آغاز و انتهای حركت انسان

تفسیر سوره لقمان

قسمت پنجم

آیة الله مشکینی

« اُولئِكَ عَلی هُدی‌ً مِنْ رَبِّهِمْ وَ
اوُلئكَ هُمُ الْمُفْلِحُوْنَ ».

همانا آن نيكوكاران بر هدايت پروردگارشان حركت
می كنند و همانا آنان رستگارانند.

در آيات قبل و ويژگيهای نيكوكاران و محسنين از
نظر قرآن به صورت اجمال بحث شد و اكنون آن بحث را پی می گيريم.

در اينجا به دنبال تعريف و توصيف نيكوكاران می
فرمايد : آنان بر هدايت پروردگارشان هستند كلمه « علی‌ « در زبان قرآن به معنای‌
استيلاء و روی شی ء قرار گرفتن است ؛ گويا می‌خواهد بفرمايد : محسنين سوار قطار
هدايت الله می باشند و در حال حركت اند يعنی‌حركات محسنين روی پايه هدايت الله است
نه روی‌ پايه هدايت شيطان و طاغوت.

دنبال آيه می گويد : « من ربهم ». پس اين
هدايت از ناحيه̾ مربّی‌آنها است و اين هدايت روی‌ انگيزه تربيت است چون خداوند می
خواهد آنها را تربيت كند.

اين جمله از اين آيه شريفه اشاره به اين مطلب
مهم است كه : ای انسان ! تو در حال حركت هستی‌ و تو كه متحرّكی نيازمند هدايت می‌
باشی و من كه خالق تو هستم می خواهم تو را هدايت كنم. ای پيامبر ! به نيكوكاران
مژده بده كه من آنان را به سوی كمال هدايت خواهم كرد.

بنابراين، در آيه خداوند اين مطلب را بيان كرد
كه انسان در حال حركت است چنانچه در سوره انشقاق نيز می فرمايد :« $yg•ƒr’¯»tƒ ß`»|¡RM}$# y7¨RÎ) îyϊ%x. 4’n<Î) y7În/u‘ %[nô‰x. ÏmŠÉ)»n=ßJsù »
ای انسان ! تو در حال حركت به سوی پروردگارت می باشی‌ تا اينكه او را ملاقات كنی.
حال كه معلوم شد خداوند حركت انسان را راهنمائی و هدايت می كند و غرض از اين
هدايت، به تكامل رسيدن و تربيت شدن انسان است، دراينجا سؤالی پيش می آيد.

اين حركت از كجا شروع شده و به كجا خاتمه پيدا
خواهد كرد ؟

آغاز و انتهای حركت انسان

به طور طبيعی هر حركتی‌، مبدأ و آغازی دارد
همچنين كه منتهائی دارد. كسی كه از تهران می خواهد به سوی‌ قزوين برود، آغاز حركتش
تهران است و منتهايش قزوين. ولی انسان در اين حركت به سوی كمال چه آغاز و چه
منتهائی دارد ؟ همواره اين سؤال فكر بشر را مشغول كرده است كه : از كجا آمدم و
آمدنم بهر چه بود و به كجا می روم ؟

شروع حركت انسان همان وقتی است كه فكرش رشد
پيدا می كند و متوجّه به عالم می‌شود و می‌ داند كه تكليف و وظيفه و مسئوليتی در
اين جهان دارد. اين آغاز حركت او است زيرا قبل از آن كه رشد فكری داشته باشد حركت
او حركتی تكوينی است مانند ساير حيوانات و نباتات ولی‌ وقتی كه روح متوجه تكاليف و
وظيفه ها می شود، از آنجا حركت انسان آغاز می شود.

اين نكته را توجه فرمائيد كه انسان دو حركت
دارد : 1- حركت جسمی‌ 2- حركت روحی و روانی‌.

 حركت
جسمی انسان

  حركت
جسمی انسان از آن وقت شروع می‌ شود كه نطفه در رحم مادر قرار گرفته و اسپرمها با
او ولها مخلوط می شوند. اين حركت جسمی ربطی به حركت روحی انسان ندراد و لذا مدار
بحث ما نيست.

حركت جسمی‌ انسان حركت استداره ای ( چرخ زدنی
) است كه از خاك شروع می شود و به خاك برمی‌گردد. از خاك گندم و جو و ميوه جات و
و… توليد می‌ شود و غذای انسان می شود و نطفه وارد رحم می گردد و در آنجا
اسپرمها و اوولها اجتماع پيدا می كنند تا اينكه جنين تكوين شود و پس از آن پيری و
فرسودگی و مرگ و دوباره برگشتن به خاك و در خاك پوسيده شدن. اين سير حركت جسمی‌انسان
است : « مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فيها نُعيدُكُمْ وَ مِنْها نُْخْرِجُكُمْ تارَةً
اُخْری » ما از خاك شما را آفريده ايم و سپس به آن شما را برمی‌ گردانيم و ( در
روز قيامت ) باری‌ ديگر از خاك شما را بيرون می آوريم.

اين حركت جسمی مانند تمام ذرات عالم حركتی‌
استداره ای است و اين بحث مفصّلی دارد كه فعلاً جای آن نيست.

حركت روحی انسان

حركت روحی انسان،‌حركت مستقيم است،‌يعنی
همچنان به پيش می رود. پس از آن كه متوجّه خود شد و فهميد كه تكليفی بر او هست و
در يك حركت مستقيم،‌سير می‌كند تا به الله برسد و لقاء خداوند برای او حاصل شود و
در جوار رحمت حق برای‌ هميشه بماند و يا اينكه آنقدر منحط شود كه مورد غضب خداوند
قرار گيرد و به جهنم وارد شود و برای هميشه معذّب در دوزخ بماند.

بنابراين، معلوم شد كه حركت جسمی، حركتی‌
دايره ای‌ و حركت روحی، حركتی است مستقيم. يك فرق ديگری‌ نيز بين اين دو حركت هست
: حركت جسمی حركتی‌ است جبری‌ و غير اختياری. يعنی انسان چه بخواهد و چه نخواهد در
يك حركت منظم از نظر جسمی‌ سير می‌كند ؛ از اول نطفه است و سپس مبدل به علقه می
شود و علقه مضغه می شود و از مضغه به سوی استخوان بندی سير می كند و آنگاه
استخوانها را گوشت می پوشاند و از آن پس كودكی كامل شده و به دنيا می آيد و در
دنيا نيز تا وقتی كه زنده است خواه ناخواه به سوی حركتی‌ منظّم سير می كند تا
اينكه بميرد و به خاك بازگردد. ولی حركت روحی‌، حركتی‌ اختياری است « اگر تعاليم
انبياء را در ابعاد سه گانه ( فكری، اخلاقی و عملی ) پذيرفت به تكامل می رسد و اگر
پشت پا به تعاليم پيامبران زد، در حضيض ذلّت فرو رفته تا مرگش فرا رسد و به عذاب
ابدی مبتلا گردد.

خداوند نيكوكاران و محسنين را در آن ابعاد سه
گانه هدايت می كند و تعليم و تربيت می نمايد تا اينكه لقاءالله برای آنان ميسّر گردد.
پس آخرين سير همانگونه كه از اين آيه برمی آيد، رستگاری‌است و رستگاری يعنی‌ رسيدن
به بهشت عدن و از رحمت خدا كامياب شدن.

رستگاری و كاميابی

مفلح يعنی رستگار. و رستگار مفهومی است مركب
از وجود و عدم يعنی‌ يك طرف رستگاری وجود است و طرف ديگرش عدم.

اگر چنانچه شما در نظر داريد كه به شهری
مسافرت كنيد ولی می دانيد كه راهش بسيار خطرناك است ؛ دزد، قطاع الطريق و حيوانات
وحشی در راه ممكن است به شما آسيب برسانند. اگر شما در اينجا تصميم به رفتن گرفتيد
و تا مقصد رسيديد و در راه به هيچ يك از اين عوارض ناگوار برخورد نداشتيد و سالم
به هدف رسيديد، دو چيز برای شما پيدا شده است : يكی آنكه از آزار و اذيت ها و پيش
آمد ها و حوادث مصون مانده ايد و يكی ديگر آنكه كامياب شده و به هدف رسيده ايد. پس
رستگاری‌ مركب از نجات و كاميابی است : نجات از عذاب و كميابی نسبت به هدف.

و اين آيه می خواهد بفرمايد : اين نيكوكاران
كه مورد هدايت و لطف من قرار گرفته اند،‌از عذاب های قبر و اهوال قيامت نجات يافته
و در رسيدن به بهشت عدن كامياب شده اند.

حال به آن سؤالاتی كه همواره فكر بشر را مشغول
كرده می پردازيم : چرا خداوند انسان را آفريده است ؟ و علت خلقت چيست ؟

جواب اين سؤال از همين آيه روشن می‌ شود :

وقتی اراده و مشيت خداوند به اين تعلق گرفت كه
انسان را بيافريند، آنها را برای اين آفريد كه خود را به آنها معرفی كند ؛ آنها را
در بهترين محل جا بدهد ؟ افكار عاليه بدهد، زندگی كامل ببخشد ؛ بُعد روحانی‌ آنان
را تأمين كند و تكامل بخشد ؛ بعد جسمانی آنها را تأمين نمايد و همچنانكه خود ابدی
و جاويد است، آنها را ابديّت و جاودانگی بخشد. و قبل از اينكه آنها را خلق كند آن
محلّی كه بنا است انسانها را در آنجا جای دهد و يك زندگی‌ ابدی لذّت بخشی برای
آنها تأمين كند،‌آفريد.

درباره بهشت می فرمايد : « اُعِدَّتْ
لِلْمُتَّقينَ » ما بهشت را برای تقواپيشگان ـ قبل از آنكه بدنيا بيايند ـ آماده
كرده ايم.

پس خداوند بشر را آفريده كه آنها را در جايگاه
هميشگی و ابديّت جای دهد و نه تنها از لذتهای جسمانی بهره ببرند كه از لذّت معنوی
لقاءالله و همنشينی با پيامبران و اولياء بهرمند گردند « وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ
اَكْبَرُ » و خشنودی و رضوان خداوندی ـ در عالم بهشت ـ از هر چيزی‌ بزرگتر و
ارزشمند تر است.

بنابراين، غرض از خلقت بشر، اين است كه در اين
دنيا خدا را بشناسد و اگر خداشناسی او كامل شد و به احكام الهی عمل كرد،‌برای
هميشه در بهشت جاويدان بماند.

آيا مهمتر از اين غرض و انگيزه ای تصوّر می
شود؟ و برای اينكه انسان راه خود را بيابد، خداوند به او عقل و خرد عطا فرموده
اختيار داده و برای‌ او اراده آفريده است.

عقل، اختيار، اراده

عقل برای تشخيص حُسن و قبح ؛ زيبائی و
نازيبائی ؛ خوبی و بدی.

اختيار برای‌ انتخاب كه اگر به عقل پيوست خوبی
و حسن و زيبائی را انتخاب می‌كند و اگر از عقل فاصله گرفت،‌قبح و پلشتی‌و پليدی را
بر می‌گزيند.

اراده موتور تحرك است. يعنی‌ پس از اينكه عقل
راه مستقيم را تشخيص داد و اختيار آن را پذيرفت،‌اراده است كه بايد وسيله̾  رسيدن به آن راه و حركت انسان در آن راه را
ترتيب دهد.

بنابراين انسان دارای عقل، انتخاب و اراده
است. و همواره خداوند توسط انبياء و پيامبران و كتابهای‌ آسمانی‌ او را گوشزد كرده
و می‌ كند كه ا‌ی انسان ! تو انسانی‌ و بايد جاودان بمانی ! تو بايد به كمال برسی‌
! من تو را برای‌ جهان ابديّت آفريده ام و می خواهم تو را به كمال برسانم و در ضمن
به تو عقل و خرد و شعور داده ام كه خود نيز بتوانی‌ راه را تشخيص دهی‌. من می‌گويم
اين راه خوب است ولی‌ تو را اختيار داده ام ؛ اگر خواستی به لقاء من برسی و در
بهشت جاودان من همنشين پيامبران و اوليا باشی‌ و از نعمتهای بی پايان من لذت ببری‌،
از عقلت پيروی كن و راه مستقيم را برای‌ خود انتخاب نما. و حال كه انتخاب كردی، من
برای‌ تو اراده ای نيز آفريده ام كه بتوانی‌ در اين مسير حركت كنی‌؛ پس به سوی‌ من
بشتاب.

خداوند می خواهد به بشر بفهماند كه اين جهان
دنيا برای‌ آزمايش و امتحان تو تهيه شده،‌ پس اگر راه درست را برگزيدی‌ به هدف می
رسی‌و اگر به بيراهه رفتی‌ و خردت را پيروی‌ نكردی‌، در آن جهان ديگر فرصت بازگشت
و توبه نخواهی‌ يافت ! اينجا جای عمل است و حسابی در كار نيست و آنجا جای‌حساب است
و عملی در كار نيست. خود را برا‌ی آن جهان آماده ساز.

آزمايش چيست ؟

انسان در اين دنيا به تكاليف آزمايش می شود. و
تكاليف عبارت است از فرايض و واجباتی ‌كه خداوند دستور داده است آنها را بجا
بياورد، و محرّمات منهيّاتی كه امر فرموده است از آنها اجتناب و دوری‌ كند. اين
جهان دنيا دار آزمايش و امتحان است و هر كه بهتر به واجبات عمل كرد و از محرمات
دوری نمود، بدون شك در آن جهان محصول خود را بهتر درو خواهد نمود `yJsù«`yJsù ö@yJ÷ètƒ tA$s)÷WÏB >o§‘sŒ #\ø‹yz ¼çnttƒ     `tBur ö@yJ÷ètƒ tA$s)÷WÏB ;o§‘sŒ #vx© ¼çnttƒ ».

ولی آنچه جای تاسف است اين است كه بيشتر مردم
ـ همانگونه كه قرآن فرموده است ـ راه بد را انتخاب كرده و اسير هواها و هوس ها شده
اند « اَكْثَرَهُمْ لا يَعْقِلُونَ »، « اَكْثَرَهُمْ لا يَشْعُرُون »، «
اَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُون » ولی باز هم معلوم نيست در آينده چه خواهد شد ؟ آيا
بشر در آينده راه بهتر را تشخيص خواهد داد و بهشت را انتخاب خواهد كرد يا اينكه
بازهم بيشتر مردم گرفتار هواهای خود خواهند شد و راه جهنم را خواهند برگزيد ؟

اميدواريم كه پويندگان راه حق بيشتر شوند و
هدف خلقت را بيابند.

در هر صورت اين جهان دار آزمايش است و پس از
چند سالی‌، انسان به ابديت خواهد پيوست. در روايت آمده است كه وقتی شما وارد بهشت
می‌شويد، وارد خانه خود می شويد. و در روايتی ديگر نقل شده است كه در بهشت فرشته
ای‌ از طرف الله برای خوش آمد می آيد و به انسانها می گويد : سَلامٌ من الْحَيِّ
الَّذي لايَمُوْتُ اِلَی الْحَیِّ الَّذي لا يَمُوْتُ ».

درود و سلام از آن خدای زنده ای كه مرگ ندارد
به ـ بنده̾ خودش كه مانند او ـ زنده است و مرگ ندارد.

                                                                                       ادامه
دارد.