نفوذ منطقه‌ای آنها را بیشتر خواهد کرد.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *