هدف،برنامه و روش انبیاء

آیت الله جوادی املی(عضو شورای عالی قضائی)

یادآوری می شود که بحث های هدف، برنامه و روش انبیاء تهیه شده از درس هائی است که حضرت آیت الله جوادی آملی در کلاس هائی که دفتر تبلیغات اسلامی ترتیب داده بود، بیان فرموده اند.

هدف و راه و روش پیامبران

بحث درباره ی ضرورت رسالت انبیا را به پایان رساندیم، اکنون درباره ی برنامه و هدف و روش انبیا بحث می کنیم. آنچه دربارۀ روش همه ی پیامبران مطرح است درباره ی پیامبر اسلام به طور کامل تر مطرح است.بنابراین راه و روش پیامبر اسلام را در قرآن بررسی می کنیم که در نتیجه هدف و برنامه ی سایر پیامبران نیز روشن می گردد.

منت و علت اختصاص آن به مؤمنان:

در قرآن سوره ی آل عمران آیه ی ۱۶۴ می خوانیم : ô‰s)s9 £`tB ª!$# ’n?tã tûüÏZÏB÷sßJø۹$# øŒÎ) y]yèt/ öNÍkŽÏù Zwqߙu‘ ô`ÏiB ôMÎgÅ¡àÿRr& (#qè=÷Gtƒ öNÍköŽn=tæ ¾ÏmÏG»tƒ#uä öNÍkŽÅe2t“ãƒur ãNßgßJÏk=yèãƒur |=»tGÅ۳ø۹$# spyJò۶Ïtø:$#ur bÎ)ur (#qçR%x. `ÏB ã@ö۶s% ’Å”s9 9@»n=|Ê AûüÎ۷•B ÇÊÏÍÈ

در آیه ی فوق نخست سخن از منت خدا به میان آمده است. منت یعنی چه؟المنه هی النعمه العظمی “-منت عبارت است از نعمت بزرگ. با این حساب،منظور از منت ممنون بودن زبانی نیست بلکه منظور نعمت بزرگ است.اینک این سؤال می شود:با اینکه پیامبر اسلام”رَحمَهً لِلعالَََََََمین” است،پس چرا خداوند فقط بر مؤمنان منت گذاشته که پیامبری به سوی آنها فرستاد؟

پاسخ اینکه :تنها مؤمنین از برنامه ی پیامبر بهره می‌گیرند، چنانچه در مورد قرآن نیز می خوانیم “هدی للمتقین”(بقره-۳)

قرآن با اینکه هادی جهانیان و رحمت برای همه است ولی تنها کسانی که از آن بهره می‌گیرند پرهیزکارنند در سوره ی یس آیه ی ۷۰ هم آمده است:

u‘É‹ZãŠÏj9 `tB tb%x. $wŠym ¨,Ïts†ur ãAöqs)ø۹$# ’n?t㠚úï͍Ïÿ»s3ø۹$# ÇÐÉÈ

قرآن برای آن  آمده است که بترساند کسانی را که زنده اند و کافران را محکوم سازد.از نظر قرآن کسی که روح اعتقاد و ایمان را دارا نیست، زنده نیست و کسانی که در برنامه ی پیامبران شرکت ندارند زنده نیستند. و در سوره ی انفال آیه ی ۲۴ می خوانیم $pkš‰r’¯»tƒ z`ƒÏ%©!$# (#qãZtB#uä (#qç۷ŠÉftGó™$# ¬! ÉAqߙ§=Ï۹ur #sŒÎ) öNä.$tãyŠ $yJÏ۹ öNà۶‹ÍŠøtä† (.  ای مؤمنان وقتی که خدا و پیامبر شما را برای چیزی که زنده کننده است دعوت می کنند دعوتشان را اجابت کنید.

از آنجا که تعلیم حکم (اجابت) بر وصف (احیاء)مشعر به علیت است لذا از این آیه استفاده می شود که هدف و علت دعوت و رسالت پیامبر،زنده کردن مؤمنان است، و کسی که مؤمن نیست و عمل نمی کند حیات ندارد و سخن پیامبر(ص) در آدم زنده اثر می کند چنانچه در سوره ی “یس” خواندیم :” u‘É‹ZãŠÏj9 `tB tb%x. $wŠym” آن گیاهی که باران به او رسید حیات تازه گرفت ولی آن گیاهی که درپشت یک سنگ بود و باران به او نرسید و زیر یک حجاب بود، زنده نمی شود. در مورد انسان نیز آنان که در حجاب غرور و خودخواهی و گناه امثال آنند، باران دین به آنها نمی رسد و آنها از این باران بهره‌مند نمی شوند و همچون کافر از آیات قرآنی بهره نمی گیرند و در نتیجه حیات معنوی نمی یابند. انسان هر مقدار و هر درجه از دین را بپذیرد به همان مقدار حیات در او پیدا می شود. وقتی که بیشتر پذیرفت درجه ی حیاتش رو به تکامل می رود.” ô‰s)s9 £`tB ª!$# ’n?tã tûüÏZÏB÷sßJø۹$#” – منت بر مؤمنان فقط بر همین اساس است که تنها مؤمنان از نبوت بهره مند می شوند پس این آیه با آیه ی “رَحمَهً لِلعالَمینَ” منافات ندارد.

” Zwqߙu‘ ô`ÏiB ôMÎgÅ¡àÿRr& …” رسولی که از میان خودشان است تا بیان کند آیات خدا را یعنی آیات الهی را پشت سر هم به سمع مردم برساند که این مقام، آگاهی سطحی است.

معنی تزکیه و تدسیه:

سپس در آیه ی فوق می خوانیم: ” öNÍkŽÅe2t“ãƒur ãNßgßJÏk=yèãƒur |=»tGÅ۳ø۹$# ” “یزیکیهم” یعنی پیامبر مردم را رشد و نمو میدهد و بارور می کند. زکات به معنی نمو دادن در برابر دسیسه کردن، تزکیه داریم و تدسیه:

“قَد اَفلََحَ مَن زَکّیها وَ قَد خابَ مَن دَسّیهِا”

مثلاً یک وقت است انسان گیاهی را که جوانه زده و می خواهد نمو کند،زمینه ی رشدش را این چنین فراهم می کند که سنگهائی را که مانع رشد ریشه است را بر میدارد و حجابهای رو را که مانع تابش آفتاب است را برطرف می کند و قهرا این گیاه از نظر ریشه رشد می کند و جوانه مبدل به ساقه می شود و شکوفا می گردد و به میوه می رسد. این را می گویند زکات (نمو) زراعت.

در مقابل تزکیه، تدسیه است، یعنی خفه کردن و پنهان نمودن: مثلاً با حجاب نگذارد آن گیاه از نور استفاده کند و جلو رشد آن را بگیرد و دفنش کند، در زمان جاهلیت وقتی که به کسی بشارت داده میشد که دارای دختر شده است: ۳“u‘ºuqtGtƒ z`ÏB ÏQöqs)ø۹$# `ÏB Ïäþqߙ $tB uŽÅe³ç۰ ÿ¾ÏmÎ/ ۴ ¼çmä۳Å¡ôJãƒr& 4’n?tã Acqèd ôQr& ¼çm”™ß‰tƒ ’Îû É>#uŽ—I9$# 3 Ÿwr& uä!$y™ $tB tbqßJä۳øts† ÇÎÒÈ  از قوم پنهان می شد به خاطر بدی این بشارت، بعد تردید داشت که آیا دختر را با کمال خواری نگه دارد یا در خاک دفن نماید.(نحل-آیه ی ۵۹)

دس فی تراب یعنی خاکها را کنار بگذارد و دختر را در میان خاک خفه کند و بپوشاند اگر چنین عملی در مورد گیاه انجام شود، گیاه دیگر رشد نمی کند.انسان نیز رشد جانش به دست پیامبران است که موانع همه جانبه را کنار زنند و حجابها و شیطان ها را برطرف کنند تا جان انسان رشد کند. شهوت و غضب و حسد و گناهان دیگر انسان را خفه می کنند و مانع رشد می شوند.

“قَد اَفلََحَ مَن زَکّیها وَ قَد خابَ مَن دَسّیهِا”

دسیسه عبارت است از خیانت مرموزی که در لابه لای کارها نهفته است. اگر کسی یک مطلبی را در لابه لای اباطیل دفن کند می گویند دسیسه کرد،انسان نیز اگر جانش را در قبر شهوت ها و غضب ها دفن کند گرفتار دسیسه شده است. هر گناهی دسیسه است و به عکس،هر عمل خیری که باعث رشد و شکوفائی جان می شود،تزکیه است. یک عمل خیر مثل چند قطره بارانی است که به گیاه می رسد و به او رشد می دهد ولی یک عمل شر مثل یک مشت خاک است که روی گیاه ریخته شده است و او را خفه می کند. دسیسه کردن در برابر تزکیه است. پس تزکیه یعنی هر کس خودش را به رشد وادار کند و جلوی تدسیه را بگیرد چناچه قبلاً گفتیم:هر خیری که انسان انجام می دهد مال جان خودش است و هر شری که انجام میدهد آن هم اثر جان خودش است،نه این که کار دیگری باشد. در آیه ی:” ÷bÎ) óOçFY|¡ômr& óOçFY|¡ômr& ö/ä۳Å¡àÿRL{ ( ÷bÎ)ur öNè?ù’y™r& $ygn=sù”(اسرإ-آیه ی ۷) گفتیم که:منظور این است:ان احسنتم یختص الاحسان بکم و ان اسإتم تختص الاسئه بکم”هر خلافی که ا نسان می کند،مستقیما جان خودش را دفن می کند چنانچه اگر کسی درخت خودش را دفن کند،ضرر متوجه خودش می شود،و اگر دفن نمی کرد،درخت رشد می کرد،درخت رشد می کرد و منطقه اطرافش را خنک می کرد و رهگذر هم از سایه اش بهره مند می شد.ولی اگر دفن شد اول خود صاحب درخت منقضر می گردد سپس دیگران،مؤمن اگر گناه کند اول جان خودش را دفن کرده و بعد به غیر،آسیب مختصری می رسد. این است معنی قول خدا:”یزکیهم”که به معنی رشد و شکوفائی دادن است.

معنی تعلیم کتاب و حکمت:

سپس در آیه ی فوق می گوید: ãNßgßJÏk=yèãƒur |=»tGÅ۳ø۹$# spyJò۶Ïtø:$#ur

کار دیگر پیامبر این است که “کتاب” را یعنی مجموعه ی احکام الهی را به مردم می آموزد. پیامبران هر کدام یک سلسله مواعظی داشتند اما در میان آنها پیامبران اولوالعزم-که پنج نفر بودند- دارای کتاب بودند. کتاب همان مجموعه ی دین است که مشتمل بر معارف و اخلاق و قوانین عملی می شود، اما اگر تنها مشتمل بر مواعظ و اخلاقیات باشد قرآن به آن “کتاب” نمی گوید. کتاب همراه شریعت و دین است که پیامبران الوالعزم دارای آن بودند و نیز “حکمت” به مردم می آموزند. ذکر این کلمه، ظاهرا ذکر خاص بعد از عام است -چرا که حکمت، یکی از محتواهای کتاب است – به خاطر نکته ای که در آن است، حکمت آن عقاید محکم و اعمال محکم را می گویند زیرا این کلمه با همه ی مشتقاتش از معنای استحکام و استواری برخورداراست، مثلاً وقتی که کار دو نفر متخاصم نزد قاضی برطرف شد،می گویند به نفع یک نفر حکم شد، یعنی این موضوع محکم شد که حق با این طرف است قبل از حکم تردید و شک بود وقتی که با دلیل و برهان ثابت شد که حق با یک طرف است،حکم به نفع او می شود و جریان از تردید بیرون می آید. قضیه، قبل از حکم، تصور خالی است و با اضطراب و نوسان همراه است که مثلاً ایا زید، عادل است یا فاسق ولی وقتی که قضاوت و حکم به عدالت او شد، قضیه محکم می شود و از نوسان بیرون می آید.مثال دیگر:نظامی که در آن هرج و مرج باشد،در آن حکومت نیست. وقتی که مستقر شد و دارای حکومت گردید،محکم می شود واز نوسان بیرون می آید. اگر کسی سخنش با دلیل و برهان قطعی همراه باشد می گویند”حکمت” و اگر با چند انتقاد از بین برود،حکمت نیست. هر کلامی که به دلیل قطعی تکیه کرد حکمت است از اینجا است که رسول اکرم فرمود: “و ان من الشعر لحکمه”شعری حکمت است که به دلیل قطعی تکیه کند وگرنه حکمت نیست. انسانی که هرروز تابع یک خطی است،حکیم نیست. حکیم کسی است که: لسانه من ورأ قلبه و عقله” یعنی زبان مؤمن در پشت سنگر عقل و قلب است…

درباره ی قاضی در روایت آمده است که :

“لسان القاضی بین جمرتین من النار”

زبان قاضی بین دو اخگر از آتش است اگر بخواهد بر له زید حکم کند به این لبه اتش رسیده است و اگر بخواهد بر له “عمرو” حکم کند به آن لبه ی اتش رسیده است.بلکه باید بررسی کند و حق را بگیرد و این می شود حکیم.خدا حکیم است یعنی هر چیزی را در جای خودش قرار می دهد.نظامش محکم است.

ãNßgßJÏk=yèãƒur |=»tGÅ۳ø۹$# spyJò۶Ïtø:$#ur bÎ)ur (#qçR%x. `ÏB ã@ö۶s% ’Å”s9 9@»n=|Ê AûüÎ۷•B ÇÊÏÍÈ

پیامبر به مردم قوانین دین و امور محکم می آموزد، اگرچه آنها در گمراهی آشکار بودند پیامبر آنها را با کتاب و حکمت آشنا کرد، راه محکم را به آنها اموخت که اگر به آن برسند به هدف انبیإ رسیده اند این هدف را قرآن استجاتب دعای ابراهیم و هم فضل بزرگ می شمارد چناچه که در سوره ی بقره آیه ی ۱۲۹ می خوانیم ابراهیم (ع) دعا کرد : $uZ­/u‘ ô]yèö/$#ur öNÎg‹Ïù Zwqߙu‘ öNåk÷]ÏiB (#qè=÷Gtƒ öNÍköŽn=tæ y7ÏG»tƒ#uä ÞOßgßJÏk=yèãƒur |=»tGÅ۳ø۹$# spyJõ۳Ïtø:$#ur öNÍkŽÏj.t“ãƒur 4 y7¨RÎ) |MRr& Ⓝ͕yèø۹$# ÞOŠÅ۳ysø۹$# ÇÊËÒÈ

خدایا در بین آیندگان رسولی را مبعوث کن تا آیات تو را بر آنها بخواند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد و آنها را رشد دهد که تو عزیز و حکیم هستی در آیۀ بعد می فرماید: هر کس از دین ابراهیم اعراض کند سفیه است،یعنی کسی که به فکر فراگرفتن قوانین الهی نیست و به فکر تحصیل حکمت دینی نیست،سفیه است:

`tBur Ü=xîötƒ `tã Ï’©#ÏiB zO¿Ïdºtö/Î) žwÎ) `tB tmÏÿy™ ¼çm|¡øÿtR 4 (بقره-۱۳۰)

خطوط کلی روش پیامبر:

خداوند بر مؤمنین منت گذاشت، رسولی میانشان فرستاد، و خطوط روش او را مشخص نمود:öNÍkŽÅe2t“ãƒur ãNßgßJÏk=yèãƒur |=»tGÅ۳ø۹$# spyJò۶Ïtø:$#ur  سپس فرمود به او اقتدا کنید، در سوره ی اسرا می خوانیم خدا دستور می دهد که پیامبر بگوید:

Éb>§‘ ÓÍ_ù=Åz÷Šr& Ÿ@yzô‰ãB 5-ô‰Ï¹ ÓÍ_ô_̍÷zr&ur yltøƒèC 5-ô‰Ï¹

این نشان میدهد که کارهای رسول خدا بر اساس صدق و استحکام است و مؤمنین باید تا کاری برایشان ثابت نشده انجام ندهند. بعد از اینکه خدا به پیامبر این هشدارها را داد که مخالفین،اول می خواهند تو را هم فکر خود در جامعه معرفی کنند، اگر موفق به این امر نشدند، با تو دشمنی می کنند تا خواسته هایشان را انجام دهی و می فرمایند: تو در برابرشان مقاومت کن و سپس نمازهای پنج گانه و نماز شب را مطرح می کند،بعد می فرماید:”قل رب ادخلنی مدخل صدق”در مورد نمازهای پنج گانه در آیه ی ۷۸ تا ۸۰ سوره ی اسرأ می گوید:

ÉOÏ%r& no4qn=¢Á۹$# Ï۸qä۹à$Î! ħôJ¤±۹$# ۴’n<Î) È,|¡xî È@ø‹©۹$#

نماز را برپا دار از زوال خورشید (ظهر) تا تاریکی شب (تا اینجا منظور نماز ظهر وعصر و مغرب و عشا است) و قرآن الفجر (نماز صبح) سپس می فرماید :

¨bÎ)” tb#uäöè% ̍ôfxÿø۹$# šc%x. #YŠqåkô¶tB”

نماز صبح را با این جمله ی پر اهمیت معرفی می کند برای آن که هم  فرشته های شب شاهد آنند و هم فرشته های روز،اگر کسی آن را به موقع اول وقت بخواند نه هنگام غروب ستارگان.(این تا این جا نماز های پنج گانه).[۱]

سپس در آیه ی بعد در مورد نماز شب سخن می گوید و می فرماید: z`ÏBur È@ø‹©۹$# ô‰¤fygtFsù ¾ÏmÎ/ \’s#Ïù$tR y7©۹ #Ó|¤tã br& y7sWyèö۷tƒ y7•/u‘ $YB$s)tB #YŠqßJøt¤C

پاره ای از شب را بیدار شو و به نماز به ایست تا به مقام محمود نائل شوی مقامی که ستایشگران آن را مقام محمود می دانند.پس از این نمازها خط مشی ات در زندگی این باشد @è%ur Éb>§‘ ÓÍ_ù=Åz÷Šr& Ÿ@yzô‰ãB 5-ô‰Ï¹ ÓÍ_ô_̍÷zr&ur yltøƒèC 5-ô‰Ï¹

در کاری که وارد میشوی،صادقانه باش، در مقدمه و خاتمه، در ورود و خروج بر اساس صدق کار کن این آیه یک اصل کلی است مبنی بر این که انسان باید در هر کاری خالص باشد،این است سنت رسول اکرم(ص) و خط مشی او،و ما باید طبق قرآن “و لکم فی رسول الله اسوه حسنه “به او اقتدا کنیم وهمین خط مشی در نماز های پنج گانه و نماز شب و صدق کارها را داشته باشیم. این آیه تنها مربوط به ورود به حرم و قبرستان وخروج از آنها نیست – که تنها در همان جا بخوانیم بلکه مربوط به هر کاری است که انسان باید صادقانه در آن وارد شود و صادقانه بیرون آید و در نزد خدا حجتی کمک کار بیابد : @yèô_$#ur ’Ík< `ÏB y7Rà$©! $YZ»sÜù=ߙ #ZŽÅÁ¯R

ادامه دارد.

 

[۱] -محصلی که رعایت این آداب را نمی کند و اول وقت و غیره فرق نمی گذارد عالم ربانی نخواهدشد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *