نظام امامت طرح تشکل در اسلام قسمت دوم

حجه الاسلام یحیی سلطانی

وظایف کلی امام

برای امام (غیر از ولایت تکوینی که مخصوص امام معصوم است) وظائفی در اسلام معین شده که مهمترین آنها دو وظیفه است:

وظیفه اول ــ تعلیم و تربیت و هدایت و ارشاد مردم به سوی خدا و راهنمائی آنها در انجام وظائف مذهبی.

وظیفه دوم ــ تنظیم شئون سیاسی و اداره امور کشور براساس قوانین و مقررات اسلام.

از احادیث و مدارک مذهبی استفاده می شود که همه ی شئون سیاسی و مذهبی مردم باید در دست امام باشد. و اگر امام از طرف خدا نباشد که بندگان خدا به راهنمائی او، وظائف مذهبی خود را انجام دهند، راه عذر برای بندگان باز است و خداوند برای مؤاخذه آنها حجت و برهانی ندارد.

از حضرت رضا (ع) نقل شده که فرمود: حجت برای خدا بر خلق او تمام نمی شود مگر به وسیله ی امام که مردم او را به امامت شناخته باشند:

” عن ابی الحسن الرضا (ع) قال: ان الحجه لا تقوم لله علی خلقه الا بامام حتی (حی) یعرف ” . (اصول کافی باب الحجه).

از حضرت صادق (ع) نقل شده که هرگز زمین از حجت خالی نمی ماند (و همیشه در روی زمین از طرف خداوند راهنمای عالمی هست) که مردم را به حلال و حرام خدا آشنا می کند و آنها را به راه خدا دعوت می نماید:

” عن ابی عبدالله (ع) ما زالت الارض الا و لله فیها الحجه یعرف الحلال و الحرام و یدعوا الناس الی سبیل الله “.

و از ابی بصیر نقل شده که امام فرمود: هرگز خداوند زمین را بدون عالم نمی گذارد و اگر عالم نباشد حق از باطل شناخته نمی شود:

” عن ابی بصیر عن احدهما قال: قال ان الله لم یدع الارض بغیر عالم و لولا ذالک لم یعرف الحق من الباطل “.

و حتی از روایات استفاده می شود که اعمال بنده ی خدا قبول نمی شود مگر این که از طرف خدا راهنما داشته باشد و اعمال خود را طبق راهنمائی او انجام دهد.

محمد بن مسلم می گوید: شنیدم که امام باقر (ع) می فرمود: هر کس بخواهد به وسیله ی عبادت خدا دین داری کند و برای عبادت بکوشد ولی پیشوا از طرف خدا نداشته باشد، کوشش های او (به جائی نمی رسد) و مقبول نیست و او گمراه و سرگردان است و اعمال او در نزد خدا ناپسند و حق تعالی از کارهای او ناراضی است. و در آخر حدیث می فرماید: به خدا سوگند هر کدام از این امت، امام عادل را که از جانب خدا تعیین شده نشناخته و نپذیرفته باشد، گمراه و سرگردان است و اگر در این حال بمیرد با مرگ کفر و نفاق از دنیا رفته است:

” محمد بن مسلم قال: سمعت اباجعفر (ع) یقول: کل من دان الله عزوجل بعباده یجهد فیها نفسه و لا امام له من الله فسعیه غیر مقبول و هو ضال متحیر و الله شانیء لا عماله (الی ان قال) و کذالک و الله یا محمد بن اصبح من هذه الامه لا امام له من الله عزوجل ظاهر عادل اصبح ضالا تائها و ان مات علی هذه الحاله مات میته کفر و نفاق “.

(اصول کافی، کتاب الحجه)

در بحث امامت در کتاب های حدیث روایات فراوان داریم که مرجع امور مذهبی مردم را امام دانسته و می گوید: یکی از فلسفه های وجود امام این است که باید مردم در مسائل مذهبی به او مراجعه کنند و او باید حافظ احکام خدا باشد تا اگر افرادی بخواهند در دین خدا چیزی وارد کنند (و افکار التقاطی ایجاد نمایند) یا چیزی را از دین خدا کم کنند، امام از آنها جلوگیری نماید.

اسحاق بن عمار می گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود: زمین از امام خالی نمی ماند و این مطلب برای این است که هر گاه مؤمنین چیزی را (در دین) زیاد کردند، امام آنها را برگرداند و اگر چیزی را از دین کم نمودند،‌امام آن را کامل نماید:

” عن اسحاق بن عمار، عن ابی عبدالله (ع) قال: سمعته یقول ان الارض لا تخلوا الا و فیها امام کیما ان زاد المؤمنون شیئا ردهم و ان نقصوا شیئا اتمه لهم “.

(اصول کافی، کتاب الحجه)

از حضرت رضا (ع) نقل شده که فرمود: اصل امامت تکمیل کننده دین اسلام است و این مطلبی است که از کتاب خدا استفاده می شود، آن گاه فرمود: امامت، زمام دین و نظام مسلمین است کامل شدن نماز و زکوه (و سایر احکام) به وسیله امام است و امام است که حدود الهی را اجرا می کند و از دین خدا دفاع می نماید و مردم را به سوی خدا می خواند. حج و جهاد و تقسیم اموال و حفظ مرزهای اسلامی به وسیله ی او انجام می گیرد و حلال و حرام خدا را او به مردم معرفی می کند.

” عن الرضا (ع) (فی حدیث طویل) ان الله عزوجل لم یقبض نبّیه حتی اکمل له الدین … و انزل فی حجه الوداع و هی آخره عمره (ص) (الیوم اکملت لکم دینکم الایه) و امر الامامه من تمام الدین … ان الامام زمام الدین و نظام المسلمین… بالامام تمام الصلوه و الزکوه و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفییء و الصدقات و امضاء الحدود و الاحکام و منع الثغور و الاطراف الامام یحل حلال الله و یحرم حرام الله و یذب عن دین الله و یدعوا الی سبیل ربه بالحکمه و الموعظه الحسنه و الحجه البالغه ).

(اصول کافی، کتاب الحجه)

 

سازماندهی در نظام امامت

امام برای انجام این وظائف بزرگ و خطیر یک تشکیلات منظم و دقیق و سازمان یافته کامل لازم دارد تا بتواند اداره ی امور ملت را در همه ی ابعاد آن در سرتاسر کشور زیر نظر داشته باشد. امام بدون یک سازمان متشکل آن هم به گونه ای که اسلام دستو داده و از قرآن مجید و سخنان معصومین و شیوه حکومت علی (ع) استفاده می گردد، نمی تواند نقش اساسی خود را ایفا نماید و در حقیقت امامت، نفس تشکیلات و تشکیلات اسلامی همان نظام امامت است.

به طوری که از تاریخ اسلام و شیوه حکومت علی (ع) استفاده می شود سازماندهی در نظام امامت به این گونه بوده که از طرف امام در هر ولایتی به این گونه بوده که از طرف امام در هر ولایتی یک نفر به نام ” والی ” نصب می شده است که نماینده مستقیم امام بوده و ملت به وسیله ی او با امام مرتبط می شده اند.

والی با داشتن یک تشکیلات منظم متناسب با وضع آن روز، مرکب از دفتر داران و مشاورین و غیر هم، سرپرستی امور ولایت را بر عهده داشته و تصمیم های مرکز از طریق او به مردم اعلام می شده است.

دست والی در هر ولایت به جای دست امام بوده و افرادی که می خواستند با امام بیعت کنند با والی به نیابت از امام بیعت می کردند، به این گونه که والی از مردم برای امام بیعت می گرفت.

رابطه ی سیاسی مردم با امام از طریق والی برقرار می شده و گرد هم آئی های عمومی معمولا از طریق جمعه و جماعات انجام می گرفته است، و جالب این است که با اشراف کامل امام اداره امور هر ولایت به والی آنجا واگذار می شده است، به گونه ای که اکثر کارها در همان منطقه قابل حل بوده و با این طریق بوروکراسی و کاغذ بازیهائی که نتیجه ای جز اتلاف وقت و ایجاد نارضایتی ندارد بر مردم حاکم نبوده است.

 

وظایف والیان و نمایندگان امام

برای هر والی از طرف امام وظائفی بوده که مهمترین آنها وظائف زیر است:

۱ـ تشکیل نماز جمعه و جماعت و دعوت مردم به تقوی و پرهیزکاری و اصلاح جامعه به وسیله ی خطبه ها و سخنرانیها و برنامه ریزهای دیگر و نظارت بر تبلیغات و مراسم مذهبی.

۲ـ اعلام تصمیم های مرکز و ابلاغ خط سیاسی امام به مردم و ابلاغ خواسته های مردم به امام.

۳ـ نظارت بر کارهای اجرائی و هماهنگ نمودن ارگانها و مسئولین ادارات دولتی، و نظارت بر سایر کارهای اجتماعی مانند امور داد و ستد و معاملات شهر و تنظیم نرخ ها و جلوگیری از احتکار و گران فروشی ها و غیره.

۴ـ شناسایی افراد لایق و مورد اعتماد و استخدام آن ها در ادارات دولتی یا معرفی آنها به افراد مسئول.

 

و اینک دلائل مطلب

برحسب مدارک مذهبی و فتوای بزرگان فقهای اسلام، تشکیل جمعه و جماعت از وظائف مسلم امام و بر عهده ی والیان و کسانی بوده است که از طرف امام منصوب می شدند و با بودن آنها دیگران آن را انجام نمی دادند.

از علی (ع) نقل شده است که آن حضرت فرمود هر گاه خلیفه وارد شهر گردید باید مردم را برای تشکیل نماز جمعه گرد آورد و این کار با بودن او به دیگری نمی رسد.

” عن علی (ع) قال: (( اذا قدم الخلیفه مصرا من الامصار جمع بالناس لیس لاحد ذالک غیره )) “.

(جامع الاحادیث، ج ۶، ص ۸۰)

فضل ابن شاذان از حضرت رضا (ع) نقل نموده است که آن حضرت فرموده: اگر گفته شود چرا در نماز جمعه خطبه قرار داده شده جواب این است که جمعه روز حضور عمومی مردم است و شارع مقدس می خواسته است برای امیر وسیله ای باشد تا مردم را پند و اندرز دهد و بر‌ آن چه مصلحت دین و دنیای آنها است واقف سازد (و به عمل وادار سازد) و نیز آنها را در جریان رویدادهائی که به نفع یا ضرر آنها در گوشه و کنار جهان می گذرد قرار دهد … و اگر بگویند چرا باید دو خطبه خوانده شود جواب گفته می شود برای اینکه یک خطبه، مخصوص حمد و ثناء و تقدیس خداوند باشد و در خطبه ی دیگر پیرامون نیازهای مردم و مسائل اجتماعی و معذرت خواهی ها و دعاها و دعوت ها و بیم دادن ها صحبت شود و امیر در خطبه ی دوم مردم را در جریان تصمیم هائی که برای آنها گرفته و امر و نهی هائی که برای آنها صادر نموده است قرار دهد:

” عن فضل ابن شاذان عن الرضا (ع) قال: انما جعلت الخطبه یوم الجمعه لان الجمعه مشهد عام فاراد ان یکون للامیر سبب الی موعظتهم و ترغیبهم فی الطاعه و ترهیبهم من المعصیه و توقیفهم علی ما اراد من مصلحه دینهم و دنیاهم و یخبرهم بما ورد علیهم من الافاق و من الاهوال التی لهم فیها المضره و المنفعه … و انما جعلت خطبتین لیکون واحده للثناء علی الله و التمجید و التقدیس لله ــ عزوجل ــ و الاخری للحوائج و الاعذار و الانذار و الدعاء و لما یرید ان یعلمهم من امره و نهیه ما فیه الصلاح و الفساد “.

(وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۴۰)

از این حدیث شریف چند نکته مهم استفاده می شود، نکته اول این است که ائمه جمعه امرا و فرمانروایان بوده اند و امام جمعه بالاترین مقام در شهر بوده است، و به تعبیر دیگر نماز جمعه در اصل به امامت افرادی برگذار می شده که نماینده ی ولی امر بوده اند و امر و نهی ها و تصمیم گیری ها نیز در دست آنها بوده است. نکته دوم این که در گردهمایی عمومی در روز جمعه توسط امام جمعه که امیر هم بوده رویدادها و حوادث کشورها تحلیل می شده است و مردم در جریان امور قرار می گرفتند. نکته ی سوم این است که در نماز جمعه امیر، مردم را در جریان تصمیم هائی که برای آن ها می گرفته قرار می داده و آنها را بر مصالح و مفاسد کارها آگاه می نموده است و به طور کلی تمام خط مشی سیاسی و موضع گیریهای کلی و مقطعی در اختیار مردم قرار می گرفته است و مردم با وظائف اجتماعی و مشی سیاسی خود هر هفته در نماز جمعه آگاه می شدند. علاوه بر اینکه تشکیل نماز جمعه کار رسمی والیان بوده جماعت های معمولی نیز توسط آنها برپا می شده است و مردم به نماز آنها حاضر می شدند. بنابر نقل نهج البلاغه (نامه ۵۲) علی (ع) بخش نامه ای صادر نموده که در آن کیفیت اقامه ی نماز جماعت را به والیان ابلاغ فرموده است. از آن بخشنامه استفاده می شود که اصل تشکیل جماعت توسط والی، مسلم بوده و امام (ع) آن بخش نامه را به عنوان یک دستور برای کیفیت برگزاری آن صادر فرموده است، و همین مطلب از عهدنامه مالک اشتر نیز استفاده می شود. در آن عهدنامه امام (ع) می فرماید: هر گاه به نماز ایستادی به گونه ای نماز بخوان که مردم را متنفر نسازی و نماز خود را هم ضایع نکرده باشی (در عین حال که باید نماز را با طمانینه بخوانی، آن را طولانی نکن) زیرا در بین مردم افرادی هستند که بیمار و ناتوان می باشند و افرادی هم کارهای لازم دارند که باید به کار خود برسند:

” و اذا قمت فی صلوتک للناس فلا تکونن منفرا و لا مضیعا، فان فی الناس من به العله و له الحاجه… “.

از این دستور به خوبی استفاده می شود که والی در شهر عهده دار اقامه ی جماعت بوده است.

 

اهمیت حضور در نماز جمعه

برای این که هم بستگی کلیه اقشار ملت با والی محفوظ بماند و تشکل آنها محکم و استوار باشد اسلام تاکید نموده است که مردم در نماز جمعه حاضر شوند و نماز جمعه را هر چه با شکوهتر برپا نمایند. در بعضی از روایات آمده است که علت نامگذاری روز جمعه به نام جمعه این است که خداوند در روز میثاق، مردم را جمع کرده و از آنها پیمان ولایت گرفته است، بنابراین می توان گفت روز جمعه، روز تجدید عهد مردم با ولایت و روز تجدید همان میثاق است:

” عن الصادق (ع) سمیت الجمعه جمعه لان الله جمع الخلق لولایه محمد و اهل بیته (ص). و عن ابی جعفر (ع) قال له رجل کیف سمیت (ای جمعه) الجمعه؟ قال: قال ان الله عزوجل جمع فیها خلقه لولایه محمد (ص) و وصیه فی المیثاق فسماه یوم الجمعه لجمعه فیها خلقه “.

(جامع الاحادیث، باب ۴۱، صلاه الجمعه)

خداوند در سوره جمعه خطاب به مومنان می فرماید: (هر گاه در روز جمعه ندای (موذن) برای نماز بلند شود به سوی یاد خدا (یعنی نماز جمعه) بروید و دست از خرید و فروش بردارید که این کار برای شما بهتر است اگر آگاهی داشته باشید).

از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: هر قدمی که برای رفتن به نماز جمعه کوشیده باشد خداوند آن را در آتش نمی سوزاند:

” قال الصادق، جعفر ابن محمد (ع) ما من قدم سعت الی الجمعه الا حرم الله جسده علی النار “.

(جامع الاحادیث، ج ۶، ص ۴۹)

و نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود: … سبقت گرفتن و جلو افتادن شما به سوی بهشت (در قیامت) به اندازه ی سبقت گرفتن شما به سوی نماز جمعه است. و همین مضمون از امام باقر (ع) نیز نقل شده است:

” قال ابوعبدالله: فضل الله یوم الجمعه علی غیرها من الایام … و انکم تتسابقون الی الجنه علی قدر سبقکم الی الجمعه “.

(وسائل، ج ۵، ص ۷۰)

مردی خدمت رسول خدا (ص) عرض کرد من آماده ی حج شدم ولی برایم مقدر نیست. رسول خدا فرمود بر تو باد حضور در نماز جمعه که آن حج بینوایان است:

” علیک بالجمعه فانها حج المساکین “.

(جامع الاحادیث، ج ۶، ص ۴۷)

از علی (ع) نقل شده است که هر کس برای رفتن به نماز جمعه از خانه بیرون رود و در راه بمیرد برای او بهشت است:

” رجل خرج الی الجمعه فمات فله الجنه “.

و از رسول خدا نقل شده است که فرمود: شب معراج که مرا به آسمان بردند، فرشتگانی را دیدم که می گفتند خدایا بیامرز کسانی را که به نماز جمعه حاضر می شوند، خدایا بیامرز کسانی را که روز جمعه غسل می کنند:

” قال رسول الله: لما اسری بی الی السماء لیله المعراج رایت تحت العرش … و ملائکه ناشری اجنحتهم یسبحون الله و یهللونه و یقولون اللهم اغفر للذین یحضرون صلوه الجمعه، اللهم اغفر للذین یغتسلون یوم الجمعه “.

 

جمعه، مقدس ترین روز در هفته

روز جمعه از نظر اسلام دارای قداست خاصی می باشد که برای هیچ کدام از ایام هفته (به عنوان روز هفته) این قداست نمی باشد.

در روایات آمده است: (هر کس جمعه را به عظمت نشناسد و حق آن را ادا نکند سزاوار آتش است. خداوند از میان هر چیزی را و از میان روزها جمعه را برگزیده است. آفتاب هیچ روزی طلوع نکرده که بالاتر از روز جمعه باشد. خداوند روز جمعه کارهای نیک بندگان را چند برابر به حساب می آورد و بدیهای گذشته ی آنها را محو می کند. روز جمعه سید روزها است، خداوند درجات بندگان را در این روز بالا می برد و دعاهای آن ها را مستجاب می نماید و حوائج آنها را برآورده می کند و ناراحتی ها را برطرف می سازد (بندگانی را که در این روز به سوی خدا روند) از آتش دوزخ آزاد می کند. اگر در شب یا روز جمعه مسلمانی بمیرد او اجر شهید دارد و عذاب قبر از او برداشته می شود. روز جمعه برای مسلمانان عید است، موقتا برداشته می شود، روز جمعه رحمت خدا بر مؤمنان نازل می گردد، در روز جمعه ساعتی هست که در آن ساعت همه ی دعاها مستجاب می شود).

(جامع الاحادیث، صلوه الجمعه)

آری! در همین روز با عظمت، مردم با حضور یکپارچه خود در نماز جمعه نسبت به مقام ولایت امر اعلام وفاداری نموه و مراتب اطاعت خود را اعلام می نمایند و به وسیله ی ایراد خطبه ها و گزارشهای امام جمعه از سرنوشت خود مطلع می گردند و در صفوف متراکم در آن روز مقدس همبستگی خود را اعلام می نمایند و چه پر شکوه است این همبستگی که با معنویت و عرفان الهی توام شده و همه را به خدا متوجه می سازد.

 

کناره گیری از نماز جمعه

کناره گیری افراد از جماعت مسلمین اگر به منظور بی اعتنائی به جماعت و اعلام مخالفت با آن باشد گناه شمرده شده است، زیرا هر مسلمان وظیفه دارد با اجتماع مسلمین همراه باشد.

از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: من شما را به پنج کلمه امر می کنم که خداوند مرا به آنها امر فرموده است (یکی از آن پنج چیز) تشکیل جماعت است، سپس فرمود: هر کس به اندازه ی یک وجب از جماعت مسلمین خارج شود ریسمان اسلام از سر او برداشته می شود (این تعبیر کنایه از این است که دور شدن و کناره گیری مسلمان از تشکل مسلمین و اجتماعات آن ها با اسلام سازگار نیست اگر چه کناره گیری اندک باشد).

” قال رسول الله (ص): و انا آمرکم بخمس کلمات امرنی الله عزوجل بهن الجماعه و السمع و الطاعه‌و … فمن خرج من الجماعه قید شبر فقد خلع ربقه الاسلام من رأسه الا ان یراجع “.

(سنن بیهقی، ج ۸، ص ۱۵۷)

از امام هفتم نقل شده است که فرمود: سه چیز از گناهان هلاک کننده است، یکی از آنها شکستن بیعت و دیگری ترک سنت و سوم جدا شدن از جماعت است.

رهبران اسلام افرادی را که به نماز جمعه و جماعت حاضر نمی شوند نکوهش نموده و بی اعتنائی به شأن جماعت را گناه دانسته اند.

در روایات آمده است که هر کس بدون عذر، سه هفته نماز جمعه را ترک کند خداوند بر دل او مهر نفاق می زند:

” عن رسول الله (ص): من ترک ثلاث جمع متعمدا من غیر عله طبع الله علی قلبه بخاتم النفاق “.

از امام صادق و امام باقر (ع) نیز چند حدیث به همین مضمون نقل شده است.

(جامع الاحادیث، ج ۶، ص ۵۱)

ادامه دارد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *