از منظر دين مبين اسلام براى رسيدن به هدف، بهرهگيرى از تبليغات صحيح ضرورت دارد و اصلىترين وظيفه رسول اكرم(ص) و پيامبران الهى نيز همين بوده است كه خداوند فرمود: «و ما على الرسول الّا البلاغ المبين؛() و برعهده پيامبر خدا وظيفهاى به جز تبليغ آشكار نيست.»
بدون ترديد، براى مردم جهان و بويژه مسلمانان شناختن ابعاد و زواياى برنامههاى متعالى اسلام و آگاهى از اهداف و انگيزههاى آن ضرورتى انكارناپذير است تا بتوانند با معرفت كامل به انديشههاى آسمانى آن آگاه شده و دستوراتش را عمل نمايند.
البته در مرحله اول تبليغ دين و بهرهگيرى از روشهاى صحيح آن به عهده انبياء و امامان معصوم(ع) است امّا در مرحله بعدى اين وظيفه بردوش عالمان و متوليان فرهنگى و تبليغى جامعه قرار گرفته است. همچنانكه اگر در گذشته مبلّغان مخلص و فداكار، بار سنگين پيامرسانى و آگاه نمودن جامعه را عهده دار نمىشدند امروزه41جمعيت كره زمين مسلمان نبودند. بويژه عصرى كه در آن قرار گرفتهايم به عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات معروف شده است، اين وظيفه بر مبلّغان اسلامى از هر زمان ديگر بيشتر و عميقتر مطرح است و آنان طبق دستور قرآن بايد با دقّت لازم به تبليغ حقايق اسلامى بپردازند. خداوند با ابلاغ اين مسؤوليت به مبلّغان اسلامى مىفرمايد: «فلولانفرمن كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدّين ولينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم؛() چرا از هر فرقهاى از اهل ايمان، دستهاى كوچ نمىكنند تا در دين آگاهى پيدا كنند و قوم خود را ـ وقتى به سوى آنان بازگشتند بيم دهند ـ باشد كه آنان از (كيفر الهى) بترسند.» با توجه به ضرورت تبليغ دين و اطلاع رسانى صحيح از منظر قرآن، مبلّغان اسلامى بايد اين رسالت خطير را به انجام رسانند. البته براى توفيق در اين راه اوصاف و ويژگى هايى را بايد در خود بوجود آورند تا رسالت تبليغ مثمرثمر باشد، در اينجا به برخى از ويژگىها و اوصاف ضرورى مبلّغان اسلامى از منظر كلام وحى اشاره مىكنيم.
و2ـ ايمان و آگاهى
مبلّغ موفق كسى است كه علم و آگاهى در مورد موضوع تبليغى خويش داشته و به راه خود ايمان و اعتقاد راسخ داشته باشد زيرا بدون اطلاعات صحيح و اعتقاد جازم چگونه مىتواند ديگران را هدايت كند. قرآن در اين زمينه به بصيرت و آگاهى كامل رسولخدا(ص) اولين مبلّغ و منادى اسلام اشاره كرده و مىفرمايد: «قل هذه سبيلى ادعوا الى اللّه على بصيرةٍ انا و من اتبعنى؛() اى رسول ما! بگو اين است راه من! كه با آگاهى و بصيرت كامل، خود و پيروانم را به سوى خدا دعوت مىكنم.» مبلغ اسلامى علاوه بر دارا بودن اطلاعات لازم
بايد همواره به علم و آگاهى خود بيفزايد و همانند رسول خدا(ص) دعا كند كه: «رب زدنى علماً؛() پروردگارا بر دانشم بيفزاى».
قرآن در مورد اعتقاد راسخ و يقين كامل مبلغان اسلامى مىفرمايد: «يؤمنون باللّه و اليوم الآخر و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يسارعون فى الخيرات و اولئك من الصالحين؛() آنان به خداو روز قيامت ايمان راسخ دارند و به كارهاى نيك دعوت كرده و از كارهاى ناپسند باز ميدارند و خود نيز عملاً به سوى نيكىها مىشتابند و آنان از انسانهاى صالح و شايستگانند.»
از آيات فوق استفاده مىشود كه علم و دانش و اعتقاد و يقين از ضرورىترين اوصاف يك مبلّغ است. همچنين عمل به گفتهها، شتاب در نيكىها و صالح و شايسته بودن در ميان مردم نيز از ديگر اوصاف مبلّغان مىباشد.
و4 و5 ـ صبر، قاطعيت و استوارى
از منظر قرآن اراده و صلابت و قاطعيت در اجراى فرمان الهى و صبر بر مشكلات و
گرفتاريها لازمه وجودى يك مبلّغ دينى است چرا كه نداشتن روحيه قوى كه ريشه در ايمان و اعتقادات او دارد موجب مىشود وى در مقابل موانع و مشكلات راه، به زانو درآمده و خسته و شكسته و دلسرد گردد. به همين جهت قرآن حضرت ابراهيم را به عنوان الگوى مبلّغان راه توحيد مطرح كرده و از زبان او مىفرمايد: «تاللّه لاكيدنّ اصنامكم؛() به خدا سوگند! حتماً طرح شكستن بتهايتان را خواهم ريخت (و آنان را نابود خواهم كرد).
مبلّغ متعهد در راه انجام وظيفه تبليغى خود نااميد و مأيوس نمىشود، او خود را در پناه قدرتى لايزال مىبيند كه به هر چيزى قادر و توانا، عليم و سميع است. به اين جهت با ارادهاى پولادين و گامهاى استوار در راه تبليغ دين حركت مىكند، سخن او، رفتار او، تصميمات و طرحهاى او همه و همه با اقتدار و عزّت كامل صورت مىگيرد زيرا او همواره خود را مخاطب اين آيه ميداند: «ولايحزنك قولهم انّ العزّة للّه جميعاً؛() سخنان آنان (مخالفين) تو را محزون و
غمگين نسازد زيرا عزّت و عظمت همه از آن خداست.»
يك مبلّغ اسلامى قاطعيت، اميدوارى و صبر و تحمّل را از رسول گرامى اسلام آموخته و به مرحله اجرا مىگذارد و اين آيه را نصب العين خود قرار ميدهد كه: «فاصبركما صبر اولواالعزم من الرسل؛() همان گونه كه پيامبران اولوالعزم صبر كردهاند تو هم صبر كن!»
و 7 و 8 ـ دلسوزى، مهرورزى و حسن خلق
همچنانكه حافظ گفته: حسن خلق و اخلاق پسنديده از مطمئنترين راه كارهاى جذب و هدايت بشمار ميرود:
به حسن خلق توان كرد صيد اهل نظر به دام و دانه بگيرند مرغ دانا را
قرآن مهمترين راز توفيق پيامبر اسلام(ص) را در امر تبليغ دين، مهرورزى و حسن خلق آن حضرت ميداند و مىفرمايد: «فبما رحمة من اللّه لنت لهم و لو كنت فظّاً غليظ القلب لانفضّوا من حولك؛() به جهت رحمت خداوند با مردم مهربان و نرمخو شدى و اگر تند خو و سخت دل بودى قطعاً از اطراف تو پراكنده مىشدند.»
حسن خلق و نرمخويى پيامبر، يارانش را چنان شيفته خود كرده بود كه با تمام وجود به او عشق ميورزيدند و دشمنان قسم خوردهاش نيز در اثر اين خصلت والاى انسانى تبديل به دوستان فداكار مىشدند. در سوره توبه با اشاره به مهربانى، دلسوزى و مردمدارى پيامبراكرم(ص) مىفرمايد: «لقد جاءكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص علكيم بالمؤمنين رؤف رحيم؛() براى شما پيامبرى از جنس خودتان آمد كه بر او دشوار است كه شما در رنج و زحمت بيفتيد. به هدايت شما حريص و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است.»
آرى، مهربانى، شفقت و ابراز محبت در عرصه تبليغ در جذب دلها، اثرى ماندگار، عميق و ريشه دار دارد، مولوى مىگويد:
از محبت خارها گل مىشود از محبت سركهها مل مىشود
از محبت نار نورى مىشود از محبت ديو حورى مىشود
از محبت مرده زنده مىكنند از محبت شاه بنده مىكنند
و 10 ـ آمر به معروف و ناهى از منكر
خداوند متعال مبلّغان دينى را در رديف آمران به معروف و ناهيان از منكر قلمداد كرده و يكى از وظائف آنان را عمل به اين دو اصل حياتى اعلام مىكند چرا كه امر به معروف و نهى از منكر از مهمترين ابعاد تبليغ دينى از منظر قرآن است.()
خداوند متعال اين وظيفه مبلّغان مسلمان را اينگونه يادآور مىشود: «ولتكن منكم امّة يدعون الى الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم الفلحون؛() و بايد از ميان شما، گروهى (مردم را) به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى باز دارند و آنان همان رستگارانند.»
البته در اجراى اين دو اصل توسط مبلّغان اسلامى ترديد نيست آنچه مسلّم است اخلاص و عامل بودن به گفتههاى خويش است.
براى توضيح اين سخن و درجه اثرگذارى امر تبليغ در وادى امر به معروف و نهى از منكر، به سخنى از استاد شهيد مطهرى اشاره مىكنيم، ايشان مىنويسد: از شرائط مفيد بودن امر به معروف و نهى از منكر اين است كه اصالت داشته باشد يعنى تابع هيچ جريان ديگر نباشد، بايد منبع جريانها باشد نه تابع از جريانها، نبايد تابع شخص يا صنف يا يك جريان خاص سياسى بوده باشد، نبايد تابع و در خدمت شخص باشد و لو يك شخصيت روحانى، نبايد در خدمت صنف و حزب باشد فرق است ميان اينكه روحانيون( و مبلّغان مذهبى) در خدمت دين باشند و يا دين و اصول مقدّس دين مثل امر به معروف در خدمت آنها باشد. هرگاه واقعاً روحانيون و مؤمنين در خدمت دين قرار گرفتند آن وقت سرافرازى دين است ولى هر وقت دين در خدمت عمّامه به سر و عرقچين به سر قرار گرفت آن وقت منتهاى بدبختى، ذلّت و بيچارگى دين است. پس بايد خود را براى دين خالص كرد و دين را هدف نهايى قرار
داد نه اينكه دين را براى هدف ديگر ولو به قصد قربت خواست.()
و 12ـ توجه به عقلانيت و فطرت انسان
از خطرناكترين آفات تبليغ دينى مقابل قرار دادن برنامههاى دين با فطرت و عقل و خواستههاى معقول افراد است. چرا كه دين اسلام بر اساس فطرت بشر و عقل سالم انسانهاست همانگونه كه قرآن با اشاره به اين نكته مىفرمايد: «فاقم وجهك للدّين حنيفاً فطرت اللّه التى فطر النّاس عليها لاتبديل لخلق اللّه ذلك الدين القيّم و لكنّ اكثر الناس لايعلمون؛() پس روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند انسانها را بر طبق آن آفريده و دگرگونى در آفرينش الهى نيست اين است آيين استوار ولى اكثر مردم نميدانند.»
اگر مبلّغان دينى به طور ناخودآگاه و از روى عدم اطلاع دستورات و برنامههاى دينى را در مقابل دستورات عقل و خواستههاى فطرى بشر قرار دهند و مخاطبين آنان چنين برداشت كنند كه دين و فطرت و معنويت و عقل با هم سازگارى ندارد به طور طبيعى از آن فاصله مىگيرند و نه تنها به سوى اهداف مبلّغ گرايش پيدا نمىكنند بلكه ممكن است براى هميشه از دين و مبلّغان دينى گريزان شوند.
استاد شهيد مطهرى مىنويسد: «يكى از مختصات دين اسلام اين است كه همه تمايلات فطرى انسان را در نظر گرفته، معنى فطرى بودن قوانين اسلامى هماهنگى آن قوانين و عدم ضديت آنهابا فطريات بشر است. يعنى اسلام گذشته از اينكه از نظر ايمان و پرستش خدا، پرورش دهنده يك احساس فطرى است، از نظر قوانين و مقررات نيز با فطرت و طبيعت و احتياجات واقعى بشر هماهنگ است. بعضى از مقدّس مآبان و مدعيان تبليغ دين به نام دين با همه چيز به جنگ بر مىخيزند، شعارشان اين است: اگر مىخواهى دين داشته باشى به همه چيز پشت پابزن، گرد مال و ثروت نگرد، ترك حِشمَت و مقام كن، زن و فرزند را رها كن، از علم بگريز كه حجاب اكبر است و مايه گمراهى است، شاد
مباش و شادى نكن، از خلق بگريز و به انزوا پناه ببر، بنابراين اگر كسى بخواهد به غريزه دينى خود پاسخ مثبت دهد بايد با همه چيز در حال جنگ باشد. بديهى است وقتى كه مفهوم زهد، ترك وسائل معاش و ترك موقعيت اجتماعى و انزوا و اعراض از انسانهاى ديگر باشد، وقتى كه غريزه جنسى پليد شناخته شود و منزهترين افراد كسى باشد كه در همه عمرمجرد زيسته است، وقتى كه علم دشمن دين معرفى مىشود مسلماً مردم به دين بدبين خواهند شد.
بنابراين مبلّغان دينى وظيفه دارند موضوعات و برنامههاى دينى را با عقل و فطريات مردم هماهنگ سازند، در اصلاح محيط بكوشند و هرگز به نام دين با فطريات مردم مبارزه نكنند، در آن صورت تبليغات دينى مؤثر واقع شده و تمام اقشار جامعه به سوى دين خواهند آمد. توجه نكردن به اين آفت مهم تبليغ، امروز برخى از جوانان را دين گريز كرده است و پرسشهاى زيادير را در ذهن افراد به وجود آورده است. اميدواريم بزرگانى كه در رأس امور تبليغ دين قرار دارند و تصميمات آنان تأثير بسزايى در اعتقادات و باورها و عملكرد دينى مردم دارد بتوانند مردم مسلمان را طورى راهنمايى كنند كه آنان اين پيغام قرآنى را كه دين و فطرت و عقل با هم سازگارند، مكمّل همديگرند، دريابند و خرافات را از حقيقت و علم را از جهل تشخيص دهند.
در اينجا به عنوان حسن ختام خاطرهاى را در همين رابطه از مبلّغ موفق جهان اسلام حضرت حجةالاسلام و المسلمين آقاى فلسفى(ره) نقل مىكنيم:
اولين بار كه بلندگو به بازار آمد و به مسجد راه يافت افراد مقدّس مآب و خشكه مقدّس از آوردن آن به مسجد وحشت داشتند.آقاى فلسفى براى اولين بار در مسجد سيد عزيزاللّه در بازار تهران با بلندگو
سخنرانى كرد ولى برخى افراد كوتاه بين و تنگ نظر به شدت اعتراض كرده و آقاى فلسفى را به باد انتقاد گرفتند ايشان مىگويد: يك شب مجلس عروسى پسر يكى از محترمين بود، در آن مجلس علما، ائمه جماعات و متدينن و ساير اصناف مردم حضور داشتند، يكى از افراد مقدّس مآب از پايين مجلس با صداى بلند گفت:آقاى فلسفى خيلى حرفهاى خوبى ميزنيد امّا متأسفم كه اين مزمار (نوعى ابزار موسيقى) را به مسجد آورديد چرا با مزمار حرف ميزنيد، عيب شما اين است.
آن موقع بلندگو تازه به مسجد و محافل آمده بود و علما از ترس برخى افراد تنگ نظر نمىتوانستند از آن استفاده كنند من بعد از شنيدن سخن آن آقا به مسؤول پذيرايى گفتم: اين بشقاب گز را ببريد خدمت آن آقاى مقدّس مآب. تا قدرى ميل كند. آن آقاى مقدّس گفت:نه آقا من دندانم عاريه است گز لاى دندانم ميرود و اذيتم مىكند و نمىتوانم غذا بخورم. گفتم: چرا دندان عاريهاى گذاشتهاى؟ گفت: براى اينكه دندان ندارم مىخواهم راحت غذا بخورم. گفتم: چرا عينك زدهايد، گفت: بدون عينك نمىتوانم دور را ببينم! در اين موقع من تند شدم و گفتم: شما دندان نداشتى دندان عاريهاى گذاشتى كه بتوانى غذا بخورى نمىتونستى دور را ببينى عينك زدى تا دور را راحت ببينى اين كار شما حلال است اما من كه صدايم به آخر مجلس نميرسد و ميكروفن آوردهام كه صدايم راحت به مردم برسد كار حرام كردهام؟()
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. سوره عنكبوت، آيه .18
. سوره توبه، آيه .122
. سوره يوسف، آيه .108
. سوره آل عمران، آيه .114
. سوره طه، آيه .114
. سوره انبياء، آيه .57
. سوره يونس، آيه .65
. سوره احقاف، آيه .35
. سوره آل عمران، آيه .159
. سوره توبه، آيه .128
. سوره آل عمران، آيه .104
. دست نوشتهاى از استاد مطهرى، افق حوزه، ش 107، ص6.
. سوره روم، آيه .30
. امدادهاى غيبى، ص .50
. خاطرات و خطرات، على اكبر نيكزاد، سازمان تبليغات اسلامى، ص .40