جهاد در قرآن

قسمت یازدهم

حجه السلام والمسلمین طاهری خرم آبادی

عوامل معنوی پیروزی

صبر

در ادامه بر شماری از عوامل معنوی پیروزی در شماره ی قبل به بیان نقش صبر پرداختیم و با طرح آیه های ۶۵ و ۶۶ از سوره ی انفال، دو نکته از چهار نکته ای را که این دو آیه اشاره دارد توضیح  دادیم. در مقاله ی زیر، نخست، بحث از نکته ی دوم را به پایان می بریم و سپس نکته های سوم و چهارم را بیان می کنیم :

رابطه ی ایمان و صبر:

اینک باید بررسی شود که رابطۀ بین درک عرفانی و آگاهی های معنوی و خداشناسی و صبر و شجاعت چیست؟ و چگونه این آگاهی ها و ایمان و آثار عملی آن سبب غلبه بر دشمن می گردد؟ برای روشن شدن این مطلب به چند نکته باید توجه داشت:

الف- همیشه دو نوع بینش نسبت به جهان و سیرو حرکتی که دارد وجود داشته است یکی بینش مادی و دیگری الهی. در بینش مادی،پاره ای از مکتب ها یا دانشمندان مادی، اصل را در جهان بر فساد و باطل گرائی و ظلم و ستم قرار داده اند و انسان را موجودی فاسد و جانی بالفطره می دانند و عدالت، احسان، خوبی اخلاق و فضیلت را از موارد استثنائی رویه بشری می شمرند و بر این اساس حرکت و سیر جهان و انسان را به سوی کمال و بهتر شدن و حق و عدالت نمی دانند و بدبینی عجیبی به آفرینش و انسان دارند. ولی در بینش الهی “جهان” بر پایه ی حق و عدالت استوار است و به سوی کمال مطلق در حرکت است و “انسان” موجودی صالح و خوب، آفریده شده است و استعداد صلاح و خوبی و فضیلت در او به ودیعت گذارده شده است و به سوی خوبی و پیروزی حق بر باطل، عدل بر ظلم و صلاح بر فساد، می رود و هر گونه بی عدالتی و فسادی که در عالم، وجود دارد حرکتی است بر خلاف فطرت و خلقت، حرکتی است “قسری” و استثنائی که دوام ندارد و بالاخره عاقبت و سرانجام از آن متقین و مردم صالح و نیکوکار در کل جهان خواهد بود. قرآن این مسئله را در موارد زیادی به گونه های مختلفی مطرح نموده است از جمله در آیه های زیر:

$tBur $uZø)n=yz uä!$yJ¡¡۹$# uÚö‘F{$#ur $tBur $yJåks]÷t/ WxÏÜ»t/ 4 y7Ï۹ºsŒ `sß tûïÏ%©!$# (#rãxÿx. 4 ×@÷ƒuqsù tûïÏ%©#Ïj9 (#rãxÿx. z`ÏB ͑$¨Z9$# [1]

– ما آسمان و زمین و آن چه بین این دو قرار دارد را باطل نیافریدیم. این گمان و بینش کسانی است که کافرند پس وای بر آنها که کافر شده اند از آتش.

ôQr& ã@yèøgwU tûïÏ%©!$# (#qãZtB#uä (#qè=ÏJtãur ÏM»ysÎ=»¢Á۹$# tûïωšøÿßJø۹$%x. ’Îû ÇÚö‘F{$# ôQr& ã@yèøgwU tûüÉ)­GßJø۹$# ͑$¤fàÿø۹$%x. [2]

– آیا ما کسانی را که ایمان آوردند و عمل مانند مفسدین در زمین قرار می دهیم ؟ آیا پرهیزکاران را مانند گناهکارن قرار می دهیم ؟!

$tBur $oYø)n=yz ÏNºuq»yJ¡¡۹$# uÚö‘F{$#ur $tBur $yJåks]÷t/ šúüÎ۶Ïè»s9[3]

– ما آسمان ها و زمین و آن چه بین این دو قرار گرفته است را بیهوده و بی هدف و به بازی نیافریدیم.

 

ö@t/ ß$ɋø)tR Èd,ptø:$$Î/ ’n?tã È@ÏÜ»t7ø۹$# ¼çmäótBô‰uŠsù #sŒÎ*sù uqèd ×,Ïd#y— ۴[۴]

– ما از حق می گیریم و بر باطل می زنیم، پس باطل را از بین می برد.

$tB !$yJßg»oYø)n=yz žwÎ) Èd,ysø۹$$Î/ £`Å۳»s9ur öNèduŽsYò۲r& Ÿw tbqßJn=ôètƒ [۵]

– آسمان ها و زمین را جز بر حق نیافریدیم. این آیات به خوبی نشانگر این حقیقت است که عالم و جهان هدف دار آفریده شده است و بر پایه ی حق و عدالت استوار است و به سوی کمال و حق مطلق در حرکت است. درباره ی جامعه ی انسان هم در آیات زیادی وعده ی پیروزی مطلق حق بر باطل و گسترده شدن عدل در جهان داده شده است. از جمله در آیه های زیر :

y‰tãur ª!$# tûïÏ%©!$# (#qãZtB#uä óOä۳ZÏB (#qè=ÏJtãur ÏM»ysÎ=»¢Á۹$# óOßg¨ZxÿÎ=øÜtGó¡uŠs9 ’Îû ÇÚö‘F{$# $yJŸ۲ y#n=÷‚tGó™$# šúïÏ%©!$# `ÏB öNÎgÎ=ö۶s% £`uZÅj3uKã‹s9ur öNçlm; ãNåks]ƒÏŠ ”Ï%©!$# ۴Ó|Ós?ö‘$# öNçlm; Nåk¨]s9Ïd‰t7ãŠs9ur .`ÏiB ω÷èt/ öNÎgÏùöqyz $YZøBr& 4 ÓÍ_tRr߉ç۶÷ètƒ Ÿw šcqä.Ύô³ç„ ’Î۱ $\«ø‹x© ۴ `tBur txÿŸ۲ y‰÷èt/ y7Ï۹ºsŒ y7Í´¯»s9’ré’sù ãNèd tbqà)Å¡»xÿø۹$# [۶]

– در این آیه حکومت و خلافت در زمین و قدرت دین خدا در جهان و تبدیل خوف به امنیت و توحید جایگزین شرک شدن و عبادت خاص خداوند را به مؤمنین وعده داده شده است.

uqèd ü”Ï%©!$# Ÿ@y™ö‘r& ¼ã&s!qߙu‘ ۳“y‰ßgø۹$$Î/ Èûïϊur Èd,ysø۹$# ¼çntÎgôàã‹Ï۹ ’n?tã Ç`ƒÏe$!$# ¾Ï&Íj#à۲[۷]

ô‰s)s9ur $oYö;tFŸ۲ ’Îû ͑qç/¨“۹$# .`ÏB ω÷èt/ ̍ø.Ïe%!$# žcr& uÚö‘F{$# $ygèO̍tƒ y“ÏŠ$t6Ï㠚cqßsÎ=»¢Á۹$# [۸]

در این دو آیه غلبه دین خدا و رسالت پیامبر بر تمام ادیان و حکومت مردم صالح بر زمین به طور حتم پیش بینی گردیده است. و بالاخره عاقبت و سرانجام، با مردم با تقوی خواهد شد : “و العاقبه للمتقین”

و این وعده ی الهی بنا بر احادیث زیاد و متواتری که از طریق شیعه و سنی رسیده است به دست حضرت مهدی(عج) تحقق می یابد و حکومت عدل الهی در پهنه ی گیتی مستقر می شود. و از طرفی می دانیم که تمام مبارزاتی که حق علیه باطل در طول حیات بشر داشته و دارد هر کدام در هر شرائطی که بوده و خواهد بود در تحقق پیروزی حق بر با باطل در کل جهان به نوبه ی خود تاثیر دارد و زنجیر وار حلقات این سلسله از آدم (ع) تا خاتم اوصیا حضرت مهدی (عج) به هم اتصال خواهد داشت. بنابراین هر فرد مسلمانی که قدم در راه حق و مبارزه با باطل می گذارد با توجه به این بینش، خود را پیروز می بیند و کار خود را بی نتیجه نمی پندارد و با هر قطره خون خود که توسط دشمن بر زمین می ریزد درخت حق را آبیاری می کند و سرانجام میوه ی این درخت،کام ها را شیرین خواهد ساخت. یعنی چنین کسی که ایمان دارد که مبارزه اش به نتیجه نهائی صددرصد ولو در دراز مدت خود رسید. به عبارت دیگر از نظر روانی فرق است بین کسی که در کاری با علم و امید به نتیجه و پیروزی و آینده ای روشن قدم بگذارد با کسی که با تردید و دودلی و یاس و ناامیدی وارد کاری شود. قهرا فرد اول با شوق و شور بیشتری آن را انجام می دهد و استقامت خواهد داشت و از شهامت و شجاعت بیشتری برخوردار خواهد بود. و به عکس، فرد دوم همیشه در صدد فرار و عقب نشینی و گرفتار شکنجه ی روحی، تردید و یأس است همان گونه که می بینیم رزمندگان اسلام با چه شور شوقی در رفتن به جبهه های جنگ از هم سبقت می‌گیرند و اشک شوق می ریزند چنان چه در تاریخ گذشته ی اسلام هم شواهد و نمونه های زیادی داریم که این جا مجال ذکر نیست. پس بینشی که اسلام به مسلمین در رابطه با جهان و اسلام می دهد خود عامل مهمی است برای پیدایش صبر و استقامت و شهامت و غلبه بر دشمن در صحنه ی نبرد.

ب- با توجه به وعده ای که خداوند در زمینه ی یاری مؤمنین می دهد که شاید حدود بیش از ۳۰ مورد از نصرت و یاری خداوند در قرآن یاد شده است( و بحث مفصلی در این زمینه خواهیم داشت) مسلمان با پشتوانه ی قوی و نیرومند در میدان جنگ قدم مینهد، نیرویی که فوق همه ی نیروها است او خود را متکی به کانون هستی و خداوند جهان می‌داند و از امدادهای غیبی خویشتن را برخوردار می‌بیند و قهراً با اعتماد و اطمینان خاطر بیشتر می جنگد. او ایمان دارد که:” ان تنصروا الله ینصرکم ” اگر خدا را یاری کنید خدا هم شما را یاری خواهد نمود. او فریاد میزند:”الله مولانا و لا مولی لکم” خداوند یار و ولی ما است و شما یاور و پشتیبانی ندارید انسان مؤمن می داند که برای خدا قدم برمی دارد و در راه او جان می دهد و با کل جهان هماهنگ است و متقابلاً خداوند هم او را یاری خواهد نمودت

ج- انسان مسلمان و مؤمن با اعتقادی که به معاد و عالم پس از مرگ دارد مرگ را برای خود نابودی و نیستی نمی پندارد، بلکه مرگ درنظر او انتقال از منزلی است به منزل دیگر. گذشت از مرحله ای است و وارد شدن در مرحله ی دیگر. چنین انسانی در نظرش سیر و حرکتی دارد و در این سیر و حرکت تکاملی از هر نقطه‌ای که می گذرد و به نقطه ی جدید منتقل می گردد مردنی است. نسبت به گذشته و زندگی نوینی است نسبت به آینده و به قول مولوی:

از جمادی مردم و نامی شدم

واز نما مردم ز حیوان سر زدم

مردم از حیوانی و آدم شدم

پس چه ترسم کی ز مردن کم شوم

جمله دیگر بمیرم از بشر

تا برآرم از ملایک بال و پر

بار دیگر از ملک پران شوم

آن چه اندر وهم نیاید آن شوم

 

پس مرگ، نیستی نیست، آفرینش است، ” خلق الموت و الحیوه” عدم نیست، وجود است، هستی کامل تر است، پلی است که انسان از آن به سوی جهان ابدی و جاوید می گذرد تا چه رسد به شهادت که حیات شهید حیات برتر و با ویژگی های بیشتری همراه است:

” و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون”

حیات وزندگی شهید، زندگی در مقام قرب و نزدیکی به خداوند است. شهید از مواهب الهی بهره مند است و…

بنابراین آن خوف و وحشتی که غیر از مؤمن به خدا از مسئله ی مرگ و کشته شدن دارد هرگز در مؤمن نیست بلکه به جای خوف، عشق است و شوق به لقا خداوند و زندگی بهتر. و لذا قرآن اولیا خداوند را با نداشتن خوف و ترس توصیف می فرماید:

“الا ان اولیا الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون”

و کفار را  با رعب و وحشت – به همین دلیل- توصیف فرموده است:

óOçFRV{ ‘‰x©r& Zpt6÷du‘ ’Îû NÏd͑r߉߹ z`ÏiB «!$# ۴ y7Ï۹ºsŒ öNåk¨Xr’Î/ ×Pöqs% žw šcqßgs)øÿtƒ [۹]

خلاصه ی مضمون آیه این است که کفار بیشتر از آن چه که از خدا می ترسند از شما خوف و وحشت دارند زیرا اینها قومی هستند که درک و فهم ندارند یعنی همان درک و بینشی که فقط خوف از خدا می آورد و نه از چیز دیگر که در مسلمآنها وجود دارد، نه در کفار. اینها مجموعه عواملی است که رابطه بین این نوع بینش و صفاتی چون صبر استقامت شجاعت و شهامت را مشخص می سازد و هر قدر ایمان و معرفت قوی تر باشد آثار آن که این سجایای اخلاقی است هم بیشتر و قوی تر خواهد بود و این است رمز موفقیت و پیروزی و غلبه یک نفر بر ده نفر “بانهم قوم لا یفقهون”

۳-منظور از ضعفی که دچار مسلمین شده بود و به خاطر آن خداوند به آنان تخفیف می دهد چیست؟ آیا این ضعف در قوای مادی است یا در قوای معنوی؟ بعضی از مفسرین اهل سنت آن را اعم از مادی و معنوی دانسته‌اند و آن را بر مسلمین در غزوه ی بدر تطبیق داده‌اند و آیه را چنین تفسیر نموده اند که مسلمین در دو زمان مختلف، دو حالت داشته اند یکی حالت ضعف در مثل غزوه ی بدر که بیش از یک اسب نداشته اند. هم چنین کمبود مواد غذایی داشتند و عدد آنها کمتر از یک سوم مشرکین بود و آماده ی جنگ نبودند. در این حالت خداوند به آنها رخصت داده است که یک نفر در مقابل دو نفر استقامت نماید و حالت دوم حالت قوت و نیرومندی بوده است که از جهت نیروی انسانی و رزمی کامل شده بودند. در این حال باید هر یک نفر در برابر ده نفر ایستادگی نماید همان گونه که در فتح روم و فارس و بعضی از فتوحات زمان پیغمبر مانند جنگ موته چنین بودند.معنی آیه بنا بر این تفسیر چنان می شود که حکم اولی برای شما آن است که یک نفر در برابر ده نفر قرار بگیرد ولی اکنون (یعنی غزوه ی بدر) که خدا می داند شما در جهت نیرو ضعیف هستید خداوند تخفیفی به شما داده است وهر نفر در برابر دو نفر باید استقامت داشته باشد. ولی دقت در آیه و تاریخ مسلمین غیر از این را ثابت می کند زیرا اولا مسلمآنها در هر زمانی از جهت نیروی مادی و انسانی در مقایسه با دشمن ضعیف بوده اند چنان چه همین مفسر مثالی می زند برای زمان قوت مسلمین و می گوید در جنگ موته، دشمنان صد و پنجاه هزار نفر بودند و مسلمآنها سه هزار نفر و در جنگ یرموک لشگری که هر قل جمع آوری کرده بود دویست هزار نفر بودند و عدد مسلمین بیست و چهار هزار نفر. اگر دقت کنیم می بینیم مواردی را که مثال برای حالت قوت مسلمین زده در مقایسه با دشمن درجهت نیرو باز ضعیف بودند اگر چه در مقایسه با پاره ای دیگر از غزوات و جنگ ها قوی بوده اند. البته در آن غزوات، دشمن هم به این اندازه قوی نبوده است. و ثانیا با دقت در آیه ی مورد بحث روشن می شود که تکیه بر مسائل مادی و نیروی انسانی نیست بلکه صبر و فهم و یقین به ماورا طبیعت است که معیار ضعف و قوت است یعنی ضعف و قوت در ایمان مردم است که دو حالت را پدید آورده است وصبر و استقامت را کم و زیاد می کند. وثالثا ما هر قدر به صدر اول  اسلام نزدیک تر می شویم می بینیم از که قوت ایمان و اراده ی مردم بیشتر بوده اگر چه از جهات مادی ضعیف تر بوده اند و هر مقدار که بر عده ی مسلمانان افزوده می شد و نیروی مادی بیشتری می یافتند از جهات معنوی و قوت ایمان آنها کاسته می شد هر جمعیتی که دارای هدفی است در هنگامی که عده آنها کمتر و نیروی آنان ضعیف تر است با هدایت رهبری صحیح از جهت اراده و تصمیم و فداکاری و جهاد در راه هدف قوی ترهستند و آن گاه که به قدرتی رسیدند و در رفاه و تنعم قرار گرفتند و هدایت صحیحی نداشتند خواه ناخواه آن عزم و اراده آهنین را از دست می دهند و ضعف و خمودی جای آن را می گیرد گذشته از این هیچ جامعه ای از یک نوع اختلاف و تفاوت در ایمان و سجایای اخلاقی خالی نیست یعنی گروهی دارای ایمان قوی هستند و گروهی درجات ضعیفی از ایمان را دارا می باشند و گروه سومی هم منافق و دورو خواهند بود. در این بین،هر در گروه اول قوی تر و بیشتر باشند در افکار متوسط ها اثر مطلوب می گذارند و هر قدر گروه دوم و منافقین بیشتر و قویتر باشند متوسطین را به خود جذب می نمایند و هر قدر جمعیت زیادتر می شود به طور معمول بر عدد آنها که درجات ضعیفی از ایمان را دارا هستند افزوده می شود و گروه اول در اقلیت قرار می گیرد و قوای روحی و معنوی فرد متوسط هم به ضعف می‌رود در صورتی که آن جمعیتی که هدفی عالی را تعقیب می‌نماید اگر از افراد کم و برگزیده ای تشکیل شود هر قدر هم که دشمن و مشکلات زیادتر باشد قدرت روحی و معنوی و امکان پیروزی آنها بیشتر خواهد شد و تاریخ هم شاهد و گواه خوبی براین مطلب است. در غزوه ی بدر، مسلمین غالب شدند در حالی که سیصد و سیزده نفر بیشتر نبودند و امکانات اولیه جنگ را هم فاقد بودند و کفار، سه برابر مسلمین و دارای افرادی کارآزموده و جنگ دیده و تجهیزات نظامی روز. ولی در جنگ احد، مسلمین با عده ی بیشتر و تجهیزات زیادتر با شکست مواجه شدند. یا در جنگ حنین به فرموده ی قرآن کثرت و زیادی رزمندگان آنان را به عجب درآورده و به خود و قدرت مادی خویش مغرور شدند ولی در مقام عمل جز عده ی کمی پیامبر را تنها گذاشتند و به کوه و صحرا فرار نمودند و با امداد غیبی غالب گردید:

tPöqtƒur Aû÷üuZãm   øŒÎ) öNà۶÷Gt6yfôãr& öNà۶è?uŽøYx. öNn=sù Ç`øóè? öNà۶Ztã $\«ø‹x© ôMs%$|Êur ãNà۶ø‹n=tæ Ùßö‘F{$# $yJÎ/ ôMt6ãmu‘ §NèO NçGøŠ©۹ur šúï̍Î/ô‰•B[10]

بنابراین منظور از ضعفی که مسلمین دچار آن گردیده بودند ضعف در قوای روحی و معنوی است نه قوای مادی و ظاهری.

۴-آیه گرچه به صورت اخبار و حمایت از یک واقعه و جریان مطرح شده است و فرمان و تکلیف در آن تصریح نشده است ولی با توجه به جمله ی “الان خفف الله عنکم” منظور تکلیف و بیان قانون است نه خبر و نقل یک داستان. زیرا تخفیف و رخصت دادن در مقام تکلیف و قانون گذاری مطرح است نه در مقام خبر دادن و در این جا گرچه کلمه ی “یغلبوا” (غلبه پیدا می کند) که از آینده خبر می دهد به کار رفته است و لفظ ان خبر است نه انشا و تکلیف ولی خبری است که منظور و مقصود از آن انشا وتکلیف است یعنی خبر از غلبه یافتن آنها داده است به منظور اینکه آن را تکلیف و قانون برای آنها قرار دهد. و خلاصه معنی آیه این است که باید یک نفر از شما در برابر ده نفر از کفار ثابت قدم باشد که خداوند بر شما تخفیف دده است به علت ضعفی که در شما احساس می شود پس یک نفر از شما باید در برابر دو نفر از آنها استقامت نماید.

 

[۱] – سوره ی ص، آیه ی ۲۷

[۲] – سوره ی ص، آیه ی ۲۸

[۳] -سوره ی دخان آیه ی ۳۸

[۴] -سوره ی انبیا آیه ی ۱۸

[۵] -سوره ی دخان آیه ی ۳۹

[۶] -سوره ی نور آیه ی ۵۵

[۷] – سوره های توبه فتح و صف آیه های ۹،۲۸،۳۳

[۸] -سوره ی انبیا آیه ی ۱۰۵

 

 

[۹] – سوره ی حشر آیه ی ۱۳

 

[۱۰] – سوره ی توبه آیه ی ۲۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *