مروری بر جنایات ابر قدرت ها در منطقه

حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی

فاجعه لبنان ، کنفرانس فاس ، جنگ تحمیلی

اهداف اسرائیل از حمله به لبنان :

وضعی که در منطقه با تسلیم عربها و فلسطینیها پیش آمده است و آثار سیاسی و نظامی و اقتصادی که در پی خواهد داشت از جهاتی قابل بررسی است و شاید هنوز در محیط ما بحث مستوفایی در این مورد نشده است.

اصل فاجعه لبنان و هجوم بسیار وقیحانه اسرائیل به آنجا و سکوت زشت کشورهای عربی و اسلامی و همکاری ابر قدرتها – غرب و به نحوی شرق – و همکاری رندانه مزورانه سازمانهای جهانی همه قابل توجه است و روی هم رفته از حوادثی حساب میشود که باعث سرشکستگی بشریت است .

مساله در رابطه با : ۱- اسرائیل ۲-مردم لبنان ۳-جهان بشریت ۴-جهان شرق ۵- انقلاب اسلامی ایران قابل بررسی است و سخن درباره همه اینها نیاز به یک بحث طولانی دارد که ما فقط یه گوشه ای از هر یک از آنها اشاره میکنیم :

اینکه هدف آمریکائیها و اسرائیل و حامیانشان چه بود ، این خود مسئله ایست .درست در لحظه ای که ایران در جبهه ها پیروزی چشمگیری به دست آورد و وحشتی بر ارتجاع و امپریالیسم و صهیونیسم و ضد انقلاب در منطقه حاکم شد ، میبینیم که جبهه اسرائیل و لبنان فعال میشود ، این مساله خود به خود نباید از پیروزی ایران و جبهه های ایران مجزا باشد . شاید اگر این پیروزی نبود آنها هم با این عجله دست به کار نمیشدند ، البته این برنامه را داشتند که شاید به شیوه دیگری عمل می شد.

احتمالا یکی از اهدافشان این بود که ایران را متوجه آنجا کنند و اینجا به نحوی جنگ را تمام کنند که صدام باقی بماند و با بی اثر کردن پیروزیهای ایران و مشغول کردن ایران در جای دوری که طبعا نمیتوانست زیاد نقش اساسی داشته باشد ، و با توجه به این که این جبهه هم به کلی خاموش نمیشد ، موجب کاهش آبروی ایران شوند و آمریکا در خلیج فارس به دست ارتجاع امتیاز کسب نموده و صدام هم از بن بست در آید . آنها دراین هدف به کلی شکست خوردند و هیچ گونه موفقیتی به دست نیاوردند. اما در آنجا به صورت ظاهر مفق شدند چرا که در لبنان یک کانون مبارزه جدی علیه امپریالیسم و صهیونیسم شکل گرفته بود ، فلسطینیها نیروی نسبتا عظیمی داشتند واسلحه زیادی جمع کرده بودند ، حماسه انقلاب ایران به آنها جان می داد و بدین ترتیب در شمال اسرائیل یک خطر جدی علیه اسرائیل شکل میگرفت . و رویای غربی ها که همواره خواسته اند لبنان را به صورت یک کشور غربی در خاور میانه حفظ کنند به کلی از دست میرفت.

با این هجوم توانستند موقتا این وضع را به هم بزنند . فلسطینیها را متفرق کنند و در سازمان امل تفرقه ایجاد کنند زیرا گروهی از آنها ضعف نشان دادند و طبعا گروه جند الله و حزب الله نمیتوانست با آنها همسنگر باشد ، سایر حرکتهای اسلامی و غیر اسلامی دیگر هم انسجامشان از هم گسیخته شد و مهمتر این که سوریه را از قسمتی از لبنان بیرون کردند و جایش را اسرائیل گرفت . و وضع را به صورتی درآوردند که یا سوریه و اسرائیل ( اگر کوتاه بیاید ) هر دو بیرون بروند یا هر دو بمانند و احتمالا با ایجاد فشار سوری ها را بیرون کنند و اسرائیل برای مدتی بماند . و آنها همه به صورت ظاهر پیروزیهائی است که به دست آوردند .

پیروزی دیگری که به دست آوردند و دارد به هم میخورد این بود که “جمیل” را سر کار آوردند . میدانیم که حزب “کتائب” پایگاه آمریکا در لبنان بود و در درگیری های لبنان همیشه اینها و همچنین “سعد حداد” در کنار اسرائیل عمل میکردند و نمیگذاشتند لبنان جان بگیرد. ما در گذشته هم وقتی که میدیدیم فلسطینیها با آن که نیرومند بودند به کتائب فشار نمی آوردند ، فکر میکردیم در حقیقت کتائب پایگاه آمریکا هستند وآن روزی که اسرائیل ، سعد حداد یا کتائب را در خطر جدی ببیند ، هجوم می آورد و آنچه که نیروهای خلقی را از حمله و فشار به آنها باز میداشت همین نکته بود . و سر انجام موفق شدند شخصی را که هیچکس فکر نمیکرد یک روزی در لبنان رئیس جمهور شود به صورت ظاهر روی کار بیاورند.

پیروزی دیگر آنها در منطقه این بود که انهزام روحی بسیار بدی در کشورهای عربی پیدا شد به این معنی که حدود هفتاد روز جنگ بسیار زشت لبنان و سکوت همه کشورهای عربی بدون آن که سخنی جدی بگویند و اقدام موثری بکنند ، قابل هیچگونه توجیهی نبود، یا اینکه باید بگوئیم آنقدر ضعیف هستند که میترسیدند حتی یک اقدام سیاسی یا اقتصادی جدی بکنند و به طور مثال با فرانسه یا آمریکا قطع رابطه کنند یا به سازمان ملل فشاری وارد کنند ، که هیچ کاری نکردند ! و این قابل قبول نیست ، چون به هر حال اگر از لحاظ نظامی هم ضعیف بودند – که به نظر میرسد از همین جهت هم اگر متحد بودند ضعیف نبودند – از لحاظ اقتصادی با حربه نفت میتوانستند قضیه را به نحو آبرومندی فیصله دهند که نکردند . بنابراین تفسیر بعدی آن این است که بگوئیم :

خیانت سران مرتجع عرب :

اینها با آمریکا سازش کردند و خائن بودند . یا اینکه منافع خودشان نه ملتها ، نه اسلام ، نه عرب در این بود که نتیجه آن حالت بسیار بدی بود که در ملتها به وجود آورد چه بگوئیم ؟ بگوئیم خائن اند ؟ نوکر آمریکا هستند ؟ واقعا ضعیفند و چیزی ندارند ؟ البته میدانیم که ضعیف نیستند و امکاناتی در کشورهای عرب هست اگر بخشی از آن به کار گرفته میشد اسرائیل به کلی نابود میشد و در این مرحله میتوانستند اسرائیل را به طور جدی شکست دهند . مرحله ای که خود اسرائیل هجوم کرده بود آن هم هجومی بسیار زشت که نمیتوانست علم مظلومیت بلند کند ، اگر نیروهای عرب به میدان می آمدند و یک پوشش هوائی جدی برای سوریه درست میکردند ، با توجه به اینکه امروز کشورهای عربی هواپیماهای اف ۱۴ و اف ۱۶و…در اختیار دارند ( ما با داشتن تعدادی اف ۱۴ فضای کشورمان را به خوبی پوشانده ایم  ) و مصر ،لیبی ، الجزایر ، سوریه و … دفاع شرقی قوی دارند و با استفاده از سامهائی که در اختیار دارند ، میتوانستند سوریه را به خوبی پوشش دفاع هوائی دهند . و آواکسهائی که در عربستان هست میتوانند در شمال غربی عربستان حرکات داخل اسرائیل را کنترل کنند. و از سوی دیگر لشگر های زیاد و تانکهای فراوان و نیروی پیاده بسیاری در اختیار دارند ، در شرایطی که اسرائیل نیروی عمده اش را در لبنان پیاده کرده بود – به طور کلی بیش از ده ، دوازده لشگر نمیتواند داشته باشد – و نیروهای داخلی لبنان ، فلسطینیها ، امل و سایر گروهها همراه با همان نیروهای سوری که در لبنان بودند ، میتوانستند اسرائیلیها را مشغول کنند که نتوانند بیش از این جلو بیایند و در سایر جبهه ها هم جنگ به طور جدی علیه آنها آغاز میشد ، اسرائیلیها به طور جدی برخورد میکرد میتوانست به حساب اسرائیل برسد یک پیروزی برای غرب و صهیونیسم همین بود که حالتی در دنیای اسلام به وجود آوردند که ملتها از این دولتها مایوس شوند . دولتهایی که یا باید ضعیف یا خائن یا مزدور یا …. باشند یا آنکه واقعا از گذشته خود پشیمانند و سیاست نفی اسرائیل را صحیح نمیدانند ! و شاید در یک محاسبه دراز مدت به خاطر اینکه آمریکا یک پایگاه قوی در مقابل روسیه در منطقه داسته باشد ، ترجیح میدهند اسرائیل در منطقه قوی بماند ! از بس که انسان نمی خواهد خیانت اینها را آشکارا ببیند ، تا این حد دنبال دلیل میگردد و اینگونه توجیهی برای آنها دست و پا میکند.

همان روزهای اول در ذهن ما این بود ، که به هر حال ممکن است مردم به فکر بیفتند ما مردم خودمان را مقیاس می گرفتیم و با این مقیاس ، زیاد امیدوار بودیم ، هنوز هم امیدوار هستیم که اگر مردم عرب با همین رویه ای که ما داریم یا مقداری ضعیف تر وارد میدان شوند در این صورت باید گفت : به جای اینکه اسرائیل پیروز شود ، در دام افتاده است .یعنی اکنون با کشته شدن جمیل و ضربه بزرگی که به حزب فالانژ خورد ، دیگر به نظر نمیرسد که در لبنان به این زودی یک حکومت دلخواه آمریکائیها روی کار آید . و حالا بر فرض اینکه باز هم روی کار بیاید به خوبی معلوم شد آسیب پذیرند .کشته شدن جمیل به مردم روحیه داد و ملتها یاد گرفتند و یاد داشتند که جلوی یک چنین چیزی را باید بگیرند . چه حالتی ممکن است آنجا پیش آید که مطلوب آمریکا باشد؟

شکست اسرائیل در دراز مدت :

اگر فکر کنید که ارتش اسرائیل برای همیشه میتواند آنجا بماند و لبنان هم لبنان باشد این قابل قبول نیست ، چرا که اسرائیل باید نیروی زیادی در لبنان نگه دارد که برایش در دراز مدت قابل تحمل نیست و نقطه ضعف و آسیب پذیری اسرائیل از همین جا آغاز میشود . یک کشور نمیتواند مستقل بماند و برای همیشه  با قدرت کشور دیگری امنیت آن حفظ شود ، آنهم با شرائط کشوری مانند لبنان ، کشوری که مردم آن یک پارچه نیستند تا خواستار چنین امنیتی باشند . اکثریت مردم لبنان شیعه و مسلمان هستند که چنین شرائطی را نمیخواهند. البته یک زمینه روانی در لبنان بود که موجب شد آنها کمی موفق شوند و آن این بود که لبنانیها از این جنگهای داخلی که حدود ده سال جریا ن داشته خیلی  خسته شده بودند و به همین جهت فکر میکردند که اگر –مثلا- فلسطینیها بیرون بروند ، ممکن است یک امنیت نسبی برایشان حاصل شود و یک پارچگی ملی به وجود آید و حکومت قوی شود . دیگر فکر نمیکردند که این حکومت را با ارتش اسرائیل نگه دارند! اگر جمعیت لبنان را الان در نظر بگیریم ، نزدیک ۸۰% ملت مسیحی نیستند (بیش از یک میلیون شیعه ، ۷۰۰-۸۰۰ هزار مسلمان غیر شیعی و شاید ۵۰۰-۶۰۰ هزار مسیحی ) ، طبیعی است اگر ما بخواهیم به این گروه اقلیت مسیحی حاکمیت بدهیم به – به ویژه به یک گروه بد نام مثل کتائب – این از نظر مردم لبنان قبل قبول نیست . آنها خیال میکردند که با روی کار آمدن جمیل ، مساله حل میشود ولی این هم نشد . اکنون چه خواهند کرد ؟ یا باید در لبنان کسی را مثل جمیل به ریاست برسانند که باز همین درگیریها خواهد بود و هیچ وقت تعادل آنجا حفظ  نخواهد شد ، یا اینکه باید ارتش اسرائیل در لبنان بماند و این هم نه برای اسرائیل قابل تحمل است و نه برای مردم . یک روز هم – که خیلی دیر نخواهد بود – درگیریهای مسلحانه شدیدی از داخل ، و در آن صورت همسایه ها هم نمیتوانند ساکت بنشینند . بنابراین باید گفت که غربی ها و آمریکا در بن بست افتاده اند.

سکوت زشت روسیه :

بعضی ها میخواهند قدری خوشبین باشند ، میگویند گه – مثلا – روسیه این نقشه را کشیده است ! سکوت روسیه سکوت زشتی بود و اعتبار آن – دراین جریان _ از بین رفت . زیرا روسیه از چند حالت خارج نیست : یا اینکه طرفدار فلسطینیها باید باشد ، پس چرا اجازه میدهد این چنین فلسطینیها را سرکوب کنند . اگر طرفدار آنان نیست و دروغ میگوید ، این برای یک ابر قدرتی زشت است که ادعای دروغ کند. آمریکائیها با پرروئی ، از اسرائیل حمایت میکنند و تا آخر پای حرف خودشان ایستاده اند ولی روسها یک تشر جدی هم نزدند چه برسد به اینکه یک اقدام عملی بکنند . اگر راست میگویند که طرفدار فلسطینیها هستند ولی میترسند ! این هم به حیثیتشان در دنیا لطمه میزند و آنهائی که تحت الحمایه روسها هستند پس از این هر وقت با خطر جدی روبرو شدند ، میترسند و پایشان می لرزد ، و در این صورت منافع روسیه ضربه زیادی میبیند ، نظر دیگری که نسبت به روسیه موجود است این است که روسها از این جریان راضی بودند و با آمریکائیها معامله کردند ( نظیر همان معامله هائی که بر سر لهستان ، افغانستان ، اتیوپی ، سومالی و کشورهای دیگری انجام دادند . یا معامله در زوابط اقتصادی بر سر لوله گاز سیبری به اروپای غربی ، یا از سر گرفتن تکنیکهای پیشرفته غربی که برای روسیه خیلی لازم است و….)

آنهائی که بیشتر هوادار شوروی هستند ادعا می کنند که شوروی چاهی برای آمریکائیها کند و آنان را در بن بست انداخت این روسیه پرستها از این راه میخواهند آبروئی برای آنان کسب کنند . گرچه ممکن است – در نهایت – نتیجه این بشود ، اما این چیزی نیست که آنها میخواستند ، و اصلا در این مورد هیچ کدام محاسبه هم نکردند  . و تنها وحشت از پیروزی ما در ایران و در منطقه خلیج فارس بود که آنان را در این وادی خطرناک انداخت . اکنون اگر ما فرض کنیم که آنها توی چاه افتادند – گرچه من هوز مطمئن نیستم – اما مسئولیت سنگینی را به عهده گرفته است که از عهده اش بر نمی آید.

چشم انداز آینده لبنان:

و اگر فرض کنیم که در دنیای عرب یک بیداری پیدا شود ، ملتها فشار بیاورند یا مسئولین مقداری به خود آیند و آدم شوند ، در آن صورت به خوبی میتوان این بن بست را تعقیب کرد و گلوی اسرائیل را فشرد . اگر اعراب سوریه را تقویت کنند و قول بدهند که هر خسارتی پیش بیاید جبران کنند و هر مقداری نیروهای سوریه تلف شود نیروی جدید جایگزینش کنند و اسلحه و مهمات زیادی برای سوریه تهیه کنند و سوریه را آماده کنند که – واقعا – با اسرائیل درگیر شود و اگر درگیری طولانی شد همگی کمک کنند ، نیرو بفرستند و امکانات ارتش را تامین کنند و سوریه وارد جنگ شود – با توجه به اینکه چند لشگر اسرائیل در لبنان مستقر میباشد – به خوبی میتوانند شیره اسرائیل را بکشند . اگر وارد جنگ شوند فلسطینیها هم برمیگردند ، گرچه تا در بیروت بودند بهتر بود ولی نفوذ در لبنان کار مشکلی نیست . هم اکنون مردم بیروت ، صور ، صیدا و مردم روستاها میتوانند از نقاط مختلف ( از بقاع ، بعلبک ، طرابلس ، یا از راه دریا ) فشار بر اسرائیل بیاورند و اسرائیل را مشغول کنند . البته اگر برنامه ای باشد ما هم شرکت خواهیم کرد ، ولی باید برنامه ریزی کنند . اسرائیلیها هم نمیتوانند از لبنان خاطر جمع شوند ، گر چه ممکن است به جنایت دیگری دست بزنند ولی ملت دوباره جواب آنها را خواهد داد اصلا این سرعت عمل لبنانیها – در قتل جمیل – حال غربیها و سران کشورهای عربی را گرفت.

حرکت مرموز :

ولی من امروز یک حرکت مرموزی در گزارشها می بینم که خیلی شیطنت آمیز است . و آن اینکه روسها – مثلا – میگویند : این کار خود اسرائیل است ! یک احتمالی پیش کشیده اند و در روزنامه هائی هم – در قطر و در جاهای دیگر – منتشر شده است ، و این مطلب قطعا درست نیست بلکه با این شیطنت میخواهند روحیه مردم را سست کنند که در سایر کشورهای عربی چنین حالتی پیدا نشود. این حالتی که به وجود آمده بسیار سازنده است و باید ملتها یاد بگیرند . این حالت – به قول عربها ” بناء و خلاق ” است این حالت برای ابر قدرتها و اعمال آنها خیلی ترسناک بود لذا شروع به فعالیت کردند که قضیه را لوث کنند و ما باید جلوی این را بگیریم . قطعا این کار ارزنده از خود مردم بوده است زیرا ممکن نیست اسرائیل ، جمیل را از بین ببرد . آن موقعی که اسرائیل هم در لبنان نبود ، بشیر جمیل نوکر چشم بسته اسرائیل بود و هنگامی که اسرائیل لشگر کشی کرد ، او و سعد حداد کاملا در  اختیار اسرائیل بودند و همکاری میکردند . بنا براین دلیلی ندارد که اسرائیل او را بکشد ! اگر این کار را بکند ، دیگر اعمال غربی که در لبنان هستند وحشت میکنند و دیگر کسی جرات رئیس جمهور شدن ندارد !!

بنابراین ، واضح است که این مطلب به کلی دروغ است یعنی هیچکس نمیتواند جای جمیل بیاید که بیشتر از او تسلیم اسرائیل باشد . در اینجا لازم است بگویم که این کار ارزنده – بدون شک – از مردم بوده است ، البته من نمیدانم چه گروهی این کار را کرده اند ولی هرکس بوده کار خوبی کرده است . اگر یک در میلیون هم فرض کنیم اسرائیل این کار را انجام داده است ، این از اشتباهات بزرگ او است.

از این رو من مسئله لبنان را در دراز مدت به نفع غربیها و اسرائیل نمی بینم ، مشروط بر اینکه ملتها – لااقل – این را بخواهند ، و الا اگر دولتهای مجاور هیچ حرکتی نکنند و ملتها هم فعالیتی نکنند ، اسرائیل با دلگرمی ، همانجا میماند و یک لشگر هم در تمام لبنان پخش میکند که آنجا را محافظت کنند!

کنفرانس سران عرب:

در کنفرانس سران عرب – اگر به طور فرمول حساب کنیم – ما ضرر کردیم ، زیرا اینها یک قدم جلو گذاشتند و خودشان را در مقابل یک واقعیتی تسلیم کردند. یعنی آنچه که برای خودشان واقعیت فرض کرده اند ، پذیرفتند و برای اسرائیل درخواست صلح کردند .و دوباره باید یک نیروی سیاسی ، نظامی ، اقتصادی و فرهنگی عظیمی را به کار گیریم با به حال اول برگردیم.

تا به حال ما نپذیرفته بودیم که از سازمان ملل بخواهیم امنیت اسرائیل را حفظ کند لذا اکنون اگر یکی از این دولتهای عربی هم بخواهد برگردد ، باید کلی در مقابل آمریکا جوابگو باشد و برای برگشتن از این راه مبارزه ای جدی بکند و این کار زحمت فراوان به همراه دارد.

در اینجا ممکن است سوریه بگوید که : ما با شرکت در کنفرانس فاس خدمت کردیم ، آنها میخواستند طرح ریگان را تصویب کنند ، میخواستند فلسطینیها را زیر تیول اردن بگذارند ، و … ما پیشنهاد دولت فلسطین دادیم ، و چون دیدیم سازمان ملل یا یکی از کشورهای عضو سازمان ملل که شامل آمریکا میشد ، در طرح است ، آن را به هم زدیم و گفتیم شورای امنیت ، در شورای امنیت هم حق “وتو ” هست و دوستان ما –مثلا – شورویها حق وتو دارند و ممکن است حق به جانب ما بدهند !! اینها همه حرف است. شما میبایست نمیگذاشتید این کنفرانس به پا شود و می بایست جلوی تصویب این چنین قطعنامه ای را میگرفتید. نه اینکه خطرات آینده را پیش میکشید و میگوئید ما رفتیم و چه کردیم ، اینها جواب نیست.

به هر حال یک خیانتی شد ، یک ظلمی به دنیای اسلام و عرب شد ، فاجعه ای رخ داد که از اشغال لبنان بد تر بود ( زیرا اشغال لبنان میتواند در نهایت خیلی هم مفید باشد ، اگر ملتها حرکت کنند ) آنها یک قدمی به طرف جهنم گذاشتند که برگرداندنش نیروی زیادی میخواهد و این سقوط بود برای دنیای عرب.

اگر کسی – از روی ناچاری – بخواهد نقطه مثبتی برایش ذکر کند ، این است که : ملتهای عرب بفهمند که دولتهایشان دردی را دوا نمیکنند و خودشان به فکر چاره بیافتند. هنگامی که یک چیزی دارد ویران میشود ، بگوئیم بهتر است خرابش کنید تا مثل یک ساختمانی که متزلزل است ، آن را به هم بریزیم و از نو بسازیم.

این نقطه مثبتی است ولی ما دلمان نمیخواهد که این چنین بشود . ما میخواهیم آنها – بالاخره – سر عقل بیایند و خودشان جلو بیافتند و جلوی بدیها را بگیرند . البته اگر همه راه ها بسته شد ، ما باید دلمان را به این خوش کنیم که : ملتها مایوس از دولتهایشان شوند.

این کاخ شکسته پی که ما داریم

بی پایه و سقف و بی ستون گردد

ای کاش غم و بلا فزون گردد

تا کاخ فساد واژگون گردد

“اذا اضیف البلاء الی البلاء کان ”

“من الباء عافیه”

من فاجعه کنفرانس سران عرب را از سه جهت بد میدانم:

۱-در این کنفرانس ۲۰ پادشاه و رئیس جمهور نشستند و با هم این خیانت را مرتکب شدند. اگر تک تک جدا عمل میکردند تحملش آسانتر بود . یعنی این حرکت از سکوتشان در دوران جنگ لبنان هم بد تر است. آمدند و نشستند و آگاهانه فاجعه لبنان را در آنجا تکمیل کردند.

۲-در اینجا یک قدمی برداشتند که برگشتنش بسیار مشکل است ، مگر با یک انقلاب دسته جمعی یا یک حرکت فوق العاده نیرومند که این را برگرداند.

۳- از اینکه دنیای عرب این چنین بی آبرو شوند ، ما این را خسارت می دانیم  زیرا ما دنیای عرب را جزئی از دنیای اسلام میدانیم و ما با عربها بیشتر از سایر نژادها نزدیکیم و من فکر میکنم زبان دوم ما زبان عربی است زبان عربی است ، لذا در این جریان ، ضرر حیثیتی بزرگی بر ما وارد شد.

اشتباه سران در رابطه با ایران :

یکی از بهره برداریهای آمریکا از کنفرانس فاس و از فاجعه لبنان این بود که با تبلیغات گسترده خطر ایران را برای اعراب جلوه دادند و به آنها چنان وانمود کردند که اگر ایران در جنگ پیروز شود همه جا را تصرف میکند و شما را به سرنوشت شاه مبتلا میکند. و اینها از روی نادانی خطر ایران را پذیرفتند.

البته ما نمیتوانیم نفی کنیم که آنها به سرنوشت شاه مبتلا نشوند و نمیتوانیم قبول کنیم که ملتها برای همیشه خواب بمانند. همواره احتمال بیداری ملتها تو بیچارگی آنان هست ولی آنها خود میتوانند جلوی این سرنوشت را بگیرند : بیایند با ملتهای خود دوست شوند و خواسته های آنان را بر آورده کنند . و خواسته های ملتهای عرب هم چیز زیادی نیست : اگر سران آنها نسبت به مسئله فلسطین جدی بودند ، برای مدتهای زیادی میتوانستند آنان را راضی نگه دارند ، اگر در برخورد با آمریکا و نسبت به مسئله نفت جدی میشدند . بسیاری از مسائلشان حل میشد . اینها به جای اینکه از این طریق مسائلشان را حل کنند ، از راه دیگر وارد شدند و آن اینکه کوشیدند مردم را از انقلاب ایران نا امید کنند و این یکی از اشتباهات بزرگشان است. گرچه ممکن است آمریکا تا حدودی موفق شده باشد و شاید ارتجاع هم موفق شده باشد که موفقیت ایران را خطر جلوه دهد و به روسای مرتجع عرب بفهماند که خطر انقلاب ایران از خطر اسرائیل بیشتر است! زیرا اسرائیل به عنوان یک دشمن معرفی شده است ولی در ایران اسلام حکومت میکند و اسلام نمونه و الگو است برای همه ملتها . این روسا و طبقه حاکم هم به چیزی غیر از خودشان فکر نمیکنند و تنها در کنفرانس فاس آن ضعف را نشان دادند برای این بود که میخواستند یکپارچگی خود را در مقابل انقلاب اسلامی ایران برای خود درست کنند و حمایت آمریکا را ه پشت سر خودشان داشته باشند. و این هم از اشتباهاتشان است ، چون اگر فرض کنیم که انقلاب ایران واقعا در ملتهای عرب اثر میگذارد ، سرکوب این انقلاب به نفع آنها نخواهد بود و به فرض هم سرکوب شود ، خشم مردم عرب باقی خواهد بود زیرا آنها انقلاب را شناخته اند.

البته باید بدانند که این انقلاب میماند و سرکوب کردن آن آسان نیست . به فرض اینکه ما در جنگ هم پیروز نمیشدیم ، در داخل کشور خودمان میتوانیم وضعی به وجود بیاوریم که این کشور الگو و نمونه برای دیگران باشد . آنها اشتباه میکنند که با ما مخالفت مینمایند ، اگر با ما دوست میشدند و مقداری از تجربه ما را در داخل کشور هایشان عمل میکردند ، شاید راه نجاتشان از این منفذ بود.

ولی به هر حال آنچه به چشم میخورد همبستگی ارتجاع منطقه است که صدام هم از همین موج دارد استفاده میکند و لذا امروز وظیفه ما این است که تلاش بیشتری کنیم. زرمندگان ما در جبهه همانطور که جدی برخورد کنند و بدانند که اگر در خاک عراق میجنگیم ، جنگ سرنوشت است. مساله ای نیست که ما در خاکمان باشیم یا نباشیم . ما هر جا انقلابمان آسیب می بیند ، باید همانجا از انقلاب دفاع کنیم .چه در خاکمان باشد و چه در خارج خاکمان . مسئله خاک مطرح نیست ، مسئله حیثیت و اعتبار انقلاب مطرح است است. باید این توطئه را بشکنیم و هیمنه انقلاب را اثبات کنیم و نگذاریم آنها (دشمنان انقلاب ) موفق شوند . و امروز اگر ما پیروزی دوباره در مطقه لبنان منعکس میشود همچنانکه قبلا شده بود و حل مسئله لبنان هم با اینجا است . یعنی اگر طبق آن طرحی که من قبلا فکر کردم اسرائیل را در آنجا توی بند بیاندازیم ما با وجهه پیروزی و تجربه جنگی و فرهنگی و انقلابی خودمان ، میتوانیم ملل عرب را در لبنان متحد کنیم و مسئله لبنان را حل کنیم.

امیدوارم که در آنجا هم آینده خوبی داشته باشیم و این هم از افتخارات رزمندگان ما خواهد بود و تا به حال هم تمام افتخارات برای آنها بوده است.

والسلام

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *