سرگذشتهای ویژه از زندگی امام

حجت الاسلام و المسلمین خاتم یزدی (عضو حوزه استفتاء امام)

 

من را ضی نیستم از کسی غیبت کنید و یا حرف کسی را در بیرونی من بزنید.

امام خمینی

برادران مسئول در مجله پاسدار اسلام که انصافا مجله بسیار ارزنده و خوبی است ازمن خواستند چیزی از سرگذشت های ویژه امام بگویم، و گرچه بنده خوب نمی توانم از عهده این کار برآیم ولی”مالایدرک کله لا یترک کله”. چه گویم که سراسر زندگی امام اعجاب انگیز است و زبان گویای توصیف آن نیست، لیکن این مدت ۱۵ سال که در نجف اشرف خدمت ایشان بودم، چند مطالب بسیار برای من اعجاب انگیز بود که به اختصار عرض می کنم:

۱- حضرت امام با اینکه بزرگترین فیلسوف و عارف قرن است و می توان گفت: هم در فلسفه و هم در عرفان والاترین انسان روی کره زمین است، معذلک هنگامی که وارد وادی فقه می گردد، آنچنان مطالب فقهی و روایات و آیات را بررسی و توضیح می دهد که تو گوئی تنها یک فقیه است و چیزی از فلسفه یا عرفان نمی داند. برای توضیح بیشتر عرض می کنم: اگر یک انسانی که خبره در فلسفه است، بخواهد فقه بگوید یا تفسیر بنویسد، تمام نظرات فلسفی خود را در فقه یا تصویر پیاده می کند مثلا اگر ملاصدرا تصویر بنویسد، مطالب همان مطلب فلسفی است. مرحوم کمپانی اصول می نویسد، فقه می نویسد، لکن می بینی همان مطالب فلسفی را در فقه آورده است و همان اصول فلسفی را پیاده کرده است، ولی این مرد بزرگ(امام خمینی) که تمام کارهایش معجزه آمیز است، وقتی در فلسفه وارد می شود بزرگترین فیلسوف و هنگامی که از عرفان می گوید والاترین عارف و هرگاه به مطالب فقهی می رسد، آنچنان تسلط بر روح و اراده ی خود دارد و زمام روح و اراده در اختیار خودش می باشد که گویا وارد بازار و زندگی روزمره مردم شده است و احکام الهی را بدون هیچ وابستگی به فلسفه و عرفان بیان می کند. این کاری است بسیار دشوار که انسان در عین این که احاطه بر مسائل عقلیه داشته باشد، یک شخص متعارفی بشود، بیاید در بازار تا اینکه چگونگی استفاده از روایات را درک  کند و این امری است بسیار شگفت انگیز و در خور اعجاب.

۲- مطلب دیگری که نزد بنده واقعا اعجاب انگیز است و شاید منحصر باشد به حضرت امام، اینکه هر چه انسان به ایشان نزدیکتر شود به جهات تقوی و جهات نفسانی و معنوی این مرد الهی بیشتر پی می برد، و می بیند که این بزرگوار و این نابغه دهر در جهات معنوی آنچه یک انسان مؤمن متعهد باید دارا باشد، این مرد دارا است. انسان هرچه به بعضی شخصیت ها و بزرگان نزدیک تر شود و از مسائل شخصی آنان بیشتر آشنا گردد، عقیده او نسبت به آن ها مقداری سست می شود، برای اینکه هر کس در زندگی شخصی خود شذوذ و اشتباهاتی دارد که یا از جهت غفلت و یا از روی عذر است، لذا هر چه انسان به آنان نزدیک تر شود عقیده اش از آنان سست تر می گردد ولی امام برعکس است هر چه به او نزدیکتر می شود، عقیده اش زیادتر می شود. و شواهد زیادی بر این مطلب دارم.

امام هنگامی که در مجلس عمومی بود، کسی جرات غیبت کردن یا حرف ناروائی نسبت به کسی گفتن نداشت. واقعا روح الهی در مجلس ارزنده اش حکومت می کرد، و همچنین در مجالس خصوصی نیز کسی جرات نمی کرد سخن از دیگری بزند.

دوسال بود که امام به نجف آمده بودند یکی از مقلدین ایشان از اصفهان آمده بود مقداری خمس و سهم امام آورده بود. گویا روی جهاتی نزد امام نرفته و نزدیکی دیگر از آقایان معروف نجف رفته بود، ایشان گذشته از سهم امام، سهم سادات را هم از آن مومن گرفته و گفته بود: می خواهم خرج مدرسه بکنم! آن شخص با من آشنائی داشت، قضیه را به من گفت. خدمت امام رفتم که اجازه اش را از ایشان بگیرم، عرض کردم اگر اجازه می فرمائید نام آن آقا را که پولها را گرفته ببرم. امام اجازه ندادند تا این حد مواظب بودند که نام کسی به غیبت در مجلس ایشان -چه مجلس عمومی و چه مجلس خصوصی- برده نشود. بارها امام می فرمودند: من راضی نیستم کسی در بیرونی من غیبت کند، و با تمام نیرو از غیبت کردن افراد -چه در خلوت و چه در جلوت- جلوگیری می کردند.

هنگامی که منزل امام در محاصره بعثیها بود، کسانی که انتظار می رفت، احوالی از امام بپرسند یا لااقل تلفنی بکنند، ولی بقدری مادیت و هواهای نفسانی در آنان زیاد بود که از یک تلفن کردن هم مضایقه کردند و با اینکه امام در طول ۵ سال اقامت خود در نجف، چقدر به نجف خدمت کردند و سطح معلومات طلاب را بالا بردند حتی در مسائل مادی هم باید بگویم که چقدر امام خدمت به این مردم کردند، ولی متاسفانه نجف ظلم کرد و حتی افراد سرشناس که انتظار می رفت سئوال از امام بگیرند، برای یک بار هم سئوالی نگرفتند. رفقا و دوستان ما که سخت متاثر بودند، امکان داشت گاهی سخنی راجع به آنان بگویند، ولی این امام بیدار می- فرمودند: “شاید رفقا یکقدری عصبانی بشوند، قدری ناراحت بشوند، بگوئید من راضی نیستم از کسی غیبت کنید یا حرف کسی را در بیرونی من بزنید”. شاید چنین روحیه ای -بعد از معصومین- در هیچ یک از مراجع دیده نشده است. همانگونه که امام معصوم می فرماید:

“کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم”.

امام هم در عمل چنین بودند که هر کس دقت می کرد در زندگی ایشان هیچ نقطه ضعفی پیدا نمی کرد.

۳- هنگامی که یکی از افراد سرشناس با فرح دیدار کرده بود، در پاریس خدمت امام رسیدیم، امام سخت متاثر و ناراحت بودند و چنین فرمودند:

“ما سالهای درازی زحمت کشیدیم، آن مطلب غلطی که در ذهن بعضی از روشنفکرها و دانشگاهیها بود، خارج سازیم ولی این قضیه، مطالب مرا وارونه کرد. آنها معتقد بودند که روحانیت طرفدار دستگاه است و دستگاه از روحانیت حمایت می کند و روحانیت هم از دستگاه”.

امام خیلی متاثر و نگران بودند ولی پس از چند لحظه فرمودند: “این کارها نتیجه ای ندارد. من این قضایا را دنبال می کنم و این مطلب را بار دیگر از ذهن آنها بیرون می آورم و روحانیت اصیل هیچگاه با دستگاه رابطه ندارد و طرفدار دستگاه نیست و دستگاه هم طرفدار روحانیت اصیل نیست”.

و همانگونه که فرمودند، مبارزه خود را تا سرنگونی طاغوت و جایگزینی حکومت اسلامی به جای حکومت طاغوتی ادامه دادند و این مبارزه همچون نوری در صفحه تاریخ می درخشد و راه تمام جویندگان حق و حقیقت را برای همیشه روشن خواهد کرد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *