فقه

تحلیلی درباره شب قدر و بعض مسائل روزه

حجه الاسلام والمسلمین قدیری

بعد از حمد و سلام و درود بر همه انبیا و اولیا به ویژه پیغمبر ما و ائمه معصومین و سلام بر امام بزرگوار و امت شهید پرور و شهدا اسلام و همه مجاهدین فی سبیل الله، سلام بر میهمانان خدا، سلام بر کسانی که نفسهای آنان تسبیح و خواب آنها عبادت است.

سلام بر آنان که لیاقت دعوت خداوند را دارند و پذیرای آنند. سلام بر ماهی که روزهای آن بهترین روزها و شبهای آن بهترین شبهاست. سلام بر ماهی که در آن شب قدر هست که در فضیلت بالاتر از هزار ماه است  و در آن ملائکه و روح به تمام امور و تقدیرات به اذن پروردگارشان نازل می شوند. سلام بر کسانی که مهبط نزول این امور و تقدیراتند.

در زیارت معتبره حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام وارد است:

” اِرادَه الرَِبِّ فی مَقادیراُمُورِهِ تَهبِطُ اِلَیکُم و تَصدُرُ مِن بُیُوتِکُم “[۱]

یعنی اراده پروردگار در تقدیرات امور او به شما نازل می شود و از منزل های شما صادر می شود. گذشته از تعبیرات عجیبه ای که در زیارت جامعه نسبت به آنان دارد و این مضمون همان مضمون آیه شریفه سوره قدر است و انشاءالله اجمالاً بیان خواهد شد. و لذا سوره قدر می تواند بر وجود امام در هر زمان دلیل باشد که حضرتش مهبط اراده پروردگار در مقادیر امور و محل نزول ملائکه و روح به تمام امور است.

در سوره قدر نسبت نزول را به قرآن درشب قدر به صورت ماضی داده:

” اِنّا اَنزَلناهُ فی لَیبَهِ القَدرِ ”

یعنی ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم، ولی نسبت نزول ملائکه و روح را در این شب به صورت فعل مضارع بیان فرموده:

” تَنَزَّلُ المَلائِکَهُ و الرُّوحُ فیها بِاِذنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ اَمرِ ”

یعنی ملائکه و روح در شب قدر باذن پروردگارشان به تمام امور نازل می شوند، و اهل ادب گفته اند اسناد فعل مضارع به خصوص در مثل این مورد که ظرف اسناد متکرر و مستمر است دلالت بر استمرار می کند. از این آیه به ملاحظه این که هر سال شب قدر دارد معلوم می شود که ملائکه و روح هر سال در شب قدر نازل می شوند. حال این سئوال پیش می آید که ملائکه و روح هر سال بر چه کسی نازل می شوند.

و گذشته از این که خود این جمله دلیل بر وجود امام در هر زمان هست، در روایات معتبره از معصومین (ع) هم اصل سئوال طرح شده و هم جواب این سئوال داده شده است و بیان شده که هر سال در شب قدر ملائکه و روح بر امام زمان نازل می شوند و تقدیرات بر وجود مبارکش عرضه می شود. سلام ما بر کسانی که قدر این روزهای عزیز و شبهای پرارزش را بدانند و خود را مجهز کنند و متوجه به خدا و منصرف از غیر او شوند و وقتی ماه رمضان می گذرد انسانهایی الهی و مورد غفران حق تعالی باشند و چنانچه در حدیث شریف است شقی و بد عاقبت کسی است که این ماه بگذرد و از غفران و آمرزش خدا محروم شود.

اینکه از فرصت استفاده می کنیم و قبل از ورود در بحث فقهی به ذکر روایاتی می پردازیم که مناسب است به آن توجه شود:

روایتی است از حضرت صادق (ع) که فرمودند: پدرم از پدرش از جدّش از رسول خدا (ص) نقل فرمود که حضرت فرمودند:

” مَن صامَ شَهرَ رَمَضان و حَفِظَ فَرجَهُ و لِسانَهُ و کَفّ اَذاهُ عن النّاسِ غَفَرَ اللهُ لَهُ ذُنُوبَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْها وَ ما تَاخَّرَ و اَعتَقَهُ مُن النّارِ و اَحَلَّهُ دارَ القَرارِ و قَبِلَ شَفاعَتَهُ بِعَدَدِ رَملِ عالِجِ مِن مُذنِبِی اَهلِ التَّوحیدِ.”[۲]

یعنی کسی که ماه رمضان روزه بگیرد و دامن و زبان خودش را از گناه حفظ کند و خودش را از اذیت به مردم نگهدارد، خداوند تمام گناهان او را می آمرزد و او را از آتش جهنم آزاد و در بهشت وارد می کند و شفاعت او را نسبت به گناهکاران از اهل توحید قبول می‌کند. و روایت دیگر از حضرت باقر (ع) منقول است که فرمودند:

” اَنَّ اللهِ تعالی ملائکهً مُوکِّلینَ بالصّائِمینَ یَستَغفِرُونَ لَهُم فی یَومٍ مِن شَهرِ رَمِضانِ اِلی اخِرِهِ، و یُنادِونَ الصّائمینَ کُلَّ لَیلَهٍ عندَ اِفطارِهِم. اَبشِرُوا عبادالله فَقَد جِعتُم قُلیلاً و سَتَشبَعُونَ کثیراَ، بُورِکتُم و بُورِکُ فیکُم، حَتّی اِذا کانَ اخِرُ لَیلَهٍ مِن شَهرِ رَمَضانِ نادَوهُم ابَشِرُوا عباداللهِ فَقَد غَفَرَاللهُ لَکُم ذُنُوبَکُم و قَبِلَ تَوبَتَکُمفَانظُرُوا کَیفَ تَکُونُونَ فیما تَستانِفُون ” [۳]

یعنی خداوند ملائکه ای دارد که موکل به روزه داران  هستند و طلب آمرزش برای آنان در هر روز ماه رمضان می کنند. تا آخر ماه رمضان و هر شب وقت افطار روزه داران را ندا می کنند: که ای بندگان خدا بشارت باد شما را، گرسنگی کمی تحمل کردید و سیری بسیار در پیش دارید و چون شب آخر ماه رمضان فرا رسد روزه داران را ندا می کنند که ای بندگان خدا بشارت باد شما را خداوند گناهان شما را آمرزید و توبه شما را قبول کرد ببینید در آینده چگونه عمل خواهید کرد.

و روایت دیگر که ذکر آن را مناسب می بینیم روایتی است راجع به حکمت جعل روزه که چرا خداوند روزه را واجب کرده و آن صحیحۀ هشام بن الحکم است که از حضرت صادق (ع) از علت روزه سئوال کرد و حضرت فرمود:

” اِنَّما فَرَضَ اللهُ الصیام  لِیَستَوِیَ بِهِ الغَنِیُّ والفَقیر، و ذلک اَنَّ الغنیُّ لَم یَکُن لِیَجِدَ مَسَّ الجوعِ فَیَرحَمَ الفقیرَ لِاَنَّ الغنیَّ کُلَّما اَرادَ شَیئاً قَدََرَ عَلیه، فَاراداللهُ تعالی اَن یستوی بَینَ خَلقِه و اَن یُذیقَ الغَنیُّ مَسَّ الجُوعَ والالَمِ لِیرّقَ علی الضّعیفِ و یَرحَمَ الجائِعَ ” [۴]

یعنی خداوند روزه را بدین جهت واجب کرد که بین غنی و فقیر تساوی برقرار شود چون غنی و بی نیاز گرسنگی را نمی فهمد تا بر فقیر رحم کند چون غنی هر چه بخواهد بر آن قدرت دارد و لذا خداوند متعال خواست تا بین خلقش تساوی برقرار کند و اثر و درد گرسنگی را به شخص غنی بچشاند تا بر ضعیف رقّت کند و بر گرسنه رحم نماید.

و چه نیکو توجه خداوند متعال به بندگانش از این حدیث ظاهر می شود که حتی روزه را برای این جعل فرموده که قدرتمندان به فکر بیفتند و ضعفاء از محرومیت به درآیند و این بالاترین وظیفه برای اشخاص قدرتمند است که فکر ضعفاء و محرومین جامعه باشند. همه اشخاص نمی توانند قدرتمند باشند و طبیعی است که در هر اجتماعی عده ای دارای قدرت و دیگران فاقد آن هستند، بر قدرتمندان است که به حال دیگران هم بیندیشند و در فکر رفع محرومیت ها و جبران ضعف های آنان نیز باشند.

و به مناسبت ماه مبارک رمضان سئوالاتی در نظر گرفته ام که با استدلالی اجمالی به جواب آنها بپردازم:

اول: از شبهای معروف به لیالی قدر کدام یک شب قدر بودن آن اقوی است ؟

دوم – کسانی که شغلهایی دارند که نمی توانند با داشتن آن شغل روزه بگیرند تکلیف آنها چیست ؟

سوم –  کسی که از روی علم و عمد روزه ماه رمضان را افطار کند، وظیفه شخصی او از قضاء و کفاره و حکم جزائی او در محکمه اسلامی چیست ؟

اما جواب سئوال اول: از مجموع روایات باب و ادله دیگر و بعض روایات خاصه می توان فهمید که شب قدر بیست و سوم ماه مبارک رمضان است.

نظر خوانندگان محترم را به بعض روایاتی که در این باب رسیده و کیفیت استدلال به آنها و بعد از آن به ادله مطلب جلب می کنیم:

موثّقه حسان بن مهران از حضرت صادق (ع):

” سَاَلتُهُ عن لَیلَهِ القَدرِ فَقالَ: اِلتَمِسْها فی لَیلَهِ اِحدی و عِشرینَ اَو لَیلهِ ثَلثٍ و عِشرینَ ” [۵]

از حضرت سئوال کردم از شب قدر فرمود: آن را در شب بیست و یکم یا بیست و سوم جستجو کن. از این حدیث شریف معلوم می شود شب قدر مردّد بین یکی از این دو شب است بنابراین شب نوزدهم نفی می شود و روایاتی که شب قدر را مردد بین یکی از سه شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ذکر کرده نسبت به شب نوزدهم حل می شود و این شب از اطراف تردید خارج می شود مثل روایت حسان که گفت:

” سَالتُ اَباعبدالله (ع) عَنْ لَیلَهِ القدر قال اُطلُبُها فی تِسعَ عَشَرَهَ واحدی و عِشرینَ و ثلاثَ و عِشرینَ ” [۶]

از حضرت صادق (ع) سئوال کردم از شب قدر فرمود طلب کن آن را بین نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم.

وهر چند در روایات به طور ابهام و تردید شب قدر بیان شده و حتی در بعض احادیث فرموده اند:

” ما اَیسَرَ لَیلَتَینِ فیما تَطلُبُ ”

یعنی چقدر کم است دو شب برای عبادت در آنچه طلب می کنی که فضل شب قدر است. لکن به چند دلیل می توان فهمید که شب قدر همان شب بیست و سوم است که ذیلا به آن اشاره می شود.

  1. اعمال خاصه ای در این شب وارد شده مثل دو غسل که اهمیت و فضیلت این شب را بر شبهای دیگر کشف می کند.
  2. خواندن هزار مرتبه سوره قدر در این شب وارد شده که می تواند موید این باشد که شب قدر همین شب است.
  3. خواندن سوره دخان در این شب رسیده که اول آن سوره است:

” اِنّا اَنزَلناهُ فی لَیلَهِ المُبارَکَهِ ”

یعنی ما قرآن را در لیله مبارکه نازل کردیم، و لیله مبارکه همان شب قدر است چنانکه سوره قدر دلالت دارد که قرآن در شب قدر نازل شده است.

  1. بعض روایاتی که شب قدر را در سه شب ذکر کرده مثل روایت زراره امضاء تقدیرات را درشب بیست و سوم ذکر نموده و روایت زراره این است:

” قالَ اَبوعَبدِاللهِ (ع): التَّقدیرُ فی لَیلهِ تِسعَهَ عَشَرَ و الاِبرامُ فی لیلهِ اِحدی و عِشرینَ و الاِمضاءُ فی لَیلهِ ثَلثٍ و عِشرینَ.” [۷]

حضرت صادق (ع) فرمودند تقدیر در شب نوزدهم می شود و در شب بیست و یکم محکم و مهیای برای امضاء می شود و امضاء و گذشتن تقدیرات در شب بیست و سوم است. و چون معلوم است که شب قدر یک شب بیشتر نیست معلوم می شود که این شب همان شب امضاء تقدیرات یعنی شب بیست و سوم است.

 

روایت سفیان بن السط – قال:

” قُلتُ لِاَبی عبدالله (ع) اللّیالی الَّتی یُرجی فیها مِن شهر رمضانِ فقال ” تِسعَ عَشَرَهَ و اِحدی و عِشرینَ و ثلاثَ و عِشرینَ. قُلتُ فَاِن اَخَذَت اِنساناً الفَترَهُ اَو مَاالمُعتَمَدَهُ علیه مِن ذلک. فقال ثَلثَ و عِشرینَ ” [۸]

حضرت فرمود شبهایی که در آنها امید می رود که شب قدر باشد نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم است. سفیان گفت اگر کسی معذور باشد به کدام اعتماد کند. حضرت فرمود: بیست و سوم.

  1. قصه شخصی به نام جهنی که از حخضرت باقر منقول است که فرمود:

” اِنَّ الجَهنیُّ اَتَی النَّبیََّ (ص)، فقال یا رَسول الله اِنَّ لی اِبِلاً و غَنَماً و غُلُمهً ( عَمَله ) فَاُحِبُّ اَن تَامُرَنی بِلیلهِ اَدخُلُ فیها فَاشهَدُ الصَّلاهَ و ذلک فی شهر رمضان، فَدَعاهُ رسول اللهِ فَسارَّهُ فی اُذُنِهِ فکان الجُهنیُّ اِذا کانَ لیلهَ ثلاثٍ و عِشرینَ دَخَلَ بِاِبِلِه و غَنَمِهِ  و اَهلِهِ الی المینهِ.”[۹]

جهنی خدمت پیغمبر اکرم رسید و عرض کرد من شتران و گوسفندان و کارگرانی دارم، دوست دارم که یک شب در ماه رمضان معین فرمائی تا من به نماز حاضر شوم. حضرت در گوش او مطلبی را سری فرمودند بعدا جهنی شبهای بیست و سوم ماه رمضان با شتران و گوسفندان و کارگرانش وارد مدینه می شد. و به جز اینها روایات دیگری هم هست.

از این ادله اطمینان حاصل می شود که شب قدر شب بیست و سوم ماه رمضان است.

و اما جواب از سئوال دوم: و آن تکلیف کسانی که در ماه مبارک رمضان شغلی دارند که با آن شغل نمی توانند روزه بگیرند مثل دروگری که اگر بخواهد درو کند و روزه بگیرد طاقت ندارد و از شدت گرما نمی تواند روزه بدارد. یا کسی که در جبهه جنگ اگر بخواهد فعالیتهای جنگی داشته باشد و روزه بگیرد قدرت ندارد و مثالهای دیگر. این اشخاص چند دسته اند: یک دسته آنها که می توانند و جایز است عملی که منافات با روزه دارد را ترک کنند مثل دروگر بتواند دروگری نکند و روزه بگیرد و در زندگی به زحمت و مشقت نیفتد، این اشخاص باید روزه بگیرند و حق ندارند به خاطر کار روزه را افطار کنند و اگر نمی توانند جمع بین کار و روزه کنند کار را ترک کنند و روزه بگیرند زیرا وجوب روزه برای این شخص هیچ گونه مزاحمی ندارد.

دسته دوم: آنها که اگر بخواهند کار را ترک کنند در زندگی به مشقت می افتند بنابراین لازم نیست کار را ترک کنند ولی حق ندارند از همان اول روزه را افطار کنند چون اول وقت روزه مزاحمی ندارد وقتی روزه بر آنها حرجی شد و به مشقت افتادند می توانند افطار کنند چون لازم نیست کار را ترک کنند و خود را به مشقت بیندازند ولازم نیست روزه را ادامه دهند چون فعلا دارای حرج و مشقت است.

دسته سوم: کسانی که عمل منافی روزه بر آنها واجب است مثل کسانی که در جبهه مستقر هستند و لازم و واجب شرعی است برآنها که فعالیتهای جنگی داشته باشند اگر این اشخاص نتوانند هم روزه بگیرند و هم به واجبشان عمل کنند در صورتی که واجب اهم باشد مثل جنگ، باید روزه را افطار کنند چون مزاحمت بین دو تکلیف اهم و مهم است و برای عمل به تکلیف اهم باید تکلیف مهم مخالفت شود ولی در این صورت هم از همان اول حق ندارند روزه را افطار کنند بلکه وقتی مزاحمت واقع شد که در بین روز نتواند جنگ کند و روزه باشد می تواند روزه را افطار کند. و ناگفته نماند که این بیان مربوط به کسانی است که در جبهه مسافر نباشند مثل اینکه قصد ده روز در یک محل کرده باشند و الا مسافر در هر صورت نباید روزه بگیرد.

و اما جواب از سئوال سوم: یعنی  وظیفه شخصی و حکم جزائی کسی که از روی علم و عمد روزه ماه مبارک رمضان را بدون عذر افطار کند بر چنین شخصی واجب است قضای روزه و کفارۀ آن که اگر افطار به حرام نباشد ( مانند خوردن چیزی که اگر روزه نبود خوردنش حرام نبود )، یکی از سه چیز است: بنده آزاد کردن یا شصت مسکین اطعام کردن یا شصت روز روزه گرفتن و اگربه حرام باشد ( مانند خوردن چیزی که اگر روزه نبود هم خوردنش حرام بود) کفاره جمع است که هم باید بنده آزاد کند وهم شصت مسکین اطعام نماید وهم شصت روز روزه بگیرد.

علاوه بر قضا و کفاره اگر نزد حاکم شرع ثابت شود که شخص بدون عذر روزه ماه رمضان را افطار کرده حاکم  او را تعزیر می کند. اگر مرتبه دوم مرتکب این جرم شد بار دیگر او را تعزیر می کند و اگر مرتبه سوم بعد از دو تعزیر مرتکب شد کشته می شود و بنابر بعض اقوال باز تعزیر می شود و بعد از مرتبه چهارم  کشته می شود.

دلیل ثبوت قضاء گذشته از ضرورت فقه تعبیرات وارده در ادله مفطرات و ادله ای که حکم قضای ماه رمضان را بیان می کند که تفصیل آنها ضرورتی ندارد و دلیل ثبوت کفاره و خصال آن روایات بسیاری است که از جمله آنها صحیحه ابن سنان است:

 

“عَنْ اَبِی عَبْدِالله(ع) فِی َرجُلٍ اَفْطَرَ مِنْ شَهِْررَمَضان مُتَعَمِّدًا یَوْمًا وَاحِدًامنْ غَیِْرعُذٍْرقَالَ(ع): یَعْتِقُ نَسَمَهً اَوْ یصُومُ شهرَ مُتتابِعینِ اَوْ یُطْعِمُ سِتِّینَ مِسْکِینًافَِانْ لَمْ یَُقْدِرْیَتَصَدَّقُ بِمَا یُطِیقُ”[۱۰]

 

ابن سنان از حضرت صادق(ع) نقل میکند درباره مردی که بدون عذریک روز روزه ماه رمضان را عمدا افطار کرد حضرت فرمود: بنده آزاد کند یا دو ماه پیدرپی روزه بگیرد یا شصت مسکین اطعام کند و اگر قدرت ندارد هر مقدار میتواند صدقه دهد. و اما دلیل کفاره جمع باافطار حرام روایت حضرت رضا(ع)است که در آن این جمله ذکر شده: “اَوْ اَفْطَرَ عَلَی حَراٍم فِی شَهِْررَمضان “فَعَلَیْهِ ثَلَاثُ کَفّاراتٍ”[۱۱] و روایت از جهت سند بحث مفصلی دارد که در محلش ذکر شده ودر هر صورت این روایت دلیل مسأله است.[۱۲] واما دلیل تعزیر حاکم شرع چنین مجرمی راکه روزه ماه مبارک رمضان را بدون عذر افطار کرده صحیحه برید عجلی است که از حضرت باقر(ع) سئوال کرد:

“عَنْ رَجُلٍ شَهِدَ عَلَیْهِ شُهُودٌ اَنَّهُ اَفْطَرَ مِنْ شَهِْرَرمَضانِ ثَلَا ثَهَ اَیًّامٍ.  قَالَ(ع)  یُسْألُ هَلْ عَلَیْکَ مِنْ اَفْطاِرکَ فِی شَهِْررَمَضانَ اِثُمٌ فَاِنْ  قَالَ لَا،فَاِنَّ عَلَی الْامَامِ اَنْ یقتُلهُ وَ اِن قالَ نعَمْ، فَانَّ عَلَی الامامِ انْ یُنْکِهَهُ ضَرْبًا.  “[۱۳]

از حضرت سئوال کرد درباره مردی که شهود بر او شهادت دادند که سه روز از ماه رمضان افطار کرده، حضرت فرمود از اوبپرسند آیا این کار را گناه میداند.  اگر گفت نه امام او را می کشد واگر گفت بلی بر امام است که اورا تعزیرکند.  معنای این حدیث این است که اگر مجرم این افطار راحلال بداند کشته میشود والا تعزیر میشود. وگر چه در حکم بتعزیرروایت مطلق است ولی روایت دیگر درباره بعضی از مفطرات بیست وپنج شلاق ذکر کرده و ظاهر این است که تجاوز از موردش بدون دلیل است واختیار کیفیت تعزیر با حاکم شرع است و اگر جرم بعداز تعزیراول دو مرتبه تکرار شد بار دیگر تعزیر ثابت است وبعد از آن اگر مرتبه سوم تکرار شد مجرم کشته میشود و دلیل مسأله،  گذشته از شهرت بین فقهاء موثقه”سماعه”است:

“سَألْتُهُء عَنْ رَجُلٍ اُ خِذَ فِی شَهِْررَمضانَ وَقَدْ اَفْطَرَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَقَدْ رُفِعَ اِلیَ الْامَامِ ثَلاثَ مَرَّاتٍ قال(ع) یُقتَلُ فِی الثَّاِلثَهِ”. [۱۴]

سماعه میگوید از حضرت سئوال کردم (معلوم است که از امام معصوم سئوال کرده چون سماعه چنین مطلبی راازغیر امام نقل نمیکند )از مردی که دستگیر شد و سه مرتبه روزه را افطار کرده بود ودر هر سه بار او را نزد امام (حاکم شرع)بردند حضرت فرمود مرتبه سوم کشته میشود. وباید معلوم باشد که حکم قتل درصورتی است که قبل ازآن دو تعزیر شده باشد والا تنهاسه مرتبه افطار موجب قتل نیست.  و بعض علماء فرموده اند که قتل بعد ازتکرار جرم در مرتبه چهارم است و روایت مرسله ای هم برآن هست و البته احتیاط بسیار خوب است که حتی الامکان بخصوص درد ماء و نقوس مراعات آن لازم است.  ازخداوند تعالی توفیق نیل بفیوضات ماه مبارک رمضان و شبهای قدررا مسألت داریم. والحمدلله رب العالمین

 

  1. مشایخ ثلاثه ( کلینی و شیخ طوسی و شیخ صدوق ) رحمهم الله این زیارت رانقل نموده اند بلکه مرحوم شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقه فرموده: برای این کتاب این زیارت را انتخاب کردم زیراکه آن باعتبار و روایت اصح زیارت است نزدمن و فرموده همین زیارت مارا کافی و وافی است.
  2. وسائل ج ۷ ص ۱۷۴ روایت ۸٫
  3. وسائل ج ۷ ص ۱۷۶ روایت ۱۰٫
  4. وسائل ج ۷ ص ۲ روایت ۱٫
  5. وسائل ج ۷ ص ۲۵۸ روایت ۱
  6. وسائل ج ۷ ص ۲۶۳ روایت ۲۱
  7. وسائل ج ۷ ص ۲۵۹ روایت ۲
  8. وسائل ج ۷ ص ۲۶۱ روایت ۸
  9. وسائل ج ۷ ص ۲۶۲ روایت ۱۶

[۱۰] -وسائل ج۷ص۲۸روایت۱٫

[۱۱] -وسائلج۷ص۳۵روایت۱٫

[۱۲]-زیرا اولاً اصحاب به روایت عمل کرده اند و درصحت روایات کفایت می کند که فقهاء اسلام که در شناخت احکام  اسلام ومدارک آن تخصص دارندروایتی را به عنوان مدرک حکمی قبول کنند وبر طبق آن فتوا دهند. و ثانیاً اشکالی در این روایت نیست مگر از جهت عبدالواحدبن عبدوس وعلی بن محمدبن قتیبه که جماعتی فرموده اند وثاقت ایشان ثابت نشده است وبهمین دلیل طریق مرحوم صدوق بفضل بن شاذان را رد می کنند زیرا این دو نفر در این طریق هستند لکن قرائنی هست که از مجموع آن وثوق واطمینان بوثاقت این دو نفر حاصل می شود ولذاهم این روایت که مورد بحث ما است معتبر است و هم طریق مرحوم صدوق بفضل بن شاذان: واما قرائن نسبت بعبدالواحدبن عبدوس:

۱-ایشان از مشایخ صدوق هستند که مرحوم صدوق بلاواسطه از ایشان نقل روایت فرموده اند واین مطلب به مکرراً درروایات دیده شده است. بخصوص که در بعض مواردمرحوم صدوق بعد از ذکر نام اوفرموده است رضی الله عنه که معلوم است مورد علاقه صدوق بوده  کهبرای او طلب رضایت خداوند نموده است.

۲-مرحوم صدوق درکتاب عیون الاخبار روایتی رااز سه طریق نقل فرموده  که یکی از آنها از طریق عبدالواحدین عبدوس است و بعداز نقل این روایت صدوق فرموده اندوحدیث عبدالواحدبن عبدوس عندی اصح و ظاهر این عبارت شهادت صدوق است بصحت روایت از جهت وثاقت راوی.

۳-صدوق درآخر جلداول عیون الاخبار فرموده است که آنچه راشیخ او محمدبن الحسن بن الولید تصحیح نکرده باشد درتصنیفاتش نقل نمی کند پس از نقل این روایت معلوم میشود مورد تصحیح محمدبن الحسن بن الولید است واین شهادت ااست باینکه عبدالواحدنزد محمدبن الحسن موثق است.  واما قرائن نسبت به علی بن محمدبن قتیبه:

– ۱-شیخ طوسی دربارۀ او فرموده است انه تلمیذ الفضل بن شاذان النیسابوری فاضل واین عبارت مدح ایشان است.

۲-نجاشی در حق او فرموده است: علیه اعتمد ابو عمرو الکشی فی الرجال،پس بشهادت نجاشی ایشان مورد اعتماد کشی است که از رجالیین معروف است و خود این تعبیر ازنجاشی مدح نجاشی است ازاو.

۳-اعتماد کشی بر اوست و اضافه کرده است درباره او که انه صاحبالفضل بن شاذان وراویه کتبه له. واین قرائن هرچند بعض آنها بتنهائی دلیل بروثاقت راوی نیست ولی از ملاحظه مجموع آنها اطمینان حاصل میشود باعتبار این دونفر و اعتبار روایاتی که نقل می کنند وهر چند این مباحث ازحوصله نشریه و مجله خارج است لکن چون بعض برادران خاستند که در جهات تخصصی سطح مقاله بالاترباشد اشاره‌ای بسند این حدیث کردیم که البته از آن مطلب کلی تری استفاده میشود که اهمیت آن کم نیست وآن صحت طریق مرحوم صدوق بفضل بن شاذان است واز موقعیت استفاده میکنیم که بعض روایاتی راکه مادرمقاله ها باسم روایت نقل میکنیم از جهت سند تمام نمیدانیم لکن دراستفاده های فقهی بآنها استناد نمی کنیم و نقل آن درموردی است که مربوط  با ستنباط حکم فقهی نیست و فقها هم دراین مورد مسامحه را تجویز میکنند  واین قبیل روایات را نقل میفرمایند.

[۱۳] -وسأئل ج۷ص۱۷۸روایت۱٫

[۱۴] وسائل ج۷ص۱۷۹روایت ۲٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *