عاشورای ۷تیر سند حقانیت انقلاب اسلامی

 

امام:

چند نفر عزیزکه بسیار خاطرشان عزیزاست گرفتن از ملت،ملت را عقب نمی‌نشاند صفها فشرده تر می شود و مشتها گره اش محکمتر می شود

بررسی و تحلیل وقایع اجتماعی، در ظرف زمانی خود نمی‌تواند تمام نتایج را نمایان سازد.  چرا که اهداف حادثه آفرینان و مفسران مخالف و موافق آن، بر حد سیاستی ضعیف و قوی مبتنی است. اما کندو کاو حوادث آنگاه که بصورت تاریخ در می‌آید، پیامدهایش تجسم یافته و به پدیده عینی تبدیل می شود و لذا انکار و اثباتش آسان است وقابل فهمتر. تازه اینگونه تحلیل ها بر این فرضیه استوار است که صرفا مادی و بدون حضور قدرت “خداوند”انجام پذیرد شما دراین مدت سه سال و اندی که ازپیروزی انقلاب می گذرد وحتی قبل از آن، در هیچ یک از تحلیلهای جراید،نشریات و صداهای بیگانه شرقی و غربی و وابستگان مختلف داخلی آنها، مشاهده نخواهید کرد که ازمسئله ای بنام “حق و مشیت خداوند نام ببرند وآنرا به حساب آورند.  و علت غلط ازآب درآمدن تمام پیش بینیهای آنها از روند انقلاب نیز همین است زیرا ما بر اساس این پیش‌گوئیها باید تاکنون هزاران بار شکست خورده باشیم!تازه‌ترین حرفهای آنان نیز حاکی از استمرارکوریشان دارد! والحمدالله که چنین هست “ذَرْهُمْ یَأْ کُلوُا و َیَتَمَتَّعو ُایَُلْهُهمْ الْأَمَلَ فَسَوْفَ یَعْلَموُنَ” (سوره حج-آیه۳)

ای پیامبر: این کافران رابه خور و خواب ولذات حیوانی واگذار تا آمال وآرزوها یدنیوی آنها را غافل گرداند و نتیجه این کامرانی بیهوده را بزودی در یابند.  در تحلیل هر حادثه ای که دشمن در جهت نابودی و مقابله با نیروهای مؤمن بوجود می آورد، به حساب آوردن “خدا”این تضمین را می دهد که سستی و شکست مکر و حیله باطل حتمی است.  امروز یکسال از هفت تیر می گذرد یوم اللهی دیگر در تاریخ و نهضت وشهادت بزرگانی از انقلاب اسلامی که ما میخواهیم ضمن قدردانی از این عزیزان و از این روز،برخی از نتایج عینی ببار آمده یکساله آنرا برشمریم. قلمهای خیانت بار و ذهن های نکته‌گیر و حتی مغزهای منحرف، این فاجعه را از ابعاد مختلفی تفسیر میکنند ونتایج مورد نظر خود را اثبات می نمایند که درستی و نادرستی آنهابا محک تجربه امکانپذیر است و ما میخواهیم بگوئم که طراحان این جنایت نه تنها به نتایج پیش بینی شده خود نرسیدند بلکه به نابودی هم کشیده شده اند.

 

شکست اهداف طراحان:

ماهیت دست اندرکاران فاجعه هفت تیر شیطانی است، آن هم وابسته به شیطان بزرگ و این گفته و برداشت مردم ماست اما چقدر اسناد و مدارک رسمی و غیررسمی وادله وبراهین، ارتباط مستقیم بین مجریان وکاخ نشینان برون مرزی را اثبات میکند، بماند حداقل این است که شیوه و تربیت اهدافی که بر آن بار میکردند ارتباط تنگاتنگ وهمسوئی دقیقی را بین منافع عاملین اجراء وامپریالیسم نشان می دهد. انقلاب اسلامی ایران به ضرورت ماهیت اسلامی خود، دشمن آشتی ناپذیر امپریالیسم و صهیونیسم (کفر جهانی)می باشد که این برای آنها هم مسلم است.  روی همین جهت کینه‌ای آتشین از اسلام و رهبران آن در دل دارند که زبانه هائی ازآن را بصورت کلمات از آنتن‌ها و قلمهای خود به خورد مردم جهان میدهند.  انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی شیوه ای فاشیستی است که از درنده خوئی و کینه‌ای عمیق سرچشمه می‌گیرد چنین شیوه ای را در عصر امروزی جز از آمریکا (در ویتنام)و صهیونیسم (در فلسطین)وروسیه (درافغانستان)سراغ نداریم. حال ببینیم که اهداف طراحان و مجریان فاجعه چه بود؟ وقتی التقاط نفاق چپ در مقابل تضاد اصلی !یعنی”جمهوری اسلامی”ودررأس آن روحانیت و شخصیتهای سیاسی مذهبی، و التقاط لیبرالیسم راست نیز در شرف طردشدن واز بین رفتن قرار می گیرد به هم می پیوندند و به این نتیجه می رسند که: الف: تکیه روی مردم و جو شانتاژیسم با وجود اهرمهای قدرت روحانیت بی فایده است و توان براندازی رژیم را ندارند. ب: قدرت رژیم منهای امام خمینی روی شانه روحانیت آگاه و رجال مذهبی است و قدرت برنامه ریزی و اجرا نیز به عهده همین ها است که باید نابود شوند. ج: با توجه به اینکه رژیم درگیر جنگی تمام عیار است، هر چه ضربه‌ها متمر کز تر و سریعتر باشد قدرتش را در جهت از هم پاشیدگی بافت سیاسی هیئت حاکمه و اشائه یا بر دلهای مردم طرفدار آنان و به صحنه آوردن مخالفین(که برای خود طرفداران خیالی زیادی را محاسبه می کردند )و منزوی و بی اعتبار ساختمن رژیم در انظار جهانیان، بیشتر خواهد کرد: بااز بین بردن امکان حل بحران‌های سیاسی –نظامی –اقتصادی ناشی از ضربه وارده ظهور آنها را براریکۀ سیاست به‌سادگی امکان پذیر می سازد وبا کمک نیروهای بالقوه در سازمان سیاسی نظامی خود(منافقین خلق)و نیز زمینه مساعد بین المللی، سریعا ایران را زیر چتر خود کشیده و…. روی همین جهت اینها سعی میکنند با یک برنامه ریزی دقیق، هر چه بیشترمسئولین درجه یک انقلاب را به قتلگاه بکشند که با نظر خداوند بزرگ موفق نمیشوند. اما چهره های بزرگ و مغزهای متفکری را که برای پرورش هر کدام از آنها سالها و عمرها وقت میطلبد، مانندآیت الله بهشتی، حجت الاسلام محمد منتظری، حجهالاسلام حقانی و وزیران مدیری چون کلانتری، قندی، فیاض بخش، عباسپور رااز انقلاب گرفتند و در ظاهر پیروزی بزرگی به دست آوردند. این اهداف از پیش تعیین شده بر این فرضیه بنا شده که: علت اصلی ثبات رژیم، وجود همین چند روحانی وشخصیت سیاسی است و الا اکثریت مرم یا بی تفاوت هستند و یا طرفدار ما !!امام تحلیل فرمودند که این خیال باطلی است چرا که اولا خداوند یاران خود را به نیروهای غیبی یاری می دهد وثانیا: اینها سردارانی هستند که هر کدامشان بیفتند، دیگری علم را بلند خواهد کرد وثالثا: مردم خواهان اسلام و روحانیت هستند و همیشه در صحنه حاضرند. طراحان فاجعه به آرمانهای خود نرسیدند و در نتیجه شکستی کامل نسیبشان شد، چون براساس تفسیری مادی در محاسبه قدرت وکسب اطلاعات لازم ازمیزان دخالت پارامترهای مختلف اجتماعی،سیاسی، فرهنگی ونظامی اشتباه کرده بودند این را اربابان آنها نیز اقرار کردهاند و خودشان نیز فهمیده اند ودر فردای نزدیکی با تحلیلهای پر طمطراق اعلان “اشتباهات فاحش”می کنند وبا متهم کردن یکدیگر جمع ناپایدارشان از هم پاشیده می شود.

 

نتایج مثبت فاجعه:

هفت تیر فاجعه بود و حادثه ای شوم ولی همان مقدار که برای دشمن بد بود و نتایج معکوس داشت برای ما وملت ما نتایج خوب وثمرات ارزنده ای داشت.  در این روز عزیزانی از دست دادیم همچون بهشتی و محمد منتظری که هر یک استوانه ای محکم برای انقلاب وملتی برای ملت ما بودند ولی خون این شهیدان همچون زندگی پربرکتشان-چنان جوششی داشت که برای همیشه ملت ما را در مقابل توطئه ها و خطرات واکسینه کرد و صلابت بخشید و بسیاری ازبی تفاوتان و مردگان ما را روحی تازه داد و ایمانی قوی عطا کرد.  اگر از تمام نتایج خوب این فاجعه بگذریم، همین یک نتیجه برای ما بسیار ارزشمند است.  دراینجا بجااست ازحضرت امیرالمؤمنین(ع)  جمله ای را نقل کنیم که همین معنی را در بردارد: در خطبه نهج البلا غه چنین میفرماید: “فَمَا نَزْدَادُ عَلیَ کُلِّ مُصِیبَهٍ وَشِدَّهٍ اِلَّا اِیْمَانًا وَ مُضِیًّا عَلَی الْحَقِّ وَ تَسْلِیمًا لِلْأمِْر وَ صَبْرًا عَلَی مَضَضِ الْجِرَاح ِ”درهرمصیبت وسختی که به ما روی میآورد ایمان مارا افزونتر وحرکت مارادر مسیر حق و تسلیم شدن مارا درمقابل امر الهی و صبر ما را در برابر نا ملایمات بیشتر میکند. آری انسان می بایست دردها و رنجها و فراقها ومصیبت ها را همواره تحمل کندو آنچنان تلخی مصیبت را در کام خود بچشد تا اینکه درجۀ تحمل او صددرصد شود. آن وقت است که با روانی آسوده و با قلبی مطمئن و نیرومند حوادث و پیشامدهای دوران را می پذیردو از آنها می گذرد و این امواج کوبنده خورد کننده را همچون کشتی ای محکم وبا صلابت می زداید ودر خود فرو می برد. وآن وقت است که می تواند امانت خدائی را که آسمانها و زمین و کوهها عرضه شد و تاب مقاومت نیاوردند واز زیر بارش شانه خالی کردندبا همتی علی گونه بر دوش خود حمل کند و دنیا را به اعجاب وا دارد.  و آن وقت است که روح بزرگش سیل اندوه ها و غم ها و افسردگی‌هارا پس زند زیرا این بار روح خدا دراو دمیده واین روح چنان اورا نیرو داده است که تمام پیش‌بینیها و پیشگوئیهای استعمارگران درمورد اواشتباه از آب درمیآیدچراکه شناختن انسانی برای آنان که از خدا دورند میسر نیست.

 

یادی از شهید بهشتی

گر چه هفتم تیربا سختی و دشواری گذشت و گر چه درآن روز قلب هر انسان با وجدانی آزرده شده و گر چه آنروز ازدرها و دیوارها وکوی ها و خیابانها و شهرها وقصبه ها و روستاهای کشورمان خون می بارید و گرچه اشکهای اولیای خدا چون سیلی روان بود وگر چه آن روز امت امام با ناله و فریاد، عزیزان به خون خفتۀ خودرابا چشمانی گریان و قلبهائی آزرده وداع می کردند ولی با این حال هفت تیربرای ما درسی بود جاودانی برای دشمنان ننگی ابدی. ما را بر آن داشت که بهشتی را-گر چه تاکنون ناشناخته است –قدری بشناسیم و به مقام والای این مرد الهی کمی پی ببریم با دشمن همانگونه که امام سجاد(ع) می فرماید احمق و نادان است وگرنه چرا آیت الله بهشتی را شهید کرد؟مردم شناخت کمتری از شهید بهشتی در زندگیش داشتند ولی پس ازشهادتش عنوان سرور شهیدان انقلاب گرفت و چه بجاست این لقب برای این سرور.  این بزرگمردی که تا آخرین روز حاضر نشد ازخودش دفاع کند.  و برای خداآنهمه ناسزاها وگستاخیها و بدزبانیها و جسارتها و بی احترامیها و دشنامهای دشمنان را بشنود وعلی وار سکوت کند.  چرا که او خود را به خدا فروخته بود و همۀ این دردها ورنجها با قلبی آکنده و لبریز از عشق به الله تحمل کرده وچنان تاب آورده که دشمنان را بهت زده و حیران سا خت، و اگراو را به شهادت نرسانده بودند همچنان ناشناخته میماند.  از یادمان نمی رود آن لبخند و تبسم شیرین که برلبان مبارکش نقش بسته بود، هنگامی که خبرنگار از او سئوال کرد چرا روز ۱۷ شهریور ۵۹ یاران رئیس جمهور (آن گمراهِ نفرین شدهِ غاصب) به شما آنهمه توهین و جسارت کردند؟در جواب فرمود:  لابد نظر لطفی بما دارند.  وحاضر نشد آن یاوه گویان از خدا بی خبر را نفرین کند.  این سرور شهیدان انقلاب صبر کرد وپایداری نمودواستقامت ورزید که هزاران چکامه و مقاله نمیتواند آن استقامت را ترسیم کند یا بسراید و تنها قرآن است که از او وامثال او تجلیل و تقدیر می کند آنگاه که می فرماید: “اِنَّ الَّذِینَ قَالوُا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلَ عَلَیْهِمُ الْمَلَاِئکَهُ اَنْ لَا تَخَافوُاوَلَا تَحْزَنوُاوَابَشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ توُعَدُونَ”(سوره فصلت-آیه۳۰)آنان که گفتند پروردگارما”الله”است وبراین ایمان پایدارماندند، فرشتگان برآنها نازل شوند ومژده دهندکه نهراسیدوافسرده نباشیدوشمارابه همان بهشتی که وعده دادندبشارت باد. استقامت درعین سختی بالذت است ودل پسند. پایداری گرچه رنج آوراست واندوه بارولی چون برای خداودرراه خدااست، برای مردان خداخوش است ودلخواه. اگراین دریای بیکران فضیلت وتقوی استقامت نداشت امام درباره اونمیفرمود: “بهشتی یک ملت بود برای ملت ما”درست است که اومظلوم زندگی کردومظلوم به شهادت رسیدولی بگفته امام خاری درچشم دشمنان بود. ومگرآنهامی تواننداین خاررابارفتن بهشتی وپیوستن به ملاءاعلی ازچشم خودخارج کنند؟!اگرنام بهشتی همچونام دشمنانش خاموش ویادش راازیادبرده بودنداین سخن حقیقت داشت ولی آن بی خردان بابه شهادت رساندن بهشتی عزیزیاداورابرای تمام نسلهادرتاریخ باقی گذاردند. وهمین جااست که روایت حضرت رسول (ص)تحقق می یابدکه همواره این دین بوسیله فاجرین(وفاسقین)تأییدمیشود. همینقدرکه ملت دشمن خودراشناخت باهرکه آن دشمن بیشتردشمنی کند،محبت ودوستی ملت بااوبیشترمی شود. بهشتی شهید شد ولی با شهادتش توانست به جامعه ما ایمانی پاک و یقینی بزرگ و تصمیمی آهنین و عزمی راسخ ووحدتی کامل واتحاد همگانی و استقامتی جاودان واحساسی دقیق و رفتاری خداگونه و خروشی ممتد و فریادی بلند ببخشد

یادی از شهید محمد منتظری:

سخن از محمد منتظری گفتن براستی دشوار است چرا که سخن هر چه زیاد و جامع باشد نمی تواند ابعاد شخصیت این تربیت شدۀ امام خمینی وفرزند خلف آیت الله العظمی منتظری را دربرگیرد. او دلباخته خدا وعاشق انقلاب و شاگرد راستین امام و پدر جنبشهای آزادیبخش و استاد انقلابیون و برادر تمام مستضعفین و محرومین والگو ئی از یک مجاهد با ایمان بود.  او در پیشبرد انقلاب همانگونه که امام فرمودند سر از پا نمی شناخت وبیش از۲۰ساعت در شبانه روز به فعالیت و حرکت مداوم وبی وقفه مشغول بود.  اوعقیده داشت باید ساعتهای خواب وآسایش را به هر نحو کم کرد وبه فعالیت پرداخت.  او می گفت: “ما عمر زیاد نمی کنیم چون دشمن فراوان داریم، بنابراین باید هر چه میتوانیم از اوقات زندگی خود رابیشتر درخدمت انقلاب و امت اسلام صرف کنیم “و چه خوب فهمیده بود. دشمن تاب تحمل اورا نداشت و در کمین بود که او را از سر راه خود بردارد و با به شهادت رساندنش خواست نام اورا برباد دهد. و چه کور خوانده بود !محمد منتظری پس ازشهادتش چنان جلوه‌ای کرد که اگر در ایام حیاتش افراد معدودی اورا می شناختند امروز دنیا در برابر عظمت وشخصیت فوق العاده او سر تتعظیم فرود آورده است و دوستان همچنان از نور این آفتاب درخشان کسب نور می کنند و هدایت می جویند و استفاده میبرند و دشمنان همواره از خیره خیره نگریستن به این مور الهی کور می شوند و نابود می گردند و این شیوه مردان خداست که با دوستان مهربان و با دشمنان شدید و بی رحم “اَشِدَّاءَ عَلیَ الْکُفَّا ِررُحَمَاءِ بَیْنَهُمْ” و شهید محمد منتظری درحیات و پس از شهادت چنین بود. این مختصر گنجایش ذکر مبارزات اوچه در رژیم سابق وچه پس ازانقلاب را ندارد و این را باید تاریخ نویسان با دقت بررسی وتحلیل کنند ودر تاریخ ثبت نمایند ولی تنها چیزی که می توان گفت اینست که:  او دشمن درجه یک آمریکا حساب می شدو آنقدر درتضعیف خط آمریکا پس از انقلاب کوشید که یکی از نتایج آن بالا رفتن سطح آگاهی مردم وسپس تسخیر لانه جاسوسی بوسیله دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود.  آنقدردشمنان قسم خورده انقلاب از او صدمه دیدند که حتی تاب شنیدن سخنان او را هم نداشتند و با شایعه پراکنیها و تبلیغات مسموم بالاترین تلاش خود را در تضعیف روحیه او و در نتیجه دور نگه داشتن او از ملت کردند. با این حال میتوان گفت: او به جای ضربه خوردن، پایدارتر و با استقامت‌تر شد و حملات سهمگین خود را همچون گذشته بر پیکر پلید استعمار ودست نشاندگان وخود فروختگان آن باشدتی بیشتر وصلابتی افزونتر فرود آورد و جنایتها وخیانتهای آنان را بر ملا ساخت.  وگرچه خود در این راه رنج بسیار دید ولی با تلاشهای پی گیر خوددرخت دشمنی با آمریکا و درخت دوستی با مستضعفین را بار ووبارورتر ساخت و ما باید راه اورا دنبال کنیم ودر آبیاری این درخت کوشا باشیم. شاید بسیاری از مردم از بعد الهی محمد منتظری کمتر اطلاعی داشته باشند ولی آنانکه با او بودند و از نزدیک او را می دیدند بخوبی دریافته بودند که او تنها برای خداکار میکند ونظری جز بدست آوردن رضای خدا ندارد. یکی از دوستان میگفت: “شبی محمد منزل ما بود. نیمه شب گذشته بودکه حرکتی در دل شب مرا بیدار کرد. برخواستم ببینم چه خبراست؟در کنار آشپزخانه دیدم زیلوئی فرش شده وسری به سجده رفته است، ودر آن هنگام که چشمها خواب و صداها خاموش و سکون وسکوت کاملی فضا را پر کرده است، پردهء سکوت شب به آهنگ دلنشین مناجات و رازونیاز محمد منتظری باخدای خود، دریده شده وفضاراچنان روحانیت ومعنویتی بخشیده بود که مرا نیز منقلب کرد.  پس از نماز متوجه من شدو با ناراحتی گفت: (من نمی خواستم کسی از حالم با خبر شود ولی الان که سر من نزد تو فاش شد، رازی نیستم تا زنده ام با کسی در میان بگذاری )

 

یادی از شهید غلامحسین حقانی

بیش از چهل بهار از عمر پر برکتش نمی گذشت که بدست نوکران افتخاری شیطان بزرگ در فاجعه هفت تیر ۱۳۶۰در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی همراه دیگر یاران امام خمینی بشهادت رسید.  وی در سال ۱۳۳۵وارد حوزه علمیه قم شد و پس طی مقدمات وسطح و کسب علم و معرفت از محضر اساتید بزرگ حوزه موفق به حضور در حوزه درس امام خمینی گردید.  همگام با تحصیل، از تبلیغ و رفتن به میان مردم و استفاده از منبر ومحراب برای ارشاد و آگاه کردن مردم غافل نبود و در حال و هوای افکار و اندیشه های امام خمینی پرواز میکرد ومیگفت و می‌نوشت. با مؤسسۀ درراه حق همکاری نزدیک داشت وجزواتی را برای این مؤسسه تهیه میکرد درسال ۱۳۴۶کتاب” اسلام پیشرو نهضتها”  را تألیف ومنتشر نمود شهید دارای تألیفات دیگری هم هستند که منتشر نشده است. این روحانی مبارز نیز همچون دیگر همرزمان خود از شر ساواک در امان نبوده و بارها گرفتار این دژخیمان گشت در سال۵۴پس از باز گشت از مسافرت خارج (به عراق خدمت امام هم رفته بود)دستگیر وپس ازشکنجه های فراوانبه ۱۲سال زندان محکوم گردید. سرانجام با اوج گیری انقلاب از زندان آزاد شده ودر مسیر سرنگونی شاه و تشکیل جمهوری اسلامی به تلاش ادامه داد اسفند ۵۷ به نمایندگی امام روانه سیستان و بلو چستان و هرمزگان می شود و به ایفای نقش در این دو استان آشفته می پردازد و سپس به امام جماعت بندر عباس منصوب می گرددودر حل وفصل امور و شکل دادن به پایگاه هوائی و دریائی بندرعباس نقش بسزائی ایفا میکند. تاآنکه از طرف مردم به نمایندگی مجلس شورا انتخاب می شود ایشاندر سال ۵۹در شورای هماهنگ تبلیغات اسلامی و شورای عالی تبلیغات اسلامی مشغول به فعالیت شد فعالیت شد وعلاوه برکارهای شورای تبلیغات و مجلس شورای از تشکیل کلاس و تدریس نیز باز نماند و شبانه روز به تلاش مشغول بود. در۲۲بهمن ۵۹یک سفر تبلیغی به کشورهای یمن جنوبی وشمالی، عربستان سعودی،لبنان وسوریه نمود واهداف انقلاب اسلامی راتوجیه وتشریح کرد…. راهشان گرامی و راهشان مستدام باد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *