تحقیقی پيرامون مسأله ی ازدواج

با اینکه
در مجله شماره 30مقاله ای تحت عنوان ازدواج داشتیم ولی به پیروی از دستور پدرانه
امید امام و امت حضرت ایة الله العظمی منتظری دام ظلة،بار دیگر لازم دیدیم تذکراتی
درباره ی این موضوع مهم و حیاتی داده شود که متاسفانه درمورد رفع مشکلات آن کمتر
فکر و برنامه ریزی می شود و به دستورات حیات بخش اسلام در این زمینه نه تنها توجهی
نمی شود و اهمیت نمی دهند بلکه با پیروی و الهام گرفتن از فرهنگ مبتذل غرب،صریحا
با احکام مقدس اسلام در تیترهای درشت،مخالفت می شود و عملا خلاف حکم صریح قرآن داوری
می کنند.

مشکل
اجتماعی ازدواج را از جهات مختلف می توان مورد بررسی قرار داد ولی ما ترجیح می
دهیم در این زمینه سری بزنیم به نامه های بسیار که از افراد مختلف با سلیقه ها و
روحیه های گوناگون و رسم ها و سنت های متفاوت از جاهای مختلف کشور به ما می رسد که
حتماً آن نامه ها و نامه های دیگر که به مراکز مختلف فرستاده می شود،با همه ی
گستردگی،یک از هزار فریاد های مخفی و ناله ها و شکوه های درونی جامعه است و چه
بسیارند آنان که با این مشکل به خود می پیچنند و دم برنمی اورند.بنابراین،مناسب
است در این جا نمونه های کوتاه از نامه های مردم در این باره بیاوریم:

– من
گروهبان دوم …دوسال است در جبهه خدمت می کنم ولی هروقت به مرخصی می روم با
ناراحتی بسیار برمی گردم…می خواهم ازدواج کنم،ولی پدر و مادرم می گویند زود است!

– ما دو
خواهریم،هردو مایلیم ازدواج کنیم و از این خانه که ساکنین ان ضد انقلاب و بی دینند
راحت شویم ولی هرچه خواستگار می اید،مادرم رد می کند و می گوید من همین دو دختر را
دارم.می خواهم تحصیل کنند و اقلاً دیپلم بگیرند!

ـجوانی 23ساله
هستم می خواهم ازدواج کنم ولی برادران و پدر و مادرم به دلایل واهی نمی
گذارند.چگونه حرمت آنها را نگه دارم؟!

ـ دختری
یتیم هستم.خانواده ی عمویم برای خواستگاری امدند ومن پذیرفتم.ولی برادرم به دلیل
اختلافی که با پسر عمو دارد مخالفت کرد ومرا کتک زد و چند روز از خانه بیرونم
کردند که چرا اعلام موافقت کردم!

ـ20ساله
هستم،از پدرم درخواست ازدواج کردم سربازی را بهانه آورد.اکنون 13ماه است خدمت را
تمام کردم ولی باز هم پدرم حاضرنیست!خواهش می کنم با نامه ای ایشان را قانع کنید.

ـدر14سالگی
پاهایم فلج شد.ولی پس از مدتی معالجه به وسیله فیزیوتراپی اکنون می توانم راه بروم
و در همان مرکز بهزیستی مشغول کار هستم.ماهی دوهزار تومان حقوق می
گیرم.خواستگارانی برایم امدند.ولی پدر و مادرم می گویند او نمی تواند خانه را
اداره کند!من می توانم،چون میخواهم ولی آنها قانع نمی شوند.می خواهم از خانه فرار
کنم تا از پدر و مادرم که مرا بدبخت کردند انتقام بگیرم.اکنون دیگر برای من
خواستگار نمی اید.

ـ در
17سالگی به اجبار پدرم با دختری که مایل نبودم ازدواج کردم.اکنون از او دو فرزند
دارم ولی به هیچ وجه اخلاق او برای من قابل تحمل نیست.زندگی برمن تلخ و دشوار شده
است،نمی خواهم او را طلاق بدهم به خاطر فرزندانم ولی می خواهم همسر دیگری اختیار
کنم.او راضی نمی شود. ایا رضایت او شرط است؟!

 

ـ دختری
نجیب و متعهد را برای همسری انتخاب کرده ام پدر و مادر هر دو راضی هستند ولی داماد
آنها راضي نيست و پدرم به این دلیل عقب نشینی کرده ایا رضایت داماد نیز شرط است؟

ـ ما هر
دو به ازدواج راضی هستیم.دختر یتیم است ولی عموهای او اجازه ی ازدواج به او نمی
دهند وقلدری می کنند چاره چیست؟

ـ همسر من
به دلیل سردی جنسی زندگی را برمن تلخ کرده است به پزشک مراجعه کرده ایم ولی مفید
واقع نشده او برای من نمی تواند یک همسر باشد ولی به دلیل داشتن فرزند نمی خواهم
او را طلاق بدهم.اجازه ی ازدواج مجدد به من نمی دهد ودادگاه رضایت او را شرط می
داند!

ـ شما می
گویید:ازدواج…من به هرجا رفته ام با اینکه متدین و به اصطلاح

حزب اللهی
هستند ولی صریحا به دلیل پاسدار بودن مرا رد می کنند. می گویند پاسدار عمری
ندارد!!

ـ در
روستای ما حداقل 120هزار تومان مهریه و طلا و جواهرات و شیربها لازم است تا
ازدواجی صورت بگیرد.از کجا بیاوریم؟!

 

خطر بزرگ!

 

اینها
نمونه هایی بسیار اندک از نامه های مردم است که حکایت از یک خطر بزرگ و اتشی زیر
خاکستر می کند.بدون شک اگر مشکل ازدواج حل نشود بستن بوتیک ها،گشت های امربه معروف
و نهی از منکر،شلاق،چوبه ی دار،نصیحت،خطبه ی جمعه،دعای کمیل،ترساندن از عذاب الهی
و صذها راه دیگر نمی تواند جامعه را از فساد نجات دهد.خداوند خود بهتر می داند که
دستور ازدواج داده است.رسول اکرم(ص)این بزرگترین جامعه شناس تاریخ بشر،خوب درد جامعه
را می داند که می فرماید:«اذا جاءکم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه،الا تفعلوه تکن
فتنة فی الارض و فساد کبیر»

(وسائل14ص 51).اگر کسی که اخلاق و دیانت او مورد پسند شما است به خواستگاری
آمد،او را بپذیرید،اگر چنین نکنید در زمین فتنه و فساد بزرگ برپا می شود او خوب می
داند که می فرماید:«مَن تَزَوجَ فقط اَحرَز نصف دینه فلیتقَ الله فی النصفٍ الآخرٍ»(وسائل
14ص5).هرکس ازدواج کند نصف دینش را بیمه کرده است و تنها در ان نصفه دیگر به تقوی
نیاز دارد.وهمچنین می فرماید:«شرارُ امتی عزابها»(بحار ج 100 ص 222).

اشرار امت من کسانی هستند که ازدواج نکرده اند. اری چنین است اگر ملاحظه کنیم
اکثر شرارت ها از جوانان مجرد است.تروریست ها،بمبگذارها،تجاوزگران به مال و ناموس
مردم،دزدان، غارتگران و راهزنان اکثراً مجرد هستند .ان کس که زن و فرزند دارد
مشغول کار خویش است وحداقل به ملاحظه ی خانواده ی خود و از ترس تجاوز دیگران به
مال و ناموس خود،تجاوز نمی کند.

این مطلب انقدر واضح و روشن است که ظاهراً نیازی به توضیح نیست ولی معلوم نیست
چرا یک برنامه ی صحیح و فکر اساسی برای آن نمی شود؟چرا جلوی این اجحاف و ظلم پدران
و مادران که شیربها و غیره مطالبه می کنند گرفته نمی شود؟چرا هنوز این فکر غلط
هنوز در جامعه حکم فرما است که ازدواج مانع تحصیل است؟اگر ازدواج مانع تحصیل است
تجرد مانع زندگی و مانع درستکاری و تقوی است،بلکه تجرد در اکثر موارد مانع پیشرفت
در تحصیل نیز می باشد.ازدواج مایه ی ارامش است و از تشتت و تفرق حواس جلوگیری می
کند.و در نتیجه درس خواندن نتیجه ی بهتری خواهد داد.

 

انتقاد…پیشنهاد…

پیشنهاد و توقع این است که:رهبران جامعه،ائمه ی جمعه،خطبا،وعاظ،سخنرانان و
نویسندگان،همه اقشار جامعه را اگاه سازند.

به پدران بگویند:از حقوق فرزند بر پدر این است که هرگاه به حدّ بلوغ جنسی رسید
در امر ازدواجش اقدام کند تا چه رسد به اینکه خود او درخواست کند و پدر اجابت
ننماید!

به مادران بگویند:این شیربها چیست که شما می خواهید؟ایا حق مادری قابل معامله
و فروش است؟مگر نه این است که حق مادر پس از حق خداوند بالاترین حق است؟ایا این
ننگ برای یک مادر نیست که حق مادری خود را با پول عوض کند؟وانگهی این چه توهینی
است که به جنس زن می کنید که شیر پسر بلاعوض است و برای شیر دختر عوض می
خواهید؟البته مادر طبق ایه ی قران حق دارد برای شیر دادان فرزند از همسر خود
مطالبه ی اجرت کند ولی فرق میان پسر و دختر نیست.انهم از پدر مطالبه کند نه از
داماد.شیری که مادر به فرزند داده است هیچ عوضی ندارد و  شیربها یک امر خلاف شرع است که مادران از روی
جهل و نادانی ان را به صورت مانع بزرگی در راه ازدواج مطالبه می کند.

 

شیربها

حضرت امام در تحریر الوسیله بیانی دارند که ترجمه ی ان به اختصار این است: «اگر
شیربها را داماد به پدر یا مادر دختر با طیب نفس و تمایل بدهد ظاهرا گرفتن ان
اشکالی ندارد ولی در عین حال می تواند داماد ان را پس بگیرد مگر اینکه تلف شده
باشد واگر از روی اکراه می دهد وتنها به دلیل کارشکنی ان اشخاص(پدر و مادر یا هرکس
دیگر)و برای رها کردن دختر از دست او که به زورمانع ازدواج دختر است با اینکه خود
به همان مهر راضی است و شیربها و مانند ان را همان فامیل(پدر و مادر یا
دیگری)تحمیل می کند در این صورت گرفتن ان از داماد حرام است ومصرف کردن ان حرام و
هروقت داماد مطالبه کند باید به او پس داده شود چه عین ان مال باقی باشد و چه تلف
و مصرف شده باشد.»(تحریر الوسیله ج2ص298).

گفته می شود طبق بعضی رسومات شیربها را می گیرند که به مصرف جهیزیه برسانند
ولی این امر اشتباه است.همان مهریه ی دختر را دوقسمت کنند بخشی از ان را به عنوان
مهر حاضر دریافت نمایند و انچه را برای پشتوانه ی دختر یا مانعی در راه طلاق قرار
می دهند و به وقت مطالبه محول می کنند،به عنوان مهر غایب ثبت نمایند.البته باید
توجه داشت که همه مهر ملک دختر است وپدر ومادر باید با اجازه او به مصرف او
برسانند .اگر خود او مایل باشد می توانند جهیزیه را از مهریه او تهیه کنند .وضمنا
این جهیزیه های سنگین،بزرگترین مانع ازدواج است هم داماد نباید مطالبه چنین جهیزیه
ای  کند وهم پدر ومادر دختر وخود او نباید
به طمع جهیزیه شیک ومدرن وگران قیمت مهر سنگین یا شیربهای زیاد بگیرند .همه
گرفتاری جامعه ما از این وابسته بودن به تجملات وتزئینات است که به صورت
تصاعدی،روز افزون می شود گمان نکنید رسول اکرم (ص) که ما همه خود را پیرو او می
دانیم،اگر اکنون در میان ما بود چنین وضعی را تحمل می فرمود .بی گمان با همه این
رسمهای غلط به شدت مبارزه می کرد .واین مغازه های رزق وبرقی را که چشم دختران
ومادران را خیره کرده است ویران می نمود تا ریشه فساد وتباهی ازبین برود .

 

قیمت بر دختران مگذارید !! 

به پدران و مادران بگویند:به فکر سعادت و خوشبختی دخترانتان باشید نه به فکر
پول جمع کردن و دختر فروختن.این مهری که اکنون رسم شده قیمت گذاشتن است.مگر زن
کالاست؟!بهانه نیاورید:تحصیل، مهر زیاد، طلا، جواهرات، شیربها، خانه، ماشین، کار
پردرامد و صدها بهانه ی دیگر.اگر از سوی شارع مقدس،ولایتی برای پدر درنظر گرفته شده
است، به منظور مصلحت اندیشی برای دختر است نه مصلحت مادی پدر!و لذا اگر بهانه ی بی
مورد بیاورد،ولایت او ساقط است.همانگونه که در رساله حضرت امام امده است و
خوشبختانه طبق مصاحبه ی منتشره،دادگاه مدنی در این گونه موارد،به جا و به مورد
دخالت می کند و اجازه ی ازدواج را علیرغم مخالفت های پدر می دهد.وانگهی ولایت پدر
تنها برای تشخیص کفو وشوهر مناسب است وگرنه طبق فتوای منتشر شده ازحضرت امام پدر و
مادر حق تعیین مهر را ندارند و این امر بستگی به رضایت پسر و دختر دارد.

 

س:ایا در تعیین مقدار مهریه توافق دختر و پسر شرط است یا انکه والدین ان هم حق
اعمال نظر دارند؟

ج:بستگی به توافق دختر و پسر دارد.

موارد بسیاری از نامه ها متضمن همین جهت است که دختر به دلیل وارستگی و ایمان
و تحولی که در اثر انقلاب در او پیدا شده با مهر سنگین مخالف است و مایل است با یک
فرد متدین و متعهد ازدواج کند گرچه فقیر باشد،پاسدار یا روحانی باشد ولی پدر و
مادر به دلیل خواب های شیرینی که برای خودیا دخترشان دیده اند،منتظر اتومبیل
کادیلاک و کاخ و کار پر درامدند گرچه ان شخص نه دین داشته باشد و نه اخلاق!نه مهر
و محبتی در میان انان به وجود اید و نه خانواده ای گرم و با صفا تشکیل شود!!

 

شرایط خواستگار

ولی از نظر اسلام دین و اخلاق و امانتداری مهم است.رسول اکرم فرمود: «اذا جاءکم
من ترضون خلقه و دینه فزوجوه،الا تفعلوه تکن فتنة فی الارض و فساد کبیر»اگر
خواستگاری که اخلاق و دین او مورد رضایت است امد به او زن بدهید.اگر نکنید فتنه و
فساد بزرگ در زمین برپا می شود و در روایت دیگر،دین و امانت ذکر شده است.البته به
این معنی نیست که تمکن از نفقه و مصرف خانه را هیچ ملاحظه نکنند،و دختر خود را به
یک فرد بیکار و تن پرور بدهند که برای نان خود گدایی می کند در روایت امده است: «اَلکُفواَن یَکُونَ عَفیفاً وَعِندَه یَسارُ » بنابراین در کفاءت خواستگار
عفت وپاکدامنی و«یسار » یعنی تمکن از انفاق ومصرف خانه معتبر است البته کسی دارای
یسار است که تنگدست نباشد وبتواند به وسیله کاری، خانه رااداره کند نه اینکه
ثروتمند باشد !

به جوانان بگویند : ازدواج کنید تا اکثر مشکلاتی که سبب سردر گمی،حواس پرتی
،بیماری جسمی وروانی، عقده های قلبی،روی اوردن به خودنمایی های نامشروع،پرسه زدن
اطراف بوتیک ها،بی خوابی ها، نارا حتی ها ،استمنا، گناهان بزرگ، چشم دوختن به
ناموس مردم و صدها ناراحتی دیگرشده است برطرف شود.در توضیح المسائل امام امده است:«کسی
که به واسطه ی نداشتن زن به حرام مي‌افتد واجب است زن بگیرد» (مسئله ی 2450).چرا
این مسأله را اکثر مردم نشنیده اند ویا نشنیده می گیرند؟!وچرا بعضی از ائمه جمعه
در خطبه های خود،طلاب را از ازدواج منع می کنند به دلیل اینکه مانع تحصیل است؟ایا
می دانید که اکثر افراد جامعه بلکه همه ی ان ها به جز افراد بسیار کمی اگر ازدواج
نکنند با این وضع اختلاطی که از فرهنگ غرب به ارمغان امده است،حتماً و قطعاً دچار
گناه می شوند نامه های بسیاری میرسد از افرادی که خود می گویند:ما ظاهرا بسیار
متدین و متعهدیم که برادران به ما اقتداء می کنند و واقعا هم می خواهیم خوب
باشیم.جای ما در نماز جمعه،دعای کمیل،مجالس و محافل مذهبی، کتابخانه ها است ولی در
مواقع فشار غریزه ی جنسی اراده  ی خود را
از دست می دهیم و دست به گناه می زنیم.

اری!نیرومند ترین غریزه ی انسان غریزه ی جنسی است در یک گزارش علمی امده
بود:در ازمایشی که روی موش به عمل امده است با توجه به اینکه ثابت شده که موش در طبایع
و غرائز به انسان بسیار نزدیک است مشاهده شده که تحمل او در مقابل گرسنگی و تشنگی
به مراتب بالاتر از تحمل در برابر فشار غریزه ی جنسی است!بسیاری از جوانان از ما
درخواست می کنند که دعایی یا دوایی برای ضعیف کردن این نیرو معرفی کنیم.اجازه می خواهند
که از کافور استفاده کنند چرا؟معلوم نیست سرکوب کردن این غریزه از نظر شرعی جایز
باشد. خداوند ان را مصلحتی عظیم چنین نیرومند افریده است.البته شک نیست که دامن
زدن به ان مطلوب نیست و در مواردی جایز نیست.به حمدالله از نظروضع اجتماعی مظاهر
شهوت رانی که موجب دامن زدن به ان است بسیار کم شده در رژیم سابق و جامعه های دیگر
از در و دیوار شهوت می بارید و در جامعه های بیگانه هنوز هم می‌بارد.سینما،رادیو،تلویزیون،مجله،روزنامه،خیابان،کوچه
و بازار،مجامع،محافل همه و همه مظاهر شهوت است،خدارا شکر می گوییم که به برکت این
انقلاب اسلامی ان همه آتش خانمانسوز خاموش شد .ولی نباید فراموش کنیم که باز هم
غریزه جنسی نیرومند ترین غریزه است .وآن مظاهر فساد نیز به همین دلیل رواج می یافت
وسوداگران استعمارگر از آن حداکثر استفاده را می بردند .به هر حال شک نیست که
سرکوب کردن این نیرو نه صلاح است ونه جایز،باید آن را در راه مشروع وصحیح به کار
برد .

 

ولایت برای همه کس نیست !

به مادران، برادران،عموها،دامادها،وغیره هم بگویند :اگر ولایتی هم درامر
ازدواج دختر رخ داده شده است تنهابرای پدر وجد پدری است آن هم با آن محدودیتی که
ذکر شد .شما حق ندارید.البته مستحب است که دختر با مادر و برادر بزرگترش مشورت
کنند ولی قلدری کردن و خودرا ولیّ او دانستن جرمی است بزرگ دادگاهها باید این مسأله
رابه جامعه گوشزد کنند که چنین فردی در صورت شکایت دختر،مورد تعقیب قرار خواهد
گرفت و برای او مجازات سختی باید در نظر بگیرند که جلوی این ظلم ها وتجاوزها گرفته
شود.

 

ازدواج و فقر مادی

اکثر جوانان برای ترک ازدواج،نداشتن پول و ثروت را بهانه می اورند و اکثر
پدران نیز،خواستگاران را به دلیل فقر و نداری جواب منفی می گویند. این مسئله از
دوجهت باید بررسی شود:

1ـخداوند وعده داده است: «اِن یُکُونُوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللهُ من فضله»اگر
خواستگاران فقیر باشند بدانید خداوند از فضل و کرمش ان هارا بی نیاز می کند و به
همین دلیل ائمه ی(ع)مکرر به کسانی که شکایت از فقر داشتند دستور ازدواج دادند.امام
صادق(ع)فرمود:مردی نزد پیامبر(ص)از فقر و تنگ دستی شکایت کرد.فرمود:ازدواج کن.پس
ازدواج کرد و روزیش بسیار شد.در روایات دیگری راوی از امام صادق(ع)می پرسد:آیا
راست است این حدیث که مردم می گویند:مردی نزد پیامبر(ص)از تنگ دستی شکایت کرد و آن
حضرت او را به ازدواج امر نمود و او چنین کرد باز آمد و از فقر شکایت کرد باز هم
امر به ازدواج کرد تا سه بار.آیا این حدیث راست است:امام صادق فرمود اری حق است
روزی با زن و فرزند همراه است(وسائل ج 14ص20).

و ممکن است گفته شود این ایه به خواستگاران نیز گوشزد می کند که از فقر
نهراسید و غصه ی روزی را نخورید و بدانید که خداوند اگاه به نیاز های شما و رزّاق
و دارای فضل واسع است.بلکه اگر ترس از فقر و غصه روزی با بدبینی به خداوند همراه
باشد می توان گفت:نوعی گناه قلبی است و در روایت است:(مَن ترک اَلتزویجَ و مخافةً
العیلةٍ فقط اساءَ بالله الظنَّ)کسی که ازدواج نکند از ترس تنگ دستی و مشکل زندگی،به
خدا بد گمان شده است.واز رسول اکرم روایت شده است«اتَّخذوا الاَهلَ فانََّهُ ارزقَ
لکم»ازدواج کنید روزی شما بیشتر می شود و روایات در این زمینه متعدد است.

2ـباید دید واقعاً فقر مانع ازدواج و دلیل رد خواستگاران است یا تقید به
تجملات و تمایل به زندگی پر زرق و برق.ممکن است کسی به مطلب اول ایراد بگیرد که ما
ازدواج کردیم و ثروتمند نشدیم.این چگونه وعده ایی است که در قرآن آمده است؟!برای
پاسخ به این مطلب خوب است نظری به محیط طلاب حوزه بیافکنیم و ببینیم چگونه یک طلبه
به خصوص در زمان گذشته با شهریه ی مختصر و بدون خانه و اتومیبل و کار پردرآمد
ازدواج می کند و از فقر نمی هراسد و اتفاقاً روز به روز وضع زندگیش بهتر می
شود.آیا این توکل یک طلبه است که وعده ی خداوند را درمورد او عملی می سازد و
بدبینی بدبینان است که موجب عقب ماندگی آنها در این امر است؟شاید و شاید این قناعت
طلبه است که او را مستغنی و بی نیاز می کند.امیرالمؤمنین می فرماید:«القناعَةُ
کنزُ لایفنی»قناعت گنجی است پایان ناپذیر.

اگر دقت شود اگر مشکلات اقتصادی جامعه ی ما ناشی از رها کردن این گنج و روی
آوردن به زندگی پر زرق و برق غربی و رفاه طلبی است.خداوند در این آیه نفرموده است
اگر کسی ازدواج کند ما متعهد می شویم برای او اتومبیل و یخچال و لباسشویی تهیه
کنیم بلکه او را بی نیاز  می کنیم.بسیاری
از این نیاز های جامعه ی ما نیاز کاذب است و روز به روز بر آن افزوده می شود.اصولا
انسان افزون طلب است و به هر مرحله از رفاه برسد ناراضی است و همیشه نظربه زندگی
رفاهی بالاتر دارد.دستور ائمه (ع)به مؤمنین این است که در امور زندگی دنیا همیشه
به پایین تر نگاه کنید و خدا را شکر کنید برای دارایی خود نسبت به آنها و اما در
امور معنوی نظر به بالاتر کنید و سعی کنید در علم ایمان و معرفت،خود را به ان
مرحله برسانید.

به نظر می رسد سعی دولت بر تهیه ی کردن مسائل رفاهی بیشتر،برای قانع کردن
افراد بیهوده است و کشور های پیشرفته با این همه فعالیت روزافزون برای تأمين رفاه
مردم خود حتی به قیمت تجاوز به سرزمین ها و ثروت های دیگران و به قیمت گرسنگی و
جان دادن هزاران آفریقایی و آسیایی نتوانسته اند و نخواهند توانست افزون طلبی ملت
خود را اشباع کنند.

آیا فکر می کنید همه ی اعتصاب ها و تظاهرات کارگران در این کشور ها به این
دلیل است که حقوق آنها به احتیاجات زندگی نمی رسد؟چنین نیست.بلکه از قرار مسموع
اکثر آنها به دلیل افزون خواهی در عیاشی و خوش گذرانی است.شخص موثقی می گفت:در
ایتالیا از برخي کارگران اعتصابی پرسیدم:به چه علت اعتصاب کرده ایی؟گفتند:حقوق ما
برای بیش از یک بار کاباره رفتن در ماه کفاف نمی دهد!!و این فرهنگ غربی دست و
پاگیره فلج کننده خانمان سوز جامعه برنداز نکبت بار فاسد است که جامعه ی ما را نیز
به کام خود فروبرده و با آن همه شهوت انگیزی رسم بر این شده است که ازدواج باید پس
از تهیه ی منزل و لوازم لوکس خانه و اتومبیل و غیره باشد.اگر این قیود دست و پاگیر
را کنار بگذاریم اکثر جوانان جامعه قادر به ازدواجند.اگر برای کار حتماً دنبال میز
و صندلی و حقوق کلان و بیمه و بازنشستگی و خلاصه تنبلی و تن پروری نباشد و اگر
برای خانه،چشم به  کاخ ها و ویلا ها ندوزند
و اگربرای لوازم خانه به دهها وسیله ی رفاهی پر زرق و برق و فرش های گران قیمت طمع
نکنند و اگر بپذیرند که لذت و صفای زندگی مهر و محبت و صمیمیت است نه این تجملات و
دکور، بدون شک اکثر افراد هم به ازدواج مایلند و هم بر آن قادر.

 

ازدواج موقت

بسیاری از جوانان از ما می پرسند که راه و رسم ازدواج موقت چیست و چگونه می
توان به آن دست یافت و از مامی خواهند که مورد یا بنیادی در این زمینه به آنان
معرفی کنیم!البته پاسخ ما در مورد همه آنها یک چیز است :نمی دانیم . ولی نصیحتی به
همه آنها داریم وآن این است که ازدواج موقت راه حلی برای مشکل جوانان مجرد نیست
.این مانند خاکستری است که برای چند لحظه شعله آتش را مخفی می کند وپس از چندی
شعله ور تر از پیش سر بر می آورد . ازدواج موقت راه حلی است موقت برای مشکل موفت .
مثلاً اگر کسی برای مدت کوتاه در مسافرت دور از همسر خویش باشد به خصوص در
مسافرتهای قدیم که ماهها طول می کشید ازدواج موقت می تواتد وسیله خوبی برای دوری
از گناه وانحراف باشد وهمچنین برای افرادی که مانعی موقت دارند مانند تحصیل وغیره
در شهر غربت مانند دانشجویان ولی برای عموم جوانان که به دلیل فقر مادی یا ادامه
تحصیل می پندارند که نمی توانند ازدواج دائم کنند ازدواج موقت راه حل خوبی نیست
زیرا گذشته از اینکه پس از پایان مدت ازدواج، غریضه جنسی سرکش تر وناراحتی تجرد بیشتر
می شود، انسان را دچار اعتیادی زشت وناپسند می کند وپس از مدتی دوباره بایدبه سراغ
موارد مناسب وبلا مانع این در وآن در بزند وتدریجا روحیه تغییر ذائقه در او قوت می
گیرد به حدی که پس از ازدواج دائم نمی تواند دست از اعتیاد خود بردارد !وبسیار
دیده شده که اینگونه افراد حتی پس از ازدواج گرفتار فضاحت و رسوائی شده اند.

 بنایراین به نظر نمیرسد ازدواج موقت
مشکل جوانان مجرد جامعه را حل کند وبعید است که شارع مقدس انرا برای چنین موردی
تشریع فرموده باشد بلکه ظاهرا همانگونه که گفتیم : به عنوان راه حلی موقت برای
مشکل موقت در مسافرت ومانند آن که برای افراد خاصی در بعضی موارد پیش می آید وگفتن
آن صلاح نیست، جعل شده است والبته مصلحت بسیار مهمی است وهمانگونه که در روایات
است به فرموده مولي امیرالمؤمنین (ع) اگر خلیفه دوم آن را منع نکرده بود هیچ کس
زنا نمی کرد به جز افراد شقی وبدبخت .واین در صورتی است که جامعه از نظر ازدوراج
دائم در وضع سالمی باشد وآن همان وضعی است که خدا ورسول برای مسلمانان خواسته اند
نه این وضع نا هنجاری که با الهام از فرهنگ غرب در جوامع ما به وجود آمده است.

 

تعدد زوجات

 مدتی پیش تصمیم بر این بود که در این
باره مقاله ای منتشر سازیم نه به دلیل اهمیت وضرورت آن در جامعه ونه با تمایل به
گسترش آن بلکه به دلیل برداشت غلطی که از آن شده که آن نیز ناشی از فرهنگ غرب است
وبه دلیل وجوب حمایت از احکام الهی .ولی همکاران وسوسه می کردند که نشر چنین مطلبی
بانوان را خشمگین می‌سازد واز نظر تقیه اجتماعی مصلحت نیست البته به نظر می رسد
وجوب نهی از منکر نسبت به تیترهائی که در مورد این مسأله بر خلاف حکم خدا منتشر
شده است به حدّی از اهمیت برخوردار بود که تحمّل خشم بانوان ویاوران آنان را لازم می
دانستیم ولی توافق به دست نیامد تا اینکه مطالب ارزنده وآموزنده حضرت آیة الله
العظمی منتظری دام ظله راه را برای بحث مختصری درباره این مطلب گشود . گرچه ایشان
به نکته مهمی اشاره فرمودند که مورد توجه نبود وآن ضرورت احیای این امر است در
شرایط خاصی مانند جنگ که تلفات مردان بسیار است .بلکه همیشه به دلیل بیشتر بودن
زنان واینکه مردان بیشتر در معرض تلفند،تعدد زوجات یک ضرورت اجتماعی است .

با احکام الهی مخالفت نورزید !

به هر حال سعی ما در این بخش از مقاله رسیدگی به این بحث از زاویه دیگر است
وآن اهمیت حکم خداوند وحرمت ایستادگی در مقابل آن بلکه خطرناک بودن این امر حتی از
نظر زندگی دنیوی است زیرا معصیت وگناه به آن اندازه خشم الهی را به دنبال ندارد که
توهین وکوچک شمردن احکام او .واین مطلب از ملاحظه حال اقوام پیشین روشن میشود
همچنان که گناه علنی،عقاب بیشتری دارد اعلام مخالفت با حکم خداوند نیز خطر بسیار
بزرگی در بر دارد .حکمی را که خداوند متعال با صراحت در قران بیان فرموده است،هیچ
کس حق مصلحت اندیشی به دلیل حفظ نظم وغیره در مقایل آن را ندارد .

آیا با چنین حکم واضحی برای جمهوری اسلامی سزاوار است که در مجلس وروزنامه
ورادیو وتلویزیون پخش شود که ازدواج مجدد در جمهوری اسلامی جرم است وعامل آن
مجازات می شود ؟!

بلکه علناً اعلام شود که فلان شخص به دلیل ازدواج مجدد بدون رضایت همسر به
هفتاد و چند ضربه شلاق و همسر دوم او به شش ماه زندان محکوم شد؟!آیا رضایت خواهران
از رضایت خداوند مهمتر است؟!و آیا نمی توان جامعه را روشن ساخت که این حکم خدا است
و نباید در مقابل حکم مقدس او خم به ابرو آورد بلکه با کمال میل و رضایت باید
پذیرفت؟!خداوند می فرماید:«فلا و ربّکَ
لایومنونَ حتی یحکموکَ فیما شجرَ بینهم ثمَّ لا یجدوا فی اَنفُسهم حَرجا ممّا قضیّتَ
و یُسلموا تسلیما»(ای پیامبر) به خدای تو قسم،ایمان نیاورده اند مگر انگاه که تو
را حَکَم قرار دهند در آنچه اختلاف دارند و آنگاه به آنچه حکم می کنی در دل خود
حرج و ناراحتی احساس نکنند و کاملا تسلیم باشند.توجه کنید!تنها تسلیم ظاهری کافی
نیست بلکه نباید در دل خود احساس ناراحتی از حکم خدا کنند،این ایمان است.

 

تسلیم در برابر حکم خداوند

ایمان مستلزم رضایت به حکم خداوند است و اما مسلمانی که در احکام الهی جستجو
کند ان چه را به نفع خود می داند بپذیرد و انچه را به ضرر خود می داند نپذیردمصداق
آن آیه است که« ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلاء تَقْتُلُونَ
أَنفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِّنكُم مِّن دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ
عَلَيْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِن يَأتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ
وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ
وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ
فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ
الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ » (بقره 85).

آیا به بعضی از دستورات کتاب خدا ایمان می اورید و به بعضی کافر می شوید؟برای
کسی که چنین باشد جز ذلت و خواری در زندگی دنیا و بازگشت در آخرت به سخت ترین عذاب
ها نیست و خداوند از کردار شما غافل نیست.

 

 

تفسیر آیه تعدد زوجات

 

خداوند فرموده است: « َانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء
مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً »(نساء آيه 3)

پس ازدواج کنید به آن چه میل دارید از زنان دو یا سه یا چهار زن و اگر بیم آن
دارید که نتوانید عدالت برقرار سازید به یک زن اکتفاء کنید.

بعضی از مفسران با آنکه خوب از عهده ی پاسخ گویی به اشکال تراشی غربیان در این
مسأله برآمده اند ولی به اصطلاح،حالت تدافعی به خود گرفته و ناخوداگاه تحت تأثیر
حملات انان چنین وانمود کرده اند که حکم اولی در اسلام وحدت همسر است و تعدد تنها
در شرایط خاصی مجاز است!حال انکه از ایه کاملاً استفاده می شود که مسأله به عکس
این توهّم است و انچه ابتداء مطلوب شارع مقدس است تعدد زوجات می باشد و شرط برای
وحدت همسر ذکر شده و فرموده است اگر بیم ان دارید که عدالت برقرار نشود به یک زن
اکتفا کنید ولی برای تعدد همسرشرطی ذکر نشده است.واما شرطی که در ابتدای ایه امده
است شرط این حکم نیست بلکه این جمله به جای جواب شرط است ولذا هیچکس این حکم را
مشروط به سرپرستی یتیمان ندانسته است.توضیح این مطلب احتیاج به بحث مفصلی دارد که
جای ان نیست.

بلکه تعدد مقید به تمایل مردشده است واینکه(طاب لکم)در بعضی ترجمه ها به معنای
زنان پاک ذکر شده صحیح نیست بلکه همانگونه که در المیزان است این اجمالی از عدد
است که تفصیل ان(مثنی و ثلاث و رباع)می باشد و معنای طاب لکم یعنی ان مقدار که
خوشایند شما است و اما این تصور که تنها به کسی اجازه ی تعدد زوجات داده می شود که
از روی هوی و هوس نباشد خلاف آیه و خلاف روایات بسیار و خلاف طبیعت انسان
است.اصولاً انگیزه ی اصلی ازدواج هوی و هوس است ولی این هوس مشروع است بلکه از
صفات حمیده ی انبیاء شمرده شده است وچنین نیست که حتماً باید انگیزه ی ازدواج
تولید مثل باشد!جای تعجب است که در مقام پاسخ گویی به ایراد غربیان شواهدی که ذکر
می شود همه نشانگر این است که ضرورت اجتماعی مستلزم تشریع تعدد زوجات است در عین
حال آن را یک حکم خاصی برای افرادی که مثلاً همسر اول آنها عقیم باشد و امثال آن
پنداشته اند.

این عقب نشینی ناشی از هراس از حمله ی طرف مقابل است و اصولا این یک تناقض
گویی است که با اقرار به ضرورت اجتماعی تعدد زوجات گفته می شود که این حکم اختصاص
دارد به دوران سابق که زندگی ساده و آسان بود واکنون با توجه به پیچیدگی زندگی
مادی اجازه ی تعدد زوجات تنها باید به کسی داده شود که واقعا بتواند زندگی انچنانی
برای همسران خود به تساوی فراهم آورد و تعدد همسربرای او واقعا یک ضرورت باشد و
نباید براساس هوی و هوس باشد.آیا این تناقض نیست؟ اگر تعدد زوجات یک ضرورت اجتماعی
است چه فرقی میان جامعه ی امروز و دیروز است در ان جهاتی که موجب پیدایش این ضرورت
است؟ایا مردان بیشتر شده اند یا به عکس. وسائل مرگ و نابودی و جنگ بیشتر و پیشرفته
تر شده است؟ایا غریزه یجنسی ضعیف شده یا با این همه نیرنگ و افسون نیرومند تر شده
و ضرورت اجتماعی اکنون بیشتر احساس می شود؟آیا به دلیل پیچیدگی زندگی مادی که چیزی
به جز همان تقید و تجملات و تزیینات نیست یک ضرورت اجتماعی راباید نادیده گرفت یا
به دلیل این ضرورت اجتماعی بایداین تقیدات را از جامعه زدود؟وآیا هوی و هوس چیزی
به جز تعبیری زشت از همان اشباع غریزه ی جنسی است که پایه و اساس ضرورت اجتماعی
تشخیص داده شده است؟!باید با تلخی پذیرفت که اینگونه برخوردها ناشی از هجوم
تبلیغاتی فرهنگ غرب است که متاسفانه حتی دانشمندان و اسلام شناسان مارا نیز تحت تأثیر
قرار داده است.

 در اینجا بار دیگر این حقیقت روشن می
شود که برای ایستادگی در مقابل این فرهنگ وایجاد سنگر نفوذناپذیر برای پایگاههای
اعتقادی و اجتماعی راهی به جز بازگشت به اصل تسلیم در مقابل حکم خدا و پذیرش بی
چون و چرای ان نیست و هیچ نیازی به این تعلیل های علیل نمی باشد و ما باید این اصل
مهم را در همه ی شئون اجتماعی و اقتصادی جامعه و در مقابل همه ی فرهنگ ها چه غربی
چه شرقی و در همه ی موارد چه انجا که فلسفه اش روشن است وچه انجا که روشن نیست به
دقت رعایت کنیم.

باز می گردیم به معنای آیه  مبارکه؛ ظاهراً
روی همین مبنی که در معنای آیه ذکر شد و مطلق بودن امر به تعدد زوجات و مشروط بودن
وحدت همسر،فقها تعدد زوجات را مستحب می دانند نه مباح .مرحوم سید در عروه می
فرماید: «الاستحبابُ لایزولُ بالواحدةِ بل التعددَ مستحبُ ایضاً قالَ
تعالی(فانکحوا ما طاب لکم…) ».استحباب ازدواج با داشتن یک همسر زایل نمی شود
بلکه تعدد نیز مستحب است به دلیل همین آیه.علماء هیچ کدام بر این مسأله حاشیه ایی
نزده اند و من جمله ی حضرت امام دام ظله، بنابراین همه از این آیه استفاده مطلوبیت
تعدد در اصل شرع کرده اند.

 مقصود از عدالت چیست ؟

واما مسأله عدالت که  بعضی چنین
پنداشته اند که برقراری آن در این زمان برای اکثر افراد غیر ممکن است وامکان آن در
این شرایط بسیار نادر است وباید دادگاهها در اجازه دادن بسیار سخت گیری کنند، ناشی
از عدم مراجعه به کتب فقهی در این زمینه است. اولاً عدالت شرط تعدد زوجات نیست
همانگونه که گفته شد .ثانیاً عدالت تکلیف مرد است واگر رعایت نکرد همسر او حق
شکایت دارد چه همسر اول باشد وچه دوم نه اینکه وظیفه دادگاه باشد!بعضی از افراد از
کلمه عدالت که تداعی ترازوی دادگستری می‌کند بدون توجه به محتوای آن چنین تصور می
کنند،همین که نام عدالت آمد امر مربوط می شود به دادگاه .وثالثاً عدالت به آن معنی
که هیچ فرقی میان آنان قائل نشود واجب نیست .خداوند می فرماید: «وَ لَن تَستطیعوا
اَن تَعدِلوا بَینَ النِساءِوَلَو حَرَصتُم فَلا تَمیلُوا کُل المَیلِ فَتَذروها
کَالمُعَلَقَةِ »هرگز نمی توانید عدالت رابه طور کامل در میان همسران خود برقرار
کنید ولی تمایل به یک طرف آنقدر نباشد که دیگری به حالی درآیدکه نه شوهر دار است
ونه آزاد. و از این تفریع روشن می شود که مراد از عدالتی که نفی شده است محبت قلبی
نیست بلکه رفتار نیز لازم نیست که به یک نحو باشد.ولذاحضرت امام در تحریرالوسیله
می فرمایند : «یُستَحَبَ التَسویَةُ بَینَ الزُوّجاتِ فِی الاِنفاقِ والاِلتِفاتِ
وَاِطلاقِ الوَجهِ وَالمُواقَعةِ» مستحب است مرد میان همسران خود فرقی قائل نشود
در نفقه دادن وروی آوردن وخوشروئی وزناشوئی….پس رعایت چنین عدالتی واجب نیست
بلکه مستحب است .

بنابراین
عدالتی که منظور است تنها در دو مورد است :

1ـ حقوق
واجب همسر مانند نفقه . به این معنی که 
نفقه هر کدام را به مقدار واجب باید بدهد . ولی مانعی ندارد که مقدار غیر
واجب به یکی از آنها اختصاص دهد گرچه مستحب است از چنین تبعیضی نیز بپرهیزد .
همانگونه که در عبارت حضرت امام بود.

2ـتقسیم
شب ها که این نیز خود تفصیلی دارد که در تحریرالوسیله امده است و ما مختصری از ان
را در مقاله ی حقوق همسران در شماره  ی 30
اوردیم.

 

دشمنی با
حکم خدا نکنید!

 

خلاصه
مسئله تعدد زوجات از این جهت که یک حکم الهی و مطلوب شارع مقدس است امری است ثابت
و روشن وهمین کفایت است.واحتیاج به جستجوی علت تشریع نیست.اطاعت فرمان الهی برای
هر فرد با ایمان بالاترین انگیزه است.بنابراین نبايد خواهران در مقابل حکم خدا
موضع خصمانه بگیرند.و اتفاقاً در جامعه ی اسلامی پیش از هجوم فرهنگ منحط غرب چنین
حالتی که اکنون احساس می شود نبوده گرچه طبیعی است که هر زن مایل است تنها خود
همسر شوهرش باشد ولی این عکس العمل حادی که اکنون نشان داده می شود از نکبت های
تمدن غرب است.

و اما بحث
از ضرورت اجتماعی آن و پاسخ ایرادهای غربیان بسیار مفصل است.به کتاب های مخصوص این
بحث و تفاسیر در ذیل سوره ی نساء آیه ی 3 مراجعه شود.به طور اجمال باید گفت:نه
تنها مصلحت جامعه بلکه ضرورت آن ایجاب می کند که این مسأله به طور جدی مورد توجه
قرار گیرد زیرا:

1ـ عدد
زنان بسیار بیش از مردان است.2ـ مردان بیشتر در معرض حوادث و نابودی هستند.3ـ مدت
نیروی جنسی مردان طولانی تر از دوران تمایل جنسی زنان است،4ـ زنان مبتلا به عادت
ماهانه و نفاس و در بسیاری موارد سردی جنسی می شوند.

5ـ زنانی
که همسر اول خود را از دست داده اند غالبا به عنوان همسر اول مورد توجه قرار نمی
گیرند. و در نتیجه اگر به عنوان همسر دوم نیز ممنوع باشند جامعه به فساد کشیده می
شود. در المیزان از«جان دیون پورت»نقل شده که گفته است: «قوی ترین عامل در شیوع
زنا و فحشاء در جوامع مسیحی تحریم تعدد زوجات از سوی کلیسا است»و لذا اکثر مردان
ان ها رسماً زنانی را به عنوان معشوقه یعنی زن غیر شرعی خود دارند گذشته از مراکز
فساد و فحشاء علنی!!

آيا ما
چنين جامعه اي را براي کشور و ملت مسلمان خويش خواهانيم؟!

غربيها
خود نيز در برخي موارد به ضرورت اين امر اعتراف کرده اند. پس از پايان جنگ دوم
جهاني کشورهاي اروپايي دچار مشکل حادي شدندو آن بلا تکليفي زنان همسر از دست داده
بود که عدد آنها به ميليونها مي رسيد. بعضي از خيرخواهان آنها به فکر چاره جوئي
برآمدند و متوجه شدند که بهترين راه، اجازه تعدد همسر است بلکه گفته شده است که از
دانشگاه «الازهر» برنامه اسلام در اين باره را خاستند که بر اساس آن قانون تعدد
زوجات را تنظيم کنند ولي کليساي نابخرد که هميشه به دليل تعصب نابجا مانع پيشرفت و
تمدن بوده است اين بار نيز موجب فلاکت و بدبختي جامعه اروپا شد و چنان فساد و
فحشائي رواج يافت که ديگر کنترل آن به هيچ وجه ممکن نشد. گويا رهبران کليسا اين
وضع را مرضي خداوند (والعياذ بالله) مي دانستند.

بار ديگر
از همه خيرخواهان جامعه مي خواهيم که مسأله ازدواج را بطور کلي مورد توجه بيشتري
قرار دهند و مشکلات آن را برطرف سازند و مردم را نسبت به وظايف خود در اين زمينه
آگاه کنند.

والسلام
علي من اتبع الهدي.