پرسشها وپاسخها

بنا به پیشنهاد خوانندگان، پاسدار اسلام تصمیم گرفت صفحاتی را تحت عنوان “پرسشها وپاسخها “بگشاید. امید که مورد توجه علاقه مندان قراربگیرد.. قابل ذکراست که سئوالات این بخش ازبین سئوالهای مطرح شده ازطرف شما خوانندگان عزیز بمقتضای اهمیت وشرایط،انتخاب خواهد شد. منتظر سئوالات جالب شما هستیم. سئوال: ولایت با فتح واووکسرواوچه معنی دارد؟ولایت تکوینی چیست؟پاسخ: گفته شده است که “ولایه”بکسر واوبه معنای یاری دادن ونصرت است. وبه فتح آن به معنای سرپرستی وتصدی امراست.  وگفته شده است که هردو به یک معنی است.  وشاید معنی حقیقی آن همان تصدی امر باشد وبه این اعتبار که یاری دادن هم نوعی تصدی امر است به آن ولایت گفته شده معانی دیگری نیز دارد که همه به همین معنی برمی گردد، مانند: کشور یا شهری که تحت سلطهءکسی است، ومانند دوستی وخویشاوندی وهمسایگی وهم پیمانی و…. پس معلوم شد ولایت دراصل به معنای سلطه وقدرت بر تصرف است. واین سلطه به دو نحو است:

۱-سلطه اعتباری وقانونی (ولایت تشریعی): مانند ولایت پدربر فرزند درشئون زندگی وولایت قیم صغاربرآنها.  اینگونه ولایت درامور اجتماعی (یعنی سر پرستی همه شئون یک جامعه از نظر سیاسی واجتماعی واقتصادی)از نظر دموکراسی برای خود افراد است که از راه انتخاب، آن را به حسب اکثریت آراء به شخص یا اشخاص واگذار می کنند.  ولی برای خداوند است واوبه هر کس صلاح بداند واگذار می کند. وبنا برآیۀ شریفۀ

“النَّبِیُّ اَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ”این ولایت به رسول اکرم(ص)واگذار شده است، وبه مقتضای فرموده آن حضرت: “مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَاعَلیٌّ مَوّلَاهُ”این ولایت پس از ایشان به حضرت امیرالمؤمنین(ع) منتقل شده است وهمواره این ولایت تشریعی وقانونی در ائمه اهل بیت بوده تا رسیده است به حضرت ولی عصرامام زمان (عج). وبنابر نظریه ولایت فقیه، این ولایت از جانب ائمه به فقیه جامع الشرایط درزمان غیبت واگذار شده است.

۲-ولایت تکوینی: از مقابله این واژه با واژه قبل، روشن می شود که این سلطه وقدرت تصرف،یک امر اعتباری و قانونی نیست بلکه قدرت خارجی و سلطه حقیقی است و به هیچ وجه متوقف بر اعتباری و قانونی نیست  وقابل واگذاری نیز نمی باشد فرق دیگری که با ولایت تشریعی دارد، درآن چیزی است که ولایت به آن تعلق می گیرد.  ولایت تشریعی مربوط به امور اجتماعی است که همه ازاعتباریّات هستند، ولی مورد ولایت تکوینی، واقعیت خارجی است به این معنی که ولی به ولایت تکوینی قدرت  تصرف تکوینی وخارجی در واقعیتهای خارجی را داراست.

یک معنای ولایت تکوینی این است که پیغمبراکرم (ص)وائمه هدی(ع)واسطۀ فیض خداوند برای عالمند.  توضیح معنای دقیق این مطلب متوقف بربیان یک زیر بنای فلسفی است که دراینجا گنجایش ندارد.  سئوال: در قرآن می خوانیم:

“رَبَّنَا لَاتُزِغْ قُلُوبَنَا”آیا ممکن است خداوند قلوب مارامنحرف گرداند که ما این دعاراازخداوند بکنیم؟با توجه به اینکه در ادامه آیه آمده است:

“بَعْدَ اِذّ هَدَیْتَنَا”آیا بعد ازهدایت، زنگارگرفتن قلب چه معنی دارد ؟پاسخ: زَیْغ به معنای انحراف از راه راست است. “رَبَّنَا لَاتُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ اِذّ هَدَیْتَنَا “یعنی خداوندا دلهای ما راپس از آنکه هدایت کردی، ازراه ارست منحرف نکن وبرآن هدایت پا برجا وبا استقامت نگهدار. البته واضح است، خداوند پس از هدایتی که از اصل در نهایت انسان قرارداده است، آنهاراگمراه نمیکند، بلکه آنهائی راکه دعوت پیامبران بپذیرند ودرراه آنان قدم بردارند، هدایت دیگری عنایت می فرماید. وکسانی راکه ازدرلجاج وعناد درآیند،یا بخود وا می گذارد،ودر نتیجه دراثر قطع تأییدات ربانی گمراه وکمراه تر می شوند، یا بواسطۀ اعمال وکردارهای نا شایست خود آنها دچار گمراهیهای تازه‌ای می کند ،که این نتیجۀ طبیعی به خدا برمی‌گردد زیرا او عله العلل وسر سلسلۀ علتها وتنها مؤثر دروجوداست. خداوند دربارۀ  هدایت نخستین می فرماید: “اِنَّا هَدَیْنَا السَّبِیلَ اِمَّا شَاکِرًاوَاِمَّا کَفُورًا”(سوره دهر،آیه۳) ضمیر به انسان بر می گردد،یعنی ما هدایت کردیم انسان را به راه راست،حال او می خواهد سپاسگذار باشدیا کفران ورزد، اختیار با خود اوست وهمچنین می فرماید:

“اَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ”(سوره بلد آیه ۱۰)

خداوند در این آیه، پس از بیان نعمتهای طبیعی درخود انسان که چشمان وزبان ولبها باشد، نعمت  هدایت راگوشزد مینماید”وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ”ما هردوراه را(راه درست وراه انحراف)به اونشان دادیم. ودربارۀ  هدایت دوم می فرماید: “اِنَّ الَّذِینَ آمَنُواوَعَمِلوُاالصَّالِحَاتِ یَهْدیِهِمْ رَبَّهُمْ بِاِیمَانِهِمْ”(سوره یونس-آیه۹)

خداوند کسانی را که ایمان آورده وکارهای شایسته انجام داده اند، آنان را بواسطه ایمانشان هدایت می کند، این هدایت پس ازایمان وعمل صالح است. وهمچنین می فرماید: “وَیَزِیدُاللهُ الَّذِینَ اهْتَدَوْاهُدی”(سوره مریم آیه ۷۶)خداوند برهدایت آنهائی که راه هدایت را پذیرفته اند می افزاید، ونظیراین آیه است، آیۀ دیگر که می فرماید: “وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدی”و از این قبیل است، آیاتی که قرآن راهدایت برای متقین یا نیکو کاران (محسنین)یا مؤمنین ویا مسلمین می شمارد، و آن آیات بسیاری است واز آنها استفاده می شود که پس از اسلام وایمان وتقوی ونیکو کاری خداوند هدایت دیگری راعنایت می فرماید واما درباره آنها که مستحق گمراهی می شوند،در نتیجۀ اعمال زشتشان، آیات زیادی آمده است که در اینجا اشاره ای به بعضی ازآنها میشود: جالب اینجاست که دربارهءهمین “زَیْغ”که مورد سئوال است، خداوند می فرماید: “فَلَمَّا زَاغُوااَزَاغَ اللهُ قُلُوبَهُمْ وَاللهُ لَا یَهْدیِ الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ”(سوره صف-آیه۵)ضمیر به قوم موسی برمی گردد،یعنی آنگاه که آنها منحرف شدند، خداوند دلهایشان رامنحرف نمود،و خداوند فاسقان را هدایت نمی کند. آیات زیادی داریم که درآنها تصریح شده است که خداوند کسانی را گمراه می کند مانند:

“فَمَنْ ُیِرِدِاللهُ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرهُ للْاِسْلَامِ، وَمَنْ یُرِدْ اَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَاِنَّمَا یَصَّعَدُ فِی السَّمَاءِکَذَلِکَ یَجْعَلُ اللهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونََ” (سوره انعام-آیه۱۲۵)کسی را که خداوند بخواهد هدایت کند قلبش را به نور اسلام منوّرومطمئن می گرداند وکسی را که بخواهد گمراه کند، سینه اوراتنگ می گرداند گوئی که به بالا میرود(شاید نظر به کمبوداکسیژن درطبقات بالاباشد)چنین است که خداوند پلیدی را بر کسانی که ایمان نمی آورند قرار میدهد. کسانی که ایمان نمی آورنداگر به جهت درک مطالب باشد،مورد خشم وغضب الهی قرار نمی گیرند،زیرا حجت بر آنها تمام نیست، ولی اکثرا برای جهات دیگر است مانند حسد بر پیامبران وامامان ورهبران دین حق یا تکبر و خود بینی که خودرا ازآنهابزرگتر وبالاتر می پندارند،یا تقلید از روش پدران ویا نیاکان که ترک آن را بر خود دشوار می بینند، یا دلبستگی به شهوات وتمایلات نفسانی که می دانند اگر دین را پذیرفتند،باید بسیاری از آنها را مهار کنند، واز این قبیل امور. چنین کسانی را خدا بدین نحو گمراه می کند وتوفیق گرویدن به دین حق راازآنها سلب می نماید.  واین یا عقوبتی است که خداوند پس از اصراروعناد،بر آنها روا می دارد، یا اثر وضعی خود آن اعمال است و این هم ممکن است نتیجه طبیعی آنها باشد که بسیاری از اعمال ناشایست موجب قساوت قلب می گردد. وممکن است ازقبیل تجسم اعمال باشد که آثار وضعی نامرئی است.

سئوال: آیا میشودازفقهای نگهبان ومصوبات آنها انتقادکرد؟

پاسخ: از هرانسانی بجزمعصوم می شود انتقاد سازنده کرد، ولی در عین حال از مصوبات ولی امر شرعی و کسانی که ولایتشان راازاو می گیرند،نمی شود سرپیچی کرد ولو مورد انتقاد باشد.  واین اختصاص به ولی امر شرعی ندارد بلکه این یک ضرورت اجتماعی است.  مثلا اگر قانونی را مجلس قانونگذاری به اکثریت آراءتصویب کرد آن اقلیت که مخالفت با آن قانون کرده اند هر چند به استدلال اکثریت قانع نشده با شند نمی توانند مخالفت عملی با آن قانون بنما یند به این بهانه که ما آن راتصویب نکرده ایم زیرا هر کس در جامعه ای زندگی می کند باید به قانونی که اکثریت آنرا پذیرفته اندمتعهد باشد اگر چه درمواردی که بنظر وی صحیح نیست حق دارد انتقاد سازنده ای کند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *