جهاد در قرآن

قسمت دوازدهم

حجه الاسلام والمسلمین طاهری خرم آبادی

نماینده امام درسپاه پاسداران

عوامل معنوی پیروزی

صبر

در دوشماره قبل، با طرح آیه های ۶۵-۶۶ از سوره ی انفال،  نقش صبر را ترسیم کردیم واینک به ادامه بحث دراین زمینه می­پردازیم:

۲-« . . .  ( !$oY­/u‘ ùø̍øùr& $uZøŠn=tã #ZŽö۹|¹ ôMÎm7rOur $oYtB#y‰ø%r& $tRöÝÁR$#ur ’n?tã ÏQöqs)ø۹$# šúï͍Ïÿ»x6ø۹$#

دیگر آیه ای که نقش صبر را درجهاد و علیه بردشمن مجسم می­سازد آیه ۲۵۰ از سوره ی بقره است که در ضمن بیان سرگذشتی ازبنی اسرائیل آمده است،  و ناگزیر باید بطور اجمال به آن آیات و جریان بنی اسرائیل اشاره شود:

بنی اسرائیل پس از حضرت موسی(ع) و وصی او هارون(ع) براثر عصیان و نافرمانی خداوند و توجه شدید به علائق حیات و زندگی مادی، گرفتار استثمار و استعمار ستمگران زمان خود گردیدند و دچار انواع ستمها و ظلم ها شدند. آنان کم کم از فشار ظلم و ستم بستوه آمدند و همین، نقطه عطفی در حیات اجتماعی آنان شد و گوئی شدتها و سختیها – که همیشه نقش سازنده و بیدارکننده‌ای دارد- آنان را به علل اصلی این بدبختی توجه بخشید،  وزیر بنای فکری یک حرکت و مبارزه اساسی علیه ظالمین را در افکار آنان ترسیم نمود.  کم کم این فکر نزدیک به پیاده شدن  و اجرا میشد که نیاز بوجود یک زعیم و رهبر و فرمانروا (ملک) که از ضرورتهای اولیه هر مبارزه وتشکیل یک نظام و حکومت است- توجه آنها را به خود جلب ساخت. و از طرفی بینش مکتبی که از انبیای الهی یافته بودند چنین اقتضا می­کردکه این رهبر و فرمانده، انتخابی نمی­تواند باشد بلکه باید از طرف خداوند نصب و تعیین شود و در غیر این صورت دلیل‌ی برای اطاعت و پیروی ازاونیست.

لذا به پیامبر زمان خود مراجعه نمودند و از او درخواست کردند که یک فرمانده و نظام دهنده ای از طرف خداوند برای آنها تعیین گردد تا درپرتو گردهمایی که او می­نماید و جمع پراکنده آنان را سامان می­بخشد،  درراه خدا بجنگد.

اَلم تَرَاِلَی المَلَاِ مِن بَنی اِسرائیلُ مِن بَعدِ مُوسی اِ ذ قالُوا لِبَنیٍ لَهُمُ ابعَث لَنا مَلِکاً نُقاتِل فی سَبیل ِ الله

-آیا نظر نکردی (درنیافتی ) گروهی از بنی اسرائیل – پس از موسی_ را آن گاه که به پیامبر خودشان گفتند برای ما یک زمامدار بفرست که به فرماندهی او در راه خدا بجنگیم؟ آن پیغمبر، چون سابقه بنی اسرائیل را داشت و آنها ر ا در علایق مادی وزندگی آزمایش کرده بود و میدانست که جهت این همه ذلت و زبونی، ضعف روحی ونداشتن استقامت و صبر و برد باری دربرابر دشمنان بوده است لذا به  آنها فرمود:

هَل عَسَیتُم ان کُتِب َ عَلَیکُمُ القِتال ُ اَلا تُقا تِلوا

-بیم آن نیست که اگر برشما قتال واجب گردد  از آن سرباز زنید و در مقام عمل،  بآنچه که اکنون می­گویید عمل نکنید؟ آنها درجواب گفتند:

وَما لَنا اَلّا نُقاتِلَ فی سَبیلِ اللهِ وَقَد اُخرِجنا مِن دیارِنا وَاَبنائِنا فَلَمّاکُتِب َ عَلَیهِمُ القِتالُ تَوَلّو ا اِلّا قَلیلاَ مِنهُم وَاللهُ عَلیمٌ بِالظّا لِمینَ

-چه چیز مارا از جنگ درراه خدا باز میدارد، چرا و چگونه جنگ نکنیم و حال آنکه ما را از شهر و دیار وفرزندانمان آواره و جدا ساختند؟ مگر میشود جمعیتی کارد به استخوانش برسد وا ز همه چیز، او را ساقط سازند و بازهم ساکت بنشیند و دم فرو بندد؟

ولی مقام سخن با مقام عمل،  تفاوتش از زمین تا آسمان است.  بسیاری از مسائل است که سخن گفتن در اطراف آن آسان و ساده است ولی عمل به آن که با محرومیت و شکنجه و درد و جان‌بازی توام است و صبر و استقامت می­خواهد کار بسیار مشکلی است که جز عده کمی که دارای خصیصه صبر و استقامت باشند،  دیگران تاب وتوان مقاومت آنرا ندارند.  لذا قرآن،  آینده آنها را چنین توصیف فرموده که پس از آن که جنگ برآنان واجب گردید جز عده ی کمی همگی به فرمان خدا پشت نمودند و صحنه نبرد را ترک گفتند و خداوند به مردم ظالم، آگاه است.  یعنی بنی اسرائیل را می­شناسدکه از فرمان خدا تجاوز می­کنند و ظالم هستند و همین هم سبب زبونی ونابودی آنان گردیده است .

سرانجام،  پیامبر الهی با فرمان خداوند،  شخصی را به نام «طالوت» برای آنان تعیین فرمود و به آنان گفت:

اِنَّ اللهَ قَد بَعَثَ لَکُم طالُوتُ مَلِکاً

-خداوند برای شما طالوت را بعنوان ملک و فرمانفرما برانگیخت.

بنی اسرائیل که غوطه ور در مسائل مادی بودندو قهرا کسانیکه سرگرم با مسائل مادی هستند محور افکار آنها معیارها و مقیاسهای مادی است و همه چیز را با این معیار می­سنجند و مقیاس قرار می­دهند لذا در مقام اعتراض برآمدند و گفتند:

اَنَّی یَکُونُ لَهُ المُلکُ عَلَینا وَنَحنُ اَحَقُ بِالمُلکِ مِنهُ وَلَم یُوءتَ سَعَهً مِنَ المالِ

  • چگونه برای او سلطنت و فرمانروایی برما هست حال آنکه ما ازاو سزاوارتریم به سلطنت و او از نظر مالی در وسعت نیست. (نادار و از طبقه محروم وفقیراست. ) اینها تصور می­کردند که زمامدار حتما باید از طبقه مرفه و ثروتمند باشد و از طبقه محروم اجتماع- درصورتی هم که معیارهای واقعی ولازم دریک زمامدار را دارا باشد نمی تواند انتخاب شود! گویا در نظر آنها شرائط دیگری برای رهبری و فرماندهی جز دارا بودن مال وثروت وجود ندارد و تنها حلال مشکلات، پول است و بس! غافل از آنکه چیزی که دریک رهبر مکتبی جامعه شرط است علم است و ایمان و نه مال و منال و با انتساب به طبقه خاصی،  چنانکه اینها فکر می­کردند شخص مزبور حتما باید از خاندان سلاطین و از فرزندان آن گروهی باشد که نسبت آنها به یوسف پیامبر، منتهی میگردد. پیامبر الهی بنی اسرائیل برای کوبیدن این فکر و منطق غلط ، فرمود:
  • اِنَّ اللهَ اصطَفیهُ عَلَیکُم وَ زادَهُ بَسطَهُ فِی العِلمِ و الجِسمِ وَ اللهُ یُوتی مُلکَهُ مَن یَشاءُ والله واسِعُ عَلیم

یعنی این ایراد شما دو اشکال منطقی دارد،  یکی اینکه خدا او را برگزیده و قرار داده است و چون خدا برگزیده است دیگرجائی برای اعتراض و ایراد باقی نمی ماند و اشکال دوم اینکه دوشرط اساسی، که یکی نیرومندی جسمی است و دیگری نیرومندی در علم و آگاهی برای زمامدار، خدا دراین شخص قرار داده است و اساسا خداوند ملک و فرمانروایی خود را به هرکس که بخواهد می­دهد و کسی حق چون و چرا ندارد واو میداند که به چه شخصی و با چه ویژگی لازم،  میدهد.

وسرانجام،  برای پذیرفتن بنی اسرائیل معجزه ای برای حکومت او قرار داده میشود وآن،  بازیافتن «تابوت» بنی اسرائیل است پس از سالها که ناپدید شدو دردست دشمنان قرار گرفته بود. تابوت، صندوقی بوده است که  در آن الواح تورات را قرار می دادند و در پیشاپیش جنگها قرار میگرفت و موجب آرامش و اطمینان خاطر آنان بود و از آنروزی که آنر ا گم کرده و ازدست دادند این همه بلا و گرفتار ی پیداکردند .

وَقالَ لَهُم نَبیُِهُم اِنَّ ایَهَ مُلکِهِ اَن یَاتیَکُم التّابُوتُ فیه سَکینهُ مِن رَبّکُم وَبَقیَّهٌ مِمّاتَرَکَه آلُ مُوسی وَ آل هرونَ تَحمِلهُ المَلائِکَهُ اِنَّ فی ذلِکَ لَایَهٌ لَکُم اِن کُنتُم مؤمنینَ

-پیامبر آنان بآنان گفت:  نشانه فرمانروایی او آن است که صندوقی  را برای شما می­آورد که در آن، آرامشی است از طرف خدای شما و باقیمانده ای است ازآنچه که آل موسی و هارون گذاردند.  درحالیکه آنرا ملائکه حمل می­کنند و دراین،  نشانه و معجزه است برای شما اگر ایمان داشته باشید.

دراین آیه شاید اشاره ای باشد باینکه سبب همه بدبختی ها کنار گذاردن کتاب خدا و گم گشتن آن از بین جامعه است و روزی که جامعه به خود آید و گم شده خود را پیدا کند آنروز،  روز آرامش و پیروزی اواست. این حقیقت را ما در جامعه خود لمس نمودیم،  تا روزی که ملت از خواب خفته خود بیدار نشد و اسلام و قرآن گم شده و فراموش شده خود را بازنیافت دست استعمار و استثمار و ظلم و ستم از سراو کوتاه نشد وامروز که به علل بدبختی، زبونی و ذلت خود در گذشته،  پی برده است اگر کتاب خدار ا درپیشاپیش و سرلوحه زندگی قرار ندهد و باز هم آنرا به فراموشی سپاردبه بدتر از سرنوشت گذشته مبتلا می­گردد و تمام ملتهای مسلمان که امروز، چون بنی اسرائیل، «تابوت» خود را گم کرده و در دامن شرق یا غرب افتاده اند، تا به کتاب خدا اعتصام نجویند و بحبل و ریسمان الله چنگ نزنند اززیر چکمه استعمار جهان خواران و ستم ستمگران جهان نجات نخواهند یافت.

طالوت پس از آنکه لشگرش را جمع آوری نمود و آنها رابسوی دشمن حرکت داد از آنجا که میدانست شرط اساسی دریک مبارزه، استقامت و صبر رزم آوران است و باید درجه استقامت و اعتقاد و ایمان لشگرش آزمایش شود آنان را آزمود. زیرا با گروهی که ایمان ندارندو در فرمان اطاعت فرمانده خود نیستند نمی توان جنگید و پیروز شد و تنها جمعیتی می­تواند پیروز و غالب شود که با ایمان و با اخلاص و معتقد به لزوم اطاعت ازفرمان خداوند یا کسی که از طرف او تعیین گردیده است باشد.

فَلَمّا فَصَلَ طالُو تُ بِالجُنود ِ قالَ اِنَّ اللهَ مُبتَلیکُم بِنَهرِ فَمَن شَرِبَ مِنهُ فَلَیسَ مِنِّیِ اِلّا مَن اغتَرَفَ غُرفهً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنهُ اِلّاقَلیلاً مِنهُم

-طالوت پس از آنکه مقداری از راه را رفت به ارتش خود گفت خداوند شما را آزمایش میکند به یک نهر آب، کسانیکه از آن آب بنوشند ازمن نیستند و کسانیکه از آن نچشند ازمن هستند مگر کسی که باندازه پرمشتی از آب با دست خود بردارد.  پس نوشیدند از آن آب مگر عده کمی از آنان.

دراین آزمایش،  روشن شد چه کسانی ایمان و استقامت دارند و می­توانند با دشمن نبرد کنند و چه کسانی قدرت مقاومت ندارند. زیرا کسی که نتواند ازنوشیدن آب برای فرما ن خدا صرفنظر نماید و در برابر خواسته کوچک نفس، این چنین زبون و ذلیل باشد که فرمان خدا را نادیده گرفته و بخواست دل عمل کند چگونه می توان در میدان نبرد از همه چیز خود بگذرد و برای خدا و در راه خدا جان بازی نماید؟

این نوع فرمآنها اگر چه دراصل عمل، مصلحتی ندارند ولی از بعد آزمایشی و شناخت مطیع و فرمانبردار از غیر مطیع، بسیار پرارزش است وممکن است پاره ای از فرمآنهای الهی به بندگانش از این قبیل باشد که اثر و فلسفه اش در عمل بآن فرمان تنها از جهت اطاعت از خداوند است نه در نفس عمل.  یعنی عمل –مانند آب خوردن و نخوردن- دارای منفعت و ضرری نیست اما اطاعت بنده از فرمان خدا که سبب قرب و نزدیکی او بخدا میشود و حاکی از روح عبودیت و بندگی و حب وعلاقه به خدا است و در پرتو عمل باین فرمان تحقق مییابد،  بزرگترین ارزش معنوی را دارا است. وبعکس ، کسی که نافرمانی میکند، بزرگترین ضربه معنوی در اثر عصیان و نافرمانی براو وار دمی­گردد.

پس از گذشتن ازاین نهر و روبروشدن با دشمن که تحت فرماندهی شخصی، «جالوت» نام قرار داشتند ارتش طالوت گفتند:  «لا طاقَهُ لَناَالیَومَ بِجالُوتَ وَ جُنودِهِ»

-ما امروز توان وطاقت جنگ با جالوت و لشگرش را نداریم و اکثریت آنان از جنگ با جالوت کناره­گیری نمودند و صحنه نبرد راترک گفتند:

قالَ الَّذیَن یَظُنُّونَ اَنَّهُم ملاقُوا الله:  کَم مِن فَئِهً قَلیلهٍ غَلَبت فئهً کَثیرَهً بِاِذنِ اللهِ  وَاللهِ مَعَ الصّا برین

-آنهایی که میدانستند که با خدا ملاقات می­کنند – یعنی آنها که جهاد و کشته شدن در راه خدا را وسیله برای لقای پروردگار میدانستند- آنها گفتند:  چه بسیار جمعیت کم که بر جمعیت زیاد غالب و پیروز میشود_با اذن و اراده خداوند و خدا با صبر کنندگان است.

این جمله آخر، شاید نشانگر این جهت باشد که مورد اذن خدا آنجا است که جمعیتی دربرابر مشکلات جنگ،  صابر و با استقامت باشند.

بنابراین،  شرط پیروزی و غلبه بردشمن صبر است و استقامت.  اگر صبر و پایداری درقومی بود خدا با آنها است و اگر خدا با قومی باشد آن قوم هرقدم کم باشند پیروزند.  زیرا نمیشود خدابا جمعیتی باشد و اذن خدا ویاری او شامل حال آنان گردد درعین حال شکست بخورند و از این آیه چنین منطق و فکری داردوقهراً صبر واستقامت هم خواهد داشت. وَلَمّا لِجالُوتَ وَ جُنودُهُ قالُوا

( !$oY­/u‘ ùø̍øùr& $uZøŠn=tã #ZŽö۹|¹ ôMÎm7rOur $oYtB#y‰ø%r& $tRöÝÁR$#ur ’n?tã ÏQöqs)ø۹$# šúï͍Ïÿ»x6ø۹$#

و هنگامیکه دربرابر جالوت و لشگرش قرار گرفتند ودرجبهه جنگ واقع شدند از خداوند درخواست نمودند که پروردگارا بر ما صبر و پایداری نازل و مار ا ثابت قدم فرما و براین قوم کافر یاریمان بخش.

دراین دعا بازاین نکته توجه پیدا می­کنیم که صبر،  شرط پیروزی و ثبات قدم ویاری خدا است، یعنی تحمل شدائد جنگ و خویشتن داری دربرابر مشکلات آن، ثبات قدم می­آورد و مؤمنان، مشمول یاری و نصرت الهی میشوند.

«فَهَزَمُوهُم بِاِذنِ اللهِ – پس با اذن خداوند بر آنها غالب شدند و آنها را دفع کردندو به هزیمت و فرار کشاندند« قَـتَلَ داوُودُ جالُوتَ» – داوود که جوانی نو رس بود – جالوت غول پیکر را از پای درآوردو اورا کشت.

دراین حادثه تاریخی قومی از بنی اسراییل دیدیم که چگونه صبر وشکیبایی  عده ای سبب پیروزی آنها گردید و عده ای دیگرکه اکثریت بودند با نداشتن صبر در یک فرمان آزمایشی،  چگونه با اولین برخورد بادشمن، فرار را برقرار ترجیح دادندو باز باین نکته می رسیم که کسانی می­توانند با مشکلات طاقت فرسای جنگ بسازند که خود را ساخته اند و در برابر فرمان خدا، بنده و مطیع هستند. زیرا همآنها که از نوشیدن آب نگذشتند همآنها بودند که ازدیدن ارتش دشمن، وحشت کردند و اظهار عجز نمودند و آنها که درآن فرمان آزمایشی از خود نشان دادند و تا مرز پیروزی رفتند. و باز این مسئله توجه پیدا می­کنیم که آدم های مؤمن و معتقد، همیشه امیدوارند و ترس ودلهره ای ازدشمن، هرقدر قوی باشد ندارند و از کمی عده و نداشتن نیروی مادی وحشت نمی‌کنند همان گونه که امام امت، رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی درتمام دوران انقلاب هیچ هراس وترسی از قدرت مادی دشمن نداشت و بزرگترین ابر قدرت جهان یعنی آمریکا را هم بحساب نیاورد ونمی آورد و می­فرمود:

« آمریکا هیج غلطی نمی تواند بکند  » و در برابر ابر قدرت اهریمنی شاه هم همیشه باا مید به پیروزی صد درصد، قدم برمیداشت و رمز موفقیت مردان بزرگ الهی هم همین است وبعکس،  آنهاییکه ایمانی قوی و اعتقادی راسخ ندارند ازدشمن و حشت دارند و تنها به موازنه و مقایسه نیروی مادی و انسانی خود می­پردازند و لذا میگویند:  لا طاقَهُ لَناَالیَومَ بِجالُوتَ وَ جُنودِهِ

وبالاخره نقش صبر و استقامت در پیروزی و غلبه بر دشمن در این آیات بخوبی روشن است.

ادامه دارد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *