ضرورت رسالت انبیاء

آیت الله جواری آملی

یادآوری میشود که بحثهای ضرورت رسالت انبیائهیه شده از درسهائی است که حضرت آیۀ الله جوادی آملی در کلاسهائی که دفتر تبلیغات اسلامی ترتیب داده بود بیان فرموده اند.

قسمت پنجم

*** دلائل ضرورت رسالت انبیاء

در مقاله گذشته گفتیم که انسان بامردن از بین نمی رود و معاد ضروری و حتمی است. و  بشر هدفی دارد و بسوی هدف حرکت میکند. پس با ضرورت هدف و ضرورت معاد و عدم فنای انسان، راه رسیدن به مقصد و هدف هم باید باشد، چون هدف بدون راه محال است زیرا ممکن نیست قافله ای راهی مقصدی بشود ولی راه نداشته باشد و یا راه را نداند!

*             *              *

بنا براین برای رسیدن به مقصد باید راهنما و کسیکه راه را خوب میشناسد باشد و گرنه به مقصد نمی رسد. قافله بشریت بسوی مقصدی در حرکت است و برای رسیدن بآن نیازمند به راهنما است که همان پیامبران باشند. وجود پیامبر نه تنها خوب است و ما را بمقصد میرساند، بلکه برای رسیدن به تکامل و هدف، لازم است. چون نمیتواند گفت بشر هدف ندارد یا هدف دارد ولی راه ندارد، یا هدف و راه لازم است ولی راه شناس و راه دان نمیخواهد.

انکار هر یک از سه اصل کار آسانی نیست، مخصوصاً انکار اصل سوم چگونه میتوان معاد و قیامت و حرکت انسان را بسوی معاد و قیامت، حق و لازم دانست ولی راهنما را لازم ندانست یا راه را منکر شد و گفت از هر طریق می شود رسید.

* منطق مادّیگرایان و استدلال قرآن:

فرق مادی ها با الهیون همین است که آنان معتقدند هدفی نیست پس راهنما لازم نداریم و این است منطق آنان که قرآن بازگو می کند:

«و قالوا ماهی الاحیوتنا الدنیا نموت و»

«نَحیا وَ مایُهلِکُنا اِلّا الدَّهر»[۱]

زندگی منحصر به همین زندگی طبیعی و دنیا است و پس از مرگ خبری نیست «نموت و نحیا» گروهی می میریم و گروه دیگر زنده میشوند، و زندگی ما خلاصه می شود از میلاد تا لب گور و مرگ. پس مبدئی نیست، و عالم دیگری نیست و هدفی نیست، نیاز به راهنما و راه دان هم نیست!

قرآن آنان را میگوید که آگاهی و بینش ندارند، حرفشان عالمانه نیست و از روی جهل است.

«وَ مالَهُم بِذلِکَ مِن عِلمٍ اِن هُم اِلّا یَظُنُّونَ»[۲]

در مسائل اعتقادی، برهان و علم لازم است وظن و گمان کافی نیست، و مسئله معاد را قرآن پس از قول مادیها مطرح می سازد.

«قُل اللهُ یُحیِیکُم ثُمَّ یُمیتُکُم ثُمَّ»

«یَجمَعُکُم إِلی یَومِ القِیامَۀِ لارَیبَ»

«فیهِ وَلکِنَّ أَکثَرَ النّاسِ لایَعلَمُونَ»[۳]

خداوند شما را زنده می کند و می میراند و سپس شما برای روز قیامتی که شکی در آن نیست جمع میکند ولی اکثر مردم نمیدانند!!

در سورۀ النجم می فرماید:

«إِنَّ الَّذینَ لایُوءمِنُونَ بِالآخِرَۀِ لَیُسَمُّونَ المَلائکَۀَ تَسمِیَۀَ الأُنثی، وَ ما لَهُم بِهِ مِن عِلمٍ إِن یَتَّبِعُونَ إلاّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لایُغنی مِنَ الحَقِّ شَیئاً فَأعرِض عَن مَن تَوَلیّ عَن ذِکرِنا وَ لَم یُرِد اِلّا الحَیوۀَ الدُّنیا ذلِکَ مَبلَغُهُم مِنَ العِلمِ، اِنَّ رَبَّکَ هُوَ  أَعلَمُ بِمَن ضَلّ عَن سَبیلِهِ وَ هُوَأَعلَمُ بِمَنِ اهتَدی»[۴]

آنانکه به آخرت ایمان ندارند و ملائکه را دختران (خدا) مینامند اطلاع و آگاهی ندارند و از گمان پیروی میکنند و هرگز گمان نمیتواند ما را از حق بی نیاز سازد…. آنگاه به پیامبر فرمود: از آنانکه از یاد خدا اعراض کردند و روی گرداندند، اعراض کن آنان جز دنیا چیزی نمی‌خواهند و به آخرت اعتقاد ندارند. چون شناخت آنان تا همین جا و پایان زندگی دنیا است.

«ذلِکَ مَبلَغُهُم مِنَ العِلمِ»

علت اینکه آنان غیر از دنیا را نمی خواهند چون غیر از دنیا (آخرت….) را نمیدانند و نمی‌شناسند! با اینکه آخرت هم حق است، پس راه وصول به آن و راهنمای آن (پیامبران) هم حق می باشند!! ولی مادی ها انکار میکنند. در آیه  ۱۲۲ سوره انعام میفرماید:

«`tBurr& tb%x. $\GøŠtB çm»oY÷uŠômr’sù $oYù=yèy_ur ¼çms9 #Y‘qçR ÓÅ´ôJtƒ ¾ÏmÎ/ †Îû Ĩ$¨Y9$# `yJx. ¼ã&é#sW¨B ’Îû ÏM»yJè=—à۹$# }§øŠs9 8l͑$sƒ¿۲ $pk÷]ÏiB 4 šÏ۹ºx‹x. z`Îiƒã— tûï̍Ïÿ»s3ù=Ï۹ $tB (#qçR%x. šcqè=yJ÷ètƒ »

آیا کسیکه مرده است و ما به او حیات داده و نوری برای راه یابی او قرار دادیم که در بین مردم راه برود، با کسیکه در ظلمات است و نمی تواند از تاریکی خارج گردد، یکسان است؟! بشر بر دو قسم است، عده ای مرده اند و در تاریکی مانده اند، و گروهی نیز مرده اند ولی خداوند به آنان نور حیات داده است و با نور حرکت میکنند، آنانکه مرده اند با آنانکه حیات به آنان داده شده است و نور روشنگر به آنان عطاء گردیده است مساوی نیستند. آنان در تاریکی گیر کرده اند و راه نجات ندارند. در ظلمات دنیا و طبیعت غرق شده اند و بیرون ظلمت و تاریکی را نمی بینند حیات و نور آخرت را نمی بینند و بآن هدف آخرتی معتقد نیستند.

با اعتقاد به هدف و راه است که میگوئیم:

«اِهدِنا الصِراطَ المُستَقِیمَ»

ما را به راه راست هدایت کن یا:

«اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ»

«ما کُنّا لِنَهتَدی لَولا أَن هَدانا اللهُ»

کسیکه میداند معادی هست، راهی هست، بدنبال راه حرکت میکند.

دین، انسان را زنده میکند و حیات میدهد.

«یا أَیُّها الَّذینَ آمَنُوا استَجِیبُوا لِلّهِ»

«وَ لِلرَّسُولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم»

ای گروه مؤمنان خدا و پیامبر هنگامیکه شما را به چیزیکه مایه حیات شماست دعوت میکنند استجابت کنید. در سوره رعد استدلال الهیون را نیز چنین بیان میفرماید:

«اَفَمَن یَعلَمُ اَنَّما أُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ»

«الحَقُّ کَمَن هُوَ أَعمی اِنَّما یَتَذَکَّرُ»

«أُولوا الألبابِ»[۵]

آیا آنکس که میداند دین خداوند حق و از طرف پروردگار نازل شده مثل کسی است که کور و نابینا است (و معاد را نمی بیند) میگوید انسان یعنی همین بدن عنصری و همین جسم مادی و اینهم با مرگ از بین می رود؟!

در برابر پیامبر می گفتند: همین  بدن است در زیر خاک می پوسد، قیامت و معاد و زنده شدنی در کار نیست، پایان راه تا لب گور است و پس از آن راهی نیست تا راهنما بخواهد و راههای تا لب گور را هم میدانیم.

در قیامت هر کس کنار سفره عقاید و عمل خود می نشیند و بر خلاف زندگی دنیا که اجتماعی است، زندگی آنجا فردی است.

خانه و زندگی و اقتصاد و سیاست و تجارت و طبابت را خود مردم بلدند، و نیازی به پیامبر نیست. ولی قرآن روشن میسازد که انسان با مرگ از بین نمی رود:

«وَ سَلامٌ عَلَیهِ یَومَ وُلِدَ وَ یَومَ»

«یَمُوتُ وَ یَومَ یُبعَثُ حَیّاً»[۶]

حیات پس از مرگ را اثبات میکند و درباره مسیح میفرماید:

«وَالسَّلامُ عَلَیَّ یَومَ وُلِدتُ وَ یَومَ»

«أَمُوتُ وَ یَومُ أُبعَث حَیّاً»

درود و سلام بر من روزی که ولادت یافتم و روزیکه میمیرم و روزی که زنده و مبعوث میگردم. در آیه ۸۰ همین سوره آنچه که مربوط به کل انسان است روشنتر بیان میکند، مسئله قیامت، زنده شدن، زندگی فردی و پس از مرگ «و نَرِثُهُ ما یَقُولُ وَ یَأتینا فَرداً» آنچه در گفتار داشت ما وارث آنیم و او به تنهائی در پیش ما می آید.

پس قرآن هم حیات بعد از مرگ را تثبیت میکند و هم نظام قیامت را تشریح میکند. یعنی در قیامت هر کسی کنار سفره عقاید و عمل خود می نشیند و بر خلاف زندگی دنیا که اجتماع است، زندگی آنجا فردی است و مثل نظام دنیا نیست.

در سوره انعام آیه ۹۴ می فرماید:

ô‰s)s9ur $tRqßJçG÷¥Å_ ۳“yŠºtèù $yJx. öNä۳»oYø)n=yz tA¨rr& ;o§tB NçFø.ts?ur $¨B öNä۳»oYø۹§qyz uä!#u‘ur öNà۲͑qßgàß ( $tBur 3“ttR öNä۳yètB ãNä.uä!$yèxÿä© tûïÏ%©!$# öNçGôJtãy— öNåk¨Xr& öNä۳ŠÏù (#às¯»x.uŽà° ۴ ‰s)s9 yì©Üs)¨? öNä۳oY÷t/ ¨@|Êur Nà۶Ytã $¨B öNçGYä. tbqßJãã÷“s? » در قیامت خطاب می شود که شما تنها آمدید چنانکه اولین بار تنها متولد شده بودید و آنچه را از نعمت ها که بشما دادیم ترک گفتید و چیزی فعلا در دست شما نیست و آن بُتهائی که معبودتان بود و به امیدی می پرستیدید الآن سمتی ندارند و رابطه بین شما و آنها قطع شده است..

خلاصه کلام قرآن این است که شما مسافر هستید و در این سفر راه و راهنما نیاز دارید و نیاز شما تنها مسکن، غذا، پوشاک و……. نیست تا بگوئید اینها را داریم. نه، شما بطرف عالمی می‌روید که معیارها در آن عالم عوض میشود. آیات سوره نجم میفرماید:

«اَم لَم یُنَبَّنأ بِما فی صُحُفِ مُوسی وَ إِبراهیمَ الَّذی وَ فّی أَلاّ تَزرُ وازِرَۀٌ وِزرَ أُخری وَ أَن لَیسَ لِلإنسانِ إلاّ ما سَعی وَ اَنَّ سَعیَهُ سَوفَ یُری ثُمَّ یُجزیهُ الجَزاءَ الأَ و فی وَ أَنَّ إِلی رَبِّکَ المُنتَهی…»

این حرف موسی و ابراهیم خلیل الرحمان است چنانکه حرف خاتم الانبیاء است و حق است که انسان هر چه بکند جزایش را میبیند.

پس عمل زنده است- جزا و پاداش هست جزا دهنده ای هست، محکمه و بررسی است و هیچ چیز را فرو گذار نمی کند:

«اَم لَم یُنَبَّأ بِما فی صُحُفِ مُوسی»

آیا اینها با خبر نشدند به آنچه که در صحیفه موسی است؟ چیزیکه در صحیفه ابراهیم است، در نامه ها و کتابهای الهی نوشته است:

«اَلاّ تَزِرُ وازِرۀٌ وِزرَ أُخری»

هیچکس بار دیگری را نمی پذیرد، و در قیامت هر کس بار خودش را می کشد و در گرو عمل خودش است:

«وَ أَن لَیسَ لِلإنسانِ إلاّ ما سَعی»

جز نتیجه تلاش و سعی انسان چیزی عایدش نمی شود و نتیجه تلاش خودش را بزودی می بیند، و این درست بر خلاف دید و استدلال مادیها بود که می پنداشتند پس از مرگ خبری نیست و به پیامبر می گفتند:

«ءَاِذا مِتنا وَ کُنّا تُراباً وَ عِظاماً أَئِنّا»

«لَمَبعُوثُونَ»

آیا پس از آنکه مردیم و چیزی بجز خاک و استخوان از ما نماند، آیا دوباره زنده و مبعوث خواهیم شد…..؟

انسان وفات می کند نه فوت، خدا در جوابشان فرمود:

«قُل یَتَوَفّاکُم مَلَکُ المَوتِ الَّذی وَ کِّلِ بِکُم»

اگر بگوئیم که انسان فوت می کند، درست نیست چون فوت یعنی نیست و از بین رفتن، در قرآن فقط یکجا فوت استعمال شده است که آن را هم نفی میکند، فَلافَوتَ…. فوتی نیست.

قرآن درباره مرگ به وفات تعبیر میکند نه فوت، ماده وفات، توفی «متوفی، مستوفی، استیفاء، همه این ها در جائی استعمال میشود که شیء تماماً اخذ می شود و چیزی فروگذار نگردد. نویسنده ای که حق مطلب را بیان کند، میگویند مستوفی نوشت و مستوفی گفت و بیان کرد، پس مستوفی اخذ تام است نه فوت، قرآن میگوید: «یَتَوَفّاکُم مَلَکُ المَوتِ الَّذی وُ کِّلِ بِکُم» فرشته مرگ که موکل شما است تمام حقیقت شما را آن مأمور خدا میستاند و پیش او محفوظ است، یعنی این بدن با تمام ذرات وجودش و نیز جان و روح تو محفوظ است تا دوباره خداوند هر دو را بهم پیوند زند.

ذّرات را با جان و جسم و جان را دوباره بهم در آویزد و زنده کند، نه اینکه گم شود و فانی گردد.

قرآن سیر خلقت بشر را تشریح میکند. از سلاله و خاک تا معاد، این سیر طولانی و طولی خلقت انسان است: سلاله طین بود، بعد نطفه شد بعد علقه، مضغه، بعد عظام شد بعد روح دمیده شد، و انسان گردید. این انسان رشد میکند، جوان می شود و پیر میگردد و سپس میمیرد تا بمعاد و قیامت می رسد. این سیر خلقت را قرآن در سوره مومنون تشریح کرده است:

«وَلَقَد خَلَفنَا الإِنسانَ مِن سُلالَۀٍ مِن طین ثُمَّ جَعَلناهُ نُطفَۀً فی قَرارٍ میکنٍ ثُمَّ خَلَقنا النُّطفَۀَ عَلَقَۀ فَخَلَقنا العَلَقَۀً مُضفَۀً فَخَلَقنَا المُضفَۀً عِظاماً فَکَسَونَا العِظامَ لَحماً ثُمَّ أَنشَأناهُ خَلقاً أخَرَ فَتَبارَکَ اللهُ أَحسَنُ الخالِقینَ ثُمَّ إنَّکُم بَعدِ ذلِکَ لَمَیِتُّونَ ثُمَّ إِنَّکُم یَومَ القِیامَۀِ تُبعَثُونَ»[۷] قرآن پس از بیان مراحل مختلف خلقت از خاک تا معاد، میرساند که انسان از نطفه شروع شده تا معاد ختم می گردد، پس هدف دارد سیر و راهنما دارد و این نیاز ضروری است و شکی در آن نیست.

«قُل هذِهِ سَبیلی أَدعُوا اِلَی اللهِ»

«عَلی بَصیرَۀٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی»[۸]

مادّیون که منکر هدف و معدند، هیچگونه دلیلی برای نفی آن ندارند جز ظاهر امر که بگویند مرگ یعنی نابودی و متلاشی شدن انسان و اینهم بخاطر آن است که انسان را نشناخته اند. پنداشته اند که انسان فقط همین جسم ظاهری است. غافل از اینکه این ذّرات مُتلاشی شده پس از مرگ دوباره جمع میشود، و خداوند قادر است که آنها را دوباره زنده کند و به صورت اوّل برگرداند.

در سوره «نساء» میفرماید:

«tA$s%ur tûïÏ%©!$# (#rãxÿx. ö@yd öNä۳—۹߉tR 4’n?tã ۹@ã_u‘ öNä۳ã¥Îm7t^ム#sŒÎ) óOçFø%Ìh“ãB ¨@ä. A-¨“yJãB öNä۳¯RÎ) ’Å”s9 9,ù=yz >‰ƒÏ‰y_ 3“uŽtIøùr& ’n?tã «!$# $¹/ɋx. Pr& ¾ÏmÎ/ ۸p¨ZÅ_ ۳ È@t/ tûïÏ%©!$# Ÿw tbqãZÏB÷sムÍotÅzFy$$Î/ ’Îû É>#x‹yèø۹$# È@»n=žÒ۹$#ur ω‹Ïèt7ø۹$#  »[۹] کفار می گفتند که آیا می خواهید شما را از مردی با خیر سازیم که میگوید پس از ریزه ریزه شدن، شما دوباره بصورت خلقت جدید در می آئید، او یا دیوانه است و یا دروغ بر خدا می بندد…. قرآن در پاسخ آن میگوید: بلکه آنان که به روز قیامت ایمان ندارند در عذاب و گمراهی بعید و دوری بسر میبرند. بنظر کفار این حرف تازه ای است و غیرقابل قبول، گوینده اش یا بخدا تهمت می زند یا دیوانه است و….. که خداوند پاسخ آنان را داد که اینان به عذاب الهی گرفتارند و سخت در گمراهی بسر می برند و در راه نیستند و در گمراهی بسیار بعیدی قرار دارند.

سپس همین قرآن می فرماید: دانشمندان و آگاهان چنین نیستند:

«“ttƒur tûïÏ%©!$# (#qè?ré& zNù=Ïèø۹$# ü“Ï%©!$# tA̓Ré& šø‹s9Î) `ÏB šÎi/¢‘ uqèd ¨,ysø۹$# ü“ωôgtƒur 4’n<Î) ÅÞºuŽÅÀ ͓ƒÍ•yèø۹$# ω‹ÏJptø:$#  »[۱۰] آنها میدانند که این دین حق است و به راه راست هدایت میکند… و از این آیات استفاده می شود که یکی از مهمترین دلائل ضرورت رسالت انبیاء جریان معاد است و این راهی است که قرآن معرفی کرده است و آنرا راه علمی و قاطع و قانع کننده میداند.

تذکر:

سلسله بحثهائی که از این شماره تحت عنوان پژوهشی در زندگی امام سجاد (ع) به امت همیشه بیدار پاسدار اسلام تقدیم میشود گرچه بیشتر متناسب با دوران اختناق و مبارزه برای تشکیل حکومت اسلامی می باشد و بهمین دلیل در آن زمان مطالعات و بررسیهای فراوانی برای این کار شده است ولی در عین حال چون این فرهنگ ما است برای شناختن چهره اسلام و مفاهیم اسلامی دانستن این بخش از تاریخ اسلام لازم است.

*                  *                        *

ما میدانیم که امام سجاد و دیگر معصومان نزدیک ترین افراد به اسلام بوده اند و آنچه را آنان از اسلام فهمیده اند در حقیقت اسلام واقعی است و عمل و حرکت آنان به طور دقیق نشانگر طرز فکر اسلامی است و چه خوب است که ما از رفتار نزدیکترین انسانها به اسلام، اسلام را به دقت بشناسیم.

*                        *                      *

این یک ضرورت است که در این روزگار باید فرهنگ اسلام را به دنیا بشناسانیم و از این کار هم شیعه و هم برادران سنی به عنوان تفکر اسلامی استفاده خواهند کرد.

*                    *                         *

این نکته را نیز باید یادآور شد که آنچه را ائمه اطهار (ع) برای تحقق آن زحمت و رنج فراوان کشیده اند و با شیوه ها و تاکتیکهای گوناگون و متناسب با شرائط و اوضاع، آن را دنبال می‌کرده اند اکنون در جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته است، گرچه ناقص اما بی تردید در همان خط است که آن بزرگواران می خواستند. امید که با الهام از رهنمودهای این پیشوایان بزرگ به تحقق صد در صد اسلام در ایران و جهان دست یابیم. ان شاء الله

پاسدار اسلام ضمن سپاسگزاری فراوان از محبت و لطف بیدریغ حضرت حجه- الاسلام و المسلمین استاد سید علی خامنه ای رئیس جمهور دانشمند و محبوب جمهوری اسلامی ایران که در میان انبوه کارهای سنگین و مسئولیتهای خطیرشان این بخش را به صورت سلسله درسهائی در اختیار جویندگان دانش و پویندگان راه اهل البیت قرار میدهند. موفقیت و سلامتی عافیت کامل معظم له را از خداوند متعال خواستار است.

 

[۱] – سوره جاثیه آیه ۲۴

[۲] – سوره جاثیه آیه ۲۴

[۳] – جاثیه آیه ۲۶

[۴] – سوره نجم آیه های ۲۷-۳۰

[۵] –  سورۀ رعد آیه ۱۹

[۶] –  سورۀ مریم آیه ۱۵

[۷] – سورۀ مؤمنون آیه ۱۲-۱۶

[۸] – سورۀ یوسف آیه ۱۰

[۹] – سوره سبأ آیه ۷و۸

[۱۰] – سورۀ سباء آیه ۶٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *