مسلمانان ایثارگر

قسمت هشتم

حجت الاسلام و المسلمین رسولی

با نفوذ سریع اسلام در میان عشائر عرب و توده های مردم حجاز، فشارسران قریش و سردمداران مکه نیز نسبت بمسلمانان بیشتر و شکنجه و آزارشان به آنها زیادتر می شد تا بدانجا که گاهی آنها را به دم شتران بسته و در بیابان رها می کردند و یا در زیر شلاق و تازیانه می کشتند.

و این شیوه جنایتکارانه مخصوص به سردمداران مکه و پولداران از خدا بی خبر قریش و جزیره العرب نبوده بلکه در گذشته و آینده تاریخ اسلام نیز نظائر آن و بلکه سخت تر از آنرا مشاهده می کنیم که مردانی الهی بفرمان خدای تعالی و یا به پیروی از آنها برای مبارزه با ظلم و بی عدالتی قیام می کنند و مردمانی پاک باخته از روی صفای دل بدنبال آنان حرکت می کنند و برای تحقق بخشیدن به آرمان مقدس خود و گسترش عدل و داد با کمال فداکاری همه چیز خود را در طبق اخلاص گذارده به راه می افتند.

و نخستین مانعی را که سر راه خود با آن برخورد می کنند همین از خدا بی خبران و جانوران خطرناکی هستند که حرکت اینان را مخالف با منافع نامشروع و ریاست و سلطه جوئی خود تشخیص داده به جنگ با اینان بر می خیزند و گوئی سالهای سال با این مردمان پاک دل و با ایمان پدرکشتگی و عداوت دیرینه داشته و انواع شکنجه و آزار را درباره آنان روا داشته و برای سرکوبی و نابودی آنها از هیچ جنایتی دریغ ندارند.

قرآن کریم در این باب داستانها و نمونه‌هائی دارد که از آنجمله داستان اصحاب اخدود است که آنرا در ضمن چند آیه کوتاه اینگونه بیان می دارد:

«قُتِلَ اَصحابُ الاُخْدُودِ، اِذْ هُمْ عَلَیها قُعُودُ، وَ هُمْ عَلی ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤمِنینَ شُهُود، وَ ما نَقَمُوا مِنْهُم اِلّا اَنْ یُوءمِنُوا بِاللهِ العَزیزِ الحَمید»

یعنی نابود شدند (مرگ و نابودی بر) اصحاب اخدود (همان مردم ستمگر و بی رحمی) که آتش سختی (در گودالها) بر افروختند و بر کنار آن (گودالهای آتش) نشستند و (با کمال قساوت و بیرحمی) سوختن مردمان با ایمان را که به آتش افکنده بودند نظاره می کردند و دشمنی و عداوتی با آن مردمان با ایمان نداشتند جز همان که به خدای مقتدر و حمید ایمان آورده بودند…

آری تنها جرم این مردمان دلباخته و با ایمان بخدا همان دلباختگی و ایمانشان بخدای یکتا بود و بسیار بوده اند مردان و زنان و کودکان دلباخته ای که به جرم همین دلباختگی بخدا در آتش خشم دشمنان خدا سوخته و خاکستر شده اند.

و اجمال داستانی که مفسران در ذیل این آیات نقل می کنند این بوده که شاهی خودخواه و ستمگر همچون دیگر شاهان تاریخ بر سر مردمی بی گناه از اهل نجرن که بدین مسیح در آمده بودند می تازد و به آنان تکلیف می کند تا بدبین یهود باز گردند و آنها را تهدید به قتل می نماید و چون مردم نجران فرمان او را گردن نمی نهند و دست از دین خود بر نمی دارند، دستور می دهد گودالهائی را حفر کنند و در آنها هیزم ریخته و آتش بزنند و آن مردم بی گناه و مومن را در میان گودالهای آتش ریخته و می سوزاند تا بدانجا که بر طبق حدیثی امام باقر علیه السلام فرمود:

زنی را از مردم نجران آوردند که کودکی در بغل داشت و چون آتش برافروخته را دید وحشت کرد و خواست تا تسلیم آنان شود که آن کودک بزبان آمده گفت:

«لاتَهابی وَ اَرْمینی وَ نَفْسکِ فِی النّارِ فَإِنَّ هذا وَ اللهِ فی اللهِ قَلیلٌ…»

مادر جان نترس که بخدا این شکنجه ها در راه خدا اندک است، و مرا نیز با خودت در آتش بیفکن… و آن زن با ایمان نیز همین کار را کرد و خود و کودکش در آتش خشم آن شاه ستمگر سوختند.

و نظیر این داستان و این مردان و زنان و کودکان معصومی که فقط و فقط به جرم ایمان بخدا دچار اینگونه شکنجه های جان فرسا و زجر و قتل ها گشته و به آتش خشم و کینه ستمگران خون آشام و شاهان جنایت پیشه سوختند و در راه خدا بدن پاکشان را بصورت ذغال و خاکستری سوخته تقدیم کردند، در تاریخ اسلام بسیار است.

و از همین رو است که امام صادق(ع) در حدیثی فرمود:

«قَدْ کانَ قَبْلَکُم قَومٌ یُقْتَلُونَ وَ یُحَرَّقُونَ وَ یُنْشَرُونَ بِالمَناشیر تضیق عَلَیهِمْ الْاَرضُ بِرَحبِها فَمایَرُدُّهُم عَمّاهُم عَلَیهِ شَیءٌ مِمّا هُمْ فِیهِ مِنْ غَیرِتَرَه وَ تَرُوا مِنْ فِعْلِ ذلِکَ بِهِم وَلاَذی بَل مانَقَمُوا مِنْهُم اِلّا اَنْ یُوءمِنُوا بِاللهِ العَزیزِ الحَمیدِ، فَاسْئَلُوا رَبّکُم دَرَجاتِهِمْ وَ اصبِرُوا عَلی نَوائِبِ دَهْرِکُم تُدرِکُوا سَعیَهُم»

یعنی- براستی گروهی از مردم پیش از شما بودند که آنها را کشته و می سوزاندند و بوسیله اره آنان را اره می کردند و زمین با همه فراخی آن بر آنان تنگ شد ولی آنان را از آنچه بدان معتقد بودند باز نداشت بدون آنکه ستمگران از آنها خونی طلبکار باشند و یا آزاری از ایشان دیده و مشاهده کرده باشند، و جرم آنها تنها همان بود که بخدای مقتدر و ستوده ایمان می آوردند، پس از خدای خود درجات آنها را درخواست کنید و بر سختیهای روزگار بردبار باشید تا کوشش و تلاش آنها را درک کنید (و به آنها برسید).

و اگر بخواهیم راه دوری نرویم و همه داستانهای تاریخ را نادیده گرفته و زنده ترین و نزدیکترین شاهد و نمونه را برای شما نقل کنیم به این ماجرای جانگداز و جنایت فجیعی که همین چند روز قبل بدست مدعیان دفاع از خلق انجام شده توجه کنید:

در صفحه ۹ روزنامه جمهوری اسلامی شماره ۸۸۰ سال چهارم (سه شنبه ۲۲ شعبان ۱۴۰۲) چنین آمده است:

منافقین خانواده یک کارگر را به شهادت رساندند

بار دیگر دست جنایتکاران از خدا بی خبر و ایادی و مزدوران داخلی کفر جهانی به سرکردگی آمریکای جهانخوار از آستین منافقین بدرآمد و تنی چند از رهروان راه الله را که آرزوی شتافتن به سویش را داشتند به شهادت رساند، شهید اسماعیل صفدری که از کارگران مؤمن و مسلمان و از پیروان صدیق خط امام و عضو انجمن اسلامی کارخانه «پاریس خودرو» بود شنبه شب گذشته همراه با خانواده اش در خانه بدست منافقین شهید و در آتش جور و ستم آمریکای جنایتکار و صهیونیسم بین الملل سوخت و خاکستر شد.

آنها این برادر کارگر و عضو انجمن اسلامی را بجرم دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی و پیروی از امام و ولایت فقیه ددمنشانه و سبعانه شهید کردند. لیکن این سئوال پیش می آید، ای جلادان و خون آشامانی که با ددمنشی خود روی چنگیز و دیگر جنایتکاران تاریخ را سفید کرده اید گناه و جرم آن کودک یک ساله و خانواده او چه بود که آنها را به مسلسل بستید و بعد هم وحشیانه با ریختن بنزین و انفجار بمب آتش زا آنها را به خاکستر مبدل کردید؟

در همین رابطه در صفحه ۲ همان روزنامه این قسمت را نیز می خوانید:

اظهارات یک شاهد عینی در رابطه با قتل عام یک خانواده توسط منافقین.

بدنبال قتل عام یک خانواده ۴ نفری که توسط منافقین ضدخلق در خیابان پاکباز تهران روی داد یک شاهد عینی نکات تازه ای را فاش کرد.

وی که بشدت گریه می کرد گفت:

وقتی منافقین به خانه آقای صفدری رفتند اعضای خانه را به کنار دیواری برده و آنان را به رگبار بستند پس از این عمل کودک خانواده را نیز که از ترس فریاد می کشید به رگبار بسته و سپس بنزین بر روی اجساد ریخته و با پرتاب نارنجک بر روی اجساد که منجر به آتش گرفتن اجساد شد از محل می گریزند.

وی گفت: تنی چند از همسایگان که این صحنه وحشتناک را دیده اند هم اکنون در حال اغما بسر می برند.

و من وقتی این جریان را خواندم ضمن تأثر شدید بر این فکر افتادم که چقدر جنایات وحشیانه این یک مشت از خدا بی خبر و خون آشام زیاد شده که یک چنین عمل فجیع و بی سابقه ای را انجام می دهند و انعکاس آن در جامعه ما بهمین مقدار بوده که در یک روزنامه صبح بصورت عادی منعکس شود و مردم نیز بطور عادی از کنار آن می گذرند، و گرنه در کجای دنیا یک چنین جنایتی سابقه دارد که فردی را بجرم حزب اللهی بودن و پیرو خط رهبر مذهبی و اسلامی خود بودن به این طرز فجیع بقتل برسانند و سپس در مورد زن و کودک بی گناه او نیز این چنین رفتار ددمنشانه و وحشیانه ای بنمایند، و انعکاس آن نیز در وسائل ارتباط عمومی بهمین اندازه باشد که دیدید.

و براستی همانگونه که در انقلاب اسلامی ما نمونه هائی از ایثار و فداکاری در راه خدا دیده شده که نظیر آن را در تاریخ صدر اسلام نیز نمی توان مشاهده کرد، بهمین نسبت نیز از سوی دشمنان انقلاب جنایتها و دشمنیهائی در برابری و مقاومت با اینان بچشم می خورد که نظیرش را در هیچ تاریخی نمی توان مشاهده کرد.

و بدین ترتیب ما دو گروه را که از هر جهت مخالف یکدیگر هستند در مقابل خود مشاهده می کنیم:

۱- مردمان با ایمان و پاک باخته ای که در راه عشق به «الله» و تبلیغ دین خدا عالی ترین ایثارها و بالاترین گذشتها را می کنند تا جائیکه مال و جان و فرزند و هر عزیزی را در این راه فدا می کنند، و تا سر حد شهادت برای مبارزه با کفر و ظلم و بی عدالتی می ایستند و شهادت را بزرگترین سعادت می دانند، و انبیاء الهی و امامان دین پیوسته پیشروان این گروه و رهروان این قافله و بطور کلی رهبران و راهنمایان اینان بوده اند.

۲- دنیاپرستان و ریاست طلبانی که هیچگونه ایمانی بخدا و روز جزا ندارند و برای رسیدن به خواسته های نفسانی و ریاست و مقام از هیچ جنایتی دریغ ندارند و تا حدی در این راه پیش رفته اند که ظلم و جنایت را حق خود می دانند و بعقیده «ماکیا ولیها» اساسا هدف خلقت را همین می دانند، و جز این حق و حقیقتی نمی شناسند.

و در این مبارزه حق و باطل آنچه را پیش روی خود می بینیم پیروزی گروه اول بر دوم است که اگر چند صباحی هم این مبارزه طول بکشد و باطل جولانی هم داشته باشد بالاخره پیروزی از آن حق بوده و باطل رفتنی است. و خسران دنیا و آخرت برای کسانی است که راه دوم را انتخاب کرده و پشت پا به مبدأ و معاد زنده اند، و از اینرو کسی که می خواهد در راه مردان خدا و گروه نخست گام نهد باید آماده همه گونه بلا و سختی و مشکلات و گرفتاری باشد، و بداند که این سنت الهی است درباره مردانی که سعادت و رستگاری آنها را می خواهد، و برای رسیدن به کمال و بهشت ابدی باید این راه را طی کنند، و چقدر این تعبیر قرآن کریم جالب است که می فرماید:

«÷Pr& óOçFö۶Å¡ym br& (#qè=äzô‰s? sp¨Yyfø۹$# $£Js9ur Nä۳Ï?ù’tƒ ã@sW¨B tûïÏ%©!$# (#öqn=yz `ÏB Nä۳Î=ö۶s% ( ãNåk÷J¡¡¨B âä!$y™ù’t7ø۹$# âä!#§ŽœØ۹$#ur (#qä۹̓ø۹ã—ur 4Ó®Lym tAqà)tƒ ãAqߙ§۹$# tûïÏ%©!$#ur (#qãZtB#uä ¼çmyètB 4ÓtLtB çŽóÇnS «!$# ۳ Iwr& ¨bÎ) uŽóÇnS «!$# Ò=ƒÌs%[1] »

آیا گمان کرده اید که داخل بهشت خواهید شد و هنوز داستانهای مردمانی که قبل از شما آمده اند به شما نرسیده که سختیها و دشواریها بر آنان می رسید و می لغزیدند تا جائی که پیامبر و کسانی که با او ایمان آورده بودند می گفتند: یاری خدا کجاست؟!…

و در روایات اهل بیت عصمت و طهارت هم تعبیرهای جالب و سخنان ارزنده ای آمده که بد نیست قسمتی از آنها را بازگو کنیم، از آنجمله این حدیث معروف است که بطور متواتر از رسول خدا و ائمه اطهار نقل شده که فرموده اند:

«اِنَّ اَشَدَّ النّاسِ بَلاءٌ الاَنْبِیاءِ ثُمّ الّذینَ یَلُونَهُم ثُمّ الْاَمثَلُ فَالاَمثَل »[۲]

سخت ترین مردم در بلا پیغمبران هستند و پس از آن کسانی که از دیگران به آنها نزدیکترند، و پس از آن بر حسب درجه و منزلت هر چه نزدیکتر به آنها باشند بهمان نسبت بلا و گرفتاری آنها بیشتر از دیگران است.

و در حدیث دیگری است که مردی نزد امام باقر(ع) شرفیاب شده عرضکرد بخدا قسم من شما را دوست دارم.

«وَاللهِ اِنّی لَاُحِبُّکُم اَهْلَ الْبَیتِ؟ قالَ فَاتَّخِذِ لِلْبَلاءِ جِلْباباً»[۳]

امام (ع) در جواب او فرمود:

پس جامه بلاء را برگیر، یعنی اگر راست می گوئی آماده هرگونه بلاء و گرفتاری باش.

و جالب تر در چند حدیث آمده است (با مختصر تفاوتی از کلمات) امام صادق و فرزند بزرگوارش حضرت موسی بن جعفر (ع) فرمودند:

«مَثَلُ المُؤمِنِ مَثَل کَفَتّی المیزان کُلّما زِیْدَ فی اِیمانِهِ زِیدَ فی بَلائِهِ»[۴]

داستان مؤمن داستان دو کفه ترازو است که بهر اندازه در ایمان او افزوده شود بهمان نسبت در بلاء و گرفتاریش افزوده گردد.

و از این جالب تر در حدیث آمده است که بلاء هدیه و تحفه و سوغاتی است از جانب خدای تعالی که امام باقر(ع) فرمود:

«اِنّ اللهَ عَزَّوَجَلّ لَیَتَعاهَدُ الْمُؤمِنَ بِالْبَلاءِ کَما یَتَعاهَدُ الرَّجُلُ اَهْلَهُ بِالهَدِیّهِ مِن الْغیبَهِ»

براستی که خدای عزوجل یادآوری می کند مؤمن را بوسیله بلاء چنانچه مردی که در غیاب خانواده خود هست آنها را با هدیه و سوغات یادآوری می کند.

و در حدیث دیگری آمده است که:

«اِنَّ اللهَ اِذا اَحَبّ عَبداً غَتّهُ بِالبَلاءِ غَتّاً»

خدا وقتی بنده ای را دوست بدارد او را در بلاء و گرفتاری غرق می کند.

و روی همین پایه و اساس است که (چنانچه اشاره شد) می بینیم که مردان خدا به استقبال بلاها می روند و شکنجه ها و شهادت خود و عزیزان خود را در راه خدا بزرگترین فیض می دانند و پیوسته آرزوی آنرا دارند، و همین اشتیاق به شهادت است که سدی محکم در برابر دشمنان دین و کافران ایجاد می کند، و همه حسابهای مادی حسابگران را بر هم می ریزد، چنانچه در تاریخ اسلام نمونه های فراوانی برای آن دیده ایم، مانند جنگ بدر و احزاب و حنین، و در زمان خود نیز شاهد بهترین نمونه آن یعنی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بوده ایم که با تمام کمکهای مادی و سیاسی که از همه ابرقدرتهای شرق و غرب و حکام مرتجع منطقه به عراقیها رسید با این همه در برابر سپاهیان اسلام که بدون دریافت هیچگونه کمکی چگونه مفتضحانه شکست خوردند و از راهی که آمده بودند پس از بجای گذاردن ادوات و وسائل جنگی ریز و درشت فراوان و ده ها هزار اسیر و کشته با کمال سرافکندگی و خفت و خواری بازگشتند.

ادامه دارد.

 

[۱] – سوره بقره، آیه ۲۱۴٫

[۲] – اصول کافی، ج ۲، ص ۲۵۲٫

[۳] – بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۳۸٫

[۴] – بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۱۰ و ۲۴۳٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *