نقش آذربايجان در انقلاب

و اشاره ای‌ به توطئه ها 

حجة الاسلام والمسلمين موسوی تبريزی‌

مدتی است كه عده ا‌ی از دوستان و برادران
پيشنهاد می‌ كردند كه در مورد تاريخ انقلاب اسلامی‌ و حوادثی كه پس از انقلاب در
آذربايجان به ويژه در تبريز پيش آمده،‌خاطراتی كه دارم بنويسم. خصوصاً بر حركت ها‌ی
ضد انقلابی‌ حزب خلق مسلمان و چگونگی‌ آن تأكيد ميكردند ولی‌ با توجه به مشاغل
زياد و اينكه برای نوشتن و ياد آوردن حركت های‌انحرافی آمريكائی‌ ضرورتی‌ نمی ديدم
اقدام نكردم امّا هنگاميكه نوشته های‌ بعضی از نويسندگان تاريخ انقلاب را مطالعه
كردم متوجه شدم كه ايادی‌ استكبار جهانی در داخل و خارج با پشتيبانی عظيم مالی‌ و
تبليغاتی‌ قدرتهای استكباری با تمام نيرو در پی فرصت هستند كه در مواقع مناسب
شديدترين ضربه خود را به انقلاب اسلامی‌ ايران بزنند و با اينكه هنوز بيش از شش
سال از پيروزی‌ انقلاب نگذشته است و فرزندان انقلاب و نسل موجود در آن هنوز حاضر و
شاهد هستند، مطالب مسموم و انحرافی‌ را درباره انقلاب اسلامی می نويسند و می
خواهند چهره̾ نورانی‌و بسيار درخشان انقلاب كه عملاً دارد وضعيت تاريك جهان
مستضعفين را روشن می نمايد و نور اميدی‌ در دل تمام ستمديدگان و عدالت پيشگان جهان
ايجاد كرده است،‌ در اذهان مردم،‌ كريه و خشن و غيرانسانی‌ معرفی كنند و اميدها را
به يأس مبدّل سازند تا هرگز در هيچ كشوری مردم مستضعف آن به فكر انقلاب از نوع
انقلاب اسلامی‌ نيفتند و اين مسئله با اينكه هيچ نيازی به استدلال ندارد چرا كه هر
متفكری می تواند با تحليل از انقلاب اسلامی‌و روند تكاملی‌ و پويای‌ آن در كشور
های ديگر، خطر و ضررهائيكه مستكبران جهان از انقلاب اسلامی می بينند و خواهند ديد
قطع پيدا می‌ كند كه هرگز استكبار جهانی‌ از هيچ گونه تلاشی‌ برای توقف و نابودی‌
انقلاب در هيچ زمانی‌ دريغ نخواهند كرد. و به فرمايش امام بزرگوارمان آنچه كه تا
حال نكردند نتوانستند و گرنه آنچه را كه می‌توانستند كردند.

در عين حال مطالب تمام راديو ها و بيانيه ها و
مطبوعات وابسته به استكبار شرق و غرب بالخصوص كتابهائيكه در خارج و داخل به وسيله
چهره های مختلف وحتی كسانيكه انقلابی عليه استبداد ستمشاهی‌ شركت داشته روشنترين
دليل وحشت ابرقدرتها از انقلاب اسلامی و بقای‌ آن است.

و با توجه به اينكه از راه های‌ نظامی و حصر
اقتصادی و فشار تبليغات رسانه ها‌ی گروهی‌ آنچنان كه می‌خواستند نتيجه مطلوب
نگرفتند،‌ برنامه دراز مدتی‌ شروع كردند كه لااقل در نسلهای آينده ـ كه در متن
انقلاب نيستند ـ بتوانند تأثير بگذارند و آنان را از ادامه انقلاب باز دارند و
بهترين راه برای‌ اجرا‌ی اين هدف ويرانگر، نوشتن و تأليف و تحرير كتابهائی است كه
در رابطه با تاريخ انقلاب اسلامی باشد و اگر چه به ظاهر مسائل انقلاب را تحليل و
بررسی نمايند ولی در واقع مرموزانه با درج مطالبی 
انحرافی‌اذهان نسلهای آينده را از 
انقلاب مشوه، سازند و متأسفانه تا به حال كتابهائيكه در رابطه با اين حركت
عظيم اسلامی نوشته شده است با اينكه برخی بسيار خوب و مفيد بوده است لكن ناقص و
برخی‌ نادرست و مغرضانه و بلكه بايد گفت كه با اهداف فوق الذكر نوشته شده است.

از اين رو بجا است اشخاص انديشمند و صاحب قلمی
كه در متن انقلاب بوده و تا حدودی مسائل را برای العين ديده و يا از منابع موثقی
دريافت كرده اند،‌در اين امر مهم اهتمام ورزند و گامهای مثبت و مؤثری را بردارند و
آنچه را كه خود می دانند و شاهد بودند و يا از منابع صحيح با مدرك و اسناد جمع
آوری كرده اند با تحليل صحيح از وقايع برشته تحرير درآورده و در اختيار نسل موجود
و نسلهای آينده قرار دهند تا اينكه انقلاب اسلامی‌ عزيزمان بتواند در آينده با
همان درخشندگی‌ كه در اوّل انقلاب داشت پويائی خود را ادامه دهد. البته لزومی
ندارد كه همه در مورد تمام مسائل انقلاب در ابعاد مختلف بنويسند كه شايد برای‌
يكنفر اين كار بسيار مشكل و يا محال است و معتقديم كه هر شخصی‌ به مقدار توانائی
كه دارد يك يا چند بعد از ابعاد انقلاب را مورد بررسی صحيح و كامل قرار دهد كه در
نتيجه چند فكر و چند قلم در كنار هم قرار می گيرد و نمای بسيار جالب و صحيحی‌ از
انقلاب اسلامی‌ برای آيندگان خواهد ماند.

يكی‌ از مسائل بسيار مهمی‌ كه در انقلاب
اسلامی‌،‌حتماً بايد به طور روشن و مستدل نوشته شود تا آيندگان به شبهه نيفتند،‌كيفيت
و كميّت حركت ها‌ی ضد انقلابی‌ است كه پس از پيروزی انقلاب در نقاط مختلف ايران
شكل گرفت و چگونگی برخورد جمهوری اسلامی‌ و مقامات مسئول قضائی و اجرائی با آنان و
عاقبت و نتيجه كار آنها است كه مانند همه انقلابهائی كه در تاريخ بشريت رخ داده
است اين مسائل پيش آمد و اگر درست تحليل و تفسير نشود و واقعيات تاريخ همان طوريكه
بوده و هست ثبت نشود بدون شك اين حركت ها در آينده يك حركت انقلابی و انسان
دوستانه معرفی‌ ميشوند و قهراً سركوب آنان يك عمل غير انسانی‌ قلمداد ميشود لذا در
اين زمينه نيز بسيار لازم است كه گامهائی‌ برداشته شود و از باب مالايدرك كله،
بنده̾ حقير نيز با توجه به اينكه در مقداری از مسائل و حركت های انقلابی‌ چه قبل
از پيروزی و چه پس از آن، حاضر و ناظر بودم و از نزديك به مسائل انقلاب آشنائی
داشتم به ويژه در رابطه با حركت های‌ ضد انقلابی، به مناسبت مسئوليتی كه داشتم و
انجام وظيفه می‌كردم خصوصاًً در مورد تبريز اطلاعاتی داشتم،‌ بر خود لازم ديدم كه
تا حدّ توان و تا آنجا كه مطالبی را بياد دارم و يا اسنادی‌ در دست است،‌ بنويسم و
در اين راستا لازم است كه وضعيت و شرايط روحی‌ مردم تبريز و كيفيت حركت های
انقلابی و ضد انقلابی چه قبل از انقلاب و چه پس از آن مورد بررسی قرار گيرد.

بررسی خاطرات جاسوسان استعمار

نوشته اند مطالعه كرد.

همانطور كه امام بزرگوار و رهبر كبير انقلاب
اسلامی بارها فرموده اند : استعمار گران سالهای متمادی است كه در رابطه با كشورهای‌
اسلامی و شهرهای مهم آن تحقيقات لازم را انجام داده اند و فكر و روحيات و شرايط
اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی هر كشور و مناطق مهم آن را كاملاً بررسی كرده و به دست
آورده اند و متناسب با آن اقدامات لازم را برای به ثمر رساندن حركت های استعماری
خود در راه اهداف پليد خويش انجام داده اند و در اين زمينه از هيچ عمل ضد انسانی و
منافی با اخلاق و وجدان پاك انسان فرو گزار نكردند، كافی است كه در اين باب به
نوشته ها و خاطرات منتشر شده بعضی از جاسوسان كه تنها شمّه ای از جنايات بسيار
زياد استعمارگر پير انگلستان همفر يكی از جاسوسان و نوكران خائن انگلستان در
خاطرات خود چنين می‌نويسد:

« در سال 1710 ميلادی‌ ( درست دويست و هفتاد و
پنج سال پيش ) وزارت مستعمرات انگلستان مرا مأمور جاسوسی در كشورهای مصر، عراق،‌ايران،
حجاز و استانبول مركز خلافت عثمانی‌نمود. مأموريت من جمع آوری اطلاعات كافی به
منظور جستجوی راه های در هم شكستن مسلمانان و نفوذ استعماری در ممالك اسلامی بود.
همزمان با من نُه جاسوس ديگر از بهترين و ورزيده ترين مأموران وزارت مستعمرات،‌ در
ممالك اسلامی اينگونه مأموريتها را برعهده داشتند و در راه فراهم ساختن موجبات
تسلط استعماری‌ انگليس و تحكيم مواضع آن دولت در نقاط استعمار شده فعاليت می
كردند. اعتبار مالی كافی در اختيار اين هيئتها قرار داشت و به نقشه های دقيق و
اطلاعات دست اوّل مجهّز بودند، فهرست كامل نام وزراء، فرمانروايان، مأموران
عاليرتبه، علماء و رؤسای قبائل به آنها داده شده بود. در موقع خداحافظی، معاون
وزارت مستعمرات با جمله ای بدرقه كرد كه فراموش نشدنی است او گفت : موقعيت شما
سرنوشت آينده كشورمان را تعيين خواهد كرد،‌ پس هر چه در قوه داريد به كار بنديد تا
موفق شويد. » ( كتاب خاطرات همفر ص 15 )

هراس استعمار از اسلام

يكی از مهم ترين مسائلی كه همواره فكر استعمار
گران را به خود مشغول كرده بود و مدام برای‌ از بين بردن آن تلاش می كرد و با وجود
آن خود را موفق نمی ديد، مسئله اعتقاد عموم مسلمين به مبدأ و معاد و خصوصاً شيعه
به علمای بزرگ و مراجع تقليد و پيروی از آنان بود،‌چرا كه با وجود اعتقاد به
پروردگار متعال و اينكه او منشأ همه قدرتها است و همه بشر مخلوق او است و اوست كه
به بشر حتم كرده است كه بايد سرنوشت خويش مسلط گردد هرگز توجهی‌ به قدرت های مادّی‌
نداشته و زير بار سلطه آنان نرود. قرآن می فرمايد : « انّا عرضنا الامانة علی
السموات و الارض والجبال فابين ان يحملنها واشفقن منها و حملها الانسان انّه كان
ظلوماً جهولاً » ( احزاب 72 ). ما امانت خود را به زمين و آسمانها و كوه ها عرضه
كرديم ديديم كه آنان وحشت دارند و قدرت حمل امانت ما را ندارند لكن انسان آن را بر
دوش كشيد. آری ! اوست كه شكننده تمامی‌ بتها و طاغوتها و قدرت های استعماری و غيره
است و هنگاميكه به خدا توجه دارد از همه ماسوی الله غافل است.

در نهج البلاغه نيز مولی الموحدين امير
المؤمنين (ع)چنين می‌فرمايد: « ان من حق من عظم جلال الله فی نفسه وجل موضعه من
قلبه ان يصغر عنده لعظم ذلك كل ماسواه » ( خطبه 207 فيض الاسلام ) يعنی‌: كسی كه
پيش او و در اعماق قلب او عظمت و كبرياء و جلال پروردگار جلوه گر است و او را با
صفات كمال و جلال می شناسد و معتقد است به عظمت و بزرگی بی‌ پايان او،‌سزاوار است
كه همه قدرت ها و مظاهر مادّی‌ و جلوه های ظاهر دنيوی در برابرش كوچك جلوه كند و
اعتنائی به آنها نداشته باشد.

امام سجاد آن چهارمين برج امامت (ع)به خدای‌
خود عرض می كند :

« الهی‌ ان رفعتنی فمن ذاالذی يضعنی‌ و ان وضعتنی
فمن ذاالذی يرفعنی‌ و ان اكرمتنی‌فمن ذاالذی يهيننی‌ و ان اهنتنی فمن ذاالذی
يكرمنی… » ( صحيفه سجاديه ـ دعای  48 ).

از دعاهای امام سجاد در روزهای جمعه و عيد
قربان :

پروردگارا ! اگر تو مقام و منزلت مرا بالا
ببری‌ چه كسی می تواند مرا به سقوط بكشاند و اگر تو از من رو گردان شوی و مرا به
سقوط بكشانی چه كسی می تواند مرا از سقوط نجات دهد و اگر تو مرا عزيز داری چه كسی‌
می تواند مرا اهانت كند و كوچك بشمرد و اگر تو مرا ذليل  كردی و مورد لطف و كرم خود قرار ندادی چه كسی‌
می‌تواند مرا عزت بخشد.

بالاخره با تمام اين رهنمود هائيكه در قرآن و
نهج البلاغه و صحيفه سجاديه و كلمات و سخنان ائمه اطهار عليهم السلام است كه يك
انسان معتقد به مبدأ لايزال و اينكه ماوراء اين عالم،‌عالم ديگری است و بشر صرفاً
برای اين دنيا آفريده نشده است و تشخيص دهد هدف آفرينش را و از خود و هدف خلقت
خويش و اينكه همه گونه استعداد های كمال در او نهفته است، شناخت داشته باشد و
معتقد به روز جزا و ثواب و عقاب آن باشد. مسلماً نه تنها زير بار سلطه اجانب
نخواهد رفت و نه تنها قدرت ظاهری و پيشرفت های مادّی چشم های‌ اين مسلمان معتقد را
خيره نخواهد ساخت بلكه برای مبارزه با آن و ريشه كن ساختن ظلم و بيدادگری قيام
خواهد كرد و به تمام پيشرفت های علمی و صنعتی كه برای پيشرفت يك جامعه رشد يافته
لازم است،‌دست خواهد يافت كه نه تنها برای استفاده مادّی و شخصی خود بلكه به عنوان
يك واجب كفائی و اداء دين وظيفه خود به جامعه اسلامی‌.

ولايت فقيه و پيروزی از مراجع تقليد

روشن است كه اگر چنين حركت و تلاشی كه نشأت
گرفته از اعتقاد است و هميشه در انسان پويا و در حال رشد و تكامل است،‌در پرتو
هدايت و رهبری صحيح قرار گيرد و با رهبری صحيح تمام نيروهای جوشيده از اعتقاد خلق
به سوی خالق و كمال مطلق و بالاخره صراط مستقيم بسيج شود و همه قدرتها و نيروها و
انديشه ها متمركز بشود مسلم است كه هيچ قدرتی نمی تواند در ميان اينها سلطه خود را
بگسترد و به اهداف پليد خود برسد كه « يد الله مع الاجماعه ».

همفر آن جاسوس سر سپرده انگلستان در جای ديگری‌
از خاطرات خود چنين می نويسد : ما با وجود اينكه با دولت عثمانی‌ و دولت ايران
قراردادهای سرّی متعددی به سود خود امضا كرده بوديم و جاسوس ها ومأموران ما در
ممالك اسلامی زير نفوذ عثمانيها و در ايران همچنان به كار خود سرگرم بودند و در
راه هدف های خود دولت انگليس موفقيتهائی‌به دست آورده بودند و در ترويج فساد اداری‌
و رشوه خواری‌ و تهيه وسائل خوشگذرانی‌ پادشاهان تا حدودی بنيان اين حكومت ها را
پيش از پيش متزلزل ساخته بودند امّا به دلائلی كه اشاره خواهيم كرد از نتائج ضعف
حكومت های‌ عثمانی‌ در ايران به سود خود چندان مطمئن نبوديم.

سپس به دلائل آن اشاره می كند كه ما سه مورد
آن را می‌ نويسيم :

1-   
نفوذ معنوی اسلام در
مردم اين نواحی‌كه از نيرومندی‌ و ثبات كامل برخوردار بود و می‌توان گفت يك مسلمان
عادی از نظر مبانی‌ اعتقادی با يك كشيش مسيحی رقابت می كرد. اينان به هيچ عنوانی‌
دست از دين خود بر نمی داشتند. در بين مسلمانان پيروان مذهب تشيع كه در ايران
سكونت دارند از حيث عقيده و ايمان استوارتر 
و طبعاً‌خطرناكترند.

2-   
دين اسلام بنا بر
سوابق تاريخی‌، دين زندگی و سيادت و آزادگی است و پيروان راستين آن به آسانی‌ تن
به اسارت و بندگی نمی دهند غرور و عظمت های‌گذشته به گونه ای‌ بر وجودشان حاكم است
كه حتی در اين دوران ناتوانی‌ و فتور هم دست از آنان برنمی دارند.

3-   
علمای اسلام نيز سبب
نگرانی ما بودند ؛ مفتيان الا زهر و مراجع تشيع در ايران و عراق هر كدام چون مانع
بزرگی‌ در برابر مقاصد استعماری‌ما جلوه می كردند و بالاخره می نويسد :
فرمانروايان اهل سنت به قدر پيروان تشيع از علما نمی ترسيدند و می بينيم كه در
قلمرو عثمانی ها ميان سلطان و شيخ الاسلام هميشه روابط حسنه ای برقرار بود و نفوذ
معنوی علما تقريباً به نفوذ سياسی حكّام پهلو می زده است. امّا در بلاد شيعه مردم
به علمای خود بيشتر از پادشاهان علاقمند بودند ارادت به علمای دين ارادت بی شائبه
بود ولی برای‌ پادشاهان و حكّام چندان اهميت واعتباری قائل نبودند. [1] 

 



 )- [1] خاطرات همفر ص 11-12 )