علمای شیعه، سدی استوار در برابر «نفوذ» بیگانگان

عبدالرضا نکته سنج

ستیز با استیلای استکبار از قله دیانت

آیین با صلابت اسلام بر توحید اعتقادی،‌ عبادی و افعالی تأکید دارد و پیروان خود را به تسلیم محض در برابر خداوند متعال فرامی‌خواند و از مؤمنان می‌خواهد از جرثومه‌های ستم، طاغوت‌ها و عوامل استکبار که هویت، فرهنگ و اراده‌ی آنان را به زنجیر می‌کشد، اطاعت نکنند. براساس همین نگرش و بینش حاکمیت غیرالهی که عزت اسلام و مسلمین را مورد تهدید قرار می‌دهد و استقلال فرهنگی اقتصادی آنان را گرفتار توفانی از تهاجم می‌نماید، به هر شکل و شیوه‌ای محکوم و ممنوع بوده و با جهان‌بینی الهی و باورهای مبتنی بر یکتاپرستی منافات آشکاری دارد.

بدیهی است در جامعه‌ آلوده به شرک، ستم و نفوذ اجانب شرایط مناسب برای رشد و شکوفایی مؤمنان و عابدان وجود ندارد، گرایش‌های معنوی، در این فضا دچار پژمردگی و افسردگی می‌باشد. از این روی در قرآن کریم هرگونه ستم‌پذیری و هموار نمودن طریقی که به سلطه‌ی اغیار بیانجامد محکوم و مذموم است: «لن یجعل الله الکافرین علی المؤمنین سبیلا؛(۱) و او هرگز برای کافران به زیان مسلمانان راهی نگشوده است.»

فقهای شیعه با استناد به این آیه،‌ قاعده‌ای با عنوان «نفی سبیل» را به دست آورده‌اند و معنا و مفهوم آن این است که هر معامله و رابطه‌ای که موجب گردد افراد، سازمان‌ها، تشکیلات یا دولت‌های غیرمسلمان بر جامعه‌ی اسلامی استیلا یابند، باطل و حرام است.

امام خمینی هشدار داده‌اند: یکی از اصول مهم این است که مسلمین نباید تحت سلطه‌ی کفار باشند، خدای تبارک و تعالی برای هیچ‌یک از کفار، بر مسلمانان سلطه قرار نداده است. مسلمانان نباید سلطه‌ی کافران را قبول کنند. این از اصولی است که قرآن کریم مطرح نموده و مسلمانان را به [سوی] آن دعوت نموده است.(۲)

آن روح قدسی در جای دیگر این‌گونه اخطار داده‌اند: اگر در روابط تجاری و غیرتجاری ترس سلطه‌ی سیاسی و غیرسیاسی اجانب بر اسلام و سرزمین‌های مسلمین باشد که موجب استعمار آنان گردد، هر چند این استعمار معنوی باشد، بر تمام مسلمانان واجب است از آن دوری کنند و چنین روابطی حرام است.(۳)

قرآن کریم با صراحت خطاب به مؤمنان می‌فرماید: «یا ایهاالذین آمنوا لا تتخذو عدوی و عدوکم اولیاء تلقون الیهم بالموده و قد کفروا بما جاءکم من الحق؛(۴) ای کسانی که ایمان آورده‌اید، دشمن من و خود را به دوستی برمگزینید، شما با آنان طرح دوستی می‌افکنید و حال آنکه اینها حقانیت شما را منکر می‌گردند.»

کلام وحی، هشدار جدی‌تری را مطرح ساخته است: لا تجد قوما یؤمنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حادالله و رسوله ولو کانو آباءهم او ابناءهم او أخوانهم او عشیرتهم؛(۵) مردمی را که به خدا و روز قیامت ایمان آورده‌اند نمی‌یابی که با مخالفان خدا و رسولش رابطه‌ی دوستانه برقرار نمایند، هر چند آن افراد مخالف پدران یا فرزندان یا برادران یا از قوم و قبیله‌ی آنان باشند، به موجب حکم این کریمه استوار، افرادی که با بیگانگان و دشمنان دیانت روابط برقرار می‌نمایند، بهره‌ای از ایمان ندارند.

امام خمینی درباره‌ پیمان‌نامه‌ها و همکاری‌هایی که زمینه‌های استیلای فکری و نفوذ فرهنگی و سیاسی دشمنان مغرض را بر مسلمانان فراهم می‌سازد، می‌فرمایند: «اگر روابط سیاسی بین دولت‌های اسلامی و بیگانگان موجب تسلط آنان بر کشورها، شهرها یا نفوس و اموال مسلمان شود و یا باعث اسارت سیاسی آنان گردد، برقراری این [گونه] روابط و مناسبات بر زمامداران دولت‌ها حرام و پیمان‌هایی که می‌بندند باطل‌اند و بر مسلمانان واجب است که آنان را ارشاد کنند و دست‌کم با مبارزه‌ی منفی و ترک این نوع روابط وادارشان سازند.»(۶)

رهبر کبیر انقلاب اسلامی تأکید نموده‌اند: [این‌ها] کافرند، اما حکومت و نفوذ سیاسی دارند و این اقتدار سیاسی را وسیله کامروایی خود از طریق اجرای قوانین و سیاست‌های ضدانسانی می‌کنند.(۷) و نیز فرموده‌اند: ما اجازه نخواهیم داد که دولت‌های ابرقدرت در مقدرات ما دخالت کنند، در فرهنگ ما دخالت کنند، گذشت آن وقت‌ها که اینها بدون چون و چرا دخالت می‌کردند در این امور، امروز ملت ما زنده است، جوانان برومند ما زنده هستند، ایستاده‌اند.»(۸)

امام خمینی از همان ایامی که نهضتی اسلامی را رهبری نمود و در مقابل استبداد مقاومت کرد، از حیله‌های استکباری و نقشه‌های شوم آنان غفلت نداشت و اصولاً موضع‌گیری ایشان در برابر مصوبات دولت طاغوتی که راه را برای نفوذ امپریالیسم هموار می‌ساخت، منجر به تبعید آن بزرگوار به ترکیه و سپس عراق گردید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) آن حقیقت همیشه زنده، مکرر از امت مسلمان می‌خواست برای خشکانیدن ریشه‌های نفوذ اجانب به سرزمین ایران، بسیج و متحد گردند: «ملت شجاع باید توجه داشته باشد اگرچه استبداد داخلی فرو ریخت و مردم آزادی را لمس کردند، ولی هنوز ریشه‌های استعمار از این مرز و بوم قطع نشده‌اند. باید همه بدون کوچکترین توقف و رکودی در از بین بردن نفوذ کشورهای اجنبی با هم متحد شویم. اگر بخواهیم استقلال حقیقی به دست آوردیم، باید سعی کنیم تمامی اشکال نفوذ آمریکا، چه اقتصادی، چه نظامی و چه سیاسی و فرهنگی را از بین ببریم(۹)

 

نقشه‌ی شوم دشمن

کنش یا قدرتی که نتیجه‌ای را بدون اعمال آشکار زور یا بدون اعمال مستقیم فرمان حاصل می‌کند و باعث تغییر در رفتار یا نظر دیگران می‌گردد،«نفوذ» نام دارد. این شکل از قدرت بر باورها و جوامع مورد هدف اثر می‌گذارد، اما در این میان آنچه خطرناک‌تر می‌باشد، «نفوذ فرهنگی» است. این نقشه در پی آن است که اعتقادات، هویت دینی، سنت‌های مذهبی و شعائر شیعی را مورد تهاجم قرار دهد.

حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای بیش از بیست سال قبل در مورد شبیخون فرهنگی هشدار دادند. از دیدگاه معظم‌له نفوذ فرهنگی نسبت به تهاجم و نیز شبیخون روند خطرناک‌تری به خود گرفته است و به همان میزان هدفش پیچیده‌تر است. بر این اساس، ناتوی فرهنگی، با هدف تغییر بنیادین در هویت ذهنی و روحی ملت‌هایی مانند ایران که نظم موجود را غیرمنصفانه می‌دانند، طراحی شده است، به عبارتی، هویت‌سازی براساس اهداف غرب به گونه‌ای که ملت‌ها را علیه حکومت خود بشورانند یا ملت‌ها ارزش‌ها و هویت راستین خود را انکار کنند و طالب هویت غربی، نمادهای اروپایی و نیز سبک زندگی بیگانگان باشند، پایه و اساس ناتوی فرهنگی را تشکیل می‌دهد.(۱۰)

مقام معظم رهبری فرموده‌اند: صنعتی شدن و فراصنعتی شدن کشور شاخص‌هایی است که در دنیا برای یک کشور پیشرفته ذکر می‌کنند که ما اینها را رد نمی‌کنیم و قبول داریم، منتها توجه داشته باشید این شاخص‌ها را وقتی به ما تحویل می‌دهند، در لابلای آن، چیزهایی است که دیگر آنها جزو شاخص‌‌های پیشرفت و توسعه نیست، چیزهایی را به میان می‌آورند که این صادر کردن فرهنگ مخالف با هویت و شخصیت ملی و میل برای وابسته کردن کشورهاست.(۱۱)

هم‌چنین ایشان می‌فرمایند: ما در تحولات بنیانی اساسی جامعه ممکن است به جای اینکه بنیان‌ها را حفظ کنیم و بر آنچه نیاز داریم پافشاری کنیم و آنچه را که نداریم برای خودمان فراهم کنیم، هویت مستقل ملی خودمان را فراموش کنیم که متأسفانه این مسئله در کشور ما و خیلی از کشورهای اسلامی داستان و سرگذشت بسیار غمباری دارد.(۱۲)

ایشان در جای دیگر می‌فرمایند: با مسایل فرهنگی شوخی نمی‌شود کرد، اگر چنانچه یک رخنه فرهنگی به وجود آمد، مثل رخنه‌های اعتقادی نیست که بشود آن را جمع کرد، به این آسانی دیگر قابل ترمیم نخواهد بود. مشکلات زیادی دارد.(۱۳)

معظم‌له، نفوذ فرهنگی را از این جهت خطرناک دانسته‌اند که اعتقادات مردم را هدف گرفته است: هدف و آماج تحرک دشمنان در زمینه‌های فرهنگ عبارت است از ایمان و باورهای مردم، مسئولان فرهنگی باید مراقب رخنه‌ی فرهنگی باشند، باید حساس و هوشیار باشند.(۱۴)

مقام معظم رهبری تصریح نموده‌اند: البته دشمن برای اینکه به استحاله‌ی فرهنگی برسد، نقاط آسیب‌پذیر کشورها را شناسایی می‌کند، از جمله این ضعف‌ها وابستگی اقتصادی است. هر سرزمینی که بیشترین وابستگی را به لحاظ مسایل اقتصادی به اروپا دارد، کمترین استقلال و آزادی را داراست، کشوری از نظر محصولات صنعتی، تکنولوژی، کشاورزی و مانند آنها به غربی‌ها متکی باشد به طور قطع از نظر فرهنگی هم وابستگی دارد، ایشان می‌فرمایند: دشمنان صریحاً می‌گویند که می‌خواهیم فشار اقتصادی بیاوریم تا وضع مردم سخت شود و وادار به اعتراض شوند و در مقابل دولت و نظام اسلامی بایستند.(۱۵)

 

مرزبانان حماسه‌های جاوید

از صدر اسلام، در طی قرون متمادی، پیوسته شخصیت‌های والامقام،‌ فداکاران فرزانه و مرزبانان حماسه‌های جاوید برای صیانت از ارزش‌های مورد تأکید قرآن و عترت، در برابر دشمنان و بیگانگان به مقاومت و پایداری برخاسته و هر بار که دشمنان درصدد تهدید فرهنگ فضیلت بوده‌اند و یا آحاد جامعه را از این بابت غفلتی دست داده، به بیدارگری برخاسته و با تأسی بر سیره و سنت رسول اکرم«ص» و ائمه هدی«ع» رسالت خویش را انجام داده‌اند.

بر اثر همین حرکت‌های اصلاحی و روشنگری‌های عالمان عامل، فرهنگ مولد و پویای اسلامی هرگز از حرکت بازنایستاده و نقش محوری و مؤثر خود را به خوبی ایفا نموده و در حساس‌ترین لحظات و در بحبوحۀ حرمان و ضعف، ستاره‌ای پرفروغ از افق ایمان، آگاهی و بصیرت طلوع کرده و مردم را برای قرار گرفتن در مسیری نورانی به تکاپو و تحول وادار نموده است.

 

برنتابیدن سلطه‌گری در عصر صفویه

علمای شیعه در عصر صفویه به منظور دفاع از ارزش‌های دینی، حفظ قلمرو دولت اسلامی، تلاش فراوانی کردند و در حد توان و اختیاراتی که داشتند اجازه ندادند بیگانگان بر سیاست، فرهنگ و اقتصاد حکومت صفوی سلطه‌ای به دست آورند. فقها و مجتهدان از آن جهت خود را به این تشکیلات نزدیک کردند که شیوه‌ها و برنامه‌های سیاسی اجتماعی کارگزاران این دولت شیعی را تحت نظارت قرار داده و تشیع فقاهتی، پویا و حماسی را جایگزین تفکر صوفیان قزلباش کنند.(۱۶)

محقق کَرکی از علمای بزرگ عصر صفوی، در تمام شئون دینی، فرهنگی و اقتصادی دولت شاه طهماسب صفوی صاحب اختیار کامل گردید تا آنجا که شخص شاه، نایب وی به شمار آمد. حاکم مزبور به تمامی نواحی تحت حکمرانی خود توقیعی فرستاد تا از فرمان این فقیه فرزانه اطاعت کنند و این واقعیت را درنظر گیرند که پایه‌ی حکومت به عهده‌ اوست.(۱۷) به برکت همین روابط و هشدارهایی که علمای شیعه مطرح می‌نمودند فرمانروایان صفوی مراقب بودند در ایجاد مناسبات به کشورهای اروپایی که چشم طمع به این سرزمین دوخته بودند، احتیاط کنند. در منابع تاریخی آمده است شاه عباس به رغم چندین بار ملاقات و مذاکره‌ای که سفیر پرتغال با وی و صدر اعظمش داشت، برای اتحاد نظامی و سیاسی با پرتغال اقبالی از خود نشان نداد.

سوابق رفتار پرتغالیان در جزیره‌ی هرمز و ستم و تجاوز آنان به مردمان منطقه‌ی خلیج‌فارس، موضوعی بود که حاکم صفوی بعد از مشورت با علما، با سفیر مذکور برخورد سرد و منفی داشت و به تقاضای او درباره چنین اتحادی جواب رد داد، البته روابط و مکاتبات ایران و پرتغال ادامه یافت، اما دولت صفوی از موضع اقتدار پیگیر مناسبات و روابط با این کشور بود و هرگونه زورگویی، سلطه‌گری و توقعات سودجویانه آنان را برنمی‌تابید.(۱۸)

در منابع تاریخی آمده است اگر چه مناسبات ایران و پرتغال در زمان شاه طهماسب اول به ظاهر دوستانه بود و سفیران این کشور در هر بار ملاقات با سلطان صفوی هدایای نفیسی به ایشان تقدیم می‌کردند، اما شاه تحت‌تأثیر روشنگری‌های علما درباره‌ بدرفتاری مأموران پرتغالی با اهالی نواحی جنوبی، آنان را به سردی می‌پذیرفت و حتی به یکی از ایشان اجازه ملاقات نداد.(۱۹)

مذاکرات دربار صفوی با فرستاده‌ انگلیس نیز به گونه‌ای است که گویا کارگزاران ایرانی دست پنهان خیانت و خدعه‌ بریتانیا را در این روابط به ظاهر دوستانه مشاهده می‌کنند. توماس هربرت می‌نویسد: با این همه مهربانی نمی‌دانم چه شد که رفتار شاه با ما تغییر کرد و تا روزی که به قزوین رسیدیم دیگر شاه سفیر را به حضور نپذیرفت و هیچ‌یک از رجال دربار ایران به دیدارش نیامدند. استراتژی شاه عباس این بود که مدتی انگلیسی‌ها را بازی می‌داد تا به دست آنان دست عمال پرتغال و اسپانیا را از قلمرو خلیج فارس و جزایر آن کوتاه کند.

نفوذ اقتصادی و تجاری انگلستان در ایران که قرار بود توسط نمایندگان شرکت هند شرقی صورت گیرد، نیز ناکام ماند، پیتر دلاواله، سیاح ایتالیایی می‌گوید: اصولاً مردم ایران به انگلستان به چشم کینه می‌نگرند، کار این دشمنی بدان جا رسیده است که در برخی نقاط به تحریک بزرگان، مردم با ایشان بدرفتاری‌های بسیاری کرده و چند تن از عمال و مأموران انگلیسی را به سختی مضروب و مجروح نموده‌اند.(۲۰)

 

هشدار درباره‌ی تاراج ذخایر عمومی و معنوی

در حالی که سلاطین صفویه با کنترل قابل ملاحظۀ بسیاری از فقها و علمای شیعه، موفق شدند در مناسبات با کشورهای غیرمسلمان و بیگانه، از خطر حرکت‌های استعماری و استکباری آنان مصون بمانند و با استقلال سیاسی و عزتی شرافتمندانه به حیات سیاسی خود طی حدود ۲۵۰ سال ادامه دهند و وضع نسبتاً مطلوب‌تری داشتند، اما این امر درباره‌ شاهان قاجار صادق نبود و آنان نمی‌توانستند مدعی شرافت مذهبی و اقتدار معنوی باشند.(۲۱)

در دوره‌ی قاجاریه جان و مال مردم از آفت خودکامگی و ستمگری کارگزاران هیچ‌گونه مصونیت و امنیتی نداشت، حتی اگر ستم آشکاری در حق کسی صورت می‌گرفت، وی قادر نبود دادخواهی کند، به موازات این فضای ستم و استبداد، استعمارگران به شیوه‌ای دیگر سرمایه‌های فرهنگی، طبیعی و انسانی این سرزمین را غارت می‌کردند.(۲۲)

رقابت بین کشورهای اروپایی، در دوران قاجاریه، شکلی گسترده به خود گرفته بود، به گونه‌ای که هرکدام از دولت‌ها برای دستیابی به منابع معدنی، انرژی و گیاهی ایران نقشه‌های متعددی را به اجرا می‌گذاشتند و چون ایران کانون اصلی روابط آسیا و اروپا به حساب می‌آمد و به عنوان دروازه‌ هندوستان برای اروپائیان اهمیت زایدالوصفی داشت. در دست داشتن شریان ارتباطی، سیاسی و تجاری ایران فتحی مهم برای آنان به شمار می‌آمد. اعطای امتیازات که توسط کارگزاران درباری صورت می‌گرفت، دو وجه داشت، اول آنکه کارگزاران عالی‌رتبه و نزدیک به دربار شاهی از طریق اعمال نفوذ برای واگذاری این امتیازها مبالغی به جیب می‌زدند، دوم؛ دول بیگانه و استعمارگر بر شریان‌های اقتصاد داخلی استیلا پیدا می‌کردند.(۲۳) فهرستی از امتیازات گوناگونی که در این دوران به اجانب اعطاء گردیده است، این موضوع را به اثبات می‌رساند که گویی درباریان وظیفه‌ای جز این نداشته‌اند که منابع ملی و ذخایر عمومی و انفال را یکایک در خوان اخلاص نهاده، ارمغان یغماگری غربی‌ها بنمایند. در اعطای این امتیازات آنچه که مطرح  نبود، مصالح عمومی، منافع اقتصادی و سیاسی و نیز استقلال و عزت ایران بود.(۲۴)

اسف‌بارتر از این وضع، عوارض فرهنگی و ترویجی این قراردادهای اسارت‌بار می‌باشد، در واقع امتیازات مزبور راه را برای نفوذ فرهنگی و استحاله‌ی فرهنگ و هویت مذهبی هموار می‌نماید، شیخ حسن کربلایی از شاگردان برجسته میرزای شیرازی درباره‌ عواقب خطرناک امتیاز تنباکو می‌نویسد: در بازار تهران، فرنگیان حجره گشوده و دختران اروپایی با آرایش‌های ویژه و دلربایی خاص، اجناس خویش را در معرض دید تماشاچیان نهاده، از این گذشته جمعی از زنان بازیگر در شهرهای گوناگون با نیرنگ و حیله نه تنها با دام‌هایی که گسترانیده بودند اموال و دارایی‌های مردم را به تاراج می‌بردند، بلکه خرد، ایمان و اخلاق آنان را می‌ربودند.

به موازات این یورش ناگوار به فضایل اخلاقی و سنت‌های مذهبی، مبلغان با آزادی کامل برای ترویج آئین خود چندین کلیسا، دعوت‌خانه و معلم‌خانه بنا کردند و متأسفانه بعضی مسلمین پریشان‌حال که به دلیل ظلم قاجارها دچار فقر و کم‌بضاعتی گردیده بودند، در پی یافتن منابع درآمدی برای گذران زندگی به این مراکز می‌رفتند و به فراگیری تعالیم مسیحی و خواندن انجیل مشغول می‌شدند.

مسلمانان در هنگام برخورد با فرنگیان، از حمایت حقوقی برخوردار نبودند، اروپایی‌ها از روی غرور و تکبر خود با آنان رفتار می‌کردند. به علاوه، غربی‌هایی که در ایران گرد آمده بودند برای امور خدماتی خود چندین نفر را که اغلب زنان مسلمان بودند به کار می‌گرفتند. مرحوم کربلایی بعد از ارائه‌ی این گزارش اسف‌بار می‌گوید: این جماعت مردم که تن به کار و خدمت فرنگی در می‌دهند، البته معلوم است که پایه و مایه‌ای در دین ندارند، لاجرم به همین مقدار آمیزش با فرنگی بالمرّه بی‌مبالات به دین و بی‌التزام به مراسم شریعت سیدالمرسلین می‌گردند.(۲۵)

 

صلای صلابت

فقها و مجتهدان ضمن تلاش‌های علمی، فکری و آموزشی با دقت این حوادث المناک را رصد می‌کردند و نه تنها از متن صحنه‌های سیاسی اجتماعی برکنار نماندند. آنان با الهام از مبانی اندیشه دینی، صلابت و اقتدار معنوی خود را در برخورد با اتحاد شوم جفاکاران قاجار و اجانب از خود بروز دادند که به نمونه‌هایی فهرست‌وار اشاره می‌گردد.

۱ـ آیت‌الله ملاعلی کنی (متوفی ۱۳۰۶ ق) وقتی متوجه گردید میان ناصرالدین شاه و رویتر انگلیسی قراردادی امضا گردیده که در صورت اجرای آن، سلطه کامل سیاسی و اقتصادی ایران عملی می‌گردید، در مکتوبی به شخص شاه با این قرارداد مخالفت کرد و افزود اجرای آن منجر به غارت و تصرف اموال مردم و ثروت‌های عمومی و خسارت‌های غیرقابل ترمیم خواهد شد و با شهامتی ویژه اشکال اصلی قضیه را متوجه شاه دانست و از اینکه وی بدون اذن فقیه اقدام به فروش انفال و ثروت‌های عمومی نموده است، سخت او را نکوهش کرد. سرانجام با افشاگری وی، شاه میرزا حسین خان سپهسالار را که طرف قرارداد با رویتر انگلیسی بود عزل کرد و در تهران به محضر ملاعلی کنی رسید و ضمن عذرخواهی لغو قرارداد را به آگاهی وی رسانید.(۲۶)

۲ـ آیت‌الله سیدمحمد مجاهد (متوفی ۱۲۴۲ ق) که در اصفهان مشغول بحث‌های علمی و تربیت شاگردان بود. وقتی مشاهده کرد بر اثر بی‌کفایتی شاهان قاجار و زورگویی دولت روس، روس‌ها یورش خصمانه‌ای را علیه عزت، دیانت و هویت مسلمانان ایران قرار داده‌اند، در نامه‌ای خطاب به علمای ایران از آنان خواست مردم را در نبرد با این متجاوزان ترغیب و بسیج نمایند. حضور همگانی روحانیان به همراه مردم در دوره‌ی دوم جنگ‌های ایران و روس، جنبش فراگیری را در سراسر این مرز و بوم به وجود آورد.(۲۷)

۳ـ سیدجمال‌الدین اسدآبادی، مهم‌ترین و مزمن‌ترین درد جامعه‌ی اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو آفت بزرگ جهان اسلام به شدت مبارزه کرد. او علاوه بر ستیز با استکبار در بعد سیاسی و اقتصادی، خطر استعمار فرهنگی را گوشزد می‌نمود و تأکید می‌کرد اجانب در پی استحاله‌ی فرهنگ اسلامی و بی‌اعتقاد نمودن مسلمانان به عقاید خود می‌باشند. او به جوامع اسلامی هشدار داد که روح صلیبی همچنان در غرب مسیحی زنده و شعله‌ور است. اروپا علی‌رغم اینکه با ماسک آزاداندیشی، هرگونه تعصبی را نکوهش می‌کند، خود در دام تعصب توأم با خصومت و خشونت علیه مسلمانان سخت گرفتار است. سیدجمال، درصدد بود در مقابل اجانبی که مصمم به خدشه اسلام‌اند، روح جهاد و مقاومت را به پیکر مسلمین بدمد و غیرت دینی آنان را به جوش آورد.(۲۸) هم‌چنین کوشید جان اسلام را از خودباختگی و احساس حقارت در برابر غرب برهاند و تصریح نمود تا زمانی که مسلمانان خود را از این عقیده‌ی خطرناک در برابر اجانب نرهانند، نمی‌توان از ایشان انتظار داشت که علیه استکبار به پیکار برخیزند.(۲۹)

۴ـ میرزا محمدحسن شیرازی (متوفی ۱۳۱۲ ق) هنگامی که متوجه‌ نیرنگ ابرقدرت‌ها برای ضربه زدن به کشور گردید، طی تلگرافی به شاه قاجار، عوارض خفت‌بار قرارداد رژی را گوشزد کرد و تلاش نمود کارگزاران این سلسله را از غفلت درخصوص این وضع ذلت‌بار بیرون آورد و در خاتمه مذاکره با میرزا محمودخان مشیرالوزاره، فرستاده ویژه ناصرالدین شاه، گفت: اگر دولت ایران از عهده‌ بر هم زدن این امتیاز ننگین و اسارت‌آور برنمی‌آید، به خواست خداوند به میدان آمده و آن را ملغی می‌نماییم.(۳۰) تا آنکه در جمادی‌الاول سال ۱۳۰۹ ق، حکم میرزا، مجدد در ایران انتشار یافت که در آن آمده بود: الیوم استعمال تنباکو باَی نَحو کان، در حکم محاربه با امام زمان(عج) است. این فتوا درباره‌ی حرمت استفاده از تنباکو حکم حکومتی بود که به فرمایش امام خمینی برای علما و فقهای دیگر واجب ‌الاِتباع بود. فرمان مزبور قیام تنباکو را رقم زد که موج بیداری را در میان مسلمانان برانگیخت و زنگ خطر را برای استبداد و استعمار به صدا درآورد.(۳۱)

۵ـ در همان ایامی که دولت‌های انگلستان و روسیه مناطق شمالی و جنوبی ایران را به اشغال درآوردند و کشور لیبی به اشغال ایتالیا درآمد، آیت‌الله سیدمحمدکاظم یزدی مرجع وقت شیعیان فتوایی مهم در این باره صادر نمود که در آن آمده بود: در این ایام که دول اروپایی، اسلام را در معرض نابودی قرار داده‌اند، بر عموم مسلمین واجب است که خود را برای عقب راندن کفار از ممالک اسلامی مهیا سازند، زیرا این عمل از مهمترین فرایض اسلامی است تا به یاری خداوند دو سرزمین اسلامی (ایران و لیبی) از تهاجم صلیبی‌ها مصون بماند.(۳۲)

هنگام یورش بریتانیا به عراق، آیت‌الله یزدی در نامه‌ای خطاب به والی بغداد از صدور در فتوای خود در وجوب دفاع از مرزهای کشورهای اسلامی و نیز اعزام فرزندش سیدمحمد به خط نبرد با متجاوزان خبر داد.(۳۳) موضع‌گیری‌های آیت‌الله یزدی در قیام نجف بسیار مؤثر بود. او درباره‌ی حفظ جان نیروهای انقلابی، جلوگیری از انتقام انگلیسی‌ها و نیز صدور عفو عمومی برای کسانی که در این خیزش نقش داشتند، تلاش کرد.(۳۴)

 

۶ـ آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی (متوفی ۱۳۴۰ ش) با مشاهده وضع اسف‌بار ایران و دیگر کشورهای اسلامی، همواره درصدد بود تا خواب را از چشم بیدادگران داخلی و اشغالگران بیگانه بگیرد. در ۱۳۳۲ قمری که انگلیسی‌ها به عراق حمله کردند، علمای بزرگ برای دفاع از این سرزمین فتوای جهاد دادند. نیروهای مردمی به رهبری علما از جمله سیدابوالقاسم کاشانی و پدرش، علیه این تجاوز قیام کردند که این جهاد چهارده‌ ماه طول کشید.(۳۵)

آیت‌الله کاشانی در مصاحبه‌ای با یکی از جراید آمریکایی اعلام داشت: به هیچ وجه اجازه نمی‌دهیم کمک‌های مالی و اقتصادی از سوی هر دولتی که باشد وسیله‌ی اعمال نفوذ و دخالت مشروع آن کشور و دولت در ایران گردد، زیرا استقلال و حاکمیت ملی خویش را با هیچ چیزی عوض نخواهیم کرد و به هیچ بیگانه‌ای اجازه نخواهیم داد که در امور داخلی وطن ما اعمال نفوذ نمایند.(۳۶)

زمان تحمیل قراردادی شوم از سوی انگلیس به ایران، هنگامی که احمدشاه قاجار وارد حرم کاظمین گردید، مرحوم کاشانی که در میان علما جوانتر بود به وی گفت: شگفت است در حالی که ملل مظلوم عالم، یکی پس از دیگری زنجیرهای اسارت را پاره می‌کنند، ملت مسلمان ایران به ورطۀ هولناک نفوذ استعمار انگلیس وارد می‌شوند و دولت وقت قراردادی که آزادی و استعمار ایران را نابود می‌کند، امضا کرده است. ما از شما می‌خواهیم تمام تلاش خود را برای جلوگیری از تصویب و اجرای این قرارداد به کار گیرید.(۳۷)

۷ـ آیت‌الله سیدحسن مدرّس طباطبایی زواره‌ای که از سوی علمای نجف برگزیده شد تا به مجلس شورای ملی برود و ناظر مصوبات نمایندگان به لحاظ عدم مغایرت با قانون اساسی و شرع مقدس باشد و در ادوار بعدی به عنوان نماینده‌ مردم تهران به مجلس راه یافت در نطق‌ها و موضع‌گیری‌های خود در برابر ستمگران و عوامل بیگانه موضع‌گیری شدیدی اتخاذ می‌نمود، او اعلام داشت منشأ سیاست ما دیانت ماست. هر کس متعرض ما بشود، متعرض او می‌شویم. هنگامی که روس‌ها به ایران اولتیماتوم دادند، شهید مدرس و شهید خیابانی در مقابل این تهدید شوم مقاومت نمودند. امام خمینی می‌گوید: یک روحانی [شهید مدرس] آمد پشت تریبون و گفت حالا که بناست از بین برویم، چرا خودمان از بین ببریم خودمان را، رأی مخالف داد، بقیه جرأت پیدا کردند و رأی مخالف دادند و رد کردند اولتیماتوم را، آنها (روس‌ها) هم هیچ غلطی نکردند.(۳۸)

در ۱۳ ذی‌القعده ۱۳۳۷ ق، کاکسی وزیر مختار انگلیس با نخست‌ وزیر وقت وثوق‌الدوله قراردادی را منعقد ساخت که در آن اهداف شوم و پلیدی نهفته بود. مدرس با این قرارداد مخالفت کرد و گفت این قرارداد بیگانه را در اقتصاد و قوه‌ی نظامی ما شرکت می‌داد. هر کس دقت می‌کرد می‌فهمید روح آن استقلال مالی و نظامی ما را از بین می‌برد. به دنبال اعتراض مدرس و دیگر علما، مردم ایران نفرت خود را از این حرکت وقیحانه اعلام کردند و استعمار انگلستان بر اثر مقاومت آنان به زانو درآمد.(۳۹)

 

پی‌نوشت‌ها

۱ـ منافقون، ۸٫

۲ـ حکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه‌ی امام خمینی، ص ۴۷٫

۳ـ‌ تحریرالوسیله، ج اول، ص ۴۸۶٫

۴ـ ممتحنه، ۱٫

۵ـ مجادله، ۲۲، (آخرین آیه).

۶ـ تحریرالوسیله، ج ۲، ص ۳۲۹٫

۷ـ ولایت فقیه، امام خمینی، ص ۱۷۵٫

۸ـ در جست‌وجوی راه از کلام امام، دفتر چهاردهم، ص ۳۹۳٫

۹ـ صحیفه‌ی امام، ح ۶، صص ۲۶۲ـ۲۶۱٫

۱۰ـ سایت www.sbso.ir

۱۱ـ فرازی از بیانات مقام معظم رهبری، ۱۸ آبان ۱۳۸۵٫

۱۲ـ بخشی از فرموده‌های رهبر معظم انقلاب، ۱۸ آبان ۱۳۸۵٫

۱۳ـ بیانات حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در ۱۵ اسفند ماه

۱۴ـ پیام نوروزی مقام معظم رهبری، ۱ فروردین ۱۳۹۳٫

۱۵ـ بخشی از سخنان رهبری در ۱ فروردین ۱۳۹۴٫

۱۶ـ ریشه‌های انقلاب، نیلی، آرکدی، ص ۶۰٫

۱۷ـ معرکه‌ی جهان‌بینی‌ها، فرهنگ رجایی، ص ۸۲، علما و مشروعیت دولت صفوی، ص ۱۰۵ـ۱۰۴٫

۱۸ـ روابط سیاسی ایران و اروپا در عصر صفویه، عبدالحسین نوایی، صص ۴۲ـ۴۱٫

۱۹ـ تاریخ روابط خارجی ایران، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، صص ۳۸ـ۳۷٫

۲۰ـ سفرنامه پیتر دلاواله، صص ۳۶۸ـ۳۶۷٫

۲۱ـ تاریخ روابط ایران و فرانسه، ابوالحسن غفاری، صص ۲ و ۳، روابط سیاسی ایران با اروپا …، صص ۲۷۰ـ۲۶۹٫

۲۲ـ ریشه‌های انقلاب ایران، نیکی آرکدی، ص ۶۰٫

۲۳ـ اندیشه‌ی دینی و جنبش ضدرژی در ایران، حسین آبادیان، صص ۲۶ـ۲۵٫

۲۴ـ نک: ایران و قضیه‌ی ایران، کرزن، ج ۲، فصل دوم.

۲۵ـ پیکار پیروز تنباکو، ص ۱۳، تحریم تنباکو در ایران، صص ۱۰۲ـ۱۰۱٫

۲۶ـ نقش علما در سیاست، حامد الگار، ص ۸۰٫

۲۷ـ جهاد دفاعی ایران و جنگ‌های صلیبی، علی ابوالحسنی، ص ۸٫

۲۸ـ نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر، شهید علامه مطهری، صص ۱۹ـ۱۸، سیری در اندیشه‌ی سیاسی عرب، صص ۱۰۱ـ۱۰۰٫

۲۹ـ نقش سیدجمال‌الدین اسدآبادی در بیداری مشرق زمین، محیط طباطبایی زواره‌ای، صص ۲۰۴ـ۲۰۳٫

۳۰ـ تحریم تنباکو در ایران اولین مقاومت منفی در ایران، ابراهیم تیموری، صص ۸۹ـ۸۸٫

۳۱ـ یاران بیداری، از نگارنده، ص ۱۷۱٫

۳۲ـ الثوره العراقیه الکبری، عبدالله فیاض، صص ۱۱۹ـ۱۱۷٫

۳۳ـ عالمان شیعه رویاروی استعمار، سلیم الحسنی، ص ۶۱٫

۳۴ـ نجوم امت، نور علم، ش ۱۵، ص ۸۳٫

۳۵ـ نگاهی به تاریخ انقلاب ۱۹۲۰ م عراق، محمد صادقی، صص ۴۰ و ۸۹٫

۳۶ـ مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت‌الله کاشانی، ج ۲، ص ۹۸٫

۳۷ـ آیت‌الله کاشانی، رایت استقلال، علی محمدی، ص ۲۹ـ۲۸٫

۳۸ـ صحیفه نور، ج اول، صص ۲۶۳ـ۲۶۲٫

۳۹ـ شهید مدرس ماه مجلس، صص ۱۲۵ـ۱۲۴٫

 

سوتیتر:

۱٫

مرحوم شیخ حسن کربلایی از شاگردان برجسته میرزای شیرازی کربلایی می‌گوید: این جماعت مردم که تن به کار و خدمت فرنگی در می‌دهند، البته معلوم است که پایه و مایه‌ای در دین ندارند، لاجرم به همین مقدار آمیزش با فرنگی بالمرّه بی‌مبالات به دین و بی‌التزام به مراسم شریعت سیدالمرسلین می‌گردند

 

میرزا محمدحسن شیرازی، طی تلگرافی به شاه قاجار، عوارض خفت‌بار قرارداد رژی را گوشزد کرد و تلاش نمود کارگزاران این سلسله را از غفلت درخصوص این وضع ذلت‌بار بیرون آورد و در خاتمه مذاکره با میرزا محمودخان مشیرالوزاره، فرستاده ویژه ناصرالدین شاه، گفت: اگر دولت ایران از عهده‌ بر هم زدن این امتیاز ننگین و اسارت‌آور برنمی‌آید، به خواست خداوند به میدان آمده و آن را ملغی می‌نماییم

 

۳٫

امام خمینی می‌گوید: یک روحانی [شهید مدرس] آمد پشت تریبون و گفت حالا که بناست از بین برویم، چرا خودمان از بین ببریم خودمان را، رأی مخالف داد، بقیه جرأت پیدا کردند و رأی مخالف دادند و رد کردند اولتیماتوم را، آنها (روس‌ها) هم هیچ غلطی نکردند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *