جنگ چرا ؟ و تا كی‌؟

جنگ پديده
ای‌است كه بشر از اولين روزهای زندگی خود با آن آشنا است انگيزه های مختلف در طول
تاريخ سبب بروز جنگ های فردی ، قبيله ای نژادی و مذهبی شده است . بحث ما در اين
مقاله پيرامون انگيزه جنگ در اسلام است تا از اين رهگذر روشن شود كه به چه دليل
بايد به اين جنگ تحميلی كه ملت مسلمان ايران ، ناخواسته گرفتار آن شده است ادامه
داد و تا كی بايد ادامه داد ؟

اسلام
صلح طلب

اسلام همچون
ساير اديان الهی ( كه همه̾ شرايع ، اسلام است ) صلح طلب است نه جنگ افروز. زيرا
اصولا دين چراغ هدايت و راهنمائی بشر و پلكانی است كه انسان به وسيله̾ آن به
عاليترين درجات تكامل خود می رسد . دين ريسمانی است ميان انسان و كمال مطلق .
بنابراين بايد انسان را آزاد بگذارد و او را با راهنمائی دعوت به صلاح وفلاح و
درستكاری و رستگاری بنمايد و لذا همه انبياء ابتدا مأمور به دعوت بودند كه همه
طبقات مردم از فرعون ها تا ضعيفترين افراد جامعه را به سوی‌ سعادت و خداپرستی دعوت
كنند و به مضمون « انّا هديناه السّبيل امّا شاكرا و امّا كفورا » تحقيق و عينيت
بخشند.

و اين اصل
كه در همه شرايع ملاحظه می شود در قرآن به اين بيان آمده است : « لا اكراه في
الدّين قد تبيّن الرشد من الغيّ » اجبار و زورگوئی در دين نيست راه راست و حق از
گمراهی و ضلالت جدا و برای مردم روشن شده است . معنای دقيق آيه بنابراين كه جمله
دوم تعليل برای جمله اول باشد اين است كه هدف دين كه روشن شدن راه حق است اگر حاصل
شد ديگر كار دين تمام است و انسان در پذيرش آن مختار و آزاد می باشد. كسی را نبايد
و نمی توان به زور وادار به پذيرش اعتقادات مذهبی كرد و اعمال نيز پيرو اعتقاد است
. اين است كه انقلاب مذهبی هميشه از مردم بر می خيزد و پس از پذيرش جامعه خود
افراد با فداكاری و پيروی از تعاليم مذهب در مقابل زورگويان قيام می كنند ولی ساير
انقلاب ها بر فرض كه به نفع جامعه باشد ، ابتدا با توسل به زور بر جامعه تحميل می
شود.

دين در سايه صلح و آرامش بهتر می تواند مردم را هدايت و ارشاد كند ولذا
هميشه خواهان صلح است ولی همواره در طول تاريخ زورگويان و سودجويان كه می‌دانند
دين به صلاح ظاهری و منفعت مادی شخص آنها نيست و با افزون طلبی و تجاوز آنها مخالف
است در مقابل پيامبران و اوصيای آنها مقابله می كردند و جلوی پيشرفت دعوت آنها را
می گرفتند ، طبيعی‌ است در اين گونه موارد چاره ای‌ به جز جنگ و از بين بردن متجاوز
و از سر راه برداشتن آنان كه مانع گسترش دعوت انبياء بودند وجود نداشت و در اين
زمينه قرآن اشاره ای به عده ای ‌از پيامبرانی كه جنگ كرده اند فرموده است . به
عنوان نمونه در سوره آل عمران آيه 146 می فرمايد : « ûÉiïr’x.ur
`ÏiB
%cÓÉ<¯R
Ÿ@tG»s%
¼çmyètB
tbq•‹În/͑
׎ÏWx.
$yJsù
(#qãZydur
!$yJÏ9
öNåku5$|¹r&
’Îû
È@‹Î6y™
«!$#
$tBur
(#qàÿãè|Ê
$tBur
(#qçR%s3tGó™$#
3
ª!$#ur
=Ïtä†
tûïΎÉ9»¢Á9$#   »
.

چه بسيارند پيامبرانی كه همراه آنها مردان الهی‌ بسياری پيكار كردند و در
برابر مصائبی كه در راه خدا بر آنان وارد می شد وضعف از خود نشان ندادند و تسليم
نشدند و خداوند پايداران را دوست دارد .

آيه قتال

و روی همين اصل رسول اكرم « صلی الله عليه و‌آله وسلم » در تمام مدتی كه
در مكه بودند دستور صبر به پيروان خود می دادند و پس از آمدن به مدينه نيز مدت ها
مؤمنين را امر به صبر می فرمودند . و درخواست های آنها را در مورد جنگ با مشركان
رد می كردند و می فرمودند به من فرمان جنگ داده نشده است تا اينكه آيه « اذن
للذّين يقاتلون بإنّهم ظلموا … » ( حج 39 ) نازل شد و طبق بسياری از روايات و
اقوال مفسرين اين اولين آيه ای است كه در مورد جنگ نازل شده است و طبق قولی ديگر
اولين آيه در اين مورد آيه :« و قاتلوا في سبيل الله الّذين يقاتلونكم… » (بقره
190 ) بوده است.

انگيزه های جنگ

به هر حال از آيات قرآن چند جهت به عنوان سر تشريع جهاد و  جنگ استفاده می شود.

1-  امتحان
مؤمنين

خداوند در سوره توبه ، آيه 16 می فرمايد : « ôQr&
óOçFö6Å¡ym
br&
(#qä.uŽøIè?
$£Js9ur
ÄNn=÷ètƒ
ª!$#
tûïÏ%©!$#
(#r߉yg»y_
öNä3ZÏB
óOs9ur
(#rä‹Ï‚­Gtƒ
`ÏB
Èbrߊ
«!$#
Ÿwur
¾Ï&Î!qߙu‘
Ÿwur
tûüÏZÏB÷sßJø9$#
Zpyf‹Ï9ur
4
ª!$#ur
7ŽÎ7yz
$yJÎ/
šcqè=yJ÷ès?
»

آيا گمان كرديد كه به حال خود واگذاشته می شويد در حالی كه آزمايش نشده
ايد و آنان كه مجاهدند و به جز خدا و رسول خدا و مؤمنان كسی را مورد اعتماد خويش
قرار نمی دهند، شناخته نشده اند؟! و خداوند از كرده های شما آگاه است . يعی بايد
به وسيله جهاد مردم امتحان شوند تا مشخص شود كه چه كسانی تحمل سختی ها می كنند و
چه كسانی با بيگانگان روابط برقرار می سازند و خود را از رنج ـ به معنای گسترده آن
ـ رها می‌ كنند و جمله آخر آيه برای اين است كه توهّم نشود اين امتحان ها بر علم
خدا چيزی را می افزايد زيرا او به همه اسرار آگاه است بلكه منظور شكوفا شدن
استعداد ها و به فعليّت رسيدن قابليت ها است . و به قول يكی از شهدای عمليات بدر
كه در وصيت نامه خود نوشته بود : « خداوند عاجز نيست كه كافران را نابود سازد ولی
منظور اين است كه ما بر خود پيروز شويم » .

2-   
دفع ظلم و تجاوز

در آيه 39 سوره حج اذن در جهاد چنين تعليل شده
است : « بانهم ظلموا» . يعنی به كسانی كه مورد قتال و پيكار ديگران قرار می گيرند
اجازه جنگ داده شده زيرا به آنان ظلم شده است . بنابراين كبرای‌ اين دليل اين است
كه به هر كس ظلم و تجاوز بشود در دفاع از خود مجاز است . و اين معنی در آيات و
روايات متعددی به آن تصريح شده است .

در آيه ديگر می فرمايد: « فمن اعتدی عليكم
فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدی عليكم » ( بقره 194 ) اگر كسی به شما تجاوز كرد شما
نيز به او تجاوز كنيد به همان نحوی كه او تجاوز كرده است .

و بنابراين تعليل : تا زمانی كه ظلم و متجاوز
به سزای عمل خود نرسيده و آثار ظلم و تجاوز از ميان نرفته جنگ از سوی مظلوم و كسی
كه مورد تجاوز قرار گرفته ادامه خواهد داشت و اين اذن بلكه دستور خداوند است .

3-   
لزوم به پا داشتن
جامعه عدل و احيای احكام الهی

در آيه 40 سوره حج آمده است :« Ÿwöqs9ur
ßìøùyŠ
«!$#
}¨$¨Z9$#
Nåk|Õ÷èt/
<Ù÷èt7Î/
ôMtBÏd‰çl°;
ßìÏBºuq|¹
Óìu‹Î/ur
ÔNºuqn=|¹ur
߉Éf»|¡tBur
㍟2õ‹ãƒ
$pkŽÏù
ãNó™$#
«!$#
#ZŽÏVŸ2
3
ž» اگر خداوند شر بعضی از مردم را به وسيله بعضی ديگر دفع نكند،
صومعه ها ( دير ها) و معابد يهود و نصاری و مساجدی كه نام خدا در آنها برده می شود
ويران خواهد گشت اين آيه در ذيل همان فرمان جنگ كه برای‌ رسول اكرم صلی الله عليه
و آله وسلم صادر شده ، آمده است و اين نتيجه به دست می آيد كه فرمان جنگ برای‌ دفع
شر دشمنان دين كه مانع اقامه̾ نماز و شعائر مذهبی هستند داده شده است . و نظير اين
آيه در سوره بقره آيه 251 به اين لفظ آمده است : « Ÿwöqs9ur
ßìøùyŠ
«!$#
}¨$¨Y9$#
OßgŸÒ÷èt/
<Ù÷èt7Î/
ÏNy‰|¡xÿ©9
Ùßö‘F{$#
£`Å6»s9ur
©!$#
rèŒ
@@ôÒsù
’n?tã
šúüÏJn=»yèø9$#
»

و اگر خداوند شر بعضی از مردم را به وسيله بعضی
ديگر دفع نكند زمين پر از فساد می شود ولی خداوند بر جهانيان فضل و احسان دارد اين
آيه نيز در ذيل آياتی كه متضمن دستان جنگ طالوت با عمالقه و كشتن جالوت به وسيله
حضرت داوود عليه السلام است آمده ، و نشانگر اين جهت است كه جنگ های مذهبی برای
منع فساد و جلوگيری از هر گونه تبهكاری‌انسان است كه به فضل خداوند تشريع شده است
.

جنگ تا رفع فتنه

و بر اين اساس امر به جهاد تا زمان‌ رفع فتنه
باقی است . خداوند در سوره بقره آيه 193 می فرمايد : « و قاتلو هم حتّی لا تكون
فتنة و يكون الدّين لله … » و با آنها پيكار كنيد تا فتنه از ميان برود و دين
حاكم بر جامعه ، دين خدا باشد . در آيه 191 پس از دستور قتل مشركين هر جا كه آنها
را بيابند می فرمايد ‌:‌ » و الفتنة اشدّ من القتل » فتنه از كشتار بدتر است . اين
جمله برای‌ رفع اشكال است كه اگر كسی كشتار مشركين بر او گران آيد در پاسخ چنين
فرموده است كه عملی كه آنان دارند از كشتار بدتر است و آن فتنه است .

فتنه چيست ؟

فتنه به حسب موارد استعمال آن در قرآن و كلمات عرب معانی متعددی دارد و
ظاهرا در اين آيه به معنای فساد در زمين و جلوگيری از حركت انسان در مسير الهی كه
موجب تكامل او است می باشد گرچه در بعضی روايات و اقوال مفسرين آن را در اين آيه
به معنای شرك تفسير كرده اند ولی ظاهرا از باب ذكر مصداق است چون آيه در مورد
مشركين نازل شده ولی مورد مخصص نيست و معنای فتنه اعم است . و در سوره انفال آيه
39 نيز همين جمله با اختلاف مختصری آمده است : « و قاتلوهم حتّی لا تكون فتنة و
يكون الدين كلّه لله …‌» . جمله « و يكون الدين لله » يا « كله لله » كه در اين
دو مورد آمده است می تواند فتنه را تفسير كند و بر اين اساس معنای فتنه همان گمراه
كردن مردم از مسير صحيح الهی است . و در سوره انفال آيه 36 كه سه آيه قبل از اين
است می فرمايد : « انّ الذّين كفروا ينفقون اموالهم ليصدّوا عن سبيل الله … » .
كافران اموال خود را در راه جلوگيری از پيروی راه خدا مصرف می كنند و پس از آن
آنها را تهديد می كند و دعوت به ترك اين اعمال و توبه می فرمايد و سپس مؤمنين را
دستور قتال تا رفع فتنه می دهد و از اين سياق روشن می شود كه مراد از فتنه همان
صدّ عن سبيل الله و جلوگيری از پيمودن مسير الهی است . و شاهد اين معنی آيه 216
سوره بقره است . « y7tRqè=t«ó¡o„
Ç`tã
̍ök¤¶9$#
ÏQ#tysø9$#
5A$tFÏ%
ÏmŠÏù
(
ö@è%
×A$tFÏ%
ÏmŠÏù
׎Î6x.
(
<‰|¹ur
`tã
È@‹Î6y™
«!$#
7øÿà2ur
¾ÏmÎ/
ωÉfó¡yJø9$#ur
ÏQ#tyÛø9$#
ßl#t÷zÎ)ur
¾Ï&Î#÷dr&
çm÷YÏB
çŽt9ø.r&
y‰YÏã
«!$#
4
èpuZ÷GÏÿø9$#ur
çŽt9ò2r&
z`ÏB
È@÷Fs)ø9$#
3
Ÿwur
tbqä9#t“tƒ
öNä3tRqè=ÏG»s)ãƒ
4Ó®Lym
öNä.r–Šãtƒ
`tã
öNà6ÏZƒÏŠ
ÈbÎ)
(#qãè»sÜtGó™$#
4
… » از تو می پرسند ( ای رسول خدا) در مورد جنگ در ماه
حرام ( در پاسخ آنان) بگو جنگ در آن گناهی بزرگ است ولی جلوگيری از راه خدا و كفر
به او و به مسجد الحرام و بيرون كردن اهل حرم از آن در نزد خدا بزرگتر است و ( به
طور عموم ) فتنه از كشتار بزرگتر است و آنان هم چنان با شما خواهند جنگيد تا شما
را از دينتان رو گردان سازند اگر بتوانند …

براستی مضمون همين آيات در اين زمان تكرار شده است و همان گونه كه افرادی
در آن زمان به جنگ های رسول خدا اعتراض های نابه جا داشتند اكنون نيز همان نغمه
های ناموزون برقرار است . همان ايرادها تكرار می شود: جنگ در ماه حرام ! جنگ با
مسلمانان كه در مورد جنگ های اميرالمؤمنين عليه السلام هم گفته می شد ! جنگ در خاك
ديگران! جنگ با اينكه طرف مخاصمه خواهان صلح است ! واز اين قبيل مطالب كه فقط
نتيجه آن خوش خدمتی‌ به دشمن است پاسخ همه آن ها همين است كه در اين آيه آمده :
دشمن می خواهد جلوی پيشرفت دين را بگيرد و اين فتنه است و تا فتنه باقی است جنگ حق
و باطل ادامه داشته باشد تا فتنه و فساد ريشه كن شود و تجاوزگرانه كه مانع حركت
الهی اسلامند تسليم حق شوند .

اگر منظور اين جنگ افروزان جلوگيری از حركت دين نبود . چرا تا كنون چنين
جنگی ميان ايران و عراق بر پا نشد ؟ اكنون برای‌ همه روشن شده است كه تنها هدف حزب
بعث عراق و حاميان آن صدّ عن سبيل الله است و همچنين طبق اين آيه شريفه آنها دست
از اين جنگ برنمی دارند تا ما را از دين خود روگردان سازند و اگر نغمه صلح سر می
دهند برای‌ اين است كه آن هم راهی‌ برای‌ بی اعتبار كردن انقلاب اسلامی‌ و نابود
ساختن ارزش های معنوی آن و نا اميد ساختن طرفداران آن است كه بدين وسيله جلوی اين
حركت الهی‌ را بگيرند، البته آنها چنين می خواهند اگر بتوانند .

استدلال ها‌ی مخالفان جنگ

در اين جا مناسب است برخی استدلال های مغرضان صلح طلب يا نادانان و راحت
طلبان را بررسی كنيم . اين گونه افراد سعی می كنند از آيات و رواياتی كه قابل
تاويل و توجيه است به نحوی كه برای مقصد آنها مفيد باشد استفاده كنند.

خداوند در سوره آل عمران آيه 7 می فرمايد : « uqèd
ü“Ï%©!$#
tAt“Rr&
y7ø‹n=tã
|=»tGÅ3ø9$#
çm÷ZÏB
×M»tƒ#uä
ìM»yJs3øt’C
£`èd
‘Pé&
É=»tGÅ3ø9$#
ãyzé&ur
×M»ygÎ7»t±tFãB
(
$¨Br’sù
tûïÏ%©!$#
’Îû
óOÎgÎ/qè=è%
Ô÷÷ƒy—
tbqãèÎ6®KuŠsù
$tB
tmt7»t±s?
çm÷ZÏB
uä!$tóÏGö/$#
ÏpuZ÷GÏÿø9$#
uä!$tóÏGö/$#ur
¾Ï&Î#ƒÍrù’s?
3
$tBur
ãNn=÷ètƒ
ÿ¼ã&s#ƒÍrù’s?
ž…» واو است كه اين كتاب را بر تو نازل كرد دسته ای از آيات آن
محكم است و دسته ای ديگر مبهم . اما آنان كه در قلوبشان انحراف است از آيات مبهم
آن پيروی می كنند به هدف فتنه انگيزی و تأويل آن آيات به دلخواه خود. طبق اين آيه
شريفه عمل اين بيماردلان نيز نوعی فتنه است كه بايد با آن به نحوی ديگر جنگيد و
مبارزه كرد. مراد از اين فتنه نيز گمراه كردن مردم است ولی نه از راه زور بلكه از
راهی خطرناك تر و آن تأويل كردن مفاهيم دين است و با اينكه حقّ روشن و واضح است و
راه آن راست و هيچ پيچ و خمی ندارد آنها را از راه های كج و معوج و انحرافی سعی می
كنند حق را بپوشانند مؤمنان هميشه بايد بيدار باشند و فريب دغلكاران را نخورند.

در يكی از نوشتارها به آيه سوره̾ حجرات تمسّك شده است : و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا
بينهما فان بغت احداهما علی الاخری فقاتلوا الّتی تبغی حتی تفيئی الی امر الله …
» اگر دو گروه از مؤمنان با يكديگر پيكار كنند ميان آنان اصلاح كنيد و اگر يكی از
آنها به ديگری تجاوز كند با متجاوز بجنگيد تا تسليم امر خدا شود . البته تمسّك به
اين آيه تازگی ندارد و راديو های عربی وابسته مكرر به آن تمسك جسته اند ولی مطلب
تازه ای كه در آن نوشتار بود در مورد جمله دوم بود طبق فرموده̾ امام دام ظله بر فرض كه صدام مسلمان باشد
مصداق جمله دوم است كه او تجاوز گر و شروع كننده جنگ است در اين باره آن نويسنده
ادعا كرده است كه جنگ ايران و عراق مورد جمله اول است به اين بيان كه معنای آن
چنين است : اگر دو گروه از مسلمانان با هم پيكار كنند ميان آنها اصلاح كنيد پس اگر
بعد از اصلاح يكی از آن دو به ديگری تجاوز كرد با او ستيزه كنيد تا تسليم شود.

بنابراين بايد پس از اولين جنگ صلح را بپذيريم و اگر بار ديگر صدام تجاوز
كرد آنگاه مصداق جمله دوم است !!

روشن است كه اين حكم مخالف با عدالت اسلامی است زيرا تجاوزگر بايد از همان
ابتدا مجازات شود و بر فرض كه صدام مسلمان باشد با اين همه فساد و آدم كشی و تجاوز
احدی نمی تواند ادعا كند كه حكم خدا درباره̾ او چيزی كمتر از مرگ باشد و شاهد روشن بر اين مدعا واقعه جنگ صفين
است كه طبق رواياتی كه از رسول اكرم صلی الله عليه و‌آله و سلم وارد شده است ،
اصحاب معاويه فئه باغيه هستند از جمله حديث مشهور بلكه متواتری كه عامه و خاصه نقل
كرده اند با اختلاف الفاظ كه آن حضرت فرمود : « و يح عمّار تقتله الفئة الباغية‌‌»
دريغا كه عمار را گروه تجاوزگر می كشند و اين تعبير نشانگر تطبيق آن حضرت همين
عنوان وارد در آيه است برآن گروه . آيا آنها بعد از مصالحه تجاوز كردند؟ .

و شاهد ديگر اين كه امير المومنين عليه السلام دعوت آنها به صلح و متاركه
جنگ را نپذيرفت تا آن كه با حيله و نيرنگ ونفوذ عوامل مزدور آنها در صفوف لشكر
امام ، صلح را بر آن حضرت تحميل كردند. آيا اين نويسندگان نقش همان عوامل را ايفا
می كنند ؟! بدون شك خواسته يا ناخواسته ، دانسته يا نادانسته همه̾ كسانی كه حتی شطر كلمه ای سعی‌در تضعيف
روحيه جهاد و شهادت طلبی رزمندگان دلير اسلام كنند در صف ياران كفر و نفاق قرار
گرفته اند. جالب است كه همان نويسنده در مورد ديگری تمسك به آيه ای‌ كه در مورد
جنگ با كفار نازل شده است نموده و آن آيه 61 انفال است « و ان جنحو للسلم فاجنح
لها » و اگر آن ها به صلح تمايل كردند تو هم ( ای رسول خدا) تمايل خود را ابراز
كن.

اين گونه تمسك به آيات قرآن همانند تمسك يزيد لعنه الله به آيه « ويل
للمصلين » است كه در شعر خود می گويد :

« ما قال ربك ويل للذی شربوا          
بل قال ربّك ويل للمصلينا »

يعنی خداوند در قرآن نفرموده وای بر شرابخواران ولی فرموده است وای بر
نمازگزاران !! اگر ما هر آيه ای را بدون ملاحظه قبل و بعد و شأن نزول و‌ آيات
مفسره و روايات وارده و ملاحظه ناسخ و منسوخ و عام و خاص و مطلق و مقيد و محكم و
متشابه و مجمل و مبين و امثال آن مورد استدلال قرار بدهيم اين گونه نتيجه های
معكوس به دست می آيد« كلوا واشربوا را در گوش كن ، و لا تسرفوا را فراموش كن »!!

تفسير آيه صلح

آيه مزبور از نظر فقهی و تفسيری بحث مفصلی دارد . برخی از مفسرين آن را
خاص به اهل كتاب شمرده اند زيرا در صدر اين مجموعه از آيات چهار آيه درباره̾ يهود و جنگ با آنها نازل شده است . ولی
بسياری آن را عام می دانند . عده ای اين آيه را منسوخ به آيه « قاتلوا الّذين لا
يؤمنون بالله ولا باليوم الآخر » ( 29 توبه ) و بعضی آن را منسوخ به آيه « فاقتلوا
المشركين حيث وجدتموهم » ( 4 توبه ) دانسته اند و علامه طباطبائی قده در الميزان
فرموده است : ( در خود آيه اشاره ای‌ به نسخ آن آمده است ) همچنانكه همه̾ آيات منسوخه دارای چنين ايما و اشاره ای است
. اين آيه به لحاظ امر به توكل اشعار به موقت بودن حكم دارد . گرچه نمی توان به
طور قطع آن را منسوخ دانست صاحب جواهر می فرمايد« نسخ ثابت نيست » ولی آنچه مسلم
است آيات جنگ و صلح بسيار است و هر كدام در موردی نازل شده و شرايط خاصی را مورد
نظر داشته است . عمل رسول اكرم صلی الله عليه و آله و سلم و امير المؤمنين عليه
السلام نيز مختلف است . گاهی شديدا اصرار بر ادامه جنگ داشتند و گاهی به طور موقت
صلح و آتش بس را می پذيرفتند و آنچه از مجموع آيات و روايات و سنت و روش معصومين
عليهم السلام به دست می آيد اين است كه هر شرايطی حكم خاص خود را دارد و تشخيص اين
امر به ولی امر واگذار شده است و تنها چيزی كه از اين آيه استفاده می شود همچنانكه
بسياری از فقها تصريح فرموده اند جواز صلح است و اما وجوب آن حتی در موردی كه دشمن
در خواست صلح كند دليلی ندارد بلكه در آيه 35 سوره محمّد (ص) نهی از صلح در صورت
قدرت و برتری نظامی مسلمانان شده است : « فلا تهنوا و تدعوا الی السلم و انتم
الأعلون و الله معكم … » سست نشويد و صلح نخواهيد در حالی كه شما برتريد و خدا
با شما است بنابراين ممكن است بين اين دو آيه چنين جمع شود كه صلح را در موردی
بايد پذيرفت كه مسلمانان در حال ضعف و تشتّت كلمه هستند و نبايد صلح در وقت قدرت و
برتری آنان مورد قبول واقع شود .

تازه اين
حكم اختصاص به كفار دارد چه اهل كتاب باشند و چه مشركين و اما اهل بغی‌ و كسانی كه
بر جامعه  متشكل اسلامی‌ و رهبر بر حق
مسلمانان خروج كنند و با ادعای اسلام با مسلمانان بجنگند بايد سركوبی كامل با آنها
مبارزه شود و لذا امير المؤمنين عليه السلام هيچ گونه صلح و سازش را نپذيرفتند
ومساله تحكيم بر آن حضرت تحميل شد.

گذشته از
اين به فرموده حضرت امام دام ظله ما در حال دفاع هستيم و دفاع از كشور اسلامی و
جان و مال و ناموس مسلمين تا سركوبی متجاوز ادامه دارد و هيچ شرطی در آن نيست حتی
اگر ولی فقيه دستور هم  نمی‌داد ، بر همه
افراد ملت واجب بود كه تا نابودی‌ تجاوز گر و دفع شر او مقاومت و مبارزه كنند .

اين امر با
اينكه از نظر شرعی هيچ شبهه و خلافی ميان مسلمانان در آن نيست ، از نظر عقلی نيز
امری است روشن و انسان فطرتاً در مقابل ستم و تجاوز ،‌تسليم نمی‌ شود و هر ملتی ‌كه
تسليم زورگويان شده ، ‌نابود گشته و نام او ننگ تاريخ شده است . بلكه اين فطرت حتی
در حيوانات هم به چشم می خورد ، حتی حيوانات ضعيف برای دفاع از خود تلاش می كنند .

بنابراين ، كسانی‌ كه در چنين جو ظلم و زور و تجاوزی ، دعوت به صلح و سازش
با متجاوزين می كنند از يك حيوان ضعيف هم كمترند . ولی‌ ملت ايران پيرو قرآن است
كه فرمود : « Ÿwur
(#qãZÎgs?
Ÿwur
(#qçRt“øtrB
ãNçFRr&ur
tböqn=ôãF{$#
bÎ)
OçGYä.
tûüÏZÏB÷s•B    »
( آل عمران ـ سوره 139 )

سستی نكنيد و اندوهگين نباشيد كه شما برتريد اگر مؤمن باشيد .

 

«Ÿxsù
(#qãZÎgs?
(#þqããô‰s?ur
’n<Î)
ÉOù=¡¡9$#
ÞOçFRr&ur
tböqn=ôãF{$#
ª!$#ur
öNä3yètB
`s9ur
óOä.uŽÏItƒ
öNä3n=»uHùår&     » ( محمد ـ 35 )

 

سستی نكنيد و دعوت به صلح ننمائيد در حالی‌ كه شما برتريد .