اخلاق در اسلام قسمت بیست و ششم

آیت الله مشکینی
متصدیان تعلیم و تربیت بشر
بسم الله الرحمن الرحیم
سخن از گروه سوم معلمین بشر یعنی سلسله پیامبران الهی بود که از طرف حضرت حق به عنوان تعلیم و تربیت جوامع انسانی تعیین شده اند. آنان شریف ترین مخلوق عالم وجود و بدون استثنا بهترین و پاکترین و مقدس ترین موجود جهان هستی حتی فرشتگان مقرب درگاه حق می باشند و اگر سخنی و صحبتی در علم کلام راجع به افضلیت انسان از فرشته و یا عکس آن به میان آمده باشد مربوط به شاگردان کلاس این گروه یعنی انسان ها ی عادی و غیر انبیا است و گرنه آنان بی تردید از همه فرشتگان افضل و مقرب تر در نزد حق تعالی هستند.
این اساتید برجسته دانشگاه عالم انسانیت دارای همه صفات فاضله در بالاترین درجه آن ها و عاری از همه صفات رذیله و نقائص روحی می باشند و انصافا اوج افکار و علو مقام و کمال معنوی و عظمت روحی و شایستگی فطری و اکتسابی آنان به قدری است که صلاحیت آن که معلمان جوامع انسانی و مربیان طائفه بشری باشند، را دارند.
در این مقام به برخی از مطالب که در آیات و اخبار در رابطه با مقام آنان آمده، اشاره می کنیم تا علاوه بر آن که لازم است در مقام شناخت آنان به این مطالب توجه کرد، الگو و ملاک باشد برای همه کسانی که متکفل تعلیم و تربیت در جامعه خویش می باشند و آرزو داریم توفیق آن را در یابیم، خود را به آنان در اتصاف به این مطالب نزدیک سازیم چه آن که قرب به آن ها میزان قرب حق تعالی و دوری از آن ها ملاک دوری از الله است.
یک ـ یکی از طرق تحصیل و قبول شدن در کلاس این معلمان آن که باید همه شاگردان به ارتباط این دسته با خدای تعالی به وسیله وحی آسمانی و القائات غیبی و فرا گرفتن علم و دانش از مبدأ اول و خلاصه به نبوت آن ها باور کرده و معتقد باشند و نیز باید به عدالت و عصمت و قداست روح آنان اذعان نمایند. و اگر اعتقاد فوق در محصلین این مدرسه نباشد، مورد پذیرش نخواهند بود گر چه تمام مطالب استاد را دریابند و به رموز مسائل و محتوای دروس و کنه تعلیمات آن ها آشنا گردند. و حتی اگر در مرحله عمل نیز کارهای نیک و شایسته از آن ها صادر شود که مع ذلک مصداق آیات زیر خواهند بود: «حبطت اعمالهم» و اعمالهم کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف و «کسر بقیعه یحسبه الظمان ماء حتی اذا جاءه لم یجده شیئا فوجد الله عنده فوفاه حسابه»
همه عمل های خیر آن ها را از درجه اعتبار انداختیم و باطل کردیم و عم لهای خیر آنان همانند خاکستری نرم است در مقابل بادی شدید در روزی که وزش باد بسیار سخت باشد و همه کردارشان چون سراب است که از دور اشعه آفتاب آن را در چشم انداز انسان آب نشان می دهد و چون به نزدیک برسد چیزی نمی بیند.
و بالجمله در این کلاس مسلمان می پذیرند نه اسلام شناس!
این خصییصه یعنی مشروط بودن پذیرش شاگرد در مکتب انبیا به اعتقاد و ایمان و حسن اذعان او مخصوص گروه انبیا و تلامذه و شاگردان آن ها است و در کلاس های آموزشی و دانشگاه های دیروز و امروز جهان پیدا نمی شود.
این مساله در حوزه های علمی اسلامی و دروس دینی کاملا مورد دقت است و شاگردان این حوزه ها خود را موظف می بینند در نزد استادی که او را به قداست می شناسند درس بخوانند و علوم و معارف اسلامی از دانشمند با تقوی و مؤمن و عامل به دانش خویش فرا گیرند.
اینجانب از دانشگاه های اسلامی کشورهای دیگر اطلاع دقیقی ندارم و جز نوشته هائی از حالات آن ها ندیده ام لیکن از حوزه های اسلامی تشیع مطلعم و از نزدیک لمس کرده ام که اینان طبق منظور اصلی خداوند درباره اساتید عالم انسانیت و محصلین این کلاس عمل می کنند و دریافته اند که روش تحصیل و شرایط ملحوظه در استاد و شاگرد چگونه باید باشد. اینان بدان منظور که ایمان و اعتقاد خود را درباره استاد حفظ کنند و ضمنا سخنان و دروس القائی آن ها در دلشان جا پیدا کند استادی را می پذیرند که علاوه بر دانش و علم، عدالت و تقوی داشته باشد و گویا عدالت او را شرط فهمیدن خویش می دانند، گرچه در واقع علم غیر از عمل است و گفتار استاد غیر از کردار وی. اینان چنین می پندارند و چنین نیز هست علمی که از فیلتر زبان و قلم استاد می گذرد و از کانال گوش و چشم شاگرد به منزلگه مغز او وارد می شود (همانند آبی که از خلال سنگ ها و معدن ها عبور کند و موادی از کانها در وی محلول شود) از عقاید و اخلاق و آثار روش استاد در آن جذب می گردد و در روان متعلم اثر می گذارد، و این مطالب را چشمان بینای روح و روان های آگاه روشنان درک می کنند.
و چنان چه گهگاهی طلاب حوزه علمیه دینی مجبور باشند از استادی بی تقوی، دانش جویند آن را با کمال احتیاط فرا می گیرند و در لابراتوار مغز خویش تصفیه نموده و تنها دانش مربوطه را استنتاج کرده، خلیط و مزیج آن را رد می کنند و درست همانند آن که دری را در لجن زاری بیابند آن را بر می دارند لکن می شورند و در کیسه می نهند و روایت مشهور را «الحکمه ضاله المومن اینما وجدها اخذها» دانش و سخن حکیمانه گمشده انسان مؤمن است که در هر جا بیابد بر گیرد، به همین معنی حمل می کنند و بالجمله در مکتب انبیا استادی، مقام شامخ و تعلیم و تربیت، شغلی پر ارج و فرا گرفتن دانش دارای امتیازات و شرایط است.
و حتی در این کلاس اعتقاد و ایمان به یک استاد و اعتراف و اذعان تنها به معلم آن کلاس نیز کافی نیست و می باید به همه سلسله این گروه از ابتداء تا نهایت معتقد شد چه آن که همه از سوی یک مبدأ مأمور، و به ابلاغ یک هدف موظف، و به اجتماع در یک محیط بررسی نتایج دعوت، و بالاخره برای برخورداری از پاداش تحصیل و تربیت در یک محیط حاضر خواهند بود. خداوند می فرماید: «و المؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله لا نفرق بین احد من رسله» (۲۸۵ بقره) همه مؤمنان، به خدا و فرشتگان و کتاب های آسمانی و به پیامبران او گرویده اند. زبان حال و قال آن ها، اینکه ما میان پیامبران الهی در اعتقاد و ایمان و اطاعت و انقیاد فرق و امتیازی قائل نیستیم.
تبلیغ با بیانی ساده و روشن
دو: سلسله عظیم انبیاء در مراحل تعلیماتی عنایت داشتند با همه اقشار مستمعان و تلامذه درس و افراد حوزه تبلیغی خود با بیانی ساده و روشن و گفتاری صریح و متقن و مطالبی در خور ادراک و متناسب با استعداد آن ها سخن بگویند و بدین جهت بود که گفتارشان سرعت اثری چون برق و روشنی قلبی همانند نور و جاذبه روحی همانند کهربا داشت و گویا بی اختیار شنوندگان را به سوی خویش می ربود و تحت تأثیر قرار می داد که حضرت نوح می گوید: «و انی کلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فی اذانهم استغشوا ثیابهم و اصروا و استکبروا استکبار» (نوح/ ۷) پروردگارا هر لحظه که خواستم اینان را به سوی غفرانت دعوت کنم انگشتان در گوش کردند و لباس ها بر سر پیچیدند و بر عناد خویش اصرار ورزیدند و از اطاعت تو به شدت سرپیچی کردند. چرا انگشت در گوش و لباس بر دور سر می پیچیدند؟ چون سخنان نوح در گوش هر شنونده ای بی اختیار اثر داشت و این از خصائص یک استاد فهمیده است که مطالب را تنزل داده در خور افکار عموم قرار دهد چنانچه یکی از احتمالات در معنی «نزول قرآن» این است که معارف عالیه آن از عالم بالای علم الهی و مقام والای فهم فرشتگان تنزل یافته تا آن جا که در خور فهم عموم قرار گرفته است.
نبی اکرم اسلام (ص) چنین می فرماید: «انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم» (سفینه عقل) ما طائفه پیامبران مأموریت داریم همه حقایق عالیه دینی و مطالب علوم و معارف را آن چنان تنزل دهیم و به طرزی بیان نمائیم که مطابق افق افکار و در خور خردهای جامعه باشد.
و امام صادق (ع) فرمود: «ما کلم رسول الله العباد بکنه عقله» (سفینه عقل) پیامبر اسلام با احدی از بندگان حق به میزان عقل خود سخن نگفت. یعنی به میزان عقل آنان صحبت کرد تا آن که بفهمند و اذعان نمایند.
کسانی که در مساله آموزش واردند بهتر درک می کنند که یکی از فنون تعلیم و راه صحیح آموزش همین است چه آن که حقایق و دانش ها در مرحله اول از افق فکر جاهل و ناآشنا فراتراست و تنزل دادن و در قالب الفاظ ساده درآوردن و با مغزها آشنا کردن آن ها بسی مشکل و نیازمند اعمال مهارت است. و لذا برای یک دانشمند عالی مقام، نگارش یک کتاب علمی دقیق بسا می شود که از نوشتن کتاب درسی و یا داستان برای کودک آسان تر باشد.
ما همه طلاب محترم و معلمان عزیز را توصیه می کنیم که از مغلق گوئی و ابهام بیان در سخن خیوش بپرهیزند و بکوشند که روشن گو و صریح اللهجه و لطیف البیان باشند تا اسباب زحمت و یا احساسات انحراف و اعوجاج فهم نباشند.
احتراز از لغزش و خطا
سه: یکی از خصایص و یا شرایط تعلیم این سلسله، احتراز و دوری آنان از لغزش و خطا و انحراف و اشتباه است. این مطلب مهمترین صفت و مؤکدترین شرایط و بارزترین خصیصه سلسله انبیاء است. آنان در موضوع دریافت علوم و معارف از مرحله فراگیری تا ابلاغ در چهار بعد مصونیت داشتند.
بعد اول آن که یکایک دانش های مربوط را در آن لحظه که از فرشته وحی فرا می گرفتند نه اشتباه می کردند و نه کج فهمی داشتند و نه کسانی که از قبیل شیاطین و اجنه می توانستند در این مرحله دخالت یا القاء شبهه نمایند.
بعد دوم آن که در مقام حفظ و نگهداری مطالب عارضه ای بر آن ها رخ نمی دهد و فراموش نمی کنند که در نتیجه بد آموزی به بار آید.
ابلاغ و نشر معلومات غیبی
بعد سوم: در مرحله ابلاغ و نشر و رساندن معلومات غیبی به شاگردان عصر خویش و یا همه اعصار دچار خطا و اشتباه نبودند نه عمدا خلاف واقع و دروغ گفته اند و نه اشتباها حکمی را به خطا ابلاغ نموده اند، اینان از بدو عمرشان تا آخرین لحظات زندگی و گفتارشان یک کلمه بر خلاف واقع به زبان نیاورده اند و یک جمله اشتباه نسروده اند. وه چه امر بزرگ و خطیری به ویژه اگر مقایسه با بشرهای رسمی کنیم که فقط دروغ های آنان در طول زندگی یادداشت شود مثنوی هفتاد من کاغذ شود.
بعد چهارم آن که انبیاء در مرحله عمل به گفتار خویش نیز مصون بوده و هیچ گاهی از آن چه گفته اند قدمی بر خلاف بر نداشته اند و بدین جهت ما آنان را معصوم می دانیم و عاری از همه نقائص.
و بالجمله این رویه در این سلسله شریفه به همه معلمان و مربیان بشر چنین تفهیم می کند که باید بکوشند از خطا و انحراف در مرحله فراگیری مطالب و در حفظ آن ها و سپس در ابلاغ و بالاخره در عمل مصون و محفوظ باشند چه آن معلم کلاس اول باشد و چه استاد دانشگاه و چه مدرس حوزه طلاب و چه آیت عظمی و چه گوینده و سخنران و چه نویسنده و صاحب قلم و چه قاضی دادگاه و چه مقنن مجلس شوری و چه دیگران. همه ماها موظفیم طبق قضاوت وجدان و دستور اکید انبیاء همه دانش ها را صحیح فرا بگیریم و خوب حفظ کنیم و درست بیان کنیم و بالاخره دانشمند بی عمل و بی تقوی نباشیم. آری «و لکم فی رسول الله اسوه حسنه».
پیامبران از اشتباه و انحراف مصونند
خداوند درباره اینکه پیامبران و سفیران او که آموزگاران و اسوه عملی برای جامعه هستند باید از خطا و اشتباه و یا نسیان و انحراف محفوظ باشند چنین می فرماید: «فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصداً لیعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بما لدیهم و احصی کل شیء عددا» (۲۸ جن) خدای تعالی برای اعزامی های خویش که به منظور تعلیم جوامع انسانی فرستاده می شوند گروهی از فرشتگان را موکل می سازد که از مقابل رو و پشت سر یعنی از هر طرف او را محافظت کنند ـ تا چنین نباشد که در فراگیری و حضور ذهن و توضیح و بیان مقصود به خطا افتند ـ او چنین مقرر داشته تا معلوم شود اهداف عالیه الهی مو به مو به سمع بشری می رسید و البته او به آن چه در باطن گوینده و شنونده است آن چنان محیط است که همه چیز را تا حدود ذرات اتمی او به شمارش در آورده.
و نیز می فرماید «سنقرئک فلا تنسی» ای پیامبر ما به تو قدرت سخن و گفتار خواهیم داد و تو هیچگاه آنچه را که فرا گرفته باشی فراموش نخواهی کرد.
و بالجمله این خصلت از معلمان جامعه به ما بشرها چنین می آموزد که به حد کامل مواظب خویش باشیم و از راه حق و صراط مستقیم منحرف نگردیم.
پروردگارا افکار ما، اندیشه های ما، اخلاق ما، زبان ها و سخنان ما، حرکت و تکاپوی ما، قلم و نوشتار ما، فرد و جامعه ما، نهضت و قیام ما، فرهنگ و دانش ما، تعلیم و تربیت ما، صلح و جنگ ما، روابط و ضوابط ما، حال و آینده ما، و بالاخره مادیت و معنویت ما و دنیا و آخرت ما را از کژی و انحراف و سقوط و انحطاط و پلیدی و آلودگی و هر عیب و نقص و شقاوت و ذلت رهائی بخش و این دعائی که بر ما آموختی و حداقل روزی ده بار بدان نحوه درخواست را (اهدنا الصراط المستقیم) بر ما واجب نمودی از ماها تقبل فرما. ما را آن چنان کن که رضایت معلمان حقیقی خویش را جلب کنیم تا بتوانیم رضای تو را به دست آوریم. آمین یا رب العالمین.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *