قسمت شانزدهم
حجه الاسلام و المسلمین طاهری خرم آبادی
امدادهای غیبی در جهاد
در مقاله گذشته، بحث ما دربارۀ امدادهای غیبی الهی بود که در جنگ احزاب پیامبر اکرم(ص) ویارانشان از آن برخوردار بودند. قسمتی ازآیات مربوط به این جنگ راتفسیر کردیم و اینک به دنباله آن بحث:
سپس به بررسی شرائط حساس این واقعه و بیان عواملی که موجب شدت و حساس شدن وضع مسلمانها گردید میپردازد:
“اذ جاوءکم من فوقکم و من اسفل منکم و اذ زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر و تظنّون بالله الظّنونا” (احزاب ۱۰)
ــ آنگاه که آمدندشما را از بالای سرتان، (بالای سر مردم مدینه طرف شرق مدینه است که طائفه غطفان ویهود بنی قریظه و بنی النضیر آمدند) و از طرف پائین (که طرف غرب مدینه است قریش و طوائف دیگر) وارد شدند. بعد حالت مسلمانها را در آن روزهای نخستی که از همه طرف مود هجوم قرار گرفتند تشبیه میفرماید به شخصی که در حال مرگ افتاده است چشمان او فروغی ندارد و به سقف اطاق گویا خیره خیره نگاه می کند و روح به حلقوم و گلوگاهش می رسدو نفسهای آخرین را میکشد:
“و اذ زاغت الابصار و بلغت القلوب الحناجر”
– و آنگاه که چشمهای شما از خوف و وحشت حالت کجی و برگشت پیدا نموده بود مانند چشمان مرده و روح به حلقوم شما رسیده بود”وتظنّون بالله الظنونا” ودر باره خدا گمانهائی بردید، بعضی فکر می کردند که کفار بر مدینه تسلط می یابند و بعضی می گفتند اسلام تمام شد و ازبین رفت و دین پایان یافت، بعضی فکر جاهلیت و برگشت دوران گذشته را در سر می پروراندند و گروهی می گفتند خدا و رسول این مردم را مغرور ساختند توجه بوضع مسلمانها د راین جنگ انسان را بیاد روزهای حمله عراق که از شرق و غرب تقویت می شد می اندازد و کسانی که فکر می کردند چند روزی بیشتر طول نمی کشد که عراق برایران مسلط و یا لااقل خوزستان را تصرف می کند و در نتیجه دولت جمهوری اسلامی کارش خاتمه یافته است و صدها گمان و ایراد و اشکال را در دل و یا برزبان می آوردند. البته همانگونه که در صدر اسلام آنها که ایمان و اعتقاد به اسلام و نصرت الهی داشتند و خصوص رهبر و قائد بزرگ اسلام رسول خدا هیچ نگرانی نداشته
و با امید به پیروزی قدم بر می داشتند و در تابستان و هوای گرم آنهم ماه رمضان به کندن خندق از پیر و جوان پرداختندو آنقدر رسول الله ایمان به آینده اسلام دارد که ازپیروزی آینده اسلام و گسترش آن و تسلط بر ایران و روم و یمن در هنگام کندن خندق و جستن برق از برخورد کلنگ با سنگ خبر می دهد. همچنین ملت مسلمان و انقلابی ایران از همان روزهای نخست با امید به پیروزی و راه ندادن هیچ یک از این اندیشه های خانمان برانداز بلکه با دلی پر از عشق و علاقه به شهادت به استقبال دشمن شتافتند و دشمن را متوقف ساختندو تا امروز با او می جنگند و پیروزیهای بزرگی که در تاریخ کم سابقه است بدست آورده اند و سرزمینهای اشغالی را یکی پس از دیگری پس گرفتند و درهمان شب اولی که هواپیماهای عراقی به فرودگاه مهر آباد حمله کرد امام امت با قاطعیت هر چه تمامتر وعده نصر و ظفر داد و مردم رابه استقامت دعوت نمود و روحیه ای در ملت ایران دمید.
آری این روزهای سخت و هراس انگیز روزهای آزمایش مؤمنین بلکه همه اقشار ملت است چنانکه قرآن می فرماید:
“هنالک ابتلی المؤمنون و زلزلوا””زلزالا شدیدا”. (احزاب ۱۱)
یعنی در آن هنگام آزمایش شدند مؤمنین و مضطرب گردیدند اضطرابی شدید. البته مؤمن هرگاه ایمانش قوی باشد اضطرابش با توجه به خدا برطرف می گردد، واگر ایمانش قوی نباشد در حال اضطراب باقی خواهد ماند، و دراینجا منظور جمعیت مؤمن و مسلمانی است که مجموعه ای از افراد ضعیف و متوسط و قوی را تشکیل می دهد باتفاوتهائی که در هریک از این درجات وجود دارد. مسئله آزمایش و امتحان از مسائل اساسی جهاد و مبارزه است که خودبحثی جدا را نیازمنداست و در ضمن فصول بعدی خواهد آمد.
“و اذ یقول المنافقون و الّذین فی قلوبهم مرض و عدنا الله و رسوله الّا غرورا” (احزاب ۱۲)
دومین عامل برای سخت شدن و حساس گردیدن شرائط سم پاشی هائی بود که منافقین و آنها که در دلشان مرض بود در بین مسلمانها می نمودند منظور از آنهاکه در دلشان مرض هست کسانی است که با شک و تردید به مسائل می نگرند و از ایمانی قوی یا متوسط برخوردار نیستند و ضعف اعتقادی دارند.
اینها میگفتند آنچه خداو رسول او به ما وعده داد جز غرورچیز دیگری نبود. غرور عبارت است از اینکه انسان شری را بصورت خیر و خوبی ارائه دهد و دیگری را با آن مغرور سازد. این نوع سم پاشی ها و اخلال ها در درون جامعه اسلامی همیشه از تاکتیک های منافقین بوده و هست و اساسا فلسفه نفاق و هدف از دو چهره داشتن برای بیشترمنافقینی که برنامه تخریبی و براندازی اسلام را دارند و با تشکل خاصی عمل می کنند همین است که از چهره اسلامی و همرنگ و همدم شدن بامسلمانها استفاده کنند و برای نقشه و هدف خود بهره برداری نمایندکه یکی از موفقیت های آنها همین است که در شرائط حساس مخصوصا بحرانهای جنگی و مبارزات، با سم پاشی و اخلال و دروغ پردازی و شایعه سازی رعب و وحشت در دل مردم پدید آورندو اتحاد و هماهنگی را بر هم زنند چنانکه در جنگهای اسلام حضور منافقین بیشتر بهمین منظور بود و در سوره توبه در مورد کسانیکه از منافقین از شرکت در جنگ تبوک خودداری نمودندکه آنهم طبق نقشه دیگری بود که میخواستند در غیاب رسول خدا توطئه ای علیه حکومت مرکزی بچینندبه
این مطلب اشاره فرموده است. می فرماید:
“لو خرجوا فیکم مازادوکم الّا خبالا و لا وضعوا خلالکم یبغونکم الفتنه و فیکم
سمّاعون لهم و الله علیم بالظّا لمین” (۴۷ توبه)
– اگر دربین شما اینها هم بسوی جنگ حرکت میکردندچیزی جز فساد برای شما نداشت و ایجاد عداوت و دشمنی در بین شما می نمودند خصوصاً اینکه در بین شما کسانی هستند که گوش به حرفهای آنها می دهند وتحت تاثیر قرار میگیرند. این سم پاشی تا باینجارسیدکه گروهی از منافقین می گفتند:
“یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا”
– ای اهل یثرب(یثرب نام مدینه قبل از اسلام بوده است)اینجا جای ماندن و توقف نیست یعنی درمقابل لشکر عظیم کفار ماندن شما بی فائده و بی جهت است زیرا غلبه با آنها خواهدبود پس چه خوب است که هرچه زودتر به منازل خودبرگردید.
دسته ای ازهمین منافقین آمدند حضور پیغمبر و از آنحضرت اجازه میخواستند برای برگشت به شهر
“و یستأذن فریق منهم النّبی
یقولون انّ بیوتنا عوره و ماهی بعوره ان یریدون الّا فرارا”.
– یعنی گروهی از همین جمعیت منافقین و بیماران روحی از رسول خدا اذن می خواستند برای برگشت به شهر و بهانه آنها این بود که خانههای ما در و دیوار درستی ندارد و راه برای دزد و دشمن باز است در حالیکه چنین نبود و خانه های آنها مصون و محفوظ بود و غرضی جز فراراز دشمن نداشتند.
در این آیات به دو عامل اساسی از عواملی که مسلمانها را در تنگنا و شدت قرار میداد اشاره شده است یکی کثرت دشمن و تهاجم از هر طرف بر مدینه و دیگر اخلال و سم پاشی های منافقین که موجب سستی و از هم پاشیدگی صفوف مسلمین می گردید، عامل مهم دیگری هم وجود داشت و آن اخلال و ضربه هائی بود که یهود بنی قریضه ای که در داخل مدینه بودند وارد می ساختند ولی با وجود همه این عوامل و کمبودنیروی مسلمانها خداوند با جنودی که دیده نمیشدندو فرستادن بادو طوفان لشکر کفر را در همکوبید و آنان را مجبور به فرار نمود.
د ــ “لقد نصرکم الله فی مواطن کثیره و یوم حنین اذ اعجبتکم کثرتکم فلم تغن عنکم شیئا وضاقت علیکم الارض بما رحبت ثمّ ولیتم مدبرین* ثمّ انزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و انزل جنودا لم تروها و عذّب الّذین کفروا و ذلک جزاء الکافرین”. (۲۶ توبه)
رسول خدا پس ازفتح مکه با ۱۲۰۰۰نفر سرباز مسلح به سوی قبائل هوازن، و ثقیف که برای نبرد با مسلمانان آماده میشدند و تصمیم داشتندبه استقبال ارتش اسلام بروندو ضربت مهلکی بر آنان وارد سازند رهسپار گردید.
دشمن در انتهای دره ای که به منطقه حنین منتهی می شدفرود آمد و در صخره ها و شکاف کوهها وپشت سنگها مخفی شدو تصمیم بر این بود که با ورود ارتش اسلام همگی از مخفیگاه خود بیرون آیند و سربازان اسلام را زیر رگبار تیر و سنگ قرار دهند. ارتش اسلام صبحگاه قبل از روشن شدن کامل هوا وارد درّه حنین گردید که ناگاه صدای
غرش تیرها و فریاد مردان جنگجو از پشت سنگرها هراس و وحشت عجیبی در دل مسلمانان پدید آورد، و تیر مانند باران بر سر و صورت آنان می بارید و گروهی به سربازان اسلام حمله بردند.
این حمله غافلگیرانه کفار آنچنان مسلمانان را وحشت زده ساخت که پا به فرار نهادند و صفوف آنان در هم ریخت، منافقین از این پیش آمد، سخت خوشحال گردیدند و بعضی از آنان تصمیم به کشتن پیغمبر در آن گیر و دار گرفتند پیغمبر روی مرکب خود ایستاد و با صدای بلند فرمود:
“یا انصار الله و انصار رسوله انا عبدالله “” و رسوله”
ای یاران خدا ویاران رسول خدا من بنده خدا ورسول او هستم. شاید نظر رسولخدا در گفتن این جمله این بوده است که به مسلمانها بفهماندکه او هنوز حیات دارد، امیر المؤمنین و عباس و چند تن دیگر در اطراف رسول خدا بودند پیغمبر به عباس که صدای بلندی داشت دستور داد که مسلمانها را فراخواند ندای عباس که به گوش آنها رسید و وسلامت پیامبر رانوید می داد سبب شد که سربازان فراری به سوی پیامبر باز گردندو صفوف خود را دربرابر دشمن منظم سازندو به یک حمله عمومی که منجر به فرار و عقب نشینی دشمن گردید دست بزنند. این آیات نصرت و یاری خداوند را در این جنگ تذکر میدهد و می فرماید:” لقدنصرکم الله فی مواطن کثیره ” و “یوم حنین”
– خداوند شما را در مواضع و موارد زیادی یاری فرمود این موارد و مواضع اشاره به جنگهای مسلمین است مانند بدر و احد و احزاب و خیبر و دیگر غزوات و جنگها که یکی از این غزوات جنگ حنین بود. “حنین”اسم بیابانی که بین مکه و طائف واقع شده و در آن، این غزوه اتفاق افتاد ولذا می فرماید”و یوم حنین” یعنی از مواردی که خدا شما را یاری نمود روزی بودکه جنگ بین شما و کفار در وادی حنین رخ داد. کلمۀ یوم که به معنی روز است گاهی به حادثه ای که در آن روز اتفاق افتاده است نسبت داده می شود، مانند “یوم فتح مکه ” ــ روز فتح مکه، و گاهی به مردمی که در حادثه ای شرکت داشته اند نسبت می دهندمانند “یوم الاحزاب” ــ روز احزاب، و گاهی به مکانی که د ر آن اتقافی رخ داده است نسبت داده می شود، مانند “یوم بدر” “یوم احد” “یوم حنین “.
طرف خطاب در آیه همه مسلمین بوده است که از گروههای مختلفی از جهت مراتب ودرجات ایمان تشکیل می گردیدند، بعضی منافق بودند واسلام ظاهری داشتند، و برخی از ایمانی ضعیف برخوردار بودند، عده ای هم متوسط، و عده دیگری هم دارای ایمانی قوی بودند با تفاوتی که در همه این مراحل از جهت درجه ایمان وجوددارد. واگر در جمعیتی عده ای وجود داشته باشند که مشمول حکمی باشند صحیح است که طرف خطاب همه آن جمعیت قرار گیرند اگر چه همه مشمول آن حکمی که به آنها خطاب می شود نباشند، مثلا اگر می فرماید:
“یا ایّها الّذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون ” (سوره صف)
ای کسانی که ایمان آورده اید چرامیگوئید چیزی را که بدان عمل نمی کنید، لازم نیست که همه کسانیکه ایمان دارند ومورد خطاب هستند چنین خصلتی داشته باشند، و یا اگر می فرماید:
“یاایّها الّذین آمنوا لاتتّخذوا عدوّی و عدوّکم اولیاء” (سوره ممتحنه)
ــ ای کسانی که ایمان آورده اید دشمن من وخود را دوستان خود قرار ندهید، معنی آن این نیست که همه مؤمنین چنین برای صحّت چنین خطابی کافی است.
“اذ اعجبتکم کثرتکم”
ــ آنگاه که زیادی و کثرت جمعیت شما را به اعجاب و سرور کشانید و بخودبالیدید و تصور می کردید که تجهیزات نظامی وزیادی نیرو تنها سبب و عامل پیروزی شما است.
یعنی شما اعتماد و اطمینان به جمعیت زیادی که دارا بودید نمودید و فکر می کردید که این جمعیت با این تجهیزات به تنهائی قادر است بر دفع دشمن و ضامن پیروزی شما است،
واز اعتماد و توکل بر خداوند غافل گردیدید در حالیکه زیادی سرباز و مجهز بودن قوا و نیروی نظامی یکی از اسباب و علل ظاهری است که تا خدا نخواهد به نتیجه و ثمر نمی رسد.
انسان موحدی که از درجات والائی از توحید وایمان برخوردار است هیچگاه اسباب و عللی که برای موفقیت او مهیا شده است او را ازخدائی که سبب ساز و سبب سوز است غافل نمی نماید، و چنین تصوری ندارد که اسباب و علل ظاهری صددر صد به نتیجه مثبت خواهد رسید و هیچ سبب و علل دیگری ورای آنها وجود نداردو بدون اراده خدا می تواند مؤثر باشد. “فلم تغن عنکم شیئا”یعنی شما کثرت و زیادی ارتش را تنها عامل ظفروپیروزی
دانستید و آنرا سببی مستقل و بی نیاز از خدا فرض نمودید و ازخدا غفلت ورزیدید وبرآن تکیه کردید پس بر شما روشن شد که قدرت و کارآئی آن تا چه اندازه است و دیدید که شما را بی نیاز نکرد از چیزی و هیچ اثر و نتیجه ای بشما نبخشید.
بعد به بعضی ازخصوصیات روحی وشرائطی که در آن قرار گرفته بودند اشاره می فرماید: و ضاقت علیکم الارض بما رحبت”
یعنی زمین با همه وسعتی که دارد بر شما تنگ گشته بود اشاره به آن است که دشمن آنان را احاطه کرده بود به طوری که هیچ پناهگاه و مامنی برای آنان وجودنداشت این جمله را در موردی بکار میبرند که انسان چاره ای برای نجات خود نتواند بیاندیشد وهمه راهها بر او بسته شود، بطوری که زمین گویا با همه وسعتی که دارد بر او تنگ و ضیق گردیده است. آری محاصره دشمن و موقعیتی که در آن قرار داشتند به گونه ای بودکه فرار کردن هم به حال آنها نتیجه ای نداشت، زیرا موضعی
که بتواندمصون از دشمن باشد و به سوی آن فرار کنند نبود ولی با این حال فرار کردند:
“ثمّ ولّیتم مدبرین” ــ یعنی دشمن رادر پشت سر قرار دادید و فرار نمودید.
“ثّم انزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و انزل جنودا لم تروها وعذّب الّذین کفروا و ذلک جزاء الکافرین” (۲۶ توبه)
– سپس خدا نازل فرمود آرامش خود را بر رسولش و بر مؤمنین و فرو فرستاد لشکریانی که نمی دیدید آنها را و کفار را معذب ساخت و اینست پاداش مردم کافر. مقصود ازعذابی که در اینجا به کفار وارد آمده است شکستی است که توسط لشکریان الهی نصیب آنها شد. این بود آیاتی که تصریح به فرو فرستادن جنود و لشکریان ناپیدا می فرماید که در سه موردخداوند، مسلمانها را به آنها یاری فرموده است.
حال منظور از این جنود ملائکه باشند یا موجودات دیگر، و یاملائکه به ضمیمه موجودات
دیگر این جنود را تشکیل می دهند مطلبی است که آیات در این موارد بدان صراحت و دلالتی ندارد گرچه در جنگ بدر و احد تصریح به نزول ملائکه شده است ولی دلیل بر اینکه جنود خدا منحصر در ملائکه باشند نیست بلکه امکان موجوداتی دیگر که مانند ملائکه نادیدنی باشند وجود دارد. ادامه دارد