دوشهید از دفتر امام در عملیات بدر

یادی از شهید حجة الاسلام سید اسدالله موسوی و شهید حجة الاسلام سلیمی

اعضاء حضرت امام که در عملیات بدر به شهادت رسیدند .

 

شهید موسوی و شهید سلیمی دو روحانی متعهد و مخلص که همیشه برای یاری دادن
به مردم وخدمت به بندگان شایسته خدا ، فعالیت داشتند ، این بار برای انجام وظیفه و
ابلاغ سلام امام و رسیدن به لقای معشوق ، با هم به سوی رزمندگان عزیز اسلام ، در
جبهه نور علیه ظلمت شتافتند .

پس از آمدن به اهواز راهی قرارگاه خاتم الانبیاء شدند و شب عملیات را در
قرارگاه بودند . با احساس عجیبی از آن شب حساس و شورانگیز صحبت می کردند و می
گفتند که خدا به آنها لطف کرده که شب عملیات بدر را در مقر فرماندهی باشند و اسم
رمز را هم بشنوند . از جمله چیزهایی که ایشان می گفت این بود که می گفت آن شب چون
دوربین فیلم برداری نبود خیلی با صفا و بی ریا بود و همه با اخلاص دعا می کردند و
گریه می کردند و رزمندگان اسلام را دعا می کردند و چند بار این مطلب را تکرار کرد
که همه برادران اخلاص داشتند و خلاصه یک جمع مخلص و بی ریا و بی غل و غشی بود .
بعد ایشان به بعضی از قرار گاه های تیپ ها و لشکر ها به رزمندگان اسلام سرزدند و
برای نیروها سخنرانی کردند و پیام روح بخش و سلام گرم امام را به یکایک سلحشوران
اسلام ابلاغ نمودند از جمله ایشان در شب قبل از شهادتشان به مقر پادگانی که لشکر
حضرت رسول اکرم (ص) و تیپ 23 همدان بود جهت اقامه نماز و سخنرانی رفتند و سخنرانی
بسیار گرم و با احساسی که ایراد کردند روی مسئله عشق به شهادت و انگیزه شهادت طلبی
در میان رزمندگان اسلام تکیه فراوان نمودند و بعد از ایراد سخنرانی اندکی روضه
حضرت زهرا (س) را خواندند چون ایام فاطمیه بود و سپس از شهید موسوی دعوت به روضه
کردند .

این شهید بزرگوار نیز روضه مفصّلی درباره مظلومیت آن حضرت بیان کرد و در
بین روضه ای که ایشان می خواند شهید سلیمی چند بار فریاد می زد که برادران امشب
رزمندگان خیلی نیاز به دعا دارند چون امشب شب حساس و با ارزشی است . صحنه بسیار
جالبی بود در بین رزمندگان اسلام و این اتفاق افتاد که پس از آنکه شهید سلیمی سلام
حضرت امام و علاقه حضرت امام به رزمندگان را به آنها ابلاغ کرد ، یکی از رزمندگان
بلند شد و با لحنی وزین از شهید سلیمی خواست که سلام آنها را به امام برساند و به
امام عرض کند که اماما رزمندگان اسلام خیلی به شما علاقه دارند و جانشان را فدای
شما می کنند و آرزومند دیدار شما هستند که تا چند دقیقه همه گریه می کردند و اصولا
در طول صحبت شهید سلیمی که بیشتر درباره امام سخن می گفتند رزمندگان اسلام به شدت
تحت تأثیر قرار گرفته و با صدای بلند می گریستند .

فردای آن روز شهید موسوی و شهید سلیمی و همراهان به قصد دیدار رزمندگان در
مناطق عملیاتی بدر عازم جزایر مجنون شدند تا از آن جا به مواضع جدید رفته و باعث
تقویت روحیه و نشاط و دل گرمی رزمندگان اسلام باشند .

اینک حالات این دو شهید را قبل از شهادت به عرض می رسانیم .

شهید موسوی و سلیمی از قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء عبا و قبا را از تن در
آورده و لباس بادگیر پوشیده و عازم جزایر شدند در بین راه صورت این شهیدان بسیار
سفید و نورانی شده بود به حّدی که ما احساس می کردیم اضطرابی ایشان را فرا گرفته
است. وغافل بودیم که مراحل شهادت را طی می کنند . شهید سلیمی در طول مسیری که به
جزیره می رسیدیم دو سه سؤال مختصر از منطقه کرد و در تمام راه با تسبیح خود ذکر می
گفت و مشغول ذکر خدا بود حتی یک لحظه ساکت نبود وانگار نمی خواست یک ثانیه از وقتش
را قبل از شهادت هدر بدهد به جزیره رسیدیم . بعضی از گردان های سپاه اسلام آماده
بودند تا جهت تداوم عملیات بدر به خطوط مقدم منتقل شوند . شکوه عجیبی بود. این
شهدای عزیز بلافاصله از ماشین پیاده شدند و با نشاط و خوش حالی کامل شروع به دیدار
با بچه ها و روبوسی با آنان واهداء سکه های تبرک شده امام نمودند و سلام امام را
به آنها می رساندند و رزمندگان با این امر بسیار خوشحال شده بودند و شهید سلیمی و
موسوی به حدّی خوشحال بودند که انگار پایشان به زمین نمی رسد و پرواز می کنند . در
یک جا بند نمی شدند و مرتب به نیروها سرکشی می کردند . از جمله در یک گردان دیگر
همه جمع شدند ایشان سخنان کوتاهی ایراد کرد و پس از مراسم نوحه خوانی سلام امام را
به آنها رساندند که بسیار مؤثر واقع شده بود . سپس یک گردان دیگر از ایشان دعوت
کرد که چون آماده هستند به خط بروند ، بیایند و سخنرانی کنند ایشان به آن گردان هم
رفت و سخنرانی کرد و به تک تک آنها سکه داد وسلام امام را به آنها رساند و سپس
برای اقامه نماز ظهر و عصر که آخرین نماز این شهدای بزرگوار بود عازم یک سنگر دسته
جمعی شدند نماز ظهر و عصر را به امامت شهید سلیمی خواندند و شهید سلیمی قبل از
شهادت خود را معطر کرد و آماده دیدار حضرت حق . و با قلبی شاد و به همراه چند تن
از برادران پاسدار در اثر بمباران نیروهای بعثی جنایتکار بعث عراق هر دو شهید
بزرگوار به دیدار خدا رفتند .

 

 

 

شهید حجة الاسلام سید اسد الله موسوی

شهید حجة الاسلام حاج سید اسدالله موسوی در سال 1328 در قم چشم به دنیا
گشود . او از سال 1342 به بعد پا به عرصه مبارزه گذاشت و در دعاهای کمیل که در
مسجد بالا سر تشکیل می شد ، شرکت می کرد و تا سال 1350 در داخل کشور به مبارزات
ادامه می داد و همواره با شهید محمد منتظری «ره » در تماس بود .

واز اینکه ساواک روی او حساس شده بود ، با یکی از دوستان به صورت قاچاق
عازم پاکستان شد و در پاکستان بایکی از علمای برجسته آن دیار مرحوم شیخ محمد شریعت
اصفهانی ـ که در آن زمان ، نماینده تام الاختیار حضرت امام بود ـ رابطه برقرار کرد
و از کراچی به شهر های کویته ـ که مرکز بلوچستان پاکستان است ـ عزیمت نمود و در
آنجا با مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج سید حسن فاضل در امور مربوط به انقلاب
تماس حاصل نمود و به فعالیت پرداخت .

سپس از آن جا به لاهور و پیشاور رفته و با مسلمانان آنجا تماس حاصل کرده و
از پیشاور به یکی از شهرهای شیعه نشین ( پاراچنار ) رفته و به کارهای تبلیغی بین
آن مردم ـ که دوستدار و مرید امام بودند ـ پرداخت و سپس به کراچی بازگشته و از
آنجا عازم سوریه شد . از سوریه به لبنان رفت و در جنوب لبنان پس از دیدن تمرینات
نظامی در کنار مسلمانان آن دیار ، همگام با آنان مبارزه را بر علیه صهیونیست ها
شروع کرد و پس از مدتی به ایران مراجعت نموده و به مبارزات انقلابی بر علیه شاه
پلید ادامه داد.

پس از پیروزی انقلاب مسئول بخش خواهران سپاه شد و در آن جا به خوبی وظیفه
خود را ایفا نمود . پس از آن به درخواست دوستان ، در دفتر حضرت امام مدظله مشغول
فعالیت شد و در تاریخ 23/12/63 در عملیات بدر به شهادت رسید.

شهید موسوی الگوی اخلاق فاضله و خصال حمیده بود . او اهل ذکر بود و همیشه
وضو داشت . نسبت به روضه و عزاداری حضرت سیدالشهداء «ع» اهمیت بسیاری قائل بوده و
همواره در منزل خود روضه خوانی داشت . با دوستان به قدری خوش رفتار بود که بارها
دیده می شد لباس های دوستان خود را می شوید و جاروب به دست به تنظیف منزل می
پردازد . او در منزل کمک کار خوبی برای خانواده اش بود و  در کارها به او یاری می داد . در پاکستان که بود
از اینکه همیشه به مردم کمک می کرد وبا آنها کار می کرد ، همه او را دوست می
داشتند وخاطره های خوبی از او به یاد دارند .

موقعی که شهید موسوی به لقای محبوب شتافت از مال دنیا حتی یک اتاق از خود
نداشت بلکه قرض قابل توجهی هم از خود به جای گذاشت .

شهید حجة الاسلام سلیمی

شهید حجة الاسلام شیخ غلامعلی سلیمی در سال 1332 در روستای صرم از توابع
شهر مقدس قم ، دیده به جهان گشود . و پس از چند سال تحصیل ابتدائی در مکتب آن
روستا بنا بر نذری که پدرش در مورد طلبه شدن ایشان کرده بود ، به شهر مقدس و
روحانی پرور قم عزیمت کرد و در حوزه علمیه مشغول به فراگیری علوم اسلامی شد.

در سال 1352 به دنبال یورش مأموران شاه جلاد به مدرسه فیضیّه ، نقش فعّالی
در مبارزه بارژیم داشت . او همواره در ارتباط با طلاب وبازاریان وجوانان بود و با
ایجاد جلسات گوناگون ، آنان را علیه رژیم می شوراند وهر گاه فرصتی می یافت به نشر
و توزیع اعلامیه ها و نوارهای حضرت امام می پرداخت .

در یکی از جلسات ختم مرحوم آیت الله سید مصطفی خمینی «ره » در باختران
سخنرانی کرد و چون از سوی ساواک تحت تعقیب قرار گرفت ، با تغییر لباس آنجا را ترک
کرد و مدتی در منزل یکی از دوستانش به حالت اختفاء به سر می برد.

در تظاهراتی که پس از نماز علما در قم برگزار می شد شهید سلیمی از جمله
روحانیونی بود که با لباس در آن شرکت می کرد.

بعد از حادثه 19 دی ، سخنرانی های متعددی در تظاهرات و راهپیمائی ها ایراد
می نمود و رهبری گروه های زیادی از مردم را در جهت شکستن حکومت نظامی داشت . وی در
پخش مواد منفجره و اسلحه بین مردم و کمک به مجروحین انقلاب و همچنین هنگام اعتصاب
کارگران ، نقش مهمی در توزیع نفت و ارزاق عمومی بین اقشار مستضعف قم ایفا می کرد .

در موقع آزادی حضرت آیة الله العظمی منتظری فعالیت زیادی داشت . و همچنین
در ستاد انقلاب اسلامی قم نقش مؤسس را داشت . او در تحصّن دانشگاه بخشی از
انتظامات را به عهده گرفته بود.

 شهید سلیمی از مؤسسین ستاد
استقبال حضرت امام در قم بود و پس از آن تا آخرین روزهای زندگی پرافتخار ، در دفتر
حضرت امام خدمت می کرد . و در ضمن خدمت در دفتر امام ، در تأسیس جهاد سازندگی قم
نیز نقش فعالی را داشت .

شهید سلیمی از خصوصیات اخلاقی ویژه ای برخوردار بود . برخوردها و ملاقات
های شیرین همراه ؛ باتبسم و ملاطفت و اخلاق نیکو ، دوستان را همواره به یاد آن
شهید عزیز می اندازد . او در کمک به فقرا و مستمندان تا آنجا که در توانش بود، از هیچ
خدمتی دریغ نداشت .

از آنجائی که عشق وعلاقه خاصی به جبهه و رزمندگان داشت ، بارها به جبهه ها
می رفت و برای آخرین بار در عملیات بدر شرکت کرد ودر تاریخ 63/12/23 به شهادت رسید
.