اخلاق در اسلام قسمت بیست و هفتم

آیت الله مشکینی
متصدیان تعلیم و تربیت بشر
والاترین مربیان بشر سلسله پیامبر ان حق اند. آن ها در تمام خصال تربیت و فضائل انسانی، اسوه و الگو و نمونه اند و افرادی که باید بشرها در همه جنبه های انسانی و کمالات روحی وآداب و روسوم و رفتار و کردار خویش بدان ها رجوع کنند و از آن ها فرا بگیرند و دنباله رو آنان باشند، فقط این دسته هستند وغیر این ها هر انسان متخصص و فوق العاده و نابغه ای، انسان یک بعدی و محدود و آسیب پذیر و غیر قابل اعتماد در اغلب ابعادشان می باشد.
در گذشته معروض افتاد که: اینان استادان حقیقی و معلمان بی نقص بشرند و از جهات مختلف و ابعادی که آن ها واجدند بر ما یعنی بر جامعه بشریت است که فضائل روحی و روش تکامل و خودسازی و تربیت و آموزش و انسان سازی و جامعه پروری را فرا گیریم چه آن که اعزام این طائفه عظیم جز به منظور تعالی و تکمیل ساکنان عالم ناسوت نبوده و نیست.
علاوه بر آن چه قبلا نگارش یافت یکی دیگر از اوصاف کمال این معلمان آن که تعلیم و تربیتشان توأم با کمال مهربانی و رأفت و عطوفت و علو روح و گذشت از همه اسائه ادب ها و حقوق شخصی خودشان می باشد. انصاف مطلب آن که در این باره هر چه انسان بیشتر تأمل می کند و از کردار آنان آگاه تر می شود، تعجب و تحیرش بیشتر و عظمت روح آنان روشن تر و این که انسان کامل چیست و چگونه باید باشد برای متأمل واضح تر می گردد.
این جا است که هر انسانی خود را در مقابل دریائی از شکوه و جلال و کوهی از عظمت و بلندی و آسمانی از وقار و اخلاق می بیند، و به حقیقت روشن می شود که نسل بشری پس از گذشت زمانی در حدود هفت هزار سال از تولدش باید با اعتراف به کودکی خویش در کلاس اول انسانیت در برابر این معلمان معنویت و عرفان و ابعاد غیر متناهی صفات انسانی و الهی آنان خاضع شود و از یادش نرود که آن بزرگ حکیم، و متأله عظیم و قدیم، لقمان تمام انسان، و انسان حقیقی مجسم در لقمان به فرزند نسل و نسبی و بلکه به فرزند هر نسل نسبی چنین می گفت:
«فرزندم در مقابل این معلمان برای تکامل برخیز و برای تعلیم بنشین و آن چنان نزدیک شود که زانویت مزاحم زانویشان و گوشت آماده بیانشان و قلبت مهیای تعالیمشان و روانت همراه پروازشان و مرغجانت قرین اشیانشان گردد.» و اگر چنین باشیم ـ و نه موقت بلکه دائم و پیوسته ـ آن گاه میسور است که حظی از اوج کمالات آن ها را در یابیم.
از سخن تا حدی به دور افتادم. آن ها در مرحله تربیت، تعالیمشان توأم با رحمت بود و به راستی و نه به ظاهر آن ها بشر را فرزندان خویش می دیدند و روح آموزش و تعلیم و تدریسشان، مهر و عنایت بود.
من اولاً به خود تلقین می کنم و سپس به همه کسانی که در معرض این هستند که فردی و یا افرادی را زیر نظر بگیرند ـ و بسیار اندک اند کسانی که چنین نباشند ـ توصیه می کنیم که در این فضیلت دقت کنند و این رویه را درباره فرزندان جسمی و روحی و قانونی و حقوقی و بلکه همه دوستان خویش مرعی دارند. و بی تردید نتیجه مطلوبی به سرعت خواهند گرفت.
در جلد ۱۱ بحار الانوار چاپ کمپانی ص ۱۱۴ محمد بن شحام که مردی از اهل کوفه بوده و برای تشرف به حریم کعبه معبود، راهی مکه بوده می گوید: در مدینه امام صادق ع مرا در حال نماز دیدند، پس از نماز مرا به حضورشان خواندند. اهل کجائی؟ من از دوستان و موالیان شما خانواده ام. از کدامین دوستان ما؟ از اهل کوفه. در آن شهر چه کسی از یاران ما را می شناسی؟ بشیر نبال و خاندان او را، رفتار آن ها با تو چگونه است؟ بسیار خوب است وجداً مورد عنایت آن ها هستم. فرمود: آری آن کس بهترین مسلمان ها است که رسیدگی و کمک و سودش به مسلمین بیشتر باشد. ای محمد! به خدا سوگند تا حال چنین اتفاقی برایم نیفتاده شبی را صبح کنم که حق انسانی در اموال من بوده و من پرداخت نکرده باشم. محمد! چه اندازه خرج سفر همراه داری؟ دویست درهم. بیاور ببینم، پول ها را در برابر آن حضرت نهادم، مقدار سی درهم نقره و دو دینار طلا بر روی آن ها گذاشت، محمد امشب شام را نزد من باش، من آن شب را در حضور حضرتش گذراندم از فردا یک روز به حضورشان نرفتم کسی را دنبالم فرستاد و احضارم فرمود. محمد! چرا دیروز پیش من نیامدی، بر من ترحم کردی؟ کسی از ناحیه آن جناب نیامد و به من چیزی نگفت. محمد من هر روز تا مدتی که در این شهر هستی فرستاده خودم به سوی تو هستم، محمد چه عذائی را دوست داری؟ شیر را! آن حضرت برای من گوسفندی شیر ده بخرید عرضه داشتم: دعائی برای من تعلیم فرما. فرمود: «یا من ارجوه لکل خیر و آمن سخطه عند کل شر…» دعا را تا آخر بیان فرمود و جمله آخر وی این بود که: خداوندا! موی سپیدم را بر آتش جهنم حرام کن. آن حضرت پس از دعا ریش مبارک را به دست خویش بگرفت و آن چنان گریست که همه کف و دستش از اشک چشمش پر گردید:
حال در ضمن اینکه عواطف بی پایان این رهبر بزرگ عالم تشیع نسبت به یک شاگرد ناشناسش روشن می شود. فهرست دروس آن حضرت در مدت چند جلسه به قرار زیر است:
۱- جذب شاگرد با اندک تناسبی که احتمال لیاقت و رشد در چهره وی مشاهده شود و این روش پی ریزی برنامه سواد آموزی را با طرزی عجیب تعلیم می کند.
۲- جستجو از روابط یاران و دوستان و ابلاغ این هدف که انسان های کامل و هم کیشان یک مکتب باید پیوسته از حال یکدیگر مطلع باشند و پرس و جو کنند و این برنامه در مکتب انبیاء از اهم مطالبی است که آیات و اخبار متواتر گویای لزوم و مؤکد مواظبت آن است.
۳- رسیدگی و یاری انسان ها به وضع همدیگر و رساندن سود و اعانت کامل که فرمود: «خیر المسلمین من وصل و اعان و نفع». امتیاز هر فردی از افراد مسلمین را بدان تشخیص ده که صله و یاری و نفعش به مسلمان ها بیشتر باشد که امام فرمود: «المؤمن قلیل المؤته کثیر المعونه» مومن درباره مصارف داخلی خویش ساده و کم خرج تر و اعانت و خیراتش وسیع و بیشتر باشد.
۴- تاکید شدید و توصیه اکید در پرداخت حقوق دیگران به طوری که حتی المقدور یک شب هم سر بر بالش نگذارد در حالی که حقی از حقوق مردم بر عهده او باشد چه آن که ممکن است در فردای آن شب توفیق بر انجام آن وظیفه نیابد و چه بسیارند آنان که روز را شب نکردند و آنان که شب را به روز نرساندند و از آنان بیشتر کسانی که نه به این نکته توجه دارند و نه بر آن اهمیت قائلند آری آن حضرت فرمود: «ما بتّ لیله قط و الله و فی مالی حق یسألنیه» به الله سوگند شبی بر من نگذشت که در حال مسئولیت از حق کسی باشم، (ضمناً تذکر دهم حداقل باید بدهی کسی که مطالبه می کند و شما قدرت پرداخت آن را دارید تاخیر نیندازید چه آن که هر شخص در مدتی که حق طلبکار را نپرداخته در نفرین فرشتگان خداوند است.)
۵- پرسش و تفحص از وضع مالی هم کیشان در صورتی که احتمال می دهد او در تنگی زندگی قرار دارد و عفت اخلاقی اش اجازه اظهار حال نمی دهد به ویژه از مسافران که این طائفه بالخصوص در آیات قرآنی مورد اهمیت قرار گرفته و حتی حقوق و مالیاتی در اسلام برای تامین حال مسافرانی که دستشان از اموال خویش کوتاه شده است تعیین گردیده.
۶- حتی المقدور هر انسانی باید خانه خود را به وسیله پذیرائی دوستان و میهمانان و خاصه کسانی که از وطن و زندگی خود دوراند مزین و پر برکت سازد و از آوردن مهمان و نوزاش وی مضایقه نورزد. و اسلام در این قسمت سخن به طرز اوفی گفته و مسلمین را به این نحوه مساوات و مواسات و معاونت دعوت فرموده و ترغیب و تشویقی که در این مکتب راجع به این موضوع انجام یافته در هیچ مکتب و مذهب و ملتی دیده نشده است و امروز در دنیا بین ملل مختلف جهان مسلمین را به مهمان دوستی معرفی می کنند. و کیفیت پذیرائی علی «علیه السلام» را از مهمانان خویش در وقایع مختلف و روایت زیاد شگفت انگیز است.
۷- ملاقات دوستان باید بدون بهره برداری علمی و خالی از دانش و معارف نباشد و دعائی که راوی حدیث فوق فرا گرفت، نتیجه یک ملاقات و سئوال است که تا امروز از آن بهره برداری می شود و اصولا اسلام به همه پیروانش توصیه می کند که هماره و در هر حال و در هر مکان و زمان باید طرح صحبتش از علم و دانش و لو به مقدار ضروری انجام گیرد و هیچ مجلس و محفلی خایلی از افاده و استفاده نشود چه مسائل عقیدتی و اخلاقی باشد و چه مسائلی اجتماعی و اقتصادی، چه راجع به حل مشکلی از مسائل مذهبی باشد، و چه راجع به گشودن گرهی از امور دنیوی، شما می بینید آن شاگرد پیرو مکتب اسلام در گیر و دار جنگ از علی علیه السلام مسئله قضا و قدر و جبر و تفویض می رسد و آن شاگرد دیگر این مکتب از امام حسن ع در حالت احتضارش موعظه و تبلیغ احکام می طلبد و آن راد مرد بزرگ اسلام و اولین شهید محراب در لحظات آخر عمرش علوم و معارفی را به عنوان وصیت القاء می نماید. و بالجمله جلسه افرادی که خالی از بهره معنوی باشد شبیه مجامع حیوانی و مجلس انسی که در آن سخن از معارف و دانش به میان آید از جلسات فرشتگان محسوب می گردد.
۸- باید انسان طالب کمال پیوسته ابزار و وسائل نوشتن و یادداشت ماطلب را همراه داشته باشد و هر سخن و کلامی که شامل فن و دانشی باشد این یادداشت کند، چه آن که هر دانش به مثابه پرنده زیبائی وحشی است اگر در قفس کتابت قرار نگیرد از کف فکرت انسان خواهد رفت. از محقق نابغه سشیخ محمد حسین اصفهانی نقل شده که می گفته: در برخی از شب ها که چراغ را خاموش کرده و در رختخواب می آرمیدم ناگهان نکته ای در رابطه با مطالب درسی مورد مطالعه به خاطرم می رسید از جا بر می خواستم و چراغ را ـ که شما می دانید در آن زمان چراغ ها چگونه بود و روشن نمودن آن ها چطور ـ روشن می کردم و آن را یادداشت می کردم.
۹- آخرین ملاقات و وداع دوستان باید با یاد حق و دعا و توصیه به تقوی و رعایت اصول اسلامی و انسانی باشد.
و بالجمله معلمان دلسوز بشر که روش درسشان و چگونگی تعلیم و تربیتشان و روح پر از ایمان و مملو از عظمت و صفایشان و قلب آکنده از مهر و محبت و انسان دوستی و انسان پروریشان و خضوع و تواضع و فروتنی در پیشگاه خالق و امتشان و سخنان ساده و پر محتوی و ارزنده و روان پرورشان و بالاخره همه حرکتت وجودشان آن چنان بودکه از خودشان رسیده است «الی الله تدعون وعلی تدلون» تعلیمشان توحید است و رهنمودشان حق «من اتاکم نجی و من لم یأتکم هلک» پیروانشان بی تردید ناجی و کامیاب و دور از راهشان بی شک منحرف و نابود.
در خاتمه عرایضهم لازم می دانم به همه برادران و خواهران توصیه کنم که همت والای خود را در این مصروف دارند، راه این هادیان راستین حق را خوب دریابند و نیکو پیروی کنند و اگر امروز دستشان به دامنم آن ها نمی رسد باید بی تردید به سراغ کسانی که در این طریق تخصص دارند یعنی روحانیت آگاه و بیدار و بی هوا و پیرو خالص راه آن ها بروند و بدانند که جز این راهی در طریق تحصیل رضای خداوند و رسیدن به هدف انسانیت و یافتن مقام والای خلیفه اللهی نخواهند یافت.
پروردگارا! تو خود ما را در این جهان آوردی و بار سنگین تکلیف و معرفت را بر دوش ما نهادی و ما را به پیروی از هادیان راهت و سفرای درگاهت فرمان دادی و پاداشی بس فراوان برای انجام این امر خطیر مقرر داشتی، اینک ما با بینش و بصیرت و حس تکلیف و مسئولیت در این راه قدم نهاده ایم بذات اقدست توکل می کنیم و از عنایت خاصت که شامل هر جوینده ای است استمداد می طلبیم. ما را آن کن که باید باشیم و آن بخش که به صالحان بخشیدی و آن جا بر که دوستانت را خواهی برد و از زلات و لغزش هایمان در گذر که خود میدانی طبیعت سرکش هر انسانی خالی از خطا نبوده و نخواهد بود. سلام بر بندگان صالح خداوند.
ادامه دارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *